کارکردهای متناقض واژه « باران »در شعر شفیعی کدکنی و بدرشاکرالسیّاب
الموضوعات :ابوذر قاسمی آرانی 1 , علی سلیمی 2 , زینب خرم آبادی آرانی 3
1 - دانشجوی دکتری زبان وادبیات عربی دانشگاه رازی، ایران
2 - استاد زبان و ادبیات عربی دانشگاه رازی، ایران
3 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی کاشان، ایران.
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
شاعران معاصر برای بیان افکار فلسفی و اجتماعی خویش، از ابزارهای مختلفی بهره گرفتند. از مهمترین و بارزترین آنها استفاده از نمادها است؛ یکی از نمادهای طبیعی، باران است که در شعر معاصر فارسی و عربی جلوهی ویژهای یافته است؛ و در شعر شفیعیکدکنی و بدر شاکرالسیاب، کارکرد نماد شناختی پر رنگی دارد. هر دو شاعر با استفاده از این نماد، سرودههای سمبولیستی قابل توجهی خلق کردهاند و در قالب آن افکار سیاسی فلسفی خود را به خوبی به تصویر کشیدهاند. نگارندگان در این مقاله با رویکردی تطبیقی، متأثر از مکتب آمریکایی به کارکرد نمادین و متناقضِ باران، در اشعار شفیعی کدکنی و بدرشاکرالسیاب میپردازند و این نتایج حاصل شده است که هر دو شاعر به برداشتی مشترک درباره مفهوم باران رسیدهاند؛ یعنی برای بیان مفاهیم سیاسی و اجتماعی خویش، با بکارگیری ابعاد متضاد واژه باران بر عمق و تأثیر سمبولیک این کلمه افزودهاند و سیلابهایی از مفاهیم مثبت(شادی، حیات بخشی و باروری، رستاخیز و... ) و منفی (مرگ، ویرانگری، یأس و ناامیدی و...) را بر سر خوانندگان فرود آوردهاند. البته مفاهیم مثبت و زندگی بخش باران در اشعار هر دو شاعر در مقایسه با مفاهیم منفی آن بسامد بالاتری دارد.