مولفه های اخلاق اجتماعی در اشعار ابن یمین
محورهای موضوعی : آموزه های اخلاقی و تربیتیزهرا سلیمانی 1 , عنایت الله شریف پور 2 , احمد امیری خراسانی 3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران. (نویسنده مسئول)
3 - استاد گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران
کلید واژه: ", ابن یمین", , ", اخلاق اجتماعی", , ", فضایل اخلاقی", , ", رذایل اخلاقی", ,
چکیده مقاله :
چکیده: یکی از ویژگیهای مهم ادبیات فارسی، بازتاب مضامین اخلاقی (فردی- اجتماعی) در آثار نظم و نثر آن است. ابن یمین یکی از شاعران مطرح دورۀ مغول است که با توجه به انحطاط اخلاقی در این دوره، در جهت احیای هنجارهای اخلاقی در جامعه کوشیده است. در این مقاله سعی شده است که مؤلفه-های اخلاق اجتماعی در دیوان وی بررسی شود. مقالۀ حاضر مطالعهای نظری است که به شیوۀ کتابخانهای انجام شده است. محدودۀ مورد مطالعه، دیوان اشعار ابن یمین است که بعد از توصیف تحلیلی، به مؤلفههای اخلاقی اجتماعی پرداخته شده است. با کاوش در اشعار ابن یمین در مییابیم که شاعر علاوه بر مضامین اخلاق فردی، به مضامین اخلاق اجتماعی نیز توجه داشته و این مضامین به دو صورت فضایل اخلاق اجتماعی و رذایل اخلاق اجتماعی تفکیک شده است. حاصل این مقاله نشان میدهد که مؤلفههای فضایل اخلاقی از جمله: تواضع، عدل، مردم داری، مناعت طبع، انفاق مال، خدمت به خلق و ... و رذایل اخلاق اجتماعی مانند: ظلم، جهل، ریا، تکبر، عدم شایسته سالاری، تقلید کورکورانه، حسد و ... در دیوان ابن یمین، به ویژه در قطعات وی منعکس شده است.
Abstract Persian literature is mostly characterized by a reflection of moral (individual-social) themes in its poetic and prose works. Ibn Yamin is one of the prominent poets of the Mughal period, who tried to revive the moral norms in the Iranian society that was severely affected by a moral decline in this period. This study sought to examine the components of social ethics in Ibn Yamin’s poetry using a theoretical design and library techniques. The scope of the study was Ibn Yamin’s poetry that addresses social moral values following a descriptive-analytical approach. An exploration of Ibn Yamin’s poems indicated that the poet has paid attention to the themes related to both social and individual ethics which were further divided into social virtues and vices. The results also indicated that the components of moral virtues such as humility, justice, humanity, self-control, spending money on charity (Infaq), serving the people, etc., and the social vices such as cruelty, ignorance, hypocrisy, arrogance, the absence of meritocracy, blind imitation, envy, etc. are reflected in Ibn Yamin’s poetry, especially in his stanzas.
1. قرآن کریم.
2. نهجالبلاغه. (1400). ترجمۀ محمد دشتی. ناشر: کتاب جمکران.
3. صحیفۀ سجادیه. (1399). ترجمۀ حسین انصاریان. مشهد: صراط استوار.
4. اسلامی ندوشن، محمدعلی. (1370)، دین و دولت در ایران عهد مغول. چ۲. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
5. اسماعیلی، مریم، و یزدانی، محمد. (۱۳۹۶). مطالعۀ تطبیقی «اخلاق ششگانه» در «روانشناسی مثبت» و «نهجالبلاغه». مطالعات اسلام و روانشناسی، ۱۱(۲۰)، ۱۴۹ـ۱۷۵.
6. اشرفزاده، رضا، و فرهمندی، تکتم. (1396). مفاهیم اخلاق و پند و اندرز در قطعات ابنیمین. نشریۀ مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه، ۳(۴)، ۳۲ـ۴۳.
7. اقبال آشتیانی، عباس. (1365). تاریخ مغول (از حملۀ چنگیز تا تشکیل دولت تیموری. چ۶. تهران: چاپخانۀ سپهر.
8. براون، ادوارد. (1351). از سعدی تا جامی. ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت. تهران: چاپخانۀ سپهر.
9. ترابی، علیاکبر. (۱۳۸۵). جامعهشناسی ادبیات فارسی. چ۵. انتشارات فروزش.
10. تقوی، سید حسین. (1390). آیین زندگی (اخلاق کاربردی). قم: نسیم ظهور.
11. تمیمی آمدی، عبدالرحمن بن محمد. (1366). غرر الحکم و درر الکلم. چ۳. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
12. جوینی، عطاملک. (۱۳۹۰). تاریخ جهانگشا. تصحیح محمد قزوینی. انتشارات نگاه.
13. حسنزاده، شهریار. (1396). آموزهای تعلیمی در قطعات ابنیمین. پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، شمارۀ ۳۴، ۱۰۷ـ۱۲۸.
14. دهخدا، علیاکبر. (1385). لغتنامه. انتشارات دانشگاه تهران.
15. دیلمی، احمد. (1380). اخلاق اسلامی. نشر معارف.
16. ستوده، هدایتالله. (1378). جامعهشناسی در ادبیات فارسی با همکاری مظفرالدین شهبازی. تهران: انتشارات آوای.
17. سلطانی رنانی، سید مهدی. (1392). مؤلفههای اخلاق اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری. نشریۀ پژوهشهای اجتماعی اسلامی، ۱۹(۱)، ۳ـ۴۶.
18. سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر. (1390). جامع الصغیر. بیروت: دارالفکر.
19. صافی، قاسم. (1379). پیامهای تربیتی و رفتاری در اشعار ابنیمین. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۴۱(۱ و ۲)، ۲۳۵ـ۲۵۰.
20. صفا ذبیحالله. (1369). تاریخ ادبیات در ایران. چ۷. تهران: انتشارات فروس.
21. صیفوری، ویدا، و فلاحتی، علی. (1390). بررسی اهمیت و ضرورت شادی و نشاط از دیدگاه قرآن، روایات و تعالیم دینی. نشریۀ مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، 15(2)، ۸۴ـ۱۱۰.
22. فریومدی، ابنیمین. (1363). دیوان اشعار. تصحیح و اهتمام حسینعلی باستانی راد. چ۲. انتشارات سنایی.
23. کاشفی، محمدرضا. (1376). آیین مهرورزی. قم: انتشارات اسلامی.
24. کوئن، بروس. (1383). مبانی جامعهشناسی. ترجمۀ غلامعباس توسلی و رضا فاضل. تهران: سازمان سمت.
25. گلدمن، لوسین. (1376). جامعه، فرهنگ، ادبیات. ترجمۀ محمدجعفر پوینده. تهران: انتشارات سرچشمه.
26. مطهری، مرتضی. (1392). جامعه و تاریخ: مقدمهای بر جهانبینی اسلامی. چ۱۹. مؤسسه انتشارات صدرا.
27. مؤذنی، علیمحمد. (1380). ابنیمین فریومدی و تأثیر قرآن و حدیث در دیوان او. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۴۶(۲ و ۳)، ۸۳ـ۹۶.
28. ملکی، لیدا. (1386). نقش ادبیات در بازآفرینی اوضاع اجتماعی ایران عهد مغول. فصلنامۀ علمیپژوهشی مسکویه، دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۰(۷)، ۲۱۵ـ۲۳۰.
29. نراقی، مهدی. (1388)، جامع السعادات. ترجمۀ کریم فیضی. نشر قائم آل محمد.
30. نرمان. ال. مان. (1362). اصول روانشناسی. ترجمۀ محمود ساعتچی. تهران: نشر امیرکبیر.
31. نسوی، محمد بن احمد. (1385). نفثة المصدور. تصیح و توضیح امیرحسین یزدگردی. انتشارات توس.
32. هادی، زینب. (1390). آسیبشناسی اخلاقی و اجتماعی در دیوان ابنیمین فریومدی. نشریه پژوهشنامۀ ادب حماسی (پژوهشنامۀ فرهنگ و ادب)، ۷(۱۱)، ۲۷۵ـ۳۰۴.
33. یزدینژاد، زهرا. (1392). دوباره باران (منتخب مقالات کنگرۀ شعر اجتماعی). چ۲. انتشارات خورشید باران.
34. یلمهها، احمدرضا. (1395). بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم و سیر تطور و تحول آن در ایران. نشریۀ پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، ۸(۲۹)، ۶۱ـ۹۰.
35. Seligman, M. E. P., & Csikszen Jemihalyi, M. (2000). positive psychology: Anintroduction. American psychologist, 55(1), 5-14.
مؤلفههای اخلاق اجتماعی در اشعار ابنیمین
زهرا سلیمانی،1 عنایتالله شریفپور،2* احمد امیری خراسانی3**
چکیده
یکی از ویژگیهای مهم ادبیات فارسی، بازتاب مضامین اخلاقی (فردی- اجتماعی) در آثار نظم و نثر آن است. ابنیمین یکی از شاعران مطرح دورۀ مغول است که باتوجهبه انحطاط اخلاقی در این دوره، در جهت احیای هنجارهای اخلاقی در جامعه کوشیده است. در این مقاله سعی شده است که مؤلفههای اخلاق اجتماعی در دیوان وی بررسی شود. مقالۀ حاضر، مطالعهای نظری است که بهشیوۀ کتابخانهای انجام شده است. محدودۀ مورد مطالعه، دیوان اشعار ابنیمین است که بعد از توصیف تحلیلی، به مؤلفههای اخلاقی اجتماعی پرداخته شده است. با کاوش در اشعار ابنیمین درمییابیم که شاعر علاوهبر مضامین اخلاق فردی، به مضامین اخلاق اجتماعی نیز توجه داشته و این مضامین به دو صورت فضایل اخلاق اجتماعی و رذایل اخلاق اجتماعی تفکیک شده است. حاصل این مقاله نشان میدهد که مؤلفههای فضایل اخلاقی ازجمله تواضع، عدل، مردمداری، مناعت طبع، انفاق مال، خدمت به خلق و... و رذایل اخلاق اجتماعی مانند ظلم، جهل، ریا، تکبر، عدم شایستهسالاری، تقلید کورکورانه، حسد و... در دیوان ابنیمین، بهویژه در قطعات وی منعکس شده است.
واژههای کلیدی: دوران مغول، اخلاق اجتماعی، فضایل اخلاقی، رذایل اخلاقی، ابنیمین.
1. مقدمه
یکی از مصیبتبارترین و متزلزلترین دورهها در تاریخ ایران، دورۀ مغول (قرن هفتم و هشتم) است. در آغاز قرن هفتم، یورش ویرانگر چنگیز و لشکریانش از شمال شرق ایران آغاز میشود و «استیلای قوم وحشی مغول بر ممالیک آباد اسلامی شرق، از مهمترین وقایع تاریخی این ممالک است و بهقدری در سرنوشت سکنۀ سرزمینهای مزبور تأثیر کرده که شاید در تاریخ ایشان، مخصوصاً در تاریخ ایران نظیری برای آن نتوان یافت؛ چه صدماتی که قوم ایرانی در استیلای مغول دیده و لطماتی که از این ناحیه به تمدن و ادبیات ایرانی و آبادی بلاد و سعادت مردم وارد آمده، از بزرگترین بلیّات است» (اقبال آشتیانی، 1365: ۱۰۰). بلای خانمانسوز مغول ازلحاظ روانی، بهگونهای بود که مردم در بیشتر شهرها، در برابر تازش مغولان، مقاومت چندانی نکردند؛ زیرا «نهتنها از جانب مغولان دست یازیدن به چنین کاری خطیر جز مأموریتی آسمانی نمیتوانست توجیه شود، از جانب ایرانیان نیز تهاجم مغول، بلایی آسمانی تلقی میشد که مشیت پروردگار بر آن قرار گرفته است» (اسلامی ندوشن، ۱۳۷۰، ج۱: ۷).
مغولان وقتی به شهرهای آباد و متمدن ایران رسیدند، از هیچ جنایتی فروگذار نکردند؛ قتل، بیرحمی، غارت، آتش زدن کتابخانهها، ویران کردن مساجد و هزاران منش و کنش غیراخلاقی و غیرانسانی، رهاورد این یورش بود که در کتب تاریخی و ادبی آن دوره، این واقعیتهای دردناک منعکس شده است. جوینی در تاریخ جهانگشا قتل عام در خراسان را اینگونه بیان میکند: «هر شهری و هر دیهی را چند نوبت کشش و غارت کردند و سالها آن تشویش برداشت و هنوز تا رستخیز، اگر تواند و تناسل باشد، غلبۀ مردم به عشر آنچ بوده است، نخواهد رسد؛ و آن اخبار از اطلال و دمن توان شناخت که روزگار عمل خود بر ایوانها چگونه نگاشته است» (جوینی، ۱۳۹۰، ج۱: ۱۰۴ـ۱۰۵). به نقل از جوینی، در جنگ طالقان و بامیان بهدلیل کشته شدن نوۀ چنگیز، همۀ اهالی حتی حیوانات را کشتند و تا زمان جوینی هیچکس در آنجا ساکن نشد. در چنین شرایطی و با وجود بر سر کار آمدن حاکمان نالایق، از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و دینی، امری مسلّم است: «وقتیکه جانی به نانی باطل میکردند و نفسی به فلسی ضایع میگردانیدند، ضبط و حفاظ چنان مدروس گشته که حق و حرمت گفتی در میان خلق هرگز نبوده است و حق و حرمت چنان منسوخ شد که هیچ آفریده گویی نام آن نشنیده است» (نسوی، ۱۳۸۵: ۶۵ـ۶۶). جوینی به زیبایی تمام وضع بلاد ایران را عموماً و خراسان را خصوصاً اینگونه توصیف میکند: «کذب و تزویر را وعظ و تذکر دادند و تحرمز و نمیمت را صراحت و شهامت نام کنند و زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. هریک از ابناءالسوق در زی اهل فسوق، امیری گشته و هر مزدوری دستوری و هر مزوّری، وزیری و هر مدبری، دبیری و هر مستدفئی، مستوفیای و هر مسرفی، معرفی و هر شیطانی نائب دیوانی، هر شاگرد پایگاهی، خداوند حرمت و جاهی و هر فراشی، صاحب دورباشی، هر جافیای، کافیای و هر خسی، کسی و...» (جوینی، ۱۳۹۰: ۲۱۸ـ۲۱۹). با اوصاف ذکرشده «مردم که شاهد عینی نابودی ملیت و فرهنگ خویش بودند و پایگاههای مادی و معنوی مملکت را یکی پس از دیگری درحال انهدام میدیدند، با وحشت و نگرانی در پی مفر و پناهگاه، به تکاپو افتادند و سرانجام در هیاهوی زمان و در لابهلای غبار سم ستوران مغولی که همهچیز را تیره و تار ساخته بود، چنگ در ریسمانی زدند و برای دفاع از موجودیت ملی خویش، در این سنگر پناه گرفتند» (اسلامی ندوشن، ۱۳۷۰، ج۱: ۷). این سنگر، دین و در کنار آن فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی است. وزیران ایرانی، عالمان، شاعران و نویسندگان در انجام این رسالت نقش اساسی دارند؛ زیرا با اقدامات، اشعار و آثار خود، فرهنگ، اخلاق، دین و اجتماع رو به انحطاط را از ورطۀ سقوط نجات دادند و تعالیم دینی، آدابورسوم فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای اخلاقی را یادآوری و زنده کردند. دراینبین برخی شاعران و نویسندگان نسبت به مسائل پیشآمده، نهتنها بیتفاوت نبوده، بلکه از شعر و نثر بهعنوان ابزاری برای آگاهیبخشی مردم و مبارزه با بیعدالتیها، و هشدار به تضعیف ارزشهای اخلاقی در جامعه بهره جستند؛ زیرا «شاعران برجسته به آحاد انسانی نظر انداخته و پیام آنان فردی و شخصی نبوده است» (یلمهها، 1395: ۶۳).
ابنیمین یکی از شاعران مطرح این دوره است که در اواخر قرن هفتم «متوفّی به سال 745ق/ 1345م به قول دولتشاه یا در سال 769ق/ 1368م به قول صاحب مجمل که معتبرتر است» (براون، 1351: ج3، 290) در فریومد خراسان به دنیا آمد. ازآنجاکه نواحی خراسان از کانونهای اصلی مورد هجوم مغولان بود، شاهد نابسامانیها، ویرانی شهرها، روستاها و مراکز فرهنگی، وقوع جنگهای داخلی و بهدنبال آن بروز قحطی، فقر، بدبختی، بیماری و سایر آسیبهای اجتماعی بود و ازسوی دیگر به حکومت رسیدن افراد ناشایست، محرومیت اهل فضل و دانش، تحمیل مالیاتهای سنگین بر مردم، ظلم و ستم حاکمان، رواج رشوهخواری، فساد، عدم امنیت و... منجر به غلبۀ تفکر جبرگرایی و درونگرایی در بین مردم جامعه شد. بهدنبال این آسیبها، اخلاق و عقلانیت بهشدت دچار تزلزل شد. «بدترین و خطرناکترین نتیجه و ثمر اجتماعی که با حملۀ مغول به پیش آمد، انحطاط عقلی و فکری است که طبعاً با هر حملۀ سخت و ویرانکارانه حاصل میشود» (صفا، 1369، ج۳: ۸۳). ابنیمین نیز با بهرهگیری از تعالیم اسلامی، مذهب شیعه و فرهنگ غنی ایرانی، گاه بهعنوان ناصح اجتماعی و گاه بهعنوان منتقد اجتماعی، مؤلفههای اخلاق اجتماعی را در اشعارش منعکس کرده است که عبارتاند از: فضیلتهای اخلاقی مانند عدل، تواضع، مردمداری، مناعت طبع، دوستی و بخشش، و رذیلتهای اخلاقی مانند حسد، ریا، تکبر، چاپلوسی، ظلم و مردمآزاری.
در این پژوهش به دو سؤال زیر پاسخ داده میشود:
1. مؤلفههای اخلاق اجتماعی در دیوان ابنیمین چیست؟
2. شاعر چه میزان از تعالیم اسلامی و مذهب شیعه بهره گرفته است؟
1ـ1. بیان مسئله
اخلاق در لغت مفرد «خُلق» و مترادف با خوی، عادت و منش معنا شده است (دهخدا، ۱۳۸۵: ذیل واژه). واژۀ «منش» در علم اخلاق، با واژۀ «کنش» که مترادف با رفتار در علم روانشناسی است، رابطهای نزدیک دارد. «ازآنجاکه در علم اخلاق، از زیست شایسته و رفتار بایستی سخن میرود، شاید تصور شود که اخلاق با روانشناسی یکی است، چراکه هر دو به کاوش در رفتار آدمی میپردازند؛ ولی باید دانست که حوزۀ کاری این دو علم از هم جداست. روانشناسی در رفتار موجود اشخاص تحقیق میکند» (نرمان. ال. مان، ۱۳۶۲، ج۱: ۶). اخلاق از رفتار و خلقوخوی مناسب فرد بحث میکند. اجتماعی «منسوب به اجتماع و مترادف عمومی و مخالف فردی» معنا شده است (دهخدا، ۱۳۸۵: ذیل واژه). در اصطلاح، اخلاق «صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی میکند و شیوۀ تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان میدهد» (دیلمی، 1380، ج4: 104). اجتماع عبارت است از: «گروهی از مردم که در یک منطقۀ خاص جغرافیایی اسکان دارند و دارای فرهنگ و شیوۀ زندگی مشترکی هستند، به وحدت خاص میان خود آگاهاند و بهطور جمعی یک هدف را دنبال میکنند» (کوئن، 1383: 303). جامعهشناسی ادبیات، یکی از شاخههای تقریباً نوپا از جامعهشناسی است که رابطۀ میان ادبیات و جامعه را مطالعه میکند و به انعکاس شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در ادبیات میپردازد. ترابی جامعهشناسی ادبیات را علمی میداند که «تأثیر دین، آدابورسوم و قوانین بر ادبیات و متقابل ادبیات بر آنها را بررسی میکند» (ترابی، ۱۳۸۵: ۴). به عقیدۀ گلدمن «جدا ساختن ادبیات از بقیۀ فرهنگ و پیوند دادن مستقیم آن (از فراسوی فرهنگ) به عوامل اقتصادی- اجتماعی و دیگر عوامل امکانپذیر نیست؛ این عوامل، بر فرهنگ درمجموع آن تأثیر میگذارد. زندگی ادبی بخش جداییناپذیر از زندگی فرهنگی است» (گلدمن، ۱۳۷۶: ۱۰۹). یکی از مؤثرترین ابزار ادبی در ادبیات، شعر است. در واقع شعر «آیینه و شاعر آیینهدار زمان خویش است که واقعیتها را با زبان خود بازمیآفریند و منعکس میسازد؛ ازاینرو میتوان گفت که ویژگیهای ذاتی ، تاریخی و اجتماعی یک ملت به هر شکلی که باشد، در ادبیات و هنر آن ملت خواه شعر، خواه نثر چهره مینماید و در این زمینه هنر و ادب گویاتر از تاریخ است» (ملکی، ۱۳۸۶: ۱۱۷).
اخلاقپژوهان معاصر، علم اخلاق را دارای چند قلمرو میدانند که مهمترین آنها اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی است. «اخلاق فردی (ارتباط با خود) فضایل و رذایلی است که در محدودۀ فرد در ارتباط با خود یا خدای خود است؛ اخلاق اجتماعی (ارتباط با دیگران) مجموعۀ فضایل و رذایلی است که در روابط اجتماعی فرد و تعامل او با دیگران نمود مییابد» (تقوی، 1390: 90). در تعالیم دین مبین اسلام، اخلاق جایگاه ویژهای دارد و مکرراً به رعایت اخلاق در جامعه سفارش شده است که انعکاس مؤلفههای اخلاق اجتماعی در قرآن کریم، نهج البلاغه، سخنان ائمۀ اطهار(ع) و بزرگان و اندیشمندان دینی، خود شاهدی بر این جایگاه است. در پژوهش حاضر، مؤلفههای اخلاق اجتماعی در اشعار ابنیمین باتوجهبه الهامگیری وی از تعالیم اسلامی بررسی میشود.
ابنیمین با بهرهگیری از عقاید و باورهای دینی- فرهنگی خود، با زبانی خالی از تکلف، احساس خود را نسبت به مضامین اخلاق اجتماعی بیان کرده است. میتوان گفت که هرچند ابنیمین در اشعار انتقادی خود، بیشتر به موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود نظر داشته، به وضعیت اجتماعی، سیاسی، اخلاقی نامساعد و نابسامانیهای مردم و جامعه هم توجه داشته است. در مبانی اخلاق اسلامی، اخلاق دارای سه بعد است: ۱. ارتباط با خدا؛ ۲. ارتباط با مردم؛ ۳. ارتباط با خود. در این پژوهش که مبنای آن بر اخلاق اسلامی است، به بعد دوم یعنی ارتباط اخلاقی فرد با مردم میپردازد. دیوان ابنیمین گنجینهای ارزشمند از پندهای اخلاقی فردی و اجتماعی است که نشاندهندۀ ناهنجاریهای اخلاقی در میان مردم زمان شاعر است که وی بنابر وظیفۀ انسانی خود، گاه با زبان انتقاد و گاه با اندرز به آنها اشاره کرده است. وی رذیلتهایی چون حسد، ریا، تکبر، چاپلوسی، ظلم و... را نکوهش میکند و فضیلتهایی چون فروتنی، انفاق مال، بخشش، مردمداری و... را سفارش میکند.
۱ـ۲. پیشینۀ پژوهش
درخصوص ابنیمین و اشعار وی، پژوهشهای گوناگونی انجام شده که هرکدام از نگاهی خاص به اشعار شاعر پرداختهاند؛ اما پژوهشی که صرفاً به مؤلفههای اخلاق اجتماعی در اشعار ابنیمین بپردازد، انجام نشده است. موارد مرتبط با این پژوهش عبارتاند از:
ـ «پیامهای تربیتی و رفتاری در اشعار ابنیمین» (صافی، 1379). در این مقاله به مفاهیم اخلاقی در تعلیم و تربیتی پرداخته شده است؛ درحالیکه این پژوهش به مفهوم اخلاق مرتبط با مردم و جامعه میپردازد.
ـ «ابنیمین فریومدی و تأثیر قرآن و حدیث در دیوان او» (مؤذنی، 1380). مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. این مقاله انعکاس مفاهیم قرآنی و روایی در شعر ابنیمین را بررسی میکند.
ـ «آسیبشناسی اخلاقی و اجتماعی در دیوان ابنیمین فریومدی» (هادی، ۱۳۹۰). در این مقاله به سه مقولۀ پندهای اخلاقی (بهطورکلی)، انتقادات سیاسی و اجتماعی و نقد عملکرد صاحبمنصبان و موقعیتهای اجتماعی و سیاسی مانند حاکم، وزیر، صوفی و... در دورۀ ابنیمین پرداخته شده؛ اما در مقالۀ حاضر، صرفاً مؤلفههای اخلاق اجتماعی در دیوان ابنیمین مد نظر است.
ـ «آموزهای تعلیمی در قطعات ابنیمین» (حسنزاده، 1396)؛ که در آن به رویکرد تعلیمی- تربیتی در اشعار ابنیمین پرداخته شده و اخلاق جزئی از این مفاهیم مورد بررسی است. در این مقاله بیشتر به اخلاق فردی مانند صبر و شکیبایی، نکوهش طمع و گدایی و... توجه شده است
ـ «مفاهیم اخلاق و پند و اندرز در قطعات ابنیمین» (اشرفزاده و فرهمندی، 1396). این مقاله بیشتر به مفاهیم اخلاق فردی مانند رازداری، صبوری، خاموشی، قناعت، نداشتن حرص و طمع و پند و اندرزهای اخلاقی در شعر ابنیمین میپردازد.
وجه اشتراک موارد ذکرشده با این مقاله، پرداختن به مسئلۀ اخلاق است؛ اما تفاوت بارز پژوهش حاضر با سایر پژوهشهای مرتبط، پرداختن صرف به مفاهیم اخلاق اجتماعی است که با مبحث جامعهشناسی ادبیات مرتبط میشود و فضیلتهای اخلاق اجتماعی مرتبط با سایر افراد جامعه چون عدالت، نوعدوستی و... و رذیلتهای اخلاق اجتماعی مانند ظلم، فخرفروشی و... مد نظر است. پرداختن صرف به مؤلفههای اخلاقی مرتبط با اجتماع در دیوان ابنیمین تحتتأثیر مذهب شیعی و فرهنگ ایرانی، تاکنون کار نشده است و پرداختن به آن میتواند نوعی نوآوری برای این پژوهش محسوب شود.
1ـ3. ضرورت، هدف و روش تحقیق
با پیشرفت روزافزون علم، تکنولوژی و فناوری و روی آوردن بشر به زندگی صنعتی، برای همزیستی مسالمتآمیز و رفع چالشها و درک شرایط و درنهایت گوارا ساختن حیات اجتماعی، یکی از ضروریترین نیازهای انکارناپذیر بشر، پایبندی و عمل به ارزشهای اخلاقی بهویژه اخلاق اجتماعی است؛ زیرا سعادت جامعه در گرو رعایت هنجارهای اخلاق اجتماعی است. مؤلفههای اخلاق اجتماعی تحتتأثیر تعالیم دینی- فرهنگی در اشعار ابنیمین، بهخصوص در قطعات وی منعکس شده است؛ لذا میطلبد که به شناسایی و معرفی هرچه بیشتر مضامین اخلاق اجتماعی در دین و فرهنگ غنی ایرانی پرداخته شود تا شاید گوشهای از خلأهای اخلاقی موجود در جامعه را، بهویژه برای قشر جوان پر کند. این پژوهش به روش اسنادی- کتابخانهای گردآوری شده و سپس به تحلیل و توصیف مؤلفههای اخلاق اجتماعی پرداخته است. هدف، بررسی مؤلفههای اخلاق اجتماعی و مشخص کردن میزان تأثیر شاعر از فرهنگ دینی- ایرانی است.
2. بحث
2ـ1. فضیلتهای اخلاق اجتماعی
2ـ1ـ1. عدل
یکی از مفاهیم جدید در علم روانشناسی معاصر که در دهۀ گذشته در جهان نمود پیدا کرده، روانشناسی مثبت است که «هدف از آن، توجه به نقاط قوت و توانمندیهای انسان، بهجای توجه به نقاط ضعف و مسائل و مشکلات روانی است» (اسماعیلی و یزدانی، 1396: 150). فضایل اخلاقی یکی از مهمترین این مفاهیم است. این حوزه از روانشناسی به سه سطح موضوعی، فردی و گروهی میپردازد که سطح گروهی با فضایل اخلاق اجتماعی تناسب دارد و «دربارۀ فضایل اخلاقی مانند مسئولیت، تربیت، نوعدوستی، عدالت اجتماعی، میانهروی، تحمل و بردباری و اخلاق کار است» (Seligman & Csikszen Jemihalyi, 2000: 10). عدل یکی از مفاهیم مشترک میان علم روانشناسانی مثبتگرا، جامعهشناسی و اخلاق است. رعایت عدل در جامعه، از محوریترین بایستههایی است که در ثبات هر جامعهای نقش مؤثری دارد. خداوند در قرآن کریم با لفظ «اِنَّ» به رعایت عدل تأکید میفرماید: «اِنَّ اللهَ یأمُرُ بالعَدلِ و الاحسان؛ قطعاً خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد» (نحل: 90). باتوجهبه اوضاع سیاسی و اجتماعی دورۀ مغول، شاعران این دوره برای گوشزد کردن حاکمان به رعایت عدل و توصیه به رعایت آن در جامعه، به مدح شاهان و برجسته کردن این فضیلت اخلاقی پرداختهاند. ابنیمین نیز در قصیدههای مدحی خود، با روش تشویق، از عدل و آثار مثبت آن در جامعه سخن میگوید:
از بیم شیر رایت عدلش همیشه گرگ |
| در حفظ گوسفند چو کلب معلم است |
|
| (دیوان: 385) |
در روزگار عدل تو شاید که عاقلان |
| گویند بره با بچۀ شیر توأم است |
|
| (همان: 402) |
پنجۀ عدلش چنان دست ستم تاب کرد |
| کز اثر آن گوزن جای غضنفر گرفت |
|
| (همان: 490) |
تیر عدلش نه شگفت ار برد از راستروی |
| هرچه در پشت کمان از کژی و تاب و خم است |
|
| (همان: 429) |
ابنیمین از فرهنگ غنی ایران و سخنان شخصیتهای ایرانی در بیان فضیلتهای اخلاق اجتماعی بهره جسته است. او در بیان عدالت از نگاه انوشیروان عادل بیان میکند که عادلترین فرد کسی است که رنجی که برای خود نپسندد، برای دیگران هم نپسندد.
دگر آنکه عادلتر اندر جهان |
| کسی را شناس از کهان و مهان |
که رنجی که او را نباشد پسند |
| نخواهی که یابد کس ز آن گزند |
|
| (همان: 598) |
2ـ1ـ2. تواضع
۲ـ۱ـ۲ـ۱. تواضع در جایگاه مناسب
تواضع در لغت بهمعنای «فروتنی و کمزنی است که با افتادگی، خاکساری، شکستهنفسی و... مترادف است» (دهخدا، ۱۳۸۵: ذیل واژه). پیامبر اکرم(ص) دراینباره میفرماید: «هرگاه افراد متواضع از امت مرا دیدید، در برابر آنها تواضع کنید؛ هرگاه افراد متکبر را دیدید، در برابر آنها تکبر نمایید» (نراقی، 1388: ۴۴۳). از دیدگاه ابنیمین نیز هرکس طریق تواضع در پیش گیرد، بر تخت بزرگی فرمانروایی میکند. تواضع از فضیلتهای اخلاق اجتماعی است؛ اما ابنیمین تواضع در برابر هر فردی را مطلوب نمیداند و میگوید: ارزش انسان با تواضع در برابر انسان بزرگوار بیشتر میشود و در مقابل افراد پست و لئیم، تکبر ورزیدن ادب است؛ زیرا فرد پست از تواضع انسان، به وهم و گمان میافتد. بنابراین وی تواضع را در جایگاه خود مطلوب میداند:
در باب تواضع آنچه دانی |
| با خلق جهان به جای آور |
کافزوده کند تو را تواضع |
| نزدیک کریم طبع مقدار |
اما چو لئیمطبع باشد |
| اُفتد ز تواضعت به پندار |
بر وی نظر از تکبر افکن |
| وآن جزء ادب تمام بشمار |
|
| (دیوان: ۴۱۹) |
کسی کو طریق تواضع رود |
| کند بر سریر شرف سلطنت |
ولیکن تو جایش بدان و مکن |
| ملکسیرتی در گه شیطنت |
|
| (همان: 349) |
۲ـ۱ـ۲ـ۲. فروتنی در جوانی
دوران جوانی یکی از مهمترین و طلاییترین دورانهای زندگی است که از اهمیت والایی برخوردار است. برخی انسانها باتوجهبه استعدادها و نیروی جوانی، به خود غرّه میشوند. ابنیمین با بهرهگیری از عناصر طبیعت، به زیبایی، ارزش تواضع در جوانی را بیان کرده، میگوید که انسان در دوران پیری، ناگزیر افتاده میشود؛ اما افتادگی در دورۀ جوانی ارزشمند است که انسان توانایی دارد:
باغبانی بنفشه میانبود |
| گفتم ای گوژپشت جامهکبود |
این چه رسمی ست در جهان که تو راست |
| پیر ناگشته برشکستی زود |
گفت پیران شکستۀ دهرند |
| در جوانی شکسته باید بود |
|
| (همان: 374) |
2ـ1ـ3. حسن گفتار و رفتار
انسان بالطبع موجودی اجتماعی است و «نیازهای مشترک و روابط ویژۀ زندگی انسانی، انسانها را آنچنان به یکدیگر پیوند میزند و زندگی را آنچنان وحدت میبخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار میدهد که در یک اتومبیل یا یک هواپیما یا یک کشتی سوارند و بهسوی مقصد در حرکتاند و همه باهم به منزل میرسند و یا همه باهم از رفتن میمانند و همه باهم دچار خطر میشوند و سرنوشت یگانهای پیدا میکنند» (مطهری، 1392، ج۱: ۱۱۸). شکی نیست که خوشبختی یا بدبختی یک گروه یا یک جامعه در گرو عمل کردن به یکسری موازین و هنجارهاست که مردمدار بودن جزئی از این هنجارهاست. گفتار و رفتار نیکو داشتن در برخورد با مردم در جامعه، از صفات پسندیدهای است که امام علی(ع) در نهج البلاغه هشدار میدهد که «مبادا اخلاق نیک را درهم شکنید و آن را دگرگون سازید» (خطبۀ 176). ایشان در حکمت پنجم نهج البلاغه دربارۀ خوشرویی در برابر مردم میفرماید: «دلهای مردم گریزان است، به کسی روی آورند که خوشرویی کند» (حکمت: ۵).
ابنیمین در این مورد معتقد است که سرانجام همۀ انسانها با مرگ روبهرو میشوند و کسی به رستگاری میرسد که انسانیت و دستگیری از مردم را سرلوحۀ کار خود قرار دهد:
سرانجام چون حکم میراجل |
| به طفل و به پیر و جوان میرسد |
خردمند را باید آماده بود |
| که حکم اجل ناگهان میرسد |
ره مردمی گیر ابنیمین |
| گرت دست قدرت بدان میرسد |
که این است راهی که پایان او |
| به بستانسرای جنان میرسد |
|
| (دیوان: 374) |
2ـ1ـ4. مناعت طبع
۲ـ۱ـ۴ـ۱. اهمیت مناعت طبع
انسان، خلیفةالله در زمین است و به تعبیر قرآن کریم در اهمیت عزت نفس که خداوند میفرماید «وللهِ العِزَّة و لِرسولهِ و للمؤمنین»، عزت اختصاصاً برای خدا و پیغمبرش و مؤمنان است. انسان باید در نگهداری عزت نفس خود کوشا باشد. از دیدگاه حضرت علی(ع) «پاکدامنی و عزت نفس، موجب زیبایی فقر است» (حکمت 64). ابنیمین دراینباره بیان میکند که نان خشک سفرۀ خود خوردن، بهتر از گلشکر خوردن از سفرۀ دیگران است و انسان باید مانند پرندۀ همای که باارزش است، به استخوانی (دارایی اندک خود) قناعت ورزد و مقام خود را مانند مگس بر گرد حلوای دیگران (مال و ثروت دیگران) پایین نیاورد:
اگر پاکطبعی و پاکیزهکار |
| توقع به درگاه دونان نبر |
لت نان خشک از سر خوان خویش |
| خوری به که با دیگران گلشکر |
به یک استخوان صلح کن چون همای |
| مگسوار بر گِرد حلوا مپر |
|
| (دیوان: 409) |
۲ـ۱ـ۴ـ۲. درخواست نکردن از سفلگان
باتوجهبه فضای حاکم بر جامعۀ عصر مغول، سفلگان و نالایقانی بر سر کار آمدند که از درک وضعیت عامۀ مردم غرقشده در فقر و بدبختی، غافل بودند. در باور ابنیمین انسان نباید از کسی چیزی را التماس کند؛ بهویژه درخواست کردن از انسانهای پست را خطا میداند و میگوید اگر درخواست انسان را برآورده کنند، فرد درخواستکننده، زیر بار منت او میماند و اگر آن درخواست را برآورده نکند، از آبروی فرد درخواستکننده کم میشود. وی معتقد است که اگر انسان برای کسب روزی خطر کند، بهتر از درخواست از انسانهای پست است:
تا توانی التماس از کس مکن |
| خاصه از ناکس که آن عین خطاست |
گر دهد، مانی به زیر منتش |
| ور ندادت، آبرویت را بکاست |
گر کشد نفست بلاها، صبر کن |
| ز آنکه عزّ صبر بِهْ از ذِلِّ خواست |
|
| (همان: ۳۳۵) |
دست اگر در دهان شیر کنی
|
| وز پی قوت لقمه برداری |
نزد ابنیمین ستودهتر است |
| زآنکه حاجت به سفلگان آری |
|
| (همان: 535) |
۲ـ۱ـ۴ـ۳. حفظ ظاهر هنگام تنگدستی
پیامبر اکرم(ص) در حدیث نبوی میفرماید: «اطلبوا الحوائج بِعِزَّة الأنفسُ» (سیوطی، 1390، ج۱: 168)؛ اگر درخواست حاجتی از دیگران دارید، با عزت نفس بخواهید؛ یعنی انسان برای برآورده شدن حاجات خویش، نباید خود را پست و حقیر کند. ابنیمین دراینباره میگوید: انسان هنگام تنگدستی، باید خود را توانگر نشان دهد؛ زیرا مردم جامعه به ظاهر افراد مینگرند و بنا به ظاهر، انسان را بزرگ یا کوچک میشمرند:
به گاه فقر توانگر نما، ز همت باش |
| که گرچه هیچ نداری بزرگ دارندت |
نه آنکه با همه هستی شوی خسیسمزاج |
| شوی اگر تو چو قارون، گدا شمارندت |
|
| (همان: ۳۳۲) |
2ـ1ـ5. انفاق مال به نیازمندان
یکی از راههای توزیع عادلانۀ ثروت در جامعه، انفاق مال به نیازمندان است. در قرآن کریم از این اخلاق حسنه بهعنوان «وام به خداوند» تعبیر شده و آیات و احادیث فراوانی در ارتباط با این اخلاق نیک اجتماعی آمده است. امام علی(ع) در هنگام تنگدستی، صدقه دادن را تجارت با خداوند میداند (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۷). علامه طباطبایی انفاق را نردبانی برای تقرب انسانهای مؤمن به سرچشمۀ جمال و کمال هستی؛ یعنی خداوند متعال دانسته و معتقد است: «توجه به مرزهای اخلاقی و اسلامی این مؤلفۀ فضیلتمدار، باعث درونی شدن هرچه بهتر ارزشهای اقتصادی اسلامی در نهاد هنجاری افراد و تضمین پایداری کرامت و امنیت آنان میگردد» (سلطانی رنانی، 1392: ۲۲). ابنیمین نیز انفاق و بخشش مال را مایۀ سروری میداند:
ای دل ار داری هوای سروری پاشنده باش |
| بر جهان ابر ارچه سرور باشد از پاشندگی |
بر زبردستان چو خوشه سرکِشت ار آرزوست |
| پیشه کن با زیردستان دانهوار افکندگی |
|
| (دیوان: 522) |
بکوش در ره احسان که آن بود با حق |
| تجارتی ز پی سود دهصدی کردن |
|
| (همان: 493) |
فقر یکی از معضلات اجتماعی است که باتوجهبه اوضاع سیاسی و اجتماعی در زمان ابنیمین، در بین عامۀ مردم بیداد میکرده است. وی در لابهلای اشعار مدحی خود، وزرا و امرا را به کمک به نیازمندان دعوت میکند و میگوید اکنون که دستتان میرسد کاری کنید و این فرصت کمک کردن را از دست ندهید؛ هرچند بنابر قول ابنیمین دو کار را لازمۀ نظام پادشاهی میداند که یکی بخشش مال، به خاص و عام است و دیگری ایجاد ترس در دل دشمنان. شاعر معتقد است که بخشش مال باعث کم شدن روزی نمیشود و انسان به شکرانۀ نعمت دارایی اگر فرصتی یافت، از مال خود انفاق کند و رنجی را از خواهندهای بکاهد.
و آنکه بال و پری نیستش مناسب حال |
| فتاده اکثر اوقات درین قفس است |
ببخش بال و پری از مثال ترخانیش |
| که در هوای تو پرواز کردنش هوس است |
کنون که دسترست هست، دستگیرش باش |
| مده ز دست مر این وقت را که دسترس است |
|
| (همان: 336) |
خسروان را دو کار میباید |
| تا شود کار خسروی به نظام |
اولاً همتی چو ابر بهار |
| که دهد بهرۀ خواص و عوام |
ثانیاً هیبتی که دشمن را |
| خون چکاند بهجای خون ز مسام |
|
| (همان: 468) |
2ـ1ـ6. معاشرت و دوستی
دوستی یک ضرورت اجتماعی است که بهعنوان نیاز روحی مهم به شمار میرود و در دین اسلام به اهمیت آن توجه بسیاری شده است. حضرت علی(ع) دوستی و مهرورزی را نشانۀ خردمندی ذکر میکند و از انسان بیدوست به فرد ناتوان تعبیر میکند؛ هرچند ازنظر ایشان، هرکسی صلاحیت دوستی را ندارد. ابنیمین در مورد موضوع انتخاب دوست میگوید که انسان فردی را باید برای دوستی انتخاب کند که از خود شخص برتر باشد، زیرا همنشین از همنشین تأثیر میپذیرد؛ همانند زغال آتش که هرچقدر هم که داغ باشد، وقتی با خاکستر همنشین میشود، به سردی میگراید و تبدیل به خاکستر میشود و برعکس زغال سرد، در همنشینی با آتش به زغال داغ تبدیل میشود. وی انسان را از همنشینی با هشت فرد (حسود، بیوفا، نادان، دروغگو، بخیل، ناکس، بداخلاق و سخنچین) برحذر میدارد.
ای پسر همنشین اگر خواهی |
| همنشینی طلب ز خود بهتر |
زآنکه در نفس همدم از همدم |
| نقش پیدا شود به خیر و به شر |
مثل اخگر که با همه گرمی |
| سرد گردد به وصل خاکستر |
ورچه باشد فسردهطبع انگشت |
| چون به آتش رسد شود اخگر |
گر تو خواهی که نیکنام شوی |
| دور باش از بدان عزیز پدر |
|
| (همان: 409) |
همیشه تا توانی ای برادر |
| مشو با هشت کس همراز و دمساز |
حسود و بیوفا، نادان و کاذب |
| بخیل و ناکس و بدخوی و غمّاز |
|
| (همان: 431) |
با مردم نادان منشین، ور بنشینی |
| زنهار بدو تا بتوان هیچ میاموز |
زیراکه بیاموزد و در دشمنی آرد |
| کاری چو شب تیره به رویت به همین روز |
|
| (همان: 432) |
ابنیمین رعایت چند نکته در دوستی را از زبان انوشیروان عادل بیان میکند؛ ازجمله: پنهان داشتن راز از دوستان، پرهیز از دوست قدرتمندی که دلش به دادخواه نرم نشود، پرهیز از دوست مغرور، غیبتکننده، اسرافکار و کینهتوز. از دیدگاه شاعر، دوست خوب دارای دو ویژگی است: 1. وقتی که انسان تهیدست شود، همچنان دوست و یار باقی میماند؛ 2. اگر فرد ثروتمند باشد، چشم طمع و تلف کردن به مال دوستش نداشته باشد:
در وصیت از بزرگان جهان |
| گفت دانایی به فرزند خلف |
با کسی کن دوستی کو در دو حال |
| با تو باشد همچو گوهر در صدف |
برنگردد از تو چون گردی گدا |
| صحبتت داند در آن حالت شرف |
هم نخواهد چون تو را بیند غمی |
| تا شود مالت بهآسانی تلف |
ور کند گردون تو را در جاه ماه |
| با تو دارد چهرۀ خود بیکلف |
|
| (همان: 448) |
2ـ1ـ7. رعایت احترام به افراد جامعه
۲ـ۱ـ۷ـ۱. نحوۀ کسب احترام
رعایت احترام متقابل افراد جامعه به یکدیگر موجب گسترش مهر و محبت و نشاط در جامعه میشود. ابنیمین با کلام روان خود که برگرفته از احساسات ناب وی است، به این فضیلت اخلاق اجتماعی توجه دارد. «سخن او خلاف بسیاری از معاصرانش، روان و منسجم و خالی از هرگونه تکلف و خودنمایی و علمفروشی است. سخن وی زادۀ طبع و قریحه و احساسات اوست، نه نتیجۀ اطلاعات یا تکلفاتی که فضلفروشان روزگار داشتهاند» (صفا، 1369، ج۳: 956). ازنظر ابنیمین، هرکس با اعمال و رفتارش مشخص میکند که دیگران چگونه با او برخورد کنند؛ بنابراین اگر کسی خواهان عزت و احترام ازسوی مردم جامعه باشد، باید با دیگران با عزت و احترام برخورد کند. وی احترام گذاشتن به افراد جامعه را در جایگاه مناسب خودشان توصیه میکند:
عزت خلق اگر نگه داری |
| نکشی دردسر ز قال و ز قیل |
| ||
|
| (همان: 458) |
هرکسی را چنانکه هست بدان |
| پس بدان قدر دوستی میکن |
|
| (همان: 498) |
۲ـ۱ـ۷ـ۲. رعایت احترام به طبیب و معلم
در اهمیِت مقام معلم باید گفت که هدف تعلیم و تربیت اسلامی، فراگیری علم و دانش همراه با تهذیب نفس، برای رسیدن به سعادت دنیوی و اُخروی بشر میباشد که مربیِان و معلمان، این رسالت الهی را به پیروی از پیامبران جامۀ عمل میپوشانند. دو مورد از مشاغل مهم و کلیدی در جامعه، طبابت و معلمی است زیرا طبیب با درد مبارزه میکند و جسم را نجات میدهد و معلم با جهل مبارزه میکند و ناجی جان میشود.ابنیمین معتقد است که همانطور که طبیب در دفع درد از مردم جامعه تلاش میکند و وجود او سودمند است، معلم و مربی هم درد جهل در جامعه را درمان میکند، باید عزت و احترامشان حفظ شود:
دو مشفقاند ادیب و طبیب بر سر تو |
| نگاه دار به عزت دل ادیب و طبیب (همان: 321) |
| ||
|
2ـ1ـ8. امید داشتن به آینده در جامعه و شاد بودن
۲ـ۱ـ۸ـ۱. امید به رحمت خداوند
انسان تحت هر شرایطی، نباید از رحمت واسعۀ پروردگار غافل شود و بنابر آیۀ مبارکۀ «لاتقنطُوا مِن رَحْمَة الله» (زمر: 53)، انسان باید به رحمت خداوند امیدوار باشد. در دورۀ مغول که از سیاهترین و رعبآورترین دورانها در تاریخ سرزمین ایران به شمار میرود، به نظر میآید که امید داشتن به آینده و شاد بودن، از حلقههای مفقودشده در زنجیرۀ جامعه بوده است. بر طبق باور ابنیمین، اگر روزگار بر وفق مراد انسان پیش نرود، بهسبب احسان خداوند، روزگار همواره منقلب است و انسان نباید خودش را مضطرب و نگران کند. همانطور که پایان شب تاریک، سحر روشن است، انسان باید به آینده امیدوار باشد:
ای دل جهان به کام گرت نیست گو مباش |
| منت خدای را که جهان هست منقلب (دیوان: 6688) |
۲ـ۱ـ۸ـ۲. شاد بودن در زندگی
آفرینش انسان بهگونهای است که همواره به شادی نیاز دارد و تأثیر آن نهتنها برای روح و جسم انسان سودمند است، بلکه علاوهبر فواید فردی، در توسعۀ پایدار جوامع نیز نقش بسزایی دارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لاتَهنوا و لاتَحزَنوا؛ غمگین و ناراحت نباشید» (آلعمران: 139). «نگرش قرآن به شادی، خوشحالی و سرور، نگرشی مثبت است و احکامی که برای آن بیان میشود، برخاسته از این واقعیت است که ازنظر قرآن شادی امری مطلوب برای آدمی است» (صیفوری و فلاحتی، 1390: ۱۳). در قرآن همواره، شادی یکی از صفات بهشتیان ذکر شده است. ابنیمین دراینباره معتقد است روزی را که انسان میتواند با شادی به سر ببرد، نباید اندوه بیفایده بخورد، زیرا انسان یک بار در گذر زمان زندگی میکند.
در اشعار ابنیمین به شعرهایی برمیخوریم که تفکر خوشباشی سبک خراسانی در ذهن تداعی میشود. وی شاد زیستن را توصیه میکند و میگوید در هر صورت عمر و روزگار انسان درحال سپری شدن است. شاعر آسان گرفتن زندگی و امور را سفارش میکند و میگوید که انسان از مدت عمر خود بیخبر است، بنابراین باید تلاش کند که عمرش را بهسبب نادانی به باد ندهد و وقت را غنیمت شمرد. وی معتقد است که هرگونه که به کارها نگریسته شود، به همان صورت سپری میشود و اگر انسان کاری را سخت تصور کند، آن کار برایش سخت میشود و برعکس:
بگذر ز غم جهان و دلشاد بزی |
| منگر به خواب دهر و آباد بزی |
خوش باش که بیقضا نباشد کاری |
| خود فکرت پستی بنه آزاد بزی |
خوش باش که پیوسته نماند با کس |
| نیک و بد این جهان فانی باقی |
|
| (دیوان: 706) |
هیچ گر ز آمدن و رفتن خود باخبری |
| جهد کن تا ندهی عمر به باد از سر جهل |
وقت را دار غنیمت که برفت آنچه برفت |
| نخورد انده ناآمده خود مردم اهل |
صعب گردد به تو آن کار گرش گیری صعب |
| بگذرد سهل، گرش نیز فروگیری سهل |
روزی به خوشی اگر توان برد به سر |
| زنهار پسر انده بیهوده مخور |
|
| (همان: 460) |
کان نقش که یک بار برآورد فلک |
| ممکن نبود که آورد بار دگر |
|
| (همان: 673) |
روزی که بود صحت و اسباب معاش |
| زنهار غنیمت شمر و خوش میباش |
زیراک چو وقتِ فرصت از دست رود |
| زان پس نکند سود تو را گفتن کاش |
|
| (همان: 678) |
گر خوش گذرانی گذرد عمر تو خوش |
| ور کم بزنی نقش تو آید همه شش |
چون میگذرد عمر به هر حال که هست |
| خوش میگذران و بار اندوه مکش |
|
| (همان: 678) |
2ـ1ـ9. نوعدوستی
۲ـ۱ـ۹ـ۱. خدمت به خلق
امام سجاد(ع) در دعای 26 از فراز سوم صحیفۀ سجادیه، اینگونه دعا میکند: «... و با مهربانی بر گرفتارانش وقت داشته باشم و دلجویی کنم.» شاعران این دوره، با مشاهدۀ بیمهری به مردم ازسوی حاکمان و صاحبمنصبان، همواره رعایت حال مردم را گوشزد میکنند. «شاعران و نویسندگان برجسته، آیینۀ تمامنمای جامعۀ خویش هستند؛ چنانکه بسیاری از آنان در تحلیل و تبیین دشواریهای اجتماعی، بهمراتب تیزبینتر و عمیقتر از اندیشمندان اجتماعی بودهاند» (ستوده، 1378: 12). ابنیمین بزرگی و سروری را در غمزدایی از مردم و رعایت حال آنان میداند. وی خدمت به خلق را از نشانههای خردمندی و فاضل بودن ذکر میکند و معتقد است که این امر سبب نگه داشتن حرمت و عزت افراد میشود:
هرکه بندد کمر به خدمت خلق |
| چون خردمند باشد و فاضل |
نظرش بر دو چیز اگر نبود |
| پس بود سعی او از آن باطل |
گر نگردد ز خدمت مخلوق |
| هیچ از آن هر دو آرزو حاصل |
اولاً حرمت و دوم نعمت |
| که از آن حاصل است شادی دل |
|
| (همان: 462) |
نبود مهتری به روز و به شب |
| بادۀ خوشگوار نوشیدن |
یا طعام لذیذ را خوردن |
| یا لباس لطیف پوشیدن |
من بگویم که مهتری چه بود |
| گر بخواهی ز من نیوشیدن |
همگنان را ز غم رهانیدن |
| در رعایات خلق کوشیدن |
|
| (دیوان: 498) |
۲ـ۱ـ۹ـ۲. دلجویی از دلشکستگان
شعر اجتماعی در باطن جامعه ورود پیدا میکند و از هیچیک از اقشار جامعه غافل نیست. «شعر اجتماعی از مؤثرترین و نافذترین راههای ابراز اندیشه، اظهار مکنونات قلبی و تمنیات آدمی تلقی میشود و با تفکر و گرایش به نغمههای روحبخش اجتماعی، زمینۀ ظهور خود را در جامعه مهیا میکند و به این وسیله، از شورهزار خودپرستی و خودخواهی به سرچشمۀ زلال عشقورزی و نوعدوستی رهنمون میگردد» (یزدینژاد، ۱۳۹۲: ۱۱۵). ابنیمین شاعر اجتماعی دردمندی است که خود را در کنار اقشار ضعیف جامعه میبیند. وی در توصیه به حاکمان میگوید که در به دست آوردن دل انسانهای رنجور تلاش کنند و یک لحظه از کار خود غافل نشوند تا فرصتها را از دست ندهند. از دیدگاه شاعر، فردی که از رنجوران دلجویی نکند، نباید خودش را زنده نامد:
چو روزگار به کام تو گشت و دولت یار دگر آنک زنده مخوان خویش را |
| بکوش تا دل آزردهای به دست آری (همان: 531) چو مرهم نیابی دل ریش را (همان: 595) |
| ||
| ||
| ||
|
2ـ1ـ10. مشورت
مشورت یکی از مؤلفههای اخلاق اجتماعی پسندیده و سودمندی است که در تعالیم دینی و متون ادبی به آن سفارش بسیاری شده است. خداوند در قرآن کریم در اهمیت این مسئله میفرماید: «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ» (شوری: 38).
ابنیمین معتقد است که انسان با مشورت کردن با دیگران، به موفقیت میرسد و وی دو کس را شایستۀ مشورت کردن میداند: 1. کسی که حرف حق را بگوید؛ 2. فردی که صادق و راستگو باشد:
هرکه در کارها مشاوره کرد |
| گلبن باغ دولتش بشکفت |
| ||
| ||
| ||
| (دیوان: 356) |
2ـ2. رذیلتهای اخلاق اجتماعی
2ـ2ـ1. ظلم
ظلم یکی از رذیلتهای نکوهیدۀ اخلاق اجتماعی است که هیچ انسانی آن را برنمیتابد. خداوند در قرآن کریم، عاقبت بد ستمکاران را مکرّر ذکر میکند و میفرماید: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ: وای بر ستمکاران از عذاب دردآور قیامت» (زخرف: 65). در کلام اهلبیت(ع) نیز ظلمستیزی از اهمیت والایی برخوردار است که نمونۀ بارز این مسئله در قیام عاشورا نمود پیدا میکند. حضرت علی(ع) ظالم را دشمن خدا مینامد و در فرمان به مالک اشتر میفرماید: «نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده، نسبت به اطرافیان و خانواده و زیردستان انصاف داشته باش که اگر انصاف پیشۀ خود نسازی، ستم کردهای و کسی که به بندگان خدا ستم کند، خدا دشمن اوست» (نامۀ 53) ابنیمین عاقبت ظلم را اینگونه بیان میکند:
گر ستم رسد از غیر تو را باک مدار |
| که مرا تجربه افتاد درین کار بسی |
او نماند ابداً ظالم و تو مظلومش |
| که بد و نیک به یک حال ندیدهست کسی |
چون بد و نیک سرانجام فنا خواهد شد |
| جز نکوئی مکن ار هست تو را دسترسی |
|
| (دیوان: ۵۴۱) |
یکی از نهضتهای شیعی که از نهضت عاشورا تأثیر پذیرفته، نهضت سربداران است که در قرن هشتم هجری، مقارن با دورۀ زندگی ابنیمین در جهت ظلمستیزی به وجود آمد.
ابنیمین دوری از حاکمان ظالم را توصیه میکند و میگوید حاکمان ظالم باید بهزودی حساب پس بدهند. وی از زبان انوشیروان پادشاه دادگر ساسانی، رمز کامکاری در جهان را پرهیز از ظلم و ستم و بخشندگی به مردم و جلب رضای پروردگار میداند:
هر حاکمی که مذهب ظلم آیدش پسند |
| و آن را به جدّ گرفت و بر آن اکتساب اوست |
او را به روزگار رها کن که عنقریب |
| آرد بر او بس آنکه نه اندر حساب اوست |
|
| (دیوان: ۶۲۱) |
شنیدستم که کسری شه دادگر |
| که دیهیم ازو بود با زیب و فر |
چنین گفت با موبدان شهریار |
| که تا من به گیتی شدم کامکار |
نگشتم دمی از ره بخردی |
| نجستم بهجز فرّه ایزدی |
به بیچارگان بر نکردم ستم |
| جهان شد ز دادم چو باغ ارم |
به داد و دهش عالم آراستم |
| همه نام نیک از جهان خواستم |
|
| (همان: 594ـ۵۹۸) |
ازنظر ابنیمین، بزرگزاده کسی نیست که مال و ثروت فراوان دارد؛ بلکه بزرگزاده کسی است که فضل، جوانمردی، انسانیت و عقل در رفتارش هست و کسی که ظلم و ستم میکند، از جاه و مال هیچ لذتی نمیبرد:
هنر بباید و رادیّ و مردمی و خرد |
| بزرگزاده نه آن است کو درم دارد (همان: 404) |
۲ـ۲ـ۱ـ۱. عدم شایستهسالاری
یکی از مصادیق بارز ظلم در جامعه، قرار نگرفتن افراد در جایگاه مناسب خود است. امیرالمؤمنین علی(ع) در عهدنامۀ مالک اشتر، دربارۀ لزوم شایستهسالاری افراد و مسئولیتها در جامعه میفرماید: «بر سر هریک از کارهایت مسئولی از آنان بگمار که نه بزرگی کار او را ناتوان سازد و نه بسیاری آن، وی را پریشان کند» (نهجالبلاغه، نامۀ 52/ فراز 8). ابنیمین روزگار را سفلهپرور میداند و این موضوع را نکوهش میکند و میگوید که انسانهای نالایق، عمر را بهراحتی میگذرانند؛ اما انسانهای شایسته و صاحب هنر و دانش در سختی و مشکلاند. آنگونه که از شواهد و قراین برمیآید، در دورۀ مغول عدم شایستهسالاری بسیار رایج بوده و عالمان و شایستگان زمانۀ شاعر در سختی و حرمان به سر میبردهاند؛ درحالیکه جاهلان و لئیمان در بهره بردن از امکانات مناسب در جامعه جولان میدادهاند. ابنیمین از این بیعدالتی شکوه میکند و میگوید:
دوننوازی میکنی، این سعی نامشکور چیست
|
| آدمیزادی ز هر مردمگیا تا کی کنی |
هر لئیمی را به روی هر کریمی برکشی |
| اطلس و خارا بگو از بوریا تا کی کنی |
عالمان را بیگناه از جاهلان آزردهای |
| ابنملجم را عدوی مرتضی تا کی کنی |
|
| (همان: 16۰ـ16۱) |
ای سپهر بیوفا، با ما جفا تا کی کنی |
| با گروه پرجفا آخر وفا تا کی کنی |
چشم ما را از غبار آستان سفلگان |
| تا چه مدت سرمه سازی، توتیا تا کی |
|
| (همان: 160)
|
مرا ز جور تو ای روزگار سفلهنواز |
| بسیست غصه چه گویم که قصهایست دراز |
به ناز میگذرانند عمر بیهنران |
| هنروران ز تو افتادهاند در تکوتاز |
ز دوننوازی تو هرکه بُد برهنه چو سیر |
| لباس گشت وجودش تمام همچو پیاز |
|
| (دیوان: 110) |
۲ـ۲ـ۱ـ۲. آزار رساندن به مردم
مردمآزاری (سادیسم)، گذشته از رذیلت اخلاق اجتماعی، امروزه یک بیماری محسوب میشود که فرد آزاردهنده از آزار رساندن به دیگران چه جسمی، چه روحی و کلامی، لذت میبرد. این رفتار نکوهیده در همۀ ادیان نکوهش شده است و در همۀ جوامع انسانی، رذیلتی پست به شمار میآید. دین مبین اسلام که دین رحمت و مهربانی است نیز همواره آزار و صدمه رساندن به دیگران را مورد نکوهش قرار میدهد و افراد را به نیکی کردن به دیگران سفارش میکند. امام علی(ع) در نامهای به عاملانی که لشکر از سرزمینهایشان میگذشت، میفرماید: «بیزارم از آسیبی که سپاهیان به مردم رسانند» (نامۀ 60).
ابنیمین نیز بهعنوان شاعری که متأثر از تعالیم دینی و فرهنگی بوده، فقر و تهیدستی را از داشتن ثروت، جاه و احترامی که در اثر آزردن دیگران به دست آمده باشد، برتر میداند و میگوید:
از غنا و عزتی حاصل ز آزار دلی |
| راستی ابنیمین را فقر و خواری خوشتر است |
|
| (دیوان: 343) |
در فرهنگ علوی، به رعایت حقوق انسانها و حتی حیوانات بسیار تأکید شده است؛ ازجمله حضرت علی(ع) در برابر پیشنهاد رشوه به ایشان در رعایت حقوق حیوانات در خطبۀ 244 میفرماید: «به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانۀ روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد، به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد.» ابنیمین سود دنیا و آخرت را در نیکوکاری میداند و عین تقوا و دینداری را در آزار نرساندن به بندگان خدا بیان میکند و معتقد است که انسان نباید بهخاطر امور دنیوی رنجیدهخاطر شود و موجب رنجش کسی شود:
سود دنیا و دین اگر خواهی |
| مایۀ هر دوشان نکوکاریست |
راحت بندگان حق جستن |
| عین تقوا و زهد و دینداریست |
گر در خُلد را کلیدی هست |
| بیش بخشیدن و کمآزاری است |
|
| (دیوان : ۳۴۳) |
مرنج از بهر دنیا و مرنجان |
| مباش آزرده و کس را میازار |
که هست و نیست یکسر بر گذار است |
| هر آنچت نیست آن را هست پندار |
|
| (همان: 420) |
اگر تنعم و دولت دهد بپوش و بخور |
| به دوستانْت بده آنچه از تو ماند باز |
وگر مخالف طبع تو نغمهای سازد |
| مرنج و نیز مرنجان و جان و دل مگداز |
که روزگار حرون است و ناگهان برمد |
| نه مال ماند و منصب، نه جاه ماند و ناز |
|
| (همان: 431) |
2ـ2ـ2. حکمرانی جاهلان و حرمان دانایان
آثار منفی حملۀ مغول مانند سایهای تیره، تا مدتها در سرزمین ایران سایه گسترد و به تعبیر جوینی «محنت طولانی خراسان و عراق همچون تب لازم بود که از جسم آدمی بیرون نرود» (جوینی، ۱۳۹۰: ۹۲). یکی از مصادیق این تب لازم که برای مملکت جانکاه بود، بر مسند نشستن جاهلان و حرمان دانایان است. ابنیمین، از نادانپروری زمانه انتقاد میکند و میگوید: درحالیکه دانایان در غم چارهجویی برای تأمین معاش خود ماندهاند، نادانان اندکی از این غم را تجربه نمیکنند و این بیمهری به فضلا را طبق حکمت خداوند میداند. در واقع، این دیدگاه نوعی تسلیم در برابر تقدیر است که از تفکر جبرگرایی رایج زمانۀ شاعر نشئت میگیرد:
[1] * دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران
Soleimaniz396@gmail.com
[2] ** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران. (نویسنده مسئول)
e.sharifpuor@uk.ac.ir
[3] *** استاد گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران
amiri@uk.ac.ir
تاریخ وصول ؟/؟/؟ تاریخ پذیرش ؟/؟/؟