بررسی عرفان اجتماعی در اندیشههای هنری شفیعیکدکنی و جورج لوکاچ
الموضوعات : عرفان اسلامیاکرم قرقرهچی 1 , شهریار حسن زاده 2 , ناصر ناصری 3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران.(برگرفته از رساله دکتری)
2 - استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران. نویسندة مسئول:
sha_hasanzadeh@yahoo.com
3 - استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران.
الکلمات المفتاحية: شفیعیکدکنی, جورج لوکاچ, عرفان اجتماعی, Social mysticism, Shafi'i Kadkani, اندیشههای هنر, George Lukach, Artistic Thoughts,
ملخص المقالة :
عرفان اجتماعی، عرفانی است که به جامعه با سه عنصر هدایت، تربیت و ولایت مینگرد و دارای مراتب مختلفی است که عبارتند از: 1- عقلانیت 2- معنویت 3- حرّیت 4- عدالت. عارف براساس عناصر سه گانه هدایت، تربیت و ولایت باید جامعه را به سوی عاقل شدن، معنوی گشتن (آزادگی یا آزادی درونی)، آزادی بیرونی (آزادی اجتماعی) و آنگاه عدالت اجتماعی در ابعاد مختلف حرکت دهد و این امر در مرتبه حدّاقلی رشد عقلی و معنوی جامعه امکان پذیر خواهدبود. براساس اندیشههای لوکاچ انسان با بازگشت به ارزشهای اصیل و معنوی میتواند روح سرگشته و نیازمند خود را سیراب کند و لذّت و رضایت را در مفاهیم ماورایی و الهی مانند یاری کردن دیگران، مهرورزی و نوع دوستی فراهم کند. شفیعی کدکنی نیز از شاعران پیشتاز در عرصههای اجتماعی و فرهنگی است که با دغدغههای انسانی و با احساس مسئولیّت درباب وطن، مردم و جامعه عصر خویش، در اشعار خود چهرهای بارز دارد. وی آرمانهای خود را با بهرهگیری از عناصر طبیعی و استفاده از زبانی نمادین مطرح می کند و از عشق و انسانیت و آزادگی و معرفت سخن می گوید جورج لوکاچ هم خودآگاهی اخلاقی را چیزی جز فداکاری نمیداند و برای رسیدن به هدفهای اجتماعی، به تشریح راهها و نظریههایی میپردازد که سرانجام آن به ایجاد نظم تعیین شده در جامعه منجرشود ، نظمی که در آن، عصر وابستگی اقتصادی، که سبب تنزّل کرامت انسانی می شود به پایان می رسد. این مقاله با این هدف ، اندیشه و گفتههای هنری آنان را بررسی کرده است.
_||_