قدرت دانش و هژمونی در فرایند جهانیشدن
الموضوعات : تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری
1 - ندارد
الکلمات المفتاحية: گفتمان جهانی شدن, گفتمان اسلام سیاسی, قدرت, دانش, غیریتسازی, مفصلبندی, هژمونی,
ملخص المقالة :
میشل فوکو رابطه بین قدرت و دانش را رابطه ای دیالکتیکی تلقی می کند، در واقع قدرت مولد دانش و دانش مولد قدرت است، قدرت فوکویی قدرتی شناور و افقی است که مولفه بنیادین آن مویرگی بودن آن می باشد، قدرت و دانش نیز در درون گفتمان تولید می شود. گفتمان جهانی شدن، قدرت و دانش را در درون خود بازتولید می کند، قدرت فوکویی در وضعیت جهانی شدن منطبق با جامعه شبکه ای امانوئل کاستلز می باشد، به عبارتی قدرت شبکه ای و جامعه شبکه ای نوعی هم پوشی دارند. نگارنده بین وضعیت جهانی شدن و گفتمان جهانی شدن تمایز قائل است و در رویکرد گفتمانی به تحلیل جهانی شدن خواهد پرداخت، نگارنده به این سئوال خواهد پرداخت که، آیا از تعامل قدرت و دانش در گفتمان جهانی شدن این گفتمان هژمونیک گرایی را در دستور کار قرار داده است؟ نگارنده وضعیت پست مدرنیستی حاکم بر روابط بین الملل را مورد توجه قرار داده اما بر این نظر است که در تنازع گفتمانی، گفتمان جهانی شدن قدرت و دانشی را تولید میکند که در خدمت عملیاتی نمودن هژمونی این گفتمان است از سوی دیگر در قالب برجسته سازی و حاشیه رانی گفتمانی هر گفتمان به دنبال به حاشیه راندن گفتمان رقیب می باشد و با توجه به قدرت رسانه ای گفتمان جهانی شدن راهبرد برجسته سازی و حاشیه رانی عملیاتی می شود. از سوی دیگر دستگاه های ایدئولوژیک در خدمت گفتمان جهانی شدن می باشد که ایدئولوژی نولیبرالیسم را در سطح جهانی عملیاتی می سازد در واقع نولیبرالیسم به عنواندال مرکزی گفتمان جهانی شدن میباشد که به عناصر شناور معنا میبخشد. از آن جا که هر گفتمان به دنبال غیریت سازی است بنابراین اسلام سیاسی به عنوان غیر برای جهانی شدن می باشد بین غیریت سازی و تخاصم رابطه و پیوند نزدیکی وجود دارد. در شرایط نوین می توان تحلیل گفتمانی را در روابط بین الملل مطرح نمود.