نقش آگاهی سیاسی در جنبش های جدید اجتماعی با تاکید بر انقلاب اسلامی ایران
الموضوعات :
1 - گروه آموزشی علوم سیاسی، واحد بافت، دانشگاه آزاد اسلامی، بافت ایران
الکلمات المفتاحية: جنبش های جدید اجتماعی, آگاهی سیاسی, انقلاب اسلامی, رهبری, ایدئولوژی,
ملخص المقالة :
جنبشهای اجتماعی یکی از موثرترین ابزارها جهت پیشبرد تغییرات در ساختارهای قدرت و سیاستهای اجتماعی هستند. از طرفی، اهمیت پرداختن به این موضوع به این دلیل مهم است که افراد با داشتن آگاهی سیاسی بالا، می توانند به عنوان موتور محرک در فرایندهای تصمیم گیری شرکت کرده و به سازماندهی جنبشهای اجتماعی بپردازند. با داشتن آگاهی سیاسی، افراد می توانند اطلاعات درست را از نادرست تشخیص داده و در برابر تبلیغات سیاسی نادرست مقاومت از خود نشان دهند و بهترین استراتژی ها را جهت پیشبرد اهداف جنبش های اجتماعی انتخاب نمایند. بر این اساس، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، هدف مقاله حاضر پرداختن به این پرسش است که آگاهی سیاسی افراد چه نقشی در ایجاد جنبش های جدید اجتماعی نظیر انقلاب اسلامی به مثابه یک عمل تاریخمند ایفا کرده است؟ این پژوهش به منظور بررسی این پرسش به بررسی نقش آگاهی سیاسی در جنبش انقلاب اسلامی ایران پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد آگاهی سیاسی به مثابه یک عامل موثر با تمرکز بر عوامل اثرگذار رهبری و ایدئولوژی در بسیج سیاسی یک جنیش جدید اجتماعی و شکل گیری انقلاب اسلامی ایران موثر بوده است.
انقلاب اسلامی به عنوان یک جنبش اجتماعی جدید از اهمیت بسیاری نزد جامعه شناسان و محققان مباحث انقلاب برخوردار است. در زیر به تعدادی از پژوهشها درباره جنبشهای جدید اجتماعی و انقلاب اسلامی پرداخته می شود.
«جان اسپوزیتو» و «جان وال» در کتاب «جنبش های اسلامی معاصر» (1396)، به بررسی مولفه های جنبش های جدید اجتماعی و انقلاب ایران پرداخته اند. آنها الگوی سیاسی – دینی انقلاب ایران را شهادت امام حسین (ع) معرفی کرده اند و نبرد میان ظالم و مظلوم را در قالب یک جنبش سیاسی دینی جدید توضیح داده اند.
«آلن تورن» در کتاب «بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پسا صنعتی» (1400)، نظریه جدید جامعه شناسی کنش را ارایه می دهد و مطالعه جنبش ها را بر مطالعه ساختارها تقدم می بخشد و مفاهیم تاریخمندی، جنبش اجتماعی و سوژه را جایگزین جامعه، تکامل و نقش می کند.
«تدا اسکاچپول» در مقالهای تحت عنوان «دولت رانتیر و اسلام شیعی در انقلاب ایران» در صدد است ابعاد فرهنگی انقلاب ایران را توضیح دهد. اسکاچپول بر نقش نمادهای اخلاقی و شیوه های ارتباطات اجتماعی در تقویت و تداوم مبارزه علیه شاه و پیروزی انقلاب ایران توجه میکند.(اسکاچپول، 1382: 134-131).
منصور معدل در کتاب «طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب» (1382)، انقلاب ایران را بررسی کرده و معتقد است انقلاب زمانی شکل گرفت که نارضایتی مردم به صورت گفتمان اسلامی و شیعی در مقابل سلطنت قرار گرفت و مفاهیم سیاسی و قدرت مبارزه را برای نبردی ایدئولوژیک در مقابله با رژیم پهلوی فراهم کرد.
مهران کامروا در کتاب «انقلاب ایران: ریشه های ناآرامی و شورش» (1398)، با درهم آمیختن نظریه های جامعه شناختی، روانشناختی و سیاسی به بیان فروپاشی ساختار دولت پهلوی و عملکرد مخالفان پرداخت. از نظر وی، مبارزین مذهبی و روحانیون از هژمونی اجتماعی، فرهنگی و منابع بسیج اجتماعی برخوردار بوده و در غیاب این ویژگی ها در دیگر گروه های مبارز، توانستند بر رژیم پهلوی پیروز شوند.
«لیلی عشقی» در کتاب «زمانی غیر زمانها (امام، شیعه و ایران)»، (1379)، انقلاب ایران را انقلابی می داند که زمین را به ملکوت متصل کرد و امام خمینی (ره) مهمترین بازیگر این انقلاب بوده است و به درستی توانست انقلاب ایران را هدایت کند.
مجموعه این پژوهشها نشان می دهد موضوع جنبش ها و انقلاب اسلامی با دیدی تاریخی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته اند و نسبت به نگاه تطبیقی بی توجه بوده اند. همچنین این آثار مساله تاریخمندی و کنش انسانی هدفمند و تاریخی کنشگران انقلابی را بررسی نکردهاند و بررسی این موضوع در پژوهش حاضر نوآوری و وجه تمایز آن با دیگر مطالعات صورت گرفته است.