مقدمه و هدف پژوهش: یکی از ابعاد معاصرسازی شهری بعد اجتماعی است. تجارب فرهنگی به عنوان محرک در معاصرسازی محسوب میشود. به همین دلیل بازتولید مکان برای مبنای کاربرد تجارب فرهنگی میبایستی اساس بسیاری از برنامههای معاصرسازی باشد. نوشته حاضر تلاشی برای تدوین رویکرد معاصرسا چکیده کامل
مقدمه و هدف پژوهش: یکی از ابعاد معاصرسازی شهری بعد اجتماعی است. تجارب فرهنگی به عنوان محرک در معاصرسازی محسوب میشود. به همین دلیل بازتولید مکان برای مبنای کاربرد تجارب فرهنگی میبایستی اساس بسیاری از برنامههای معاصرسازی باشد. نوشته حاضر تلاشی برای تدوین رویکرد معاصرسازی مکان مبنا است. به نظر میرسد میان عوامل زمینه ای، توسعه ای، آینده نگری، تعاملات اجتماعی و بازتولید ناخودآگاه و رویکرد معاصرسازی مکان مبنا در اینگونه فضاها رابطه معناداری برقرار باشد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر نیازمند برخوردی کیفی است ازاینرو مبنای هستی شناسی تحقیق آزادپژوهی است. در این مقاله برای ارزیابی روایی محتوایی از نظر متخصصان در مورد میزان هماهنگی محتوای ابزار اندازهگیری و هدف پژوهش به دور وش کیفی و کمی، استفاده میشود. برای ارزیابی میزان پایایی ابزارهای تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. جهت رسیدن به هدف اصلی مقاله به منظور ارزیابی اعتبار ویژگیهای محیطی تبیین شده از مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است.
یافتهها: در آخر میتوان گفت جهت گیری این پژوهش درزمینه تبیین رویکرد معاصرسازی مکان-مبنا در پنج بعد اصلی عوامل زمینهای، عوامل توسعهای، عوامل آینده نگری، فرآیندهای اجتماعی، بازتولیدناخودآگاه قابل تعریف میباشد.
نتیجه گیری: به طور کلی میتوان به این نتیجه رسید که عامل بازتولید ناخودآگاه بیشترین تاثیر را بر رویکرد معاصرسازی مکان مبنا دارد. دانش محلی، استفاده از مکان و تعاملات و تجارب از معیارهای تاثیرگذار بر این فرآیند میباشند. معیار تعاملات و تجارب روزمره بیشترین تاثیر را بر بازتولید ناخودآگاه و به تبع آن بر فرآیند معاصرسازی مکان مبنا خواهد داشت.
پرونده مقاله