نسبت بدعت با نواندیشی دینی و فقهی
الموضوعات :علی هنرمند 1 , سید ابوالقاسم نقیبی 2 , سید محمد صادق موسوی 3
1 - دانشجوی دکتری رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - دانشیار گروه فقه و حقوق اسلامی، دانشگاه شهید مطهری، تهران، ایران
3 - عضو هیات علمی دانشگاه شهید مطهری(ره)، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: معرفت دینی, نواندیشی فقهی, نواندیشی دینی, بدعت, دین,
ملخص المقالة :
بدعت بمعنای وارد کردن آنچه که از دین نیست در قلمرو دین، امری ناپسندیده و حرام تلقی شده است، از طرف دیگر آدمیان چون از عقل، اختیار، خلاقیت برخوردارند، برای ارتقاء کیفیت زندگی، همواره اندیشهها، ابزارها و روشهای بهتری را برای رفع نیازهای اجتماعی، اقتصادی وارد زندگی میکنند و در نتیجه مقتضیات محیط اجتماع و زندگی در هر عصر و زمانی تغییر میکند و اندیشهها، آداب و سنتهای اجتماعی و سبک زندگی مومنان نیز از این تحولات تأثیر میپذیرد و زیست مومنانه ویژگی عصری پیدا میکند و سنتهای جدید به تدریج در سنّتهای دینی رسوخ مییابد و سنتهای دینی با بدعتها میآمیزد. از این رو، در تاریخ اسلام، مواجهه مسلمین با مقتضیات عصر و زمان با احتیاط و حساسیت بوده است. چنانکه، برخی از خوارج بر این نظر بودند که باید به گونه دینداری عصر نبوی پایبند بود و هر نوع تفاوت با آن گونه دینداری بدعت محسوب میشود. و همچنین بعضی از سلفیه، عقاید و سنن دایر سه قرن نخستین را، عقاید و سنتهای دینی بشمار آورده و با هر امر مستحدثی به مبارزه برخاستند.غالب متکلمان و فقیهان با بکارگیری روش صحیح فهم نصوص مشتمل بر عقاید و احکام شرعی، در حقیقت با پیوند معرفتهای جدید دینی با آموزهها و تعالیم دینی، به اندیشهها و بینشهای نو، اصالت میبخشند، لذا نمیتوان نواندیشی دینی و فقهی و نتایج حاصل از آن را بدعت تلقی کرد. در این نوشتار با جمعآوری اطلاعات با ابزار کتابخانهای و بکارگیری روش تحقیق توصیفی و تحلیلی، مرزهای بدعت از نواندیشی دینی و فقهی بدست داده شده است و تنها آن دستهها از نواندیشهها که با تعالیم مسلم دینی که مورد اتفاق امت اسلامی است، مغایرت داشته باشد بدعت بشمار آمده است.
_||_