تبیین اصول ومعیار های طراحی مدارس مهارت محور
محورهای موضوعی : معمار شهرفاطمه ابراهیمی بادشتیانی، 1 , آویده طلایی 2 , فرح حبیب 3
1 - دانشکده هنر و معماری ،واحد تهران غرب ، دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران ، ایران
2 - گروه معماری ،واحد تهران غرب،دانشگاه آزاد اسلامی ،تهران ، ایران
3 - ریاست دانشگاه آزاد پردیس
کلید واژه: آموزش از ارکان اساسی در نظام کشورها محسوب میشود. در کشورهای توسعهیافته مدارس با تنوع و اهداف آموزشی متنوع شکل میگیرند, اما آنچه در کشور عزیزمان به چشم میآید, بهرهمندی از سیستمهای آموزش سنتی است که باتوجه به پیشرفت کشور و تقاضای افراد دیگر به مانند سابق مقبولیت آموزشی را ندارند. مدارس مهارت محور, مدارسی هستند که بر تربیت و تعلیم دانشآموز بر مبنای تواناییهایش استوار است.آنچه امروز در هر جامعهای ضروری به نظر میرسد, خلق سیستم آموزشی است که افراد بر مبنای تواناییها و مهارتهایشان آموزش ببینند لذا هدف اصلی پژوهش, تبیین اصول و چارچوب مفهومی طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور میباشد, که در راستای آن فرد بتواند در محیطی مناسب پرورش یابد و استعدادهایش را کشف کند. پژوهش حاضر از نظر هدف, کاربردی است و روش تحقیق این پژوهش آمیخته میباشد, همچنین ماهیت دادهها اکتشافی پیمایشی همبستگی و از منظر استدلال در دستهی پژوهشهای استقرایی درنظرگرفته میشود, در راستای تبیین اهداف خویش در بخش کیفی با بهرهمندی از روش داده بنیاد و در بخش کمی جامعه خود را با روش معادلات ساختاری انجام دادهاست. جامعهی آماری شامل 15 نفر خبره بود که با روش هدفمند و با توجه به اصل اشباع نظری انتخاب شدهاند. ابزار گردآوری دادهها, مصاحبه نیمه سازمانیافته است.پس از کدگذاری باز و محوری مشخص شد ابعاد و مقولههای اصلی مورد بحث در این پژوهش شامل عرصه, سازماندهی و تنوع, فضای اجتماعی و امنیت و فرهنگ میباشند.نرم افزارهای تحلیلی شامل لیرزل و اس.پی. اس. اس خواهد بود. بر اساس تحلیلها میتوان چنین نمود که الگوی مدرسه مهارت محور میتواند, راهکاری مناسب جهت ارتقاء کیفی نظام آموزشی باشد.طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور باید به مواردی مانند مکانیابی مناسب, تنوع فضایی, رعایت نیازهای دانشآموزان, ایجاد انگیزش و هماهنگی با فناوری, تشکیل گروههای مهارتی, و ایجاد امنیت شغلی توجه داشته باشد.,
چکیده مقاله :
آموزش از ارکان اساسی در نظام کشورها محسوب میشود. در کشورهای توسعهیافته مدارس با تنوع و اهداف آموزشی متنوع شکل میگیرند، اما آنچه در کشور عزیزمان به چشم میآید، بهرهمندی از سیستمهای آموزش سنتی است که باتوجه به پیشرفت کشور و تقاضای افراد دیگر به مانند سابق مقبولیت آموزشی را ندارند. مدارس مهارت محور، مدارسی هستند که بر تربیت و تعلیم دانشآموز بر مبنای تواناییهایش استوار است.آنچه امروز در هر جامعهای ضروری به نظر میرسد، خلق سیستم آموزشی است که افراد بر مبنای تواناییها و مهارتهایشان آموزش ببینند لذا هدف اصلی پژوهش، تبیین اصول و چارچوب مفهومی طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور میباشد، که در راستای آن فرد بتواند در محیطی مناسب پرورش یابد و استعدادهایش را کشف کند. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و روش تحقیق این پژوهش آمیخته میباشد، همچنین ماهیت دادهها اکتشافی پیمایشی همبستگی و از منظر استدلال در دستهی پژوهشهای استقرایی درنظرگرفته میشود، در راستای تبیین اهداف خویش در بخش کیفی با بهرهمندی از روش داده بنیاد و در بخش کمی جامعه خود را با روش معادلات ساختاری انجام دادهاست. جامعهی آماری شامل 15 نفر خبره بود که با روش هدفمند و با توجه به اصل اشباع نظری انتخاب شدهاند. ابزار گردآوری دادهها، مصاحبه نیمه سازمانیافته است.پس از کدگذاری باز و محوری مشخص شد ابعاد و مقولههای اصلی مورد بحث در این پژوهش شامل عرصه، سازماندهی و تنوع، فضای اجتماعی و امنیت و فرهنگ میباشند.نرم افزارهای تحلیلی شامل لیرزل و اس.پی. اس. اس خواهد بود. بر اساس تحلیلها میتوان چنین نمود که الگوی مدرسه مهارت محور میتواند، راهکاری مناسب جهت ارتقاء کیفی نظام آموزشی باشد.طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور باید به مواردی مانند مکانیابی مناسب، تنوع فضایی، رعایت نیازهای دانشآموزان، ایجاد انگیزش و هماهنگی با فناوری، تشکیل گروههای مهارتی، و ایجاد امنیت شغلی توجه داشته باشد.
Introduction: Education is a fundamental pillar in national systems. In developed countries, schools vary in diversity and educational objectives, but what stands out in our beloved country is the reliance on traditional education systems that, given the country's progress and people's demands, no longer hold the same educational appeal. Skill-based schools are those that focus on educating students based on their abilities and skills. The main purpose of the research is to explain the principles and conceptual framework of the design of skill-oriented educational and training spaces. The research method is considered in terms of purpose, application, and mixed research method, from the nature of exploratory-survey-correlation data and from the perspective of inductive reasoning. which has been done with two qualitative statistical communities using the foundation data method and a quantitative community using the structural equation method. The sample size was 15 experts who were selected with a purposeful method and according to the principle of theoretical saturation. The data collection tool is a semi-structured interview. After open and central coding, it was determined that the dimensions and categories of the arena are organization and diversity, social space, comfort and culture according to the theoretical and practical bases, the relationships between the drawn identification categories and the native skill-based model have finally been drawn in 4 main axes, 9 sub-categories and 56 measures have been determined based on statistical analysis for a quantitative . Methodology: This study is applied in terms of purpose, utilizing a mixed research method. The nature of the data is exploratory, correlational, and deductive in the category of inductive research. The qualitative aspect of the research was conducted using grounded theory, while the quantitative aspect employed structural equation modeling. The statistical population consisted of 15 experts selected purposively following theoretical saturation principles. Data collection tools included semi-structured interviews. Results: After coding and thematic analysis, the main dimensions and topics discussed in this research include the field, organization and diversity, social environment, security and culture. Analytical software such as LIRZAL and SPSS will be used. Based on the analysis, it can be concluded that the skill-based school model can be a suitable solution for improving the quality of the educational system.
1)افلاکی فرد، ح، بزم، ق، 1397، تاثیرگذاری فضای آموزشی در شادی و یادگیری دانش آموزان.
2)پارکینز و همکاران ،2021، بررسی نقش کیفیت بصری و ادارکی و استانداردهای مدارس بر یادگیری دانش آموزان کالیفرنیا.
3)تاری وردی، ح و م، دقیق احمدی، 1395، نقش طراحی و عوامل فیزیکی محیطی موثر در افزایش یادگیری دانش آموزان در یک دبیرستان دخترانه.
4) رجایی، ن و سیف، م، 1401، نقش فضای فیزیکی و کالبدی مدارس برانگیزش و یادگیری دانش آموزان.
5)شاکری،م ، مصطفی، ا، مهوش، م، 1400، تاثیر کیفیت محیط های دانشگاهی بر ارتقاء مشارکت در فرایند یادگیری، مورد مطالعاتی"
6) شاهوارپور نجف آبادی، د، 1401، تاملی بر جایگاه فضای کالبدی آموزش بر افزایش یادگیری دانش آموزان.
7)طبیب زاده، ک و همکاران، 1399، بررسی معماری فضاهای آموزشی با تأکید بر ارتقاء کیفیتهای فضایی مدارس دخترانه متوسطه دوم شیراز.
8) فرود ،ح، رهبری منش ، ک، خوانساری،ش و سلطان زاده ، ح، 1400، تبیین اصول طراحی محیطی مؤثر بر یادگیری دانش آموزان در مدارس ابتدایی (مطالعه موردی: مدارس ابتدایی شهر رشت).
9)کلارکویست، 2020، عوامل موثر بر فضای آموزشی و یادگیری و مهارت آموزی.
10)موحدی، ی، 1398، تاثیر طراحی بهینه فضای آموزشی بر ارتقای خلاقیت.
11)نظرپور، م، احمد، ح، سرمدی، م، 1399، تحلیل و بررسی پیکربندی معماری فضاهای آموزشی مدارس ایرانی ـ اسلامی: مقایسه تطبیقی فضای عمومی و آموزشی در مدارس ایرانی اسلامی و مدلهای چیدمانی معاصر.
12)وزیری، آ، رهبری منش، ک، 1401، تبیین تأثیر فضای کالبدی و معماری مدارس بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان )مطالعه موردی:دانش آموزان مدارس مقطع اول متوسطه شهر قزوین(
Baird, G., Gray, J., Daish, J., and Kernohan, D. 1996. Building Evaluation Techniques. New York: McGraw Hill.
David, T. 1982. Functional dimensions of classroom environments. In J.C. Baird and A.Lutkas (eds.), Mind Child Architecture. Hanover, NH:University Press of New England.
Freidman, A., Zimring, C., and Zube, E. 1978. Environmental Design Evaluation. New York: Plenum.
Greenfield, T. 1991. Re forming and re valuing educational administration: Whence and when cometh the phoenix? Educational Management and Administration. 19(4),200 & No.173:217.
Grosvenor, I., Lawn, M., and Rousmaniere, K. 1999. Silences and Images: The Social History of the Classroom. New York: Peter Lang.
Halstead, H. 1992. Designing facilities for a new generation of schools. Educational Technology, October, pp.46 48.
Kowalski, T.J. 1997. School reform, community education, and the problem of institutional change. Community Education Journal XXV, No.3 & 4: 5 8.
Lackney, J. 1999. Twelve Design Principles. Presentation at CEFPI Conference Workshop. Minneapolis, MN.
Leithwood, K., Jantzi D., and A. Fernandez. 1994. Tranformational leadership and teachers' commitment to change. In J. Murphy and K.S. Louis (eds.), Reshaping the Principalship (pp. 77 98). Thousand Oaks, CA: Corwin.
Markus, T. 1993. Buildings and Power. New York: Roultedge.
Marshak, D. 1996. The emotional experience of school change: Resistance, loss, and grief. NASSP Bulletin 80(577), 72 & No.173:77.
McDonald, J.P. 1996. Redesigning Schools: Lessons for the 21st Century. San Francisco: Jossey Bass.
Owens, R.G. 1995. Organizational Behavior in Education. Boston: Allyn and Bacon.
Prestine, N.A. and C. Bowen. 1993. Benchmarks of change: Assessing essential school restructuring efforts. Educational Evaluation and Policy Analysis. 15(3), 298 & No.173:319
Sanoff, H. 1994. School Design. New York: John Wiley and Sons.
Sergiovanni, T.J.1994. Building Community in Schools. San Francisco: Jossey Bass.
Trimble, K. 1996. Building a learning community. Equity and Excellence in Education.29 (1), 37 & No.173:40
تبیین اصول ومعیار های طراحی مدارس مهارت محور
فاطمه ابراهیمی بادشتیانی 1، آویده طلایی*2 ،فرح حبیب 3
تاریخ دریافت: 19/04/1403 تاریخ پذیریش: 29/05/1403
چکیده
آموزش از ارکان اساسی در نظام کشورها محسوب میشود. در کشورهای توسعهیافته مدارس با تنوع و اهداف آموزشی متنوع شکل میگیرند، اما آنچه در کشور عزیزمان به چشم میآید، بهرهمندی از سیستمهای آموزش سنتی است که باتوجه به پیشرفت کشور و تقاضای افراد دیگر به مانند سابق مقبولیت آموزشی را ندارند. مدارس مهارت محور، مدارسی هستند که بر تربیت و تعلیم دانشآموز بر مبنای تواناییهایش استوار است.آنچه امروز در هر جامعهای ضروری به نظر میرسد، خلق سیستم آموزشی است که افراد بر مبنای تواناییها و مهارتهایشان آموزش ببینند لذا هدف اصلی پژوهش، تبیین اصول و چارچوب مفهومی طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور میباشد، که در راستای آن فرد بتواند در محیطی مناسب پرورش یابد و استعدادهایش را کشف کند.
پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و روش تحقیق این پژوهش آمیخته میباشد، همچنین ماهیت دادهها اکتشافی پیمایشی همبستگی و از منظر استدلال در دستهی پژوهشهای استقرایی درنظرگرفته میشود، در راستای تبیین اهداف خویش در بخش کیفی با بهرهمندی از روش داده بنیاد و در بخش کمی جامعه خود را با روش معادلات ساختاری انجام دادهاست. جامعهی آماری شامل 15 نفر خبره بود که با روش هدفمند و با توجه به اصل اشباع نظری انتخاب شدهاند. ابزار گردآوری دادهها، مصاحبه نیمه سازمانیافته است.پس از کدگذاری باز و محوری مشخص شد ابعاد و مقولههای اصلی مورد بحث در این پژوهش شامل عرصه، سازماندهی و تنوع، فضای اجتماعی و امنیت و فرهنگ میباشند.نرم افزارهای تحلیلی شامل لیرزل و اس.پی. اس. اس خواهد بود. بر اساس تحلیلها میتوان چنین نمود که الگوی مدرسه مهارت محور میتواند، راهکاری مناسب جهت ارتقاء کیفی نظام آموزشی باشد.طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور باید به مواردی مانند مکانیابی مناسب، تنوع فضایی، رعایت نیازهای دانشآموزان، ایجاد انگیزش و هماهنگی با فناوری، تشکیل گروههای مهارتی، و ایجاد امنیت شغلی توجه داشته باشد.
کلید واژهها: فضاهای آموزشی و پرورشی ، مدرسه مهارت محور، معماری فضای آموزشی ، محیط یادگیری
مقدمه:
امروزه با این دیدگاه که ضرورت و اهمیت فضاي آموزشي در شكلگيري شخصيت افراد و به طور خاص كودكان نقش مؤثري ايفاء ميكند. به منظور تجربه رشد سالم دانشآموزان، نیاز به برآورده شدن نیازها و امکانات خاصی معنی مییابد. درحقیقت دانش آموزان به تنوع نیاز دارند، که این امر مستلزم فرصتهای مختلف برای یادگیری و روابط متفاوت با افراد مختلف است. در مدرسهای که به نیاز دانشآموزانش به تنوع پاسخ میدهد، نمیتوان دانشآموزانی را پیدا کرد که همه کارها را در یک زمان و در اتاقهای مشابه انجام دهند. نمیتوان انتظار داشت دانش آموزانی را ببینید که در ردیفهای منظمی از میزها نشستهاند و همه روبهروی معلمانی هستند که مشغول سخنرانی یا خواندن کتابهای درسی هستند. در عوض، در مدارس پاسخگو، دانشآموزان و معلمان درگیر فعالیتهای یادگیری مختلف در داخل و خارج از کلاس میشوند. انواع روشهای آموزشی از جمله کار گروهی کوچک، سخنرانی، یادگیری از طریق انجام ، تکالیف فردی و مراکز یادگیری استفاده میشود. دانشآموزان به فرصتهایی برای خودکاوی نیاز دارند، زیرا تغییر دوران نوجوانی را در حس جدیدی از «خود» ادغام میکنند و شروع به فکر کردن در مورد مشاغل و حرفههای آینده میکنند. آنها به فرصت هایی برای مشارکت معنادار در مدرسه و جامعه نیاز دارند.
آموزش صحیح، همان پرورش است. درسیستم آموزشی، ذهن دانش آموزان نباید انباشته از اطلاعات باشد، بلکه باید از طریق ارائه اطلاعات، موجبات پرورش فکری و شخصیتی آنها فراهمشود. آموزش مهارت محور نوعي سرمايهگذاری در توسعهی نيروی انساني تلقي ميشود، بهگونهای که در سطح فردی به ارزشمندی و تعالي و در سطح سازماني به بهبود و توسعه منجر ميشود و این امر در مدرسه مهارت محور شکل خواهد گرفت؛ مدرسهای که اولویت اولش آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی کاربردی از همان لحظهی فراگیری است .
درهمین راستا سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ايران جايگاه مهارت و آموزش های مهارتي مورد تاکيد قرارگرفته و سياستهای آموزشي مهارت محور را چنين بيان مي کند: «هر دانش آموز دارای حداقل يك مهارت مفيد برای تأمين معاش حلال باشد بهگونهای که در صورت جدايي از نظام تعليم وتربيت رسمي در هر مرحله، توانايي تأمين زندگي خود و ادارة خانواده را داشته باشد و همچنين در اصل ششم سند تحول بنيادين درتنوع بخشي به محيطهای يادگيری در فرايند تعليم و تربيت رسمي عمومي(1و3و8) چنين راهكار ارائه مي کند:
راهكار1-6 ايجاد، توسعه و غني سازی واحد اطلاعات و منابع آموزش و پرورش در سطح مدرسه (از قبيل کتابخانه، آزمايشگاه و کارگاه، شبكه ملي اطلاعات و ارتباطات) و راهكار5 6 تنظيم و اجرای برنامهی جامع کارآفريني و مهارت آموزی برای تمام دوره های تحصيلي به ويژه دانش آموزان دوره متوسطه تا پايان برنامه پنجم توسعه در برنامه درسي و آموزشي می باشد. بنابراين اگر بنا باشد که جامعه در حال گذار کشور، به خوبي از تغييرات اجتماعي گذرکند؛ بايد" آموزش و پرورش" تقويت شود. اهميت آموزشهای مهارت محور و مهارتهای اساسي زندگي نيز در فرآيند آموزشي جمهوری اسلامي ايران و همچنین تعامل اين حوزه از آموزش ها با ساير آموزش های ارائه شده در نظام آموزشي، ضرورت توسعه کمي همراه با کيفيت اين آموزش ها را متناسب با نياز بخش های مختلف اقتصادی کشور مشهود ميسازد.
روش تحقیق:
این پژوهش از نوع پژوهش کیفی بود و از روش داده ِ بنیاد نظاممند استفاده شد. برای گردآوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. در این روش تحلیل با نخستین مصاحبه آغاز میشود و به مصاحبه بعدی منجر میشود. و این روند تا رسیدن به اشباع ادامه مییابد. علت آن هم این است که پس از هر مصاحبه بر اساس داده های گردآوری شده و تحلیل صورت گرفته سؤالات بهینه می شود و در صورت نیاز تغییر می کند و مصاحبه بعدی و حتی مصاحبه شوندە بعدی بر اساس آن انتخاب میشود.
در طرح پژوهش مذکور، تحلیل داده ها ازطریق کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام میشود و به شناسایی عوامل مؤثر میانجامد. برای جمع آوری داده ها پژوهشگر با 16 نفر از استادان حوزە اجرایی و مدیریتی در سازمان نوسازی مدارس و نظام مهندسی و متخصصان وزارت آموزش وپرورش و نخبگان بخش خصوصی مصاحبه کرد. برای انتخاب مشارکت کنندگان از روش نمونه گیری نظری به شیوە هدفمند و با نمونه گیری از موارد شناخته شده استفاده شد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. برای بررسی روایی داده ها از روش بازبینی ازطریق مشارکت کنندگان استفاده شد، به طوریکه نتایج حاصل از مصاحبه ها در اختیار آنان قرار گرفت و تأیید شد. پایایی داده ها با روش مرور ازطریق خبرگانی انجام شد که در پژوهش شرکت نداشتند. در این راستا استادان حوزە معماری و خبرگان آموزشی که در این پژوهش مشارکت نداشتند، کدها را بررسی کردند و توافق همه جانبه انجام گرفت.
برای پاسخ به سؤال پژوهش دربارە شناسایی عوامل مؤثر در اصول و معیارهای طراحی مدارس مهارت محور مصاحبه هایی با ۱۶ نفر از نخبگان انجام گرفت. در ادامه برای نمونه بخش هایی از برخی مصاحبه ها در جدول 1آورده شده است.
جدول 1: بخش هایی از مصاحبه ها
پیشینه تحقیق:
بخشی از تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته در جدول شماره 2 با خلاصه ای از نتایج مرتبط با موضوع پژوهش ذکر گردیده است.
جدول 2 : پژوهش های انجام گرفته در مورد اصول طراحی معماری مدارس مهارت محور
بدنه تحقیق :
از آنجا که تعاملات مداوم انسانها با یکدیگر و با منابع محیطی و الگوی یادگیرنده محوری، جوهرهی نظامهای آموزشی جهان امروز میباشد، این اعتقاد وجود دارد که، این رویکردهای جدید نیازمند حرکت،کار گروهی و پویایی می باشند. فضای آموزشی میتواند با بهرهگیری از سازماندهی پویا در فضای کالبدی خود بر روی امر آموزش تاثیر گذاشته و به این طریق کیفیت آموزش را ارتقاء دهد. این نوشتار با تکیه بر تاثیر محیط کالبدی بر روی کیفیت فرایند آموزش به منظور پاسخگویی به تحولات گسترده روشهای آموزشی، ضرورت بهره مندی از فضاهای آموزشی را مورد توجه قرار میدهد و در این رابطه به بیان برخی از راهکارها برای خلق یک فضای پویا و ویژگیهای آن میپردازد.
مدرسهی مطلوب، نقش تعيينکنندهای در فرايند تعليم و تربيت داشته و بستر را برای اجرای مطلوب برنامه های آموزشي و مهارتي فراهمميآورد. در ايجاد مدرسه مطلوب بايد به ديدگاهها و نظرات کاربران فضا نيز توجه جدی داشت. تأثيری که محيط فيزيكي يادگيری شامل فضا و امكانات آن بر شرایط روحي و رواني دانش آموزان ميگذارد يكي از متغيرهای مهم و ضروری ميباشد که در اکثر پژوهشهای کاربردی ناديدهگرفته شدهاست(مرتضوی،1396 :55).
ساختارهای آموزشي و فيزيكي بايد بهطور موازی بازسازی شوند تا بتوانند به چالشهای ناشي از تغييرات در فرهنگ عملياتي مدارس پاسخدهند. درسالهای اخير مطالعات در اين راستا هستند تا فضای مدرسه بتواند مانند يك مرکز اجتماعي فعال و موثرعمل نمايد. به طوری که ارتباط فضاهای مدارس با جامعه، موجب رشد و ارتقاء دستاوردهای دانش آموزان و اجتماع به صورت توامان گردد(شهبازی و همکاران،1394: 99).
ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزش و پرورش، یکی از ضروریات یک جامعه پویا و در حال رشد است. در نظامهای آموزشی کشورهای پیشرفته شاهد تغییرات بیوقفه در برنامههای آموزشی آنها هستیم، یکی از تغییرات اساسی در این زمینه، به کارگیری روش های متنوع و فعال تدریس در فرایند «یاددهی – یادگیری» است. ضرورت توجه به این مقوله تا حدود زیادی به خصوصیت عصر حاضر دانش بر میگردد. زیرا، از یک طرف توجه صرف به کمیت در کسب اطلاعات به پایان رسیده و برای ورود به عصر دانایی و رو بهرو شدن با تحولات شگفت انگیز قرن بیست و یکم، چارهای جز توجه به کیفیت در آموزش مهارت نداریم و از طرف دیگر متون آموزشی را همه جا میتوان یافت، اما راهبردها و شیوههای تدریس مهارت محور است که میتواند تضمین کننده یادگیری باشد و اگر محتوای آموزشی با روش تدریس متناسب و خوب تدریس نشود، کارآمد نخواهد بود. به همین دلیل چگونگی تدریس از محتوای آن اهمیت بالاتری مییابد. در واقع، تدریس یک فعل و انفعال دو جانبه میان معلم و فراگیران است تا فراگیران را با محتوای درسی درگیرکند و با علاقمندی و شور و شوق، مفاهیم جدید را از موضوعات ارائه شده استنباط نمایند و بدین وسیله زمینهی تغییر در نگرش خود را فراهمآورد، ارزشهای نوینی در زمینهی یادگیری مهارت را خلق کنند. در چنین حالتی، ویژگیها و رفتار معلم بر فعالیت و اعمال فراگیران تأثیر میگذارد وبالعکس، معلم از ویژگیها و رفتارهای فراگیران متأثر میشود(عبدلی و همکاران،1394: 11).
ضرورت پرداختن به موضوع معماری فضای یادگیری مدرســهها از این روست که طرحهای فیزیکــی بســیاری از مدرســههای کنونی متعلــق به دهه هــای 1950 و 1960 و مبتنــی بر رویکرد«فوردیســم » هســتند، این نوع رویکرد که از نظریهی آموزشــی «فردگرایی» و «یادگیری متکی به فرد» نشــأت گرفته، در واقع همان رویکرد ســنتی به مدرسه است که از دید حراستی، یعنی مراقبت از دانش آموز، بهتریــن کارایــی را در این خصــوص دارد. در واقع هنوز هم در جهان ســاختمان بیشــتر مدرســه ها از همین الگو تبعیت میکنند که غالباً هم به تعمیر نیاز دارند، این مدارس متناســب با هیچیک از نیازهای مهارتی دانش آموزان قرن بیســت و یکم و اصول معماری نیســتند و بســیاری از آنها فرسوده،یکنواخت، خســته کننده و تاریخی اند (هاونز، 2010).
نگرش به تحصيل و مدرسه بهعنوان متغيری روانشناختي و تاثير تراکم کلاس، ميزان سرانهی فضا درکلاس و متغير مربوط به ابعاد فيزيكي معماری فضاها بر ادراک فضا؛ پيچيدگي و درهم تنيده بودن تأثير متغيرهای موثر در رفتار دانش آموزان را مشخصتر ميكند به گونهای که ميتوان نتيجهگرفت اقدام يك جانبهای مانند بهبود شرايط تحصيلي و روابط انساني حاکم بر محيطهای آموزشي بدون توجه به شرايط فيزيكي معماری آنها و يا بالعكس، به دليل درهمتنيده بودن آنها، چندان ثمربخش نخواهد بود. برای بهبود شرايط، لازم است در سطح کلان و با تلفيق اطلاعات روانشناختي، جامعه شناختي و اصول علوم تربيتي از يك سوء و اصول علم معماری و مهندسي از سوی ديگر، به منظور نيل به اهداف آموزشي کشور قدم های موثری برداشته شود .
مدارس ایران مهارت محور نیستند؛ حال این سوال مطرح میشود که هدف سیستم آموزشی در دنیا چیست؟ چرا آموزش و پرورش بهوجود آمده است، وظیفه اصلی نهاد آموزش و پروش آماده سازی دانشآموزان برای زندگی بهتر در آینده است.خانوادهها فرزندان خود را به امید کسب مهارتهای لازم به مدرسه روانه میکنند تا در زندگی آینده موفق باشند. خروجی سیستم آموزشی کشور در شرایط فعلی موفق آمیز نیست. آموزش در سیستم های آموزشی مملکت باید به نحوی باشد که اشخاص در زندگی فردی و اجتماعی توانمند تربیت شوند. مشکلات اساسی سیستم آموزشی ایران مانند آموزش بر پایهی محفوظات و تئوری، مهارت محور نبودن، بیتوجهی به بحث پرورش خلاق و مواردی از این قبیل است. آموزش در مدارس باید برپایهی یادگیری باشد نه محفوظات. برنامههای آموزشی باید به نحوی باشند که فرزندان این مرزو بوم روش یادگیری را به درستی فراگیرند. روش یادگیری و تفکر صحیح باید در مدارس آموزش دادهشود، یادگیری و خلاقیت از جمله عنصرهای مهم برای پیشرفت یک کشور است. بنابراین آموزشها در کشور باید از تئوری محور به سمت و سوی مهارت محوری حرکت کند. برای تربیت فرزندان توانمند باید سیستم آموزشی کشور متحول شود، سیستم فعلی باید به سمت یادگیری و تفکر صحیح هدایت شود چرا که هدف اصلی آموزش و پروش آمادگی دانش آموزان برای زندگی بهتر در آینده است. بنابراین این تحقیق با توجه ضرورت و اهمیت موضوع یادگیری و افزایش مهارتها در مقاطع تحصیلی قبل از دانشگاه به دنبال تبیین اصول وچارچوب مفهومی طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مدارس مهارت محور خواهد بود.
جان دیویی4، فیلسوف آموزشی، تاکید کرد که محیط یادگیری انسانی و با توجه به نیازهای فردی نوجوانان باشد. هاواردگاردنر5، آموزگار، دیدگاههای سنتی یادگیری را گسترش داد تا تواناییها و پتانسیلهای زیادی برای یادگیری را در برگیرد. یادگیری دیگر به عنوان انباشت دانش در نظر گرفته نمی شود، بلکه توانایی ایجاد دانش به روشهای معنادار برای یک هدف خاص یا برای راه حل یک مشکل است. سبک فردی معلم، برنامه درسی ارائه شده و توانایی هر دانش آموز باید در فضای کلاس شکل بگیرد. اگر محیط فیزیکی مدبرانه در نظر گرفته شود و پاسخگوی نیازهای فردی معلم و دانش آموز باشد، محیط یادگیری جدید مانعی در روند یادگیری نخواهد داشت.
ساختارهای آموزشي و فيزيكي بايد به طور موازی بازسازی شوند تا بتوانند به چالشهای ناشي از تغييرات در فرهنگ عملياتي مدارس مهارت محور را پاسخ دهند. در سالهای اخير مطالعات در اين راستا هستند تا فضای مدرسه بتواند مانند يك مرکز اجتماعي فعال و موثر عمل نمايد. به طوری که ارتباط فضاهای مدارس با جامعه، موجب رشد و ارتقاء دستاوردهای دانش آموزان و اجتماع به صورت توامان گردد.
اهداف و سوال پژوهش
هدف اصلي از انجام اين پژوهش، استخراج اصولي جهت طراحي فضاهای آموزشي مهارت محور است. اصولي که بتوان از طريق اجرايي نمودن آنها در زمينهی معماری کالبدی مدارس، زمينههای ارتقاء فرهنگ و مهارت را در دانش آموزان به وجود آورد.
بهيقين تلفيق دانش با مهارتهای متناسب با مشاغل مورد نياز بازارکار و خلاقيت برای جوانان اين مرز و بوم زمينه ساز اشتغال مولد و پايدار توام با کار آفريني خواهد بود و همچنین تاثير بهسزايي در رشد و توسعه اقتصادی و توانمند سازی سرمايه های انساني دارد. این مهارتها، باید مهمترین اولویت در آموزش دانش آموزان در مدارس باشد. البته این نوع مهارتها در کلاس درس و با سخنرانی معلم آموزش داده نمیشود بلکه باید در کارهای گروهی و محیطی که فضای مناسب را برای یادگیری مهارت در کالبد مدرسه بستر سازی میکند که در سیستم آموزشی ما نادیده گرفته شده؛ آموزش داده شود.
بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال اصلی خواهد بود:
«اصول و معیارهای مدل کالبدی فضاهاي آموزشی و پرورشی بر مبنای فراگیری اصول مهارت محور شامل چه مواردی است؟».
یافته های پژوهش
مصاحبه ها پیاده سازی شدند و با استفاده از روش های تحلیلی پیشنهاد شدە استراوس و کوربین یافته ها(2008/1393 )مفهوم پردازی و مقوله بندی شدند. سپس بر اساس مشابهت مفاهیم، ارتباطات مفهومی و ویژگی های مشترک میان کدهای باز طبق مفاهیم تعیین و مشخص شد. البته با توجه به زیادبودن مفاهیم و کدهای باز، طی هر مرحله، داده ها مجدد بررسی شد. سپس مفاهیم تکراری حذف شدند یا مفاهیم مشابه در هم ادغام شدند. این کار تا رسیدن به اشباع منطقی داده ها انجام گرفت. درنهایت 55 مفهوم در قالب کدهای باز شناسایی و مشخص شدند که این مفاهیم در 9کد محوری دسته بندی شدند. درنهایت،4 عامل مؤثر دراصول و چارچوب مفهومی طراحی مدارس مهارت محور، در قالب کد انتخابی: عرصه ، سازماندهی و تنوع ،فضای اجتماعی و آسایش تبیین شدند. در جدول 5 این کدهای باز، محوری و انتخابی ارائه شده است.
جدول 5 : کدهای باز، محوری و انتخابی
نمودار۱: الگوی مفهومی عوامل مؤثر دراصول و چارچوب مفهومی طراحی مدارس مهارت محور
براساس یافته های حـاصل از مصاحبـه ها در مـراحل کـد گذاریهای بـاز، محـوری و انتخـابی الگوی مفهومی عوامل مؤثر دراصول و چارچوب مفهومی طراحی مدارس مهارت محور مطابق نمودار 1 ارائه شد.
[1] 1 دانشجوی دکتری معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب
[2] استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب،دانشکده هنر معماری،گروه معماری ،تهران ،ایران
[3] استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات دانشکده معماری و شهر سازی تهران ایران.
[4] John Dewey
[5] Howard Gardner
نتیجه گیری
مطالعات گستردهای پس از جنگ های جهانی برای تعیین اینکه آیا قدمت ساختمان یا سبک آن، اثری بر پیشرفت آموزشی دارد یا نه، صورت گرفت که طی آن منجر به محدوده وسیع مطالعاتی شد که نقش عوامل مختلف در ساختمان را مانند رنگ، تراکم، هدف، زمینه، کیفیت هوای داخلی، روشنایی، رطوبت نسبی، پارازیت (سر و صدا)، اندازهی کلاس و مدرسه، چیدمان نشستن، مشارکت والدین و جامعه، اختیار دادن به شاگرد و فیزیولوژی زبان فضا را بررسی کردند.
باتوجه به عوامل مؤثر زیادی که در سیستم آموزشی وجود دارد، چهار طبقه بندی بر اساس محیطهای مختلف کالبدی، انسانی، اجتماعی و سیاسی برای ساختار آموزش درنظر گرفته شده است. در این بین اگرچه یادگیری تحت تأثیر سایر عوامل و ارکان آموزشی مانند یادگیرنده، تعلیم دهنده، نظام آموزشی و شرایط آموزشی نیز میباشد، با این حال امکانات محیط کالبدی که شامل طراحی مدرسه و کاربرد آن میگردد، جزء مباحثی است که در جامعه ی زمینه دارای چالشهای اساسی است. مانند نبود یا کمبود فضای آموزشی، “طراحی به روش سنتی” و بدون توجه به تغییرات در فلسفه و یا نظام آموزش وپرورش، عدم رعایت حداقل استانداردهای لازم در طراحی می باشد. اگرچه دیگر ارکان آموزشی مانند معلمانی که با روشهای مطلوب آموزشی به خوبی آشنایی دارند، برنامه و نظام درسی مناسب و در فرآیند یادگیری مؤثر است اما بررسی نسبت میان محیط ساخته شده و کیفیت یادگیری دانش آموزان با هدف واکاوی در میزان پیشرفت یادگیری نیز مورد نظر می باشد. برای تاثیرگذاری مناسب محیط معماری بر روند آموزش و پرورش، لازم است محیط ساخته شده در هماهنگی با نگرشهای آموزشی که منعکس کننده ی نیازهای آن میباشد، شکل گیرد. همچنین، از محیط کالبدی مدرسه، با عنوان “معلم سوم” نام برده شده است. فضاهای مدرسه منعکسکنندهی ایدهها، ارزشها، گرایشها و فرهنگ مردمان درون آن است. دیویی، فیلسوف آموزشی دربارهی این موضوع که محیط یادگیری میبایست انسانی و براساس نیازهای فردی دانش آموزان باشد، بحث نموده است. از دیگر سو، تأثیر محیط کالبدی بر رفتار افراد، امری شناخته شده است که موضوع علم روانشناسی محیط را تشکیل میدهد. باوجود اینکه انسانها در انتخاب رفتار خود دارای اختیار هستند، اما محیط کالبدی میتواند در این انتخاب تاثیرگذار باشد.
ویژگیهای محیط کالبدی بهصورت نظری، به دلیل الگو، محل، چیدمان فضا و امکانات، برخی از رفتارها را بیشتر تشویق و در نتیجه محتملتر از بقیه میکنند. چرا که افراد از روی عادت، ساماندهی فضا را بدیهی می انگارند. بدین سبب اهمیت معماری فضاهای آموزشی در چنین شرایطی نیازمند توجهی جدی برای دستیابی به کلاسهای درس مطلوبی است که به عنوان شاخصهی یک مدرسهی مناسب درنظر گرفته میشود. بنابراین پیشنهادها برای تحقیقات آتی را به دو بخش پیشنهادهای کاربردی و پیشنهادهای پژوهشی به شرح ذیل ارائه میگردد.
این پژوهش برای تبیین اصول و چارچوب مفهومی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور صورت گرفت. بر این اساس با ۱۶ نفر از استادان و نخبگان تعلیم وتربیت مصاحبههایی صورت گرفت و پس از کدگذاری انتخابی مؤلفه ها، عوامل مؤثر شناســایی شدند که به ترتیب عبارتند از :
1.عرصه : ساختمان مدرسه و کاربری مورد نظر آن به خوبی با نوع و کاربری ساختمان های مجاور و ویژگی های فیزیکی محیط تناسب دارد.
2. سازماندهی و تنوع : انبوه شدن قطعات هم شکل و معنا و هم تنوع به ساختمان می دهد و هم محیط های یادگیری متنوعی را تعریف می کند.
3. فضای اجتماعی : توانایی محیط مدرسه برای پاسخگویی به نیازهای متنوع انسانی ،ارتباطات و راهیابی
4. آسایش : شرایط محیطی مؤثر بر آسایش انسان
اولین عامل مؤثر در این پژوهش با عنوان عرصه و محیط ساختمان مدرسه و ویژگیهای فیزیکی مورد تأکید قرار گرفت. این مؤلفه اشــاره دارد به اینکه ساختمان ها و فضاها پیامهایی را منتقل میکنند که منعکسکننده زندگی درونی، فعالیت ها و ارزش های اجتماعی کاربران است. ویژگی هایی مانند شکل، رنگ، یا چیدمان، امکان ساخت تصاویر ذهنی و واضح از محیط را فراهم میکند. این نشانههای محیطی در مورد افرادی که ساختمان ها را اشغال میکنند و همچنین افرادی که این ساختمان ها را ایجاد کردهاند، چیزی برای گفتن دارند. به طور مشابه، دانش آموزان این نشانه ها را می خوانند، قضاوت میکنند و بر اساس آن عمل میکنند. این پیام ها نقش مهمی در درک افراد از محیط دارند. محیطهای خاصی را می توان در مورد مناسب بودن پیامهای منتقل شده ارزیابی کرد. چنانچه فضاهای بیرونی و درونی مناسب برای یادگیری، مناطق سبز در مجاورت محیط های آموزشی فضاهای بازی در فضای باز برای دانش آموزان در مقیاس نوجوان و نوجوان طراحی گردد باعث افزایش انگیزش جهت فراگیری آموزشهای مهارت محور میشود.به عنوان مثال مصاحبهکننده شماره 1 بر این نظر است که :«وجود ساختمان هایی با کاربریهای متناسب با آموزش مهارت و محیط هایی برای کسب تجربه در اطراف مدرسه انگیزه و تجربه ذهنی دانشآموزان را برای یادگیری مهارت بالا می برد. بدین صورت که کاربریهای مجاور ساختمان با ساختمان مدرسه باید هماهنگی داشته باشد و تناسب ساختمان مدرسه و کاربری مورد نظر آن به خوبی با نوع و کاربری ساختمان های مجاور و حتی تناسب ظاهر ساختمان با ساختمانهای اطراف برای مهارتی خاص در ایجاد حس تعلق مکان برای یادگیری آن مهارتها موثر است . »
عامل اصلی دوم سازماندهی و تنوع در طراحی فضای آموزشی و پرورشی مهارت محور است؛ انبوه شدن قطعات هم شکل و معنا؛ و هم تنوع به ساختمان می دهد. این ویژگی نشان می دهد برای تحقق اهداف مدرسه مهارت محور باید به این ویژگی ها گروه بندی متمرکز مناطق مدیریتی واتاقهای کار در مجاورت کلاس های درس،زمینه های آموزشی برای هنر که خود بستر مناسب از لحاظ کالبد فضایی برای اجرای مهارت های هنری می باشددر برخی از کلاسها صندلیها دور میزها چیده میشود و میز معلم درحاشیه قرار میگیرد که این نوع آرایش درکلاسهای علوم تجربی به کار گرفته می شود.اگر امکانات کلاس به صورتی باشد که آرایش دانش آموزان به شکل دایره یا شکل سازماندهی شود، دانش آموزان با یکدیگر و با معلم میتوانند ارتباط متقابل برقرار کنند.
در این صورت، معلم جزئی از دانش آموزان محسوب شده و میتواند علاوه برتدریس، به راهنمایی و هدایت بحثهای جمعی دانشآموزان نیز بپردازد .دراین رابطه مصاحبهکننده شماره 2 میگوید: «هنگام بررسی طرز چیدن صندلیها درکلاس، توجه به همه دانشآموزان، شایان اهمیت است .یکی از نیازهای اساسی نوجوانان این است که مورد توجه دبیران قرار گیرند و چنانچه فضای فیزیکی کلاس مشوق ایجاد این احساس در دانشآموزان باشد، بدون تردید از میزان مسائل و مشکلات انضباطی نیز به طور چشمگیری کاسته خواهدشد. اشخاص، مکان ها واشیا می توانند هم به صورت نیروی باز دارنده و هم به صورت عامل تسهیل کننده در مرحله یادگیری عمل کنند مدرسه و فضای آموزشی، فقط دیوار، اتاق و اشیای بی روح نیستند ، بلکه فضا عرصه ای است که هر بخش آن برای دانش آموز پیامی دارد و آداب و عاداتی را برآنان تحمیل میکند. کلاس درس، تخته، میز، نیمکت، راهرو، حیاط، زمین و … هر کدام دارای یک فرهنگ هستند و توجه به این فرهنگ و روح حاکم بر آن است که همراه با کتاب و معلم، مجموعه ای از اهداف تعلیم و تربیت را شکل میدهد. » بطور کلی تنوع محیط آموزشهای درسی بطور مثال درس هنر فضایی سازگار با آموزش آن میخواهد که حوزه شناخت درس علوم متفاوت از آن است واین چیدمان و عناصر فضا استعداد بالقوه نوجوان را در زمینه فراگیری هر مهارت زمینه سازی میکند.
اصل مؤثر ســوم به فضای اجتماعی یا توانایی محیط مدرسه برای پاسخگویی به نیازهای متنوع انسانی درارتباطات و راهیابی بازمیگردد؛چرا که در عصرجدید معماران در بررسیهای جامعه شناختی و روانشناختی دریافتند با ایجاد کارگاه های جنبی آموزشی در کتابخانه، در زمینه های فراگیری کار با رایانه و فراهم کردن سرگرمیها و هرآنچه در ایجاد تحولی آزادانه در رشد و تحول شخصیت نوجوان و شناسایی استعدادهای آنها موثر است، خواهند توانست فضائی فعال و پویا را ایجاد نمایند.در این چنین محیطهائی اغلب آموزشها به طورغیرمستقیم و به صورت آموزشهای گروهی به نوجوان داده میشود.آنچنان که مکانهایی با چنین مشخصاتی خواهند توانست پذیرای نوجوانان برای فعالیتهای دسته جمعی و گروهی باشد.بدین طریق مدرسه به عنوان محیطی جهت ایجاد کنش در دانش آموزان نسبت به مفهوم پژوهش خواهد توانست محیطی فعال , به رشد رسیده و پویا را ایجاد نماید.
ضرورت به تفکر واداشتن نوجوانان در کتابخانه ها قلب یاد گیری خواهد بود.در کشورهای پیشرفته امروزی،, نقش کتابخانه و نسبت و رابطه کتابخانه را با آموزش و پرورش را از لحاظ تکنولوژی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار دادند و سپس بر تعریف معینی از این کلمه در میان اقشار جامعه پرداختهاند و سپس صراحتآ هدف و روشهای یادگیری در کتابخانه را مورده تحلیل و ارزیابی قرار دادند. و به وضوح دریافته اند که کتابخانه ها که تنها ۵ درصد از فضای فیزیکی را اشغال میکنند ، تاثیر ۱۰۰ درصد دارند و این درجه بزرگی از عملکرد است. هدف اولیه آنها ایجاد مدلی قابل اطلاق به دیگر مدارس است و نه ایجاد جعبه یا اتاق و یا قفسه ای جهت کتابها ، بلکه آنها در ایجاد فضایی که در ارتباط پیوسته میان مدرسه و کتابخانه باشد میکوشند.آنها در اولین قدم کتابخانه را از طبقه ای که در انزوا قرار گرفته بود و همچنین مطالعه را که در حاشیه قرار داشت به کلاسهای درس منتقل کردند و بدین ترتیب به مطالعه و یادگیری به عنوان دو اصل متعامل تاکید ورزیدند. در این باره میتوان به صحبتهای مشــارکت کنندە شمارۀ4 اشاره کرد:« در شرایط امروزی میبایست فضاهای مرتبط با فعالیت آنان باید دارای شرایط مناسب و مطلوب برای رشد فیزیکی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنان باشد. تحقق این امر از طریق بکارگیری ضوابط طراحی معماری ای که منطبق با شرایط جسمی و روانی نوجوان باشد، امکان پذیر است.اهداف اساسی طراحی و مناسب سازی فضاهای نوجوانان براساس بررسی سابقه موضوعهای مختلف آموزشی و اثربخشی بر یادگیری و با توجه به اطلاعاتی که بدست آورده شده حاکی از این است که در ایران فضای آموزشی که با در نظر گرفتن معماری و تاثیر آن برنوجوانان و نوع آموزش وجود ندارد.از این رو این موضوع مورد اهمیت و ضروری می باشد.»
اصل چهارم در طراحی مدرسه مهارت محور پس از عرصه ویژگی های فیزیکی مدرسه و سایت مهارت محور محدوده اطراف مدرسه برای ایجاد تجربه ذهنی در نوجوان و نوجوان و سازماندهی اجزا و تراکم فضاهای هم راستا در محیط مدرسه و همچنین فضاهایی برای اجتماعی شدن و ارتباطات به آسایش ( امنیت و ایمنی) باز میگردد.
باید توجه داشت که این عامل به عنوان عامل چهارم و بعد از سایر عوامل مطرح میشود و بدین معناست که طراحی مدارس مهارت محور با آسایش شروع نمیشــود، بلکه با ایجاد عرصه و مکانیابی مناسب که در شرایط شرایط فیزیکی استاندارد شکل گرفته ؛ آغاز میشود و باید به ترتیب عوامل توجه شود. بنابراین تبیین اصول و چارچوب مفهومی مدارس مهارت محور برنامه ای جامع است که نگاهی یکپارچه و نظام مند داشــته باشد تا با توجه به استقرار همه اصول طراحی کل برنامه عملیاتی شــود. مثال اگر فضای کالبدی متناسب طراحی شود، ولی در سایت متناسب برای تجربه و مرتبط با مهارت ها قرار نگیرد ، فقط بخشی از مسیر طی شده است. درواقع اینها گامهای مرتبط به یکدیگرند که با هم معنا پیدا میکنند و باید یک یکپارچگی در این چارچوب حاکم باشد که به برنامهریزی و مهــارت و به نگرش معمار یا طراحان مدارس ، سرمایهگذاری های انجام شده و دست اندرکاران فضای آموزشی بازمیگردد. از طرف دیگر، باید طراحی فرایندهای آموزش مهارت در مدرسه به گونه ای صورت گیرد که برنامه به صورت نظام مند پیش رود و کمتر قائل به افراد و نظارتها و تذکرات باشــد؛ مشارکت کننده شماره 14 قائل به این نظر است که «دانش آموزان همیشه برای تحرک در محیط و یافتن مختصات نسبی خود در آن از عناصری کمک میخواهند و در ذهن خود، نقشه شناختی منحصر به فردی را از محیط زندگیشان سامان میدهند؛ یعنی، طرح وارهای را که در ذهن خود دارند، با محیط مطابقت داده و با احساس امنیت و ایمنی محیط تکمیل مینمایند». همانگونه که در تکمیل تحقیقات و بررسیهای اخیر مشخص شده است، نحوه ادراک محیطی به گروههای جنسی، سنی، اجتماعی و حتی فرهنگی وابسته است که این عناصر، بیشتر به منظور خوانایی محیط و قابلیت ادراک سریع محیط پیرامون و تصور آن، به کار میروند. نقشه شناختی، مجموعه ای از عناصر مهم محیط است و نه وضوح آن بطوریکه بیشتر کاربرد عملکردی دارد. با این وجود، امروزه با تحقیقاتی که صورت گرفته است، مشخصشده که انسانها بر اساس تجربه و فرهنگ گذشته تاریخی و جهانبینی و غیره، از عناصر محیط به صور دیگر نیز، به منظور پدید آوردن تصویر ذهنی بهره میبرند.
یا نظر مصاحبهکننده شماره 8 در این مورد اینست: « اصلاح مدرسه زمانی حاصل می شود که مدیران مدارس ماهیت فرهنگ مدرسه را درک کنند، دلایلی که چرا فرهنگ قدیمی و بروز نشده مانعی برای تغییر بوده است و چرا برای غلبه بر این مانع به یک استراتژی جدید نیاز است.همانطور که در توصیه های دینی و فرهنگی ما نیز بر این امر که «فرزندان خود را با آداب زمان خودشان و برای آینده تربیت کنید». فرهنگ را می توان انتظاراتی از نحوه رفتار مردم توصیف کرد. ارزشهای رایج در مورد آنچه ارزش انجام دادن دارد و چگونه باید انجام شود. و فرضیات مبتنی بر آنچه در گذشته کار کردهاست. فرهنگ همچنین اهداف واقعی یک مدرسه را در مقابل اهداف بیان شده منعکس میکند.فرهنگ در مدارس از طریق یک فرآیند اجتماعی حفظ میشود که در طی یادگیری غیررسمی بین معلمان جدید و با سابقه بیشتر اتفاق میافتد و به دلیل تفاوتهای فرهنگی، مدارس شبیه هم نیستند».
عواملی که فرهنگی مانند مهارت محور بودن آموزشها وآماده سازی دانشآموزان مهارتی یک مدرسه را شکل می دهند شامل تاریخچه آن، انتظارات جامعه از آنچه باید یا نباید اتفاق بیفتد، سبک رهبری مدرسه، و سنت های مربوط به استانداردهای آموزشی است. فرهنگ، همانطور که توسط مربیان درک میشود، به نظر می رسد قویترین تأثیر را بر نگرش نسبت به تغییر داشته باشد (لیثوود، جانتزی و فرناندز، 1994).
سرپرستان و مدیران به طور فزاینده ای از قدرت فرهنگ مدرسه در جلوگیری از تغییر آگاه میشوند ، زیرا آنها بازسازیهایی مانند مدیریت مبتنی بر سایت (ساختار مدرسه) یا ایجاد شوراهای سیاستگذاری برای مدارس را تشویق میکنند. نادیده گرفتن اهمیت فرهنگ مهارت محوری مدارس معمولاً با عدم درک پویایی فرهنگ سازمانی و فرضی مبنی بر بی اهمیت بودن این فرهنگ همراه است. برای غلبه بر این دیدگاهها، مدیران مدارس باید درک درستی از نحوه شکلگیری فرهنگ، تأثیر آن بر تفکر و رفتار و چگونگی تغییر آن داشته باشند (گرینفیلد، 1991).
فرهنگ سازی مستلزم جو مدرسه ای است که در آن بحث های آزاد در مورد مفروضات زیربنایی در مورد اهداف مدرسه مطرح شود. نقش های رهبری و توزیع قدرت در چنین فرآیندی به منابع کافی برای ایجاد ظرفیت برای تغییر نیاز دارد. یکی از تفاوتهای بین تغییر فرهنگی و سایر رویکردهای تغییر در فرآیند تصمیمگیری نهفته است. در رویکردهای سنتی، اینکه چه چیزی باید تغییر کند و چه کسی تحت تأثیر قرار میگیرد، قبلاً توسط افراد نسبتاً کمی که دارای اقتدار و قدرت هستند تصمیم میگیرند. در رویکردهای فرهنگی، اهداف تنها پس از اینکه اعضای جامعه مدرسه قادر به شناسایی عناصر فعلی فرهنگ و تعیین میزان افزایش یا ممانعت از اهداف مدرسه باشند، تکامل مییابند. استراتژیهای فرهنگی متکی بر بحثهای باز و تصمیمهای مشترک است. در تغییر فرهنگی، تصمیمات اساسی باید بر اساس ایدههای کسانی که بیشتر تحت تأثیر تغییر قرار میگیرند مانند دانش آموزان، مربیان و اعضای جامعه باشد(مارشک، 1996).
مدیران مدارس به جای ارائه جهت و کنترل، مسئولیت هدایت فرآیند را با تمرکز بر گوش دادن، ترکیب و به اشتراک گذاری اطلاعات حیاتی بر عهده میگیرند. هدف ایجاد درک، باورها و ارزشهای مشترک است که تعیین میکند چه کاری انجام میشود و چگونه انجام میشود. با این تعریف توماس سرجووانی (1994) از مدرسه به عنوان یک جامعه ؛اغلب با تمایل به مفهوم سازی مدارس به عنوان سازمان های رسمی خنثی می شود. برای دستیابی به وسیله ای برای نوسازی او نوشت، پیوند افراد با هدف و ارتباطات بین مردم بر اساس قراردادها نیست، بلکه بر اساس تعهدات است»؛ وی افزود که در سازمان ها، روابط بین افراد و گروه ها توسط دیگران، در جوامع ایجاد می شود. افراد، جامعه اجتماعی خود را می سازند. استعاره هایی مانند جامعه یادگیری سرجیووانی بر این باور است که تغییر می تواند و باید از مرکز یک مدرسه رخ دهد و مبتنی بر فرهنگ باشد (تریمبل، 1996).
از مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت که برای تبیین اصول طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور، علاوه بر توجه به ویژگی های فیزیکی و محیط های یادگیری که به اهمیت فضای کالبدی و فضاهایی برای اجتماعی شدن می پردازد و توجه به طراحی فرایندهای مناســب و تأمین زیرساخت های لازم برای سازماندهی فضاها و امنیت و ایمنی در مدرسه ، دو عامل اصلی در این برنامه دخیل اند که عبارتند از:
اول) فرهنگ و رویکرد جامعه و دوم)اقتصاد و سیاست کلان برای تحقق سند تحول و چشم انداز آینده و هدایت تحصیلی برای دستیابی به شغل ها و مهارتهای مورد نیاز است ؛ لذا باید به نحو مناسب انتخاب و آماده شوند و در فرایند شناسایی اصول طراحی مدارس مهارت محور از مشارکت جامعه و حمایت های قانونی آنان در محقق شدن و بهره مندی از نتایج این برنامه موفق عمل کنند.
آنچه در این پژوهش بیش از پژوهشهای مشــابه به آن توجه شد توجه به نگاه فرهنگ مهارت محور در جامعه برای تبیین اصول طراحی مدرسه مهارت محور و همچنین سیاستگزاری هدفمند سازمان ها و سازندگان فضاهای آموزشی و پرورشی برای شناسایی استعداد و مهارت های مورد نیاز جامعه و پرورش به موقع آن در مقطع انتخاب رشته و شغل برای ایجاد علاقه و انگیزه در مسیر درست با توجه به شناخت صحیح از دانش آموز و آینده نظام مند برای تحقق پرورش استعداد هاست.
بنابراین مهمترین پیشنهادهای پژوهشگر برای تبیین اصول طراحی فضاهای آموزشی و پرورشی مهارت محور به قرار زیر است:
· در عامل عرصه :
ü مکانیابی درست موقعیت مدارس در مجموعهای از اقلیم فرهنگی و مهارتی محلات شهری
ü طراحي فضا (از نظرشكل، اندازه و عملكرد) طوري كه ميزان ارتباطات را افزايش دهد و بر كيفيت اين تعاملات تأثير مثبت داشته باشد.
ü تأمین زیرساختها و امکانات و منابع موردنیاز
· در عامل سازمان دهی و تنوع :
ü تنوع فضایی مانند فضاهای باز مدارس در جهت افزایش کارایی و یادگیری
ü در نظر گرفتن ضوابط و معيارهای طراحی و نيازهای روحی و مادی دانشآموزان
· در عامل فضای اجتماعی :
ü توجــه به هدفمندی و انگیزش و یادگیرندگی و پذیرش مهارت محوری در هنگام برنامه ریزی و مطالعات اولیه طراحی مدارس
ü آماده سازی محیط دانش آموزان و معلمان برای هماهنگی با پیشرفت تکنولوژی و آموزش های مجازی و ارتباط اصولی با رسانه ها
· در عامل آسایش و فرهنگ مهارت محور :
ü تشــکیل گروههای علمی و شوراهای مهارتی و تشکلهای صنفی برای ایجاد بستر گفتگو و تبادل نظر برای انتقال مهارت و تجارب و تولید دانش بومی؛
ü خطرپذیری و تفویض اختیار مناســب و گسترده به طراحان برای بروز خلاقیت و پیاده سازی ایده های جدید
ü ایجاد امنیت شغلی برای مهارت های ارائه شده در مدارس با شناخت نیاز جامعه در آینده و میزان نیاز آن و ایجاد بستر مناسب برای پرورش مهارت دیدگان از طریق سازمان های ذینفع و حمایت های قانونی
پی نوشت ها
ü 1.Shepensky et al 5. William et al
ü 2.Wesselius & et al 6. Kramers & et al
ü 3.Garibaldi et al 7. Strauss & Corbin
ü 4.Illeris 8 . Creswell & Poth, C. N
منابع
1)افلاکی فرد، ح، بزم، ق، 1397، تاثیرگذاری فضای آموزشی در شادی و یادگیری دانش آموزان.
2)پارکینز و همکاران ،2021، بررسی نقش کیفیت بصری و ادارکی و استانداردهای مدارس بر یادگیری دانش آموزان کالیفرنیا.
3)تاری وردی، ح و م، دقیق احمدی، 1395، نقش طراحی و عوامل فیزیکی محیطی موثر در افزایش یادگیری دانش آموزان در یک دبیرستان دخترانه.
4) رجایی، ن و سیف، م، 1401، نقش فضای فیزیکی و کالبدی مدارس برانگیزش و یادگیری دانش آموزان.
5)شاکری،م ، مصطفی، ا، مهوش، م، 1400، تاثیر کیفیت محیط های دانشگاهی بر ارتقاء مشارکت در فرایند یادگیری، مورد مطالعاتی"
6) شاهوارپور نجف آبادی، د، 1401، تاملی بر جایگاه فضای کالبدی آموزش بر افزایش یادگیری دانش آموزان.
7)طبیب زاده، ک و همکاران، 1399، بررسی معماری فضاهای آموزشی با تأکید بر ارتقاء کیفیتهای فضایی مدارس دخترانه متوسطه دوم شیراز.
8) فرود ،ح، رهبری منش ، ک، خوانساری،ش و سلطان زاده ، ح، 1400، تبیین اصول طراحی محیطی مؤثر بر یادگیری دانش آموزان در مدارس ابتدایی (مطالعه موردی: مدارس ابتدایی شهر رشت).
9)کلارکویست، 2020، عوامل موثر بر فضای آموزشی و یادگیری و مهارت آموزی.
10)موحدی، ی، 1398، تاثیر طراحی بهینه فضای آموزشی بر ارتقای خلاقیت.
11)نظرپور، م، احمد، ح، سرمدی، م، 1399، تحلیل و بررسی پیکربندی معماری فضاهای آموزشی مدارس ایرانی ـ اسلامی: مقایسه تطبیقی فضای عمومی و آموزشی در مدارس ایرانی اسلامی و مدلهای چیدمانی معاصر.
12)وزیری، آ، رهبری منش، ک، 1401، تبیین تأثیر فضای کالبدی و معماری مدارس بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان )مطالعه موردی:دانش آموزان مدارس مقطع اول متوسطه شهر قزوین(
Baird, G., Gray, J., Daish, J., and Kernohan, D. 1996. Building Evaluation Techniques. New York: McGraw Hill.
David, T. 1982. Functional dimensions of classroom environments. In J.C. Baird and A.Lutkas (eds.), Mind Child Architecture. Hanover, NH:University Press of New England.
Freidman, A., Zimring, C., and Zube, E. 1978. Environmental Design Evaluation. New York: Plenum.
Greenfield, T. 1991. Re forming and re valuing educational administration: Whence and when cometh the phoenix? Educational Management and Administration. 19(4),200 & No.173:217.
Grosvenor, I., Lawn, M., and Rousmaniere, K. 1999. Silences and Images: The Social History of the Classroom. New York: Peter Lang.
Halstead, H. 1992. Designing facilities for a new generation of schools. Educational Technology, October, pp.46 48.
Kowalski, T.J. 1997. School reform, community education, and the problem of institutional change. Community Education Journal XXV, No.3 & 4: 5 8.
Lackney, J. 1999. Twelve Design Principles. Presentation at CEFPI Conference Workshop. Minneapolis, MN.
Leithwood, K., Jantzi D., and A. Fernandez. 1994. Tranformational leadership and teachers' commitment to change. In J. Murphy and K.S. Louis (eds.), Reshaping the Principalship (pp. 77 98). Thousand Oaks, CA: Corwin.
Markus, T. 1993. Buildings and Power. New York: Roultedge.
Marshak, D. 1996. The emotional experience of school change: Resistance, loss, and grief. NASSP Bulletin 80(577), 72 & No.173:77.
McDonald, J.P. 1996. Redesigning Schools: Lessons for the 21st Century. San Francisco: Jossey Bass.
Owens, R.G. 1995. Organizational Behavior in Education. Boston: Allyn and Bacon.
Prestine, N.A. and C. Bowen. 1993. Benchmarks of change: Assessing essential school restructuring efforts. Educational Evaluation and Policy Analysis. 15(3), 298 & No.173:319
Sanoff, H. 1994. School Design. New York: John Wiley and Sons.
Sergiovanni, T.J.1994. Building Community in Schools. San Francisco: Jossey Bass.
Trimble, K. 1996. Building a learning community. Equity and Excellence in Education.29 (1), 37 & No.173:40
Conceptual Framework for Designing Skill-Based Educational Spaces
Abstract
Introduction: Education is a fundamental pillar in national systems. In developed countries, schools vary in diversity and educational objectives, but what stands out in our beloved country is the reliance on traditional education systems that, given the country's progress and people's demands, no longer hold the same educational appeal. Skill-based schools are those that focus on educating students based on their abilities and skills.
The main purpose of the research is to explain the principles and conceptual framework of the design of skill-oriented educational and training spaces. The research method is considered in terms of purpose, application, and mixed research method, from the nature of exploratory-survey-correlation data and from the perspective of inductive reasoning. which has been done with two qualitative statistical communities using the foundation data method and a quantitative community using the structural equation method. The sample size was 15 experts who were selected with a purposeful method and according to the principle of theoretical saturation. The data collection tool is a semi-structured interview. After open and central coding, it was determined that the dimensions and categories of the arena are organization and diversity, social space, comfort and culture according to the theoretical and practical bases, the relationships between the drawn identification categories and the native skill-based model have finally been drawn in 4 main axes, 9 sub-categories and 56 measures have been determined based on statistical analysis for a quantitative .
Methodology: This study is applied in terms of purpose, utilizing a mixed research method. The nature of the data is exploratory, correlational, and deductive in the category of inductive research. The qualitative aspect of the research was conducted using grounded theory, while the quantitative aspect employed structural equation modeling. The statistical population consisted of 15 experts selected purposively following theoretical saturation principles. Data collection tools included semi-structured interviews.
Results: After coding and thematic analysis, the main dimensions and topics discussed in this research include the field, organization and diversity, social environment, security and culture. Analytical software such as LIRZAL and SPSS will be used. Based on the analysis, it can be concluded that the skill-based school model can be a suitable solution for improving the quality of the educational system.
Conclusion: Designing skill-based educational spaces should focus on aspects such as appropriate location, spatial diversity, meeting students' needs, fostering motivation and technological integration, forming skill-based groups, and ensuring occupational security.
Keywords: Educational spaces, skill-based school, educational space architecture, learning environment