بررسی قضا و قدر از منظر آیات و احادیث با دیدگاه مولانا در مثنوی
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیاحمد سلیمانی 1 , سید هاشم گلستانی 2
1 - دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.
2 - استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.. نویسنده مسئول: Golestani305@gmail.com
کلید واژه: مثنوی معنوی, مولوی, عقل, اختیار, reason, Molavi, Masnavi, قضا و قدر, آیات و روایات, verses and hadiths, Qadha and Qadar,
چکیده مقاله :
پژوهش حاضر به روش تحلیلی - توصیفی به تشریح دیدگاه مولانا پیرامون جبر و اختیار و تبیین مواضع وفاق و اختلاف آن ها بدون رجحان یکی بر دیگری می پردازد که با هدف ایجاد بستری مناسب در قاب مقایسه و تحلیل، ذهن مخاطب را در این خصوص مشخصاً به سمت و سوی یک مطالعه منسجم و منطبق با مبانی دینی بین عرفان و آیات سوق می دهد. اعتقاد به قضا و قدر ناشی از اعتقاد به اصل علیّت عمومی در جهان است، براساس اعتقاد به این اصل، در عالم، هر پدیدهای علت و اندازهای دارد و چیزی بدون علت و بدون اندازهگیری معیّن، به وجود نمیآید. هدف این تحقیق بررسی قضا و قدر در آیات و احادیث با دیدگاه مولوی است. در مثنوی معنوی مولانا، ارتباط عقل با قضا و قدر به شکلی زیبا و مناسب برجسته شده است. مولانا همانند گذشتگان خود تصوّر واحد و ملموسی از عقل و قضا و قدر ندارد، به همین خاطر در اثر معروف خود مثنوی معنوی به تشریح این موضوع میپردازد.
The present research uses a descriptive-analytical method to explain Rumi's view on determinism, free will and the positions of agreement and disagreement without preference over each other which leads to a coherent study in accordance with our religious principles between mysticism and verses. The belief in "fate and predestination" stems from the belief in the principle of general causality in the world. According to this belief, in the universe, every phenomenon has a cause and a measure, and nothing comes into being without a cause and without a definite measure. The purpose of this research is to study predestiation (Qadha and Qadar) in verses and hadiths from Rumi's point of view. In Rumi's Masnavi, the relationship between reason and fate is emphasized in a beautiful and appropriate way. Rumi, like his predecessors, does not have a single and tangible idea of reason, fate, and value, so in his famous work, Masnavi Manavi, he explains this issue.
_||_