بررسی تطبیقی «فنا» و «نیروانا» در آموزههای بودا، کارلوس کاستاندا و مولانا
الموضوعات :
1 - از مسؤولان رای زنی فرهنگی در دهلی نو
الکلمات المفتاحية: فنا- نیروانا- بودا- کارلوس کاستاندا- مولانا,
ملخص المقالة :
بر مبنای معرفتشناسی سنّتی، آدمی قادر بود از راه حواس و به مدد روشهای تجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیّت پی ببرد. پس از نظریه کانت در معرفتشناسی که بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع شناسایی (ابژه) تصرّفهایی دارد و ما با نمود اشیا سروکار داریم، نه با بود اشیا. ما نمیتوانیم به واقعیت، آنگونه که هست برسیم، بلکه تنها میتوانیم واقعیت را آنگونه که مینماید، بشناسیم. به عبارت دیگر ما با فنومنها سروکار داریم نه با نومنها. بنظر میرسد که در روزگار پست مدرن، بر اثر ظهور معرفتشناسی جدید و درهم شکسته شدن اقتدار علم (Science) و متدهای تجربی و کمرنگ شدن جزمیت و اثباتگرایی در علوم و اکتفا به ابطالگرایی، راه برای مکتبهای عرفانی و معنوی، که انسان را به درک شهودی و یقینی فرا میخواند، گشوده شده است. شبه دینها، معنویتهای مدرن و سیستمهای عرفانی در کنار ادیان توحیدی و غیرتوحیدی، متاع خویش را به بازار آورده و بساط تبلیغ و تبیین را گسترده است. برخی از این مکاتب عرفانی متأثّر از سنّتهای عرفانی دینی است که در تداوم تاریخی خود با گسست از بنیانهای معرفتی خود، راهی دیگر برگزیده و برخی دیگر ریشه در نیازهای انسان مدرن به فضا/ تفکّر معنوی فارغ از پیشفرضهای دینی و غیردینی دارد. در این مقاله میکوشیم با بررسی تطبیقی سه سیستم عرفانی (بودیسم، عرفان سرخپوستی و عرفان مولانا)، فرجام و غایت سلوک را بر مبنای دریافتها و آموزههای این سه مکتب مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
- . جان، بیناس: تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1370 هـ ش، ص 188.
_||_