بررسی اثر ویژگیهای شخصیتی مدیر عامل بر ارزش شرکت با میانجیگری مدیریت سود
محورهای موضوعی : فصلنامه مهارت های روانشناسی تربیتیمنوچهر شمس 1 , منصور گرکز 2 * , علی خوزین 3 , علیرضا معطوفی 4
1 - دانشجوی دکتری، گروه حسابداری، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
2 - دانشیار، گروه حسابداری، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
3 - گروه حسابداری، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علی آباد کتول، ایران
4 - استادیار گروه حسابداری ،واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی،گرگان،ایران
کلید واژه: ویژگیهای شخصیتی, مدیریت سود, ارزش شرکت,
چکیده مقاله :
پژوهش حاضر به بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود و ارزش شرکت میپردازد. جامعه آماري اين پژوهش، كليه شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1398 است، برای تعیین نمونه آماری، از روش نمونه گیری ساده استفادهشده و برای شرکتهای انتخابشده پرسشنامه ارسال گردید و درنهایت 50 شرکت که پاسخ دادند، در نمونه آماری این پژوهش قرار گرفتند. جهت آزمون فرضیه های پژوهش از الگوی معادلات ساختاری به روش حدقل مربعات جزئی آزمون (PLS) استفاده شد. بهمنظور ارزیابی ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل از آزمون پنج عاملی نئو(1992) و برای سنجش مدیریت سود و ارزش شرکت به ترتیب مدل جونز تعدیلشده و کیوتو بین استفاده شد. نتایج پژوهش نشان میدهد ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیر مثبت و معناداری دارد و باارزش شرکت رابطه معناداری وجود ندارد؛ اما ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق متغیر میانجی مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
The present study examines the effect of CEO personality traits on corporate value through the mediation of earnings management. The statistical population of this study is all companies listed on the Tehran Stock Exchange in 2019. To determine the statistical sample, simple random sampling was used and a questionnaire was sent to the CEOs of the selected companies. Finally, 50 company managers who responded were included in the statistical sample of this study. To test the research hypotheses, a structural equation model was used using the partial least squares (PLS) test. In order to evaluate the CEO personality traits, the Neo (1992) five-factor test was used, and to measure earnings management and corporate value, the modified Jones model and Kyoto model were used, respectively. The results of the study show that CEO personality traits have a positive and significant relationship on earnings management, and there is no significant relationship between CEO personality traits and corporate value. But CEO personality traits have a significant impact on company value indirectly through their effect on earnings management.
اسدی ، غلامحسین؛ بیات، مرتضی(1394)، تاثیر حسابداری محافظه کاری شرطی و غیر شرطی بر ارزش شرکت، فصلنامه علمي پژوهشي حسابداري مديريت، سال هشتم ،شماره بيست و چهارم.
اعتمادی، حسین، حصارزاده، رضا، محمدآبادی، مهدی، بذرافشان، آمنه.(1391)." افشا و ارزش شرکت: شواهدی از بازار سرمایه نوظهور ایران". فصلنامه علمی پژوهشی مدیریت، سال پنجم، شماره 13،صص 67-77.
اقامحمدي ها، مريم (1394)، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مدیران و قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد.
انصاري، عبدالمهدي، خورشیدي، علیرضا، شیرزاد، علی(1393)، بررسی تاثیر مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدي و واقعی سود بر نقدشوندگی سهام و ارزش شرکت، فصلنامه علمی پژوهشی دانش حسابداري و حسابرسی مدیریت سال سوم، شماره 11 ،پائیز 1393.
بلکويي, احمد رياحي.(1381)، مترجم: علي پارسائيان. تئوري هاي حسابداري. تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگي.
تقوی، مهدی؛ جبار زاده کنگر لوئی، سعید و سعید خدایار یگانه(1389)، تبیین رابطه هزینه های نمایندگی و ارزش شرکت با مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مجله مهندسی مالی و مدیریت پرتفوی،1(3):109-133.
توکل نیا، اسماعیل؛ تیرگری،مهدی(1393)، اهرم مالی، سطح نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت هاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران: بررسی روابط غیر خطی و سلسله مراتبی، فصلنامه علمی پژوهشی حسابداري مدیریت، سال هفتم ، شماره بیست و دوم.
خاني، عبدالله ( 1382 )، مديريت سود و پاداش مديران : مطالعه جهت شفاف سازي اطلاعات مالي، رساله دكتري حسابداري، دانشگاه علامه طباطبايي.
خنيفر، حسین؛ مقيمي، سيدمحمد؛ جندقي، غلامرضا؛ طاهري، فاطمه؛ سيار، ابوالقاسم(1388)، شناخت شخصيت مديران؛ لازمه ي مديريت رفتار سازماني (مطالعه موردي مدل پنج عاملي شخصيت (Big-5) در دانشگاه علوم پزشكي قم)،مجله مدیریت سلامت، شماره 12(37).
دستگیر،محسن، حسینی،سید احسان،(1392)، مروری جامع بر مدیریت سود(بخش دوم)، مطالعات حسابداری و حسابرسی،شماره 8،زمستان، صفحه 2-19.
دموري،داریوش؛ عارف منش،زهره؛ عباسي موصلو،خلیل(1390)، بررسي رابطه بين هموارسازي سود، کيفيت سود و ارزش شرکت در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، پژوهش هاي حسابداري مالي، دوره 3, شماره 1 (7)
رخشانی، محمد حسین؛(1384)، ابزارهای مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار،مجله بورس خرداد و تیر 1384 ، شماره 48
زرینی،محمد، متین فرد،مهران(1396)،مطالعه رابطه بین مدیریت سود واقعی و ارزش شرکت(شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران)،پژوهشهای جدید در مدیریت و حسابداری، تابستان 1396،شماره 24،صفحه 173تا197.
زمانی، ع. (1394). رابطه ادراک دلبستگی دوران نوجوانی به والدین و مسئولیت¬پذیری، با انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. رشته روانشناسی بالینی. دانشگاه آزاد بیرجند.
سياسي، علي اكبر، (1374)، نظريههاي شخصيت، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
سینایی،ح و سلگی،م و محمدی ،ک(1390) .تاثیر فرصت های رشد بر رابطه بین ساختار سرمایه، سود تقسیمی و ساختار مالکیت با ارزش شرکت.پژوهش های حسابداری مالی،سال سوم، شماره چهارم، وص 87-
شاملو،سعيد،(1386)،آسيب شناسي رواني، انتشارات رشد، تهران.
شبانی بهار، غلامرضا، امیر تاش، علیمحمد، مشرف جوادی، بتول، تندنویس، فریدون (1383)، ارتباط ویژگیهای شخصیتی با اثربخشی مدیران تربیتبدنی دانشگاههای سراسر کشور، مجله پژوهش در مدیریت ورزشی و رفتار حرکتی، شماره 3، صفحه 12-30.
شباهنگ، رضا؛(1387)،تئوری حسابداری،انتشارات سازمان حسابداری،نشریه 157، جلد اول.چاپ هشتم.
فراهاني،محمدنقي،(1378)،روان شناس شخصيت(نظريه،تحقيق،كاربرد)،تهران:انتشارات دانشگاه تربيت معلم.
گنجی، حمزه؛گنجی،مهدی. (1393) نظریه های شخصیت، نشر ساوالان.
مشايخي, بيتا, ساسان مهراني, کاوه مهراني, و غلامرضا کرمي ( 1384). “نقش اقلام تعهدي اختياري در مديريت سود شركت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.” بررسي هاي حسابداري و حسابرسي, زمستان: 61-74.
مهرانی, کاوه؛ تحریری، آرش؛ فرهادی،سوران(1393)، چرخه عمر واحد تجاری، ساختار سرمایه و ارزش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار،دانش حسابداری،دوره 5، شماره 17.
نادریان جهرمی، مسعود؛ امیر حسینی، سید احسان (1386)، بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی و دموگرافیکی مدیران ورزشی با مهارتهای شغلی آنان، مجله المپیک، شماره 40، صفحه 105 تا 114-سیف نراقی، مریم و نادری، عزت الله (1384). اختلالات رفتاری کودکان. تهران : انتشارات بدر.
Beaver, W. H., McNichols, M., & Nelson, K. (2000). Do firms issuing equity manage their earnings? Evidence from the property-casualty insurance industry.
Birnberg, J. G., (2011), "A Proposed Framework for Behavioral Accounting Research", Vol. 23, PP. 1-43.
Cronqvist, Henrik,A,k, and S,Y,(2012), Behavioral consistency in corporate finance: CEO personal and corporate leverage Journal of Financial Economics 103 (2012) 20–40.
Deegan, C. and Unerman, J., (2006), Financial Accounting Theory, New York, McGraw-Hill, PP.410.
Degeorge, K. J. Patel, and R. Zeckhauser. (1999). “Earnings management to exceed thresholds”. Journal of Business, Vol. 72: 1-33.
Ezzeddine Ben Mohamed a,Sami Jarboui a , Amel Baccar , Abdelfettah Bouri(2015), On the effect of CEOs’ personal characteristics in transport firm value? A stochastic frontier model, Case Studies on Transport Policy, CSTP-53; No. of Pages 6.
Gow, I. D., Kaplan, S. N., Larcker, D. F., & Zakolyukina, A. A. (2016). CEO personality and firm policies (No. w22435). National Bureau of Economic Research.
Healy M.Paul and James M.Wahlen,(1999). A review of the earnings management literature and its implications for standard setting. Accounting Horizons,13(4)
Popova, T., Georgkopoulos, G., Sotiropoulos, I., and asilriou.,V. (2013), Mandatory Disclosure and its Impact on the Company, International Business Research, 6(5): pp 1-16.
Pornist, j., Gary A, M., Soon Suk, Y., & Young S, K. (2008). Is Earnings Management Opportunistic or Beneficial? An Agency Theory Perspective. International Review of Financial Analysis, 17(3): 622-634.
Scott, W. R. (1997). Financial accounting theory (Vol. 3, pp. 335-360). Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall.
فصلنامه مهارت های روانشناسي تربيتي
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن
سال پانزدهم، شماره چهارم، زمستان 1403، پیاپی 60
صص 63-44
بررسی اثر ویژگیهای شخصیتی مدیر عامل بر ارزش شرکت با میانجیگری مدیریت سود
منوچهر شمس1، منصور گرکز2*، علی خوزین3، علیرضا معطوفی2
1) دانشجوی دکتری، گروه حسابداری، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
2) گروه حسابداری، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
3) گروه حسابداری، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی، علی آباد کتول، ایران
*نویسنده مسئول: m_garkaz2009@yahoo.com
تاريخ دريافت مقاله 26/05/1403 تاريخ پذيرش مقاله 15/10/1403
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی اثر ویژگیهای شخصیتی مدیر عامل بر ارزش شرکت با میانجیگری مدیریت سود میپردازد. جامعه آماري اين پژوهش، كليه شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1398 است، برای تعیین نمونه آماری، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفادهشده و برای مدیر عاملهای شرکتهای انتخابشده پرسشنامه ارسال گردید و درنهایت 50 نفر از مدیران شرکت که پاسخ دادند، در نمونه آماری این پژوهش قرار گرفتند. جهت آزمون فرضیه های پژوهش از الگوی معادلات ساختاری به روش حدقل مربعات جزئی آزمون (PLS) استفاده شد. بهمنظور ارزیابی ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل از آزمون پنج عاملی نئو (1992) و برای سنجش مدیریت سود و ارزش شرکت به ترتیب مدل جونز تعدیلشده و کیوتو بین استفاده شد. نتایج پژوهش نشان میدهد ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود رابطه مثبت و معناداری دارد و بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و ارزش شرکت رابطه معناداری وجود ندارد اما ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق اثری که بر مدیریت سود دارد، بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
کلید واژگان: ویژگیهای شخصیتی، مدیریت سود، ارزش شرکت
مقدمه
حسابداری یک سیستم اطلاعاتی است که نتایج آن توسط اشخاص و گروههای استفادهکننده به کار گرفته میشود. به این دلیل آثار رفتاری حسابداری موردتوجه محققین و علاقهمندان قرار دارد (شباهنگ،1387). تحقیقات رفتاری در حسابداری برای اولین بار در دههی 1960 مطرح و طی دههی 1970 با تحقیقات انجامشده توسط اشتین و لی بی، گسترش یافت (دیگان ،2011). توسعهی مباحث شخصیتی و تصمیمگیری رفتاری، سهم عمدهای در ظهور تحقیقات رفتاری در حسابداری داشته است (بین برگ ،2011). این تحقیقات به بررسی حوزهی فنی حسابداری، حوزههای روانشناسی و اجتماعی آن میپردازند. بینبرگ تحقیقات رفتاری انجامشده در حسابداری را در چهار حوزهی مختلف اشخاص، گروهها، سازمانها و شرایط محیطی طبقهبندی کرده است. طبق این طبقهبندی تحقیقات در حوزهی اشخاص، بر ویژگیهای شخصی یک عامل منفرد یا پاسخ او در برابر مجموعهی دادههای مشخص یا محرکهای حسابداری تأکید میکنند.
دیگان و آنرمن (2006)، هدف بسیاری از تحقیقات رفتاری را، ارزیابی رفتار واقعی تصمیمگیری، توسعه و آزمون تئوریهای مربوط، شناسایی ضعفهای رفتاری و پیشنهاد راهحل مناسبی معرفی میکنند. تحقیقات رفتاری حسابداری را میتوان بهصورت مطالعه رفتار حسابداران یا افرادی که رفتار آنان متأثر از وظایف و گزارشهای حسابداری است، تعریف کرد.
امروزه یکی از دغدغههای اساسی مدیران درک درست نسبت به افق آینده شرکت و فرآیند ایجاد ارزش است در این راستا موفقیت شرکتهای بزرگ مرهون صلاحیت و شایستگی مدیران است. هرچه واحد اقتصادی ازنظر مدیریت، نیرومندتر باشد توفیق بیشتری در نیل به اهداف واحد کسب خواهد کرد و این موجب ایجاد زمینههای لازم برای پیادهسازی سیستمهای نوین مدیریتی در سازمان خواهد شد (آقا محمدی،1394).
همه مديران، بهحکم آنكه مديرند، به يك شيوه عمل نمیکنند، ماننــد ســاير افراد جامعــه تفاوتهای فردي، اســتعدادها، انگیزهها، رغبتها و تمايــلات مخصوص به خوددارند و از نگــرش، دانش و نظام ارزشــي متفاوتي برخوردارند. اين تفاوتها، گرچه بهظاهر ممكن است جزئي باشد، هنگامیکه از فرايندهاي واســطه شــناختي افراد عبــور میکنند، به تفاوتهای بســيار بــزرگ و نتايج رفتــاري کاملاً متفاوت میانجامد. چنين تفاوتهایی عمدتاً از تفاوتهای ناشي از شخصيت هريك از افراد سرچشمه میگیرد (نادریان،1386).
ازآنجاکه مديران در مقايســه با افراد معمولي و ســاير كاركنان از قدرت و حق تصمیمگیری بيشتري برخوردارند، شــخصيت آنها میتواند در تصميمات و روشهای آنها تأثيرگذار باشد. بهبیاندیگر، مديران داراي فلسفه شخصي هســتند كه نگرش آنها نسبت به مســائل مختلف ســازمان و كاركنان، مسائل پيرامون آنها و فعالیتهایشان را تحت تأثير قرار میدهد. ســبك و فلسفه مديريتي هر مديري تحت تأثير شخصيت و فرهنگ اوست.
مفهوم شخصيت درروان شناسي اهميت زيادي دارد زيرا از ميان ویژگیهای مختلف، عاملي كه میتواند به انسانها كمك كند تا خود و ديگران را بهتر بشناسد، شخصيت است. شخصيت، جنبهای از حيات انسان است كه پیشبینی میکند آدمي در اوضاعواحوال معين چه رفتاري را از خود نشان خواهد داد. شخصيت، ويژگي است كه فرد را قادر به ايجاد ارتباط با ديگران میسازد. مفهوم شخصيت ازآنجهت براي مديريت اهميت دارد كه نقش عمدهای در ادراك، ارزيابي و واكنش فرد در برابر محيط دارد. شخصيت يكي از عوامل مهمي است كه بر عمل و رفتار مديران تأثیر میگذارد و اين تأثیرپذیری از شخصيت درنهایت در تصميمات مديريتي و رفتار سازماني آنان مؤثر خواهد بود (نادریان،1386).
تفاوتهای افراد بر پايه شخصيت میتواند منبع توسعه رشــد و خلاقيت و يا ريشــه تعــارض، ناكامي و مشــكلات اجتنابناپذیر سازماني باشد. يكــي از اين مشــكلات اجتنابناپذیر تفاوتهای فردي در ســازمان، حفظ خصائص فردي و شــخصيتي مديران بهموازات خلق همكاري و همســازي با ديگران اســت كه ازجمله چالشهایی اســت كه پيش روي بسياري از سازمانها قرار دارد. بااینوجود شــخصيت مدير ازجمله يكي از معدود جنبههایی است كه كمتر بدان پرداختهشده، باوجودآنکه تأثير بارزي بر نحوه نگرش، عملكرد و شــيوه مديريت مديران دارد (خنیفر و همکاران،1388).
شخصيت، جنبهای از حيات انسان است كه پیشبینی میکند آدمي در اوضاعواحوال معين چه رفتاري را از خود نشان خواهد داد. صاحبان هركدام از صفات شخصيتي به شيو ه هاي خاصي رفتار میکنند و داراي انتظارات خاصي هستند. شناخت ویژگیهای شخصيتي، چگونگي شکلگیری و علتهای بروز رفتارها ازجمله مباحث روانشناسی مديريت است و بهواسطه نقش و اهميتي كه دارد تا حدودي توانسته است رفتارهاي انساني را در سازمانها درك و پیشبینی كند (شبانی و همکاران،1383). کورنکویست و همکاران (2012) نیز به نقش شخصیت و رفتارهای شخصی مدیران عامل و ثبات رفتاری آنها اشاره میکنند و به این موضوع اشاره دارند که شخصیت و ویژگیهای شخصیتی باعث شود که درک درستی از ساختار سرمایه شرکت به دست آورند.
روانشناسی و امور مالیه دو حوزه علمی است که در چند دهه اخیر مرزهای همدیگر را شکسته و در زمینههای متعددی باهم همپوشانی پیداکردهاند. یکی از این موارد در هنگام تصمیمگیری مدیریت سود رخ میدهد که قضاوتهای شخصی و احساسات حسابداران و مدیران، بر نتایج تصمیماتشان اثر گذاشته و بهنوعی آنچه در ادبیات مالی رفتاری خرد رخ میدهد در اینجا نیز پدیدهای مشابه آن را میبینیم. در حقیقت حالات روحی و ویژگیهای فردی و حرفهای افراد بر نوع تصمیم و نتایج آن اثر ویژهای خواهند داشت که احتمالاً با نتیجه تصمیم عقلایی متفاوت است.
در ادبيات حسابداري تعاريف گوناگوني از مديريت سود ارائهشده است. اسکات (1997) به مديريت سود بهعنوان اختيار شرکت در انتخاب سياستهاي حسابداری براي دستيابي به برخي اهداف خاص مدير، اشاره ميکند. هيلي و والن (1999) بيان مينمايند که: مديريت سود هنگامي رخ ميدهد که مديران براي گزارشگري مالي از قضاوتهاي خود استفاده ميکنند و اين کار را باهدف گمراه کردن برخي از سهامداران دربارهي عملکرد واقعي اقتصادي و يا براي تأثيرگذاري در نتايج قراردادهايي که به ارقام حسابداري گزارششده بستگي دارند، انجام ميدهند. در تعريفي ديگر، دي جورج و همکاران ، مديريت سود را بدين گونه تعريف مينمايند: دستکاري مصنوعي سود بهوسیله مديريت براي حصول سطح مورد انتظار سود در جهت بعضي تصميمهاي خاصي از قبيل پيشبيني تحليل گران و يا برآورد روند سودهاي قبلي براي پيشبيني سودهاي آتي (دي جورج و همکاران، 1999).
مدیریت سود، مداخله هدفمند در فرایند گزارشگری مالی برونسازمانی شرکت بهمنظور کسب منافع شخصی مدیر تعریف میشود. مدیر ممکن است از دستکاری و مدیریت سود در پی کسب منافع شخصی از ذینفعان خارج سازمانی از قبیل پاداش یا منافع مالیاتی باشد (اعتمادی،1391).
همه تعاريف مذكور کموبیش شبيه همديگر ميباشند، اما بهطورکلی مديريت سود به اثرگذاری روي سود شركت بهنحویکه منافع و خواستههای شركت و مديران آن را برآورده نمايد، تعريف ميشود (رخشاني،1384).
در مديريت سود، مديريت قضاوت خود را در ارتباط با گزارشگری مالي يا سازماندهی رويدادها بهمنظور تغيير گزارشهاي مالي به كارميگيرد. چه اين كار بهمنظور گمراه كردن سهامداران در مورد عملكرد شركت، يا بهمنظور تأثیر بر نتايج قراردادهاي متكي به ارقام گزارششده حسابداري باشد (خاني،1382). صورتهاي مالي نادرست تا زماني كه عدم صحت آنها معلوم شود متناوباً مديران خوشبین را ترغيب به سرمایهگذاری ميكند. تحت چنين شرايطي تلاش جهت دستیابی به ارزش مورد انتظار بازار سرمايه و اهداف سوددهي بالا ميتواند روي سرمایهگذاران، كارمندان، مشتريان و غيره اثر بگذارد. مايرن و همکاران (2005) ادعا ميكنند شركتها در صورتهاي مالي گزارششده خود تمايل به گسترش شركت دارند و همواره سعي ميكنند در گزارشهای خود بهطور متوالي افزايش سود را نشان دهند.
مدیران ممکن است به روشهای مختلفی روی سودهای گزارششده اثر بگذارند و آن را مدیریت نمایند. به این روشها و تکنیکهای مختلف مدیریت سود، ابزارهای مدیریت سود گفته میشود (دستگیر،1392). گاني (2010) مديريت سود را به دودستهی مديريت سود بر مبنای مدیریت اقلام تعهّدي اختیاری و مدیریت سود بر مبنای مدیریت فعالیتهای واقعي تقسيم نموده است. از طرف دیگر، تعیین ارزش شرکت ازجمله عوامل مهم در فرآیند تصمیمگیری میباشد، ارزش هر شرکت با توجه به ارزش سهام آن قابلتعیین است، ازاینرو، سرمایهگذار با توجه به ارزش شرکت اولویت خود در سرمایهگذاری را مشخص میکند (سینایی و همکاران،1390)
عدهای معتقدند كه سرمایهگذاران براي شرکتهایی كه داراي سود ثابت و پايدار هستند، ارزش بيشتري قائل میشوند، درنتیجه ممكن است مديران براي افزايش قيمت سهام شركت خود به مديريت سود رویآورند. با توجه به اهميت سود گزارششده، بر تصميمات اقتصادي و تخصيص منابع كمياب، مديريت سود و كيفيت سود گزارششده، موضوع بسياري از تحقيقات حسابداري در طول سه دهه گذشته بوده است.
با توجه به مطالب فوق میتوان انتظار داشت که شخصیت مدیران در نوع تصمیمگیری و قضاوت آنها مؤثر باشد، و یکی از این تصمیمات در مورد مدیریت سود میباشد. مدیریت سود میتواند باانگیزههای مختلفی همراه باشد. هدف اصلی مدیریت سود در این انگیزهها بقای شرکت، ایجاد وضعیت نقدینگی و اعتباری مناسبتر و در یککلام بهبود وضعیت شرکت میباشد. علاوه بر این مدیر میتواند انگیزههای شخصی مانند افزایش پاداش، امنیت شغلی داشته باشد، همچنین میتوان انتظار داشت که مدیریت از طریق مدیریت سود به یکی از مهمترین اهداف خود که افزایش ارزش شرکت میباشد دست پیدا کند. حال با توجه به تأثیر ویژگیهای شخصیتی مدیران بر تصمیم در مورد اعمال مدیریت سود و از طرفی تأثیر مدیریت سود بر ارزش شرکت، این سؤال مطرح میشود که آیا ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت تأثیرگذار است؟
مبانی نظری پژوهش
نظریه پنج عاملی شخصیت
نظریه پنج عاملی شخصیت بیشتر بانامهای کری و کاستا مطرح میشود. کری و کاستا که در مرکز پژوهشهای پیریشناسی مؤسسه ملی تندرستی در بالتیمور مریلند کار میکردند، برنامهای را در پیش گرفتند که پنج عامل شخصیت معروف به «پنج عامل نیرومند» یا «پنج بزرگ» را شناسایی کردند (به نقل از شولتز و شولتز،(1381) مدل پنج عاملی شخصیت مدل مسلط در روانشناسی گرایشی میباشند. منظور از گرایش، ویژگیهای پایدار و نسبتاً ثابتی است که افراد را از یکدیگر متمایز میسازند و معمولاً مترادف باصفت به کار میرود، هرچند صفت اغلب در ترکیب با سایر اصطلاحات به کار میرود و ایدههای تا حدی متفاوت و یا ماهیت پایدار یک ویژگی را که ممکن است در سایر مردم حالتی گذرا به نظر برسد را منتقل میکند. مانند اضطراب، صفتی که بیان میکند در برخی افراد آمادگی برای اضطراب خصیصهای ثابت از شخصیت آنان است محققان روانشناسی گرایشی تقریباً در دو گروه قرار میگیرند. گروه اول کسانی هستند که در پی درک صفات انسانی از طریق بررسی تفاوتهای فردی در سرشت زیستشناختی و ژنتیکی فرد یا انسان بهطورکلی هستند و دسته دیگر که از فنون آماری بهویژه تحلیل عوامل برای شناسایی تعداد، ماهیت و ساختار گرایشهای شخصی استفاده میکنند. معمولاً روان میکنند: رویکرد واژگانی، رویکرد نظریهای و رویکرد آماری (لیبرت و اسپیگلر ، 1998؛ به نقل از زمانی، 1394). مدل پنج عاملی شخصیت بیشتر بر رویکرد آماری متکی است، هرچند ریشههای اصلی ماده هایآن از رویکرد واژگانی به مطالعه شخصیت منشأ میگیرد. به نظر میرسد ترستون با استفاده از تحلیل عوامل اولین کسی باشد که مدل پنج عاملی را مطرح نمود، اما انتساب ریشه مدل پنج عاملی به فیسک معمولتر است. فیسک برای اولین بار دریافت که از فنون سنجش متفاوتی، ازجمله درجهبندی خود، درجهبندی توسط همسالان و مشاهدهگران استفاده میشود احتمال دارد که در زمینه عوامل پنجگانه به تعاریف مشابه ای دستیافت (شاملو، 1386).
پنج عامل شخصیت عبارتاند از: 1- بعد روان رنجور خویی ( N) 2- بعد برونگرایی ( E) 3- بعد انعطافپذیری (O ) 4- بعد توافق یا تطابقپذیری ( A) 5- بعد باوجدان بودن ( C).
روان رنجور خویی: فردی که از روان رنجوری عذاب میکشد، میداند که در زندگی چه میخواهد انجام دهد و از قصد خود در رابطه با افراد و اشیاء کموبیش مفهوم روشنی در ذهن خود دارد، هرچند به دلایل نامشخص کوششهایش به موفقیت نمیرسد. درحالیکه میخواهد منطقی باشد، حرفهای احمقانه میزند، کسانی را که میخواهد تحت تأثیر قرار دهد میآزارد و همهچیز برایش مشکلآفرین میشود که نسبت به دیگران نگرشهایی پیدا میکند که کاملاً بیاساس است. افکار کسی که از روان رنجوری در عذاب است بیهوده نیست، بلکه درواقع حالتهای مبالغهآمیز از دیدگاهی معقولتر است. مثلاً کسی که همیشه این احساس را داشته باشد که بیشازحد ممنون کارهایی باشد که برایش انجام میدهند، از روان رنجوری خفیفی رنج میبرد. حقشناسی او بیجا نیست، اما از حد خارج است. نگرش فرد روان رنجور درواقع ابلهانه نیست، بلکه ممکن است نسبت به موقعیتهای واقعی نامناسب باشد. روان رنجور همیشه کسی است که میتوان با او منطقی و معقول صحبت کرد و اگر سعی شود، میتواند به تصویر کاملاً درستی ازآنچه برایش اتفاق میافتد، دست یابد. به عبارتی چنین شخصی دارای ذهن خودآگاه است که به صورتی اخلاقی هستند. این معقول سازمانیافته، اما درعینحال نمیتواند با آنچه رخ میدهد سازگار باشد و اغلب پایش رفتار خود را از دست میدهد.
برونگرایی: هنگامیکه توجه به اشیاء و امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی نتیجه ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معلول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده میشود. افراد برونگرا مایل هستند که بر محیط اطراف خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر میشوند (سیاسی، 1374).
انعطافپذیری: اشخاص انعطافپذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند وزندگی آنها ازلحاظ تجربه غنی است، چون تجارت جدید را میپسندد و میخواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارت میروند و سعی میکنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیرمتعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشههای نو رغبت نشان میدهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود، یا به عقاید سنتی نشان میدهند. البته این مسأله بدان معنی نیست که آنها همواره درصدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد. آنها تمایل دارند این ایدههای جدید را بشنوند، بررسی کنند و موردتوجه قرار دهند، هرچند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانیتر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطافپذیر غیر سنتی و غیرمتعارف هستند. علاقهمند هستند همیشه سؤال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیراصولی هستند و پای بندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطافپذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنتگرا از آنها دفاع کند (سیاسی، 1374).
بعد توافق یا تطابقپذیری: اين ويژگي به گرايش افراد به همسان بودن با ديگران ارتباط مییابد. افراد با ويژگي تطابقپذیری، قابلاعتماد، رو راست، نوعدوست، مهربان و داراي خصيصه ازخودگذشتگی، پيرو، متواضع و فروتن و خوشقلب هستند.
باوجدان بودن یا وظیفهشناس: قابل اتکاء بودن ازجمله خصوصیات برتر شخص وظیفهشناس و باوجدان است. صفاتی که با عامل وظیفهشناسی (باوجدان بودن)، همراه هستند، عبارتاند از: سنجیده، دقیق، مسئول و منظم بودن، برنامه داشتن، پرکار بودن، علاقهمند بودن به پیشرفت و پشتکار داشتن میباشند (سیاسی، 1374).
مديريت سود
توسعه فعاليتهاي اقتصادي و پيچيدگي آنها از یکسو و نياز به اطلاعات مالي دقيق از سوي ديگر، منجر به ابداع روشهاي تحليلي و مديريتي نوين در حسابداري شده است. در اواخر دههي 1920 ميلادي رايج شدن صورتحساب سود و زيان همراه با فشارهاي قابلتوجه از سوي افراد خارج از حرفهي حسابداري و نيز عدم رضايت دستاندرکاران حرفهاي و دانشگاهيان از روشهاي جاري، تغييرهاي نهادي مهمي را در تفکر و نظريهي حسابداري به وجود آورد.
يکي از مهمترين اين تغييرها، تأکيد و توجه بيشتر بهصورت سود و زيان بود که سبب شده تا مقولهاي به نام مديريت سود متولد و مطرح شود (بلکويي، 1381). اين مبحث در حسابداري از حدود ابتداي قرن بيستم به بعد با تحقيقات مختلفي توسط صاحبنظران رشته حسابداري شکل گرفت. هر يک از اين تحقيقات از ابعاد خاصي و با عبارت متفاوتي به موضوع پرداختهاند. در ادبيات حسابداري تعاريف گوناگوني از مديريت سود ارائهشده است که در ادامه به تعدادي از آنها اشاره میگردد:
اسکات (1997) به مديريت سود بهعنوان اختيار شرکت در انتخاب سياستهاي حسابداری براي دستيابي به برخي اهداف خاص مدير، اشاره ميکند. بيور و مک نيکسل دستکاري سود توسط مديريت بهمنظور دستيابي به قسمتي از پيشداوريهاي مربوط به «سود مورد انتظار» (مانند پيشبينيهاي تحليل گران، برآوردهاي قبلي مديريت و يا کاهش پراکندگي سودها) را بهعنوان مديريت سود تعريف ميکنند (بيور و مک نيکلس، 2000). واين (2006) بيان مينمايد که مديريت سود بهعنوان فرايند برداشتن گامهاي آگاهانه در چارچوب اصول پذیرفتهشدهی حسابداري براي نزديک کردن سود گزارششده به سطح موردنظر تعریفشده است. عمل نزديک کردن سود گزارششده به سطح سود هدف از طريق دستکاري در حسابها انجام ميشود.
همه تعاريف مذكور کموبیش شبيه همديگر ميباشند، اما بهطورکلی مديريت سود به اثرگذاری روي سود شركت بهنحویکه منافع و خواستههای شركت و مديران آن را برآورده نمايد، تعريف ميشود (رخشاني،1384). بررسي ادبيات مرتبط با مديريت سود،بيانگر تلاش محققين در توضيح اين مطلب است كه چرا مديران به دنبال دستكاري سود هستند، چگونه سود را مديريت ميكنند و تبعات اینگونه رفتار چه است. پاسخ به اين سؤالات، بخش عظیمیای تحقيقات تجربي را در حوزه حسابداري و گزارشگری مالي به خود اختصاص داده است (مشايخي و همکاران، 1384).
ارزش شرکت
هر فرد سرمایهگذار با توجه به ارزش، ریسک و بازده سهام اقدام به سرمایهگذاری در اوراق بهادار مختلف میکند. ارزش هر شرکت تحت تأثیر دو عامل کلیدی ریسک و بازده قرار دارد. معمولاً سرمایهگذاریها باهدف کسب نرخ بازده مورد انتظار انجام میگیرند ولی کسب این نرخ بازده همراه با ریسک است. ریسک را میتوان احتمال اختلاف بین بازده واقعی یک سرمایهگذاری از بازده مورد انتظار آن دانست. بر این اساس لازم است که سرمایهگذاران بتوانند ارزش شرکت موردنظر را محاسبه کرده، ریسک سرمایهگذاری خود را اندازهگیری کنند و نیز نحوه تأثیر ریسکهای سیستماتیک و غیر سیستماتیک بر ارزش سهام را تجزیهوتحلیل نمایند. در مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای که داراییها را با توجه به ریسک آنها قیمتگذاری میکند از شاخصی بنام برای سنجش و اندازهگیری ریسک سیستماتیک استفادهشده است. معیار سنجش ریسک غیر سیستماتیک نیز انحراف معیار در نظر گرفتهشده است. شاخص کیو توبین که نسبت ارزش بازار شرکت بر ارزش دفتری آن است نشاندهنده میزان ارزش شرکت است.
مردم برحسب تمایلات مختلف میتوانند پول، اوراق قرضه و اوراق سهام نگهداری کنند. در برخی مدلهای اقتصادسنجی این سه نوع دارایی به دو نوع یعنی پول و اوراق قرضه محدودشده است و مثلاً کینز در کتاب نظریه عمومی خود مفروض داشته که اوراق قرضه و سهام قابل جانشینی هستند و ازنظر سرمایهگذار باهم فرقی ندارند و مردم میتوانند داراییهای مالی خود را در این دو قالب و بدون تفاوت از هم نگهداری کنند.
توبین این فرض را رد میکند و نتیجه میگیرد که تأثیر سیاست پولی بر تولید و درآمد واقعی را نمیتوان تنها با توجه به نرخ بهره مورد قضاوت قرار داد. افزایش و کاهش تقاضای پول را نمیتوان با تغییرات نرخ بهره سنجید، بلکه باید نرخ بازده ای را موردتوجه قرار داد که در آن سرمایهگذاران حاضر به خرید اوراق قرضه و سهام هستند. اصولاً، معیار نهایی افزایش و کاهش تقاضا، رابطه میان دارایی و بدهیهای بنگاههای بازرگانی، به قیمت متداول در بازار و هزینه جایگزینی دارایی این بنگاهها به قیمت جاری است. توبین نسبت این دو را کیو مینامد. هرگونه تغییری در مقدار کیو ممکن است در اثر سرمایهگذاری در بازارهای مالی یا درنتیجه تغییر انتظارات سرمایهگذاران در بازده مورد انتظارشان در بازار سرمایه رخ دهد. در سال 1969 توبین در مقالهای بانام «روش تعادل عمومی در نظریه پول» نتیجه گرفت که تغییر تقاضا در بخش مالی تنها با تغییر در کیو امکانپذیر میشود. البته تغییر در ترجیحات افراد برای پول، اوراق قرضه و سهام نیز ممکن است باعث چنین تغییری شود. سیاست پولی تنها یکی از عناصری است که نرخ تورم و بیکاری را تغییر میدهد و لزوماً مهمترین عامل نیست. این مطلب، به نوبة خودپاسخی به مکتب پولگرایان است.
جیمز توبین، نظریه «کیو توبین» را بهعنوان شاخصی برای پیشبینی اینکه آیا وجوه سرمایهگذاری شده افزایش و کاهش خواهند یافت معرفی کرد.
یکی از وظایف مدیران مالی حفظ و افزایش ارزش شرکت میباشد. اگرچه شرکت را میتوان از دیدگاههای متفاوتی مورد ارزیابی و ارزشگذاری قرار داد لیکن آنچه برای مدیران و سهامداران حائز اهمیت فراوانی است ارزش بازار سهام شرکتهای آنان است. بایستی توجه داشت که آنچه برای سرمایهگذاران و سهامداران است الزاماً برای سایر اشخاص و گروهها ازجمله بستانکاران، دولت، بانکها، اقتصاددانان و دیگر گروهها از اهمیت یکسانی برخوردار نیست؛ بهعبارتدیگر هر یک از اشخاص و گروههای مختلف برای ارزیابی شرکت از دیدگاه خاص خود به آن مینگرند. ارزشگذاری شرکتها از ضروریات برنامهریزی برای مدیران و سرمایهگذاران است. ارزشگذاری نمایشگر چگونگی تأثیر استراتژی و ساختار مالی بر ارزش بازار سهام شرکتها است. (زرینی و متین فرد، 1396)
در تعیین ارزش شرکت شخص سرمایهگذار است که اوراق بهادار شرکتها را خریدوفروش میکند و او است که میخواهد ارزش بازار این اوراق را بداند. اگر شرکتی درصدد برآید که ثروت سهامداران را به حداکثر برساند باید در تصمیمگیریها، اهداف خود را بهگونهای تعیین کند که باعث افزایش تقاضای سرمایهگذاران (برای خرید سهام و سایر اوراق بهادار شرکت) گردد. این نوع تقاضاها موجب بالا رفتن قیمت آن اوراق بهادار در بازار خواهد شد. یکی از راههای افزایش ثروت سهامداران این است که ارزش سهام عادی شرکت افزایش یابد؛ بنابراین، نکته حائز اهمیت این است که مدیران بتوانند متغیرها یا عواملی را موردتوجه قرار دهند که در فرآیند تعیین ارزش اوراق بهادار، موردنظر سرمایهگذاران قرار میگیرند. نکته مهم دیگر این است که آنان بتوانند این مطلب را درک کنند که ارزش اقلام دارائیهای مالی به چه طریقی تعیین میگردد. برای تعیین ارزش یک شرکت میتوان همه روشها را در سه گروه قرار داد: آنچه یک شرکت دارد، آنچه یک شرکت به دست میآورد یا آنچه شرکت در بازار عاید خواهد کرد (زرینی و متین فرد، 1396).
پیشینه پژوهش
توکل نیا و تیرگری (1393) به بررسی اهرم مالی، سطح نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران (بررسی روابط غیرخطی و سلسله مراتبی) پرداختند. نتایج پژوهش بیانگر ارتباط یو (U) شکل بین اهرم مالی و سطح نگهداشت وجه نقد و بین سطح نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت است.
مهرانی و همکاران (1393) در مطالعهای تحت عنوان " چرخه عمر واحد تجاری، ساختار سرمایه و ارزش شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار" به این نتیجه رسیدند که رابطه بین اهرم مالی و ارزش شرکت منفی است. با توجه به تئوریهای ساختار سرمایه (تئوری سلسله مراتبی) مبنی بر ارجحیت شرکتها در استفاده از منابع مالی موجود جهت تأمین مالی پروژههای سرمایهگذاری و پیش برد اهداف و همچنین، تئوری چرخه عمر شرکت مبنی بر وجود اهرم مالی بیشتر در شرکتهای رشدی نسبت به شرکتهای بالغ، به آزمون میزان وجود این رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش پرداختهاند که نتایج بیانگر آن است که این رابطه در شرکتهای رشدی دارای اهمیت بیشتری میباشد.
انصاری و همکاران (1393) به بررسی تأثیر مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدي و واقعی سود بر نقد شوندگی سهام و ارزش شرکت پرداختند. در این پژوهش براي اندازهگیری مدیریت سود از مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدي بر اساس مدل تعدیلشده جونز و مدیریت واقعی سود بر اساس مدل روچودهري و زاروین استفاده میشود. نمونه آماري پژوهش شامل 99 شرکت در طی سالهای 1387 تا 1390 میباشد. نتایج با استفاده از روش رگرسیونهای چند متغیره و روش دادهاي پانل بیانگر ارتباط مثبت و معنادار میان مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدي با معیار عدم نقد شوندگی آمیهود و ارتباط منفی و معنادار با معیار ارزش شرکت میباشد و در بخش دیگر نتایج بیانگر رابطه معنادار میان مدیریت واقعی سود و متغیرهاي وابسته نمیباشد.
اقامحمدي ها (1394) به بررسی ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مدیران و قیمتگذاری داراییهای سرمایهای پرداخت. جامعه آماری پژوهش بورس اوراق بهادار تهران است. جهت تعیین نمونه آماری از روش کوکران استفادهشده است و درنهایت 82 شرکت در بازه زمانی 1391 تا 1393 موردبررسی قرار گرفت. برای آزمون ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مدیران از آزمون پنج عاملی نئو (NEO-FFI-60) کاستا و مک کرا (1992) استفادهشده است و در این راستا مدل آماری بکار گرفتهشده مدل رگرسیونی چند متغیره است. بازده سهام، ریسک سرمایهگذاری و قیمت سهام بهعنوان متغیرهای وابسته و عوامل ویژگیهای شخصیتی شامل روان آزردگی، برونگرایی، گشودگی، موافق بودن و باوجدان بودن، متغیرهای مستقل پژوهش در نظر گرفتهشده است. نتایج حاصل از پژوهش صورت گرفته حاکی از آن است که ویژگیهای شخصیتی مدیران بر بازده سهام اثرگذار است ولی بر ریسک سرمایهگذاری و قیمت سهام تأثیر ندارد. گرچه ممکن است این نتایج متناقض و غیرمنتظره به نظر برسد ولی با دقت و تأمل بیشتر میتوان دریافت که بازده سهام متغیری است که ارتباط درونی بیشتری با شرکت و طبعاً عملکرد مدیریت دارد حالآنکه دو متغیر دیگر (ریسک سرمایهگذاری و قیمت سهام) تحت تأثیر پارامترهای دیگر و بیشتر متأثر از رفتار سرمایهگذاران و شرایط اقتصادی است. نتایج حاصل از این پژوهش میتواند مورداستفاده تحلیلگران مالی، سیاستگذاران مالی، مؤسسات مالی سرمایهگذاری، بازار سرمایه و سرمایهگذاران فردی واقع شود.
اسدی و بیات (1394) به بررسی تأثیر حسابداری محافظهکاری شرطی و غیرشرطی بر ارزش شرکت پرداختند. نتایج تحقیق آنان نشان میدهد که محافظهکاری شرطی و غیرشرطی با ارزش شرکت دارای رابطه مستقیم و معنادار میباشد، هرچه میزان محافظهکاری بین مدیران بیشتر باشد سبب افزایش ارزش شرکتها میشود. درواقع میتوان اظهار داشت از آنجائی که ارزش شرکت تابع عرضه و تقاضای سهام آن میباشد، بنابراین حسابداری محافظهکاری بر روی عرضه و تقاضای سهام تأثیرگذار میباشد و ازاینرو سبب تغییر در ارزش شرکت میشود.
زرینی، و متین فرد (1396) در تحقیقی با عنوان مطالعه رابطه بین مدیریت سود واقعی و ارزش شرکت (شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران) به این نتیجه رسیدند که بین مدیریت سود واقعی و ارزش شرکت رابطه معنی دار و منفی وجود دارد. همچنین بین هر یک از اجزای مدیریت سود واقعی (جریان نقدی غیرعادی، تولید غیرعادی و مخارج اختیاری غیرعادی) و ارزش شرکت رابطه معنی دار و منفی وجود دارد. سایر نتایج نشان داد متغیرهای اندازه و اهرم مالی از اثرگذاری معنی دار و مثبت بر ارزش شرکت برخوردارند.
تقوی مقدم و همکاران (1398) به بررسی ویژگیهای شخصیتی وشایستگی در مدیران و رابطه آن با کیفیت کاری آنان پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد بین روان رنجوری و برون گرایی با مدیریت سود رابطه مثبت و معنا دار وجود دارد و بین انعطافپذیری و تطابقپذیری و وظیفهشناسی با کیفیت کاری سود رابطه منفی و معنادار وجود دارد و رابطه ای بین پنج ویژگی شخصیت با عملکرد شرکت وجود ندارد.
پوپووا و همکاران (2013) با انتخاب شرکتهای انگلیسی در بازه زمانی 2006 تا 2010 به بررسی اثر افشا بر ارزش شرکت پرداختند. آنها با بررسی این شرکتها بیان میدارند که بهبود افشا با ارزش شرکت ارتباط دارد و باعث افزایش ارزش شرکت میگردد.
عزالدین و همکاران (2015) در پژوهشی به اثر ویژگیهای شخصی مدیران عامل در ارزش شرکت حملونقل پرداختند. برای ویژگیهای شخصی مدیرعامل، سن مدیران عامل، زمینهی تحصیلات و مدت تصدی را در نظر گرفتند؛ و برای ارزش شرکت از نسبت کیوتو بین استفاده کردهاند. نمونه آنان شامل 53 شرکت بینالمللی بوده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که سن و تحصیلات فنی مدیران عامل میتواند میزان کمبود را کاهش داده و درنتیجه موجب افزایش ارزش شرکت گردد، درحالیکه مدت تصدی آنها میتواند ارزش شرکت را کاهش دهد. پیشنهاد شرکتهای حملونقل خصوصیات شخصی مدیران عامل را در نظر بگیرند.
جو و کاپلان و همکاران (2016) در تحقیقی به بررسی شخصیت مدیرعامل و سیاستهای شرکت پرداختند. برای ویژگیهای شخصی مدیرعامل از پرسشنامه نئو استفاده نمودهاند. پنج ویژگی شخصیتی شامل روان رنجو خویی، برونگرایی، باز بودن نسبت به تجربه، تطابقپذیری، وظیفهشناسی میباشد. نتایج تحقیق نشان داد پنج ویژگی باسیاستهای شرکت در آینده مرتبط است زیرا شخصیت نسبتاً در طول زمان پایدار است. وظیفهشناسی با آن ارتباط مثبت دارد و باز بودن با آن رابطه مثبت است همچنین با تحقیق و توسعه اهرم رابطه منفی دارد. بین باز بودن و تحقیق و توسعه، رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین به بررسی پنج عامل شخصیت با سرمایهگذاری و تأمین مالی و عملکرد شرکت پرداختند. نتایج نشان داد باز بودن تجربه و سرمایهگذاری و تأمین مالی و عملکرد شرکت ارتباط مثبت وجود دارد و با وظیفهشناسی و برونگرایی ارتباط منفی و معنیدار وجود دارد.
نقش مدیریت و رهبری در سازمانها، نقشی برجسته، کلیدی و جایگزین ناپذیر است و ازآنجاکه مديران در مقايســه با افراد معمولي و ســاير كاركنان از قدرت و حق تصمیمگیری بيشتري برخوردارند، شــخصيت آنها میتواند در تصميمات و روشهای آنها تأثيرگذار باشد. با توجه به پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی گفتهشده در فصل دوم و اهمیت شخصیت مدیرعامل و اهمیت ویژگیهای شخصیتی آنان بر تصمیمات حسابداری که یکی از تصمیمات اثرگذار مدیریت سود میباشد، فرضیه اصلی زیر تدوین شد؛ و چون مدیریت سود از منظر ابزار اعمال آن به دودستهی مديريت سود بر مبنای مدیریت اقلام تعهّدي اختیاری و مدیریت سود بر مبنای مدیریت فعالیتهای واقعي تقسيم میشود. دو فرضیه فرعی نیز برای آن تدوین شد.
فرضیه اول اصلی: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیر معناداری دارد.
مدیریت سود مبتنی بر چگونگی استفاده مدیران از آن میتوانند برای ارزش شرکت مضر و یا سودمند باشد. چنانچه مدیریت سود فرصتطلبانه نبوده و در جهت منافع سهامداران باشد، منجر به افزایش ارزش شرکت خواهد شد (پورنسیت و همکاران،2008). در این راستا شرکتهایی که سود خود را هموار میکنند ارزش بالاتری نسبت به شرکتهایی که سود خود را هموار نمیکنند خواهند داشت (دموری و همکاران،1390)؛ اما اگر مدیریت سود ناشی از فرصتطلبی مدیران باشد منجر به کاهش ارزش شرکت خواهد شد (تقوی و همکاران،1389). با توجه به تأثیر مدیریت سود بر ارزش شرکت فرضیه زیر تدوینشده است و تأثیر مدیریت سود بر مبنای فعالیتهای واقعی و مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی اختیاری بر ارزش شرکت فرضیههای فرعی آن تدوینشده است.
فرضیه دوم اصلی: مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
با توجه به مبانی نظری مطرحشده در فصل دوم و تحقیقاتی که تأثیر ویژگیهای هیات مدیره باارزش شرکت و عملکرد شرکت را بررسی نمودهاند، در آن تحقیقات ویژگیهای هیات مدیره را اندازه هیات مدیره، تنوع جنسیت، دانش مالی و...در نظر گرفتند و تأثیر ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت بررسی نشده است با توجه به این ما فرضیه زیر را تدوین نمودیم.
فرضیه سوم اصلی: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
فرضیه چهارم بر اساس تحلیل مسیر و با میانجیگری مدیریت سود تدوینشده است.
فرضیه چهارم اصلی: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور مستقیم بر ارزش شرکت و نیز بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
روششناسی
پژوهش از لحاظ هدف، ذیل پژوهشهای کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش در ذیل پژوهشهای توصیفی-تحلیلی و علّی قرار میگیرد. در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری تصادفی ساده، اقدام به توزیع پرسشنامه بین مدیران عامل شرکت های بورس اوراق بهادار تهران گردید و درنهایت 50 شرکت از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1398 جزء نمونه آماری این پژوهش قرار گرفتند. فرضیههای پژوهش با استفاده از الگوی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار ( PLS) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
ابزارهای مورد استفاده در پژوهش:
جدول 1. متغیرهای پژوهش
متغيرهاي وابسته: | منبع | |||
ارزش شرکت | در این تحقیق جهت محاسبه ارزش شرکت از نسبت Q توبین استفادهشده است.
| ترازنامه و اطلاعات بورس اوراق بهادار | ||
متغير مستقل: |
| |||
ویژگیهای شخصیتی | برای سنجش عوامل شخصیتی مدیران از پرسشنامه نئو استفاده میکنیم. | پرسشنامه نئو | ||
متغیر میانجی: مدیریت سود |
| |||
مدیریت سود | مدیریت سود مبتنی بر فعالیتهای واقعی | براي به دست آوردن مديريت واقعي سود، روش رويچودهري (2006) به كار گرفتهشده است. بهمنظور مطالعهی سطح دستکاری فعالیتهای واقعي، سه معيار در نظر گرفتهشده و مورد برآورد قرارگرفته است، كه شامل سطح غيرعادي جريان وجوه نقد ناشي از فعالیتهای عملياتي، سطح غيرعادي هزینههای اختياري و سطح غيرعادي هزینههای توليد میباشد. | صورتهای مالی و سایر اطلاعات موجود در سایتهای بورس اوراق بهادار | |
مدیریت سود اقلام تعهدی | مدل: اصلاحشدهی جونز (دیچو همکاران،1995)
| صورتهای مالی و سایر اطلاعات موجود در سایتهای بورس اوراق بهادار | ||
متغیرهای كنترل: |
| |||
اندازه شرکت | با استفاده از لگاریتم طبیعی مجموع داراييها در پايان دوره مالي محاسبه میگردد. | ترازنامه | ||
اهرم | با استفاده از نسبت بدهیها به مجموع داراییها محاسبه میشود. | ترازنامه | ||
سودآوری | نسبت سود خالص (پس از کسر مالیات) بر حقوق صاحبان سهام | ترازنامه و صورت سود و زیان | ||
رشد فروش | لگاریتم فروش سال جاری به فروش سال قبل | صورت سود و زیان | ||
ساختار مالکیت | درصورتیکه مالكيت شركت در بين عموم توزیعشده باشد و مالكيت عمده (نهادی) نداشته باشد، از عدد 1 و در غير اين صورت از عدد صفر استفاده میشود. | اطلاعات موجود در سایتهای بورس اوراق بهادار |
یافتهها
در این بخش ساختار مدل، روابط بین متغیرهای نهفته درونی و بیرونی موردتوجه قرار میگیرند. در اینجا هدف، تشخیص این موضوع است که آیا روابط تئوریکی بین متغیرها در مرحله تدوین چارچوب مفهومی مدنظر محقق بوده است. بهوسیله دادهها تأیید گردیده یا خیر. با توجه به اینکه بارهای عاملی باید بزرگتر از 3/0 باشد، مؤلفههایی که بار عاملی کمتر از 3/0 دارند، باید حذف شوند و همانطور که مشاهده میکنید، تمام بارهای عاملی مؤلفهها بیشتر از 3/0 است و نیاز به حذف هیچیک از آنها نیست.
جهت بررسي معنادار بودن رابطه بين متغيرها و بارهای عاملی از آماره آزمون t يا همان t-value نیز استفاده ميشود. چون معناداري در سطح خطاي 05/0 بررسي ميشود بنابراين اگر ميزان بارهاي عاملي مشاهدهشده با آزمون t-value از 96/1 کوچکتر محاسبه شود، رابطه معنادار نيست.
بررسی اعتبار حشو یا افزونگی مدل
این شاخص (Q² (=1-SSE/SSO)) کیفیت اعتبار اشتراک مدل معادلات ساختاری را نشان میدهد و اعداد مثبت نشاندهنده اعتبار مدل میباشد. همانطور که در شکل زیر مشاهده میکنید، در مدل تحقیق حاضر این اعداد مثبت میباشند.
اعدادی که در ستون پایایی مرکب نوشتهشده اعتبار ترکیبی سازه هارانشان میدهد که مقدار بیشتر از 0.7 آن قابلقبول است و در این تحقیق این اعداد بیشتر از 7/0 است. اعدادی که در ستون (AVE) نوشتهشده نشاندهنده اعتبار مناسب ابزارهای اندازهگیری است و مقدار مناسب آن باید بیشتر از 5/0 باشد و در این تحقیق این اعداد بیشتر از 5/0 است.
جدول 2. بررسی اعتبار ترکیبی هر یک از سازهها
| آلفا کرونباخ | rho_A | پایایی مرکب | ميانگين واريانس استخراجشده (AVE) |
مدیریت سود | 0.447 | 0.450 | 0.783 | 0.643 |
ویژگیهای شخصیتی | 0.858 | 0.872 | 0.898 | 0.640 |
برای آزمون فرضیههای پژوهش از مدل معادلههای ساختاری استفاده شد. این روش، شیوهای جامع برای ارزیابی و بهبود مدلهای تئوریکی محسوب میشود (اندرسون و گربینگ، 1988). هدف این مدل توضیح الگوهای میان مجموعهای از متغیرهای پنهان میباشد که هرکدام توسط یک یا چند متغیر مشاهدهشده سنجیده میشوند. (دیامان توپولوس، 1994). مزیت این روش نسبت به رگرسیون چندگانه این است که 1) این مدل توانایی سنجش چندین رابطه را بهطور همزمان دارد و 2) این مدل میتواند اثر خطای اندازهگیری را درمتغیرهایی که چندین بعد دارند، در نظر بگیرد (بیانز و لنگ فیلد اسمیت، 2003). در مدل معادلههای ساختاری ازیکطرف میزان انطباق دادههای پژوهش و مدل مفهومی پژوهش بررسی خواهد شد که آیا از برازش مناسب برخوردار است و از طرف دیگر معناداری روابط در این مدل برازش یافته آزمون میشود. بر اساس نتایج حاصل از مدل ساختاری و تحلیل مسیر به بررسی فرضیهها میپردازیم.
فرضیه اول: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیر معناداری دارد.
جدول 3. جدول نتایج آزمون فرضیه اول
فرضیه | برآورد استاندارد | کمیت t | نتیجه آزمون |
ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیر معناداری دارد.
| ۵۴۹/0 | ۹۲/۵ | تائید |
همانطور که نتایج نشان میدهد فرضیه اول تأیید میشود؛ زیرا مقدار t بیشتر 58/2 میباشد. درنتیجه بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% به میزان۵۴۹/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، یعنی بهبود ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل با افزایش ارزش شرکت رابطه مستقیم دارد.
همچنین رابطه ویژگی های روان شناختی مدیر عامل با مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی اختیاری و مدیریت سود بر مبنای فعالیت های واقعی نیز انجام شده که در پیوست قابل مشاهده است.
بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی اختیاری در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% به میزان469/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، و بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و مدیریت سود بر مبنای فعالیت های واقعی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% به میزان431/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
فرضیه دوم: مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
جدول 4. جدول نتایج آزمون فرضیه دوم
فرضیه | برآورد استاندارد | کمیت t | نتیجه آزمون |
مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد. | ۴۴۰/0 | ۰۸۳/۴۰ | تأیید |
همانطور که نتایج نشان میدهد فرضیه دوم نیز تأیید میشود؛ زیرا مقدار t بیشتر 58/2 میباشد. درنتیجه بین مدیریت سود و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% به میزان۴۴۰/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، یعنی افزایش مدیریت سود با افزایش ارزش شرکت رابطه مستقیم دارد.
همچنین بین مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی اختیاری و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% رابطه مثبت و معنادار وجود دارد اما میزان رابطه آن ضعیف و به میزان 159/0 می باشد. و بین مدیریت سود بر مبنای فعالیت های واقعی و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران با اطمینان 99% رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و به میزان 219/0 رابطه وجود دارد.
فرضیه سوم: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
جدول 5. جدول نتایج آزمون فرضیه سوم
فرضیه | برآورد استاندارد | کمیت t | نتیجه آزمون |
ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد. | ۰۰۱/0- | ۳۱۰/۰ | رد |
همانطور که نتایج نشان میدهد فرضیه سوم رد میشود؛ زیرا مقدار t کمتر از 54/1 میباشد. درنتیجه بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه مستقیم و معناداری وجود ندارد. رابطه هریک از ویژگی های شخصیت با ارزش شرکت نیز بررسی شد که هیچ کدام از ویژگی های روان شناختی با ارزش شرکت رابطه وجود ندارد، که خروجی نرم افزار در پیوست قابل مشاهده است.
فرضیه چهارم: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
جدول 6. جدول نتایج آزمون فرضیه چهارم
فرضیه | برآورد استاندارد | کمیت t | نتیجه آزمون |
ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد. | ۲۴۲/0 | 61/۳ | تأیید |
همانطور که نتایج نشان میدهد فرضیه چهارم تأیید میشود؛ زیرا مقدار t بیشتر از 58/2 میباشد. درنتیجه ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری به میزان ۰.۲۴۲ (۰.۵۴۹× ۰.۴۴۰) وجود دارد و مقدار t آن بیشتر از 58/2 میباشد.
بحث ونتیجه گیری
در مورد نتایج تجزیهوتحلیل فرضیههای تحقیق، با توجه به اجرای روشهای آماری مشروحه در فصل قبل، گزارش خلاصهای در ادامه بیان میگردد:
فرضیه اول: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیر معناداری دارد.
با توجه به آزمون فرضیه، مقدار t بیشتر ۹۲/ ۵ میباشد که با اطمینان 99 درصد نشان دهنده وجود رابطه بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. همچنین میزان رابطه 0.549 هست که نشان دهنده رابطه مثبت بین این متغیرها می باشد.
تفسیر فرضیه:
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر مدیریت سود، پاداش مدیران میباشد. مطابق با تئوری اثباتی حسابداری و فرضیه پاداش مدیران در این تئوری، میتوان عنوان کرد که مدیران برای افزایش پاداش خود به مدیریت سود روی میآورند. از طرف دیگر طبق نظریههای اقتصادی انسان منطقی همواره در پی حداکثر کردن منافع خود میباشد که این نظریه با فرضیه پاداش مدیران در یک راستا میباشد. حال خصوصیات عنوان شده در فصل دوم برای هر کدام از ویژکی های مورد آزمون در این پژوهش، میتواند در کنار فرضیه پاداش مدیران و حداکثرسازی مطلوبیت شخصی در تفسیر فرضیه اول پژوهش یاریدهنده باشد.
برای بررسی بهتر رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و مدیریت سود، رابطه هرکدام از ویژگیها را با مدیریت سود بهصورت جداگانه موردبررسی قرار می دهیم.
روان رنجور خویی: ازآنجاکه انسانهایی که دارای ویژگی روان رنجور خویی هستند، معمولاً انسانهایی منطقی و تا حد زیادی مضطرب و نگران آینده هستند انتظار میرود مدیرانی که دارای چنین ویژگی میباشند به مدیریت سود روی آورند. نتایج آزمون فرضیهها نیز نشان میدهد بین روان رنجوری و مدیریت سود رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
برونگرایی: مطابق با آنچه در فصل دوم بیان شد، انسانهای برونگرا سعی بر تأثیرگذاری بر محیط اطراف خوددارند و همچنین میخواهند به رقابت با دیگران بپردازند. ازاینرو میتوان نتیجه گرفت که مدیران دارای ویژگی برونگرایی برای اثبات خود و تأثیرگذاری بر محیط به دنبال مدیریت سود هستند و همچنین با توجه به اینکه چنین مدیرانی رقابتپذیر هستند، میخواهند با کمک مدیریت سود این رقابت را بهدرستی انجام دهند و در این رقابت برنده شوند. نتایج آزمون فرضیهها نیز نشان میدهد که بین برونگرایی و مدیریت سود رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد.
انعطافپذیری: انسانهای انعطافپذیر ریسکپذیر هستند و خود را در معرض شرایط جدید قرار میدهند. آنها به دنبال تجربههای جدید بوده و پایبندی به عقاید خود ندارند. ازاینرو میتوان گفت که مدیران دارای این ویژگی ریسکپذیر هستند و کمتر به سمت مدیریت سود و ثبات حرکت میکنند. نتایج آزمون فرضیهها نیز رابطه منفی بین مدیریت سود و انعطافپذیری را نشان میدهد.
تطابقپذیری: یکی از مهمترین خصوصیات افراد دارای ویژگی تطابقپذیری، ازخودگذشتگی و پیرو بودن است. با توجه به این خصوصیت میتوان عنوان کرد که مدیران دارای این ویژگی از مطلوبیت شخصی خود میگذرند و خود را در راستای مطلوبیت مالکان قرار میدهند. ازاینرو میتوان انتظار داشت که چنین مدیرانی به دنبال مدیریت سود نباشند. نتایج آزمون فرضیهها نیز رابطه منفی میان تطابقپذیری و مدیریت سود را نشان میدهد.
وظیفهشناسی: مهمترین خصوصیت افراد دارای این ویژگی باوجدان بودن است. از مدیران باوجدان انتظار میرود صرفاً در راستای منافع شخصی خود حرکت نکنند و منافع مالکان را نیز در نظرگیرند. چراکه آنها استخدامشدهاند تا مطلوبیت مالکان را افزایش دهند و باعث افزایش ثروت برای مالکان گردند. ازاینرو این دسته از مدیران کمتر به سمت مدیریت سود حرکت میکند. نتایج آزمون فرضیهها نیز مبین رابطه منفی میان وظیفهشناسی و مدیریت سود میباشد.
فرضیه دوم: مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
با توجه به آزمون فرضیه، مقدار t بیشتر ۰۸۳/۴۰ میباشد که با اطمینان 99 درصد نشان دهنده وجود رابطه بین مدیریت سود و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. همچنین میزان رابطه ۴۴۰/0 هست که نشان دهنده رابطه مثبت بین این متغیرها می باشد.
تفسیر فرضیه:
با توجه به این که در چند ساله اخیر تورم و نوسانات بازار بسیار زیاد بوده است، بنابر این شرکت ها به دنبال ثبات سود خود می باشند که با مدیریت سود این ثبات را ایجاد می کنند که این باعث حفظ ارزش شرکت می شود. با این که در تحقیقات گذشته که در پیشینه تحقیق به آن اشاره شده است، مدیریت سود در دهه قبل در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، بیشتر از این که باعث افزایش ارزش شرکت شود به افزایش مطلوبیت مدیران کمک کرده است.
فرضیه سوم: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
با توجه به آزمون فرضیه، مقدار t کمتر از ۳۱۰/۰ میباشد که نشان دهنده عدم وجود رابطه معناداری بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و ارزش شرکت در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. همچنین میزان رابطه ۴۴۰/0 هست که نشان دهنده رابطه مثبت بین این متغیرها می باشد.
تفسیر فرضیه:
در تفسیر فرضیههای تئوری اثباتی میتوان از دو رویکرد استفاده کرد که یکی از این رویکردها، رویکرد فرصتطلبانه است. مطابق با این رویکرد و با توجه به جدایی مدیران و مالکان و همچنین تناقض ذاتی میان منافع مدیران و مالکان، هیچوقت منافع این دو گروه در یک راستا نمیباشد، حال با توجه به این مسائل میتوان گفت که بین ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل و ارزش شرکت رابطهای وجود ندارد. چراکه مدیران در پی افزایش مطلوبیت خود بوده و به دنبال مطلوبیت مالکان که افزایش ارزش شرکت میباشد، نیستند.
فرضیه چهارم: ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد.
با توجه به آزمون فرضیه، مقدار t بیشتر 61/۳ میباشد که با اطمینان 99 درصد نشان می دهد ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بهطور غیرمستقیم از طریق مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیر معناداری دارد. همچنین میزان رابطه ۰.۲۴۲ هست که نشان دهنده رابطه مثبت بین این متغیرها می باشد.
تفسیر فرضیه:
رویکرد دیگری که در تفسیر تئوری اثباتی وجود دارد، رویکرد قراردادهای کارا میباشد. مطابق با این رویکرد میتوان عنوان کرد که مطلوبیت مدیران با مالکان با توجه به انعقاد قراردادهای کارا میان این دو میتواند همراستا شود، یعنی افزایش مطلوبیت هر دو گروه باهم امکانپذیر خواهد بود. حال با توجه به این رویکرد در تفسیر تئوریهای اثباتی میتوان گفت که ویژگیهای روانشناختی مدیرعامل میتواند با عامل میانجی مدیریت سود بر ارزش شرکت تأثیرگذار باشد. در تفسیر این نتیجه میتوان عنوان کرد که مطلوبیت مدیران از طریق مدیریت سود تأمین میگردد و ویژگیهای روانشناختی مدیرعامل بر مدیریت سود تأثیرگذار است و اگر مطابق رویکرد قراردادهای کارا مطلوبیت مدیران با مالکان در یک راستا قرار گیرد، میتوان گفت که ویژگیهای روانشناختی مدیرعامل از طریق مدیریت سود میتواند باعث افزایش ارزش شرکت، که همان مطلوبیت مدیران است، شود.
نتایج فرضیه اول و سوم یعنی تأثیر ویژگیهای شخصیتی مدیرعامل بر مدیریت سود و ارزش شرکت با تحقیق کورنکویست و همکاران (2012) ساچیتا و پول (2010) و عزالدین و همکاران (2015) و مريم اقامحمدي ها (1394) همخوانی دارد. با توجه به نتایج تحقیق جو و کاپلان که نشان می دهد باز بودن تجربه رابطه مثبتی با تحقیق و توسعه دارد ولی با اهرم مالی رابطه منفی دارد که میتوان گفت با فرضیه سوم همخوانی دارد. نتایج فرضیه دوم با تحقیق انصاری و همکاران (1394) همخوانی دارد ولی با نتایج تحقیق زرینی (1396) که گفتهاند بین مدیریت سود واقعی و ارزش شرکت رابطه معنیدار و منفی وجود دارد، همخوانی ندارد. همچنین با تحقیق عبد المهدی انصاری و همکاران (1393) که گفتند ارتباطی معناداری بین متغیرها وجود ندارد نیز همخوانی ندارد.
در عصري قرار داريم كه همه سازمانها داراي تكنولوژي يكسان هستند. بنابراین رقابت بر اساس امكانات و تجهيزات نمیتواند باعث موفقيت شرکتها شود، در این راستا داشتن مدیران دارای خصوصیات شخصیتی که تأثیر مثبت بر ارزش شرکت دارند، میتواند باعث رشد و شکوفایی شرکت شود. پیشنهاد میشود شرکتها قبل از انتخاب مدیرعامل به بررسی شخصیت وی اقدام نمایند.
منابع
اسدی، غلامحسین؛ بیات، مرتضی. (1394). تاثیر حسابداری محافظه کاری شرطی و غیر شرطی بر ارزش شرکت، فصلنامه علمي پژوهشي حسابداري مديريت، 8 (24). 120-134.
اعتمادی، حسین؛ حصارزاده، رضا؛ محمدآبادی، مهدی؛ بذرافشان، آمنه. (1391). افشا و ارزش شرکت: شواهدی از بازار سرمایه نوظهور ایران. مدیریت، 5(13): 67-77.
اقامحمدي ها، مريم. (1394). ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مدیران و قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد.
انصاري، عبدالمهدي؛ خورشیدي، علیرضا؛ شیرزاد، علی. (1393). بررسی تاثیر مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدي و واقعی سود بر نقدشوندگی سهام و ارزش شرکت، فصلنامه علمی پژوهشی دانش حسابداري و حسابرسی مدیریت، 3(11): 54-41
بلکويي, احمد رياحي. (1381). مترجم: علي پارسائيان. تئوري هاي حسابداري. تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگي.
تقوی مقدم, علی؛ مسیح آبادی, ابوالقاسم؛ شورورزی، محمد رضا؛ مهرآذین, علیرضا. (1398). بررسی ویژگیهای شخصیتی وشایستگی در مدیران و رابطه آن با کیفیت کاری آنان. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد, دوره 62 (ویژه نامه)
تقوی، مهدی؛ جبار زاده کنگر لوئی، سعید؛ سعید خدایار یگانه. (1389). تبیین رابطه هزینه های نمایندگی و ارزش شرکت با مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مهندسی مالی و مدیریت پرتفوی،1(3):109-133.
توکل نیا، اسماعیل؛ تیرگری، مهدی. (1393). اهرم مالی، سطح نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت هاي پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران: بررسی روابط غیر خطی و سلسله مراتبی، حسابداري مدیریت، 7 (22): 43-58.
خاني، عبدالله. (1382). مديريت سود و پاداش مديران : مطالعه جهت شفاف سازي اطلاعات مالي، رساله دكتري حسابداري، دانشگاه علامه طباطبايي.
خنيفر، حسین؛ مقيمي، سيدمحمد؛ جندقي، غلامرضا؛ طاهري، فاطمه؛ سيار، ابوالقاسم. (1388). شناخت شخصيت مديران؛ لازمه ي مديريت رفتار سازماني (مطالعه موردي مدل پنج عاملي شخصيت (Big-5) در دانشگاه علوم پزشكي قم)، مدیریت سلامت، 12(37):49-56
دستگیر، محسن؛ حسینی، سید احسان. (1392). مروری جامع بر مدیریت سود(بخش دوم)، مطالعات حسابداری و حسابرسی،8 (3): 2-19
دموري، داریوش؛ عارف منش،زهره؛ عباسي موصلو، خلیل. (1390). بررسي رابطه بين هموارسازي سود، کيفيت سود و ارزش شرکت در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، پژوهش هاي حسابداري مالي، 3(1): 39-54
رخشانی، محمد حسین. (1384). ابزارهای مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار،مجله بورس، شماره 48: 0-0
زرینی، محمد؛ متین فرد، مهران. (1396). مطالعه رابطه بین مدیریت سود واقعی و ارزش شرکت (شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران)، پژوهشهای جدید در مدیریت و حسابداری، شماره 24:173-197
زمانی، ع. (1394). رابطه ادراک دلبستگی دوران نوجوانی به والدین و مسئولیتپذیری، با انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. رشته روانشناسی بالینی. دانشگاه آزاد بیرجند.
سياسي، علي اكبر. (1374). نظريههاي شخصيت، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
سیف نراقی، مریم؛ نادری، عزت الله. (1384). اختلالات رفتاری کودکان. تهران : بدر.
سینایی، ح؛ سلگی،م؛ محمدی ،ک. (1390). تاثیر فرصت های رشد بر رابطه بین ساختار سرمایه، سود تقسیمی و ساختار مالکیت با ارزش شرکت.پژوهش های حسابداری مالی، 3(4):102-87
شاملو، سعيد. (1386)،آسيب شناسي رواني، تهران: رشد
شبانی بهار، غلامرضا؛ امیر تاش، علیمحمد؛ مشرف جوادی، بتول؛ تندنویس، فریدون. (1383). ارتباط ویژگیهای شخصیتی با اثربخشی مدیران تربیتبدنی دانشگاههای سراسر کشور، مجله پژوهش در مدیریت ورزشی و رفتار حرکتی، شماره 3، 12-30
شباهنگ، رضا. (1387). تئوری حسابداری، تهران: انتشارات سازمان حسابداری
فراهاني، محمدنقي. (1378). روانشناسشخصيت (نظريه، تحقيق، كاربرد)، تهران: انتشارات دانشگاه تربيت معلم.
گنجی، حمزه؛ گنجی،مهدی. (1393). نظریههای شخصیت، تهران: نشر ساوالان.
مشايخي, بيتا؛ مهرانی، ساسان؛ مهراني, کاوه؛ غلامرضا کرمي. ( 1384). نقش اقلام تعهدي اختياري در مديريت سود شركت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، بررسي هاي حسابداري و حسابرسي, 7 (5): 61-74.
مهرانی, کاوه؛ تحریری، آرش؛ فرهادی،سوران. (1393). چرخه عمر واحد تجاری، ساختار سرمایه و ارزش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار،دانش حسابداری، 5 (17)، 37-23.
نادریان جهرمی، مسعود؛ امیر حسینی، سید احسان (1386)، بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی و دموگرافیکی مدیران ورزشی با مهارتهای شغلی آنان، مجله المپیک،4 (40)، 105 - 114.
Beaver, W. H., McNichols, M. F., & Nelson, K. K. (2000). Do firms issuing equity manage their earnings? Evidence from the property-casualty insurance industry. Evidence from the Property-Casualty Insurance Industry (January 2000).
Birnberg, J. G. (2011). A proposed framework for behavioral accounting research. Behavioral Research in Accounting, 23(1), 1-43.
Cronqvist, H., Makhija, A. K., & Yonker, S. E. (2012). Behavioral consistency in corporate finance: CEO personal and corporate leverage. Journal of financial economics, 103(1), 20-40.
Degeorge, K. J. Patel, and R. Zeckhauser. (1999). “Earnings management to exceed thresholds”. Journal of Business, Vol. 72: 1-33.
Gow, I. D., Kaplan, S. N., Larcker, D. F., & Zakolyukina, A. A. (2016). CEO personality and firm policies (No. w22435). National Bureau of Economic Research.
Healy, P. M., & Wahlen, J. M. (1999). A review of the earnings management literature and its implications for standard setting. Accounting horizons, 13(4), 365-383.
Mohamed, E. B., Jarboui, S., Baccar, A., & Bouri, A. (2015). On the effect of CEOs’ personal characteristics in transport firm value? A stochastic frontier model. Case Studies on Transport Policy, 3(2), 176-181.
Popova, T., Georgakopoulos, G., Sotiropoulos, I., & Vasileiou, K. Z. (2013). Mandatory disclosure and its impact on the company value. International business research, 6(5), 1.
Pornist, j., Gary A, M., Soon Suk, Y., & Young S, K. (2008). Is Earnings Management Opportunistic or Beneficial? An Agency Theory Perspective. International Review of Financial Analysis, 17(3): 622-634.
Scott, W. R., & O'Brien, P. C. (1997). Financial accounting theory.
Van Mourik, C. (2013). Methodology in financial accounting theory. In The Routledge Companion to Accounting, Reporting and Regulation (pp. 34-53). Routledge.
Quarterly Journal of Educational Psychology skills
Islamic Azad University Tonekabon Branch
Vol. 15, No. 4, winter 2025, No 60
Investigating the Effect of CEO Personality Traits on Company Value with the Mediation of Earnings Management
Manoochehr Shams 1, Mansour Garkaz *2, Ali Khozein 3, Alireza Matoofi 2
1) Ph.D student, Department of Accounting, Gorgan Branch, Islamic Azad University, Gorgan, Iran
2) Department of Accounting, Gorgan Branch, Islamic Azad University, Gorgan, Iran
3) Department of Accounting, Aliabad Katul Branch, Islamic Azad University, Aliabad Katul, Iran
|
Abstract
The present study examines the effect of CEO personality traits on corporate value through the mediation of earnings management. The statistical population of this study is all companies listed on the Tehran Stock Exchange in 2019. To determine the statistical sample, simple random sampling was used and a questionnaire was sent to the CEOs of the selected companies. Finally, 50 company managers who responded were included in the statistical sample of this study. To test the research hypotheses, a structural equation model was used using the partial least squares (PLS) test. In order to evaluate the CEO personality traits, the Neo (1992) five-factor test was used, and to measure earnings management and corporate value, the modified Jones model and Kyoto model were used, respectively. The results of the study show that CEO personality traits have a positive and significant relationship on earnings management, and there is no significant relationship between CEO personality traits and corporate value. But CEO personality traits have a significant impact on company value indirectly through their effect on earnings management.
Keywords: Personality traits, earnings management, firm value
|