موانع همراستایی سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش در حوزه صنعت فولاد ایران
الموضوعات : خطمشیگذاری عمومی در مدیریتالهه حسنی 1 , پروانه گلرد 2 , ناصر آزاد 3
1 - دانشجوی دکتری، گروه مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - دانشیار، گروه مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - استادیار، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده مدیریت، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: مدیریت دانش, سازمانهای یادگیرنده, صنعت فولاد ایران,
ملخص المقالة :
زمینه: سازمانهای آینده در برابر تغییر و تحولهای آن است که خود را تبدیل به سازمان یادگیرنده کنند. یکی از راههای اساسی تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده، به کارگیری مدیریت دانش در سازمان است، مدیریت دانش، با آسانسازی فرایند ایجاد و تسهیم دانش، توأم با فراهم آوردن محیطهای کاری مثبت و سیستم پاداشهای اثر بخش، یادگیری سازمانی را سرعت میبخشد و به سازمان کمک میکند که خود را با تغییرهای شتابزده امروزی منطبق سازد و همگام با تغییرها، با موفقیت به حیات خود ادامه دهد هدف: هدف این پژوهش شناسایی و رتبهبندی موانع همراستایی سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش در حوزه صنعت فولاد ایران میباشد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوۀ جمع آوری اطلاعات آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی)، از نظر زمان، مقطعی و به لحاظ ژرفایی، پهنانگراست. در این تحقیق جامعه آماری شامل دو بخش است بخش کیفی شامل 16 نفر از اساتید دانشگاه و مدیران عالی رتبه صنعت فولاد ایران هستند که در حوزه سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش در صنعت فولاد ایران دارای دانش و تجربه مرتبط هستند. این تعداد با استفاده از روش گلوله برفی و تا رسیدن به مرحله اشباع نظری انتخاب شده است. جامعه آماری این تحقیق در بخش کمی، شامل کلیه افراد متخصص در حوزه مدیریت دانش و سازمانهای یادگیرنده و صاحب نظر در صنعت فولاد ایران میباشند که تعداد آنها در حدود 1200 نفر است. تعداد 291 نفر از آنها به روش نمونه گیری طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شد. در این پژوهش به منظور گردآوری اطلاعات از ابزارهایی نظیر پرسشنامه استفاده میگردد. بر این اساس در این پژوهش، از سوالات جمعیت شناختی و دو پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. پرسشنامه اول شامل 42 سئوال میباشد که بعد از اینکه موانع شناسایی میشود سپس در پرسشنامه دوم موانع شناسایی شده را قرارداده و سپس رتبه بندی مینمائیم. بخش کیفی بر اساس الگوی استراوس (سیستماتیک) نظریه پردازی داده بنیاد انجام شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی به روش گلوله برفی و با استفاده از مصاحبههای ساختارمند بوده که متن آنها در سه مرحله باز، محوری و انتخابی کدگذاری شد.سپس مفاهیم به دست آمده از نظریه پردازی داده بنیاد به کمک روش مدل سازی ساختاری تفسیری، تحلیل و مدل ساختاری پژوهش نیز تهیه گردید. در بخش کمّی نیز، از پرسشنامه محقق ساخته بر اساس مدل مفهومی بدست آمده از بخش کیفی بوده که روایی و پایایی آن بررسی و با استفاده از نرم افزار Smart Pls تحلیل شده است. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل همراستایی سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش در حوزه صنعت فولاد ایران شامل: شرایط علی (تقویت یادگیری از سوی رهبری سازمان، محیط یادگیری، ذخیره دانش)، بسترها (ارتقا جستارگری و تبادل نظر، اشتراک دانش، فرهنگ دانش، زیر ساخت دانش، بکارگیری دانش و فرآیند یادگیری)، عوامل مداخله گر (دیدگاه مالی به سنجش کارکنان، دیدگاه رشد و یادگیری به سنجش کارکنان، دیدگاه فرآیند داخلی سازمان به سنجش کارکنان، دیدگاه مشتری به سنجش کارکنان، استقرار سیستمها برای دستیابی و تسهیم یادگیری و اجتماعی سازی تحت یک مفهوم انتزاعی)، راهبردها (ایجاد فرصتهای یادگیری مستمر، توانمند سازی افراد به سوی چشم انداز یادگیری، یادگیری گروهی و ترغیب همکاران، درونی سازی دانش، بیرونی سازی دانش و خلق دانش)، پیامدها (همراستایی سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش) میباشد که طبق نظر خبرگان آن را میتوان به عنوان الگویی مناسب برای همراستایی سازمانهای یادگیرنده و مدیریت دانش در حوزه صنعت فولاد ایران معرفی نمود. نتیجه گیری: خط اصلی داستان در تدوین الگوی سازمانهای یاد گیرنده و مدیریت دانش برای سنجش عملکرد کارکنان در صنعت فولاد ایران بر مبنای نظریه داده بنیاد شامل شرایط علی، بسترها، عوامل مداخله گر، راهبردها، پیامدها میباشد
_||_