بررسی کارآمدی تئوری محدودیت نسبی تدگر در تحلیل پدیدهی تروریسم در خاورمیانه
الموضوعات : فصلنامه علمی تحقیقات سیاسی و بین المللیسید عباس هاشمی 1 , حمید جان نثار 2 , فاطمه کربلایی احمد 3
1 - عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی
2 - کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه بین المللی امام خمینی
3 - کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
الکلمات المفتاحية: تروریسم, خاورمیانه, واژگان کلیدی: محرومیت نسبی اجتماعی, عوامل فرا منطقهای,
ملخص المقالة :
چکیده نظریهی محرومیت نسبی تدگر (Ted Gurr) گویای شرایطی است که در آن برخی از شهروندان (گروهها) از امکانات، امتیازات و بهرهمندی بیشتری نسبت به برخی دیگر برخوردارند که نتیجه ی آن محرومیت گروه دوم است. پیدایش احساس محرومیت بهطورکلی پدیدهای مدرن و ناشی از تغییرات و تحولات بنیادین اجتماعات بشری است که بیشتر در جوامع با ساختار و بافت سنتی وجود دارد که البته با مقایسهی اجتماعی افراد از جایگاه خود در جامعه تشدید میشود. در این نظریه تدگر مدعی است که عمدتاً سرخوردگی افراد در دستیابی به اهدافشان در نهایت باعث ایجاد رفتارهای نامتعارف از سوی آنان میشود. به همین ترتیب این نارضایتی مستمر انگیزههایی را برای خشونت جمعی فراهم میکند که پیدایش تروریسم نمود بارز آن است. در این میان منطقهی خاورمیانه -که یکی از مناطق استراتژیک و درعینحال بحرانساز در جهان است- در دورهی کنونی مهد رشد و پیدایش تروریسم بوده است. جستار حاضر با مبنا قرار دادن تئوری محرومیت نسبی تدگر تلاش دارد، میزان کارآمدی این نظریه را در تحلیل پدیدهی تروریسم در منطقهی خاورمیانه بررسی کند. طبق یافتههای این پژوهش، پیدایش و رشد تروریسم در این منطقه تنها ناشی از محرومیت نسبی نیست و درواقع این عامل یکی از زمینهها، در کنار دیگر عوامل درون/برون منطقهای، مؤثر بر رشد تروریسم بوده است.