تحلیلی بر نظریه های بینامتنیت ژنتی
الموضوعات : پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی
1 -
الکلمات المفتاحية: متن, بینامتنیت, ترامتنیت, ژرارژنت, پیشمتن,
ملخص المقالة :
نظریههای بینامتنیت با نام یولیاکریستوا در قرن بیستم شکل گرفت. رویکرد این نظریه در تقابل با نقد منابع مطرح شد. قبل از کریستوا شخصیتهای دیگری در پیشابینامتنیت چون میخائیل باختین با آرای گفتگومندی و چند صدایی (polyphony) با رویکردی نوین در نظریه و نقد ادبی و هنری مطالبی را طرح کرده بودند. در حوزۀ بینامتنیت هم نظریههای فردینان دوسوسور و چالز سندرس پیرس کم و بیش مورد توجه قرار گرفت ولی تمام نظریهپردازان بعد از سوسور وامدار او هستند و بینامتنیت هم نمیتواند در مسیر این تاثیر قرار نگرفته باشد. بنابراین بینامتنیت یک پیامد فردی نیست و آن را باید یک جریان تلقی کرد. بینامتنیت بر این استوار شده که هر متنی دارای یک پیش متن است و انواعی دارد که مهمترین آنها بینامتنیت ریفاتری، ژنی و ژنتی است. در این میان نظریه ژنت بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. او رابطه یک متن بامتن دیگر یا غیر خود را با واژۀ جدید ترامتنیت نام گذاری و آن را مقید به پنج عنوان کرده است. سرمتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، بیش متنیت و ترامتنیت. هر کدام از موارد یاد شده اشاره به شیوه های تاثیر یک متن بر متن دیگر دارد که موضوع این تحقیق قرار گرفته است.
_||_