بررسی عوامل بازدارنده خودشکوفایی براساس نظریه راجرز (باگذری بر منطق الطیر عطارو مثنوی مولوی)
الموضوعات :فاطمه لطفی هروی 1 , رضا اشرف زاده 2
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی،واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
الکلمات المفتاحية: انسانگرا, خود شکوفایی, راجرز, روانشناسی, عطار, مولوی.,
ملخص المقالة :
تلاش جهت شناسایی ابعاد وجودی انسان، قدمتی بس کهن دارد. در این راستا، هر یک از شاخههای علم، فراخور بن مایههای تئوریک خویش، به واکاوی جنبهای از مختصات درونی و بیرونی بشر پرداختهاند که دستاورد آن هنوز ناچیز مینماید. راجرز، عطار و مولوی از جمله بزرگانی هستند که محوریت آثارشان مبتنی بر مقولهی انسان شناسی است. هدف نهایی آنها نیل انسان به کمال مطلق و تعالی میباشد. در این مسیر عوامل بازدارندهای چون، ذهن تدافعی، من خود پندار، خود ستیزی، تعلق محوری و انجماد اندیشه انسان را از رسیدن به رستاخیز تکاملی خویش دور میدارد. معرفی علل بازدارندهی خود شکوفایی بشر، از طریق بررسی نظریه راجرز و اندیشه عطار و مولوی، مورد اهمیت است که این جستار، به آن پرداخته است. بررسی آثار این بزرگان، به شناسایی ابعاد ناشناختهی انسان کمک مینماید. روش کاوش فوق (توصیفی - تحلیلی) میباشد. پرسش اصلی این تحقیق، مبین این مسئله است که آیا با تعمق تطبیقی بر نظرراجرز و اندیشه عطار و مولوی میتوان عوامل بازدارندهی خود شکوفایی بشر را شناسایی کرد؟ نتایج آن نشان میدهد که دو مقولهی روانشناسی و عرفان، تواما قادر به معرفی جنبههای باز دارندهی وجود آدمی در مسیر وصول به تعالی میباشند.