مفهوم شناسی واژه مستقیم در قرآن با تمرکز بر کتب لغت وبافت آیات
الموضوعات : فصلنامه مطالعات قرآنیمحبوبه موسائی پور 1 , زهره نریمانی 2
1 - استادیار گروه علوم قرآنی وحدیث ، دانشگاه پیام نور،تهران،ایران
2 - استادیاردانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
الکلمات المفتاحية: بافت, صراط, مستقیم, دوام,
ملخص المقالة :
به دنبال جستجو برای تبیین اهداف روشنگرانه خداوند برای انسان، درنگ در آیات قرآن نشان از کاربست هر واژه در جایگاه معنایی منحصر به خود را دارد. این امر گاهی از سوی برخی مفسران و مترجمان قرآن مورد غفلت واقع شده و بعضا در مواردی، حق جایگاه معنایی برخی کلمات را آنگونه که باید ادا ننمودهاند. این پژوهش با هدف جبران این خلأ، به بررسی یکی از این واژهها، واژه مستقیم، در بستر تمرکز بر کتب لغت، بافت قرآن، تفاسیر و ترجمههای قرآن و با نگاه همزمانی به معنا پرداخته است و کوشیده تا با روش توصیفی تحلیلی به تبیین حوزه معنایی ویژه این کلمه از حیث معنای دقیقتر و آگاه بخشتر بپردازد. یافتهها نشان میدهد؛ مستقیم در قرآن، در معنای اولیه راست یا نهایتا درست معنای کاملی نیست و نوعی ایستایی، رسیدن و عدم پویایی را به ذهن مخاطب خود، القا میکند اما در مفهوم تخلف ناپذیری، محافظت و دوام و پیوستگی، محوریت کاملتر داشته؛ در راستای انتقال پیام قویم قرآن، هدایتگری بیشتری دارد.
مفهوم شناسی واژه مستقیم در قرآن با تمرکز بر کتب لغت و بافت آیات
چکیده :
به دنبال جستجو برای تبیین اهداف روشنگرانه خداوند برای انسان، درنگ در آیات قرآن نشان از کاربست هر واژه در جایگاه معنایی منحصر به خود را دارد.
این امر گاهی از سوی برخی مفسران و مترجمان قرآن مورد غفلت واقع شده و بعضا در مواردی، حق جایگاه معنایی برخی کلمات را آنگونه که باید ادا ننمودهاند. این پژوهش با هدف جبران این خلأ، به بررسی یکی از این واژهها، واژه مستقیم، در بستر تمرکز بر کتب لغت، بافت قرآن، تفاسیر و ترجمههای قرآن و با نگاه همزمانی به معنا پرداخته است و کوشیده تا با روش توصیفی تحلیلی به تبیین حوزه معنایی ویژه این کلمه از حیث معنای دقیقتر و آگاه بخشتر بپردازد. یافتهها نشان میدهد؛ مستقیم در قرآن، در معنای اولیه راست یا نهایتا درست معنای کاملی نیست و نوعی ایستایی، رسیدن و عدم پویایی را به ذهن مخاطب خود، القا میکند اما در مفهوم تخلف ناپذیری، محافظت و دوام و پیوستگی، محوریت کاملتر داشته؛ در راستای انتقال پیام قویم قرآن، هدایتگری بیشتری دارد.
کلیدواژه: مستقیم، معنا، بافت، صراط، هدایت، دوام
مقدمه و بیان مسأله:
واژگان از دو نقطه دید روانشناختی متفاوت قابل بررسی هستند. ایزوتسو این دو دیدگاه در زبان شناسی نوین را به نام های «زمان گذر» و «همزمان» خوانده است (ایزوتسو، 1396ش/ 39-40). فردینان دوسوسور این دو بعد بنیادین را بعد «همزمانی» و بعد «درزمانی» نامیده و معتقد است که میتوان معنی واحدهای زبان را در یک مقطع زمانی بررسی کرد. در چنین شرایطی به تغییر معنی در طول زمان توجهی نمیکنیم بنابراین شیوه مطالعه معناشناسی، «همزمانی» است. این محدوده زمانی ممکن است ده سال، یک نسل، یک قرن و یا حتی بیشتر باشد (سوسور،1378ش/ 146)
همچنین میتوان تغییر معنی واحدهای زبان را نیز مطالعه کرد. برای این کار دو مطالعه همزمانی معنی که به لحاظ زمانی با یکدیگر فاصله دارند، مقایسه میشوند و به این ترتیب مطالعه در زمانی شکل میگیرد.(صفوی، 1385/ 18-22)
به عبارت دیگر اگر زبان شناس در پی شناخت ویژگی های یک زبان در یک مقطع زمانی خاص برآید و زبان را بدون توجه به گذشته آن و تنها در یک دوره از زمان بررسی کرده و اختصاصات آن را تعیین نماید، به کار بررسی «همزمانی» زبان پرداخته است ولی اگر پدیدههای همان زبان را در لایههای متوالی و در دورههای مختلف زمانی بررسی کند؛ چون مطالعات وی منحصر به مقطع زمانی خاصی نیست، کار او مطالعه «تاریخی» زبان است. (باقری،1394ش/ 36)
با توجه به مطالب گفته شده میتوان گفت؛ یکی از مسائل مهم در قرآن، وجود واژگانی است که در نگاه اول، معنای اولیه عرفی و معهود آنها متبادر به ذهن گشته و حتی از سوی عموم مفسران و مترجمین قرآن نیز به کار گرفته شده است.
اما درنگ و واکاوی آنها در حوزه معناییشان همراه با تامل در بافت و سیاق آیات قرآن در انتخاب این واژگان، آشکار میسازد که معنای آنها عمیقتر و بسیار روشنگرانهتر برای انسانها در مسیر و انتخاب سبک زندگی و هدایت پذیری است به گونهای که کاربست آن معانی هدفمند در ترجمهها و تفاسیر نیز نتیجه و بازخورد قابل توجهی در حوزه شناختی افراد و سبک زندگی فردی و نیز در نهایت در اجتماع خواهد داشت. همچنین منطبقتر بر شانیت هدایتی قرآن و رساتر در تبیین پیام قویم خداوند است.
یکی از این واژهها «مستقیم» است که عموم مفسرین و مترجمین قرآن، آن را به معنای «راست» و گاهی «درست» معنا کردهاند و از احتمال برخورداری واژه از معانی قویتر، اجتناب کردهاند؛ به خصوص که با هم آیی فراوان آن با واژه «صراط» به معنی راه و در معنای راه راست تعبیر شده که به نوعی مبهم مینماید. اهمیت این مساله آنگاه بیشتر خودنمایی میکند که بدانیم؛ همواره، یکی از جنبههای اعجاز بلاغی در ادبیات قرآن، به کارگیری واژگان پیمایش شده و معنای برآمده از آنها است؛ به خصوص واژهای مانند «مستقیم» که کاربردش در قرآن مکرر نیز بوده و کتب اصیل لغت نیز معانی و ریشه های معنایی مشابه و گسترده ای برای آن برشمردهاند.
مقاله حاضر با تامل در حوزه معنایی «مستقیم» به روش توصیفی تحلیلی و با نگاه همزمانی به معنا به بررسی این واژه و روابط مفهومی آن در مقطع زمانی مشخص یعنی بستر نزول و بافت آیات قرآن میپردازد و به دنبال کارکرد معنایی خاص این واژه در تبیین پیام اکمل قرآن است تا نشان دهد هیچ واژهای در قرآن بدون هدف انتخاب نشده و خداوند متعال در پی بیان خاصی از آن معنا برای انسان است.
پیشینه پژوهش:
در حوزه معنا شناسی «مستقیم» و تفسیر تحلیلی این واژه به جز تفاسیر، پژوهش مستقلی که بیانگر واکاوی و درنگ در حوزه معنایی خاص و مستقل این واژه باشد؛ یافت نشد.
صرفا برخی پژوهشهای مرتبط با صراط مستقیم دیده شد که عموما با تمرکز بر صراط به بررسی تفسیری و مصداقی آن پرداخته اند و بر واژه مستقیم حساسیت و نگاه پژوهشی خاصی نداشته اند. از آن جمله میتوان به مقاله اخیر «بررسی تحلیلی مفهوم و مصداق صراط مستقیم در قرآن و حدیث» نوشته صالح حسن زاده نشریافته در پژوهشنامه معارف قرآنی تابستان 1399 شماره 44 اشاره کرد که در آن، نویسنده همان گونه که عنوان مقاله نیز نشان میدهد با تمرکز بر واژه شناسی صراط به بررسی و تحلیل مصادیق متنوع صراط مستقیم در تفاسیر و حدیث پرداخته است. همچنین مقاله قاسم بستانی با عنوان « معنا، ویژگیها و مصادیق صراط مستقیم در قرآن کریم » در نشریه بینات سال هفدهم شماره 67 سال 1389، که باز هم با محوریت واژه صراط به بررسی مفهوم و مصداق صراط مستقیم پرداخته است. سایر پژوهشهای دیگر نیز با عنوان صراط مستقیم در همین راستا صورت گرفته و تمرکزی بر حوزه معنایی مستقیم نداشتهاند.
" مستقیم" در لغت
واژه "مستقیم"، صفت مشبهه از استقام و ماده اصلی آن، (قَوَمَ )به معنی اعتدال و التزام و ثبات است؛ اصل واحد در این ماده به معنی برپا خاستن و مخالف نشستن است؛ نوعی انتصاب و فعلیت رساندن کار چه مادی چه معنوی که متناسب با موضوع و امر یا فعل مادی ومعنوی اندکی متفاوت میشود اما فعلیت در همه آنها مشترک است (فراهیدی، 1409ق، 5/ 231و233؛ ابن منظور، 1414ق، 12/ 498-500؛ مصطفوی، 9/ 341) کلمات هم خانواده زیادی از این ریشه شکل گرفته که در فهم گستره معنایی" مستقیم" کمک کننده هستند؛ این کلمات عبارتند از :
استقامت که بیشتر لغویون آن را به عنوان مصدر در این ریشه و به معنای اعتدال معنا کردهاند والاسْتِقَامَةُ: الاعْتدالُ، يُقَالُ: اسْتَقَامَ لَهُ الأَمر. وَقَوْلُهُ تَعَالَى: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ أَيْ فِي التَّوَجُّه إِلَيْهِ دُونَ الآلهةِ. وقَامَ الشيءُ واسْتَقَامَ: اعْتدَل وَاسْتَوَى؛ أَقَمْتُ الشَّيْءَ وقَوَّمْته فَقامَ بِمَعْنَى اسْتقام، قَالَ: والاسْتِقامة اعْتِدَالُ الشَّيْءِ واسْتِواؤه. واسْتَقامَ فُلَانٌ بِفُلَانٍ أَيْ مدَحه وأَثنى عَلَيْهِ (جوهری،1376ق، 5/ 2017، ابن منظور،1414ق، 12/ 498؛ طریحی، 1375،6/ 145؛ حسین یوسف موسی،1410ق،2/1263) اما برخی آن را طلب قیام و اراده دوام و استمرار در امر دانستهاند که وجود این طلب و استدعا در این صیغه خود نشان دهنده حکمت انتخاب آن است؛ و صراط مستقیم را صراطی معنا کردهاند که در آن اقتضاء فعلیت و دوام انتصاب است(مصطفوی،1368ش، 9/343-341) عمل به طاعت خدا و سنت نبی، عدم شرک، دوام بر طاعت و دین و اسلام و عدالت، ملازم طریق حق بودن، ملتزم بودن انسان برای بودن در راه راست و بر خط مستوی، ایفای حق با علم و عمل همگی از مواردی است که در معنای استقامت گفته شده است (راغب اصفهانی، 1412ق/ 692-691، قرشی، 1371ش،6/ 49، ابن منظور،1414ق، 12/ 498و 501؛ ازهری،1421ق، 9/ 267؛ حسن یوسف،1410ق، 2/1263)
قیام به معنی عزم و اراده، همچنین به معنی محافظت و اصلاح و نیز به معنی وقوف و ثبات ذکر شده است (ابن منظور، 1414ق، 12/497)و اقامه از همین ماده به معنی برپا کردن امری و ادامه و ایفاء حق آن است(وأَقَامَ الشَّيْءَ: أَدامَه) به طور کلی برای قیام و اقامه معانی زیر در کتب لغت به چشم میخورد : برخاستن و توقف در وقت خود ، ثبات و دوام، عزم و اراده، وقوع امر، دوام و پیوستگی، برپا کردن و ادامه، مشغول شدن به عبادت و ایفای حق، محافظت و اصلاح، وقوف و ثبات، توجه و خلوص به کار رفته است (قرشی، 1371ش، 6/ 47-50 ، راغب،1412ق/ 692، ابن منظور،1414ق، 12/ 496 )
قائم، قیِّم و قِیَم: قائم: ثابت وقَائِمُ السَّيْفِ: مَقْبِضُه(غلافش)، وعَيْنٌ قَائِمَة: ذَهَبَ بَصَرُهَا وحدَقَهها صَحِيحَةٌ سَالِمَةٌ. والقَائِم بالدِّين: المُسْتَمْسِك بِهِ الثَّابِتُ عَلَيْهِ. وسُوق قَائِمَة: نافِقة (پر رونق) (ابن منظور،1414ق، 12/500)؛ همچنین قایم به مصالح مردم و سبب اصلاح، ثابت، دین صحیح، کسی یا چیزی که دایم، قایم به عدالت باشد؛ نیز از همین ریشه است قیّوم از اسماء خداوند به معنای قایم به تدبیر خلق و تدبیر عالم در تمام جهات (راغب ،1412ق/ 692؛ ابن منظور،1414ق، 12/ 501؛ قرشی،1371ش، 6/50) و قائم مطلق بر هر چیزی و هر امری و هر عملی است (مصطفوی،1368ش،9/ 343) و القَيِّمُ: سرپرست و مدیر امور: وقَيِّمُ القَوْم: الَّذِي يُقَوِّمُهم ويَسُوس أَمرهم وقَيِّمُ الأَمر: مُقِيمهُ. وأمرٌ قَيِّمٌ: مُسْتقِيم وَفِي الْحَدِيثِ: ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ أَيْ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي لَا زَيْغ فِيهِ وَلَا مَيْل عَنِ الْحَقِّ (ابن منظور،همان).
القَامَة: نزد عربها به قرقره بالای چاه که ریسمان و سطل آب به آن استوار است؛ گفته شده است (ابن منظور، 1414ق، 12 / 500)
از آنچه در بررسی لغوی واژه "مستقیم" نزد ارباب لغت به دست میآید؛ اینکه لغت شناسان تمرکز خاصی بر معنای این واژه نداشته و ضمن پرداختن به مشتقات مختلف ریشه آن به پراکندهگویی در این باب پرداختهاند و عموما معنای "راست و بودن بر خط مستوی " را ضمن بیان ریشه مصدری این واژه از استقامت، بیان کردهاند؛ اما با مداقه و تامل بیشتر در معانی ذکر شده ذیل مشتقات متنوع در این واژه، به نظر میرسد که تاکید محوری و کلیدی آن بر کانون معنایی حرکت به دوام و استمرار بدون تخلف و تغییر باشد؛ راغب، استقامه را حرکت بر راهی میداند که بر یک خط استوار باشدو دلیل تشبیه طریق حق به آن را همین میداند؛ همچنین استقامه الانسان را ملزم شدن او در راه راست و نه صرفا دانستن و قرار گرفتن او بر این راه معنا میکند(راغب اصفهانی،1412ق، 699)؛ طریحی نیز تاکید معنایی آیه : إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا...(فصلت /30) را التزام انسان نسبت به راه حق دانسته و استقامت را به معنی عدم اعوجاج و استقامت در کار را به معنی تمام کردن آن میداند(طریحی،1375، 6/147)، عسکری جواب مستقیم را جوابی میداند که برای سوال پرسش کننده کافی است و از جهاتی تشکیل شده که بی نیاز از غیر خود است(عسکری،1400ق، 45؛ در بیان معانی استقامه از منظر مصطفوی نیز میتوان تمرکز و توجه بر دو نکته را دریافت کرد؛ یک، انجام یک کار به نحوی که فرد خودش را برای انجام آن کار منصوب کندو دوم اینکه آن کار ادامه یابد(مصطفوی، 1368ش،9/341) این تحلیل با دقت درمعانی کلمات هم ریشه بیشتر تقویت میشود مثلا آنجا که قیوم از اسماء خداوند به معنی قائم به تدبیر خلق به کار رفته که بر مبنای آیات الاهی این تدبیر کل یوم هو فی شان است و اقتضای اصلی در ربوبیت و تدبیر خداوندی دوام و استمرار بدون هیچ تغییر و تخلفی است یا قامه به معنای قرقره بالای چاه از آن جهت که چرخیدن و حرکتش برای رسیدن سطل به آب اقتضای دوام و استمرار و تخلف ناپذیری دارد به این نام نامیده شده است یا اقامه به معنای برپا داشتن همراه با ادامه و پایداری تعریف شده است و.... این مطلب از آن جهت دارای اهمیت است که صرف بیان مستقیم به معنای راست در آیات متضمن این واژه، به گونهای ایستایی و رسیدن و عدم پویایی را با خود پنهان دارد که به ذهن مخاطب نیز القا میکند و به نحوی آسودگی خاطر میآورد؛ در حالی که مستقیم، در معنای جدید، پویایی و حرکت و لزوم استمرار و دوام و پایداری همراه با علم و عمل را در خود دارد که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
مستقیم در قرآن
این واژه 37 بار در قرآن به اشکال: المستقیمَ 3 آیه ، المستقیمِ 2 آیه، مستقیماً 6 آیه، مستقیمٍ 20 آیه ، مستقیمٌ 6 آیه به کار رفته است که در جدول زیر نشان داده شده است؛ از مجموع 25 سوره ای که واژه مستقیم در آنها به کار رفته، 7 سوره مدنی و باقی مکی هستند که با توجه به شرایط مکه و آغاز دعوت اسلام قطعا نیاز، توصیه و تمرکز بیشتر بر صراط مستقیم در سور مکی، بیشتر است.
المستقیمَ | اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه/6) قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف/16) وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (صافات/118) |
المستقیمِ | وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (الاسراء/35) وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ (شعرا/182) |
مستقیماً | وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا (نساء/68) وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا (نساء/175) وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام /126) وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ(انعام/ 153) وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا (فتح /2) وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا(فتح/20) |
مستقیمٍ | وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (بقره/213) قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (بقره/ 142) وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (آل عمران /101) مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (انعام/39) وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (انعام/87) قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(انعام /161) وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (یونس/25) إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (هود/56) وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (مائده/16) وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (نحل/76) |
وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نحل/121) وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(حج/54) وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ (حج/67) وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (مومنون/73) وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (نور/46) عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (یس/4) إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (زخرف/43) وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (شوری/52) يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (احقاف/30) أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (ملک/22) | |
مستقیمٌ | إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (آل عمران /51) قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (حجر/41) وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ( مریم /36) وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (یس/61) وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (زخرف/61) فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (زخرف/64) |
"مستقیم" در ترجمه های قرآن:
بررسی صورت گرفته در ترجمه های معروف قرآنی در هر 37 آیه ای که واژه مستقیم در آن به کار رفته است؛ نشان میدهد که کاررفت معنایی این کلمه در عموم ترجمه ها یکسان و در معنای مستقیم، راست و درست ترجمه شده است که چون در 33 آیه از 37 آیه، مستقیم با واژه صراط همراه شده است؛ عموم مترجمان آن را به راه راست یا راه مستقیم معنا کرده و به ترجمه عمقیتر این واژه توجهی نکردهاند (الهی قمشه ای،1380ش/1و89؛انصاریان،1383ش/1و89؛مکارم،1373ش/89و1؛آیتی،1374ش/89و1؛فولادوند،1418ق/1،89؛برزی،1382ش/450و1؛پاینده،1357ش/2و378؛پورجوادی،1414ق/1و449؛بروجردی،1366ش/818و1؛ رضایی ،1383 ش /1 و450).
مستقیم در تفاسیر
عموم مفسرین نیز برای مستقیم معنای مرسوم راست و مستقیم همانند مترجمین انتخاب کرده و نهایتا همراه با صراط سعی در بیان مصداق صراط مستقیم داشتهاند و عموما به مواردی چون دین خدا، کتاب الله، صراط الاسلام، پیامبر و ایمه معصومین، حق و دین حق، راه بهشت، طریق حق، تطبیق دادهاند (طبرانی،2008م، 1/ 116؛ فرات کوفی،1410ق/ 52؛ ابن ابی حاتم،1419ق، 1/ 30؛ طوسی، بی تا، 1/ 42؛ ابن عطیه،1422ق، 1/ 74؛ میبدی،1371ش،1/ 18؛ زمخشری،1407ق، 1/15؛ ثعالبی، 1418ق، 1/ 168؛ صادقی، 1406ق، 1/ 117؛ بیضاوی، 1418ق،1 /30؛ سیوطی،1404ق،1/ 14-15؛ مغنیه، 1424ق،1/ 35) در این میان بعضی مواردی چون پل معروف بین بهشت و جهنم (میبدی، 1371ش، 1/ 18) و برخی نیز علی بن ابیطالب و معرفت و ولایتش را نیز ذکر کردهاند(قمی، 1363ش، 1/28؛ فرات کوفی،1410ق / 52؛ ثعالبی، 1418ق،1/ 168؛ اشکوری، 1373ش، 1/ 4)؛ برخی نیز این عبارت را برای طلب هدایت دانسته که یا با دلیل و استدلال صورت میگیرد یا با تصفیه باطن و ریاضت (فخر رازی،1420ق، 1/26)؛ برخی به معنای راه فطرت (بلاغی، 1386ق، 1/ 17) و برخی به معرفت و استقامت در راه مستقیم و اصل معنا کرده اند (سیدقطب،1412ق، 1/26)؛ در این میان علامه طباطبایی بر تسلط و عدم تخلف در معنی مستقیم اشاره دارد؛ اما دلایل تفصیلی را بیان نکرده اند. از منظر ایشان کلمه مستقیم به معنای هر چیزی است که بخواهد روی پای خود بایستد و بتواند بدون اینکه به چیزی تکیه کند بر کنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، مانند انسانی که برامور خود مسلط است و این معنا یعنی آن چیز امرش تغییر نکند و وضعش مختلف نشود (طباطبایی، 1390ق، 1/33)
کارکرد مفهومی واژه «مستقیم» بر اساس بافت و سیاق آیات
تامل در واژه "مستقیم " در بستر هر 37 آیه ای که متضمن آن است و دقت در واژگان و موضوعات همنشین و سیاق آن، برای رسیدن به محوریت معنایی این واژه از نگاه قرآن رهنمون تر خواهد بود.
صراط: یکی از شاخص ترین و پر بسامدترین هم نشین های مستقیم در قرآن ، واژه " صراط" است که 45 بار در قرآن ذکر شده که از 6 مرتبه ای که با ال آمده، دو مرتبه با صفت مستقیم و از 39 مرتبه ای که بدون ال امده 33 بار آن با مستقیم همنشین شده است. برخی ارباب لغت صراط را به معنای راه و طریق معنا کردهاند (راغب،1412ق،692؛ طریحی،1375ش، 4/259؛ بستانی،1375ش، 551) و مفسرین از آن به عنوان راه آشکار و وسیع (طبرسی،1372ش، 1/104؛ ثعلبی، 1422ق،1/119)؛ بزرگراهی که از یک سو به خدای سبحان مرتبط است و از سمت دیگر در فطرت یکایک انسانها قرار دارد (جوادی آملی، 1378ش ،1/418) که با شرک و ضلالت قابل جمع نیست (طباطبایی، 1390ق، 1/30) یاد کردهاند؛ حال قرار گرفتن مستقیم در کنار این واژه به عنوان صفت باید حکایت از معنای قویم دیگری در راستای روشنگری قرآن داشته باشد.
از آن جا که اصل وجود راه، افاده بر حرکت برای رسیدن به مقصد دارد؛ به گونهای که برخی لغویون معنای بلعیدن را برای آن ذکر کردهاند زیرا هنگام حرکت و رفتن مستمر فرد بر روی راه، سرانجام غایب میشود(ابن فارس، 1404ق، 3/152؛ قرشی،1371ش،4/123) و از سوی دیگر یکی از معانی کمتر بیان شده صراط، شمشیر تیزی است که به سرعت به هدفش اصابت کند(ابن فارس، 1404ق، 3/152)؛ همچنین علامه طباطبایی صراط مستقیم را راهی میداند که در آن نه اختلافی باشد و نه تخلف و آن رساندن سالک به نهایت مقصودش است( طباطبایی،1390ق، 15/48) بنابراین محوریت معنایی مستقیم میتواند بردوام و تخلف ناپذیری، مطابق بر این تحلیل، تقویت شود تا قرار گرفتنش در کنار صراط تکمیل کننده معنا در جهت هدایتگری قرآن باشد.
هدی: واژه دیگری که با هم آیی زیادی با واژه "مستقیم" در قرآن دارد؛ واژه "هدی" یا هدایت است که از منظر لغویون از مصدر هَدی و هُدی ، مخالف ضلالت و گمراهی به معنای ارشاد و دلالت بر اشیاء (ابن منظور،1414ق، 15/353) است؛ لذا هدایت را به معنای راهنمایی با لطف و مهربانی و خیرخواهی و رساندن به هدف و مقصد معنا کردهاند (راغب، 1412ق، 835؛ قرشی، 1371ش،7/145) و دلیل آن به گفته ابیهلال عسکری این است که اگر فقط نشان دادن راه باشد، ارشاد است نه هدایت (عسکری،1400ق، 203)؛ ابن منظور به همین دلیل الهادی را از همین ریشه و از اسماء خداوند میداند که به بندگانش بصیرت و شناخت افاضه مینماید (ابن منظور، 1414ق، 15/353) و ابن اثیر نکته قابل تاملی در ریشه معنایی الهادی اضافه میکند؛ آنکه خداوند با این اسمش مخلوقات را به آنچه در بقا و دوامشان به آن نیازمند هستند، میرساند (ابن اثیر،1367ش، 253) و این نکته نیز با دوام و تخلف ناپذیری در مستقیم تناسب معنایی دارد.
در تفاسیر نیز هدایت در اصطلاح، برخورداری موجود از کمال که با نظم خاص و صحیح به آن برسد و برقراری ارتباط خاص میان موجود و آینده کمالی آن؛ (جوادی آملی، 1383ش، 21)رساندن به خود مطلوب و هدف یا رساندن از طریق منتهی به آن تبیین شده است که در این سیر کمالی دو مقابل دارد؛ یکی هدایت در برابر ضلالت مربوط به راه است؛ یعنی کسی که راه را به درستی شناخته، مهتدی است(طباطبایی،1390ق، 14/167) و دیگری هدایت در برابر غوایت به معنای هدفداری که غی و غاوی همان انسان بیهدف است(جوادی آملی، 1383ش، 21)؛ در این تعاریف نیز آنچه بیشترین تناسب معنایی را بین مستقیم و هدایت تداعی میکند، همان معنای تخلف ناپذیری از وصول به کمال و هدف است که لازمه آن دوام و پایداری درطریق است.
عبودیت: در آیات متعددی عبد و بنده بودن با مستقیم همنشین شدهاند. این مفهوم در همه آیات مورد نظر به صورت فعل امر آمده و از انسانها خواسته شده که در برابر خدا عبد باشند در این صورت در راهی که مستقیم است قرار گرفتهاند :
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (آل عمران /51)
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ( مریم /36)
وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (یس/61)
فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (زخرف/64)
آنچه در مفهوم عبد، قابل تامل است اینکه با لفظ هذا، معادل و برابر با صراط مستقیم قرار گرفته است بنابراین، این عبد بودن ویژگی شاخصی فراتر از معنای عام پرستش یا بنده خدا بودن را در خود دارد. طبق نظر لغویون، اصل عبودیت خضوع و تذلل است (ابن منظور،1414ق، 3/271)؛ به طریق مُعبَّد: مذلل گفتهاند (ابن درید،1988م، 1/299) به راهي كه پا خورده باشد، بي پستي و بلندي، نرم و صاف؛ (فراهیدی، 1409ق،2/50) راهی هموار که در اثر کثرت راه رفتن، معبر شده است، همانگونه كه يك راه را هموار و صاف ميكنند تا معبر رام و يك دستي گردد، انسان نيز بايد با عبادات پاخورده شود، كوفته شود و خارها و خاربوتههايش شكسته شود؛ تا هموار گردد، یعنی از خود و از هر چیز دیگر بریده به یاد پرودگار خود باشد تا رام شود و «راه» شود در زیر گام های اراده خداوند یعنی تسلیم محض.
بنابراین عبودیت در این سطح، خالصانه و مخلصانه است و این عبودیت به وسیله ایجاد است؛ یعنی پیوسته عبد بودن، در مقابل، عبد دنیا و اعراض دنیا بودن است که به معنی پیوسته در خدمت دنیا و غرق در آن شدن است (راغب اصفهانی، 1412ق،542)
آنچه در همه زوایای معنایی عبد در تناسب و هم نشینی با صراط مستقیم مشهود است؛ همان دوام و پیوستگی و تخلف ناپذیری در خضوع و تذلل، اخلاص و تسلیم بودن است چرا که تجسم و تمثل ذلت عبودیت و فقر مملوکیت انسان در قبال غنای محض خداوند، جز با دوام علم و عمل و تخلف ناپذیری ممکن نیست، بنابراین بار دیگر فرضیه پژوهش در باب معنای محوری واژه مستقیم تقویم میشود.
قسطاس: این واژه به صورت اسم و در قامت موصوف برای مستقیم در دو آیه: وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (الاسراء/35) ؛وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ (شعرا/182) به کار رفته است.
به گفته اهل لغت قسطاس به معنای ترازوی بسیار دقیق که برای وزن فلزات گرانبها و دراهم استفاده میشود و نیز به معنی شاهین آمده است (فراهیدی، 1409،5/71؛ ابن منظور،1414ق،6/176؛ فیروزآبادی، 1415ق، 2/376) که برای تیزبینی و دقت و عدالت تعبیر میشود( راغب،1412ق، 670) که مهمترین ویژگی متبادر به ذهن، از دقت یک ترازوی دقیق، عدم اختلاف در توزین و تخلف ناپذیری آن و دوام در دقت اندازهگیری است؛ بر این اساس همنشینی قسطاس نیز با مستقیم نشان از وجه مشترک و تقویم معنایی یکدیگر دارند که بنا بر مطالب پیش گفته از اهل لغت راجع به مستقیم، چنین نتیجه میشود که این وجه مشترک و التزام معنایی به لحاظ تخلف ناپذیری و دوام و پیوستگی است.
جانشین های مستقیم :
از آنجایی که یکی از پربسامدترین هم نشینهای مستقیم همانطور که پیشتر گفته شد، صراط است که در بیشتر آیات همراه با صفت مستقیم آمده است بنابراین، میتوان مواردی را که صراط به صورت اضافه با صفتهای دیگر آمده است؛ مورد بررسی قرار داد تا مفهوم مستقیم از حیث معانی مخالف و هم راستا و متناسب بیشتر فهم و کشف شود.
الله : این ترکیب در سوره شوری آیه 53 بلا فاصله بعد از عبارت صراط مستقیم در آیه قبل : وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم ٍو در واقع بدل از آن آمده است (زمخشری، 1407ق، 4/235) آمده است: صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ
مقایسه این دوفقره آیه با یکدیگر گویای آن است که مستقیم در بافت نزول هم تراز با الله انگاشته شده است؛ بر پایه این آیه، الله همان قدرتی است که هر آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و همه امور به سوی خدا باز میروند و این مطالب دلیلی بر استقامت در این راه را بیان میکند؛ ضمن آنکه ترکیب صراط الله و الی الله تصیرالامور، با فعل مضارع که افاده استمرار دارد (طباطبایی، 1390ق، 18/78 ) بعد از صراط مستقیم معنای قطعی بودن و تخلف ناپذیری و پیوستگی حرکت امور عالم به سوی الله را به ذهن متبادر میکند که خود مهر تاییدی بر صحت فرضیه معنای مستقیم در دوام و پایداری و تخلف ناپذیری است. این معنا با معنای لغوی الله برگرفته شده از وله یا اله به معنای اینکه هر مخلوقی در راه او پرشور و واله است (ابن منظور، 1414ق، 467) یا از تألُّه به معنای تعبد مخلوقات در برابر او ( ازهری، 1421ق، ، 6/222) نیز تناسب دارد زیرا طبق آنچه پیشتر گفته شد؛ لازمه تعبد حقیقی، دوام و پیوستگی و تخلف ناپذیری است.
سویّ: این عبارت یکبار در سوره طه آیه 135: ...قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى و بار دیگر در سوره مریم آیه 43 به صورت صراطا سویا آمده است : يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا
به گفته ارباب لغت سویّ آن است که از افراط و تفریط در اندازه و کیفیت به دور باشد (راغب، 1412ق، 440؛ قرشی،1371ش، 3/359؛ ابن منظور، 1414ق، 14/415؛ طریحی، 1375ش، 1/234)، مفسرین نیز عموما سوی را معادل مستقیم، عدل و میانه و به دور از لغزش و انحراف به کار برده و در همراهی با صراط به معنای راهی دانسته اند که از بس واضح و روشن است راه پیمایش گمراه نمی گردد و امکان قرار گرفتن در چنین راهی جز در پرتو علمی که از جانب خدا به انسان رسیده باشد نیست (طباطبایی،1390ق، 14/240و57؛ صادقی،1406ق، 18/ 330؛ قمی، 1368ش، 8/ 379؛ فیض کاشانی، 1415ق، 3/328، اشکوری، 1373ش، 3/101)؛ برخی حتی عبارت الصراط السویّ را معادل صراط الله دانستهاند (فرقان، 1406ق، 19/231) که همه این موارد نیز بار دیگر تاییدی بر صحت فرضیه التزام معنای تخلف ناپذیری و دوام و پایداری در راه مستقیم و سویّ است.
عَلَیّ: این واژه نیز به صورت وصف برای صراط، در عبارت صراط علیّ در آیه 41 سوره حجر آمده است: قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ؛ بعد از اینکه شیطان از درگاه الهی رانده میشود و از خدا مهلت میگیرد، در دو آیه قبل این آیه آمده که میگوید: من هم یقیناً [همه کارهای زشت را] در زمین برای آنان میآرایم [تا ارتکاب زشتی ها برای آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه میکنم، مگر [آن] بندگانت را که خالص شدگان اند.(سوره حجر/39-40)
علی از حروف جاره به معنای بلندی، برتری و استعلاء است (فیروزآبادی، 1415ق، 4/413؛ ابن سیده،1421ق، 2/243) به گفته مفسرین خداوند در این آیه در پاسخ به سخنان شیطان و در اشاره به عدم گمراه شدن مخلصین میفرماید؛ چون راه آنان راهی است که هدایت و دلالتش بر من است و به سوی من (الی) است (طبری، 1412ق، 14/ 23؛ فخررازی، 1420ق، 4/47، طوسی،بی تا، 6/337؛ سمرقندی، 1416ق، 2/ 256).
از طرفی با هم آیی با مخلص که از منظر اهل لغت، به معنای خالص شده برای خدا ، موحد و نجات یافته از هر آمیختگی و ناخالصی است و ویژگی افرادی است که همواره رضای خدا را هدف قرار میدهند، بنابراین مفهوم مشترک تخلف ناپذیری و دوام و پایداری در این راه، مجدد تایید میگردد؛ نکته قابل ذکر اینکه، برخی از مفسرین با تکیه بر روایات، علَیّ را علِیّ و به معنای امام علی ع تعبیر کرده و راه ایشان را مصداق بارز صراط خدا و مخلصین دانستهاند (فرات کوفی، 1410ق، 1/225؛ عیاشی، 1380ق، 2/242) و برخی دیگر علِیّ را به معنای رفیع و صفت برای صراط تفسیر کردهاند(طبری، 1412ق، 14/ 23؛ فخررازی، 1420ق، 4/47، طوسی،بی تا، 6/337) که این موارد نیز خود نه تنها خدشه ای بر فرضیه پژوهش وارد نمیکند بلکه موید آن نیز هست.
عزیزالحمید: عزیز و حمید نیز دو واژهای هستند که در سه آیه از قرآن به صورت وصف کنار صراط قرار گرفتهاند در دو آیه به صورت عزیز الحمید: ... إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(ابراهیم /1؛ سبا/6) و در یک آیه حمید به تنهایی : وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ ( حج/24)
عزیز از اسماء حسنای الاهی به گفته اهل لغت به معنای توانا و قادر و کسی که مغلوب نمیشود؛ است و عزت حالتی است که از مغلوب بودن انسان مانع می شود و معنای دیگرآن سخت و کمیاب است و شیء کمیاب از آن جهت که در آن، حالت توانایی قرار دارد و رسیدن به آن سخت است عزیز خوانده میشود.( قرشی،1371ش، 4/339؛ راغب اصفهانی،1412ق ،563) ؛ بنابراین اصل آن به گفته ابن منظور و صاحب العین، قوت و شدت و غلبه است (ابن منظور، 1414ق، 5/374-375؛ فراهیدی،1409ق، 1/ 76)؛ حمید نیز از صفات خداوند به معنی محمود و ستایش شده در هر حال است (ابن منظور،1414ق، 3/155؛ طریحی، 1375ش، 3/38، ازهری، 1421ق، 4/252)، بنابراین منظور از صراط عزیز و حمید یعنی راه کمیابی که انسان در آن در نهایت توانایی و قدرت است و مغلوب نمیشود و راه و راهرو همواره مورد ستایش خواهند بود. این اوصاف نیز با معنای دوام و پیوستگی و تخلف ناپذیری( معنای مستقیم) التزام و قرابت دارد زیرا با توجه به آنچه ازکتب لغت، برای دو واژه عزیز و حمید و نیز واژه مستقیم ذکر شد؛ بدون پایداری و دوام و به دور از هر تخلفی نمیتوان در هر حال مورد ستایش قرار گرفت و توانا و قادر بود و مغلوب نشد. بنابراین قدر مشترک همه این معانی و اوصاف، همان دوام و پیوستگی و تخلف ناپذیری است.
دیگرملاحظات درمورد کاربردهای قرآنی مستقیم
تامل در سیاق آیاتی که در آنها «مستقیم» به صورت عموما وصف، جهت روشنگری کیفیت معنا و موضوع مورد بحث به کار رفته؛ زاوبه دیگری از معنا شناسی آن را در بستر قرآن نمایان میسازد. در این بررسی ضمن آزمودن نتایج پیش گفته، دیگر مولفههای معنایی این واژه را در بافت نزول جستجوکرده و آیات متضمن واژه مستقیم را در معنای جدید تحلیل میکنیم.
تغییر قبله و اختلاف امم
با تامل در دیگر آیات متضمن واژه مستقیم، نکات ظریفی پیمایش میشود.
در موضوع تغییر قبله مسلمین و تعیین خانه کعبه به عنوان قبله دایمی مسلمانان، خداوند ضمن بیان طعنه و ایراد افرادی با عبارت سفهاء نسبت به این تغییر، از هدایت افراد به صراطی که مستقیم است خبر میدهد (بقره/142)؛ با همآیی سفهاء به معنی کسانی که رای ثابتی ندارند (طباطبایی،1390ق، 1/318) در کنار پاسخ کوبنده هدایت خداوند به سوی راه مستقیم که نقطه مقابل راه سفیهان است بدان معنا است که ویژگی شاخص مستقیم ثبات و پیوستگی و تخلف ناپذیری آن است؛ همچنین آمدن صراط در این آیه یه صورت نکره نشان میدهد که استعداد امت ها برای رسیدن به صراط مستقیم، مختلف و از طرق و سبل متعدد است(همان، 319) و معنای ضمنی آن این است که پس از رسیدن از راههای متعدد و چه بسا تغییر مسیرها و سبل به صراطی که مستقیم است، دوام و ثبوت حاصل میشود و تعویض و تشکیک و تخلف از بین خواهد رفت؛ به خصوص که در همین سوره و در آیات بعد، وقتی سخن از اختلاف مردم و متفرق بودن امتها و آمدن بینه و هدایت برای ایمان آورندگان میشود، مجددا تعبیر صراط مستقیم تکرار میشود و وجه معنایی این واژه در تخلف ناپذیری و دوام تایید میشود.(بقره/213) مشابه همین مضامین، یعنی قرار گرفتن در صراطی که ویژگی اصلی و مهم آن، مستقیم بودن است؛ در مقابل سبل متفرقه در آیات دیگر نیز تکرار شده است (انعام/153)
آیات متناظر واژه مستقیم با مساله تغییر قبله و اختلاف امم
- سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(بقره/142)
- كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (بقره/213)
- وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (انعام/153)
امور تخلف ناپذیر و محکم
یکی از نکات قابل توجه در آیات متضمن واژه مستقیم، همنشینی موضوعی و توجه به مباحثی است که همزمان با آن، در قرآن ذکر شده است.
عدم شک در پذیرفتن وقوع حتمی قیامت، یکی از موضوعاتی است که در تقارن با قرار گرفتن در صراطی که مستقیم است، آمده است (زخرف/61)، اعتقاد به بودن زمام اختیار هر جنبنده ای به دست خدا و پیوسته توکل داشتن (هود/56) پیوسته به عدل فرمان دادن (نحل/76) رسیدن به سرای سلامت پایدار و دایمی (دار السلام )(یونس/25)، دین ثابت و استوار(انعام/ 161)، کتاب و وحی الاهی و اعتصام پیوسته به خدا (شوری/52؛ زخرف/43؛ احقاف/30؛ نساء/175) همگی از موضوعاتی هستند که در پیمایش معنای مستقیم در فضای نزول و بافت آیات متضمن آن، گویای هم ترازی آنها در ابعاد معنایی است. دقت در این هم نشینی نشان میدهد که وجه مشترک عموم آن ها با هم و نیز با واژه مستقیم که خصلت ویژه مسیر و راه، قرار گرفته؛ در محکم بودن و پابرجایی و تخلف ناپذیری است. به عبارت دیگر همنشینی و یادکرد خداوند از موارد محکم، تخلف ناپذیر و قطعی چون قیامت، بودن زمام امور همه جنبندگان در ید قدرتش، استواری دین و وحی الاهی و .. با وصف مستقیم میتواند به دلیل قرابت معنایی آن ها باشد؛ از این جهت که آدمی تا زمانی که با اعتقادات و اعمال و الگو و نقشه محکم و تخلف ناپذیر، قرین باشد؛ در مسیری پیوسته قرار گرفته که رسیدن به هدف نیز قطعی و تخلف ناپذیر است.
آنچه این مدعا را تایید میکند، مقایسه تعبیر صراط المستقیم با تعبیر مقابل و متضاد آن، صراط الجحیم است (صافات/23)؛ جحیم که به معنای گودال آتشی است که بزرگی و کثرت اشتعال آن قطعی و ثابت است ( ابن فارس، 1404ق، 1/429؛ قرشی، 1371ش، 2/ 19)؛ به عنوان سرنوشت و سرانجام محتوم کسانی ذکر شده که جز خداوند را عبد بودهاند. حال با توجه به تحلیل معنایی عبد در صفحات قبل و نیز با در نظر گرفتن مولفه مشترک در رابطه معنایی تقابلی مستقیم و جحیم، که همان قطعیت و ثبوت است؛ بار دیگر فرضیه پژوهش در مورد معنای اصلی مستقیم تایید میشود.
با توجه به آنچه آمد؛ میتوان گفت، ترجمه مستقیم در معنی راست، ناقص و دور از اهداف روشنگرانه قرآن در مسیر تربیتی و یادکرد نکات ظریف و تلنگر زننده آن در هدایت انسان است.
بدین قرار، برگشت معنای مستقیم به چیزی است که متغیر و تخلف پذیر نباشد و قرار گرفتن مستقیم در کنار صراط به این معنی است که راه، در هدایت مردم و رساندنشان به سوی غایت و مقصدشان تخلف نکند و صد در صد اثر خود را ببخشد.
آیات متناظر واژه مستقیم با موضوعات تخلف ناپذیر و محکم
- وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (زخرف/61)
- إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (هود/56)
- وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (نحل/76)
- وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (یونس/25)
- قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام/161)
- وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (شوری/52)
- فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (زخرف/43)
- قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (احقاف/30)
- فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا( نساء/175)
نتیجه بحث:
بر اساس آنچه آمد، نتایج پژوهش حاضر به قرار ذیل است:
* بسیاری از مفسرین و عموم مترجمین قرآن واژه مستقیم را در معنای راست یا درست معنا کردهاند که ضمن اینکه معنای معهود، اولیه و عام این واژه است اما در راستای اهداف روشنگرانه قرآن مبهم مینماید و شان هدایتی خاصی در این معنا لحاظ نشده است.
* لغویون در تحلیل معنایی واژه مستقیم، بسیار دچار پراکندهگویی شده و در برخی موارد، مصادیق آن را در معانی مختلف مستقیم ذکر کردهاند؛ اما در همان منابع میتوان با حذف موارد حاشیهای به فهم معنای اصلی این واژه به کمک بافت آیات، دست یافت.
* یکی از پر بسامدترین واژه های همنشین با مستقیم، واژه صراط به معنی راه است که بر اساس بررسیهای صورت گرفته از آن جا که اصل وجود راه، افاده بر حرکت برای رسیدن به مقصد دارد؛ به گونهای که برخی لغویون معنای بلعیدن را برای آن ذکر کردهاند که این معنا متضمن دوام و پیوستگی و علم به راه هست و از سوی دیگر یکی از معانی کمتر بیان شده صراط، شمشیر تیزی است که به سرعت به هدفش اصابت کند که این معنا نیز تناسب زیادی با تخلف ناپذیری دارد؛ بنابراین با هم آیی صراط و مستقیم در کنار هم، معنای التزامی دوام و پیوستگی و علم به راه که متعاقبا تخلف ناپذیری در رسیدن به مقصد را شامل میشود، تقویت میکند.
* همچنین بررسی لغوی وتفسیری کلماتی چون هدی، عبد و قسطاس که از یک سو به ترتیب در دلالت بر اشیاء و رساندن به هدف، خضوع و تذلل همواره و دقت پیوسته در توزین، تفوق معنایی دارند و از سوی دیگر با همآیی بیشتری با مستقیم در بافت آیات دارند؛ نشان از وجه مشترک معنایی آنها در دوام و پیوستگی و تسلط، در راستای تایید فرضیه پژوهش دارد.
* تامل در مفهوم مستقیم چه از طریق تحلیل جانشینهای متناسب و هم راستا همچون : الله، سویّ، علیّ، عزیز، حمید و چه با بررسی جانشین متقابلش: جحیم نیز وجه مشترک معنای تخلف ناپذیری و ثبات و پیوستگی را تایید میکند.
* مداقههای دیگری همچون واکاوی و تحلیل موضوعاتی که در بستر آیات متضمن مستقیم آمده است؛ نیز نشان داد که بیشترین همنشینی موضوعی یا از جهت تناسب با امور محکم و تخلف ناپذیری همچون قیامت، بودن زمام امور همه جنبندگان در ید قدرت خدا، تغییر قبله، استواری دین و وحی الاهی است یا در تقابل با امور اختلاف زا همچون اختلاف امم و تفرق آنها که دوام و ثباتی ندارد، بر این اساس نیز فرضیه پژوهش در راستای معنی مستقیم در مفهوم تخلف ناپذیر و پیوسته تایید شد.
* بر اساس واکاوی و تحلیل لغوی و تفسیری، معنای مستقیم ناظر بر ایستادگی، دوام ، تسلط و تخلف ناپذیری تایید میشود.
منابع
قرآن کریم.
آیتی، عبدالمحمد، (1374ش)، ترجمه قرآن، تهران: انتشارات سروش، چ4.
ابن ابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد، (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، محقق: طیب، اسعد، ریاض: مکتبه نزار المصطفی الباز، چ 3.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، (1367ش)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، محقق: طناحی، محمد محمد/ زاوی، طاهر احمد، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چ4.
ابن درید، محمدبن حسن، (1988م)، جمهره اللغه، بیروت: دارالعلم، چ1.
ابن سیده، علی بن اسماعیل، (1421ق)، المحکم و المحیط الاعظم، محقق: هنداوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چ1.
ابن عطیه، عبدالحق بن غالب، (1422ق)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: محمد عبدالسلام، بیروت: دارالکتب العلمیه، چ1.
ابن فارس، احمد، (1404ق)، معجم مقاییس اللغه، محقق: هارون، عبدالسلام، قم : مکتب الاعلام الاسلامی، چ1.
ابن منظور، محمدبن مکرم، (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دارصادر،چ3.
ازهری، محمدبن احمد، (1421ق)، تهذیب اللغه، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، چ1.
اشکوری، محمدبن علی، (1373ش)، تفسیر شریف لاهیجی، مصحح: جلال الدین محدث، تهران: نشر داد، چ1.
الهی قمشه ای، مهدی، (1380ش)، ترجمه قرآن، قم : فاطمه الزهراء، چ2.
انصاریان، حسین، (1383ش)، ترجمه قرآن، قم: اسوه، چ1.
ایزوتسو، توشی هیکو، (1396ش)، خدا و انسان در قرآن، ترجمه: احمد آرام، نشر سهامی انتشار.
باقری، مهری، (1396)، مقدمات زبان شناسی، تهران: نشر قطره، چ19.
برزی، اصغر، (1382)، ترجمه قرآن و نکات نحوی آن، تهران: بنیاد قرآن، چ1.
بروجردی، محمد ابراهیم، (1366ش)، ترجمه قرآن، تهران: کتابخانه صدر، چ6.
بستانی، فواد افرام، (1375ش)، فرهنگ ابجدی، تهران: اسلامی، چ2.
بلاغی، عبدالحجه، (1386ق)، حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، قم: حکمت، چ1.
بیضاوی، عبدالله عمر،( 1418ق)، انوار التنزیل و اسرار التأویل ، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، چ1.
پاینده، ابوالقاسم، (1357ش)، ترجمه قرآن، تهران: جاویدان، چ5.
پورجوادی، کاظم، (1414ق)، ترجمه قرآن، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، چ1.
ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، (1418ق)، الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، محقق:ابوسنه، عبدالفتاح، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، چ1.
ثعلبی، احمدبن محمد، (1422ق)، الکشف و البیان(تفسیرالثعلبی)، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چ1.
جوادی آملی، عبدالله، (1383ش)، هدایت در قرآن، تحقیق:علی عباسیان، قم:اسراء.
___________، (1378ش)، تفسیر تسنیم، قم : اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حماد، (1376ق)، الصحاح:تاج اللغه و صحاح العربیه، مصحح: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دارالعلم، چ1.
حسن یوسف، موسی، (1410ق)، افصاح فی فقه اللغه، قم : مکتب الاعلام الاسلامی، چ4.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412ق)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دارالقلم، چ1.
رضایی اصفهانی، محمدعلی، (1383ش)، ترجمه قرآن، قم: دارالذکر، چ1.
زمخشری، محمود بن عمر، (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بیروت: دارالکتاب العربی، چ3.
سمرقندی، نصربن محمد، (1416ق)، تفسیر سمرقندی (بحرالعلوم)، محقق: عمروی، بیروت: دارالفکر، چ1.
سیدقطب، ابراهیم حسین الشاربی، (1412ق)، فی ظلال القرآن، قاهره: دارالشروق.
سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، (1404ق)، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، قم:کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چ1.
سوسور، فردینان دو، (1378ش)، دوره زبانشناسی عمومی، ترجمه: کوروش صفوی؛ تهران: نشر هرمس.
صادقی تهرانی، محمد، (1406ق)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنه، قم: فرهنگ اسلامی، چ2.
صفوی، کوروش، (1385ش)، آشنایی با معنا شناسی، تهران: نشرپژواک، چ2.
طباطبایی، محمد حسین، (1390ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت» موسسه الاعلمی للمطبوعات، چ2.
طبرانی، سلیمان بن احمد، (2008م)، التفسیرالکبیر:تفسیرالقرآن العظیم، اردن: دارالکتاب الثقافی، چ1.
طبرسی، فضل بن حسن، (1372ش)، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، مصحح:یزدی طباطبایی، تهران: ناصرخسروف چ3.
طبری، محمدبن جریر، (1412ق)، جامع البیان فی تفسیرالقران، بیروت : دارالمعرفه، چ1.
طریحی، فخرالدین بن محمد، (1375ش)، مجمع البحرین، محقق:احمد حسینی اشکوری، ، چ3.
طوسی، محمد بن حسن، (بی تا)، التبیان فی التفسیر القرآن، بیروت: داراحیاءالتراث العربی،چ1.
عسکری، حسن بن عبدالله(ابوهلال)، (1400ق)، الفروق فی اللغه، بیروت: دارالآفاق الجدیده، چ1.
عیاشی، محمدبن مسعود، (1380ق)، التفسیر(تفسیرالعیاشی)، محقق: هاشم رسولی، تهران: مکتبه العلمیه الاسلامیه، چ1.
فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409ق)، العین، قم :نشر هجرت.
فخر رازی، محمد بن عمر، (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، چ3.
فولادوند، محمدمهدی، (1418ق)، ترجمه قرآن، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چ3.
فیروزآبادی، محمدبن بعقوب، (1415ق)، القاموس المحیط، بیروت : دارالکتب العلمیه، چ1.
قرشی، سیدعلی اکبر، (1371ش)، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه.چ 6.
قمی، علی بن ابراهیم، (1363ش)، تفسیر القمی، محقق: موسوی جزایری، قم : دارالکتاب، چ3.
کوفی، فرات بن ابراهیم، (1410ق)، تفسیرفرات الکوفی، تهران: موسسه الطبع و النشر، چ1.
مصطفوی، حسن، (1368ش)، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ1.
مغنیه، محمدجواد، (1424ق)، التفسیرالکاشف، قم: دارالکتاب الاسلامی، چ1.
مکارم شیرازی، ناصر، (1373ش)، ترجمه قرآن، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چ2.
موسی،حسین یوسف،(1410ق)، الافصاح فی فقه اللغه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی،چ4.
میبدی، احمدبن محمد، (1371ش)، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: امیر کبیر، چ5.