شمـع آفتـاب
محورهای موضوعی : شاهنامه
کلید واژه: استعاره, شمع آفتاب, شمع ماه, چراغ خورشید, چراغ قمر,
چکیده مقاله :
در این جستار ترکیب شمع آفتاب در بیت: زروی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا (حافظ، 1371: 3) بررسی شده و اختلاف نظر حافظ پژوهان دربارة آن نقد شده است. توجه به آثار معاصران حافظ و شاعران پیش از وی در استعمال ترکیب کلیشه ای شمع آفتاب توضیح بهاءالدین خرمشاهی، حافظ شناس بزرگ روزگار ما را که در آن آمده است: شمع آفتاب: اضافه تشبیهی نیست. مراد مشعل و شعله آفتاب است و گرنه شمع عادی از نظر نورانیت با آفتاب مناسبتی ندارد... رد می نماید. گشتگی مصراع دوم بیت مورد نظر در میان یازده نسخه دیوان حافظ به صورتهای قرص آفتاب (چهار نسخه) و شمع و آفتاب (دو نسخه) و شمع آفتاب (پنج نسخه)، آمده است. نویسنده تنها صورت شمع آفتاب (پنج نسخه) را درست دانسته و برای اثبات این مطلب که در این ترکیب آفتاب به شمع مانند شده است، نه برعکس، شواهد فراوانی در متون گذشته یافته و نیز به نکاتی جالب توجه رسیده است: ترکیب شمع آفتاب ترکیب کلیشه ای بوده است که به صورتهای شمع خورشید و شمع مهر نیز آمده است. گاه نیز برعکس شمع به خورشید مانند شده است. اینکه شمع گردون، شمع افق، شمع روز، شمع آسمان، شمع فلک و شمع خاورگاه استعاره از آفتاب اند، دلیلی دیگر بر این ادعاست. نکتة دیگری که از شواهد به دست می آید، این است که در قدیم چراغها را از شمع روشن میکرده اند. آخرین نکته که در خصوص شمع و چراغ قابل تأمل است، این است که در زمان قدیم شمع بزرگتر و بسی برتر از چراغ بوده است: در مصراع مورد بحث حافظ شمع آفتاب در برابر چراغ مرده نشسته است؛ یعنی چراغ با آفتاب مقایسه شده، نه با شمع ؛ هرچند شمع نیز از چراغ بزرگتر و در روشنایی برتر بوده است. حافظ، روی دوست را به شمع مانند نمی کند، بلکه آن را آفتاب می داند تا چراغ را در برابر آفتاب نشانده باشد. چراغ در زمان قدیم با روغن می سوخته است و ضعیف و اندک نوربوده و هنگام خاموشی سیاه و تیره؛ به طوری که خاقانی آن را دل سیاه نیز خوانده است.
In this article the conpound noun "Shame Aftab" in the following verse. Is investigated amd the different opinions of the Hafez reseaychers are criticized. Attention to the Hafez's contemprories and the earler poets in using the stereotype compound noun 'Shame Aftab' rejects professor Khoramshahi's ( the great Hafez researcher of our times) explanation that the compound noun 'Shame Aftab is a simili. It means torcher and sun flam otherwise the usual candel hasn't enough light in comparison with the sun. A research in the second hemistich among 11 copies of the Hafez Divan reveals that this compound noun has come in the following forms: Ghorse Afta'( four copies) , Shame va aftab' ( two copies) , shame Aftab' ( five copies) the author only accept the from of shame Aftab' ( five copies). In order to prove this , the author has brought many evidences in the old texts , also he has come to the interesting points. The compound noun 'shame Aftab ' is a stereotype one which has come in different forms. 2)sometimes, on the contrary, the candel is likened to the sun. 3) Shame Gardoon', Shame Ofogh' , Shame rooz', Shame Aseman', Shame Falak' and Shame Khavar , are metaphors for the sun. 4)Another evidence is that in the old times the condles were used for lightening 5)Finally , in the old times the condle was bigger and much better than light. Concerning the hemistich , Hafez has contrasted 'Shame Aftab ' with the sun not with the candle. In spite of the fact that the candle has been bigger and much brighter than the light. Hafez hasn't described the face of lover as a candle ; on the contrary, he has described it as the sun in order to substitiute the light for the sun. In the old times , the light was burnt by using the oil. Its light was dim and when it was extinguished it become black. Khaghani has described this as black heart. Ther above verses is a significant evidence for showing the superiority of the candle to the light.
1- اشرفزاده، رضا .(1379). راز خلوتیان، شرح گزیدة غزلیات حافظ شیرازی، انتشارات کلهر.
2- انوری .(1376). دیوان، به اهتمام محمد تقی مدرس رضوی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم.
3- ثروتیان، بهروز .(1379). غزلیات حافظ، تهران: مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ اول.
4- جامی .(1378). هفت اورنگ.
5- حافظ، شمس الدین. (1371). دیوان، کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: انتشارات صفی علیشاه، چاپ دهم.
6- خاقانی .(1375). دیوان، با مقدمه بدیعالزمان فروزانفر، تهران: انتشارات نگاه.
7- خرمشاهی، بهاءالدین .(1371). حافظ نامه، ج 1، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم.
8- خواجوی کرمانی .(1374). دیوان، به کوشش سعید قانعی، انتشارات بهزاد.
9- رادویانی، محمد بن عمر .(1362). ترجمان البلاغه، تصحیح احمد آتش، انتشارات اساطیر، چاپ دوم.
10- زنجانی، برات .(1372). شرح مخزن الاسرار، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.
11- سعدی .(). کلیات، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر، چاپ هشتم.
12_____ .(1372). دیوان، به کوشش خلیل خطیب رهبر، انتشارات مهتاب، چاپ ششم.
13____ .(1373). گلستان، به تصحیح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم.
14- سیف فرغانی .(1360). دیوان، به کوشش ذبیح الله صفا.
15- شمس تبریزی .(1376). کلیات، تهران: انتشارات امیرکبیر.
16- شفیعی کدکنی .(1381). شاعر آینهها، تهران: آگاه.
17- شمیسا، سیروس .(1376). بیان، تهران: انتشارات فردوسی، چاپ ششم.
18- صائب .(1374). دیوان، به کوشش محمد قهرمان، ج2، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
19- عراقی، فخرالدین .(1372). مجموعه آثار، به کوشش نسرین محتشم، تهران: زوار.
20- عطار نیشابوری .(1375). دیوان، با مقدمه سعید نفیسی، کتابخانه سنایی، چاپ دوم.
21- فرخی سیستانی .(1371). دیوان، به کوشش محمد دبیر سیاقی، انتشارات زوار، چاپ چهارم.
_||_