ارائه مدل چهاربُعدی «مبین» برای تحلیل ترجمههای فارسی قرآن (مطالعه موردی سوره کوثر)
الموضوعات :
سمیه کرداری مرکید
1
,
قاسم فایز
2
1 - دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 - دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: قرآنکریم, اقسام و ابعاد متن, ترجمه قرآن, مدل مبین, تحلیل چندبُعدی ترجمه,
ملخص المقالة :
ترجمه قرآن کریم همواره یکی از چالشبرانگیزترین عرصههای مطالعات زبانی و دینی بوده است. بسیاری از ترجمههای فارسی قرآن، بهرغم تلاش در انتقال پیام، نتوانستهاند همه ابعاد زبانی آیات (لفظ، معنا، آوا، فضاء) را بازتاب دهند. در این راستا، مسئله پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان ترجمهای از قرآن ارائه داد که هم وفادار به متن مقدس باشد و هم ساختار ویژه آیات را در ابعاد معنا، لفظ، فضا و آوا به خوبی منتقل کند؟ «متن» بهعنوان یکی از ابزار بنیادین در مطالعات زبانشناختی و معناشناسی، در تحلیل پیامهای دینی بهویژه قرآن کریم، نقش محوری دارد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل ترجمههای فارسی قرآن کریم، مدل چهاربعدی «مبین» را معرفی و در مطالعهای موردی، در سوره کوثر پیادهسازی کرده است. روش تحقیق این مطالعه کیفی، توصیفی- تحلیلی است و با رویکرد تحلیل متن و تطبیق ترجمهها انجام شده است. مدل مبین، ترجمه را در چهار بُعد «معنایی»، «بیانی»، «یکپارچگی بافت و فضا» و «نغمهای» ارزیابی میکند. یافتههای تحقیق نشان میدهد ترجمههایی که به یک یا دو بُعد محدود شدهاند، از انتقال پیام چندلایه سوره بازماندهاند؛ در حالی که ترجمه ارائهشده براساس مدل مبین، به دلیل توجه همزمان به مؤلفههای زبانی، تفسیری و زیباییشناسی، در انتقال مؤثرتر معنا توفیق داشته است. ویژگی کمنظیر سوره کوثر در برخورداری از واژگان «تکامَد» نیز به غنای تحلیلی پژوهش افزوده و نشان داد که دقت در واژگان خاص و ناآشنا برای تولید ترجمهای دقیقتر، ضروری است. مدل مبین قابلیت تعمیم به ترجمه دیگر سورهها و کاربرد در آموزش و ارزیابی ترجمههای متون مقدس را نیز دارد.
قرآنکریم
• ابن الجزری، م.م. (بیتا). النشر فی القراءات العشر. مصر: مکتبه التجاریه الکبری.
• ابن فارس، أ. (1404 ق). معجم مقاییس اللغه. قم: مکتل الاعلام الاسلامی.
• ابن مجاهد، أ.م. (1972 ق). السبعة فی القراءات. مصر: دارةالمعارف.
• ابن منظور، م.ک. (1414 ق). لسانالعرب. بیروت: دار صادر.
• ابن ندیم، م.ا. (377 ق). الفهرست. بیروت: دارالمعرفة.
• ابنکثیر، إ.ع. (1419 ق). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
• انصاریان، غ. (۱۳۸۵). تحلیل زبان و ادبیات قرآن. قم: انتشارات جمکران.
• آلوسی، س.م. (1415 ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
• بحرانی، ه. (1374 ق). البرهان فی التفسیر القرآن. قم: موسسه بعثه.
• پاکتچی، ا. (1395 ش). ترجمهشناسی قرآنکریم. تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
• تهتانوی، م.ع. (1996). کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. بیروت: مکتبه لبنان ناشرون.
• جرجانی، ع.ق. (1370 ش). دلائل الاعجاز فی علم المعانی. بیروت: دارالکتب العلمیه.
• جواهری، س.م.ح. (1395 ش). روششناسی ترجمه قرآنکریم. تهران: انتشارات حوزه و دانشگاه.
• حسنی، م. (1400 ش). میزانالقرائه. تهران: مرکز طبع و نشر قرآنکریم.
• خاروف، م.ف. و همکاران. (1420 ق). المیسر فی القرائات الأربع عشره. دمشق: دارالکلم الطیب.
• دهخدا، ع.ا. (1377 ش). لغتنامه دهخدا. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
• رازی، ف.د. (1420 ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دارالاحیاءالتراث العربی.
• راغب اصفهانی، ح.ب.م. (1425 ق). مفردات فی غریب القرآن. دمشق: دارالسلم الدار الشامیه.
• رضایی اصفهانی، م.ع. (1393 ش). تفسیر قرآن مهر. قم: نسیم حیات.
• زرقانی، م.ع. (1416 ق). مناهل العرفان فی علوم القرآن. بیروت: دارالفکر.
• زمخشری، م. (1407 ق). الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتاب العربی.
• سزگین، ف. (1412 ق). تاریخ التراث العربی. قم: کتابخانه عمومی آیتاللهمرعشی نجفی (ره).
• سلیمی، ع.ا. (۱۳۸۹). بلاغت قرآنی در ساختار واژگان. تهران: سمت.
• سیوطی، ج.د.ع. (1404 ق). الدرالمنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانه عمومی آیتاللهمرعشی نجفی (ره).
• شفیعی، م.ر. (۱۳۷۸). تجوید قرآن کریم: قواعد و فنون. قم: انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
• طاهری، س.م. (۱۳۸۵). بلاغت و بیانیات قرآن کریم. قم: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
• طباطبایی، س.م.ح. (1390 ق). المیزان فی التفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
• طبرسی، ف.ب.ح. (1372 ش). مجمع البیان فی التفسیر القرآن. تهران: ناصرخسرو.
• طبری، م.ب.ج. (1412 ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفه.
• طنطاوی، ج. (1412 ق). الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم (تفسیر طنطاوی). بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
• عباسیمقدم، ع.ا. (۱۳۸۴). موسیقی تلاوت قرآن کریم: ساختار صوتی، لحنی و زیباییشناسی. تهران: سوره مهر.
• عبدالتواب، ر. (1985). فصول في فقه العربية. قاهره: دار المعارف.
• عبدالمحمدی، ح. (۱۳۹۲). واژهشناسی و واجشناسی قرآن کریم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
• عبودی مزرعی، ح.، & ولوی، س. (1401). بررسی ساختار هارمونی موسیقایی سوره کوثر بر اساس روایت حفص از عاصم. نشریه مطالعات قرائت قرآن، شماره 18.
• فائز، ق. (1403 ش). ترجمه پژوهی قرآنکریم. تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران.
• فراهیدی، خ.ابن أ. (1409 ق). کتاب العین. قم: هجرت.
• فیروزآبادی، م.ب.ی. (1415 ق). قاموس اللغه. بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون.
• قاضی، م. (۱۳۹۵). تجوید قرآن کریم: مبانی و کاربردها. قم: انتشارات مدرسه عالی امام خمینی.
• قرائتی، م. (1388). تفسير نور (10 جلد). تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
• قرطبی، م.ب.أ. (1364 ش). الجامع لأحکام القرآن. تهران: ناصرخسرو.
• مظاهری، م.ر. (۱۳۹۱). آوای قرآن: تحلیل آواشناسی و زیباییشناسی صوتی قرآن کریم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
• مکارم شیرازى، ن. (1371 ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
• ناظمیان، ر. (1386 ش). روشهایی از ترجمه عربی به فارسی. تهران: سمت.
(A Case Study of Surah al-Kawthar)
Ghasem Faez1, Somayeh Kerdari2
1 Faculty of Theology and Islamic Studies, University of Tehran, Tehran, Iran. ghfaez@ut.ac.ir
2 Faculty of Theology and Islamic Studies, University of Tehran, Tehran, Iran (Corresponding author). kerdarisomayeh@ut.ac.ir
Abstract The translation of the Holy Qur’an has always been among the most challenging domains of linguistic and religious studies. Many Persian translations of the Qur’an, despite their efforts to convey the message, have failed to reflect all the linguistic dimensions of the verses (word, meaning, sound, and context). In this regard, the central research question of the present study is how a translation of the Qur’an can be produced that remains faithful to the sacred text while effectively conveying the distinctive structure of the verses in terms of meaning, wording, context, and sound. "Text," as one of the fundamental tools in linguistic and semantic studies, plays a pivotal role in the analysis of religious messages, particularly those of the Holy Qur’an. This study, with the aim of analyzing Persian translations of the Qur’an, introduces the four-dimensional "Mobin" model and applies it in a case study of Surah al-Kawthar. The research method is qualitative and descriptive-analytical, employing textual analysis and comparative translation evaluation. The Mobin model assesses translation in four dimensions: "semantic," "expressive," "contextual and cohesive," and "phonological." The findings indicate that translations confined to only one or two dimensions have failed to transmit the multilayered message of the Surah, whereas the translation presented on the basis of the Mobin model, due to its simultaneous attention to linguistic, exegetical, and aesthetic components, has been more successful in effectively conveying the meaning. The unique feature of Surah al-Kawthar in possessing "compressed vocabulary" has further enriched the analytical depth of the study, demonstrating that careful attention to rare and unfamiliar terms is essential for producing a more precise translation. The Mobin model also has the potential to be generalized to the translation of other Surahs and can be applied in the teaching and evaluation of translations of sacred texts.
Keywords: Holy Qur’an, Text, Qur’an Translation, Mobin Model, Surah Al-Kawthar. |
ارائه مدل چهاربُعدی «مبین» برای تحلیل
ترجمههای فارسی قرآن (مطالعه موردی سوره کوثر)
قاسم فائز1، سمیه کرداری
2
1 دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران. ghfaez@ut.ac.ir
2 دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران (نویسنده مسئول). kerdarisomayeh@ut.ac.ir
چکیده ترجمه قرآن کریم همواره یکی از چالشبرانگیزترین عرصههای مطالعات زبانی و دینی بوده است. بسیاری از ترجمههای فارسی قرآن، بهرغم تلاش در انتقال پیام، نتوانستهاند همه ابعاد زبانی آیات (لفظ، معنا، آوا، فضاء) را بازتاب دهند. در این راستا، مسئله پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان ترجمهای از قرآن ارائه داد که هم وفادار به متن مقدس باشد و هم ساختار ویژه آیات را در ابعاد معنا، لفظ، فضا و آوا به خوبی منتقل کند؟ «متن» بهعنوان یکی از ابزار بنیادین در مطالعات زبانشناختی و معناشناسی، در تحلیل پیامهای دینی بهویژه قرآن کریم، نقش محوری دارد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل ترجمههای فارسی قرآن کریم، مدل چهاربعدی «مبین» را معرفی و در مطالعهای موردی، در سوره کوثر پیادهسازی کرده است. روش تحقیق این مطالعه کیفی، توصیفی- تحلیلی است و با رویکرد تحلیل متن و تطبیق ترجمهها انجام شده است. مدل مبین، ترجمه را در چهار بُعد «معنایی»، «بیانی»، «یکپارچگی بافت و فضا» و «نغمهای» ارزیابی میکند. یافتههای تحقیق نشان میدهد ترجمههایی که به یک یا دو بُعد محدود شدهاند، از انتقال پیام چندلایه سوره بازماندهاند؛ در حالی که ترجمه ارائهشده براساس مدل مبین، به دلیل توجه همزمان به مؤلفههای زبانی، تفسیری و زیباییشناسی، در انتقال مؤثرتر معنا توفیق داشته است. ویژگی کمنظیر سوره کوثر در برخورداری از واژگان «تکامَد» نیز به غنای تحلیلی پژوهش افزوده و نشان داد که دقت در واژگان خاص و ناآشنا برای تولید ترجمهای دقیقتر، ضروری است. مدل مبین قابلیت تعمیم به ترجمه دیگر سورهها و کاربرد در آموزش و ارزیابی ترجمههای متون مقدس را نیز دارد. كلیدواژهها: قرآنکریم، متن، ترجمه قرآن، مدل مبین، سوره کوثر. |
قرآنکریم بهعنوان متنی الهی و چندلایه، همواره توجه مترجمان و پژوهشگران را به خود جلب کرده است. با وجود تلاشهای ارزنده در ترجمۀ این کتاب آسمانی، هنوز چالشهای بنیادینی در انتقال مفاهیم ژرف، ساختارهای ادبی و ویژگیهای زبانی آن به زبان فارسی وجود دارد. تفاوتهای اساسی میان زبان مبدأ (عربی قرآن) و زبان مقصد (فارسی)، ماهیت اعجازگونۀ متن قرآنی و حضور لایههای معنایی متعدد، سبب شده که ترجمۀ قرآن نهتنها یک فعالیت زبانی بلکه مسئلهای پیچیده و چندبُعدی تلقی شود. مطالعات ترجمۀ قرآن نشان میدهد که در بسیاری از موارد، ظرافتهای معنایی و بافتی آیات، یا نادیده گرفته میشوند یا بهشکلی تقلیلیافته انتقال مییابند. همچنین، ساختار نحوی، موسیقی متن و سیاق نزول آیات، در روند ترجمه با دشواریهایی مواجهاند. یکی از مسائل مغفول، نحوۀ برخورد مترجمان با واژگان نادر یا خاص قرآن است؛ واژگانی که تنها یکبار در متن کتاب الهی آمدهاند و بهلحاظ زبانی و تفسیری نیازمند تأملی مضاعفاند. از سوی دیگر، نبود یک چارچوب نظاممند و چندساحتی برای تحلیل و ارزیابی ترجمهها باعث شده پژوهش در این حوزه بیشتر به توصیف ترجمهها محدود شود، بیآنکه تحلیلی جامعی از ابعاد گوناگون انتقال معنا، سبک، فضا و زیباییشناسی صورت گیرد. با آنکه کوششهای متعددی برای ترجمۀ قرآن انجام گرفته، هنوز پرسشهایی بنیادین مطرح است: ترجمههای فارسی قرآن تا چه حد در انتقال لایههای گوناگون پیام قرآنی موفق بودهاند؟ چه مؤلفههایی در سنجش کفایت یا ناکفایتی ترجمهها باید لحاظ شود؟ و در نهایت، چگونه میتوان به ارزیابی روشمند و منسجم از این ترجمهها دست یافت؟ اهمیت این پژوهش در پاسخگویی به نیاز روزافزون برای تحلیل علمی و دقیق ترجمههای قرآنکریم نهفته است. ارتقاء سطح علمی مطالعات ترجمه قرآن، فراهمسازی چارچوبی نظاممند و میانرشتهای برای تحلیل ترجمهها و امکان مقایسۀ دقیقتر میان ترجمههای مختلف، ازجمله مواردی است که با انجام این پژوهش میسّر خواهد شد. با استفاده از مدل «مبین» که ابعاد معنا، بیان، فضا و نغمه را همزمان مدنظر قرار میدهد، میتوان به بررسی جامعتری از کفایت ترجمهها دست یافت و در نتیجه، ترجمههایی دقیقتر، زیباشناسانهتر و معنادارتری برای مخاطب فارسیزبان پیشنهاد کرد. این مدل همچنین، قابلیت کاربرد در آموزش، نقد ترجمه و مطالعات تطبیقی را دارد و میتواند در تدوین ترجمههای آینده نیز نقش مؤثری ایفا کند. مواردی از قبیل پیشگیری از آسیب جدی در حوزۀ مطالعات ترجمۀ قرآن، خارج ساختن ترجمهها از سطح توصیفی، توجه به ابعاد چندگانۀ معنا و زبان قرآن و ایجاد معیاری منسجم برای تحلیل ترجمهها، از ضرورتهای انجام این پژوهش هستند. همچنین، واژگان خاص و نادر قرآن -بهویژه واژگان «تکامد»- که فقط یکبار در کل قرآن آمدهاند، بدون تحلیل دقیق و روشمند، ممکن است بهصورت سطحی یا نادقیق ترجمه شوند و پیام اصلی سورهها (مانند سوره کوثر) دچار تحریف معنایی یا زبانی گردد. در نبود این پژوهش، خطر گسترش ترجمههای نامتوازن و گاه گمراهکننده در فضای عمومی و آموزشی نیز افزایش مییابد و فهم دقیق پیام قرآنی برای مخاطب امروز، دشوارتر میشود.
این پژوهش، یک مطالعۀ کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است که با هدف طراحی و اجرای یک مدل مفهومی جدید برای تحلیل ترجمههای فارسی قرآن صورت گرفته است. دادههای تحقیق بهصورت کتابخانهای و با استفاده از منابع تفسیری، لغوی و علوم قرآنی گردآوری شدهاند. روش تحلیل در این پژوهش، مبتنیبر تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی است؛ بدین معنا که مفاهیم و ابعاد تحلیلی مدل پیشنهادی «مبین» از دل منابع و تحلیل ترجمهها استخراج و ساماندهی شدهاند. در این پژوهش، مدلی چهاربُعدی و میانرشتهای برای تحلیل ترجمههای فارسی قرآنکریم با نام «مبین» ارائه میشود.
3. معرفی و نامگذاری مدل «مبین»
نظریۀ «مطالعات ترجمه» جیمز هولمز، یکی از نخستین تلاشها برای نظاممند ساختن مطالعات ترجمه بهمثابه یک رشتۀ علمی مستقل است. وی در مقاله معروف خود این حوزه را به دو شاخۀ اصلی تقسیم میکند: مطالعات نظری و مطالعات کاربردی. شاخۀ نظری به بررسی اصول، ماهیت و عوامل تأثیرگذار در فرآیند ترجمه میپردازد؛ در حالیکه شاخۀ کاربردی شامل آموزش ترجمه، تدوین فرهنگنامهها و ارزیابی کیفیت ترجمهها میشود (Holmes, 1988, p. 71-73). مدل چهاربعدی «مبین» را میتوان در چارچوب نظریۀ هولمز، ذیل مطالعات کاربردی ترجمه طبقهبندی کرد؛ چراکه به ارائه الگویی برای تحلیل و ارزیابی ترجمههای قرآنی میپردازد. با این حال، از آنجا که مبانی مدل مبین در تحلیل ساختار زبانی، معناشناختی، آوایی و فضایی آیات قرآن است؛ میتوان آن را در مرز میان دو شاخۀ کاربردی و نظری دانست. این مدل، ضمن کمک به ارتقای آموزش ترجمۀ دینی، امکان نقد علمی ترجمهها را نیز فراهم میآورد (Munday, 2016, p. 18-21). انتخاب این نام برمبنای پیوند مفهومی و زبانی با متن قرآن صورت گرفته است؛ واژۀ «مبین» از پرکاربردترین اوصاف قرآن در خودِ قرآن است (مانند: «کتابٌ مبین») و دلالت بر روشنی، شفافیت و تبیینپذیری دارد. از آنجا که ترجمه قرآن نیز با هدف روشنسازی مفاهیم الهی برای مخاطب انجام میشود؛ این نام کاملاً متناسب با هدف نظری و عملی مدل پیشنهادی است. مدل مبین (وضعشده در این پژوهش) بر پایۀ تحلیل ترجمه در چهار بُعد اساسی بنا شده است:
1) بُعد معنا: تحلیل دقت انتقال مفاهیم آیات، میزان وفاداری به معنا و ارتباط ترجمه با تفاسیر معتبر.
2) بُعد شیوۀ بیان: منظور از «بیان» در اینجا، قالب و ساخت زبانی انتقال معنا است، نه خودِ معنا. این بُعد به بررسی واژهگزینی، سبک نگارش، ساختار نحوی و جلوههای لفظی ترجمه در مقایسه با متن اصلی میپردازد؛ با هدف سنجش میزان شفافیت، فصاحت و نزدیکی سبک مترجم به شیوۀ بیان قرآن.
3) بُعد یکپارچگی (بافت و فضا): توجه به سیاق آیه، فضای معنایی، شرایط مخاطب اولیه و جایگاه آیه در ساختار سوره.
4) بُعد نغمه (آوا): تحلیل موسیقی کلام، آهنگ جملات، ریتم و تلاش مترجم برای انتقال جلوههای زیباییشناختی متن عربی.
مدل مبین با تأکید بر تلفیق جنبههای زبانی، معنایی، بافتی و زیباییشناختی، بهدنبال ارائۀ ابزاری تحلیلی و نظاممند برای ارزیابی و مقایسۀ ترجمههای قرآن است. این مدل در پژوهش حاضر، بر سورۀ کوثر بهعنوان نمونهکاوی پیادهسازی شده؛ اما قابلیت تعمیم به سایر سورهها و حتی دیگر زبانها را دارد. افزونبر این، مبین میتواند بهعنوان چارچوبی کاربردی در آموزش ترجمۀ متون مقدس، مطالعات ترجمهپژوهی و تحلیل تطبیقی ترجمهها مورد استفاده قرار گیرد.
در حوزۀ مطالعات قرآنی، پژوهشهای متعددی به بررسی ترجمههای قرآن، ابعاد زبانی و معنایی متن قرآنی و نیز تحلیلهای ساختاری متون دینی اختصاص یافتهاند. در ادامه، به برخی از مهمترین پژوهشهایی که بهنوعی با موضوع مقالۀ حاضر مرتبط هستند، اشاره میشود:
1) کریمینیا (1393) در مقالهای با عنوان «تکامد در قرآن، تحلیلی بر واژهها و ترکیبات تککاربرد در قرآن کریم»، فهرستی کامل از این الفاظ ارائه داده تا برمبنای آن، بتوان تصویر روشنی از تعداد، پراکندگی، دامنه و دایرههای معنایی تکامَدها در قرآن بهدست آورد. این فهرست میتواند بهصورت کلی یا جزئی، موضوع بررسی دیگر محققان علاقهمند به واژهشناسی قرآنی شود.
2) نلسون (2001 م) در کتاب «هنر تلاوت قرآن»، به تفصیل مواردی از قبیل متن قرآن، تجوید، جدال سَماع (شنیدن/سماع موسیقایی)، قرائت ایدهآل، آوای قرآنی و... را بیان کرده است.
3) فلاح و همکاران (1394) در مقالهای با عنوان «کاربردشناسی نشانههای آوایی در نظام معنایی قرآنکریم (تحلیل موردی سوره مرسلات)»، انواع کاربردهای نشانههای آوایی و ارتباط آنها با معنا را با بررسی کرده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که نشانههای آوایی در نظام معنایی قرآن در تصویرگری حوادث عظیم قیامت و کیفر مجرمان، همچنین، در تصویرسازی حال مؤمنان در سورۀ مرسلات، سهمی سترگ دارند.
4) نظری (1395) در مقالهای با عنوان «وجوه ابهام یا ایهام نحوی در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمۀ قرآن کریم» به این نتیجه رسیده که توجه به بافت زبانی و غیرزبانی کلام میتواند تا حد چشمگیری مشکل فهم معنا را برطرف سازد؛ اما مشکل آنجا است که قرائن کافی و یا مستدل برای یک معنا وجود نداشته باشد و از سوی دیگر، نمیتوان میان معانی مختلف جمع کرد.
4-1. نقاط اشتراک با پیشینه (وجوه همپوشانی)
ö توجه به متن قرآن: با پژوهش کریستینا نلسون (2001 م) و کریمینیا (1393)، در پرداختن به ساختار و ابعاد متن قرآن.
ö تمرکز بر تحلیل واژگانی یا معنایی: اشتراک با پژوهش کریمینیا (1393) (تحلیل واژگان تکامَد)، فلاح و همکاران (1394) (آوا و معنا) و نظری (1395) (ابهام نحوی و معنایی).
ö استفاده از روشهای نوین تحلیل متن: اشتراک با پژوهش و فلاح و همکاران (1394) که از رویکردهای زبانشناختی یا نشانهشناختی استفاده کردهاند.
ö تمرکز بر یک سورۀ خاص بهعنوان نمونۀ پژوهش: شباهت با پژوهش فلاح و همکاران (1394) (سورۀ مرسلات)؛ و مقالۀ حاضر (سوره کوثر).
4-2. نقاط افتراق با پیشینه (تفاوتها و تمایزها)
ö رویکرد چهاربُعدی تحلیلی (مدل مبین): مقالۀ حاضر بهطور خاص چهار بُعد متن، بافت، انسجام و نشانههای زیباشناختی را در ترجمه تحلیل میکند؛ در حالیکه آثار پیشین صرفاً واژگانی، نحوی، یا آواییاند.
ö تمرکز بر ترجمههای فارسی قرآن: برخلاف بیشتر منابع پیشینه که متن عربی قرآن را تحلیل کردهاند، این مقاله تحلیل ترجمهها را در دستور کار دارد (بهویژه از منظر مدل تحلیلی خاص).
ö نگاه مدلمحور و نظاممند: مدل «مبین» روشی ساختیافته و قابل تعمیم برای تحلیل ترجمهها ارائه میدهد که در آثار پیشین دیده نمیشود.
ö ترکیب ابعاد زبانی، معنایی و زیباییشناختی در تحلیل ترجمه: این جامعیت در ترکیب چهار بُعد، کمتر در آثار قبلی دیده میشود که معمولاً بر یک بُعد خاص متمرکز هستند (مثلاً آوا، یا ایهام نحوی).
ö نبود مدل ترکیبی و چندبُعدی برای تحلیل ترجمه قرآن: پیشینه عمدتاً تکبعدی است و تحلیلها عمدتاً ناظر به متن عربی هستند، نه ترجمههای فارسی قرآن.
ö فقدان توجه خاص به سورۀ کوثر از منظر ترجمهشناختی: اگرچه تحلیل سورهمحور در برخی موارد دیده میشود (مانند مرسلات)، اما سورۀ کوثر بهعنوان سورهای خاص با ایجاز زبانی، کمتر موضوع تحلیل تطبیقی ترجمهای قرار گرفته است.
ö نبود پیوند میان زیباییشناسی آوایی و انتقال آن در ترجمه فارسی: پژوهش فلاح و همکاران (1394) به آوا در متن عربی میپردازد، اما به انتقال این جلوهها در ترجمهها توجه نشده است.
ö ارائۀ یک مدل نوین تحلیل ترجمه (مدل مبین) با چهار بُعد: نخستینبار مدلی چندبُعدی و بومی برای ارزیابی ترجمههای فارسی قرآن ارائه شده است.
ö ترکیب دانش زبانشناسی متن، نشانهشناسی، زیباییشناسی و قرآنپژوهی: این رویکرد تلفیقی و میانرشتهای در آثار پیشین بهصورت جامع دیده نمیشود.
ö تحلیل تطبیقی ترجمههای فارسی با تکیه بر عملکرد معنایی- زیباشناختی آیات کوثر: پژوهش، رویکردی کاربردی در بررسی نقاط قوت و ضعف ترجمهها در انتقال معانی و جلوههای ادبی دارد.
متن دو نوع است: گزارشی و توصیفی (فائز، 1403، ص3):
متن گزارشی: متن گزارشی، معنامحور بوده و ویژگیهای آن عبارت است از: وضوح، دقت، خالیبودن از آرایههای ادبی؛ و هدف آن بیان رویدادها و توضیح و آموزش است؛ مثل متون خبری، علمی و آموزشی (ناظمیان، 1386، ص31). متن گزارشی بر دو قسم است: رسمی و غیررسمی (فائز، 1403، ص3). متن رسمی، مثل مقالات علمی که حاوی اصطلاحات علمی و نکتههای دقیق و نثر استوار و فاخری است. واحد ترجمه در این متون، جمله و کلام خواهد بود. متن غیررسمی، ساده، روان و دارای کلمات و تعابیر رایج و نزدیک به زبان محاوره است. واحد ترجمه در این متون، پاراگراف بوده و هدف آن، انتقال مفهوم کلی متن است (همان).
متن توصیفی: متن توصیفی، تأثیرمحور است و ویژگیهای آن عبارتند از: برانگیختن احساسات و استفاده از آرایههای ادبی که زاییدۀ خیال نویسنده است (فائز، 1403، ص33)؛ و هدف آن تحریک خواننده با وصف احساسات، مناظر و رویدادها است؛ مثل قصههای ادبی، سخنرانیهای سیاسی و مذهبی. هیچ متنی صددرصد گزارشی یا صددرصد توصیفی نیست (همان، ص31). قرآن نیز متنی توصیفی- گزارشی است.
متن چهار بُعد دارد که عبارتند از: لفظ، معنا، فضا و آوا (جواهری، 1395):
بُعد لفظ: دارای قرائات مختلف: لفظ، صوتی است که از دهان خارج میشود؛ خواه بامعنا باشد (مستعمل)، خواه بیمعنا (مهمل) (جرجانی، 1370). لفظ قرآن ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
ö دقیق بودن: لفظ از لحاظ مناسبت با فضا، موضوع، معنای مراد و بلاغت، بهدقت انتخاب شده است؛ بهطوری که هیچ واژهای بهتر از آن وجود ندارد که در آن موقعیت، نقش آن را بهتر ایفا کند.
ö دارای قرائات مختلف: اختلاف لفظ گاهی به اختلاف معنای هرچند اندک و ظاهری منجر میشود که در ترجمه تأثیرگذار است. مثل: «تُرجَعون» در آیه «کیفَ تَکفُرُونَ بِاللَّهِ وَکنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیاکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ» (بقره، 28)؛ در برخی منابع، مانند قرائت یعقوب، این
واژه به صورت معلوم یعنی «تَرجِعون» خوانده شده است؛ اما در ترجمه تفسیر نمونه، براساس
قرائت مشهور، به صورت مجهول ترجمه و به درستی منعکس شده است. «چگونه به خداوند کافر میشوید؟! در حالیکه شما مردگان (و اجسام بیروحی) بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس بهسوی او بازگردانده میشوید (بنابراین، نه حیات و زندگی شما از شما است و نه مرگتان؛ آنچه دارید، از خدا است)» (مکارم شیرازی، 1371، ج1، ص159). مثل «حمالةُ» که حال برای «امرأۀ» است «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (مسد، 4). بقیۀ قراء غیر از حفص آن را «حمالةً» قرائت کردهاند که خبر برای «امرأۀ» است. در ترجمۀ تفسیر نمونه «و همچنین همسرش در حالیکه هیزم به دوش مىکشد» (مکارم شیرازی، 1371، ج27، ص416)، بهدرستی معنی شده است. مثل «ضنین» در آیه «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِین» (تکویر، 24)؛ «او نسبت به آنچه از طریق وحى دریافت داشته، بخل ندارد» (مکارم شیرازی، 1371، ج26، ص 188)، که بهمعنای بخیل است و در تفسیر نمونه بهدرستی معنی شده؛ ولی ابن کثیر، ابوعمر و کسایی آن را «ظنین» بهمعنای مظنون خواندهاند (خاروف، 1420ق، ص586).
ö برخی واژگان دارای اغلاط املایی هستند، مانند «غداوة» که صحیح آن «غداة» است.
بُعد معنا: معنا از ریشه «عنی» بهمعنای اراده کردن، قصد کردن، در نظر داشتن و چیزی را منظور داشتن، گرفتهشده و بهمعنای مدلول، مفهوم، مُفاد، محتوا و مقصود آمده (دهخدا، 1377، ج14، ص21190). در اصطلاح، تهانوی معنی را «مقصود از لفظ» تعریف میکند (تهانوی، ۱۹۹۶م، ج۲، ص۱۶۰۰) و در ادامه، به نقل از شروح شمسیه، تعریف دیگری نیز میآورد: «صورت ذهنی حاصل از لفظ، مشروط به وضع» (همان). منظور از بُعد معنایی در مدل مبین، نهفقط انتقال معنای ظاهری واژگان، بلکه در نظر گرفتن لایههای گوناگون معنا در آیات قرآن است؛ لایههایی که در سنّت تفسیری اسلامی با مفاهیمی چون ظاهر و باطن، تأویل و تنزیل، محکم و متشابه، و نیز بطون آیات شناخته شدهاند (راغب اصفهانی، 1412ق؛ طباطبایی، 1390ق، ج۱، ص۳-۱۰؛ غزالی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۷۹). این جنبهها نشان میدهند که معنا در قرآن، چندسویه، پویا و وابسته به زمینۀ تفسیری و گفتمانی است (سجادی، ۱۳۸۷، ص55-76). از اینرو، تحلیل ترجمهها در مدل مبین، لزوماً به بررسی معنای لغوی محدود نمیشود؛ بلکه نسبت معنای استخراجشده در ترجمه با تفاسیر معتبر و جریانهای تأویلی نیز سنجیده میشود، تا میزان وفاداری به ساحت معنایی قرآن روشن گردد. توجه به معنای واژگان، نقش مهمی در فهم مراد خداوند دارد؛ مثلاً «تَعْمَلُونَ» در آیات «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ * وَاللَّهُ خَلَقَکمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» (صافات، 95-96) بهمعنای «میسازید» است؛ ولی اشاعره آن را بهمعنای مشهورش یعنی «انجام میدهید» گرفتهاند و درنتیجه، قائل به جبر شدهاند؛ یعنی خدا خالق اعمال ما است. در تفسیر نمونه، این آیات بهدرستی ترجمه شده است: گفت: «آیا چیزی را میپرستید که با دست خود میتراشید؟ بااینکه خداوند، هم شمارا آفریده و هم، بتهایی که میسازید!» (مکارم شیرازی، 1371، ج19، ص100).
بُعد فضا: هر متنی، قرائن پیوسته و ناپیوستهای دارد که بدون توجه به آنها، فهم مقصود گوینده از آن غیرممکن است، به این قرائن، فضای متن گفته میشود. بنابراین، فضای متن عبارت است از: قرائن لفظی، حالی، لحن آیه، سبب نزول، فرهنگ زمانه، مکان صدور، زمان صدور، عبارات مجاور، زمینۀ تاریخی، ویژگیهای گوینده و مخاطب (فائز، 1403، ص5).
مثال برای فرهنگ زمانه: «یا أُخْتَ هارُونَ» در آیه «یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوک امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّک بَغیا» (مریم، 28). هارون فرد صالحی بود که به صلاح شهره بود؛ از اینرو، در فرهنگ زبانی یهود که به عرب جاهلی نیز سرایت کرده بود، هر فرد صالحی را خواهر یا برادر او میشمردند. در تفسیر نمونه، این آیۀ بهدرستی ترجمه شده است: «اى خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدى بود و نه مادرت زن بدکارهاى!» (مکارم شیرازی، 1371، ج13، ص50).
مثال برای زمان صدور: واژۀ زکات که اگر قبل از هجرت نازل شده باشد، بهمعنای انفاق و اگر بعد از هجرت نازل شده باشد، بهمعنای زکات فقهی است: «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکاةَ وَارْکعُواْ مَعَ الرَّاکعِینَ» (بقره، 43). زکات در سال دوم هجری وضع شد (مکارم شیرازی، 1371، ج8، ص10)؛ سورۀ بقره مدنی است، پس زکات در آن بهمعنای زکات فقهی آمده است. در تفسیر نمونه، واژۀ زکات بهمعنای زکات فقهی، درست ترجمه شده است: «و نماز را بهپا دارید و زکات را ادا کنید و همراه رکوعکنندگان رکوع نمایید (و نماز را با جماعت بگذارید)» (مکارم شیرازی، 1371، ج1، ص207).
بُعد آوا: آوای متن از درنگ (مکث)، تکیه و آهنگ تشکیل میشود که به آنها عناصر زبرزنجیری گویند (فائز، 1403، ص6):
ö درنگ: درنگ توقف کوتاهی در زنجیرۀ گفتار است که گاهی نقش تمایزدهنده دارد. مانند: «ما همه کار میکنیم» دو گونه خوانده میشود: «ما همه، کار میکنیم» «ما، همهکار میکنیم». ابهامهای حاصل از مشخص نبودن جای درنگ، با کمی دقت و گذاشتن ویرگول برطرف میشود. در واقع، در هر زبانی میتوان با ترکیبهایی از جمله مواجه شد که امکان حمل آن بر دو یا چند معنا وجود دارد (چینش واحد و خوانش متعدد). این دو یا چند معنا به دو یا چند تحلیل از یک چینش واحد بازمیگردد (پاکتچی، 1395). مثل: «... وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ ...» (آلعمران، 7)؛ که اگر «الرَّاسِخُونَ» عطف بر «اللَّهُ» باشد؛ دانش تأویل متشابهات ویژۀ خدا و راسخان در علم است و اگر جمله مستأنفه باشد؛ تأویل تنها مختص خدا است. برخی از ترجمهها همچون ترجمۀ درست تفسیر نمونه «الرَّاسِخُونَ» را عطف بر «الله» گرفته، «... در حالیکه تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند (آنها که بهدنبال فهم و درک اسرار همۀ آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهىاند)» (مکارم شیرازی، 1371، ج2، ص430)؛ و برخی همچون ترجمۀ آیتی، جمله را مستأنفه گرفتهاند، «در حالیکه تأویل آن را جز خدای نمیداند و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند، میگویند ...».
مثال برای عدم درنگ: در آیه «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَینَکمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ * عَلَی أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکمْ» (واقعه، 60-61)، در پایان «مسْبُوقِینَ» نباید درنگ کرد؛ زیرا «وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ» جملۀ معترضه است و «عَلَی أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکمْ» متعلق به «قَدَّرْنَا» است و بین فعل و متعلقش جای درنگ نیست.
ترجمۀ فولادوند: «ماییم که میان شما مرگ را مقدّر کردهایم و بر ما سبقت نتوانید جست * (و میتوانیم) امثال شما را بهجای شما قرار دهیم».
نقد: فولادوند درست ترجمه نکرده است؛ زیرا فعل «میتوانیم» در آیه مقصود نیست. «عَلَی» علت تقدیر مرگ بین انسانها را بیان میکند که جایگزینکردن انسانهای دیگر است.
ترجمۀ تفسیر نمونه: «ما در میان شما مرگ را مقدّر ساختیم؛ و هرگز کسی بر ما پیشی نمیگیرد! در اینکه شما را فانی کرده و خلقی دیگر مثل شما بیافرینیم».
در تحلیل نحوی و بلاغی جملۀ «وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ * عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ»، نکتهای که محل اختلاف است، تعیین جایگاه ساختاری و پیوند معنایی این دو جمله با یکدیگر است. در تفسیر نمونه، ظاهراً پیوند معنایی این جملات بهگونهای دیده شده که عبارت «عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ» بهعنوان متمّم برای جملۀ پیش از خود تلقی نشده و بهصورت مجزّا و ناهماهنگ ترجمه شده است؛ بهطوری که از تعبیر «در اینکه ...» برای ترجمۀ حرف «علی» استفاده شده است. این در حالی است که از منظر نحوی، جملۀ «وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» جملهای خبری است که عبارت «عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ» میتواند بهعنوان متعلق برای آن در نظر گرفته شود. بنابراین، جملۀ اخیر درپی تبیین مصداق ناتوان نبودن است؛ نه آنکه بهصورت جملهای معترضه تلقی گردد. بر این اساس، ترجمۀ صحیحتر آن است که «علی» را بهمعنای «برای» یا «بر اینکه» دانسته و بگوییم: «و ما از آن ناتوان نیستیم که همانندهای شما را جایگزین کنیم». در این صورت، استفاده از تعبیر «در اینکه ...» نادرست خواهد بود؛ چراکه بار نحوی و بلاغی جمله را بهسمت استقلال و گسستگی ساختاری سوق میدهد و ساختار آیه را دچار اختلال معنایی میکند.
ö آهنگ: آهنگ، آن زیروبمی است که روی زنجیرۀ آوایی کل جمله پدید میآید. تغییر آهنگ در جمله، در معنا تأثیر میگذارد و چهبسا موجب ابهام شود. استفادۀ صحیح از نشانههای سجاوندی، بهترین راه مقابله با چنین ابهامی است؛ مانند زید آمد (زید آمد / زید آمد؟) (فائز، 1403، ص7). مثلاً در آیه «فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بَازغا قَالَ هَذَا رَبِّی ...» (انعام، 77)، «هَذَا رَبِّی» میتواند استفهامی باشد که حرف استفهام حذف شده و آهنگ تلاوت بر آن دلالت میکند. در روایت نیز آمده است که خبر گرفتن آن با منزّه بودن انبیاء منافات دارد.
ترجمۀ تفسیر نمونه: «و هنگامیکه ماه را دید که (سینه افق را) میشکافد، گفت: این خدای من است؟ ...».
ترجمۀ مشکینی: «پس چون ماه را در حال طلوع و شکافندۀ افق دید، گفت: این پروردگار من است. و چون غروب کرد، گفت: حقّا که اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، حتماً از گروه گمراهان خواهم بود». در ترجمۀ تفسیر نمونه «هَذَا رَبِّی» بهدرستی به شکل استفهامی ترجمه شده است.
ö تکیه: «تکیه» شدت زیروبمی یا فشاری است که روی یکی از هجاها ظاهر میشود و آن هجا را نسبت به هجاهای دیگر برجستهتر میکند. در هر واژه، تنها میتوان یک هجا را برجسته کرد. مثال: «احدی در آنجا نبود»؛ «آقای احدی نبود/ هیچکسی نبود» (حسنی، 1400).
است (Schmidt, 1990, pp. 129-158). حضور چهار واژۀ تکامَد در کوتاهترین سورۀ قرآنکریم خودبهخود نشاندهندۀ انتقال پیام خاص به خواننده است که در چنین مواقعی، در ترجمه باید بیش از پیش دقت لازم بهکار برده شود. به عبارت دیگر، «این سورۀ کوتاه باید حامل پیامی بینظیر در سبک و مضمون است که زبان و واژگان خاصی برای ترجمۀ آن میطلبد». ترجمۀ قرآن کریم با مدل «مبین» این مُشکل را برطرف کرده است.
بُعد لفظ: در ادامه سوره کوثر از سه جنبۀ دقت واژگان، قرائات مختلف و وجود یا عدم وجود اغلاط املایی بررسی میشود.
دقت واژگان:
واژه «الْکَوْثَرَ»: «الکوثر» اسم مفرد، معرفه و تکامَد است، با «ال» تعریف و تنوین نصب. از نظر صرفی، «کَوْثَر» اسم مبالغه است از ریشه «کَثَرَ» که در اصل بهمعنی زیادی و فزونی است. وزن «فَوْعَل» در عربی برای مبالغه در وصف بهکار میرود (مانند جَوْهَر، جَوْزَر، کَوْثَر). این واژه از ماده «ک-ث-ر» گرفتهشده بر وزن «فَوعَل» بهمعناى آنچه شأنش آن است که کثیر باشد و بهمعنای خیر فراوان است (فیروزآبادی، 1415ق، ج2، ص212). ابن فارس میگوید: «کثر» بهمعنای زیادی و فراوانی است (ابن فارس، 1404ق، ج۵، ص۱۳۸). طبری در تفسیر «جامعالبیان» از قول ابن عباس آورده: «الکوثرُ خیرٌ کثیرٌ»؛ کوثر بهمعنای خیر فراوان است (طبری، 1412ق، ج۱۲، ص727) و بعضى معانى دیگرى ذکر کردهاند که عبارتند از: نهرى در بهشت، حوض خاص رسول خدا(ص) در بهشت و یا در محشر، اولاد رسول خدا(ص)، اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت، علماى امت او، قرآن و فضائل بسیار آن، مقام نبوت، تفسیر قرآن، تخفیف شرایع و احکام، اسلام، توحید، علم و حکمت، فضائل رسول خدا(ص) است، مقام محمود، نور قلب شریف رسول خدا(ص) و اقوالى دیگر که بالغبر 26 قول است (آلوسی، 1415ق، ج30، ص244-245). در تفاسیر شیعه، یکی از مهمترین مصادیق کوثر، حضرت فاطمه زهرا(س) و استمرار نسل پیامبر(ص) از طریق ایشان دانسته شده است (طبرسی، 1372، ج۱۰، ص827؛ طباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص397). خداوند در آیۀ «إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ» بهجای استفاده از واژه «الْخَیْرَ الْکثِیرَ»، واژه «الْکوْثَرَ» را انتخاب کرده است؛ زیرا این واژه ایجاز، وزن و آهنگ قویتری دارد. همچنین در انتهای سوره، جمله «إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ» با توجه به معنای ظاهری کلمۀ «ابتر» (اجاقْکور) و اینکه این جمله از باب قصر قلب است، نشان میدهد که منظور از «کوثر» تنها و تنها کثرت نسل است که خداوند به پیامبر داده است (سیوطی، 1404ق، ج۶، ص۴۰۳). همچنین، واژه «إِنَّ» در جملۀ «إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ» علاوهبر تأکید، دلالت بر تعلیل دارد و معنای آن این است که «[چرا] که فقط (دشمن) کینهتوز تو بریدهنسل است» (رضایی اصفهانی، 1393، ج1، ص602).
واژۀ «انْحَرْ»: «انْحَرْ» از ماده «ن-ح-ر» گرفتهشده که در اصل بهمعنای ذبح کردن از ناحیۀ گردن است. در تفسیر زمخشری آمده که این واژه اشاره به قربانی کردن شتر در حج دارد (زمخشری، 1407ق، ج۴، ص۷۶۳). برخی از مفسّران شیعه، معنای آن را بلند کردن دستها هنگام نماز دانستهاند (طبرسی، 1372، ج۱۰، ص۸۲۹). با توجه به سیاق جمله و حضور حرف «فاء» در ابتدای آن، میتوان دریافت که معنای دقیق واژه در این آیه، با لحاظ زمینه و ساختار جمله، امر به نماز و نحر شتر که متفرّع بر جملۀ «إِنَّا أَعْطَیناک الْکوْثَرَ» شده، از باب شکر نعمت است و چنین معنا مىدهد؛ حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم، این نعمت بزرگ را با نماز و نحر شکرگزارى کن (طباطبایی، 1390ق، ج20، ص639-640). مراد از «نحر» بنابر روایاتى که از طرق شیعه و سنّى از رسول خدا(ص) و از امام على(ع) رسیده و نیز روایاتى که شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهلبیت(ع) روایت کرده، دست بلند کردن بهطرف گردن در هنگام تکبیر گفتن براى نماز است (بحرانی، 1374، ج4، ص514؛ سیوطی، 1404ق، ج6، ص403). ولى گفتهاند: معنایش این است که نماز عید قربان بخوان و شتر هم قربانى کن (کلمۀ «نحر» بهمعنای سر بریدن شتر به آن نحو خاص است، همچنان که کلمه «ذبح» بهمعنای سر بریدن سایر حیوانات است). معنایش این است که براى پروردگارت نماز بخوان و وقتى سر از رکوع برمیداری، بهطور کامل بایست و معانى دیگرى هم ذکر کردهاند (سیوطی، 1404ق، ج6، ص403).
وجه انتخاب: استفاده از این واژه بهجای «اِذْبَحَ» نشاندهندۀ پیوند عبادت و تسلیم در برابر خداوند است.
واژه «شَانِئَ + کَ»: از ماده «شَنَأ» بهمعنای دشمنی و نفرت شدید است (ابن منظور، 1414ق، ج۸، ص۲۵؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص۴۷۴). «کَ» ضمیر مفعولی متّصل مفرد و مخاطب آن، پیامبر اسلام(ص) است.
وجه انتخاب: استفاده از این کلمه بهجای «عدوّ» نشاندهندۀ شدت بغض دشمنان پیامبر(ص) است. واژه دارای وزن فاعل است که بر استمرار یا ثبوت حالت (دشمنی مستمر) دلالت میکند. ساختار آن کوتاه اما بسیار هدفمند بوده و در سیاقی آمده که تعیینکنندۀ هویت دشمن پیامبر(ص) است.
واژه «الأبْتَرُ»: از ماده «ب-ت-ر» که بهمعنای بریده شدن و قطع شدن است (فراهیدی، 1409ق، ج۲، ص۳۳۲).1 بهمعنای «مقطوعالنسل» است و اشاره به کسانی دارد که گمان میکردند پیامبر(ص) پس از وفات فرزندان ذکورش، بینسل خواهد ماند (رازی، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۱۲۴). در فرهنگ عربی، ابتر به فردی که نسل و دوام ندارد گفته میشد. در تفاسیر آمده که عاص بن وائل، پیامبر(ص) را «ابتر» نامیده بود؛ اما قرآن همین واژه را برای او بهکار برده است، که نوعی مقابلهبهمثل بَلاغی محسوب میشود (سیوطی، 1404ق، ج۸، ص۶۲۰).
معنای «أبتر» در این آیه بسیار کلیدی است:
1) در فرهنگ عرب جاهلی، مردی که پسر نداشت، ابتر (بیتداوم، بیآینده) تلقی میشد.
2) مشرکان، پیامبر(ص) را بهدلیل از دست دادن فرزند پسر، ابتر مینامیدند و این واژه، بارِ تحقیر اجتماعی و سیاسی داشت.
3) قرآن با وارونهسازی این تعبیر میفرماید: ابتر واقعی دشمن پیامبر(ص) است؛ نه او.
نکته بلاغی:
ö این آیه، نقطۀ اوج سورۀ کوثر است. واژۀ «أبتر» تمام ذهنیت جاهلی از پیامبر(ص) را زیر سؤال میبرد.
ö در این آیه، از نظر معناشناسی، «أبتر»، نشان خسران مطلق است؛ نه فقط فقدان نسل (طباطبایی، 1390ق، ج20، ص628).
سورۀ کوثر ازجمله سورههایی است که اختلاف قرائات در آن اندک است.
ö واژه «الْکَوْثَرَ»: در تمام قرائات معروف (حفص، ورش، قالون، ابوعمرو و...) بهصورت «الْکَوْثَرَ» قرائت شده است. برخی از قرائات کهنتر، آن را بهشکل «الْکُوثَرَ» خواندهاند که تأثیری در معنا ندارد (ابن الجزری، بیتا، ج۱، ص۵۲۱).
ö واژه «وَانْحَرْ» در قرائت حفص: «وَانْحَرْ» به فتح نون و سکون حاء. در برخی قرائات دیگر: «وَانْحِرْ» با کسرۀ نون؛ اما تغییر معنایی ایجاد نمیکند (ابن مجاهد، 1972م، ص۳۲۴).
نتیجه: اختلاف قرائات در این سوره، ناچیز است و بر معنا تأثیر قابل توجهی ندارد. علاوهبر این، «انحَر» با فتح، با کوثَر و ابتَر از لحاظ عروضی هموزن است و آیه را آهنگینتر کرده است.
وجود یا عدم وجود اغلاط املایی: یکی از موضوعات مهم در بررسی لفظی قرآن، بررسی ثبات رسمالخط و وجود یا عدم وجود خطاهای املایی در نسخههای کهن است:
ö رسمالخط عثمانی و املای واژگان: در رسمالخط عثمانی، این سوره هیچ تفاوتی با رسمالخطهای امروزی ندارد و دقیقاً بههمان صورت در تمامی مصاحف آمده است. واژگان «الْکَوْثَرَ»، «فَصَلِّ»، «وَانْحَرْ»، «شَانِئَکَ» و «الْأَبْتَرُ» در تمامی مصاحف به همین شکل ضبط شدهاند.
ö مقایسه با نسخ خطی قدیمی: در نسخههای قدیمی، مانند مصحف تاشکند (قرن اول هجری) و مصحف سمرقند، املای سورۀ کوثر دقیقاً مطابق با رسمالخط امروزی است (سزگین، 1412ق، ج۱، ص۶۲۴).
نتیجه: سورۀ کوثر از نظر املایی در نسخههای قرآنی، کاملاً ثابت بوده و هیچ خطای املایی در نسخههای معتبر تاریخی وجود ندارد.
بُعد معنایی: در بُعد معنایی، سورۀ کوثر پیامهای عمیق و گستردهای را به مسلمانان میرساند. این پیامها بهویژه در رابطه با مفهوم «الکوثر» و «ابتر» قابل توجه است.
ö خیر فراوان و برکت الهی: «الکوثر» در سورۀ کوثر بهمعنای خیر فراوان است که به پیامبر(ص) داده شده است. این خیر میتواند به شکلهای مختلفی تعبیر شود، ازجمله قرآن، نسل پیامبر(ص)، علم، فضائل و برکات او. مفسّران شیعه معتقدند که «الکوثر» به حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره دارد که او نسل پیامبر(ص) را ادامه داد و بهنوعی نمایندۀ خیر و برکت الهی برای نسلهای بعدی شد (طباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۳۹۷).
ö نماز و قربانی: در آیه دوم سوره، خداوند از پیامبر(ص) میخواهد که به شکرانۀ نعمتهای الهی، نماز بخواند و قربانی کند. این دستور نشاندهندۀ اهمیت عبادت و شکرگزاری در برابر نعمتهای خداوند است. در بسیاری از تفاسیر، این اشاره به قربانی کردن بهعنوان بخشی از عبادات در حج و نیز بهعنوان نمادی از تسلیم و فروتنی در برابر خداوند تفسیر شده است (قرطبی، 1364، ج۲۰، ص۲۰۵).
ö پاسخ به دشمنان پیامبر(ص): در آیه سوم، خداوند به دشمنان پیامبر(ص) که درپی تمسخر او بهخاطر بیفرزندی بودند، پاسخ میدهد. خداوند به آنها اعلام میکند که در واقع، خود آنها هستند که نسلشان قطع شده است. این پاسخ در واقع نهتنها به دشمنان پیامبر(ص)، بلکه به کسانی که در تاریخ اسلام به پیامبر(ص) اهانت کردهاند، یادآور میشود که خداوند همواره برکتی بیپایان برای پیامبر خود خواهد داشت (طنطاوی، 1412ق، ج۱۰، ص۴۳۱).
بُعد فضای متن: برای درک بهتر سورۀ کوثر، باید فضایی که در آن، سوره نازل شده و مخاطبان اولیه آن، یعنی مسلمانان و بهویژه پیامبر(ص)، بهخوبی بررسی شود.
فضای تاریخی نزول سورۀ کوثر: سورۀ کوثر، بهویژه در ارتباط با زندگی پیامبر اسلام و وضعیت اجتماعی و دینی آن دوران، اهمیت ویژهای دارد. طبق بسیاری از تفاسیر معتبر، این سوره در مکه و در دوران نزول وحی، پیش از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، نازلشده است. ازنظر علامه، این سوره بهویژه در پاسخ به اعتراضات و اهانتهای دشمنان پیامبر(ص) نازل شده است (طباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۳۹۷). دشمنان پیامبر(ص)، بهویژه قریش، در آن دوران بر این باور بودند که مرگ فرزندان پیامبر(ص) باعث قطع نسل او خواهد شد. آنها این تصور را بهعنوان دلیلی بر ضعف پیامبر(ص) و بیاثر بودن او در تاریخ مطرح میکردند. یکی از مهمترین مفسّران اهل سنت، ابن کثیر، در تفسیر خود بیان کرده است که در مکه، برخی از دشمنان پیامبر بهویژه ابوجهل و ابوسفیان از فقدان فرزند ذکور برای پیامبر استفاده کرده و او را «ابتر» یا «بینسل» مینامیدند. این اهانتها نشاندهندۀ فضای اجتماعی و دینی آن دوران بود که در آن، داشتن نسل و فرزند برای قبایل و شخصیتهای مهم، بهویژه برای پیامبری که او را نمایندۀ خدا میدانستند، بسیار حائز اهمیت بود (ابن کثیر، 1419ق، ج۴، ص۳۸۲).
فضای اجتماعی و فرهنگی مکه: در مکه، جامعۀ عرب بهشدت تحتتأثیر سنتها و اعتقادات جاهلی بود. قبایل عرب در آن دوران بهشدت به موضوع نسل و میراث اهمیت میدادند و داشتن فرزند ذکور را نشانۀ افتخار و قدرت میدانستند. از نظر فرهنگی، قطع نسل یک فرد، بهویژه فردی چون پیامبر، نوعی ناتوانی و زوال اجتماعی بهحساب میآمد. این مسئله بهویژه در میان دشمنان پیامبر(ص)، بهویژه کسانی که از قریش و افرادی مانند ابوجهل و ابوسفیان بودند، بهشدت برجسته شده بود (زرقانی، 1416ق، ج۲، ص۱۱۵). در این فضای اجتماعی، وقتی پیامبر(ص) فرزند ذکور نداشت، دشمنان او از این وضعیت بهرهبرداری میکردند تا او را به تمسخر بگیرند و در مقام پیامبری او تردید ایجاد کنند. این اهانتها که بیشتر بهصورت اشعار و سخنان توهینآمیز مطرح میشد، برای پیروان پیامبر نیز دردناک بود؛ زیرا بسیاری از آنها از عشایر و قبایل بودند که به نسل و تبار خود اهمیت زیادی میدادند. در این شرایط، خداوند با نزول سورۀ کوثر به پیامبر(ص) پیام داد که هیچگاه نسل او قطع نخواهد شد و در واقع، او صاحب نعمتی است که از نظر دینی و معنوی به او داده شده و از این طریق، خداوند نسل او را ادامه خواهد داد.
فضای معنایی نزول سوره: از نظر معنایی، فضای نزول سورۀ کوثر بهنوعی واکنشی به اهانتها و اعتراضات دشمنان است. وقتی دشمنان پیامبر(ص) در مکه با کلمات تحقیرآمیز، ازجمله «ابتر» (بینسل) به او حمله میکردند؛ خداوند از طریق سورۀ کوثر به پیامبر خود پاسخ داد که او نهتنها نسلش قطع نخواهد شد، بلکه خداوند نعمتی به او داده است که در طول تاریخ استمرار خواهد داشت. این نعمت میتواند، هم در جنبههای مادی (مثل نسلهای بعدی پیامبر که در خاندان اهلبیت تجلّی یافت) و هم در جنبههای معنوی (مانند قرآن و برکات الهی) تفسیر شود. در تفسیر «الکوثر» نیز، مفسّران اهل سنت و شیعه بهطور کلی تأکید دارند که این خیر بسیار، علاوهبر نسل پیامبر(ص)، شامل قرآنکریم و تمام برکات معنوی است که پیامبر(ص) بهعنوان نمایندۀ خداوند در میان انسانها معرفی کرده است. علامه طباطبایی در «المیزان»، این تفسیر را مطرح میکند که «الکوثر»، هم بهمعنای قرآن است و هم بهمعنای حضرت فاطمه زهرا(س) که ادامهدهندۀ نسل پیامبر(ص) و سرچشمۀ برکتهای الهی برای امت اسلامی بود (طباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۳۹۷).
فضای دینی نزول سوره: از منظر دینی، سورۀ کوثر بهویژه در جهت تقویت ایمان مسلمانان نازل شده است. این سوره به پیامبر(ص) اعلام میکند که دشمنان او که به قطع نسل او میپردازند، در واقع خودشان از برکات الهی محروم خواهند شد. در آیه سوم، واژۀ «الأبترُ» بهطور آشکار به دشمنان پیامبر(ص) اشاره دارد که درواقع، آنها هستند که نسلشان قطع خواهد شد و از برکات الهی بیبهره خواهند بود. این فضا، فضای امیدواری و تقویت روحیه برای مسلمانان اولیه بود تا در برابر مشکلات و اهانتهای دشمنان، استقامت داشته باشند (رازی، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۱۲۵).
تأثیر فضای سوره بر مسلمانان اولیه: تحلیل فضای متن سورۀ کوثر نشان میدهد که این سوره درپی حفظ و تقویت اعتماد مسلمانان به پیامبر(ص) و خداوند بوده است. در شرایطی که دشمنان پیامبر بهنوعی تلاش میکردند تا پیامبر را از نظر اجتماعی و دینی تضعیف کنند، سورۀ کوثر بهعنوان یک پیام محکم از طرف خداوند، به مسلمانان اطمینان داد که نسل پیامبر قطع نخواهد شد و خداوند، برکات فراوانی را در تاریخ اسلام برای او قرار داده است.
بُعد آوایی: بُعد آوایی متن قرآن شامل نکات مهمی همچون ریتم، قافیه، تکرار و هماهنگی صوتی است که میتواند مخاطب را درگیر معانی عمیقتری کند.
ساختار آوایی: سورۀ کوثر یک سورۀ کوتاه است که تنها سه آیه دارد؛ اما در این سه آیه، ویژگیهای آوایی بسیار مهم و تأثیرگذاری بهطور دقیق و ماهرانه بهکار رفته است (هرچند که در ترجمه، تأثیر مستقیم ندارد مگر اینکه مترجم بخواهد به نثر فنی ترجمه کند، که باید بکوشد به شکلی حتیالمقدور این نکات آهنگی را در ترجمه منعکس کند). ساختار آوایی سورۀ کوثر بهویژه با استفاده از تکرار صداها و همآهنگیهای خاص، نهتنها به زیبایی متن افزوده، بلکه موجب ماندگاری آن در ذهن مخاطب نیز شده است (عبودی مزرعی و ولوی، 1401، ص12).
الف) قافیه و تنغیم آوایی: در سوره کوثر، قافیههای صوتی بهطور مشخصی بههمپیوستهاند. مثلاً در پایان هر آیه، بهویژه در آیه اول و دوم، واژههای «الکوثر» و «الابتَر» در تلفظ خود هارمونی خاصی دارند. قافیهسازی در این سوره، بهویژه در دو واژۀ مذکور، باعث تأکید بر مفهوم مرکزی سوره میشود که بیانگر کثرت و بینیازی است.
ب) تکرار صداها: در سورۀ کوثر، تکرار صداهای خاصی مانند «ک» در کلمات «أَعْطَینَاک»، «کوثر»، «لِرَبِّک» و «شَانِئَک» نقش مهمی در هماهنگی آوایی ایفا میکند. این تکرارها نهتنها به زیبایی آوایی سوره کمک میکند، بلکه معنای سوره را تقویت مینماید. علامه، این تکرارها را بهعنوان بخشی از زیبایی بیانی قرآن بیان کرده که پیامهای قرآنی را برای انسانها قابل درکتر میکند (طباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۴۲۷).
ج) هماهنگی صداها و تأثیر آن بر مخاطب: در کنار تکرار صداها، تأثیر ریتم و سرعت خواندن آیات نیز در خلق فضای معنوی سوره نقش دارد. ریتم قرآن و نحوۀ تلفظ آن باعث میشود که پیامهای قرآن بهطور مؤثری به قلب و ذهن مخاطب وارد شوند.
تأثیر آوای سورۀ کوثر بر خواننده و شنونده:
الف) تأثیر روانی و معنوی: تلاوت قرآن، بهویژه با صوت خوش و رعایت قواعد تجوید، نقش بسزایی در ایجاد آرامش روانی و برانگیختن احساسات معنوی در مخاطب دارد. همانطور که فخر رازی اشاره میکند، هنگامیکه آیات قرآن بهدرستی و با آهنگ مناسب خوانده شود، اثر عمیقی بر جان و روان شنونده برجای میگذارد (رازی، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۱۰۰). در سورۀ کوثر، آهنگین بودن آیات باعث میشود که مخاطب بهآسانی و بدون زحمت به مفاهیم آن دست یابد. بهویژه در شرایطی که پیامبر(ص) با اهانتهای دشمنان خود مواجه بود، این زیبایی آوایی کمک کرد تا مسلمانان در مقابل دشواریها تقویت شوند.
ب) تقویت تأثیر معنای کلمات: در تفسیر ابن کثیر آمده است که آوای قرآن نهتنها به زیبایی لفظی آن میافزاید، بلکه به تقویت معنای کلمات نیز کمک میکند. در سورۀ کوثر، کلمات «الکوثر»
و «الأبتر» بهطور خاص از نظر آوایی و معنایی باهم تضاد دارند. این تضاد آوایی و معنایی بهطور ویژهای به مخاطب میفهماند که در برابر تحقیرهای دشمنان، خداوند با عطای بزرگ خود، نسل پیامبر(ص) را ادامه خواهد داد و دشمنان او خود در حال قطع نسل و انقراض در تاریخ خواهند بود (ابنکثیر، 1419ق، ج۴، ص۳۸۳).
تحلیل خاص آوای واژهها:
1. واژه «إِنَّا» فقط از دو بخش آوایی ساده تشکیل شده، اما از نظر تأثیر صوتی بسیار قوی است:
ö صدای «إِ» (کوتاه) آغازگر و هشداردهنده.
ö صدای «نّا» کشیده، دارای وزن صوتی آرامبخش و مؤکد (عبدالتواب، 1985م، ص234).
در تلاوت، قاریان معمولاً روی «نّا» تکیه میکنند و آن را با مد طبیعی (دو حرکت) یا گاهی بیشتر ادا میکنند؛ تا لحن عظمتبخش آن حفظ شود. این ساختار آوایی در ابتدای سوره، نوعی
ریتم هجایی و آوایی مؤکد ایجاد میکند که توجه مخاطب را جلب میکند (عباسیمقدم، 1384، ص50). حروف مصوت بلند و باز مانند «ا» و «ن» در «إِنَّا» باعث ایجاد حالت تأکید و ثبات معنایی میشوند، که به آرامش صوتی و نغمۀ تأکیدی ابتدای سوره کمک میکنند (خرقانی، ۱۳۹۴، ص۱۲۳).
2. واژه «أَعْطَینَاک» از نظر صوتی دارای ویژگیهای زیر است:
ö آغاز با «أَ» (مصوت باز)، ورود قدرتمندی دارد.
ö صدای «ط» یک همخوان انفجاری است که در میانۀ واژه، قدرت را تداعی میکند.
ö ترکیب «نَا» کشیده و گرم است، که حس عطوفت و بزرگمنشی را القاء میکند.
ö پایان با «کَ»، جمله را بهصورت دستور مستقیم، ولی با لحنی شخصی و محبتآمیز به پیامبر(ص) ختم میکند.
در تلاوت، قاریان معمولاً این واژه را با امتداد بر «نَا» و تأکید بر «کَ» میخوانند که بار عاطفی آن بیشتر احساس شود (قاضی، 1395، ص75). همچنین، صدای «ط» در «أَعْطَینَاک» بهعنوان یک حرف مفخم، حس قدرت و کرامت بخشیدن را تقویت میکند (خرقانی، ۱۳۹۴، ص۱۵۷).
3. واژه «الکوثر» که در سورۀ کوثر بهعنوان نام این سوره آمده است، از نظر آوایی، یک واژۀ نرم و لطیف است که در عینحال، مفهوم گستردگی و کثرت را بهشکلی پرقدرت بیان میکند. صدای «ک» و «و» در این کلمه نهتنها زیبایی آوایی خاصی ایجاد میکند، بلکه بهعنوان واژهای مثبت، بهمعنای فراوانی و برکت الهی اشاره دارد که برای پیامبر(ص) و امت او در نظر گرفته شده است (انصاریان، 1385، ص24). صامت دندانی «ث» در «الْکوْثَرَ» نقش جلب توجه و ایجاد طنین خاص دارد که در قرآن کریم، ویژگی بارزی است (خرقانی، ۱۳۹۴، ص۱۷۸).
واژه «الکوثر» بهلحاظ صوتی واجد توازن، تقارن و موسیقی خاصی است:
ö آغاز با «ل» معرفه که سنگینی و رسمی بودن را نشان میدهد.
ö صامتهای قوی مانند «ک» و «ث» و «ر» پشتسر هم آمدهاند.
ö واجآرایی در صامتهای لبی و زبانی باعث ایجاد آهنگی واضح و محسوس میشود.
ö پایان با «رَ»، همانند پایان تمام آیات سوره کوثر، صدایی قاطع و سنگین ایجاد میکند (عبدالمحمدی، 1392، ص46).
در تلاوت قرآن، این واژه با امتداد روی هجای «وْ» و تأکید بر «رَ» همراه است که حس عظمت و قدرت را در شنونده تقویت میکند (شفیعی، 1378، ص21).
4. واژه «فَصَلِّ» از نظر آوایی شامل واجهایی با بار معنایی قوی است:
ö حرف «ص» یکی از صامتهای صفیری و تأکیدی عربی است که در حالت سکون و قرائت، حالتی جدی و مقتدرانه دارد.
ö «لّ» با ادغام و تشدید، موسیقی و آهنگ خاصی به واژه میبخشد.
ö در قرائت قرآن، بر اثر تشدید لام، نوعی کشش طبیعی ایجاد میشود که همراه با نغمه تلاوت، حس خشوع و تضرع را به شنونده القاء میکند (شفیعی، 1378، ص25).
ترکیب «فاء تفریع + فعل امر + تکیه تشدیدی» باعث القای حرکت، عمل و اقتدار در اجرای دستور الهی میشود (طاهری، 1385، ص56). صدای «ص» در «فَصَلِّ» موجب انتقال حس خشوع و جدیت میشود (خرقانی، ۱۳۹۴، ص۱۹۰).
5. واژه «لِرَبِّک» بهلحاظ آوایی دارای ویژگیهای زیر است:
ö آغاز با «لِ» کوتاه، بهصورت نرم و هدایتکننده است.
ö تکرار واجهای «ر» و «بّ» (با تشدید) موجب ایجاد ضربآهنگ قدرتمند در واژه شده است.
ö پایان با «کَ» که در تلاوت، با تکیه کوتاه مخاطبانه بیان میشود و بار عاطفی دارد (عبدالمحمدی، 1392، ص56).
در تلاوت قرآن، قاریان معمولاً روی «رَبِّ» تکیه کرده و تشدید آن را پررنگتر ادا مینمایند. واژه دارای توازن آوایی با «فصلّ» و «وانحر» در دو سوی خود است؛ سهگانهای از فعل + متمم (جار و مجرور) + فعل (شفیعی، 1378، ص56). تکرار حروف لرزشی «ر» و لبّی «ب» همراه با «ک» نرم و خطابگر در «لِرَبِّک»، لحنی نرم و در عینحال توجهدهنده به مخاطب، ایجاد میکند (خرقانی، ۱۳۹۴، ص۲۰۵).
6. واژۀ «انحر» از نظر صوتی تأکید و قاطعیت دارد: حرف «ن» در آغاز، نرم و آرام، اما سریع است. حرف «ح» از صامتهای حلقی است که نفَس را از عمق خارج میکند؛ حالت خشوع دارد. حرف «رَ» در پایان، با حالت باز، پایان کوبنده به واژه میدهد. واژه «انحر» در پایان آیه دوم میآید و با «فصلّ» که دارای صدای «ص» است، جفتی آوایی میسازد:
ö «صلّ» = صدای صامت شدید (ص)
ö «انحر» = پایان حلقی (ح) و زبانی (ر) (عبدالمحمدی، 1392، ص23).
7. واژه «إِنَّ» از نظر آوایی بسیار ساده اما اثرگذار است: کسره همزه و فتحه مشدد نون با هم ایجاد ریتمی ملایم ولی تأکیدی میکنند. حرف «ن» با تشدید تلفظ میشود و در تلاوت، اغلب با مد طبیعی کوتاه همراه است. تشدید «ن» باعث افزایش حس قاطعیت و هشدار میشود. تقارن آوایی با آیه اول (که با «إِنَّا» آغاز میشود) موجب انسجام درونمتنی شده و نوعی «بازگشت آوایی» به آغاز سوره ایجاد میکند (طاهری، 1385، ص21).
8. واژه «شانئک» از نظر آوایی، ترکیبی از صامِتهای خشن و هجومی است:
ö ش: صدایی انفجاری و هشداردهنده دارد.
ö ن: با هجای کوتاه پس از «ا»، حس فشردگی میدهد.
ö ء (همزه): از اصوات حلقی که وقفه آوایی در کلمه ایجاد میکند.
ö کَ: ضمیر مخاطب با هجای باز که روی هدف جمله تأکید دارد (مظاهری، 1391، ص69).
در تلاوت قرآن، این واژه معمولاً با تأکید صوتی روی «شَانِ» و سپس، وقف کوتاه بر «ئَ» ادا میشود؛ که باعث تقویت حس افشاگری و تحقیر دشمن میگردد.
9. واژه «هُوَ» واژهای کوتاه و روان است، اما در لحن تلاوت، معمولاً با تأکید آوایی خاص خوانده میشود. حرف «هـ» صدای نرم و گرم دارد؛ اما در جایگاه تأکیدی (ضمیر فصل) بهطرز خاصی بار معنایی پیدا میکند. مصوت «وَ» در انتها، در تلاوت کشیده یا نیمکشیده خوانده میشود که حس برجستگی و یگانگی را منتقل میکند. در تلاوت قرآن، قاریان معمولاً روی «هُوَ» مکث یا تکیه میگذارند؛ تا اختصاص حکم به دشمن پیامبر را آشکار سازند (شفیعی، 1378، ص87).
10. در مقابل، واژه «الأبتر» که بهعنوان لقب دشمنان پیامبر بهکار رفته، از نظر آوایی حالتی خشن و قطعکننده دارد. همنشینی صامتهای انفجاری «ب» و «ت» بهنوعی حس بریدگی، خشونت و ناتوانی را القاء میکند. این تقابل آوایی و معنایی میان «الکوثر» و «الأبتر»، به تضاد میان مقام والای پیامبر(ص) و وضع دشمنان او در سورۀ کوثر اشاره دارد (سلیمی، 1389، ص15).
ö واژه «الأبتر» از نظر آوایی، با پایان قاطع و کوبنده «ر» به پایان میرسد.
ö حروف «ب»، «ت» و «ر» همگی صامتهای انفجاری و بسته هستند که در کنار هم، حس «قطع، خشونت، پایان» را منتقل میکنند.
ö تکیه در تلاوت، معمولاً بر هجای «بْتَ» یا «تَرْ» است و با «ر» مشدد یا قوی تمام میشود.
در تلاوت قرآن، اغلب قاریان، آیه را با وقف تأکیدی روی «الأبتر» تمام میکنند؛ این پایان قاطع، پیامی صریح از پیروزی معنوی پیامبر و شکست دشمن است (طباطبایی، 1390، ج20، ص428).
در راستای ارائۀ ترجمه با مدل نوین «مبین» برای تحلیل و طراحی ترجمههای قرآنی، سورۀ کوثر بهعنوان نمونهای از ایجاز در لفظ و غنا در معنا، مورد تحلیل واژه به واژه قرار گرفت. در این تحلیل، هر واژه براساس چهار بُعد اساسی (لفظ، معنی، فضا و آوا) مدل «مبین» بررسی شد. براساس این بررسی چندلایه، ترجمهای برای هر واژه سورۀ کوثر پیشنهاد شد که نه صرفاً معادل لفظی، بلکه بازتابدهنده لایههای معنایی، بلاغی، تاریخی و شنیداری متن قرآن نیز باشد. جدول زیر، نتیجۀ این فرآیند ترجمهمحور را تحتعنوان «ترجمه مبین سوره کوثر» نشان میدهد. در ستون پایانی، ترجمه پیشنهادی برای هر واژه درج شده که با رعایت اصل وفاداری به متن عربی و در نظر گرفتن شرایط انتقال معنا در زبان فارسی طراحی شده است. این ترجمهها میتوانند الگویی دقیق و الهامبخش برای ترجمۀ سورههای دیگر قرآن در چارچوب مدل «مبین» باشند.
واژه | لفظ | معنا | فضا | آوا | ترجمه مبین |
---|---|---|---|---|---|
إِنَّا | متشکل از «إنّ» (تأکید) | دلالت بر حتمیبودن خبر و جلبتوجه پیامبر | در فضای مکه که پیامبر | حروف «ن» و «ا» | بهراستی ما (با تأکید |
أَعْطَینَاک | فعل ماضی، از ریشه «عطاء» به معنای بخشیدن کامل و کریمانه. | بخششی بیمنت؛ برخلاف «آتیناک» که مشروط بودن دارد. | طعنه به دشمنانی که پیامبر را بیبهره میدانستند؛ این فعل نفیکننده آن باور است. | تکرار صامت «ط» و مصوت «ا» تأکید و امتداد را القاء میکند. | بخشیدهایم به تو (بخشش کامل و کریمانه) |
الْکوْثَرَ | اسم مبالغه از ریشه «کَثَرَ»؛ تنها بار در قرآن آمده است. | دارای بیش از ۲۶ تفسیر: نهر بهشتی، خیر کثیر، فاطمه زهرا، قرآن، نبوت ... | در مقابل فقر مادی پیامبر، خدا وعده غنای معنوی/ اخلاقی میدهد. | همآوایی حروف «ک»، «ث»، «ر» موسیقی ویژه دارد. | کوثر (خیر بیپایان |
فَصَلِّ | فعل امر از ریشه «صلاة»، با فاء تفریع. | نماز به عنوان شکر عملی به نعمت کوثر. | تأکید بر عبودیت در برابر نعمت عظیم. | صدای «ص» حالت خشوع و جدیت دارد. | پس نمازگزار (در پاسخ به نعمت عظیم) |
لِرَبِّک | ترکیب اضافی «ربّ» + «ک» با حرف جر «ل». | دلالت بر اخلاص در عبادت؛ نماز برای خدا. | تضاد با عبادت ریاکارانه یا برای مردم. | تکرار «ر» و «ب» همراه با «ک» نرم و خطابگر است. | برای پروردگار خویش (با اخلاص و بندگی مطلق) |
وَانْحَرْ | فعل امر از «نحر» = قربانی کردن. | عمل عبادی مکمّل نماز؛ نشانه ایثار. | تقابل با رسم جاهلی در قربانی برای بتها. | حروف قوی «ن»، «ح»، «ر» القاءکننده جدیت عمل هستند. | و قربانی کن (به نشانه سپاس و ایثار برای خدا) |
إِنَّ | حرف تأکید مشابه آیه | قاطعیت در معرفی دشمن پیامبر. | بیان الهی با تأکید بیشتر در مقابل طعن دشمن. | بازآفرینی آوایی ساختار آیه اول برای انسجام. | همانا (بدون تردید و با تأکید قطعی) |
شَانِئَک | اسم فاعل از «شنأ» به معنای دشمنی با بغض. | دشمنی عمیق؛ نه صرف مخالفت. | اشاره به عاص بن وائل یا ابوجهل. | صداهای «ش» و «ء» دارای بار هجومیاند. | دشمن بغضورز تو (خصومتورز باطنی) |
هُوَ | ضمیر فصل برای انحصار. | تأکید بر اینکه تنها او ابتر است. | نفی ضمنی توهین دشمن به پیامبر. | کشش صوتی تأکید جمله را تقویت میکند. | اوست (و فقط اوست) |
الأبْتَرُ | از ریشه «بتر» به معنی قطعشده. | در جاهلیت کنایه از مرد بیفرزند؛ اما اینجا برعکس استفاده شده.2 | وارونهسازی ارزشی جاهلیت. | پایان کوبنده سوره؛ صدای «ر» قاطعانه است. | بیدنباله و بیبرکت (شکستهپشت و بیاثر حقیقی) |
8. ترجمه سوره کوثر بر پایه مدل «مبین»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱) إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ: بهراستی ما به تو خیر فرآوان عطاء کردیم.
۲) فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ: پس نماز گزار برای پروردگارت و در راه او قربانی کن.
۳) إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ: بیتردید، این دشمن بغضورز تو است که بیدنباله و بیبرکت است.
8-1. نحوه بازتاب مؤلفه آوایی در ترجمه
در ترجمۀ ارائه شده، تلاش شده تا با انتخاب واژگانی موزون و متناسب، تا حد ممکن ایقاع و موسیقی درونی آیات حفظ شود. بهعنوان نمونه، در ترجمۀ آیه اول، واژههایی مانند «بهراستی»، «عطا» و «فراوان» با ساختاری آهنگین، به ترنم طبیعی آیه «إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکوْثَرَ» نزدیک شدهاند. در آیه دوم نیز استفاده از ساختار «نماز گزار برای پروردگارت و در راه او قربانی کن»، با توازن نحوی و فعلهای امری کوتاه، ضربآهنگ امر در آیۀ عربی را بازتاب میدهد. همچنین، در ترجمۀ آیه سوم، اصطلاح «بیتردید» و عبارت «بیدنباله و بیبرکت» علاوهبر انتقال معنا، نوعی سجع معنوی و آوایی ایجاد میکنند که یادآور واژۀ قرآنی «الأبتر» است. بدین ترتیب، گرچه انتقال کامل موسیقی آیات قرآن به زبان فارسی ممکن نیست، اما در مدل مبین، سعی شده در کنار وفاداری معنایی، به ساختار صوتی آیات نیز توجه شود، تا تجربۀ قرائت ترجمه، طنین و وقار متن اصلی را بهطور نسبی بازتاب دهد.
پژوهش حاضر با هدف پاسخ به نیازهای نوین در تحلیل ترجمههای قرآن کریم، به طراحی مدل چهاربُعدی «مبین» برای تحلیل ترجمههای فارسی پرداخت. این مدل با تلفیق ابعاد معناشناختی، زبانی، بافتی و آوایی، ابزار جامعی برای بررسی و ارزیابی ترجمههای قرآنی فراهم میکند. تحلیل سوره کوثر، بهعنوان نمونهکاوی این مقاله، یکی از نقاط قوت مدل مبین را نمایان ساخت: قدرت آن در تشخیص و تحلیل تأثیر واژگان تکامَد (واژگانی که تنها یکبار در کل قرآن آمدهاند). این سورۀ کوتاه، با تنها سه آیه و ده واژه، شش واژۀ تکامَد دارد «الْأَبْتَرُ، الْکوْثَرَ، انْحَرْ، أَعْطَیناک، شانِئَک، فَصَلِّ». این تراکم کمنظیر واژگان نادر، سبب ایجاد «تکانههای شناختی» در ذهن خواننده یا شنونده میشود؛ یعنی لحظاتی از توقف ذهنی، درنگ و تأمل برای فهم بهتر. این پدیده از منظر زبانشناسی، عاملی برای بیدارسازی ذهن و تعمیق معنا است که ترجمه نمیتواند از آن غافل شود. مدل «مبین» بهویژه در بُعد معنایی و بُعد بافتی، ابزارهای تحلیلی دقیقی برای درک و ترجمۀ چنین واژگانی در اختیار قرار میدهد. روشن شد که تنها ترجمۀ لفظی یا سطحی نمیتواند بار معرفتی و زیباییشناختی این سوره را منتقل کند. بلکه ترجمه، نیازمند فهم عمیق فضای آیه، نغمه و ساختار کلام و نیز پیشزمینۀ تفسیری و قرآنی آن است. ترجمههای تحلیلشده نشان دادند که مدل مبین، با ایجاد تلفیق بین چهار بُعد تحلیلی، توانسته تفاوتها و تطوّر ترجمهها را روشن کرده و مسیر «تکامَد ترجمهای» را بهخوبی آشکار کند. بنابراین، این مقاله گامی است در جهت ارتقای استانداردهای تحلیل ترجمههای قرآن، با تأکید بر ضرورت توجه به واژگان نادر، بافت ویژۀ سورهها و جلوههای سبکشناختی قرآن. مدل مبین میتواند نهتنها در تحلیل ترجمههای فارسی، بلکه در سایر زبانها نیز بهکار رود و مسیر پژوهش در حوزۀ مطالعات ترجمهپژوهی قرآن را سامانمندتر سازد.
ــ منابع ــــــــــــ
قرآن کریم.
آلوسی، شهابالدین محمود (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه، ج30.
ابن الجزری، محمدبن محمد (بیتا). النشر فی القراءات العشر. مصر: مکتبه التجاریه الکبری، ج1.
ابن فارس، احمد (1404ق). معجم مقاییس اللغه. قم: مکتل الاعلام الاسلامی، ج5.
ابن مجاهد، احمدبن موسی (1972ق). السبعة فی القراءات. مصر: دارةالمعارف.
ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق). لسانالعرب. بیروت: دار صادر، ج8.
ابنکثیر، إسماعیل بن عمر (1419ق). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه، ج4.
انصاریان، غلامحسین (۱۳۸۵). تحلیل زبان و ادبیات قرآن. قم: انتشارات جمکران.
بحرانی، هاشم (1374ق). البرهان فی التفسیر القرآن. قم: موسسه بعثه، ج4.
پاکتچی، احمد (1395). ترجمهشناسی قرآنکریم. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
تهانوی، محمدعلی (1996). کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. بیروت: مکتبه لبنان ناشرون، ج2.
جرجانی، عبدالقاهر (1370). دلائل الاعجاز فی علم المعانی. بیروت: دارالکتب العلمیه.
جواهری، سید محمدحسین (1395). روششناسی ترجمه قرآنکریم. تهران: انتشارات حوزه و دانشگاه.
حسنی، محمد (1400). میزان القرائه. تهران: مرکز طبع و نشر قرآنکریم.
خاروف، محمد فؤاد (1420ق). المیسر فی القرائات الأربع عشره. دمشق: دارالکلم الطیب.
خرقانی، حسن (۱۳۹۴). قرآن و زیباییشناسی. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
دهخدا، علی اکبر (1377). لغتنامه دهخدا. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ج14.
رازی، فخرالدین بن عمر(1420ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دارالاحیاءالتراث العربی، ج32، 21.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات فی غریب القرآن. دمشق: دارالسلم الدار الشامیه.
رضایی اصفهانی، محمدعلی (1393). تفسیر قرآن مهر. قم: نسیم حیات، ج1.
زرقانی، محمد عبدالظاهر (1416ق). مناهل العرفان فی علوم القرآن. بیروت: دارالفکر، ج2.
زمخشری، محمود بن عمر (1407ق). الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتاب العربی، ج4.
سجادی، سید ابراهیم (۱۳۸۷). قرآن و معنای زندگی. پژوهشهای قرآنی، 12(45)، ص۱۰-۴۷.
سزگین، فؤاد (1412ق). تاریخ التراث العربی. قم: کتابخانه عمومی آیتالله مرعشی نجفی، ج1.
سلیمی، علی اصغر (۱۳۸۹). بلاغت قرآنی در ساختار واژگان. تهران: سمت.
سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن (1404ق). الدرالمنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانه عمومی آیتالله مرعشی نجفی، ج6، 8.
شفیعی، محمد رضا (۱۳۷۸). تجوید قرآن کریم: قواعد و فنون. قم: انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
طاهری، سید محمد (۱۳۸۵). بلاغت و بیانیات قرآن کریم. قم: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
طباطبایی، سید محمدحسین (1390ق). المیزان فی التفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج1، 20.
طبرسی، فخرالدین بن حسن (1372). مجمع البیان فی التفسیر القرآن. تهران: ناصرخسرو، ج10.
طبری، محمد بن حریر (1412ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفه، ج12.
طنطاوی، جلال (1412ق). الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم (تفسیر طنطاوی). بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ج10.
عباسیمقدم، علی اصغر (۱۳۸۴). موسیقی تلاوت قرآن کریم: ساختار صوتی، لحنی و زیباییشناسی. تهران: سوره مهر.
عبدالتواب، رفاعی(1985). فصول فی فقه العربیة. قاهره: دار المعارف.
عبدالمحمدی، حسن (۱۳۹۲). واژهشناسی و واجشناسی قرآن کریم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عبودی مزرعی، حسین؛ ولوی، سعید (1401). بررسی ساختار هارمونی موسیقایی سوره کوثر براساس روایت حفص از عاصم. مطالعات قرائت قرآن، شماره 18.
غزالی، أبو حامد محمد. (1405ق). فضائح الباطنیة. محقق محمد علی قطب. بیروت: المکتبة العصریة، ج1.
فائز، قاسم (1403). ترجمهپژوهی قرآن کریم. تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران.
فراهیدی، خلیل بن أحمد (1409ق). کتاب العین. قم: هجرت، ج2.
فلاح، ابراهیم؛ شفیعپور، سجاد (۱۳۹۴). کاربردشناسی نشانههای آوایی در نظام معنایی قرآن کریم (تحلیل موردی سوره مرسلات). پژوهشهای قرآنی در ادبیات، ۲(۳)، ص۴۱-۶۳.
فیروزآبادی، محمد بن یوسف (1415ق). قاموس اللغه. بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، ج2.
قاضی، محمد (۱۳۹۵). تجوید قرآن کریم: مبانی و کاربردها. قم: انتشارات مدرسه عالی امام خمینی.
قرطبی، محمد بن أحمد (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: ناصرخسرو، ج20.
کریمینیا، مرتضی (1393). تکامد در قرآن، تحلیلی بر واژهها و ترکیبات تککاربرد در قرآن کریم. پژوهشهای قرآن و حدیث، شماره 2.
مصطفی، ابراهیم؛ انیس، احمد؛ حوفی، حامد عبدالقادر؛ سلام، محمدعلی (بیتا). المعجم الوسیط. استانبول: مجمع اللغة العربیة.
مظاهری، محمدرضا (۱۳۹۱). آوای قرآن: تحلیل آواشناسی و زیباییشناسی صوتی قرآن کریم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
مکارم شیرازى، ناصر (1371). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج1-2، 27-26، 19، 13، 8.
ناظمیان، رضا (1386). روشهایی از ترجمه عربی به فارسی. تهران: سمت.
نظری، یوسف (1395). وجوه ابهام یا ایهام نحوی در زبان عربی و تاثیر آن بر ترجمه قرآن کریم. پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی، شماره 15.
نلسون، کریستینا (2001). هنر تلاوت قرآن. قاهره: انتشارات دانشگاه آمریکایی قاهره.
Holmes, J.S. (1988). The name and nature of translation studies. In: James Stratton Holmes, Translated! Papers on literary translation and translation studies.
Munday, J. (2016). Introducing translation studies: Theories and applications (4th ed.). London & New York: Routledge.
Schmidt, R. (1990). The role of consciousness in second language learning. Applied Linguistics, 11(2).
[1] . از فعل «بَتِرَ- اَبَتَراً»: قطع شد و ابتر صفت مشبهه و بیانگر عیب است و به معانی حیوانی که دمش قطع شده، مار دم کوتاه سمی، کسی که اجاقش کور است، کسی که خیری ندارد (مصطفی و همکاران، بیتا، ص37)
[2] . در فرهنگ جاهلی، «ابتر» کنایه از مرد بیفرزند و بیدنباله بود؛ قرآن با حفظ همین معنا، آن را درباره دشمن پیامبر(ص) بهکار برده است. این وارونهسازی درونمعنایی، نوعی بازگرداندن طعنه به طعنزننده است.