تحولات نهاد سیاست در ایران از انحلال استبداد رضاشاه تا آغاز دیکتاتوری محمدرضا شاه (32-1320 خورشیدی/53-1941 میلادی)
الموضوعات :اختر شیری 1 , حسین ابوالحسن تنهایی 2 , طهمورث شیری 3
1 - دانشجوی دکتری جامعه شناسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - دانشیار گروه جامعه شناسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - دانشیار گروه جامعه شناسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: پارلمان, دیالکتیک, سیستم سیاسی, تحلیل عنصری, استقرای پراگماتیستی,
ملخص المقالة :
این پژوهش با هدف مطالعه ی تحولات سیستم سیاسی پس از کناره گیری رضاشاه تا استقرار دیکتاتوری محمدرضا شاه انجام شده است. از آن جا که مطالعات در حوزه ی تاریخ اجتماعی ایران متکی بر روایت های مورخان و اسناد منتشر شده می باشد، تاریخ شفاهی که زبان گویای رخدادهای تاریخی است، نادیده گرفته شده است. در این پژوهش، داده ها از مصاحبه های انجام شده در اوایل دهه ی 1980 میلادی با افراد طبقه ی فرادست و سیاست مداران دوره ی پهلوی گردآوری شده است. رویکرد پژوهش نیز مبتنی بر استقرای پراگماتیستی بوده و از کاربرد چارچوب نظری به دلیل نقش ویژه گرایی و نسبیت تاریخی در حوزه ی جامعه شناسی تاریخی که رویکرد قیاسی را رقم می زند، اجتناب شده است. نتایج که با استفاده از تحلیل عنصری به دست آمد، نشان داد که در ابتدای به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه به دلیل بی ثباتیِ سیاسی در کشور، پارلمان، احزاب و مطبوعات به همراه کابینه ی دولت نقش مهمی در تصمیم گیری های سیاسی داشتند. روابط این عناصر با هم مبتنی بر دیالکتیک تکمیلی و با شاه مبتنی بر دیالکتیک جبرانی بود و در صدد استفاده از فرصت های موجود برای جبران فرصت های از دست رفته در دوره ی رضاشاه داشتند؛ تنها حضور حزب توده در این دوره با سایر نیروهای اجتماعی، تفاوت داشت. حزب توده که در دوره ی رضاشاه نیز نقش فعالی داشت، در این دوره به فعالیت خود ادامه داد، اما به دلیل مخالفت با سلطنت از حضور رسمی در سیاست دور نگه داشته می شد.
_||_