علی بن محمد ابن عنبسه و روایات منسوب به امام رضا (ع)
محورهای موضوعی : نقد روایات و متون حدیثی با کاربرد روشهای مطالعات تاریخی
1 - استادیار علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات، دانشکدگان فارابی، دانشگاه تهران، قم، ایران.
کلید واژه: علی بن محمد ابن عنبسه, دارم بن قبیصه, ابن غضائری, عیون أخبار الرضا, امام رضا(ع).,
چکیده مقاله :
علی بن محمد ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) کتابی دارد که در آن روایاتی از خاندان ابوطالب (ع) گردآورده و این کتاب او از مصادر عیون أخبار الرضا ابن بابویه قمی (د. 381ق) است. وی مدعی نقل متون خاصی از امام رضا (ع) از پدرانشان است که غالباً از غیر طریق او از امام رضا (ع) نقل نشده است. در اسناد احادیث او و برخی از متون احادیث او چالشهایی یافت میشود که ممکن است در انتساب روایات او به امام رضا (ع) و حتی مشایخِ مستقیم ابن عنبسه تردید ایجاد کند. وی از سوی ابن غضائری و نجاشی تضعیف شده، اما وجه دقیق این دو تضعیف تاکنون کاویده نشده است. در پژوهش حاضر به مطالعۀ اسناد و متون روایات او پرداخته میشود و تلاش میشود که مشکلهای آنها روشن شود و بررسی شود که در صورت پذیرش این مشکلها، مسئول آنها کیست. به نظر میرسد بنابر شواهد سندی و متنی، مسئول بیشتر این مشکلها ابن عنبسه باشد و بسیاری از اسناد او و حتی نام برخی از مشایخ او و راویانی که از آنها نقل میکند، برساختۀ شخص او باشد.
Ali ibn Muhammad ibn Anbasah (d. approx. 330-365 AH) authored a book compiling narrations from the household of Abu Talib (as), which served as one of the sources for ‘Uyūn Akhbār al-Riḍā by Ibn Babuwayh Qumi (d. 381 AH). Ibn Anbasah claims to have transmitted unique texts from Imam Riḍā (as) through his ancestors, many of which have not been narrated through other sources. However, challenges arise in the chains of transmission and the texts of his narrations, casting doubt on the attribution of these narrations to Imam Riḍā (as) and even to Ibn Anbasah's direct teachers. Ibn Anbasah was criticized by Ibn al-Ghaẓāiri and Najāshi, but the precise reasoning behind their critiques has not yet been fully explored. This study examines the chains of transmission and the content of Ibn Anbasah's narrations, aiming to clarify their issues and identify the responsible party if these problems are acknowledged. Based on textual and transmission evidence, it appears that Ibn Anbasah himself is likely responsible for most of these issues. Many of his chains of transmission, as well as the names of some of his teachers and narrators, seem to have been fabricated by him.
<13> مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شمارۀ 81، سال سیام، زمستان 1403 ش
Historical Approaches to Quran and Hadith Studies, Vol. 81, Year 30, Winter 2025
علی بن محمد ابن عنبسه و روایات منسوب به امام رضا (ع)
امیرحسن خوروش1
تاریخ دریافت: 06/11/1402 تاریخ پذیرش: 18/09/1403، صفحۀ 13 تا 49 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
علی بن محمد ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) کتابی دارد که در آن روایاتی از خاندان ابوطالب (ع) گردآورده و این کتاب او از مصادر عیون أخبار الرضا ابن بابویه قمی (د. 381ق) است. وی مدعی نقل متون خاصی از امام رضا (ع) از پدرانشان است که غالباً از غیر طریق او از امام رضا (ع) نقل نشده است. در اسناد احادیث او و برخی از متون احادیث او چالشهایی یافت میشود که ممکن است در انتساب روایات او به امام رضا (ع) و حتی مشایخِ مستقیم ابن عنبسه تردید ایجاد کند. وی از سوی ابن غضائری و نجاشی تضعیف شده، اما وجه دقیق این دو تضعیف تاکنون کاویده نشده است. در پژوهش حاضر به مطالعۀ اسناد و متون روایات او پرداخته میشود و تلاش میشود که مشکلهای آنها روشن شود و بررسی شود که در صورت پذیرش این مشکلها، مسئول آنها کیست. به نظر میرسد بنابر شواهد سندی و متنی، مسئول بیشتر این مشکلها ابن عنبسه باشد و بسیاری از اسناد او و حتی نام برخی از مشایخ او و راویانی که از آنها نقل میکند، برساختۀ شخص او باشد.
کلیدواژهها: علی بن محمد ابن عنبسه، دارم بن قبیصه، ابن غضائری، عیون أخبار الرضا، امام رضا(ع).
درآمد2
شیخ صدوق در عیون أخبار الرضا مجموعههای حدیثی مختلفی را از امام رضا (ع) روایت کرده است. میدانیم که امام رضا (ع) از جمله شناختهشدهترین شخصیتهای اهل بیت (ع) هستند که مورد توجّه امامیه، اهل سنّت، زیدیه، و متصوّفه هستند و مجموعههای حدیثی قابل توجهی به ایشان نسبت داده شده که لازم است انتساب آنها ارزیابی شود. یکی از این مجموعههای حدیثی اثری است از علی بن محمد ابن عنبسه که ابن بابویه در عیون أخبار الرضا 35 حدیث در کنار هم از آن مجموعه نقل کرد (ابن بابویه، 1437ق، ج2، ص151-163، -707) و البته در مصادر دیگر نیز روایاتی از او از امام رضا (ع) و دیگران نقل شده است.
علی بن محمد ابن عنبسه که در سدۀ چهارم ادای حدیث داشته و در حدود 330-365ق درگذشته (نگر: 1. 4. طبقۀ ابن عنبسه)، از سوی ابن غضائری و نجاشی تضعیف شده است(نگر: 1. شناخت ابن عنبسه)، اما در مقابل، یکی از معاصران دربارۀ وی گفته است: «أحاديثه في غاية الجودة أكثرها تدلّ على حسن اعتقاده».(عباسی زنجانی، 1436ق، ج7، ص342)
در این پژوهش، کوشش میشود با توجه به اسناد و متون روایات ابن عنبسه تلاش شود تا مشخص شود که آیا ضعف روایی او پذیرفتنی است یا میتوان به میراث روایی او اعتماد کرد و آن را از امام رضا (ع) دانست. پژوهش دیگری یافت نشد که دربارۀ روایات ابن عنبسه یا شخصیت او بحثی را مطرح کرده باشد. نویسنده در این پژوهش بر آن است که به اعتبارسنجی بخشی از میراث منسوب به امام رضا (ع) بپردازد.
1. شناخت ابن عنبسه
ابوالحسن علی بن محمد بن جعفر بن عنبسة معروف به ابن رویدة/ ریذویه(النجاشي، 1365ش، ص162؛ ابن المطهر، 1440ق، ج3، ص208) روایات محدودی در مصادر فریقین دارد. وی در اسناد روایات «مولی الرشید» دانسته شده(نمونه: ابن بابویه، 1437ق، ح673؛ المدیني، 1406ق، ص101؛ السلفي، 2004م-ا، ص140. البته نجاشی پدر وی را «مولی بني هاشم» دانسته(النجاشي، 1365ش، ص376) که ظاهراً اشاره به همین ولاء دارد؛ چه هارون الرشید از بنی عباس از بنی هاشم است) که ظاهراً باید مربوط باشد به ارتباط ولایی برخی از پدرانش با هارون عباسی. در برخی مصادر نسب او چنین بیان شده است: «علي بن محمد بن جعفر بن أحمد بن عنبسة»(ابن بابویه، 1362ش، ج2، ص387، 394؛ الخطیب البغدادي، 1422، ج10، ص175؛ ابن الجوزي، 1421ق، ص285). وی همچنین در برخی از مصادر ورّاق دانسته شده است. (أبو نعیم، 1410ق، ج2، ص95؛ الخطیب البغدادي، 1422، ج10، ص175)
ابن عنبسه به «الحداد العسکري» شناخته میشود(ابن الغضائري، 1380ش، ص81؛ النجاشي، 1365ش، ص162) وی در اسناد مختلفی «العسکري»( نمونه: ابن شاهین، 1424ق، ص156-157) و در سندی «الأهوازي»( المدیني، 1403ق، ص101) دانسته شده است؛ چنانکه نجاشی دربارۀ پدرش گفته است: «الأهوازي الحداد، يعرف بابن رويدة»(النجاشي، 1365ش، ص376). نسبت عسکری وی باید مربوط به عَسْکَر مُکْرَم در اهواز باشد. گفتنی است که وی مدعی بوده که در سامراء، مشهد علی بن ابی طالب (ع)، و قصر ابن هُبَیرة (شهری میان بغداد و کوفه) اخذ حدیث کرده است(ابن بابویه، 1437ق، ح673، 694). همچنین از او در بصره حدیث شنیده شده است(ابن شاهین، 1424ق، ص156-157).
ابن غضائری دربارۀ ابن عنبسه گفته است: «ضعيف. روى عن الضعفاء. لا يُلتَفت إليه»(ابن الغضائري، 1380ش، ص81). نجاشی نیز او را «مضطرب الحديث» دانسته است(النجاشي، 1365ش، ص262. البته تعبیر «مضطرب الحدیث» در خلاصة الأقوال به صورت «مضطرب المذهب» آمده است (ابن المطهر، 1440ق، ج3، ص208)، اما این تعبیر به همان صورت «مضطرب الحدیث» در رجال ابن داود آمده است (ابن داود الحلي، 1342ش، ص546). در مقابل، توثیق یا مدحی نسبت به او در مصادر متقدّم یافت نمیشود.
1. 1. کتب ابن عنبسه
در فهرست نجاشی دو کتاب برای ابن عنبسه یاد شده است:
1. كتاب الكامل؛ نجاشی دربارۀ این کتاب میگوید: «يقال إنه في معنى كتب الحسين بن سعيد»(النجاشي، 1365ش، ص262). به توجه به عبارت «یقال...»، ظاهراً نجاشی خود این کتاب را ندیده است. همچنین مراد از «في معنی کتب الحسین بن سعید» احتمالاً این است که الکامل کتاب فقهی بوده که در سی باب تبویب شده است؛ چنانکه دربارۀ برخی از مصنّفان گفته شده است: «له ثلاثون كتاباً، مثل كتب الحسين بن سعيد» و «كتبه مثل كتب الحسين بن سعيد على عددها»(الطوسي، 1420ق، ص453، 406). از الکامل اثری در روایات عامه و امامیه یافت نشد؛ چه روایت فقهی از ابن عنبسه دستیاب نشده است.
2. كتاب من روى من نشأ من آل أبي طالب؛ نام این کتاب به همین صورت در تحقیق شبیری زنجانی و تحقیق دریاب نجفی آمده است(النجاشي، 1365ش، ص262؛ 1442ق، ج2، ص104)، اما در تحقیق نائینی چنین آمده است: «کتاب من روی من نساءٍ من آل أبي طالب» (النجاشي، 1408ق، ج2، ص91). در نسخۀ رجال نجاشی در کتابخانۀ مجلس که در سال 982ق کتابت شده نیز «نشأ» ضبط شده است. به نظر میرسد که همین صورت «نشأ» درست باشد؛ چه عمدۀ روایات باقیماندۀ ابن عنبسه در مصادر موجود از مردان آل ابی طالب است و روایات محدودی از زنان آل ابی طالب دارد و به نظر میرسد همۀ روایاتی که ابن عنبسه از سلسلهای از آل ابی طالب نقل میکند، مرتبط با این کتاب باشد.
این کتاب ظاهراً از مصادر عیون أخبار الرضا است؛ چه ابن بابویه در عیون 35 روایت پشت سر هم از ابن زریق از ابن عنبسه نقل میکند که اسناد از ابن عنبسه مختلف میشود و تمام اسنادی که ابن بابویه در این کتابش آورده از طریق امام رضا (ع) عبور میکند. ظاهراً این کتاب روایات مختلفی داشته که در آنها سلسلهای خاندانی از پیامبر (ص) حضور داشتهاند. روایات ابن عنبسه از برخی از بنی الحسن و زید بن علی(نگر: جدول یک) نیز باید مربوط به همین کتاب باشد؛ با این حال، به دلیل موضوع کتاب عیون أخبار الرضا ابن بابویه مجموعهای از روایات امام رضا (ع) را از این کتاب برگزیده است.
1. 2. طرق ابن عنبسه
تعداد | راویِ ابن عنبسه | شیخِ ابن عنبسه | شیخِ شیخ ابن عنبسه | مصدر |
25 | محمد بن احمد بغدادی | دارم بن قبیصة | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح673-678، 686-692، 695-697، 701-707، 764؛ 1362ش، ج2، ص387؛ 1376ش، ص236؛ 1403ق، ص67 |
3 | محمد بن احمد بغدادی | دارم بن قبیصة و نعیم بن صالح طبری | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح679؛ 1362ش، ج2، ص394 |
1 | محمد بن احمد بغدادی | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح680 | |
3 | محمد بن احمد بغدادی | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح681-683 | |
2 | محمد بن احمد بغدادی | بکر بن احمد بن محمد | فاطمه بنت علی بن موسی (ع) | |
1 | محمد بن احمد بغدادی | دارم بن قبیصة | امام رضا و امام جواد (ع) | |
1 | محمد بن احمد بغدادی | حسن بن سلیمان ملطی و محمد بن قاسم بن عباس بن موسی و دارم | امام رضا (ع) | |
1 | محمد بن احمد بغدادی | حسن بن سلیمان ملطی و نعیم بن صالح و دارم | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح698 |
2 | محمد بن احمد بغدادی | نعیم بن صالح طبری | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح699-700 |
1 | محمد بن احمد بغدادی | امام رضا (ع) | ابن بابویه، 1437ق، ح763 | |
1 | محمد بن احمد بغدادی | حسین بن محمد علوی | امام رضا (ع) | |
1 | محمد بن احمد بغدادی | دارم بن قبیصة | عبد الله بن محمد بن سليمان بن عبد الله بن حسن | ابن بابویه، 1376ش، ص236 |
1 | محمد بن احمد بغدادی | يحيى بن عيسى ابن يحيى بن الحسين بن زيد بن علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب | عیسی بن یحیی | دلائل الإمامة، ص148 |
1 | احمد بن محمد بن ایوب | بکر بن احمد | امام جواد (ع) | ابن شاذان، 1407ق، ص171 |
1 | ابن شاهین | دارم بن قبیصة | امام رضا (ع) | ابن شاهین، 1424ق، ص156 |
5 | ابن شاهین | دارم بن قبیصة | یغنم بن سالم | السلفي، 2004-ب، ص31، 35، 36؛ ابن النجار، [بیتا]، ص97، 98 |
1 | ابن شاهین | دارم بن قبیصة | ||
1 | ابوالحسن محمد بن جعفر حلوانی | بکر بن احمد | فاطمه بنت علی بن موسی (ع) | المدیني، 1406ق، ص101 |
1 | ابوعبدالله احمد بن محمد بن خلیل | بکیر بن احنف | فاطمه بنت علی بن موسی (ع) | |
1 | حسین بن محمد بن علی زعفرانی | عبد الله بن حسن بن ابراهیم انباری | اصمعی | أبو نعیم، 1410ق، ج2، ص95 |
1 | محمد بن جعفر بن محمد بغدادی | اصمعی | أبو نعیم، 1419ق، ج2، ص677 | |
1 | ابوالمفضل | عبد الله بن حسن بن ابراهیم انباری | اصمعی | السلفي، 2004م-ا، ص140 |
جدول یک: طرق ابن عنبسه
1. 3. مشایخِ ابن عنبسه
گذشت که ابن غضائری دربارۀ ابن عنبسه گفته که او ضعیف است و از ضعفاء روایت میکند. در این بخش بر اساس اسناد احادیث (جدول شمارۀ یک) و طرق فهرست نجاشی مشایخ حدیثی ابن عنبسه معرفی میشوند:
1) محمد بن جعفر بن عنبسه؛ وی پدر علی بن محمد ابن عنبسه است و ابن عنبسه در طریق دو کتاب وی واقع شده است(النجاشي، 1365ش، ص376). نجاشی دربارۀ او میگوید: «محمد بن جعفر بن عنبسة الأهوازي الحداد، يعرف بابن رويدة، مولى بني هاشم، يكنى أبا عبد الله، مختلط الأمر. له كتاب الخصال، وكتاب الكمال فيه آداب، قال أبو عبد الله بن عياش: حدثنا بهما علي بن محمد بن جعفر قال: حدثنا أبي»(همان). در مصادر فریقین یافت شد، روایتی از ابن عنبسه از پدرش دستیاب نشد.
2) ابوالحسن دارِم بن قَبِیصَة بن نَهْشَل بن مُجَمِّع؛ وی مهمترین شیخِ ابن عنبسه است. 34 روایت از ابن عنبسه یافت شد که در آنها ابن عنبسه از دارم -بدون عطفکردن شیخی دیگر بر او- روایت میکند. همچنین در 9 روایت، ابن عنبسه از دارم به همراه یک یا دو شیخ دیگر نقل میکند. قابل توجه است که روایتی از ابن عنبسه دستیاب نشد که آن را از دو یا چند شیخ نقل کند که در میان آنها دارم حضور نداشته باشد. ابن غضائری دارم را تضعیف کرده است: «لا يؤنَس بحديثه، ولا يوثَق به»(ابن الغضائري، 1380ش، ص58). البته روایتی از دارم به غیر طریق ابن عنبسه یافت نشد و فعلاً شاهدی مستقل از نقلهای ابن عنبسه بر وجود خارجی دارم در دست نیست.
3) ابومحمد بكر بن احمد بن ابراهيم بن زياد بن موسى بن مالک بن يزيد اشج عصری. چهار روایت از ابن عنبسه از بکر بن احمد نقل شده است. وی توسط نجاشی تضعیف شده (النجاشي، 1365ش، ص109) که ممکن است ناظر به محتوای روایات او باشد. ابن غضائری نیز دربارۀ او گفته است: «يزعم أنّه من ولد أشجّ بني عصر الوارد على النبيّ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم، يكنّى أبا محمّد. يروي الغرائب، ويعتمد المجاهيل. وأمره مظلم»(ابن الغضائري، 1380ش، ص44). از تعبیر «یزعم أنه» میتوان دریافت که ابن غضائری به نسب این راوی اطمینان نداشته است.
بکر بن احمد در یکی از اسناد ابن زریق، «غلام الخلیل الملحمي» دانسته شده است(ابن بابویه، 1437ق، ح760). ابوالولید طیالسی (133-227ق) دربارۀ او گفته است: «هذا خليل الملحمي ضال يجتمع عليه الناس»(السجستاني، 1403ق، ص325). از بیان ابوولید بر میآید که در روزگار او خلیل ملحمی تحدیث داشته است.
تنها راوی وی در فهرست نجاشی، ابن عنبسه است(النجاشي، 1365ش، ص109). همچنین ابن زریق سه روایت از «أبو الحسن أحمد بن الفضل إمام جامع الأهواز» از بکر بن احمد از امام حسن عسکری (ع) نقل کرده است(ابن بابویه، 1437ق، ح760-762).
مشکل این روایات ابن رزیق آن است که طبقهای که برای بکر در آنها وانمود میشود، با طبقۀ ادعایی بکر در روایات ابن عنبسه متفاوت است. ابن عنبسه از بکر با واسطۀ فاطمة بنت علی بن موسی (ع) و امام جواد (ع) از امام رضا (ع) نقل میکند. همچنین نجاشی -احتمالاً ناظر به همین روایات- دربارۀ بکر بن احمد میگوید: «روى عن أبي جعفر الثاني عليه السلام»(النجاشي، 1365ش، ص109)، اما روایات احمد بن فضل از بکر بن احمد از امام حسن عسکری (ع) است.
قابل توجه است که این سه روایت که از غیر طریق ابن عنبسه است، از طریق ابن زریق بغدادی است که راوی کتابی از ابن عنبسه است و روایات ابن بابویه از او به آن کتاب مربوط میشود(نگر: 1. 3. راویان ابن عنبسه). پس از این سه روایت، بدون فاصلۀ روایتی دیگر، ابن بابویه سه روایت از ابن زریق از ابن عنبسه آورده (ابن بابویه، 1437ق، ح760-765) که نشان میدهد در سه روایت پیشین نیز از همان دفتر استفاده کرده است. بنابراین احتمال دارد این سه روایت از زیادات ابن زریق بر کتاب ابن عنبسه باشد که با الگوی روایات ابن عنبسه پرداخته شده باشد. بر این اساس فعلاً این سه روایت را نمیتوان شاهدی مستقلِّ از روایات ابن عنبسه بر وجود بکر بن احمد تلقّی کرد.
با این حال، ابن شاذان قمی روایتی را از ابن عیاش از ابن عنبسه از بکر بن احمد و از احمد بن محمد بن جراح از احمد بن فضل اهوازی از بکر بن احمد روایتی واحد را از امام جواد (ع) نقل کرده است(ابن شاذان، 1407ق، ص171).
بر این اساس، باید گفت که یا احمد بن فضل اهوازی روایات ابن عنبسه اهوازی را انتحال کرده یا هر دو واقعاً شخصی به نام بکر بن احمد را ملاقات کردهاند و از او روایت شنیدهاند و روایات بکر بن احمد الگویی برای دیگر روایات ابن عنبسه شده و بخش اصیلتر روایات ابن عنبسه را تشکیل داده است. همچنین محتمل است که ابن عنبسه که راوی کتب منسوب به بکر بن احمد است، برخی از آن کتاب را در اهواز برای احمد بن فضل روایت کرده باشد و احمد بن فضل با کنارگذاشتن ابن عنبسه مستقیماً از کتابهای روایت کرده باشد. مشکل فرض اخیر آن است که ادعا شده که حسین بن احمد و احمد بن فضل با لفظ «حدثنا/ حدثني» از بکر بن احمد روایت میکنند.
4) بکیر بن احنف؛ ابن رازی به اسنادش از ابن عنبسه روایتی را از سلسلهای از فاطمه بنت علی بن موسی (ع) از بانوان اهل بیت (ع) نقل کرده است(ابن الرازي، 1429ق، ص274). با توجه اینکه روایتی دیگر از ابن عنبسه از بکر بن احمد از همین سلسله نقل شده(المدیني، 1403ق، ص101)، به نظر میرسد که «بکیر ابن أحنف» تصحیف «بکر بن أحمد» باشد. با افزودن این روایت به روایت ابن عنبسه از بکر بن احمد، تعداد روایت او از بکر به پنج روایت افزایش مییابد.
5) نُعَیم بن صالح طبری؛ 6 روایت از ابن عنبسه از وی یافت شد که تنها در 2 روایت از آنها نعیم بن صالح در کنار شیخ دیگری قرار نگرفته است. روایتی از نعیم بن صالح از غیر ابن عنبسه دستیاب نشد و فعلاً شاهدی مستقل از نقلهای ابن عنبسه بر وجود خارجی نعیم بن صالح در دست نیست.
6) قاسم بن محمد بن عباس بن موسی بن جعفر علوی
7) ابوالقاسم محمد بن عباس بن موسی بن جعفر علوی
8) محمد بن قاسم بن عباس بن موسی علوی
از ابن عنبسه از هریک از این سه عنوان یک روایت یافت شد (جدول یک). اگر اشکالی در این اسناد پیش نیامده باشد، باید گفت که ابن عنبسه ادعای اخذ حدیث از سه سید موسوی را داشته است.
برای عباس بن موسی بن جعفر (ع) پنج پسر یاد شده که در میان آنها نامهای محمد و قاسم نیز هست(ابن حزم، 1403ق، ص65)، اما از این دو فرزند و فرزندانشان روایتی از غیر طریق ابن عنبسه یافت نشد. همچنین عنوان شمارۀ 6 و 8 ظاهراً برای دو نوۀ عباس پسر امام کاظم (ع) و عنوان شمارۀ 5 ظاهراً برای نوۀ امام کاظم (ع) است. برای تقریب میتوان فرض کرد که حدوداً قاسم بن محمد و محمد بن قاسم در طبقۀ امام هادی (ع) هستند و محمد بن عباس در طبقۀ امام جواد (ع) است. حال سؤال این است که شخصی که حدوداً متوفای 330-365ق است و از کلینی (د. 329ق) متأخر است، چگونه میتواند بدون واسطه از شخصی که همطبقۀ امام جواد (ع) است و شخصی که همطبقۀ امام هادی (ع) است، روایت کند.
9) حسن بن سلیمان مَلَطی؛ ابن عنبسه یک حدیث از او و دارم و محمد بن قاسم، یک حدیث از او و دارم و نعیم بن صالح، و یک حدیث از او به تنهایی نقل کرده است. در منابع دردسترس روایتی از وی از غیر طریق ابن عنبسه یافت نشد. همچنین غیر ملطی، راویای با عنوان «حسن/ حسین بن سلیمان» یافت نشد که از امام رضا (ع) روایت میکند.
10) حسین بن محمد علوی؛ یک روایت از ابن عنبسه از وی یافت شد. از وی اطلاعات بیشتری دستیاب نشد. فعلاً دلیلی بر وجود خارجی او در دست نیست.
11) يحيى بن عيسى بن يحيى بن حسين بن زيد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب؛ ابن عنبسه از این عنوان چنین روایت کرده است: «حدثنا يحيى بن عيسى ابن يحيى بن الحسين بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن جده، عن الحسين بن علي، عن علي بن أبي طالب»(دلائل الإمامة، ص148). بر این اساس «أبي» باید «عیسی بن یحیی» و «أبیه»، «یحیی بن الحسین» و «جده»، «الحسین بن زید» باشد. همچنین ممکن است در این سند خانوادگی دو واسطه سقط شده باشد و در اصل ادعا بر آن بوده باشد که حسین بن زید نیز از زید بن علی و او از علی بن الحسین (ع) نقل کرده و علی بن الحسین (ع) باشد که از امام حسین (ع) نقل میکند.
عیسی بن یحیی بن حسین ذوالدمعة بن زید شهید بن علی بن الحسین (ع)، فرزندی به نام یحیی داشته است(المروزي، 1409ق، ص43). بنابراین وجود خارجی یحیی بن عیسی بن یحیی بن حسین ظاهراً از غیر طریق ابن عنبسه ثابت است. البته روایتی از یحیی در مصدری یافت نشد و ترجمهای از او به دست نیامد؛ لذا ممکن است نام او در اینجا تنها برای استفاده از یک سند خانوادگی ناشناخته آمده باشد که امکان اعتبارسنجی آن برای دیگران ممکن نباشد.
12) عبد الله بن حسن بن ابراهیم انباری؛ از ابن عنبسه از وی از اصمعی روایت واحدی به دو تحریرِ «نحن سبعة بنو عبد المطلب...» و «نحن ستة عبد المطلب...» در منابع عامه نقل شده است(أبو نعیم، 1410ق، ج2، ص95؛ 1419ق، ج2، ص677؛ الخطیب البغدادي، 1422، ج11، ص92؛ السلفي، 2004م-ا، ص140). عبد الله بن حسن بن ابراهیم ظاهراً در عامه تنها به همین حدیث شناخته میشود؛ چنانکه خطیب بغدادی در مدخل او میگوید که او از اصمعی حدیثی نقل کرده و پس از آن همین حدیث ابن عنبسه را میآورد. سپس میگوید: «هذا الحديث منكر جداً، وهو غير ثابت، وفي إسناده غير واحد من المجهولين»(الخطیب البغدادي، 1422، ج11، ص92)؛ به هر حال گزارشی دربارۀ او یا نقلی از او مستقلّ از طریق ابن عنبسه یافت نشد.
1. 4. راویانِ ابن عنبسه
در این بخش بر اساس فهرست نجاشی و جدول شمارۀ یک به معرفی راویانی که از ابن عنبسه روایت میکنند، پرداخته میشود:
1) ابوعلی حسين صائغ؛ در طریق نجاشی به کتب ابن عنبسه «أبو علي الحسين بن أحمد بن محمد بن منصور الصائغ» کتب او را روایت میکند(النجاشي، 1365ش، ص262). همچنین در طریق نجاشی به دارم بن قبیصة، «أبو علي الحسين بن إبراهيم بن ميسور الصائغ» از ابن عنبسه از دارم روایت میکند(النجاشي، 1365ش، ص162). روایتی با واسطۀ او از ابن عنبسه در آثار دردسترس یافت نشد.
2) ابوعبدالله احمد بن محمد ابن عَیّاش جوهری (د. 401ق)؛ وی کتب بکر بن احمد بن ابراهیم اشج را از ابن عنبسه روایت کرده است(النجاشي، 1365ش، ص109). در مدخل ابن عنبسه نیز نجاشی از ابن عیاش دادهای دربارۀ او نقل کرده است: «قال أبو عبد الله بن عياش: يقال له ابن رويدة»(النجاشي، 1365ش، ص262). محمد بن احمد بن حسن بن شاذان با واسطۀ وی روایتی از ابن عنبسه نقل کرده است(ابن شاذان، 1407ق، ص171).
3) ابوبكر محمد بن أحمد بن حسين بن يوسف ابن زُرَيق بغدادی؛ وی یگانه راوی میان ابن بابویه و ابن عنبسه در آثار موجود امامیه است و ابن بابویه 43 روایت در این آثار دردسترسِ ما از او نقل کرده است. همچنین بیشینۀ روایات او در مصادر متقدم دردسترس امامیه از ابن عنبسه است و تنها شش روایت یافت شد که آنها را از غیر ابن عنبسه نقل میکند(أبو نعیم، 1410ق، ج2، ص95). خطیب بغدادی دربارۀ وی میگوید: «محمد بن أحمد بن الحسين بن يوسف أبو بكر الوراق يعرف بابن زريق... بلغني أن ابن زريق هذا كان حافظاً فهماً، وليس بمشهور عندنا، لأنه تغرب وأقام ببلاد خراسان مدة طويلة، ثم استوطن أذربيجان، وأظنه مات بها»(ابن بابویه، 1362ش، ج1، ص336-337؛ ج2، ص641؛ 1437ق، ح760-762).
4) ابوحفص عمر بن احمد بن عثمان ابن شاهین بغدادی (297-385ق)؛ وی دستکم هفت روایت از ابن عنبسه نقل کرده است. وی از محدّثان برجستۀ عامه است که هماکنون آثار متعددی از او برجای مانده است.
5) ابوسعید حسین بن محمد بن علی اصفهانی زعفرانی (ت 369ق)؛ ابونعیم روایت «نحن سبعة بنو عبد المطلب سادات أهل الجنة...» را از او از ابن عنبسه نقل میکند(أبو نعیم، 1410ق، ج1، ص336). ابونعیم دربارۀ وی میگوید: «الحسين بن محمد بن علي أبو سعيد الزعفراني كان بندار البلد في كثرة الحديث والأصول صاحب معرفة وإتقان صنف المسند والتفسير والشيوخ له من المصنفات شيء كثير»(أبو نعیم، 1419ق، ج2، ص677).
6) محمد بن جعفر بن محمد بغدادی (267-360ق)؛ ابونعیم روایت «نحن ستة بنو عبد المطلب سادات أهل الجنة...» را از وی از ابن عنبسه نقل میکند(الخطیب البغدادي، 1422ق، ج2، ص531). دربارۀ وی گفته شده است: «كان قريب الأمر فيه بعض الشيء»(السلفي، 2004م-ا، ص140).
7) ابوالمفضل شیبانی (297-387ق)؛ روایت «نحن سبعة بنو عبد المطلب سادات أهل الجنة...» از او از ابن عنبسه نقل شده است(الخطیب البغدادي، 1422، ج10، ص175).
8) ابوصالح سهل بن اسماعیل بن سهل جوهری طَرَسُوسی؛ خطیب بغدادی در مدخل وی در میان مشایخ وی ابن عنبسه را یاد میکند و پس از یادکردن مشایخ و راویان سهل بن اسماعیل، سهل را توثیق میکند(المدیني، 1403ق، ص101).
9) ابوالحسن محمد بن جعفر حَلوانی؛ ابوموسی مَدِینی (د. 581ق) روایت ستّ فواطم را به اسنادش از حلوانی از ابن عنبسه نقل کرده است(ابن الرازي، 1429ق، ص274).
10) ابوعبدالله احمد بن محمد بن خلیل؛ ابن رازی روایت «لما أسري بي...» را به اسنادش از احمد بن محمد بن خلیل از ابن عنبسه روایت کرده است(الطوسي، 1427ق، ص433).
11) ابومحمد هارون بن موسی تَلَّعُکْبَرِی (د. 385ق)؛ شیخ طوسی در «باب من لم یرو عن واحد من الأئمة علیهم السلام» مینویسد: «عليّ بن محمّد الحداد، يكنى أبا الحسن، صاحب كتب الفضل بن شاذان، روى عنه التلعكبري إجازة».3 البته باید در خصوص درستی اطلاعات این مدخل رجال شیخ تأمل کرد؛ چه در موضع دیگری به روایت تلعکبری از ابن عنبسه یا روایت بیواسطه یا با واسطۀ ابن عنبسه از فضل بن شاذان برخورد نکردیم. البته ممکن است اطلاعات عنوان ابوالحسن علی بن محمد بن عنبسه با ابوالحسن علی بن محمد بن قتیبه در مصدر رجال شیخ یا نزد شیخ در نسخۀ رجال شیخ با هم خلط شده باشد؛ چه ابن قتبیه که کنیه و نام و نام پدرش با ابن عنبسه متحد است، از تلمیذِ فضل بن شاذان بوده(الطوسي، 1427ق، ص429) و چنین وصف شده است: «صاحب الفضل بن شاذان ورواية كتبه»(النجاشي، 1365ش، ص259). مشابهت تعبیر «صاحب الفضل بن شاذان» با «صاحب کتب الفضل بن شاذان» هم قابل توجه است.
1. 5. طبقۀ ابن عنبسه
گذشت که ابوسعید زعفرانی (د. 369ق)، محمد بن جعفر بغدادی (267-360ق)، ابن شاهین (297-385ق)، ابوالمفضل شیبانی (297-387ق)، و ابن عیاش (د. 401ق) از ابن عنبسه روایت میکنند. تاریخ وفات شش تن از راویانِ ابن عنبسه میان 360 تا 401ق میشود. همچنین میدانیم که ابن شاهین، ابوسعید زعفرانی، محمد بن جعفر بغدای، و ابن عیاش هر سه با تعبیر «حدثنا/ ثنا» از ابن عنبسه روایت کردهاند(ابن شاهین، 1424ق، ص156؛ الخطیب البغدادي، 1422، ج11، ص92؛ أبو نعیم، 1419ق، ج2، ص677؛ النجاشي، 1365ش، ص109). پس دلیل خاصی نداریم که در تحمّل حدیث مستقیم اینان از ابن عنبسه تردید کنیم.
اگر فرض کنیم که ابن عنبسه حدود 35 سال پیش از کسانی که از او روایت میکنند، فوت کرده باشد، باید فوت او را در حدود 325 تا 365ق بدانیم. البته ابن بابویه (د. 381ق) نیز با یک واسطه از ابن عنبسه روایت میکند. اگر فرض کنیم که ابن عنبسه 70 سال پیش از ابن بابویه فوت کرده باید وفات او را در حدود 310ق بدانیم. البته چون ابن شاهین 297ق به دنیا آمده و عادتاً نمیتواند در حدود 10 سالگی اخذِ حدیث کند، مناسب است حد آغازین احتمالی وفات ابن عنبسه را در همان سال 320ق نگاه داریم.
همچنین اگر در ادعای اخذ حدیث مستقیم ابن عیاش از ابن عنبسه تردیدی نکنیم باید حد زمانی احتمالی آغازین را باز هم دیرتر در نظر بگیریم؛ چه اینکه غریب خواهد بود که فرض کنیم ابن عیاش از کسی تحمّل حدیث کرده که هشتاد سال پیش از او درگذشته است؛ لذا مناسب است دستکم حدّ آغازین احتمالی وفات ابن عنبسه را سال 330ق درنظر بگیریم. بنابراین میتوانیم فرض کنیم که ابن عنبسه میان سالهای 330ق تا 365ق فوت کرده است.
گفتنی است نمیتوان برای تعیین طبقه و روزگار ابن عنبسه از مشایخ او و مشایخِ مشایخش استفاده کرد؛ زیرا دلیلی بر وجود خارجی اکثر مشایخش نداریم و در ادامه اشکالهای مختلفی به ادعاهای او نسبت به اسنادش و مشایخش مطرح میشود.
2. اشکالهای سندی
در بخش شناخت مشایخ ابن عنبسه روشن شد که عمدۀ مشایخ او از غیر طریق او شناختهشده نیستند و شاهد مستقلی بر وجود تاریخی آنها در دست نیست و احتمال دارد صرفاً نامهایی باشند که عمدتاً از آنها برای انتساب احادیث به برخی از خاندان پیامبر (ص) استفاده میشود. این اشکال خود میتواند منجر به بیاعتمادی نسبت به میراث روایی ابن عنبسه شود؛ با این حال، در این بخش از این اشکال مهم صرف نظر میشود و دیگر اشکالهای موردی در اسناد او توجّه خواهد شد.
2. 1. عطفهای غریب در اسناد
احادیث برجایمانده از ابن عنبسه نشاندهندۀ علاقۀ وافر او به انتساب احادیث خود به اسنادی خانوادگی از خاندان پیامبر (ص) است. همچنین مشاهده شد که ابن عنبسه احادیثی را از دو یا سه شیخ نقل میکند و به عطف در اسناد علاقهمند است. ترکیب این دو علاقه نتیجۀ غریبی را رقم میزند: عطف در بخش علویِ اسناد. در ادامه موارد این عطف بررسی میشود:
- «... علي بن محمد بن عنبسة قال حدثنا دارم بن قبيصة النهشلي قال حدثنا علي بن موسى الرضا ع ومحمد بن علي ع قالا سمعنا المأمون يحدّث عن الرشيد عن المهدي عن المنصور عن أبيه عن جده قال: قال ابن عباس...»(ابن بابویه، 1437ق، ح693). در این سند یک سند خاندانی عباسی (مأمون- هارون الرشید- مهدی- منصور- محمد بن علی- علی بن عبد الله بن عباس- عبد الله بن عباس) با نام امام رضا (ع) و امام جواد (ع) پیوند خورده است. این مورد، غریب است و روایت دیگری که این دو امام هردو در سند آن در طبقۀ واحدی حضور داشته باشند، یافت نشد. در این سند ادعا شده که هر دوی امام رضا (ع) و امام جواد (ع) گفتهاند که این حدیث عباسی را از مأمون سماع کردهاند و هر دو این حدیث را برای دارم بن قبیصة نقل کردهاند و دارم آن را برای ابن عنبسه گفته است. این حدیث در طریق دیگری از هیچیک از امام رضا (ع) و امام جواد (ع) یافت نشد.
- «... علي بن محمد بن عنبسة مولى الرشيد قال حدثنا دارم ونعيم بن صالح الطبري قالا حدثنا علي بن موسى الرضا ع عن أبيه عن جده عن محمد بن علي عن أبيه ومحمد بن الحنفية عن علي بن أبي طالب ع أن رسول الله ص قال:...»(ابن بابویه، 1437ق، ح679). در اینجا ادعا شده که امام باقر (ع) حدیثی را همزمان از امام سجاد (ع) و محمد حنفیه نقل کردهاند و این سند خاندانی از طریق امام رضا (ع) به هردوی دارم و نعیم بن صالح رسیده و آن دو نیز این سندِ طریف را به ابن عنبسه سپردهاند. عطف ابن حنفیه به امام سجاد (ع) در مصدر دیگری یافت نشد.
- «... علي بن محمد بن عنبسة قال حدثنا القاسم بن محمد بن العباس بن موسى بن جعفر العلوي ودارم بن قبيصة النهشلي قالا حدثنا علي بن موسى الرضا قال سمعت أبي يحدث عن أبيه عن جده محمد بن علي عن علي بن الحسين عن أبيه ومحمد بن الحنفية عن علي بن أبي طالب ع أن رسول الله ص قال:...»(ابن بابویه، 1437ق، ح680). در این سند ابن حنفیه به جای امام سجاد (ع) به امام حسین (ع) عطف شده و ادعا شده که این سند از طریق امام رضا (ع) به قاسم بن محمد و دارم بن قبیصة و از طریق آن دو به ابن عنبسه سپرده شده است. عطف ابن حنفیه به امام حسین (ع) در مصدر دیگری یافت نشد.
- «وعن علي بن محمد قال حدثنا أبو القاسم محمد بن العباس بن موسى بن جعفر العلوي ودارم بن قبيصة النهشلي قالا حدثنا علي بن موسى الرضا ع قال سمعت أبي يحدث عن أبيه عن جده محمد بن علي عن علي بن الحسين عن أبيه ومحمد بن الحنفية عن علي بن أبي طالب ع قال سمعت رسول الله ص يقول...»(ابن بابویه، 1437ق، ح681). در این سند مانند سند پیشین ابن حنفیه بر امام حسین (ع) عطف شده، با این تفاوت که ادعا شده این حدیث را امام رضا (ع) به ابوالقاسم علوی و دارم و آن دو به ابن عنبسه سپردهاند. دو حدیث بعد از این حدیث با تعبیر «وبهذا الإسناد قال قال رسول الله ص» شروع شده است(ابن بابویه، 1437ق، ح682، 683)؛ لذا ادعا شده با این سند غریب سه حدیث منتقل شده است.
- «... علي بن محمد بن عنبسة قال حدثني أبو الحسن بكر بن أحمد بن محمد بن إبراهيم بن زياد بن موسى بن مالك الأشجّ العصري قال حدثنا فاطمة بنت علي بن موسى ع قالت سمعت أبي عليّاً يحدّث عن أبيه عن جعفر بن محمد عن أبيه وعمّه زيد عن أبيهما علي بن الحسين عن أبيه وعمّه عن علي بن أبي طالب ع قال:...»(ابن بابویه، 1437ق، ح684). در این حدیث مانند مورد پیشین ابن حنفیه بر امام حسین (ع) عطف شده است، اما به این مقدار بسنده نشده و زید بن علی (ع) نیز به امام باقر (ع) عطف شده است. در این حدیث بر خلاف موارد پیشین واسطۀ ادعایی میان امام رضا (ع) و ابن عنبسه، بکر بن احمد است. این سند غریب با عبارت «وبهذا الإسناد عن النبي ص...» نیز بر سند حدیث دیگری قرار گرفته است(ابن بابویه، 1437ق، ح685).
- «حدثني أبو عبد الله أحمد بن محمد بن أيوب رحمه الله قال حدثني علي بن محمد (بن عيينة بن رويدة) عن بكر بن أحمد وحدثني أحمد بن محمد بن الجراح قال حدثني أحمد بن الفضل الأهوازي قال حدثني بكر بن أحمد قال حدثني محمد بن علي النقي عن أبيه قال حدثني موسى بن جعفر عن أبيه عن محمد بن علي ع عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها و عمها الحسن بن علي ع قالا حدثنا أمير المؤمنين...»(ابن شاذان، 1407ق، ص171). در این سند نیز امام حسن (ع) بر امام حسین (ع) عطف شدهاند. در خصوص این حدیث ادعا شده که آن را هردوی ابن عنبسه و احمد بن فضل از بکر بن احمد شنیدهاند. در این مورد میتواند دو فرض را مطرح کرد: فرض نخست آنکه سند اصلی مربوط به ابن عنبسه از بکر بن احمد باشد و ابن عنبسه -مانند سندهای پیشین- به دلیل علاقهاش به استفادۀ عطفی از افراد برجستۀ خاندان پیامبر (ص)، از حسنین (ع) در یک طبقه استفاده کرده باشد، اما پس از او سند او توسط راوی دیگری -احمد بن فضل یا کسی که از نام او استفاده کرده- انتحال شده باشد. فرض دوم آنکه بکر بن احمد وجود خارجی داشته باشد و واقعاً چنین حدیثی را با چنان سندی برای ابن عنبسه و احمد بن فضل نقل کرده باشد و ابن عنبسه که خود راوی این حدیث است، در پردازش دیگر احادیثش از این الگو بهره برده باشد.
- «... علي بن محمد بن جعفر الأهوازي مولى الرشيد حدثنا بكر بن أحمد البصري حدثتنا فاطمة بنت علي بن موسى الرضي حدثتني فاطمة وزينب وأم كلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتني فاطمة بنت محمد بن علي حدثتني فاطمة بنت علي بن الحسين حدثتني فاطمة وسكينة ابنتا الحسين بن علي عن أم كلثوم بنت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم عن فاطمة بنت رسول الله»(المدیني، 1403ق، ص101).
- «... علي بن محمد بن جعفر الأهوازي قال حدثني بکیر ابن أحنف قال حدثتنا فاطمة بنت علي بن موسی الرضا ع قالت حدثتني فاطمة وزینب وأم کلثوم بنات موسی بن جعفر ع قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد ع قالت حدثتني فاطمة بنت محمد بن علي ع قالت حدثتني فاطمة بنت علي بن الحسین ع قالت حدثتني فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علي ع عن أم کلثوم بنت علي ع عن فاطمة بنت رسول الله ص»(ابن الرازي، 1429ق، ص274). در این دو سندِ خاندانی، از بانوان اهل بیت (ع) نیز در دو طبقه عطف مشاهده میشود.
2. 2. اسناد متفاوت برای متن واحد
ابن عنبسه در دو جای میراث موجود رواییاش دو حدیث منفرد میآورد که آنها را به دو سند متفاوت نقل میکند. در ادامه به این دو حدیث پرداخته میشود:
الف) حدیث علت تسمیۀ حضرت فاطمه (س)
حدثنا محمد بن أحمد بن الحسين بن يوسف البغدادي قال حدثنا علي بن محمد بن عنبسة قال حدثنا دارم بن قبيصة النهشلي قال حدثنا علي بن موسى الرضا ع ومحمد بن علي ع قالا سمعنا المأمون يحدّث عن الرشيد عن المهدي عن المنصور عن أبيه عن جده قال: قال ابن عباس لمعاوية أتدري لم سُمّيت فاطمة فاطمة؟ قال لا قال لأنها فطمت هي وشيعتها من النار سمعت رسول الله ص يقوله(ابن بابویه، 1437ق، ح693).
غرابت سند این متن در بخش پیشین مورد توجّه قرار گرفت. مشابه این حدیث از تلعکبری از ابن بابویه از ابن زریق از ابن عنبسه نقل شده است: «... علي بن محمد بن عنبسة، قال: حدثنا يحيى بن عيسى ابن يحيى بن الحسين بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن جده، عن الحسين بن علي، عن علي بن أبي طالب (عليهم السلام)، قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله) يقول: إنما سميت فاطمة فاطمة لأنها فطمت هي وشيعتها وذريتها من النار»(دلائل الإمامة، ص148).
این حدیث در آثار موجود ابن بابویه یافت نمیشود و میدانیم که وی آثار بسیاری داشته که امروزه در دست نداریم. به نظر میرسد در انتساب هر دو حدیث به ابن عنبسه اشکالی نباشد؛ چه هر دو حدیث ویژگی احادیث ابن عنبسه را دارد: سند عیون أخبار الرضا حدیثی از امام رضا (ع) از پدرانشان است و عطف در بخش علوی اسناد نیز دارد. سند دلائل الإمامة هم از سلسلهای از خاندانی علوی است و در آن گفته شده که ابن عنبسه این حدیث را از یحیی بن عیسی از عیسی بن یحیی از یحیی بن حسین ذی الدمعة گرفته است. ابن عنبسه در جای دیگری نیز با واسطۀ دارم حدیثی را به یحیی بن حسین ذی الدمعة نسبت میدهد(ابن الجوزي، 1421ق، ص284). بر این اساس دو تحریر از حدیث تسمیۀ حضرت فاطمه (س) را ابن عنبسه به دو سند غریب علوی نسبت میدهد.
اصل این مضمون که علت نامگذاری حضرت فاطمه (س) به «فاطمه» این بوده که ایشان و محبان/ شیعیان/ ذریۀ ایشان از جهنم گرفته شدهاند در اخبار دیگری نیز آمده است(الکوفي، 1423ق، ج2، ص188، از سهل بن سعد از پیامبر (ص)؛ صحیفة الرضا، ص45؛ النیسابوري، 1429ق، ص72، از ابوهریره؛ ابن بابویه، 1361ش، ص396، از سدیر از امام صادق (ع)؛ الطوسي، 1414ق، ص293، از امام هادی از امام جواد از امام رضا (ع)؛ الطوسي، 1414ق، ص569، از محمد بن علی بن حسین بن زید از امام رضا (ع)؛ الخطیب البغدادي، 1422ق، ج14، ص287، از ابن عباس از پیامبر (ص)؛ الشجري، 1429ق، ص228، از اسحاق بن جعفر از امام کاظم (ع).). در این میان نزدیکترین متنی که به متن حدیث ابن عنبسه از دارم است، متن روایتی از جندل بن والق (د. 226ق) از محمد بن عمر است:
جدول دو: مقایسۀ دو نقل از روایت علّت تسمیۀ حضرت فاطمه (س)
ممکن است ریشۀ اولیۀ روایت ابن عنبسه در عیون أخبار الرضا همین روایت جندل بن والق باشد؛ چه در دیگر نقلهای مربوط به تعلیل تسمیۀ حضرت فاطمه (س) تعبیر مشابهِ «أتدري لم سميت» یافت نشد. همچنین ممکن است مصدر دیگری در دست ابن عنبسه بوده باشد که این متن یا متنی مشابه با آن را به سندی از بنی عباس یا سند دیگری نقل کرده باشد و ابن عنبسه طریق رضوی خود را بر سر بخش ابتدایی آن سند گذاشته باشد.
ب) روایت 124هزار وصی
ابن بابویه در الأمالي از ابن زریق از ابن عنبسه روایتی را دربارۀ افضلیت پیامبر (ص) در 124 هزار پیامبر (ص) و افضلیت امیرالمؤمنین (ع) در 124 هزار وصی نقل کرده است. ابن بابویه ابتدا نقل کرده که ابن عنبسه این حدیث را از دارم بن قبیصة از امام رضا (ع) از پدرانشان (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است. سپس با آوردن تعبیر «وحدثني بهذا الحدیث» سند دومی برای این حدیث میآورد: «قال الشيخ وحدثني بهذا الحديث محمد بن أحمد البغدادي الوراق قال حدثنا علي بن محمد مولى الرشيد قال حدثني دارم بن قبيصة قال حدثني عبد الله بن محمد بن سليمان بن عبد الله بن حسن عن أبيه عن جده عن زيد بن علي عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع عن النبي ص»(ابن بابویه، 1376ش، ص236).
این حدیث به این تحریر خاص در جای دیگری یافت نشد. از تعبیر «بهذا الحدیث» به نظر میرسد ابن عنبسه مدعی بوده آن متن خاص در هر دو طریق یکسان منتقل شده است. ابن بابویه در الخصال این حدیث را به همین دو سند نقل میکند(ابن بابویه، 1362ش، ج2، ص641، ح18-19) و چون متن حدیث را در آنجا در هر دو حدیث نقل کرده و از تعبیر «بهذا الحدیث» استفاده نکرده، بهتر میتوان دریافت که میزان مشابهت این دو متن چه قدر بوده است:
روایت ابن عنبسه از دارم از امام رضا (ع) | روایت ابن عنبسه از دارم از عبد الله بن محمد |
حدثنا محمد بن أحمد البغدادي الوراق قال حدثنا علي بن محمد مولى الرشيد قال حدثنا دارم بن قبيصة بن نهشل بن مجمع السائح قال حدثنا علي بن موسى الرضا قال حدثنا أبي موسى بن جعفر عن أبيه جعفر بن محمد عن أبيه محمد بن علي عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه الحسين بن علي عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع عن النبي ص قال: | حدثنا محمد بن أحمد البغدادي [الوراق قال حدثنا علي بن محمد مولى الرشيد قال حدثني دارم بن قبيصة] (در چاپ الخصال نام این عبارت ساقط شده و ما سند را بر اساس سند الأمالي اصلاح کردیم) قال حدثني عبد الله بن محمد بن سليمان بن عبد الله بن الحسن عن أبيه عن جده عن زيد بن علي عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع عن النبي ص قال: |
خلق الله عز وجل مائة ألف نبي وأربعة وعشرين ألف نبي أنا أكرمهم على الله ولا فخر وخلق الله عز وجل مائة ألف وصي وأربعة وعشرين ألف وصي فعلي أكرمهم على الله وأفضلهم. | خلق الله عز وجل مائة ألف نبي وأربعة وعشرين ألف نبي وأنا أكرمهم على الله ولا فخر وخلق الله عز وجل مائة ألف وصي وأربعة وعشرين ألف وصي فعلي أكرمهم على الله و أفضلهم. |
جدول سه: مقایسۀ دو حدیث ابن عنبسه
از این دو حدیث دانسته میشود که ابن عنبسه حدیثی 33 کلمهای را -که به این تحریر خاص در دیگر مصادر دردسترس یافت نمیشود-، به دو طریق علوی مستقل نسبت داده است: یکی از دارم از امام رضا (ع) و دیگری از دارم از عبد الله بن محمد بن سلیمان بن عبد الله محض بن حسن مثنی از محمد بن سلیمان از عبد الله محض از زید بن علی نقل شده است. گفتنی است دیگر مصادر عبد الله بن محمد بن سلیمان هاشمی از پدرانش روایت میکند(نمونه: ابن أبي الحدید، 1404ق، ج16، ص211)؛ لذا در اصل وجود چنین سند خاندانیای اشکال نیست؛ با این همه، اینکه ابن عنبسه این حدیث را با این تحریر خاص که در مصدر دیگری یافت نشده از این دو طریق هاشمی به صورت مستقل گرفته باشد، غریب مینماید و به نظر میرسد چنین متنی نمیتواند از هر دو طریق مستقل به دارم به ابن عنبسه رسیده باشد.
2. 3. قربِ اسناد
پیشتر به نمونهای از قرب اسناد ناپذیرفتی ابن عنبسه در هنگام بحث از مشایخ او (1. 3.) ذیل شیخ ششم و هفتم توجه شد. در این بخش به نمونههایی توجه میشود:
الف) احادیث یغنم بن سالم
ابن بابویه از ابن زریق با سند «حدثنا علي بن محمد بن عنبسة مولى الرشيد قال حدثنا دارم بن قبيصة قال حدثنا نعيم [کذا. والصحیح: یغنم] بن سالم قال: سمعت أنس بن مالك» حدیث غدیر را از پیامبر (ص) نقل کرده است(ابن بابویه، 1403ق، ص67). ابن شاهین نیز پنج حدیث متفاوت با همین سند ابن عنبسه از دارم از یغنم بن سالم از انس نقل کرده است(السلفي، 2004-ب، ص31، 35، 36؛ ابن النجار، [بیتا]، ص97، 98).
ابن عنبسه هم در حدیث ابن بابویه از ابن زریق و هم در پنج حدیث ابن شاهین، با تعبیر «حدثنا/ حدثني» مدعی بوده که این حدیث را با سماع یا قرائت از یغنم بن سالم از دارم گرفته است. تعبیر «قال سمعت» نیز نشان میدهد که ابن عنبسه مدعی بوده که یغنم این حدیث را مستقیماً از انس بن مالک (د. 90ق یا پس از آن) شنیده است. طبق ادعای ابن عنبسه نباید در این احادیث ارسالی وجود داشته باشد. وجود این احادیث به صورت مستقل در سه کتاب و وجود آن در حدیث دو شاگرد متفاوت ابن عنبسه (ابن زریق و ابن شاهین) نشان میدهد که مشکلات این سند متوجّه ابن عنبسه یا دارم یا یغنم باید باشد و نمیتواند ارتباطی با ابن زریق، ابن شاهین، و یا ابن بابویه داشته باشد. افزون بر این، ابن زریق و ابن شاهین با تعبیر «حدثنا» از ابن عنبسه روایت کردهاند؛ لذا نمیتوان مشکلات این سند را به یک اشکال در نسخۀ کتاب ابن عنبسه فروکاست.
اگر فرض کنیم که به صورت متوسط میان وفات هر شیخ و تلمیذ، حدود 35 سال باید فاصله باشد، باید بر آن باشیم که در یک اخذ حدیثِ معمول، باید میان ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) و انس بن مالک (د. میان 90-93ق) حدوداً پنج تا هفت راوی واسطه باشد. بدین صورت روشن است که ابن عنبسه نمیتواند با دو واسطه از انس بن مالک روایت کند. حال باید بررسی بیشتری کرد تا روشن شود که مشکل از ابن عنبسه یا شخص منحصر به فردش دارم است یا از یغنم بن سالم.
یغنم بن سالم بن قنبر نوۀ قنبر مولی علی بن ابی طالب (ع) است. ابن شاهین از نصر بن قاسم فرائضی (د. 318ق) از عیسی بن مساور جوهری (د. 244ق) نقل کرده که گفته که یغنم بن سالم بن قنبر را در سال 170ق ملاقات کرده و یغنم بدو گفته است: «[اکنون] 112 سال دارم. انس بن مالک به من گفت:...»(ابن شاهین، 1415ق، ص160). ابن مغازلی و ابوطاهر سلفی همین نقل را از ابن شاهین نقل کردهاند با این تفاوت که در آن به جای «سنة سبعین ومائة»، «سنة تسعین ومائة» آمده است(ابن المغازلي، 1424ق، ص169؛ السلفي، 2004م-ب، ص32). مؤید این نقل عبارتِ ذهبی دربارۀ یغنم است: «قلت: بقي إلى حدود التسعين ومائة»(الذهبي، 1409ق، ج12، ص476).
ذهبی دربارۀ یغنم میگوید: «او نسخهای از انس دارد که گویا موضوع است... بر رهاکردنِ [احادیثِ] یغنم اجماع شده است. پس نباید از اسناد عالی او شاد شد... ابوحاتم گفت: او مجهول و "ضعیف الحدیث" است. ابن عدی گفت: عموم روایاتش [از غیر طریق او] باقی نمانده است. طحاوی گوید: شنیدم که یونس بن عبدالأعلی میگفت: یغنم بن سالم بر ما در مصر وارد شد. نزد او آمده و از او شنیدم که میگفت: "با زنی از جن ازدواج کردم". پس نزد او بازنگشتم. ابن حبان گفت: او حدیث وضع میکرد و به انس نسبت میداد. گویم: تا حدود 190 زنده ماند»(الذهبي، 1409ق، ج12، ص475).
بر اساس آنچه گفته شد روشن میشود که باید عمدۀ مشکل علوّ سند در روایات ابن عنبسه از یغنم بن سالم مربوط به یغنم باشد. البته باید در خصوص سهم ابن عنبسه نیز تأمل کرد؛ چه اگر یغنم بن سالم در حدود 190ق از دنیا رفته باشد، باز هم روایت ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) با یک واسطه از یغنم مشکل میشود. در ادامه به چالش روایتهای ابن عنبسه با یک واسطه از امام رضا (ع) (د. 203ق) پرداخته میشود. این چالش به اینجا هم تسرّی پیدا میکند.
ب) احادیث مروی از امام رضا (ع)
در میان احادیثی که ابن عنبسه از امام رضا (ع) نقل میکند 40 حدیث را با واسطۀ یک طبقه و 5 حدیث را با واسطۀ دو طبقه از ایشان نقل کرده است. وی در احادیثی که با واسطۀ یک طبقه به امام رضا (ع) نسبت میدهد از انواع مشایخش از جمله دارم، نعیم بن صالح، قاسم بن محمد، ابوالقاسم محمد، حسن بن سلیمان، و حسین بن محمد به عنوان واسطۀ میان خودش و امام رضا (ع) استفاده میکند.
امام رضا (ع) در سال 203ق (و در نقلهای دیگر: 201 یا 202ق) به شهادت رسیدهاند. اگر فرض کنیم که میان شیخ و تلمیذ عادتاً حدود 35 سال فاصله است، باید بگوییم که ابن عنبسه (د. 330-365ق) در یک شرایط معمول باید با دو تا چهار واسطه از امام رضا (ع) روایت کند؛ چنانکه کلینی (د. 329ق) که به لحاظ طبقه بر ابن عنبسه مقدّم است، از امام رضا (ع) 432 روایت با واسطۀ سه طبقه، 259 روایت با واسطۀ چهار طبقه، و 49 روایت با واسطۀ پنج طبقه نقل کرده است(این عدد بر اساس نرمافزار درایة النور نسخۀ 1.2 است که در صورتی که عطف در سند رخ داده باشد، یک سند را چند سند به حساب میآورد. این مشکل اگرچه معمولاً حدود 20% تا 50% به روایات یک راوی میافزاید، در مقیاسهای بالا تأثیر بسزایی در درصد روایات (نه عدد آنها) نمیگذارد).
بر اساس آنچه گفته شد به نظر میرسد که باید روایات ابن عنبسه را که با یک واسطه از امام رضا (ع) نقل میکند، دارای ارسال بدانیم، اما مشکل اینجاست که ابن عنبسه مدعی است که تمام این روایات را با سماع یا قرائت از مشایخش اخذ کرده و مشایخش مستقیماً از امام رضا (ع) این احادیث را تحمّل کردهاند؛ چه وی در تمام این اسنادی که در آنها با یک واسطه از امام رضا (ع) روایت کرده است بین خودش و شیخش و بین شیخش و امام رضا (ع)، تعبیر «حدثنا» یا «حدثني» را آورده است(نگر: ارجاعهای جدول یک). برای نمونه، در اسناد وی آمده است: «حدثنا دارم ونعيم بن صالح الطبري قالا حدثنا علي بن موسى الرضا»(ابن بابویه، 1437ق، ح679). «حدثني دارم بن قبيصة بن بهشل الصنعاني، حدثني علي بن موسى الرضي»(ابن شاهین، 1424ق، ص156).
بر این اساس، بیتردید ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) مدعی بوده که دستکم شش شیخ که مستقیماً امام رضا (ع) (د. 203ق) را درک کردهاند و از ایشان حدیث شنیدهاند برای او حدیث نقل کردهاند. در این مورد هم اشکال به خصوص متوجه ابن عنبسه است و نمیتوان اشکال را در مشایخ او یا راویانِ از او دانست؛ زیرا مشایخش شش تن هستند و نمیتوان گفت که همگی آنها در چنین ادعای غریبی با هم تبانی کردهاند یا به صورت اتفاقی اکثر مشایخ ابن عنبسه علاقه به ایجاد قرب اسنادِ دروغین داشتهاند و همگی ابن عنبسه را برای ادعای حدیث برگزیدهاند. همچنین به دلیل اینکه این نوع اسنادِ ابن عنبسه از امام رضا (ع) هم در نقلهای ابن بابویه از ابن زریق و هم در نقل ابن شاهین حضور دارد، نمیتوان اتهام را متوجه هریک از ابن زریق، ابن بابویه، و یا ابن شاهین دانست و اتهام مربوط به این قرب اسناد بسیار غریب ظاهراً تنها متوجّه ابن عنبسه است.
2. 4. ساختگیبودن راوی
گذشت که اکثر مشایخ ابن عنبسه در غیر طریق او یافت نمیشوند، و شاید ابن عنبسه این نامها را ساخته است. در این بخش، به جای بحث از مشایخ مستقیم او، از میان افرادی که در اسناد او (در غیر طبقۀ مشایخ مستقیمش) حضور دارد به فاطمه بنت علی بن موسی (ع) توجه میشود.
ابن زریق از ابن عنبسه، حدیثِ «لا يحل لمسلم أن يروّع مسلماً» را با این سند نقل کرده است: «قال حدثني أبو الحسن بكر بن أحمد بن محمد بن إبراهيم بن زياد بن موسى بن مالك الأشجّ العصري قال حدثنا فاطمة بنت علي بن موسى ع قالت سمعت أبي عليّاً يحدّث عن أبيه عن جعفر بن محمد عن أبيه وعمّه زيد عن أبيهما علي بن الحسين عن أبيه وعمّه عن علي بن أبي طالب ع قال»(ابن بابویه، 1437ق، ح684).
همچنین ابوالحسن محمد بن جعفر حلوانی از ابن عنبسه از بکر بن احمد حدیث «أنسيتم قول رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم يوم غدير خم...» را با این سند « علي بن محمد بن جعفر الأهوازي مولى الرشيد حدثنا بكر بن أحمد البصري حدثتنا فاطمة بنت علي بن موسى الرضي حدثتني فاطمة وزينب وأم كلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتني فاطمة بنت محمد بن علي حدثتني فاطمة بنت علي بن الحسين حدثتني فاطمة وسكينة ابنتا الحسين بن علي عن أم كلثوم بنت فاطمة بنت رسول الله» از حضرت فاطمه (س) نقل کرده است(المدیني، 1403ق، ص101).
ابن رازی از ابن بابویه از احمد بن زیاد بن جعفر همدانی از ابوالقاسم جعفر بن محمد علوی عریضی از ابوعبدالله احمد بن محمد بن خلیل از ابن عنبسه از «بکیر به أحنف» (که ممکن است تصحیف بکر بن احمد باشد) به سند «حدثتنا فاطمة بنت علي بن موسی الرضا ع قالت حدثتني فاطمة وزینب وأم کلثوم بنات موسی بن جعفر ع قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد ع قالت حدثتني فاطمة بنت محمد بن علي ع قالت حدثتني فاطمة بنت علي بن الحسین ع قالت حدثتني فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علي ع عن أم کلثوم بنت علي ع عن فاطمة بنت رسول الله ص» حدیثِ «لما أسري بي إلی السماء...» را از پیامبر (ص) نقل کرده است(ابن الرازي، 1429ق، ص274). پیشتر اشکال عطفهای غریب در این سه سند مطرح شد.
مشکل این سه نقل آن است که از دختری از امام رضا (ع) به نام فاطمه نقل شده است؛ این در حالی است که شیخ مفید تصریح کرده که هیچ فرزندی برای امام رضا (ع) جز امام جواد (ع) نمیشناسد: «ومضى الرضا علي بن موسى ع ولم يترك ولداً نعلمه إلا ابنه الإمام بعده أبا جعفر محمد بن علي ع وكانت سنه يوم وفاة أبيه سبع سنين وأشهراً»(المفید، 1413ق، ج2، ص271). امین الإسلام طبرسی نیز مینویسد: «وكان للرضا ع من الولد ابنه أبو جعفر محمد بن علي الجواد لا غير»(الطبرسي، 1390ق، ص344). ابونصر بخاری (زنده در 341ق) دربارۀ امام رضا (ع) گفته است: «ولم يلد ذكراً ولا أنثى إلّا ابنه محمّد بن علي عليهما السلام، وله عقب»(البخاري، 1432ق، ص72).
در مقابل، در برخی از مصادر در کنار امام جواد (ع) فرزندان دیگری نیز برای امام رضا (ع) ذکر شده؛ برای نمونه، ابن حزم (د. 465ق) گفته است: «ولد علي بن موسى: محمّد، والحسين»(ابن حزم، 1403ق، ص62). همچنین ابن نجار (د. 643ق) گفته است: «وذكر غير ابن جرير أن الرضا خلف من الولد محمداً والحسن وجعفراً وإبراهيم والحسين وعائشة»(ابن النجار، 1417ق، ج19، ص142). ابن طلحه نصیبی (د. 652ق) نیز همین پنج نفر را فرزندان امام رضا (ع) دانسته است: «وأما أولاده فكانوا ستة، خمسة ذكور وبنتا واحدة، وأسماء أولاده محمد القانع والحسن وجعفر وإبراهيم والحسين وعائشة»(ابن طلحة، 1419ق، ص302).
البته نمیتوان به آسانی چنین نقلهایی را پذیرفت؛ چه با نقلهای ابونصر بخاری، شیخ مفید، و طبرسی معارض است و نیز اثری از این اولاد در گزارشهای تاریخی مربوط به امام رضا (ع) و احادیث و گفتگوها نمییابیم. همچنین میدانیم که امام رضا (ع) تا سن بالایی دارای فرزند نشده بودند و واقفه اتهام عقیمبودن را به آن حضرت میزدند تا آنکه امام جواد (ع) به دنیا آمدند. در چنین فضایی توقع میرود که اگر پس از امام جواد (ع) هم اولاد دیگری به دنیا بیایند بحثهایی مربوط به آنان در گزارشها باقی بماند.
افزون بر این، در روایات متعددی تصریح شده که امام رضا (ع) یک فرزند داشتهاند. در روایتی در دلائل حمیری از امام رضا (ع) نقل شده است: «أما إنه لا یولد لي إلا واحدٌ ولکن الله ینشئ منه ذریةً کثیرةً»(الشلمغاني، 1444ق، ص363؛ الإربلي، 1381ق، ج2، ص302؛ سنج با: الطوسي، 1411ق، ص224). همچنین نقل شده از کلثم بن عمران (؟) که گفت: «قلت للرضا عليه السلام: أنت تحب الصبيان فادع الله أن يرزقك ولداً. فقال: إنما أُرزق ولداً واحداً وهو يرثني»(الشلمغاني، 1444ق، ص360). از احمد بن محمد بن عیسی(الکشي، 1409ق، ص596) یا محمد بن عیسی بن عبد الله اشعری(الشلمغاني، 1444ق، ص373؛ الکلیني، 1363ش، ج1، ص320) نقل شده که امام جواد (ع) فرمود: «(ذهبت الشبهة/ ارتفع الشك) ما لأبي ولدٌ غیري». به هر حال حتی اگر قول متأخر وجود پنج فرزند برای امام رضا (ع) را هم بپذیریم و آن را بر تصریحهای ابونصر بخاری و شیخ مفید و روایات نقلشده از امام رضا (ع) و امام جواد (ع) ترجیح بدهیم، باز هم در این قول، سخنی از دختری برای امام رضا (ع) به نام فاطمه نیست.
افزون بر این، در هیچ مصدر دیگری نامی از «فاطمة بنت علي بن موسی» یافت نشد، جز این حدیث که از ابوبکر احمد بن محمد بن موسی ملحمی عافر نقل شده که او با یک واسطه آن را از «فاطمة بنت علي بن موسی» نقل کرده است: «... أبو بکر أحمد بن محمد بن موسی الملحمي المعافر إملاء ثنا محمد بن إبراهیم حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عن أبيها عن موسى بن جعفر عن جعفر بن محمد عن محمد بن علي عن على بن الحسين عن الحسين بن علي رضي الله عنهم قال کتب معاوية إلى علي بن أبي طالب رضي الله عنهما: لم سُمِّيَتْ أيامُ البِيض البيض. فکتب إلیه: أمتعنت أنت أم متعلم؟ فکتب إلیه: [...] بحقك أبا الحسن فإني سمعت رسول الله ص یقول أنا مدینة العلم وعلي بابها و[...] التعلم. فکتب إلیه سمعت رسول الله ص یقول: لما عصی آدم...»(یوسف أوزبك، 1416ق، ج2، ص687).
واسطۀ میان ابوبکر ملحمی (د. 364ق) و فاطمه بنت علی بن موسی (ع) شناخته نشد؛ لذا در خصوص او نمیتواند توضیحی دهد. خود ملحمی را هم ابن مردویه و ابونعیم تضعیف کردهاند(ابن حجر، 2002م، ج1، ص649:« ذاهب الحديث ضعيف جداً»؛ أبو نعیم، 1410ق، ج1، ص195: «سمع الكثيرَ من عبدان وأبي خليفة وطبقتهما، وأفسده لِشَرَهِه وحِرْصه»).
در متن هم ادعا شده که میان معاویه و امیرالمؤمنین (ع) چهار نامه رد و بدل شده جهت دریافتن وجه تسمیۀ ایام البیض! روشن است که پذیرش چنین نامهنگاریهایی میان این دو چه قدر دشوار است؛ به هر حال، این سند نمیتواند شاهد قابل اعتنایی برای اثبات دختری برای امام رضا (ع) به نام فاطمه به شمار آید.
3. اشکالهای متنی
در این بخش به روایات ابن عنبسه و تخریج آنها در مصادر فریقین و یافتن شواهدی به نفع یا علیه انتساب آنها به راویان ادعاشده توجه میشود و ابتدا شواهدی که ممکن است مؤید انتساب برخی از روایات ابن عنبسه به امام رضا (ع) باشد، بررسی میشود. سپس به ردیابی متون ابن عنبسه در مصادر فریقین توجه میشود.
3. 1. مشابهت با روایات منسوب به امام رضا (ع)
از مجموع 43 روایت ابن عنبسه از امام رضا (ع) (نگر: جدول یک)، تنها 3 روایت یافت شد که در مصدر دیگری نیز به امام رضا (ع) از غیر طریق ابن عنبسه نسبت داده شده است:
جدول چهار: مقایسۀ روایات ابن عنبسه از امام رضا (ع) با روایات دیگران از امام رضا (ع)
در این میان، به نظر میرسد انتساب هیچیک از این سه روایتی که مستقل از ابن عنبسه به امام رضا (ع) منسوب شده، قابل دفاع نباشد؛ زیرا میدانیم که فقه الرضا متنی است مرتبط با التکلیف شلمغانی(نگر: اکبری، 1402ش، ص135) و نمیتواند ارتباطی با امام رضا (ع) داشته باشد.
همچنین صحیفة الرضا متنی است منسوب به امام رضا (ع) که در آن روایات عامی نامعتبر نیز یافت میشود(نمونه نگر: الخرسان، 1430ق، ص22) و به این صورت یکپارچه نمیتواند از امام رضا (ع) باشد. راوی نسخۀ مشهور این صحیفه عبد الله بن احمد بن عامر طائی است که آن را از پدرش از امام رضا (ع) روایت میکند(صحیفة الرضا، ص39) و مدعی است که پدرش در سال 157ق به دنیا آمده و امام رضا (ع) (د. 203ق) را در سال 194ق ملاقات کرده و مؤذن امام هادی (ع) (د. 254ق) و امام حسن عسکری (ع) (د. 260ق) بوده است(النجاشي، 1365ش، ص100). همچنین وی مدعی است که پدرش این صحیفه را برای او در سال 260ق در 103 سالگی نقل کرده است. در برخی از نقلها گفته شده که عبد الله بن احمد مدعی بوده که پدرش صحیفة الرضا را در سامرا در روز درگذشت امام حسن عسکری (ع) برای او تحدیث کرده است(ابن عساکر، 1415ق، ج26، ص354). بر این اساس بین تحمّل این کتاب توسط پدرش و بین ادای آن 66 سال فاصله است.
غرابت این ادعاهای احمد برای تردید در انتساب این صحیفه به امام رضا (ع) کافی به نظر میرسد؛ زیرا اینکه یکی از اصحاب امام رضا (ع) که از معمّرین بوده باشد و صحیفۀ مهمی را مستقیم از حضرت تلقّی کرده باشد و آن صحیفه را برای کسی جز فرزندش نقل نکرده باشد و آن هم در 103 سالگی به این نتیجه رسیده باشد که آن را نقل کند و با وجود آنکه از اصحاب امام رضا (ع) و مؤذن دو امام بعدی بوده، نامش در گزارش دیگری یافت نشود و دیگران از حضور او نزد این امامان خبر نداده باشند، نشان دهندۀ این است که با یک ادعای بیاساس مواجه هستیم که برای انتساب منحصر به فرد به امام مطرح شده و عبد الله خواسته امکان اعتبارسنجی این احادیث و توقع نقل آن توسط دیگران از پدرش را منتفی کند و مشکل طبقات را نیز با این بیان این سالهای غریب حل کند.
میدانیم که عبد الله بن احمد طائی متوفای 324ق است(الخطیب البغدادي، 1422ق، ج11، ص28). از این روی، برای نقل تکواسطهای از امام رضا (ع) مدعی شده که 64 سال قبل از وفاتش در سن 103 سالگی پدرش از پدرش این صحیفه را اخذ کرده است. حال باید فرض کرد که وی در چه سالی به دنیا آمده است؟ اگر فرض کنیم که وی حدود 80 سال عمرش کرده باشد باید در حدود 80 سالگی پدرش به دنیا آمده باشد. این مورد هم غرابت دارد. عبد الله با چنین ادعایی توانسته چند طبقه را دور بزند. پیش از این گذشت که کلینی (د. 329ق) -که حدود 6 سال پس از عبد الله طائی از دنیا رفت- اغلب با سه تا پنج واسطه از امام رضا (ع) روایت میکند.
دربارۀ عبد الله بن احمد در منابع متقدم تضعیفهایی در دست هست. از ابومحمد حسن بن علی بصری نقل شده است: «عبد اللّٰه بن أحمد بن عامر بن سليمان بن صالح أبو القاسم الطائي كان أمّيّاً، لم يكن بالمرضي»(الخطیب البغدادي، 1422ق، ج11، ص28) ابن جوزی دربارۀ عبد الله بن احمد میگوید: «یروي عن أهل البیت نسخةً باطلةً»(ابن الجوزي، 1406ق، ج2، ص115). ذهبی نیز در تاریخ الإسلام میگوید که گمان میکند عبد الله بن احمد این نسخۀ مروی از امام رضا (ع) را وضع کرده است، اما در میزان الاعتدال میگوید که عبد الله بن احمد از پدرش از امام رضا (ع) از پدرانشان (ع) آن نسخۀ موضوع و باطل را روایت میکند که وضع یا خودِ عبد الله بن احمد است یا پدرش احمد بن عامر طائی(تاریخ الإسلام، ج24، ص149؛ میزان الاعتدال، ج4، ص59).
دربارۀ مسند الرضا نیز باید توجه کرد که این کتاب نیز وضعیت بهتری از صحیفة الرضا ندارد. این کتاب را داود بن سلیمان غازی نقل میکند. ذهبی دربارۀ او میگوید: «هو شيخ كذاب له نسخة موضوعة على الرضا رواها علي بن محمد بن مهرويه القزويني الصدوق عنه»(الذهبي، 1416ق، ج3، ص12). گفتنی است بسیاری از احادیث مسند الرضا و صحیفة الرضا با هم مشترک است و احتمالاً نویسندۀ یکی از این دو کتاب از نویسندۀ کتاب دیگر احادیثی را انتحال کرده است.
بر اساس آنچه گذشت روشن شد که روایات ظاهراً مستقل از ابن عنبسه که با سه حدیث از احادیث او از امام رضا (ع) مشابهت دارد، نمیتواند شاهدی برای اعتبار انتساب برخی از روایات ابن عنبسه به امام رضا (ع) باشد. همچنین در این میان قابل توجه است که بر خلاف صحیفة الرضا و مسند الرضا شاهدی یافت نشد که فقه الرضا در دوران متقدّمی به امام رضا (ع) نسبت داده شده باشد؛ لذا تنها دو روایت در میان 43 روایت ابن عنبسه از امام رضا (ع) یافت میشود که در دوران متقدّم به امام رضا (ع) -هرچند با انتسابی نادرست- نسبت داده شده است. بر این اساس، نمیتوان این فرض را پذیرفت که ابن عنبسه از مجموعههای حدیثی منسوب به امام رضا (ع) بهره برده و صرفاً اسناد جدیدی بر سر آنها آورده است.
نکتۀ دیگری که باید در خصوص این سه روایت باید مدنظر داشت آن است که این مشابهت لزوماً شاهدی بر انتحال ابن عنبسه از این کتب نیست؛ چه پیش از این کتب نیز این احادیث شناختهشده بوده و ابن عنبسه میتوانسته این سه روایت را از تحریرهایی از این احادیث که منسوب به غیر امام رضا (ع) بوده، اخذ کرده باشد؛ چه حدیثِ «اصنع المعروف إلى من هو أهله ومن ليس هو أهله فإن لم يكن هو أهله فأنت أهله» از امام صادق (ع) نقل شده است(الأهوازي، 1399ق، ص32؛ مشابه: القضاعي، 1431ق، ج1، ص436؛ و الشافعي، 1409ق، ج2، ص44، از سعید بن سلمة کلبی از امام صادق (ع)؛ الکلیني، 1363ش، ج4، ص27، از جمیل بن دراج از امام صادق (ع)؛ الکلیني، 1363ش، ج4، ص27، ح9، از معاویة بن عمار از امام صادق (ع)). همچنین عبارتِ «إنما سموا الأبرار لأنهم بروا الآباءَ والأبناءَ» از سفیان نقل شده است(أبو نعیم، 1394ق، ج7، ص81؛ مشابه: أبو نعیم، 1394ق، ج10، ص32، از ابن عمر؛ الطبراني، [بیتا]، ج13، ص140، از ابن عمر از پیامبر (ص)). حدیث «من استذل مؤمناً...» نیز از امام صادق (ع) نقل شده است(الکلیني، 1363ش، ج2، ص353).
3. 2. مشابهت با متون منسوب به غیر امام رضا (ع)
به جز سه روایت بخش قبل، روایتی از ابن عنبسه یافت نشد که از طریقی غیر از او به امام رضا (ع) نسبت داده شده باشد. در این بخش در ابتدا به نمونههایی از روایات از ابن عنبسه توجه میشود که متن آن در مصادر عامه از صحابه و تابعین نقل شده است. سپس به روایاتی توجه میشود که در مصادر شیعی یا به طرق شیعی از امامان (ع) نقل شده است.
الف) مشابهت با روایات عامه
احادیث ابن عنبسه از امام رضا (ع) | احادیث عامه از صحابه و تابعین |
[ا.] وبهذا الإسناد عن علي بن موسى الرضا ع قال سمعت أبي يحدث عن أبيه عن جده ع عن جابر بن عبد الله قال: كان رسول الله ص في قبّة أدم ورأيت بلال الحبشي وقد خرج من عنده ومعه فضل وضوء رسول الله فابتدره الناس فمن أصاب منه شيئاً يمسح به وجهه ومن لم يصب منه شيئاً أخذ من يدي صاحبه فمسح به وجهه [ب.] وكذلك فعل بفضل وضوء أمير المؤمنين ع (ابن بابویه، 1437ق، ج2، ص152). | [ا.] ... عن عون بن أبي جحيفة ، عن أبيه قال: رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم في قبة حمراء من أدم، ورأيت بلالا أخذ وضوء رسول الله صلى الله عليه وسلم ، ورأيت الناس يبتدرون ذاك الوضوء، فمن أصاب منه شيئاً تمسح به، ومن لم يصب منه شيئا أخذ من بلل يد صاحبه (البخاري، 1422ق، ج1، ص84؛ مشابه: البزار، 1409ق، ج10، ص152؛ و أحمد بن حنبل، 1431ق، ج8، ص4272 و... از عون بن ابیجحیفه از ابوجحیفه). |
وبإسناده قال قال رسول الله ص ما أخلص عبد لله عز وجل أربعين صباحاً إلا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه (ابن بابویه، 1437ق، ح677). | ... عن مكحول قال: بلغني أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ما أخلص عبد أربعين صباحاً إلا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه (ابن أبي شیبة، 1427ق، ج19، ص77؛ مشابه: القضاعي، 1431ق، ج1، ص285، از ابن عباس از پیامبر (ص)؛ أبو نعیم، 1394ق، ج5، ص189، از محکول از ابوایوب انصاری از پیامبر). |
وبإسناده قال قال رسول الله ص [ا.] حسنوا القرآن بأصواتكم فإن الصوت الحسن يزيد القرآن حسناً [ب.] وقرأ: «يزيد في الخلق ما يشاء» (ابن بابویه، 1437ق، ج2، ص153). | [ا.] ... عن البراء بن عازب قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: حسنوا القرآن بأصواتكم، فإن الصوت الحسن يزيد القرآن حسناً (الدارمي، 1412ق، ج4، ص2194؛ ابن الأعرابي، 1418ق، ج2، ص780). [ب.] ... عن الزهري في قوله تعالی یزید في الخلق ما یشاء قال: الصوت الحسن (المکي، 1424ق، ج3، ص26). |
وبهذا الإسناد قال قال رسول الله ص يوحي الله عز وجل إلى الحفظة الكرام البررة لا تكتبوا على عبدي وأمتي ضجرهم وعثرتهم بعد العصر (ابن بابویه، 1437ق، ح689). | ... عن أنس قال: قال رسول اللّٰه صلى اللّٰه عليه و سلم: إن اللّٰه تعالى يوحي إلى الحفظة لا تكتبوا على صوام عبادي بعد العصر سيئة (الخطیب البغدادي، 1422ق، ج7، ص41). |
706 وبهذا الإسناد قال قال رسول الله ص الكمأة من المنّ الذي أنزله الله علىٰ بني إسرائيل وهي شفاء للعين والعجوة التي في البرنيّ من الجنّة وهي شفاء من السمّ (ابن بابویه، 1473ق، ح706). | ... عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: الكمأة من المن، وماؤها شفاء للعين، والعجوة من الجنة، وهي شفاء من السم (البزار، 1409ق، ج14، ص312؛ مشابه: أحمد بن حنبل، 1431ق، ج5، ص2398). ... عن سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل، قال: قال رسول الله ص: الكمأة من المن الذي أنزل الله تبارك وتعالى على بني إسرائيل، وماؤها شفاء للعين (مسلم بن الحجاج، 1412ق، ج3، ص1620). |
وبهذا الإسناد عن عليبنابیطالبع قال: كنت جالساً عند الكعبة وإذا شيخ محدودب قد سقط حاجباه على عينيه من شدّة الكبر وفييده عكّازة وعلىرأسه برنس أحمر وعليه مدرعة من الشعر فدنا إلى النبيص وهو مسند ظهره إلى الكعبة فقال يا رسولالله ادع لي بالمغفرة فقال النبيص خاب سعيك يا شيخ وضلّ عملك فلما ولّى الشيخ قال يا أبا الحسن أتعرفه؟ قلت اللهم لا قالذلك اللعين إبليس قال عليع فعدوت خلفه حتى لحقته وصرعته إلى الأرض وجلست على صدره ووضعت يدي في حلقه لأخنقه فقال لي لا تفعل يا أباالحسن فإني من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم ووالله يا علي إني لأحبّك جدّاً وما أبغضك أحد إلا شركت أباه في أمه فصار ولد زنا فضحكت وخلَّيت سبيله(ابن بابویه،1437ق، ح692) | این داستان به این تحریر خاص در جایی یافت نشد، اما مشابهش از مجاهد از ابن عباس و از ابووائل از ابن مسعود (الخطیب البغدادي، 1422ق، ج4، ص466) و از ابوهارون عبدی از جابر بن عبد الله (ابن بابویه، 1385ش، ج1، ص142؛ الحسکاني، 1411ق، ج1، ص448) آمده، اما عبارت غریب «یا علي إني لأحبك جداً» در هیچکدام از آنها نیامده است. |
جدول پنج: مقایسۀ روایات ابن عنبسه با روایات عامی
در مورد اول جالب است که تنها بخش «ا» در روایات عامه یافت میشود و بخش «ب» در جایی یافت نمیشود. ظاهراً در اینجا ابن عنبسه یا مصدر او روایتی را که در اصل در عامه از ابوجحیفه نقل میشود، از طریق سندی خاندانی به جابر بن عبد الله نسبت داده است. همچنین برای افزودن فضای شیعی به آن، بخش «ب» را نیز در کنار آن آورده است؛ در حالی که بخش «ب» با توجه به مظلومیت امام علی (ع) پس از پیامبر (ص) و ستمهایی که به ایشان شد و تردیدهایی که دربارۀ امامت و خلافت ایشان شد، چندان پذیرفتنی به نظر نمیرسد.
در مورد سوم دیده میشود که روایت ابن عنبسه میتواند حاصل ترکیب دو نقل عامی باشد که نقل دوم در عامه منسوب به پیامبر (ص) نشده است. در مورد چهارم روایت ابن عنبسه که به نوشتهنشدن لغزشهای بندگان پس از عصر اشاره میکند، معنای روشنی ندارد و معلوم نیست که عصر در ننوشتن لغزشها چه نقشی دارد، اما نقل عامی مشابه که این حکم را مربوط به روزهداران میداند، معنای روانی دارد که ظاهراً اشاره دارد به اینکه وقتی اکثر روز گذشته و روزهدار از گرسنگی رو به ضعف رفته، خداوند برای او تخفیف قرار میدهد.
این موارد نشان میدهد ابن عنبسه یا مصدرش در هنگام استفاده از مصادر عامه گاه دچار بدفهمی یا اشتباه میشدند و گاه متون عامه را با هم ترکیب میکردند یا بر آن میافزودند.
ب) مشابهات با روایات شیعی
احادیث ابن عنبسه از امام رضا (ع) | احادیث شیعی |
وبهذا الإسناد قال قال رسول الله ص اغسلوا صبيانكم من الغمر فإن الشيطان يشم الغمر فيفزع الصبي في رقاده ويتأذى بها الكاتبان (ابن بابویه، 1437ق، ح676). | اغسلوا صبيانكم من الغمر فإن الشياطين تشم الغمر فيفزع الصبي في/ من رقاده ويتأذى به الكاتبان (ابن بابویه، 1385ش، ص557، از حسن بن راشد از ابوبصیر و محمد بن مسلم از امام صادق (ع) از پدرانشان؛ ابن بابویه، 1362ش، ج2، ص362، از حسن بن راشد از ابوبصیر از امام صادق (ع) از پدرانشان؛ الحراني، 1404ق، ص121، از کتاب آداب أمیر المؤمنین). |
وعن علي بن محمد قال حدثنا أبو القاسم محمد بن العباس بن موسى بن جعفر العلوي ودارم بن قبيصة النهشلي قالا حدثنا علي بن موسى الرضا ع قال سمعت أبي يحدث عن أبيه عن جده محمد بن علي عن علي بن الحسين عن أبيه ومحمد بن الحنفية عن علي بن أبي طالب ع قال سمعت رسول الله ص يقول تختموا بالعقيق فإنه أول جبل أقر لله تعالى بالوحدانية ولي بالنبوة ولك يا علي بالوصية ولشيعتك بالجنة (ابن بابویه، 1437ق، ح681). | ... عن سلمان الفارسي قال: قال رسول الله ص لعلي ع يا علي تختم باليمين تكن من المقربين قال يا رسول الله وما المقربون قال جبرئيل وميكائيل قال بما أتختم يا رسول الله قال بالعقيق الأحمر فإنه أقر لله عز وجل بالوحدانية ولي بالنبوة ولك يا علي بالوصية ولولدك بالإمامة ولمحبيك بالجنة ولشيعة ولدك بالفردوس. (ابن بابویه، 1385ش، ج1، ص158؛ مشابه: ابن المغازلي، 1424ق، ص242، از اعمش از امام صادق (ع) از پدرانشان). |
697 وبهذا الإسناد عن علي بن أبي طالب ع قال قال رسول الله ص يا علي خلق الناس من شجر شتّى وخلقت أنا وأنت من شجرة واحدة أنا أصلها وأنت فرعها والحسن والحسين أغصانها وشيعتنا ورقها فمن تعلّق بغصن من أغصانها أدخله الله الجنّة (ابن بابویه، 1437ق، ح697). | ... عن أبي الزبير: عن جابر بن عبد اللّه: أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كان بعرفات وعليّ تلقاءه فقال له النبيّ... فقال صلّى اللّه عليه وآله وسلّم: إنّه قيل لي ليلة أسري بي: من خلّفت على أمّتك؟ فقلت: خير أهل الأرض عليّ بن أبي طالب يا عليّ. قال: لبّيك [يا رسول اللّه ] قال: خلقت أنا وأنت من شجرة أنا أصلها و أنت فرعها و الحسن و الحسين أغصانها يا عليّ فمن تعلّق بغصن منها أدخله اللّه الجنّة... (الکوفي، 1423ق، ج1، ص242؛ مشابه: الحسکاني، 1411ق، ج2، ص203، از ابوامامه باهلی از پیامبر ص). |
جدول شش: مقایسۀ روایات ابن عنبسه با روایات شیعی
3. 3. متون منحصر به فرد
در روایات ابن عنبسه، متونی یافت میشود که در مصادر دردسترس ما از غیر طریق او یافت نمیشود. در این بخش به این روایات توجه میشود.
1. وبهذا الإسناد قال: كان رسول الله ص إذا دخل شهر شعبان يصومه في أوّله ثلاثاً وفي وسطه ثلاثاً وفي آخره ثلاثاً وإذا دخل شهر رمضان يفطر قبله بيومين ثم يصوم(ابن بابویه، 1437ق، ح687).
2. وبهذا الإسناد قال قال رسول الله ص رجب شهر الله الأصمّ يصبّ الله فيه الرحمة على عباده وشهر شعبان تنشعب فيه الخيرات وفي أول ليلة من شهر رمضان تغلّ المردة من الشياطين ويغفر في كلّ ليلة لسبعين ألفاً فإذا كان في ليلة القدر غفر الله بمثل ما غفر في رجب وشعبان وشهر رمضان إلى ذلك اليوم إلا رجلا بينه وبين أخيه شحناء فيقول الله عز وجل انظروا هؤلاء حتى يصطلحوا(ابن بابویه، 1437ق، ح688).
3. ... علي بن محمد بن عنبسة... عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال قال رسول الله ص أنا خزانة العلم وعلي مفتاحها ومن أراد الخزانة فليأتِ المفتاح(ابن بابویه، 1437ق، ح698).
4. ... علي بن محمد بن عنبسة... عن علي بن أبي طالب ع قال: كان رسول الله ص إذا رأى الهلال قال: [ا.] أيها الخلق المطيع الدائب السريع المتصرف في ملكوت الجبروت بالتقدير [ب.] ربي وربك الله اللهم أهلّه علينا بالأمن والإيمان والسلامة والإسلام والإحسان [ج.] وكما بلّغتنا أوّله فبلّغنا آخره واجعله شهراً مباركاً تمحو فيه السيّئات وتثبّت لنا فيه الحسنات وترفع لنا فيه الدرجات يا عظيم الخيرات(ابن بابویه، 1437ق، ح686).
این احادیث با این تحریرهای خاص در مصدر دیگری یافت نشد. حدیث 3 این مشکل را دارد که این حدیث در اصل به عبارت «أنا مدینة العلم وعلي بابها فمن أراد (العلم/ المدینة/ البیت/ الدار) (فلیأت/ فلیأته/ فلیأتها) (الباب/ بابه/ من بابه/ من قبل بابها)» کاملاً شناختهشده است، اما با تعبیر «أنا خزانة العلم...» در طریق دیگری یافت نمیشود. نزدیکترین نقل به نقل ابن عنبسه، این روایت است: «أنا دار الحكمة وعلي مفتاحها ولن يوصل إلى الدار إلا بالمفتاح»(ابن بابویه، 1376ش، ص353). در خصوص حدیث 4 نیز بخش «ا» و بخش «ب» به صورت مستقل از هم در مصادری از عدهای نقل شده، اما در کنار هم یافت نمیشود؛ چنانکه بخش «ج» هم حتی به صورت مستقل در مصدر دیگری یافت نمیشود.
نتیجه
روایات علی بن محمد بن جعفر بن عنبسه با مشکلهای متعددی مواجه است. اغلب مشایخ او از غیر طریق او شناخته نمیشوند و این مشکل این احتمال را به نظر میرساند که برخی از مشایخ وی، صرفاً نامهایی باشند که ابن عنبسه برای انتساب روایاتش به خاندان پیامبر (ص) انتخاب کرده است. بر اساس تاریخ وفات راویانِ ابن عنبسه به نظر میرسد وی حدوداً میان سالهای 330 تا 365ق وفات کرده باشد. با این حال، وی به طبقۀ خود پایبند نیست و از اسناد عالی غریبی استفاده میکند؛ از جمله وی با دو واسطه از انس بن مالک (د. 90ق یا پس از آن) روایت میکند. البته در خصوص روایات عالی وی از انس، یغنم بن سالم که واسطۀ میانِ شیخِ ابن عنبسه و انس است، بیش از ابن عنبسه متهم است، اما در خود روایتکردن ابن عنبسه با یک واسطه از یغنم هم میتوان اشکال کرد. همچنین روایات متعدد ابن عنبسه از امام رضا (ع) با واسطۀ یک طبقه دارای اشکال است و افرادی چون کلینی که از جهت طبقه بر ابن عنبسه مقدَّم هستند، اغلب با سه تا پنج واسطه از امام رضا (ع) روایت میکنند. اسناد ابن عنبسه مشکلهای دیگری نیز دارد: در این اسناد عطفهای غریبی در بخش علوی اسناد دیده میشود که در اسناد دیگران دیده نمیشود. در این اسناد از امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، محمد حنفیه و امام حسین (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، امام باقر (ع) و زید بن علی، فاطمه بنت موسی و زینب بنت موسی و ام کلثوم بنت موسی، و فاطمه بنت الحسین و سکینه بنت الحسین در کنار هم استفاده میشود. همچنین در برخی از روایات ابن عنبسه برای متن مشابه یا متن واحد از دو سند غریب مستقل هاشمی استفاده شده است. افزون بر این، وی در برخی از روایاتش با یک واسطه از فاطمه بنت علی بن موسی روایت میکند که شاهدی تاریخی بر وجود او در دست نیست. از میان روایات فراوان ابن عنبسه از امام رضا (ع) تنها سه روایت یافت میشود که مستقل از طریق ابن عنبسه هم از امام رضا (ع) نقل شده باشد؛ با این حال انتساب همین سه روایت به امام رضا (ع) مشکل است و انتساب موازی به غیر ایشان هم دارد. برخی از روایات ابن عنبسه در مصادر عامه از صحابه و تابعین یافت میشود و در مصادر امامیه از آنها خبری نیست. به نظر میرسد در برخی از این روایات ابن عنبسه نسبت به اصل عامی آنها تحریفهایی صورت گرفته است. همچنین برخی از روایات ابن عنبسه مشابهی در روایات شیعی دارد، اما همان روایات شیعی از غیر طریق امام رضا (ع) نقل شده است. در مجموع به نظر میرسد نمیتوان انتساب روایاتی را که ابن عنبسه به امام رضا (ع) یا دیگر هاشمیان نسبت میدهد، پذیرفت. حتی انتساب این روایات به بیشتر مشایخ ابن عنبسه هم پذیرفتی به نظر نمیرسد. ضعف حدیثی ابن عنبسه با توجه به الگوهای جعل سند که در اسناد او یافت میشود ثابت است و خود او نسبت به بسیاری از مشکلهای احادیثش باید متهم قرار بگیرد؛ چه در بسیاری از این مشکلها مصادر متفاوتی چون ابن بابویه و ابن شاهین این روایات را از ابن عنبسه نقل میکند و ابن عنبسه هم آنها را به مشایخ متفاوتی نسبت میدهد. در نهایت این پژوهش نشان میدهد تضعیفهای ابن غضائری و نجاشی دربارۀ ابن عنبسه را تأیید میکند، اما نشان میدهند که وضعیت میراث روایی ابن عنبسه پراشکالتر از آن میزانی است که این دو رجالی بدان پی بردهاند.
منابع
1. ابن أبي الحدید، عبد الحمید بن هبة الله (1404ق)، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم، قم: کتابخانۀ مرعشی.
2. ابن أبي شیبة، عبد الله بن محمد (1427ق)، المصنّف، جدة: دار القبلة.
3. ابن الأشعث، محمد بن محمد [بیتا]، الجعفریات، تهران: نینوی.
4. ابن الأعرابي، أحمد بن محمد (1418ق)، المعجم، دمام: دار ابن الجوزي.
5. ابن بابویه، محمد بن علي (1376ش)، أمالي الصدوق، تهران: کتابچی.
6. ابن بابویه، محمد بن علي (1416ق)، التوحید، قم: جامعۀ مدرسین.
7. ابن بابویه، محمد بن علي (1364ش)، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، قم: الشریف الرضي.
8. ابن بابویه، محمد بن علي (1362ش)، الخصال، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: جامعۀ مدرسین.
9. ابن بابویه، محمد بن علي (1385ش)، علل الشرائع، قم: داوری.
10. ابن بابویه، محمد بن علي (1437ق)، عیون أخبار الرضا، قم: موسسة آل البیت.
11. ابن بابویه، محمد بن علي (1403ق)، معاني الأخبار، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: جامعۀ مدرسین.
12. ابن الجزري، محمد بن عبد الله (1426ق)، مناقب الأسد الغالب ممزق الکتائب ومظهر العجائب ليث بن غالب أمير المؤمنين أبي الحسن علي بن أبي طالب، بیروت: دار الکتب العلمیة.
13. ابن الجزري، محمد بن محمد (1379ش)، أسنی المطالب في مناقب سیدنا علي بن أبي طالب، تحقیق: محمدهادی امینی، اصفهان: کتابخانۀ امیرالمؤمنین.
14. ابن الجوزي، عبد الرحمن بن علي (1421ق)، تلبیس إبلیس، بیروت: دار الفکر.
15. ابن الجوزي، عبد الرحمن بن علي (1406ق)، الضعفاء والمتروکین، بیروت: دار الکتب العلمیة.
16. ابن حجر، أحمد بن علي العسقلاني (2002م)، لسان المیزان، دار البشائر الإسلامیة.
17. ابن حزم، علي بن أحمد (1403ق)، جمهرة أنساب العرب، بیروت: دار الکتب العلمیة.
18. ابن داود الحلي، الحسن بن علي (1324ش)، الرجال، تهران: دانشگاه تهران.
19. ابن الرازي، جعفر بن أحمد بن علي (1429ق)، جامع الأحادیث؛ ویلیه: العروس، الغایات، المسلسلات، الأعمال المانعة من الجنة، نوادر الأثر في علي خیر البشر، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
20. ابن شاهین، عمر بن أحمد (1424ق)، الترغیب في فضائل الأعمال وثواب ذلك، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل، بیروت: دار الکتب العلمیة.
21. ابن شاهین، عمر بن أحمد (1415ق)، شرح مذاهب أهل السنة، [بیجا]: مؤسسة قرطبة.
22. ابن طلحة، محمد (1419ق)، مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، مؤسسة البلاغ.
23. ابن عساکر، علي بن الحسن (1415ق)، تاریخ دمشق، بیروت: دار الفکر.
24. ابن الغضائري، أحمد بن الحسین (1380ش)، الرجال، قم: دار الحدیث.
25. ابن المطهر، الحسن بن یوسف (1440ق)، خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، کربلاء: العتبة العباسیة المقدسة.
26. ابن المغازلي، علي بن محمد (1424ق)، مناقب الإمام علي بن أبي طالب، بیروت: دار الأضواء.
27. ابن النجار، محمد بن محمود [بیتا]، الدرة الثمینة في أخبار المدینة، بیروت: دار الأرقم.
28. ابن النجار، محمد بن محمود (1417)، ذیل تاریخ بغداد [وهو مطبوع مع تاریخ بغداد]، بیروت: دار الکتب العلمیة.
29. أبو نعیم، أحمد بن عبد الله (1410ق)، تاریخ أصبهان، بیروت: دار الکتب العلمیة.
30. أبو نعیم، أحمد بن عبد الله (1394ق)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، مصر: السعادة.
31. أبو نعیم، أحمد بن عبد الله (1417ق)، فضائل الخلفاء الأربعة وغیرهم، المدینة المنورة: دار البخاري.
32. أبو نعیم، أحمد بن عبد الله (1419ق)، معرفة الصحابة، الریاض: دار الوطن.
33. أحمد بن حنبل (1431ق)، مسند أحمد، دار المنهاج: جمعیة المکنز الإسلامي.
34. الإربلي، علي بن عیسی (1381ق)، کشف الغمة في معرفة الأئمة، تبریز: بنیهاشمی.
35. اکبری، عمیدرضا (1402ش)، «نقش بازشناسی عقاید و احادیث نصیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه»، استاد راهنما: محمدکاظم رحمانستایش، دانشگاه قم: دانشکدۀ الهیات.
36. الأهوازي، الحسین بن سعید (1399ق)، الزهد، قم: المطبعة العلمیة.
37. البخاري، سهل بن عبد الله (1432ق)، سر السلسلة العلویة، قم: کتابخانۀ مرعشی.
38. البخاري، محمد بن إسماعیل (1422ق)، صحیح البخاري، بیروت: دار طوق النجاة.
39. البزار، أحمد بن عمرو (1409ق)، البحر الزخار المعروف بـمسند البزار، المدینة المنورة: مکتبة العلوم والحکم.
40. الثقفي، إبراهیم بن محمد (1395ق)، الغارات، تهران: انجمن آثار ملی.
41. الحراني، حسن بن علي ابن شعبة (1363ش)، تحف العقول عن آل الرسول، قم: جامعۀ مدرسین.
42. الحسکاني، عبید الله بن عبد الله (1411ق)، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
43. الخرسان، السید محمد مهدي (1430ق)، المحسن السبط؛ مولود أم سقط، قم: مرکز الأبحاث العقائدیة.
44. الخطیب البغدادي، أحمد بن علي (1422ق)، تاریخ بغداد، بیروت: دار الغرب الإسلامي.
45. الخوارزمي، الموفق بن أحمد (1411ق)، المناقب، قم: جامعۀ مدرسین.
46. الدارمي، عبد الله بن عبد الرحمن (1412ق)، مسند الدارمي، الریاض: دار المغني.
47. دلائل الإمامة (1413ق)، منسوب به محمد بن جریر الطبري، قم: مؤسسۀ بعثت.
48. الذهبي، شمس الدین محمد بن أحمد (1409ق)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق: عمر عبد السلام تدمري، بیروت: دار الکتاب العربي.
49. الذهبي، شمس الدین محمد بن أحمد (1416ق)، میزان الاعتدال، بیروت: دار الکتب العلمیة.
50. السجستاني، سلیمان بن الأشعث (1403ق)، سؤالات أبي عبيد الآجري أبا داود السجستاني في الجرح والتعديل، المدینة المنورة: عمادة البحث العلمي بالجامعة الإسلامیة.
51. السلفي، أحمد بن محمد (2004م-ا)، التاسع من المشیخة البغدادیة، نشر الکترونیک: برنامۀ جوامع الکلم.
52. السلفي، أحمد بن محمد (2004م-ب)، الرابع والعشرون من المشیخة البغدادیة، نشر الکترونیک: برنامۀ جوامع الکلم.
53. الشافعي، محمد بن إدریس (1409ق)، السنن، جدة: دار القبلة.
54. الشجري، یحیی بن الحسین (1429ق)، الأمالي الإثنینیة، صنعا: مؤسسة زید بن علي.
55. الشلمغاني، محمد بن علي (1444ق)، إثبات الوصیة المنسوب إلی المسعودي وهو کتاب الأوصیاء لمحمد بن علي الشلمغاني، تحقیق: عباس الکثیري، قم: مؤسسۀ کتابشناسی شیعه.
56. صحیفة الرضا (1406ق)، منسوب به امام رضا علیه السلام، مشهد: کنگرۀ امام رضا.
57. الطبراني، سلیمان بن أحمد (1415ق)، المعجم الأوسط، القاهرة: دار الحرمین.
58. الطبراني، سلیمان بن أحمد [بیتا]، المعجم الکبیر، القاهرة: مکتبة ابن تیمیة.
59. الطبرسي، الفضل بن الحسن (1390ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران: اسلامیه.
60. الطوسي، محمد بن الحسن (1414ق)، الأمالي، قم: مؤسسۀ بعثت.
61. الطوسي، محمد بن الحسن (1427ق)، رجال الطوسي، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: جامعۀ مدرسین.
62. الطوسي، محمد بن الحسن (1411ق)، الغیبة، قم: دار المعارف الإسلامیة.
63. الطوسي، محمد بن الحسن (1420ق)، فهرست کتب الشیعة وأصولهم، قم: مکتبة المحقق الطباطبائي.
64. عباسی زنجانی، موسی (1436ق)، الجامع في الرجال، قم: مؤسسۀ ولی عصر.
65. العقیلي، محمد بن عمرو (1404ق)، الضعفاء الکبیر، بیروت: دار المکتبة العلمیة.
66. الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام (1406ق)، قم: مؤسسة آل البیت.
67. القضاعي، محمد بن سلامة (1431ق)، مسند الشهاب، دمشق: دار الرسالة العالمیة.
68. الکلیني، محمد بن یعقوب (1363ش)، الکافي، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
69. الکوفي، محمد بن سلیمان (1423ق)، مناقب الإمام أمیر المؤمنین علي بن أبي طالب علیه السلام، قم: مجمع احیای فرهنگ اسلامی.
70. المدیني، محمد بن عمر (1406ق)، نزهة الحفاظ، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
71. مسلم بن الحجاج (1412ق)، صحیح مسلم، القاهرة: دار الحدیث.
72. مسند الرضا، منسوب به امام رضا (ع)، روایة داود بن سلیمان الغَازي، قم: دفتر تبلغیات.
المفید، محمد بن محمد بن النعمان (1413ق)، الإشاد في معرفة حجج الله علی العباد، قم: کنگرۀ شیخ مفید.
73. المکي، محمد بن إسحاق (1424ق)، أخبار مکة، مکة المکرمة: مکتبة الأسدي.
74. النجاشي، أحمد بن علي (1365ش)، رجال النجاشي، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم: جامعۀ مدرسین.
75. النجاشي، أحمد بن علي (1408ق)، رجال النجاشي، تحقیق: محمدجواد نائینی، بیروت: دار الأضواء.
76. النجاشي، أحمد بن علي (1442ق)، رجال النجاشي، تحقیق: محمود دریاب نجفی، کربلاء: العتبة العباسیة المقدسة.
77. النیسابوري، الحاکم محمد بن عبد الله (1429ق)، فضائل فاطمة الزهراء، القاهرة: دار الفرقان.
[1] . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکدۀ الهیات، دانشکدگان فارابی، دانشگاه تهران، قم، ایران: khorvashamirhasan@gmail.com
[2] . لازم است از آقایان علی عادلزاده، عمیدرضا اکبری، امین حسینپوری، و محمد قندهاری تشکر کنم که با مطالعۀ این مقاله و ارائۀ نکات خویشان به بهبود آن کمک کردند.