تحلیل و مقایسۀ ساختار روایی قصۀ گنبدهای سیاه و صندلی هفت گنبد نظامی بر اساس الگوهای ریختشناسی قصههای پریان«ولادیمیر پراپ»
الموضوعات :فرشته ناصری 1 , عبدالحسین فرزاد 2 , امیرحسین ماحوزی 3
1 - دانش آموخته دورة دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد رودهن، ایران
2 - دانشیار و عضو هیأت علمی دانشگاه آ زاداسلامی واحد تهران جنوب، تهران، ایران
3 - استاد یار وعضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور واحد دماوند، ایران
الکلمات المفتاحية: ریختشناسی, روایت, هفتپیکر نظامی, ولادیمیر پراپ,
ملخص المقالة :
عرصۀ بیکران ادبیات داستانی جهان در بر دارندۀ مضامین و عناصری گوناگون از انواع رایج ادبی (حماسی، پایداری، غنایی، عرفانی و...) است. در این میان ادبیات غنایی به عنوان یکی ازکهنترین گونۀ شعر، طیفی وسیع از عواطف و احساسات بشری را دربر میگیرد. در نتیجه سخنورانی بسیار در این عرصه داد سخن راندهاند. در میان ادیبان ما نظامی گنجوی به عنوان یکی از ستارگان درخشان ادبیات کلاسیک ایران از جهت سرودن داستانهای عاشقانه، بزمی و ساقینامه، از منزلتی والا برخوردار است. در میان آثار وی، سه منظومۀ خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و اثر گران قدر داستانی هفت پیکر، از جمله مهمترین آثار غنایی ادبیات فارسی بشمار میرود که با توجه به ساختار و بنمایههای داستانی هر یک، میتوان آنها را مطابق با اصول و موازین ساختارگرایی مورد نقد و بررسی قرار داد. در این پژوهش، دو گنبد از منظومۀ هفت پیکر به عنوان نمونهای از دلانگیزترین و زیباترین منظومههای حماسی- غنایی مورد تحلیل ساختاری قرار خواهد گرفت، برای این منظور ابتدا به مبانی نظری و تؤریک پیرامون مقولۀ روایتشناسی و ریختشناسی یا مورفولوژی و کارکردهای پراپ در عرصۀ شکلشناسی میپردازیم و در ادامه پس از اشارهای به منظومۀ هفتپیکر به تحلیل ساختار روایی این دو قصه بر اساس مدل روایی ولادیمیر پراپ (ریختشناسی قصه) خواهیم پرداخت؛ بنابراین ابتدا قصة پیکر اول، یا داستان شهر مدهوشان و پادشاه سیاهپوش؛ و قصه پیکر ششم یا داستان خیر و شر را به لحاظ تحلیل ساختار روایی، ریختشناسی، و نقشمایهها و شخصیتهای هر یک مورد بررسی قرار میدهیم و سپس به قیاس آنها با هم از نظر بررسی کارکردها، نقشمایهها و شخصیتهای هر یک میپردازیم.