چرا پهلواننامههای پس از شاهنامه مطرح نشدهاند؟
الموضوعات :احمد خاتمی 1 , علی جهانشاهی افشار 2
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
2 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
الکلمات المفتاحية: ساختارگرایی, رستم و سهراب, نبرد خویشاوندی, برزو, جهانگیر,
ملخص المقالة :
فردوسی بهعنوان بزرگترین حماسهسرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است. امّا نکته مهم آن است که هیچ یک از این مقلّدان نتوانستهاند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند. محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبههای ادبی(دوری از تزاحم تصاویر، هماهنگی تصاویر با موضوع و ...) و مسائل تاریخی را در این خصوص برشمردهاند. اما جدای از موارد یادشده، میتوان ضعف ساختاری این پهلواننامهها را نیز بر این دلایل افزود. نگارندگان بر این باورند که خروج منظومههای پهلوانی پس از شاهنامه از ساختارهای حاکم داستانسرایی حماسی، سبب پذیرفته نشدن و عدم مقبولیّت آنها در مقایسه با شاهنامه گردیده است. برای تبیین و اثبات این مدّعا، ساختار داستانی دو منظومه پهلوانی پس از شاهنامه (برزونامه و جهانگیرنامه) بر اساس الگوی پراپ با ساختار داستان رستم و سهراب، که هر سة آنها بر پایة نبرد خویشاوندی شکل گرفتهاند، مقایسه میشود.
_||_