سیمای عرفان در شعر خواجوی کرمانی
الموضوعات : عرفان اسلامی
1 - دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، ایران.
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
الکلمات المفتاحية: وحدت وجود, خواجو, هفت وادی سیر و سلوک, تجلی, حالات و مقامات,
ملخص المقالة :
خواجوی کرمانی، در طریق معرفت گام نهاده، با اقتدا به پیر روشنضمیر خود، شیخ کازرونی، طریقهی «مرشدیه» را برگزید و بهسانِ یک سالک، راهِ «عطار»، «مولوی» و «ابن عربی» در پی گرفته، عشق را از عقل برتر شمرد و شیوه ذوقی و سکری را در پیش گرفت تا به شناخت حق، منجر گردد. هدف نگارنده از نگارش این مقاله به دست دادن مضامین عرفانی شعر خواجو میباشد که وی با پشتِسر گذاشتن مقامات و حالات، به هفت وادی سیر و سلوک گام مینهد و طریق مجاهدهی درونی و برونی میسپارد تا حلاوت فناء فیاللّه و بقاء باللّه بچشد. آن گاه راضی به رضای دوست، تقدیر را بر تدبیرش مقّدم میدارد، زهد ریایی را سالوسی بیش نمیشمارد و طریقهی ملامتی را در عرفان به استخدام میگیرد. وی همچون دیگر عرفا، معتقد است که بهواسطه تجلی نور حق است که عالم هستی به وجود آمده و سرانجام باید به عالم بالا عروج کرده و به اصل خود بازگردیم؛ پس انسانی که پرتوی از نور حق است و در حکم عالم صغیر، شایسته است که وقت، غنیمت شمرده و به معرفت خود- که در مقام خلیفه الهی است- مشغول گردد و مرگ اختیاری برگزیند و به حسن معاد امیدوار باشد و با دیدن هر نقش از نقاش هستی، زنجیره کثرت را در امتداد وحدت شمارد تا به وحدت وجود رسد و در عین حال طریق میانه برگزیند تا مبادا گرفتار تشبیه ناشایست شده و وجود حق را از هر نوع صفتی منزه و مبرا بدارد.