طراحی مدل مفهومی تولید سبز با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری
الموضوعات : Environmental acriculture
آفرین رضایی
1
,
حسن دهقان دهنوی
2
,
حمید بابائی میبدی
3
,
علیرضا انوری
4
1 - دانشجوی دکتری، گروه مدیریت صنعتی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
2 - دانشیار، گروه مدیریت صنعتی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
3 - استادیار، گروه مدیریت، دانشگاه میبد، میبد، ایران. *(مسوول مکاتبات)
4 - استادیار، گروه مدیریت و مهندسی صنایع، واحد گچساران، دانشگاه آزاد اسلامی، گچساران، ایران.
الکلمات المفتاحية: شرکتهای دانش بنیان, تولید سبز, مدل سازی ساختاری تفسیری,
ملخص المقالة :
زمینه و هدف: با توجه به این امر که در دنیای کنونی عواملی همچون افزایش جمعیت، تلاش روزافزون جهت دستیابی به رشد اقتصادی و تلاش سیستمهای تولیدی برای افزایش تولید و دستیابی به مزیت رقابتی منجر به از بین رفتن منابع طبیعی، گرمایش زمین، تغییرات آب و هوایی، ایجاد بلایای طبیعی و درنهایت تخریب محیطزیست شده است و تولید سبز به عنوان عاملی تأثیرگذار بر کاهش آلودگیهای زیستمحیطی و مخاطرات انسانی و همچنین افزایش مزیت رقابتی و کسب سود برای سازمان ها مطرح شده است، این پژوهش با هدف طراحی مدل مفهومی تولید سبز با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری صورت گرفته است. روش بررسی: در این پژوهش که از نظر شیوهی جمعآوری داده ها، ترکیبی و استقرائی-قیاسی است و در سال 1400 صورت گرفته است، ۱۲ نفر از متخصصان مدیریت صنعتی در سطح دانشگاهی به عنوان اعضای پانل در بخش کیفی مشارکت داشتند. در واقع در بخش کیفی که از تحلیلهای فراترکیب و دلفی استفاده شد، هدف براین بود تا مضامینِ تولید سبز شناسایی گردد و سپس در بخش کمی با مشارکت ۱۶ نفر از مدیران شرکتهای دانش بنیان در بخش تولید سبز، گزارههای شناسایی شده در قالبِ مدلِ تحلیل تفسیری ساختاری براساس اولویت تاثیرگذاری سطحبندی شوند. لذا با اتکا به تحلیل فراترکیب ابتدا ۱۲ پژوهش به عنوان مبنای ارزیابی جهت تعیین مضامینِ تولید سبز براساسِ ارزیابی انتقادی بررسی شدند که براساس آن ۸ مضمون انتخاب و به شیوه چک لیستی وارد تحلیل دلفی جهت تعیین حدِ کفایت نظری شدند. طی دو مرحله تحلیل دلفی هر ۸ مضمونِ شناسایی شده ی تولید سبز وارد بخش تحلیل کمی یعنی تحلیل تفسیری ساختاری شدند. یافتهها: نتایج نشان داد، تاثیرگذارترین مولفههای تولیدِ سبز شرکتهای دانش بنیان، پنج مولفه ی آب ؛ انرژی ؛ منابع طبیعی ؛ سرمایه و نیروی کار بودند که در سطح سوم مدل ارائه شده قرار گرفته است. بحث و نتیجهگیری: نتایج کسب شده نشان میدهد، عوامل مصرف انرژی، مصرف آب، نیروی کار، سرمایه و مواد اولیه عواملی مهم هست که هرگونه تغییر در آنها باعث ایجاد تغییر در سایر متغیرها نیز میشود و از سوی دیگر تولید ناخالص داخلی دارای نفوذ کم و گازهای گلخانهای و تکنولوژی نفوذپذیرترین متغیر است.
