چالشهای ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک امنیت ملی ایران در مرز کردستان و کرمانشاه
بهروز مرادی
1
(
دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی، واحد گرمسار، دنشگاه آزاد اسلامی، گرمسار ایران.
)
داود حسن آبادی
2
(
استادیار جغرافیای طبیعی، واحد گرمسار، دانشگاه آزاد اسلامی، گرمسار، ایران
)
حیدر لطفی
3
(
دانشیار جغرافیای سیاسی و گردشگری، واحد گرمسار، دانشگاه آزاد اسلامی، گرمسار، ایران
)
پیروز مجتهد زاده
4
(
دانشیار جغرافیای سیاسی، مدرس دوره دکترا، واحد گرمسار، دانشگاه آزاد اسلامی، گرمسار، ایران.
)
کلید واژه: کرمانشاه, مرز, کردستان, امنیت ملی, چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک,
چکیده مقاله :
مرزهای مشترک شمال غرب و غرب کشـور ایـران بـه علت همجواری با کشورهای مهم خاورمیانـه و قفقـاز جنـوبی؛ یعنـی ترکیـه، عـراق و جمهوری آذربـایجان(مـنطقه خودمختار نخجوان) همچنین به علت موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی به عنوان دروازه ورود و پل ارتباطی ایران به اروپا به شمار میرود. مناطق مرزی شمال غرب و غرب کشور از نظر مقیاس اثرگذاری امنیتی بـا اهمیتترین مـناطق کـشور به شمار میرود. هدف اصلی این مقاله عبارت است از تبیین چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک امنیت ملی ایران در مرز کردستان و کرمانشاه. سوال اصلی مقاله این است که چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران در مرز کردستان و کرمانشاه چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارند؟ روش این مقاله از نظر نوع و هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی و با تکنیک پیمایشی و با عنایت به تأثیر و نقش مرزهای کردستان و کرمانشاه در امنیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران صورت می پذیرد. نتایج مقاله نشان میدهد که معضلات متعدد اجتماعی، نظامی و سیاسی از قبیل قاچاق کـالا و سـوخت، مشـروبات الکلی، مواد مـخدر، اسـلحه و مهمات، درگیری نیروهای نظامی – امنیتی با گروهکهای ملیگرای کرد، گروههای افراطی مذهبی-(وهابیت نظیر سلفیها) و چالشهای قومی و مذهبی از شایعترین مواردی هستند که بسترهای ناامنی در این مناطق مـرزی را فـراهم آوردهاند. در حاشیه مرزهای مشترک شمال غربی و غرب کشور تحولات منـاطق کردنشین عراق و ترکیه در گسترش ناامنی در منطقه مؤثر شناخته شده و تأثیر بسزایی در امنیت آن مناطق و بـه طـور کـلی امنیت ملی گذاشته است.
کلیدواژگان: امنیت ملی، مرز، چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، کردستان، کرمانشاه.
چکیده انگلیسی :
The common borders of the northwest and the west of Iran due to their proximity to important countries in the Middle East and the South Caucasus; That is, Turkey, Iraq and the Republic of Azerbaijan (Nakhchivan Autonomous Region) are also considered as Iran's gateway and communication gateway to Europe due to their geopolitical and geostrategic position.The border areas of the northwest and west of the country are considered as the most important areas of the country in terms of security impact scale.The main purpose of this article is to explain the geopolitical and geostrategic challenges of Iran's national security on the border of Kurdistan and Kermanshah. The main question of the article is that what effect do Iran's geopolitical and geostrategic challenges on the border of Kurdistan and Kermanshah have on Iran's national security? The method of this article is applied in terms of type and purpose and in terms of nature, descriptive and with survey technique and considering the impact and role of Kurdistan and Kermanshah borders in social, political and cultural security of Iran. The results of the article show that numerous social, military and political problems such as smuggling of goods and fuel, alcohol, drugs, weapons and ammunition, clashes of military-security forces with Kurdish nationalist groups, religious extremist groups (Wahhabism) and Wahhabism. Ethnic and religious are the most common Which have created insecurity in these border areas. On the border of the northwestern and western borders of the country, the developments in the Kurdish regions of Iraq and Turkey have been recognized as effective in spreading insecurity in the region. and has had a significant impact on the security of those areas and national security in general.
_||_
چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژيک امنیت ملی ایران در مرز کردستان و کرمانشاه
مرزهاي مشترک شمال غرب و غرب کشـور ايـران بـه علت همجواری با کشورهاي مهم خاورميانـه و قفقـاز جنـوبي؛ يعنـي ترکيـه، عـراق و جمهوري آذربـايجان(مـنطقه خودمختار نخجوان) همچنين به علت موقعيت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژي به عنوان دروازه ورود و پل ارتباطي ايران به اروپا به شمار میرود. مناطق مرزي شمال غرب و غرب کشور از نظر مقياس اثرگذاري امنيتي بـا اهمیتترین مـناطق کـشور به شمار میرود. هدف اصلی این مقاله عبارت است از تبیین چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژيک امنیت ملی ایران در مرز کردستان و کرمانشاه. سوال اصلی مقاله این است که چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژيک ایران در مرز کردستان و کرمانشاه چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارند؟ روش این مقاله از نظر نوع و هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی و با تکنیک پیمایشی و با عنایت به تأثیر و نقش مرزهای کردستان و کرمانشاه در امنیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران صورت می پذیرد. نتایج مقاله نشان میدهد که معضلات متعدد اجتماعي، نظامي و سياسي از قبيل قاچاق کـالا و سـوخت، مشـروبات الکلي، مواد مـخدر، اسـلحه و مهمات، درگيري نيروهاي نظامي – امنيتي با گروهکهای ملیگرای کرد، گروههای افراطي مذهبي(وهابيت نظير سلفیها) و چالشهاي قومي و مذهبي از شایعترین مواردي هستند که بسترهاي ناامنی در اين مناطق مـرزي را فـراهم آوردهاند. در حاشيه مرزهاي مشترک شمال غربي و غرب کشور تحولات منـاطق کردنشین عراق و ترکيه در گسترش ناامنی در منطقه مؤثر شناخته شده و تأثیر بسزایی در امنيت آن مناطق و بـه طـور کـلي امنيت ملي گذاشته است.
کلیدواژگان: امنیت ملی، مرز، چالشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژيک، کردستان، کرمانشاه.
مرز، مهمترین عامـل تشـخيص و جدايي يک واحد متشکل سياسي از ديگر واحــدها اســت کـه وحـدت سياسـي را در يـک سرزمين که ممکن است فاقد هرگونـه وحـدت طبيعـي يـا انسـاني باشـد، ممکـن میسازد و مـسئله امنيت در مرزهـا رونـد توسـعه و امنيـت کشـور را متأثر کرده به طوري که کـشورهايي کـه مـناطق مرزي آنها درگير ناامني است دریافتهاند کـه به دلايل مختلف اين ناامنيهـا گسترش یافته و بهتدریج کـل کشـور را تحـت تأثیر قـرار میدهد و نيز امنيت مرزها پشتوانهای محکـم بـراي امنيـت انـسـاني بــا ابعاد متنوعش در داخل کشور اسـت و هرگونـه نـاامني در مـرز قـادر اسـت در سيسـتم هـاي اقـتصادي، اجـتماعي، فـرهنگي، سياسي و نظامي کشـور اخـلال ايجـاد نمايـد(احمدی پور و همکاران، 1391).
برای بررسی تأثیر مناطق مرزی بر امنیت ملی یک کشور ابتدا بایستی عواملی را که باعث ایجاد امنیت و یا ناامنی در مناطق مرزی میشوند را شناسایی و بررسی کرد و بعد تأثیر وجود امنیت و ناامنی در این مناطق بر امنیت ملی را. اصولاً عمیقترین تحقيقات حوزه سياست خارجي به دليل پيوند مستقيم بـا مسـائل امنيت ملي و فراهمسازی زمینههای فرصت سازي، بايد در حوزه همسايگان و مرزهاي مشترک پيراموني صورت گيرد. مرزهاي مشترک شمال غرب و غرب کشـور ايـران بـه علت همجواری با کشورهاي مهم خاورميانـه و قفقـاز جنـوبي؛ يعنـي ترکيـه، عـراق و جمهوري آذربـايجان(مـنطقه خودمختار نخجوان) همچنين به علت موقعيت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژي به عنوان دروازه ورود و پل ارتباطي ايران به اروپا به شمار میرود. مناطق مرزي شمال غرب و غرب کشور از نظر مقياس اثرگذاري امنيتي بـا اهمیتترین مـناطق کـشور به شمار میرود. اين مناطق در طول تاريخ کشور هميشه يـک مبـدأ عملياتي و محل تجمع قوا بوده؛ به همين علت تأثیر غیر قابل انکاری بر امـنيـت مـلـي و تماميت ارضي کشور داشته و نـسبت بــه منـاطق مشـابه خـود از ویژگیهای خاصـي برخوردار است(احمدی و پارسایی،1387). در شمال غربیترین نقطه مرز مشترک ايران با کشور ترکيه، به علت متأثر شـدن از ویژگیهای خاص جغرافيايي(طبيعي و انـساني) از قـبيل کوهستاني و صعبالعبور بودن و تحرکات قوميتي بهعنوان يکي از ناآرامترین خطوط مرزي کشـور تلقـي میشود.
معضلات متعدد اجتماعي، نظامي و سياسي از قبيل قاچاق کـالا و سـوخت، مشـروبات الکلي، مواد مـخدر، اسـلحه و مهمات، درگيري نيروهاي نظامي – امنيتي با گروهکهای ملیگرای کرد، گروههای افراطي مذهبي (وهابيت نظير سلفیها) و چالشهاي قومي و مذهبي از شایعترین مواردي هستند که بسترهاي ناامنی در اين مناطق مـرزي را فـراهم آوردهاند. در حاشيه مرزهاي مشترک شمال غربي و غرب کشور تحولات منـاطق کردنشین عراق و ترکيه در گسترش ناامنی در منطقه مؤثر شناختهشده و تأثیر بسزایی در امنيت آن مناطق و بـه طـور کـلي امنيت ملي گذاشته است(احمدی، 1384).
قومیتهای ساکن در حاشيه مرزهاي شمال غربي و غرب کشور را آذریها و کردها بــا دنـبالــه فـرامــرزي خودشــان در کشــورهاي آذربايجــان، ترکيــه و عــراق تشــکيل ميدهند(اسدی، 1393). در حال حاضر مـحدوده مـرزي آذربـايجان غربي به علت موقعيت خـاص کوهسـتاني، همجواری با منطقه کردنشین ترکيه(مناطق آناتولي شـرقي و جنوب شرق) و محدوده مرزي کردستان و قسمتي از نواحي مرزي کرمانشاه و ايـلام بـه دليـل مجـاورت منطقـه خـودمختار کردستان عراق به مـحل مـناقشات و چالشهاي دائمـي مـرزي تبـديل شـده است. مبارزه حزب قدرتمند و ملیگرای کارگران کردستان پ. ک. ک در ترکيه، فعاليت شاخه پژاک (پارتي ژياني نازادي کوردستان - حـزب حيـات آزاد کردسـتان) در داخـل ايران و موارد متعدد بیثباتی از قـبيل قاچاق کـالا و اسـلحه از مهمترین چالشهاي سياسي و نظامي هستند که بسترهاي نـاامني منـاطق مـرزي را مهيـا مـيکننـد(اطاعت، 1386).
واقعیت کنونی در مرز غرب کـشور، بیانگر یـک دشـواری اسـت. مشکلی که عملکردهای زمامداری را با پیـچیدگیهای ویـژهای روبهرو ساخته است. باطن نمای توسعه در استانهای کردستان و کرمانشاه بر پارهای از ناهمگنیها اسـتوار شـده است. دوری از مرکز و محورهای اصلی توسعه کـشور، پراکندگی و تراکم اندک، مـحور و گـذرگاه بینالمللی ورود مواد مخدر، آهنگ کـند پیـشرفت صنعتی و کمبود سرمایهگذاری، بالا بودن ضریب تکفل نسبت به شاخصهای ملی، افزایش درصـد بـیکاری، استفاده نشدن بهینه از همجواری بـا کـشور عراق و استفاده کـامل نـکردن از قابلیتهای ترانزیتی و تجاری استانهای کردستان و کرمانشاه، تـجارت غیررسمی و محرومیتهایی که متعاقب خشکسالیهای پیدرپی سالهای اخیر گریبان گیر مردم این دیار شده اسـت، بـر ضرورت چارهاندیشی میافزاید. موقعیت راهبردی استانهای کردستان و کرمانشاه و تـوسعه آن برای کـشور از اهـمیت خـاصی برخوردار است و تنها در سـایه امنیت پایدار؛ مردم، سرمایهگذاران، تجار و سایر شهروندان میتوانند فعالیت مؤثر و مثبت داشته باشند. برای کـشورهایی هـمچون ایران که دارای تنوع مرزها و تعدد هـمسایگان و تـداخلهای قـومی و فـرهنگی بـا کشورهای پیرامونی هـستند، تـفکر در مورد امنیت ملی و امنیت داخلی کشور بدون توجه به امنیت مرزها غیرممکن است. تردیدی نیست کـه بـدون وجـود امنیت، هیچ برنامهای در کشور قابلاجرا نیست. شـکوفایی اقـتصاد کـشور، سرمایهگذاری، طـراحی بـرای توسعه و هرگونه فعالیتی که به زمینه آرام و مطمئن در سطوح مختلف جامعه نیاز داشته باشد، همه درگرو تا مین امنیت است. در واقع امنیت در دسته اهداف، منافع، ارزشهای اصولی و پایدار جـامعه است. ناامنی مکانها و فضاهای عمومی، نشاط و سلامتی را در زندگی روزمره مختل نموده و با ایجاد مانع بر سر راه رشد فرهنگی و مشارکت عمومی، هزینههای زیادی را بر جامعه تحمیل مینماید.
رویکرد نظری
مرزهای سیاسی مهمترین عامل تشخیص و جدایی یک واحد متشکل از واحدهای دیگر است(ییلاقی، 1390). هارتشورن معتقد است: ژئوپلیتیک عبارت است از کاربرد دانش و تکنیکهای جغرافیای سیاسی در مسائل روابط بین الملل(یوسفی، 1394). ژئو استراتژی علم کشف روابط استراتژی و محیط جغرافیایی است که به تعیین قلمرو جغرافیایی استراتژیهای نظامی به منظور هدایت صحیح عملیات نظامی میپردازد(یزدانی و نژادزندیه، 1393). علم جغرافيا از بدو آفرينش بـر روي ايـن کـره خـاکي بـه صــورت هــاي مـختلـف در فعالیتهای گوناگون آن از جمله تأمين امنيت نقش به سزايي داشته است. واژه امنيت به عنوان يک مـفهوم عـام تمام شئونات زندگي انسان را در بر مي گيرد و بـا بقـاي نفـس و صيانت از حيات و موجوديت انـسان پيونـد مي خورد. در واقـع امنيـت تضـمين کننـده حيات و بقاي انسان و موجود زنده است و هـمه مـوجودات در تـقلاي بقا و حفظ وجود و حيات سالم خود هستند و امنيت عامل اين نياز اساسي و حياتي است؛ بـنابراين امـنيت مهمترين آرمان انسان و موجود زنده تلقي میشود(ولیقلی زاده، 1394امـنيـت مـلي اسـاسا تعبيري نوين است که با تکوين دولتهاي ملي معنا و مفهوم يافته است. لذا امنيت ملي بـا تـأکيد بر حفظ قدرت نظامي، سياسـي، اقتصـادي و اجتمـاعي و در نتيجـه حکومت و اعمال حاکميـت در امــور داخـلـي و خــارجي بـر عليـه نفـوذ بيگانگـان و جلوگيري از هرگونه عمليات غير قانوني که منظور آن تضعيف يـا انهـدام حـکومـت و مـلت بـاشد، دلالت میکند که همواره در کنار امنيت داخلي که شامل اقداماتي به مـنظور جـلوگيري از عمليات دشمن(غير از حملـه نظـامي) عليـه منـابع: منايع و تأسيسـات خودي به عمل مي آيد، مورد بررسي قـرار مـي گيرد(واعظی، 1388).
هر فرد در قالب زمان و مكان مشخصي زندگي مي كند و بـا توجـه بـه كـنش هـاي فردي و اجتماعي خود، درگير با مكآنهاي خاص در تقابل با كـساني اسـت كـه بـه شيوه اجتماعي با او زندگي مي كنند، بنابراين ايفاي كـاركرد اساسـي او و همچنـين تأثیر و تأثر متقابل بين فرد، اجتماع و فضاي پيرامون او در ايـن محـدوده قـرار دارد(پوراحمد و همكاران، 1382:84). كار اصلي جغرافي دان توجه به تأثيرات متقابل انسان و طبيعت بر اسـاس قاعـده عمل و عكس العمل است. بدين طريق كه هر جزء تركيب دهنده از حيات انـساني و هر پديده طبيعي و انساني و هر كيفيت ناحيه اي و عوامل بـومي در داخـل يـك يـا چند شاخه از علم جغرافيا قرار مي گيرد و يك نظم ويژه در همه پديده هايي كـه در داخل يك سرزمين يا مكان جغرافيايي به ظهور برسد به وجود ميآيـد. در حقيقـت فكر جغرافيايي توانايي شناخت علل اين نظم و وابستگي چهره هاي طبيعي و انساني به يكديگر و دريافت نتايج حاصل از آن است(شكويي، 1371:17). بر اين اساس و از آن جايي كه بررسي روابط پديده هاي سـطح زمـين و مطالعـه توزيع و پراكندگي آنها كار جغرافيا است؛ بنابراين، هر گونه پديـده اعـم از طبيعـي و انساني در محدوده كار و فعاليت آن قرار مي گيـرد(جعفريـان، 1387: 13). در بررسي هاي جغرافيايي ناامني، مفاهيمي همچون مكـان، كـانون هـاي ناامنی، جغرافياي انساني، جغرافياي طبيعي و سيستم اطلاعات جغرافيـايي مـورد تأكيد قرار مي گيرد؛ الف - مكان: مكان به بخشي از فضا اطلاق میشود كه بـه وسـيله انـسان اشـغال شده باشد(توكلي، 1384: 26). ب- كانون ناامنی: مكان يا محدوده جغرافيايي است كه ميـزان ناامنی در آن بسيار بالا و قابل توجه است(جعفريان، 1387 :18).
اختلافات دیدگاهی در مورد تعریف، ابعاد و مشخصههای امنیت ملی ناشی از دو مسأله عمده ماهیت پیچیده و مهم این مفهوم و همچنین پیدایش رویکردهای متفاوت امنیتی با توجه به تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میباشد. با این وجود، مطالعه رویکردهای امنیت ملی به ویژه در کشورهای در حال توسعه بیانگر آن است که دو مفهوم توسعه و امنیت و همواره پایه های اصلی دغدغه و نگرانی مقامات این کشورهاست(افتخاری، 1385). نخبگان حکومتی همواره در پی ایجاد معادله ای بوده اند که بتوانند براساس آن رابطه بین این دو مفهوم را تعریف و بدین ترتیب دورنمای روشنی از آینده کشورشان ترسیم کنند. برنامه راهبردی و دراز مدت کشورهای در حال توسعه برای توسعه و امنیت پایدار نیز بر مبنای دو اصل زیر استوار است:
1- در حوزههای داخلی و خارجی، فرصتها و منابع قابلتوجهی وجود دارد که می توان از آنها به عنوان پشتوانه تحقق اهداف بلند مدت استفاده کرد
۲- آسیبها، تهدیدات و چالشهای این کشورها در حوزههای سیاسی، اجتماعی - فرهنگی، اقتصادی و نظامی قابلتوجه و مهم است
مفاهیم توسعه و امنیت و تعریف رابطه بین آنها ما را به این نتیجه میرساند که:
١- توسعه، مولا امنیت است؛ بنابراین عقبماندگی یک کشور در مسائل اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی و فناوری باعث افزایش ضریب آسیبپذیری کشور و در شرایطی منجر به تهدید امنیت ملی میشود. من این که توسعه و افزایش قدرت ملی یک کشور، مقدمه تا مین امنیت ملی آن خواهد بود.
۲- امنیت، بسترساز توسعه است؛ بدین معنی که توسعه تنها در بستر امنیت شکل میگیرد
ریچارد کور پره امنیت ملی را معادل قدرت و توان یک کشور میداند. این رنج میبرد، مسلماً از تا مین امنیت ملی خود عاجز خواهد بود. تلاش برای امنیت ملی، شرایط را برای ایجاد دو نوع قفا آماده میکند که هر دو آنها نیازمند کسب قدرت ملی است
1- بسط و گسترش اهداف و ارزشهای ملی در سه سطح ملی، منطقهای
۲- حفظ اهداف و ارزشها در برابر تهدیدات اما واقعیت آن است که تنها اعمال صحیح قدرت ملی، موجب تقویت امنیت ملی میشود. بدین معنی که باید یک موازنه منطقی میان امنیت ملی با میزان قدرت برقرار کرد. کشوری که حوزههای امنیت ملیاش را فراتر از میزان قدرت خود تعریف کند، موفق نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، اعمال صحیح قدرت ملی، نیازمند داشتن استراتژی ملی صحیح است؛ چرا که بسیاری از تحلیل گران در تعریف استراتژی می گویند، استراتژی درباره به کارگیری مؤثر قدرت است و در تفکر نوین، استراتژی عنصر ذاتی هتر حکومت داری است(افتخاري، 1389).
قدرت ملی، هسته مرکزی ژئوپلیتیک است. واحدهای سیاسی که بیش از دیگران بتوانند توانایی های خود را در مناطق وسیع ثري اعمال کننده همواره کشورهای مسلط در تاریخ نظام بین الملل را تشکیل میدهنا ساموئل بی کوهن معتقد است: جان کلام تحليل هاي ژئوپلیتیکی را رابطه قدرت سیاسی بینالمللی با محیط جغرافیایی تشکیل میدهد. نگرش هاي توپلیتیکی با تحول محيط جغرافیایی و بسته به تعبیر انسان از ماهیت این تحوله تغییر می پذیرد. قدرت واحدهای سیاسی مستقل براساس معیارهای مشخصی از رمان بالمياه تئوری های پرتوپلیتیکی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به بحث گذاشته شده است. هدف همه این نظریه پردازان، دستیابی به راهکارهایی بوده است که قدرت ملی کشورهای خود را افزایش دهند فضای وسیع جغرافیایی در این دوره با قدرت ملي مترادف بود(اکبری، 1388).
ژئوپلیتیک برای نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم به منظور تبیین ریشه های اختلافات و منازعات میان دولتها و ملت ها و ارائه راهکارهاي لازم برای بهره گیری مناسب و امکانات جغرافیایی به منظور غلبه بر این منازعات مورد استفاده قرار گرفت. تا جائی که در اوایل قرن بیستم ژئوپلیتیک نقش کمک کننده در تدوین تئوری های استراتژي جهاني داشته است. در این دوره بر قلوب آفرینی فضاهای جغرافیایی در سیاست ها و استراتژی ها تاکید گردید. نظرات افرادی چون مکیندړ، هاوس هوقره اسپایکمن و مامان ناظر بر این مفهوم هستند. لیکن تصورات نادرست الي تحليل استراتژی ها بر پایه ژئوپلیتیک و استفاده ناصحیح و نتایج این تفکر توسط نخبگان اجرایی مانند هیتلر و در نتیجه وقوع بزرگترین جنگهای تاریخ بشر در ابتدای قرن بیستم، موجب شد تا پس از جنگ جهانی دوم، ژئوپلیتیک مورد تنفر قرار گیرد(اميني، 1367). حتی در دوران جدید که معروف به بازخیز علم تتوپلیتیکی است، هنوز در آلمان شاهد کم رنگی این علم هستیم. ژئوپلیتیک انتقادي1 که امروزه به عنوان یک مکتب قوی مطرح است، در انتقاد به برداشت سنتی و کلاسیک ال ژئوپلیتیک از سوی برخی نظریه پرداران این حوزه مورد توجه قرار گرفتند ژئوپلیتیک انتقادی از اواخر دهه ظهور یافت و در دهه ۱۹۹۰ اوج گرفتد در این مفهوم، به جای تمرکز بر شناسایی تأثیر عوامل جغرافيا بر شکل گیری سیاست خارجی که در گذشته مورد توجه نظریه پردازان جغرافيا بود، به نقش دولتمردان و کارشناسان امور سیاسی و برداشت هایی که آنها از جهان سیاسی در ذهن خود دارند و این که این بینش ها چگونه بر تفسير آنها از مکآنها و مناطق مختلف تأثیر می گذارند، توجه دارد(ایزدی، 1390). با این وجود، بیشتر اندیشمندانی که امروزه به ژئوپلیتیک میپردازند هنوز نگاه کلاسیک دارند و در ارزیابی نهایی خود از این علم، بر مفهوم نقش جغرافیا ہر سیاست، تأکید می کنند؛ به عبارت دیگر، در تعاریفی که تا کنون از ژئوپلیتیک به عمل آمده، غلبه با آنهایی بوده که سعی داشتهاند لز آن به عنوان دانش مطالعه رابطه یک سویه و چېري تأثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست یاد کند. ضمن این که نظریه های ژئوپلیتیکی یک گرایش مشترک دارند و آن هم تولید دانش برای کمک به حکومت و فراتر از آن کمک به قدرت بافتن کشور است. جغرافيا در بطن خود حاوی ارزشهایی است که مطلوب انسانها بوده زیرا حیات و زندگی بشر بر آنها مبتنی و متکی است(برزگر، 1385). فضا، خاک، آب، اقليم مناسب و برای زندگی بشر و گروه های انسانی ضروری میباشند مکانهای جغرافیایی دارای موقعیت و محتوای بریزیایی هستند که به صورت ارزشهای درک شده از سوی ملتها، دولتها وگر و مهای بشری در می آیند و مطلوبیت خاصی پیدا می کنند و در آنها منافعی را جستجو کرده و برای خود تعریف می کنند ارزشهای جغرافیایی که مطلوبیت پیدا می کنند، در رفتار و کردار انسانها به صورت گروهی با فردی اثر می گذارند و الگوهای رفتاری مختلفی نظیر همکاري، همگرایی، تعامل، رقابت، ستیز، سلطه و نظایر آنها را می آفرینند(برزگر، 1387).
به طور کلی، جغرافيا تولید کننده فرصتها و محدودیت ها برای زندگی انسانها میباشد. انسانها سعی میکند فرصتها را مورد استفاده قرار دهند و بر محدودیت ها غلبه کنند و با محدودیت های دیگران را چنان چه در موقعیت رقیب باشند به فرصت تبدیل نموده و علیه آنها به کار گیرند. بنابراین در جمع بندی نهایی از این مبحث مي توان این دیدگاه را پذیرفت که ژئوپلیتیک مفهومی است که در آن سه عنصر اصلي جغرافيا قدرت و سیاست خصلتی ذاتی دارند. مسائل، موضوعات و پدیدههای مورد توجه ژئوپلیتیک که به گونه ای با این همه عصر ارتباط پیدا میکند. از این رو، موضوع ژئوپلیتیک را روابط متقابل بین آنها تشکیل میدهد(اطاعت، 1386).
استان کرمانشاه یا کرمانشاهان با مساحت ۲۴۶۴۰ کیلومتر مربع، هفدهمین استان ایران از نظر وسعت به شمار میرود. مختصات جغرافیایی استان کرمانشاه از طول جغرافیایی ۴۵ درجه و ۲۰ دقیقه و ۳۹ ثانیه شرقی تا ۴۸ درجه و ۱ دقیقه و ۵۸ ثانیه شرقی و از عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۳۷ دقیقه و ۸ ثانیه شمالی تا ۳۵ درجه و ۱۷ دقیقه و ۸ ثانیه شمالی است(اکبری، 1388). استان کرمانشاه که ۱/۵ درصد مساحت کشور را دربرمیگیرد، از استانهای غربی بهشمار میآید که با کشور عراق مرز مشترک دارند. بر اساس آخرین تغییرات در سال ۱۳۹۰ استان کرمانشاه از ۱۴ شهرستان، ۳۵ شهر، ۳۱ بخش و ۸۴ دهستان تشکیل شده است(بهرامی، 1386). پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان کرمانشاه به قرار زیر بود: ۴٫۲ درصد فارس ( ۱٫۹درصد مرد، ۶٫۲درصد زن)، ۹۲٫۵ درصد کرد(۹۵٫۲ درصد مرد، ۹۰٫۴ درصد زن)، ۰٫۲ درصد عرب ( ۰٫۵درصد مرد)، ۰٫۷ درصد لُر (۰٫۵ درصد مرد، ۰٫۵ درصد زن)، ۰٫۵ درصد سایر و ۱٫۹درصد بدون جواب بودند. استان کرمانشاه از دیدگاه مذهبی و دینی دارای گوناگونی بسیار زیادی است(فکوهی و آموسی، 1388).
منبع: (مشهدی و همکاران، 2017)
پیروان مذاهب شیعه، سنی و یارسان، و اقلیتهایی از پیروان سلسلههای خاکساریه، نعمتاللهی، اویسیه، نقشبندیه، قادریه و ادیان یهودی، مسیحی(ارمنی و آشوری) و بهائی در استان کرمانشاه در کنار یکدیگر زندگی میکنند. در آخرین رتبهبندی صنعتی استانهای ایران که از طرف سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و وزارت صنایع و معادن جمهوری اسلامی ایران برمبنای دادههای سال ۱۳۸۳ انجام گرفته است، استان کرمانشاه در گروه استانهای بسیار توسعه نیافته در میان ۲۸ استان در جایگاه ۲۵ قرار داشته و تنها سه استان سیستان و بلوچستان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد پایینتر از کرمانشاه قرار داشتهاند(قاسمی، 1389).
استان کرمانشاه دارای ۵ مرز رسمی با کشور عراق است. کرمانشاه تنها استانی است که با هر دو بخش اقلیم کردستان عراق و بخش عربنشین کشور عراق دارای مرز مشترک است. کرمانشاه از طریق مرزهای خود به دو استان حلبچه و دیاله در کشور عراق متصل میشود. مرزهای استان کرمانشاه با کشور عراق عبارتاند از:
1. گذرگاه مرزی خسروی
2. گذرگاه مرزی پرویزخان
3. شوشمی
4. شیخصله
5. سومار
استان کردستان با مساحت ۲۸٬۲۰۳ کیلومتر در غرب ایران مجاور کشور عراق بین ۳۴ درجه و ۴۴ دقیقه تا ۳۶ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۵ درجه و ۳۱ دقیقه تا ۴۸ درجه و ۱۶ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد که این مساحت ۱٫۷ درصد از مساحت کل کشور را شامل میشود و از نظر وسعت رتبه ۱۶ را در کشور دارا است. از شمال به استانهای آذربایجان غربی و قسمتی از زنجان و از جنوب به استان کرمانشاه و از شرق به استان همدان و قسمتی دیگر از استان زنجان و از غرب به کشور عراق محدود میباشد. این استان شامل ۲۳۰ کیلومتر مرز خاکی مشترک با کشور عراق است(کاویانی راد، 1387). براساس نتایج سرشماری عمومی سال ۱۳۹۰ جمعیت استان ۱۴۹۳۶۴۵ نفر بوده است كه ۹۹٫۷ درصد جمعیت استان مسلمان هستند و بیشتر مردم تابع و پیرو مذهب شافعی و بقیه نیز پیرو مذهب تشیع هستند. در این استان مجموعا ۱۰ شهرستان، ۲۹ شهر، ۳۱ بخش و ۸۶ دهستان و ۱۶۹۷ آبادی دارای سكنه و ۱۸۷ آبادی خالی از سكنه است. شهرستان های استان عبارتند از: سنندج، سقز، مریوان، بانه، بیجار، سروآباد، قروه، كامیارن، دیواندره و دهگلان كه هر یك از این شهرستان ها دارای آثار فرهنگی و باستانی بوده و در مریوان دریاچه زریوار كه بزرگترین و تنها دریاچه آب شیرین ایران است قرار دارد. استان کردستان مرز مشترک 230 کیلومتری با کشور عراق دارد و همچنین 3 بازرچه فعال مرزی در شهرهای بانه، مریوان دارا می باشد(مبینی و طالعی، 1394).
نقشه 2: استان کردستان
منبع: https://www.mdpi.com/2073-4395/10/4/573/htm
روش تحقیق از نظر نوع، آمیخته(دو فاز کیفی و کمی) است. بخش کیفی مبتنی بر کدگذاری چند مرحلهای است. بخش کمی از نظر نوع توصیفی پیمایشی، از نظر هدف کاربردی خواهد بود. جامعه آماری شامل متخصصان و صاحبنظران فعال در حوزه جغرافیای سیاسی و روابط بین الملل خواهد بود. نمونه آماری 371 نفر از اساتید علوم سیاسی و دانشجویان جغرافیای سیاسی و روابط بین الملل و به روش نمونهگیری تصادفي ساده انتخاب خواهند شد. ابزار پژوهش شامل روشهای مصاحبه (رونوشت)، روش دلفی و پرسشنامه است. جهت روایی ابزار پژوهش ابتدا از کارشناسان جغرافیای سیاسی و روابط بین الملل جهت ارزیابی محتوایی و صوری نظرخواهی خواهد شد. سپس پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ در مرحله مقدماتی (مطالعه راهنما) و پایانی ارزیابی خواهد شد. نهایتاً ساختار پرسشنامه و سازه پژوهش با استفاده از روش تحلیل عاملی (CF) و برازش آزمون خواهد شد. تعداد كل افراد تحقيق برابر با 371 نفر است از اين تعداد، 1/51 درصد را مردان و 9/48 درصد را زنان تشكيل ميدهند.
- فرضیه 1: به نظر می رسد که امنیت سیاسی استان کردستان و کرمانشاه تحت تأثیر تبلیغات گروههای قومی جدایی طلب خارج از مرزها و نیز سوء استفاده کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از هویت قوم کرد برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران لاجرم با امنیت ملی پیوند خورده است.
جدول 8- تأثیر تبلیغات گروه های قومی جدایی طلب خارج از مرزها و نیز سوء استفاده کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از هویت قوم کرد بر امنیت مرزهای ایران
شرح | بله | خیر | هر دو | سایر |
تعداد | 166 | 93 | 74 | 38 |
درصد | 44.74 | 27 | 21.5 | 11 |
منبع: (یافتههای پژوهش، 1399)
تحلیل روابط آماری میان وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق و امنیت مرزهای ایران که از طریق تحلیل خوشهای در سه طبقه ضعیف، متوسط و بالا قرار داشتهاند، بر اساس آزمون همگونی کای دو مبتنی بر جداول توافقی، نشان دهنده وجود تفاوت معنادار آماری میان متغیر وابسته وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق و متغیر مستقل امنیت مرزهای ایران است. بررسیها نشان میدهد، امنیت مرزهای ایران رابطه معناداری با شاخص وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق دارد و جهت این رابطه نیز مثبت برآورد شده است که نشان دهنده وجود رابطه مستقیم است، بنابراین می توان گفت با افزایش رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق، چالشهای امنیت مرزهای ایران هم افزایش پیدا میکند.
جدول 9-تحلیل روابط آماری میان وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق و چالشهای امنیت مرزهای ایران، آزمون همگونی کای دو
| وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق | کل
| |||||
بلندمدت | میان مدت | کوتاه مدت | |||||
چالشهای امنیت مرزهای ایران | کم | 56(54%) | 28(26%) | 20(20%) | 104 | ||
متوسط | 45(30%) | 75(50%) | 30(20%) | 150 | |||
بالا | 37(62/31%) | 44(60/37%) | 46(31/39%) | 117 | |||
کل | 121(35%) | 127(36%) | 96(27%) | 371 | |||
آماره آزمون کای دو پیرسون | ارزش | درجه آزادی | سطح معناداری | ||||
ضریب همبستگی | 0.65 | 2 | 0.00 |
منبع: (یافته های پژوهش، 1399)
در ادامه و جهت پاسخ گویی به سؤال تحقیق، با استفاده از آزمون رگرسیون خطی به بررسی اثرات وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق بر روی شاخص امنیت مرزهای ایران پرداخته شده است. بر همین اساس نتایج آزمون رگرسیون نشان میدهد، وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق به صورت معناداری چالشهای امنیت مرزهای ایران را با ضریب بتای 57/0 تقویت میکند.
با ضریب اطمینان و اعتبار بالایی می توان گفت، شاخص وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق در شاخص امنیت مرزهای ایران مؤثر بوده، بنابراین افزایش یا کاهش وجود رقابت های ژئوپلیتیکی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای در عراق باعث بهبود یا کاهش چالشهای امنیت مرزهای ایران شده است.
یکی از دلایل چند دور مذاکره این کشور با جمهوری اسلامی ایران در عراق همین تغییر محیط بازی بود. همچنان که نتایج این تغییر در دومین انتخابات پارلمانی عراق جدید در هفتم مارس 2010، نشان گر تلاش سه ساله آمریکا در این خصوص بود. در این انتخابات فهرست العراقیه شامل برخی شیعیان سکولار، سنی ها، نوبعثی ها و ترکمنها؛ نودویک کرسی از مجموعه سیصد و بیست و پنج کرسی پارلمان را بدست آوردند و مقام نخست را در میان فهرست های موجود کسب نمودند. بیشترین رای دهندگان به این فهرست اعراب اهل سنت بودند و کشورهای عربستان، سوریه، ترکیه، اردن، مصر و امارات متحده عربی از این فهرست حمایت می کردند. ایالات متحده بطور علنی و رسمی ازاین ائتلاف در جریان انتخابات، حمایت نکرد، اما پس از آن تلاش نمود ائتلافی میان فهرست العراقیه و ائتلاف دولت قانون به رهبری نوری المالکی که 89 کرسی را در انتخابات بدست آورده بود و شیعیان ملی گرا را نمایندگی می کرد، برقرار کند. (خسروی،1390: 207-206)
جدول 10- رابطه نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و امنیت ملی در ایران
شرح | بسیار زیاد | زیاد | متوسط | کم | خیلی کم |
تعداد | 129 | 83 | 117 | 21 | 21 |
درصد | 37.5 | 24.1 | 53/31 | 6.1 | 6.1 |
منبع: (یافتههای پژوهش، 1399)
تحلیل روابط آماری میان میزان نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و شاخص امنیت ملی در ایران که از طریق تحلیل خوشه ای در سه طبقه ضعیف، متوسط و بالا انجام شده است، براساس آزمون همگونی کای دو مبتنی بر جداول توافقی، نشان دهنده وجود رابطه معنادار آماری میان متغیر وابسته امنیت ملی در ایران و متغیر مستقل چالشهای امنیت ملی ایران است. بررسیها نشان میدهد، چالشهای امنیت ملی ایران رابطه معناداری با شاخص امنیت ملی در ایران دارد. جهت این رابطه نیز مثبت برآورد شده است که نشان دهنده وجود رابطه مستقیم است، بنابراین می توان گفت با افزایش میزان توسعه گردشگری(توریسم)، شاخص امنیت ملی در ایران هم تغییر پیدا میکند.
جدول 11-تحلیل روابط آماری میان نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و امنیت ملی در ایران؛ کای دو
| امنیت ملی در ایران | کل
| ||||
کم | متوسط | بالا | ||||
نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای | کم | 60(58%) | 24(23%) | 20(19%) | 104 | |
متوسط | 36(24%) | 74(49%) | 40(26%) | 150 | ||
بالا | 15(16%) | 23(25%) | 79(52/67%) | 117 | ||
کل | 111 | 121 | 139 | 371 | ||
آماره آزمون کای دو پیرسون | ارزش | درجه ازادی | سطح معناداری | |||
ضریب همبستگی | 0.48 | 2 | 0.00 |
منبع: (یافته های پژوهش، 1399)
در ادامه و جهت پاسخ گویی به سؤال تحقیق، با استفاده از آزمون رگرسیون خطی به بررسی اثرات نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر روی شاخص امنیت ملی در ایران پرداخته شده است. بر همین اساس نتایج آزمون رگرسیون نشان میدهد، نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به صورت معناداری شاخص امنیت ملی در ایران با ضریب بتای 25/0 را پیش بینی میکند.
جدول 12-اثرات نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر امنیت ملی در ایران
معناداری
| تی | ضریب استاندارد | ضریب غیر استاندارد | مدل | |
بتا | خطای استاندارد | B | |||
0.00 | 2.01 | 0.25 | 0.05 | 0.08 | نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای |
منبع: (یافته های پژوهش، 1399)
با ضریب اطمینان و اعتبار بالایی می توان گفت، شاخص نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در شاخص امنیت ملی در ایران مؤثر بوده، بنابراین افزایش نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای باعث تغییر شاخص امنیت ملی در ایران شده است.
دهههای اخیر، خاورمیانه کانون بحرانهای گوناگونی بوده که جهان را صحنه درگیریهای ملی، منطقهای و بینالمللی کرده است. در این میان، یکی از پدیدههای جدید در عرصه روابط بینالملل، بنیادگرایی اسلامی است که اکنون در خاورمیانه و بیشتر کشورهای اسلامی فعالیت دارد. امروزه برخی گروههای بنیادگرای اسلامی برای دسترسی به اهداف خود، از ابزار تروریسم استفاده میکنند. تروریسمی که امروزه در حال فعالیت است، گونهای از خشونت سیاسی است. تروریسم هرچند از ابتدای هزاره سوم، به طور ویژه در دستور کار امنیتی کشورها قرار گرفته است، اما شکل اخیر تکفیری آن در خاورمیانه در پی خیزشهای تازه در جهان عرب از لایههای پنهانی سربرآورده که در واقع، در قالب یک تهدید جدی امنیتی و در ظاهری به مراتب خشنتر ظاهر شده است(پورسعید، 1389).
وجود شکافهای عمیق قومی ـ مذهبی در خاورمیانه و ژرفتر شدن این شکافها به واسطه جنگ قدرتها و خلأ امنیتی ایجاد شده، منطقه خاورمیانه را به بهشت گروههای افراطی همانند داعش (دولت اسلامی عراق و شام) تبدیل کرده است. قدرت گرفتن داعش در عراق و سوریه و سیطره آن بر بخشهای گستردهای از این کشورها، نه تنها عراق و سوریه را با بحران امنیتی و تهدید سرزمینی جدی روبرو ساخته، بلکه تهدیدات و مخاطرات مهمی را برای امنیت منطقهای و بینالمللی ایجاد کرده است. این نوشتار با بررسی چیستی، چرایی و چگونگی شکلگیری داعش «دولت اسلامی عراق و شام» به عنوان یک گروه بنیادگرای اسلامی درصدد است تا پاسخی برای این پرسش بیابد که: «نقش داعش در شکلگیری معادلات جدید در خاورمیانه چیست؟» با توجه به خیزش داعش، میتوان فرضیه زیر را مطرح نمود که: «سیطره داعش، تهدیدات جدی را در سطح منطقهایجاد کرده است که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: رشد افراطگرایی و تروریسم، تغییرات مرزی و تجزیه کشورهای منطقه، بروز جنگ قومی ـ مذهبی و تهدید جدی برای ثبات و امنیت منطقه». 2. مفهوم «بنیادگرایی اسلامی» بنیادگرایی اسلامی جنبشی است که به ارزشهای بنیادی اسلام باور دارد و پیروزی و بهروزی کشورهای اسلامی را در بازگشت به آن ارزشها میداند و از الگویی غربی یا شرقی پیروی نمیکند (اسلامی، 1385: 199). این جنبش که به گونه واکنش احساسی، روحی و معنوی مسلمانان به یک بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جلوه گر شده است، گذشته از ترس غربی شدن فرهنگ اسلامی، از مداخله مستقیم غرب در سرزمینهای اسلامی نیز مایه میگیرد(احتشامی، 1381: 247).
به سخن دیگر، میتوان گفت که بنیادگرایی اسلامی، اندیشیدن و رفتار کردن بر پایه اندیشهها و رفتارهای پیشنیان است که ریشه در باورهای مذهبی دارد و در عرصه کارکرد سیاسی نمود مییابد. شیرین هانتر مینویسد: «بنیادگرایی به معنای به کار گرفتن قوانین به گونه اصل و ناب آن است. از این دیدگاه، بنیادگرایی اسلامی به راستی بنیادگرا است؛ اما این تنها ویژگی آن نیست. در واقع آنچه بنیادگرایی اسلامی را متمایز میسازد و دلیل تهدیدآمیز بودن آن میشود، برداشت یکسره سیاسی و ایدئولوژیک آن از اسلام است(تاجآبادی و دهنوی، 1393). برداشت سطحی بنیادگرایان از اسلام، باعث شده است که گروهی از اندیشمندان بر ناهمخوان بودن الهیات اسلام با زندگی امروزی، دانشهای نو، تکنولوژی و دموکراسی انگشت بگذارند و اسلام را دینی با خشونت ذاتی، متعصب و مدارا ناپذیر وانمود کنند(ثقفی عامری، 1385). از دید بنیادگرایان اسلامی، حفظ ظواهر شریعت، مطلوب نهایی است و این ظواهر شامل اجرای بی چون و چرای احکام فقهی و شرعی و اجرای حدود و رعایت حجاب و ترک منکرات میشود. البته در کنار حفظ این ظواهر اگر توسعه اجتماعی، علمی و اقتصادی مطرح باشد در حاشیه خواهد بود و در این میان حفظ اسلام اهمیت دارد نه چیز دیگر. درواقع، بنیادگرایان اسلامی خواستار بازگشت به اسلاف صالح یعنی مسلمانان صدر اسلامند؛ زیرا معتقدند آنها به دلیل نزدیکی به عصر نبوت، فهم درستی از دین داشتهاند. بنیادگرایی اسلامی خواهان احیای کامل و بی چون و چرای شریعت است و از دولت شرعی برای اجرای کامل و تعبدی شریعت، پشتیبانی میکند (اشکوری، 1378: 38). بنیادگرایان اسلامی برآنند که امت اسلامی به محض تاسیس دولت اسلامی، موظف به ترویج ایدئولوژی خود در جهان از راه جهاد است؛ زیرا با برپا شدن دولت اسلامی، جهان از دیدگاه ایدئولوژیک و نه جغرافیایی، به دو بخش بزرگ تقسیم میشود، دار اسلام و دار کفر که دار کفر باید از راه جهاد تسخیر شود و کاربرد همه ابزارها در این راه مقدس، مجاز خواهد بود (اسدی، 1387). 3. پیدایش و روند خیزش داعش دولت اسلامی عراق و شام یا داعش، گروهی منشعب از القاعده هستند که از منظر گرایشات عقیدتی و فکری و همچنین جنبه رفتاری، رویکرد یکسانی با القاعده دارد. با این حال رفتار این گروه تروریستی در طول یک دهه گذشته و به خصوص چند سال اخیر، نشان میدهد که این گروه در مقایسه با القاعده دارای افکار رادیکالتر و اعمال خشونت آمیزتری میباشند. داعش با توجه به جدایی از القاعده و پیدایش اختلافاتی بین آن دو به عنوان مخوفترین و قدرتمندترین گروه تروریستی در منطقه خاورمیانه ظهور کرده است(قاسمی، 1389). هر چند که داعش در شکل کنونی آن محصول بحران سوریه و گسترش اختلافات و منازعههای منطقهای بعد از 2011 است، اما ریشهها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از حکومت صدام در عراق، یعنی از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله امریکا به عراق در سال 2003 فرصت و فضای مناسبی را برای حضور و نقش آفرینی گروههای مسلح و تروریستی مختلف از جمله گروههای مرتبط با القاعده در این کشور به وجود آورد. بر این اساس در ابتدا گروههای مسلح مختلفی به خصوص در سالهای پس از 2004 در عراق ظهور کرد که با جذب نیرو و منابع مالی در تلاش برای مقابله با نیروهای نظامی امریکایی و عراقی بودند؛ اما با این حال اقدامات نظامی و امنیتی مخالفان، به تدریج گسترش یافت و علاوه بر دولت و نیروهای نظامی ـ امنیتی جدید، مردم و گروههای مختلف عراقی را نیز دربرگرفت. این نوع فعالیتهای نظامی و اقدامات تروریستی در پی ایجاد فتنه مذهبی و جنگ داخلی در عراق است. یکی از مهترین این گروهها القاعده عراق بود که به تدریج به اصلیترین گروه تروریستی در عراق تبدیل شد و بیشترین انفجارها و اقدامات تروریستی در این کشور از سوی این گروه صورت گرفت. از جمله مهمترین اقدامات القاعده عراق که در پی ایجاد فتنه مذهبی و جنگ داخلی در عراق بود، انفجار حرم شریف عسگریین در سامرا در سال 2006 بود(قربانینژاد 1387). این تشکل، عملیات تروریستی خود را به اندازهای گسترش داد که به یکی از قویترین گروههای مسلح در عراق تبدیل شد و شروع به افزایش نفوذ خود در مناطق گستردهای از عراق کرد تا اینکه در سال 2006، زرقاوی به صورت علنی تشکیل «شورای مجاهدین» به سرگردگی عبدالله رشید البغدادی را اعلام کرد. پس از کشته شدن زرقاوی توسط نیروهای امریکایی در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سرکردگی این گروه تعیین شد و در پایان همان سال دولت اسلامی عراق و شام به سرگردگی ابو عمر البغدادی نیز اعلام موجودیت کرد. این گروه تروریستی بعد از اعلام موجودیت، چندین عملیات مسلحانه در داخل عراق انجام داد (اسدی، 1393: 214). سازمان القاعده در عراق، در سال 2010 میلادی با کشته شدن ابوایوب مصری و ابو عمر البغدادی از رهبران جماعت موسوم به دولت اسلامی در عراق از این کشور خارج شد (ابوبکر البغدادی به عنوان جانشین ابو عمر البغدادی انتخاب گردید) و تنها گروههای داخلی عراقی که رویکردهای وابسته با القاعده داشتند، در این کشور باقی ماندند که در سال 2013 نیز این گروه با تغییر رویکرد، عنوان دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را برای خود برگزید و وارد سوریه شد (هوشی سادات، 1393: 145). دولت اسلامی عراق تا سال 2010، شاهد کاهش نقش خود در این کشور بود. پیشرفت روند سیاسی و مشارکت سنیها در این روند، بهبود راهبردها و افزایش کارآمدی نیروهای امنیتی عراق از جمله عوامل موثر در این خصوص به شمار میآید. با این حال نوع رویکرد این گروه در مناطق سنی نشین نیز از مولفههای تأثیر گذار در تضعیف القاعده عراق بود. القاعده عراق که از نارضایتی بخشی از سنیهای عراق به عنوان بستری برای افزایش نقش آفرینی خود استفاده میکرد، با رویکردهای رادیکال و اقدامات خشونت بار خود باعث اختلاف با سنیها شد. بر این اساس این دو گروه که در ابتدا دارای منافع مشترک مقطعی و شکننده بودند، با وقوع برخی تحولات در مقابل هم قرار گرفتند و اتحاد اولیه آنها به خصومت و تقابل تبدیل شد (اسدی، 1388: 243). با وجود تضعیف دولت اسلامی عراق در نتیجه حذف رهبران و اقدامات نظامی ـ امنیتی نیروهای امریکایی و عراق و همچنین نارضایتی سنیها از رویکرد خشونتآمیز گروههای تروریستی، بحران سوریه نقطه تحول جدی در احیای تشکیل دولت اسلامی و افزایش نقش آفرینی القاعده در عراق و سوریه بود. چند ماه پس از آغاز بحران سوریه، گروههای مسلح برای جنگ با سوریه تشکیل شد. در اواخر سال 2011، گروه موسوم به جبهه النصره به سرکردگی ابو محمد الجولانی تشکیل شد و طولی نکشید که توانمندی این گروه تروریستی با توجه به حمایتهای گسترده برخی کشورهای منطقهای به طور چشمگیری افزایش یافت تا در طول چند ماه به یکی از مهمترین و قدرتمندترین گروههای مسلح در سوریه تبدیل شد(کاویانیراد، 1387). این گروه همچنان به حملات مسلحانه خود ادامه داد تا اینکه گزارشها و اطلاعات از رابطه فکری و تشکیلاتی این گروه با شاخه دولت اسلامی عراق پرده برداشت و پس از آن، امریکا این گروه را در فهرست گروههای تروریستی خود قرار داد. در 9 آوریل 2013، در یک پیام صوتی که از طریق شبکه موسوم به شموخ الاسلام پخش شد، ابوبکر البغدادی اعلام کرد که جبهه النصره، امتداد دولت اسلامی عراق است و تشکیل «دولت اسلامی عراق و شام» با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامی عراق اعلام شد، اما ابو محمد الجولانی ایده ادغام با این گروه را نپذیرفت و بیعت خود را با شبکه القاعده تحت رهبری ایمن الظواهری اعلام کرد. هرچند دولت اسلامی عراق و شام و جبهه النصره چندین عملیات تروریستی مشترک را در مناطقی در عراق و سوریه انجام دادند، اما به تدریج نه تنها دامنه اختلافات و منازعههای داعش و جبهه النصره افزایش یافت، بلکه اختلاف مهمی بین ابوبکر بغدادی و ایمن الظواهر پدیدار شد. در حالی که ابوبکر بغدادی خواستار تمرکز فعالیتهای القاعده در عراق و سوریه تحت لوای دولت اسلامی عراق و شام و رهبری خود بود، ایمن الظواهری خواستار محدود شدن فعالیتهای این گروه به عراق و فعالیتهای القاعده در سوریه در قالب جبهه النصره بود(کاویانی راد، 1387). این گونه اختلافات باعث شد تا داعش خود را از القاعده جدا اعلام کند و همچنین القاعده هرگونه وابستگی داعش به خود را رد کرد. بر این اساس داعش به عنوان گروهی رادیکالتر از القاعده به صورت جدی در دو حوزه عراق و سوریه به فعالیت پرداخت. داعش که با سایر گروههای مسلح در سوریه نیز مخالف است، حتی به جنگ در برابر گروه هایی مانند جبهه النصره و ارتش آزاد سوریه پرداخت(اسدی، 1393: 219). داعش درواقع نسل دوم تروریسم و افراطیگری القاعده به شمار میرود که اگر زمانی القاعده غیر مسلمانان را هدف قرار میداد، امروزه داعش و گروههای مشابه، مسلمانان را نیز قربانی میکنند. یکی از گزارشهای اطلاعاتی انگلیس که در نشریه تایمز این کشور به چاپ رسیده نشان میدهد، ابوبکر البغدادی اساساً بازتولید سیاستهای امریکا در منطقه، به ویژه در سوریه و مرتبط با سازمانهای جاسوسی این کشور است(هوشی سادات، 1393: 130). عوامل شکلگیری داعش سیطره داعش بر مناطق گستردهای از عراق و سوریه، تعجب بسیاری را در محافل سیاسی و امنیتی برانگیخته است. این موضوع باعث طرح این پرسش کلیدی میشود که چه بسترها و مولفه هایی در قدرتیابی داعش در عراق و سوریه موثرند؟ در این راستا میتوان به طیف وسیعی از عوامل اشاره کرد که عمدهترین آنها با چالشها و مشکلات درونی عراق و سپس مسائل، اختلافات و حمایتهای منطقهای و فرا منطقهای مرتبط است. بحران داعش را میتوان از چهار زاویه مورد بررسی قرار داد:
1- چالشها و اختلافات سیاسی و مذهبی درون عراق ساختار اجتماعی عراق، نمایانگر موزاییک رنگارنگ و متنوعی از اقوام، مذاهب و فرهنگ هایی است که به اقتضاء موقعیت و جایگاه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، هیچ کدام نمیتوانند بدون اعمال سطحی از خشونت، سلطهای بلامنازع بر دیگر گروهها و اقوام داشته باشند. کردها، اعراب سنی و شیعیان از مهمترین بازیگران بومی سیاست در عراق هستند که مطالبات و منافع بعضاً متفاوت و حتی متضادی دارند و مدیریت و تجمیع مسالمت آمیز منافع آنان، بسیار دشوار و نیازمند فرهنگی کثرتگرا و متساهل است(مار، 1380). این ویژگی در عراق، بارزتر از دیگر جوامع چند قومی است، زیرا عراق کشوری ساختگی یا جعلی است که از دل عثمانی شکست خورده در جنگ جهانی دوم و با ساختار ظاهری دولت ـ ملت پدید آمده و پروژه ملت سازی در آن کامیاب نبوده است. ساختگی بودن عراق منجر به شکلگیری بافت بسیار نامتجانس به لحاظ ترکیب قومی ـ مذهبی و قبیله ای ـ طایفهای در این کشور شده است که به لحاظ نداشتن تاریخ مشترکی از زندگی مسالمتآمیز با یکدیگر، احساس هم بختی و هم سرنوشتی نمیکنند و به همین دلیل است که هنوز چیزی به نام ملت عراق وجود ندارد. به بیان دیگر، تاکنون نتوانستهاند شور ملیت را در مردم، جانشین شور هویت قومی و قبیلهای کنند (آشوری، 1388: 268). در واقع، جامعه عراق ازآغاز شکلگیری و شروع تحت الحمایگی انگلستان در سال 1920، جامعه ناهمگون و پر تنشی بوده است. جمعیت جامعه عراق از چند شکاف اصلی برخوردار است: 1. شکاف مذهبی بین اکثریت شیعه و اقلیت سنی مذهب، 2. شکاف قومی ـ زبانی بین اکثریت عرب و اقلیت غیر عرب کرد، ترکمن و ارمنی، 3. شکاف بین اکثریت مسلمان و اقلیت غیر مسلمان ارمنی و آشوری(شعبانی، 1386: 165). در واقع، عراق کشوری دارای اقوام، ادیان و مذاهب مختلف است که این مسئله همواره منجر به تنشهای فرهنگی ـ اجتماعی ـ قومی ـ مذهبی در این کشور شده است. بر این اساس، ثبات سیاسی در کشور عراق همواره از مسیر دیکتاتوری و اعمال خشونت سیاسی دنبال میشده و ابزار این رویکرد، همواره اعراب سنی مذهب بودهاند. عربهای سنی از گذشته دور به خاطر حمایت امپراتوری عثمانی بر ساختار سیاسی عراق مسلط بودهاند به گونهای که تفوق سنیها بر نظام سیاسی تا تشکیل شورای انتقالی حکومت عراق (مجلس الحکم) در اردیبهشت 1382 ادامه یافت(ماهپیشانیان، 1388). «پان عربیسم» و گسترش آن پس از فروپاشی عثمانی، از علل اصلی تداوم حاکمیت گروه عرب سنی با قریب 35 درصد جمعیت در عراق بوده است. با توجه به آنچه گفته شد شکافهای اجتماعی عراق را در حوزه مذهب میتوان به دو نوع «سنی محور و شیعه محور» «عرب ـ کرد» تقسیم کرد. با توجه به اینکه حدود 85 درصد جمعیت عراق را شیعیان و کردها تشکیل میدهند، ولی در گذشته هیچ گاه حکومتی فراخور ساختار اجتماعی آن شکل نگرفت و پس از روی کار آمدن بعثیها در سال 1968 عملاً وضعیت به مراتب سختتر از گذشته گردید. پس از فروپاشی رژیم بعثی صدام و روی کار آمدن دولت شیعی در عراق، برخی کشورها و گروههای سنی و بعثی برای بازیابی بخشی از قدرت پیشین خود و ممانعت از تحکیم پایههای حکومت منتخب ملت عراق، در عراق شروع به کارشکنی و اقدامات تروریستی و تخریبی کردند و بستر اصلی خیزش تروریسم را فراهم کردند(ثقفی عامری، 1385: 115). این جریانها از اختلافات، درگیریها و شکافهای قومی و مذهبی موجود در عراق بهرهبرداری کرده و وجود خود را به بخشهایی از مردم این کشور تحمیل کردهاند. در واقع میتوان گفت؛ چالشها و اختلافات سیاسی و قومی ـ مذهبی بین گروههای سیاسی عراق و فقدان انسجام و وفاق سیاسی در این کشور از مهمترین عواملی است که باعث گسترش تنشهای درونی و همچنین افزایش منازعههای قومی ـ فرقهای شده است. این تنشها و اختلافات، بسترهای مناسبی را برای بهرهبرداری داعش و گسترش نفوذ و تسلط آن به خصوص در مناطق سنی نشین عراق ایجاد کرده است. ضعف دولت مرکزی در عراق در دوره پس از حکومت صدام در نتیجه شکلگیری ساختار فدرال ـ دموکراتیک و پخش قدرت سیاسی در سلسله مراتب و حلقههای مختلف حاکمیتی تا حدی از کارآمدی قدرت سیاسی کاسته است، با این حال مساله اصلی، جدال و اختلافات بین گروههای سیاسی است. اختلافات اقلیم کردستان با بغداد مانع از همگرایی لازم کردی ـ شیعی در برابر خطر افراطگرایی و تروریسم شده است، اما از آن مهمتر، اختلافات بین رهبران و گروههای سنی و دولت مرکزی عراق است که به خصوص به جامعه سنی عراق نیز سرایت یافته و باعث نارضایتیها و انتقادی از عملکرد دولت شده است. این اعتراضات و انتقادات سنیها در حالی بود که بین گروههای سنی عراق و دولت اختلافات و تنشهای مختلفی در جریان بود و عدم تفاهم برای دستیابی به راه حل هایی جامع برای حل اختلافات و همچنین پایان دادن به اعتراضات و انتقادات سنی ها، زمینه را برای حضور داعش در مناطق سنی ایجاد کرد و نفوذ داعش را در مناطق سنی تشدید کرد. مناطق سنی نشین عراق را میتوان بستر مناسبی برای حضور و فعالیت داعش عنوان کرد. در مورد جامعه سنی عراق و رویکرد آن به داعش و تحولات امنیتی اخیر نکات متعددی قابل اشاره است. رهبران سیاسی، عشایری و مذهبی عراق به چند دسته تقسیم شدهاند. بخشی از رهبران از دولت در مقابل داعش حمایت کرده اند؛ اما برخی دیگر یا موضع بی طرفانهای در قبال داعش اتخاذ کرده یا به حمایت آشکار و غیر مستقیم از داعش پرداختهاند (اسدی، 1393: 118).
فرضیه 2: به نظر می رسد عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق امنیت اقتصاد ملی را به مخاطره می اندازد
جدول 13- عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق و چالشهای امنیت اقتصادی ایران
شرح | بله | خیر |
تعداد | 267 | 104 |
درصد | 96/71 | 30.2 |
منبع: (یافتههای پژوهش، 1399)
جدول 14-تحلیل روابط آماری میان عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق و شاخص چالشهای امنیت اقتصادی در ایران، آزمون همگونی کای دو
| شاخص افزایش میزان امنیت اقتصادی در ایران | کل کل | ||
کم | متوسط | بالا | ||
عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق | 25(24%) | 50(48%) | 29(27%) | 104 |
70(46%) | 30(20%) | 50(34%) | 150 | |
44(49%) | 35(39%) | 38(53/31%) | 117 | |
کل | 139 | 115 | 117 | 371 |
آماره آزمون کای دو پیرسون | ارزش | درجه آزادی | سطح معناداری | |
ضریب همبستگی | 0.04- | 2 | 0.35 |
منبع: (یافته های پژوهش، 1399)
در ادامه و جهت پاسخ گویی به سؤال تحقیق، با استفاده از آزمون رگرسیون خطی به بررسی اثرات عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق بر شاخص افزایش میزان امنیت اقتصادی در ایران پرداخته شده است. بر همین اساس نتایج آزمون رگرسیون نشان میدهد، افزایش میزان عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق پیش بینی کننده معناداری در افزایش میزان امنیت اقتصادی در ایران با ضریب بتای 07/0 است.
آزمون فرضیه 1: به نظر می رسد که امنیت سیاسی استان کردستان و کرمانشاه تحت تأثیر تبلیغات گروههای قومی جدایی طلب خارج از مرزها و نیز سوء استفاده کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از هویت قوم کرد برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران لاجرم با امنیت ملی پیوند یافته است. نتایج بررسی مقاله نشان میدهد که 371 نفر از جامعه آماری پژوهش معتقدند که رقابتهای ژئوپلیتیکی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در عراق، امنیت مرزهای ایران را با چالش مواجهه کرده است. همچنین 27 درصد از پاسخگویان نیز وجود رقابتهای ژئوپلیتیکی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در عراق را بر امنیت مرزهای ایران در ان منطقه موثر میدانند و حدود 21 درصد از پاسخگویان نیز هر دو عامل در کنار هم را در بروز امنیت مرزهای ایران موثر میدانند؛ بنابراین فرضیه فوق تائید می گردد و نتایح آن نیز با نتایج تحقیقات زارعی و رنجبری چیچوران(1396)، شمس الدینی و همکاران(1397)، بوژمهرانی و پور اسلامی(1393)، سردارنیا و مهرآبادی(1394) و آذین و بیاتی(1397) سازگاری و همخوانی دارد.
آزمون فرضیه 2: به نظر می رسد عدم توسعه یافتگی مناطق مرزی کردستان و کرمانشاه و تداوم اقتصاد مبتنی بر قاچاق در این مناطق امنیت اقتصاد ملی را به مخاطره می اندازد. یافته های این مقاله نشان میدهد که 129 نفر معادل 5/37 درصد از پاسخگویان معتقدند که بین نقش آفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و امنیت ملی در ایران رابطه وجود دارد و تنها 21 درصد قائل به رابطه کم و بسیار کم بین این دو متغیرند؛ بنابراین می توان گفت این فرضیه نیز تائید می گردد. نتایج بررسی این فرضیه با یافته های پژوهش های دهشیری و غفوری(1394)، مظاهری(1398)، التیامی نیا(1392)، اقاجری و کریمی(1394)، رحیمی و همکاران(1397)، فرجی راد و هاشمی(1395)، نیاکوئی و حاجی(1396)، حسینی و همکاران(1395) و شجاعیان و همکاران(1396) سازگار میباشد.
موقعیت جغرافیایی اقوام معادل امنیت ملی را پیچیدهتر کرده است. اقوام مختلف و اقلیتهای مذهبی در حساسترین حوزههای راهبردی کشور و جداره های مرزی اسکان یافته اند که عقبه آنان در ورای مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثر گذاری حاکمیت ملی قرار دارد، متاسفانه شیب برخی از این حوزه ها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیب شناسانه تلقی میشوند. به لحاظ ارتباط و پیوند حوزه ها به خارج از مرزها، هرگونه چالش و بحران بیرونی نیز به سادگی به داخل مرزها سرایت میکند و در نتیجه امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملی بهشدت تقلیل مییابد و نهایتاً دولت جمهوری اسلامی ایران را به صورت بالقوه با جنبش استقلال طلبانه ای که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوی مرز است، مواجه خواهد ساخت.
امروزه بخشی از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشی از آنها در مناطق دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگی ایران میتواند موجب نفوذ فرهنگی ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستی و تجزیهطلبی از همین مناطق وارد میشود. وجود کانونهای فعال بحرانهای قومی و مذهبی در جدارههای همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالی و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعله های آتش فتنه غوطهور ساخته و به سرعت با بحرانهای واگرایی قومی ـ مذهبی مواجه سازد.
ـ مسئله تکثر قومی و مذهبی کشور زمانی که با اهداف و مطامع استعماری بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العادهای برخوردار میشود و ناهمگونی فرقه ها و اقلیتهای قومی و مذهبی از مهمترین ابزارهای آنها محسوب میشود.
ـ شکافها و تعارض گروه های متنوع نقش مهمی در میزان ثبات با ایجاد بی نظمی و نا امنی کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازی، فعال یا غیرفعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروه ها، موازی بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزی و در نتیجه بی ثباتی و نا امنی میگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومی نشین کشور، تضاد قومی و نژادی با تضاد زبانی و تفاوت مذهبی همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب نا امنی خواهد گردید.
ایران در محیط پیرامونی خود همواره با چالشها و مشکلات متعدد و متداومی روبه رو بوده و این مشکلات در تمام حوزههای این محیط امنیتی باز تولید شده است. در گذشته، چالشهای امنیتی ایران که از محیط پیرامونی آن ناشی میشد به اشکال متفاوتی وجود داشت و از ناامنیهای مرزی و بیثباتیهای موقت تا حملات و جنگهای طولانی مدت نظامی را در بر میگرفت. اکنون نیز این مسئله در قالبها و مؤلفه های مختلفی تجلی یافته است. در حال حاضر، تروریسم و افراطگرایی، بحران اقتدار و وجود دولتهای ضعیف و همچنین مداخلات قدرتهای فرامنطقهای، چالش امنیتی در محیط پیرامونی ایران محسوب میشود که با یکدیگر ارتباطی چند بعدی و تنگاتنگ دارند. در این میان، به نظر میرسد وجود دولتهای ضعیف و بحران اقتدار و حضور قدرتهای فرامنطقهای باعث تحریک دو مؤلفه دیگر یعنی اشاعه تروریسم و افراطگرایی مذهبی و قومی در این مناطق باشد.
حساس بودن مرزهای غربی کشور، به دلیل ناامنیهای آن طرف مرزها و ضرورت جلوگیری از تهدیدات احتمالی آینده از این نواحی، تا مین امنیت این منطقه را برای ایران ضروی کرده است. لذا سپاه پاسداران به عنوان تا مین کننده امنیت این منطقه تلاش دارد که در حوزههای مختلف نقش آفرین تا مین امنیت باشد. جالب توجه اینکه به دلیل وجود قومیتهای متنوع و وجود اقلیتهای مذهبی، برخی از گروهها فعالیتهای زیادی برای برهم زدن امنیت این مناطق انجام میدهند. پیش از پیروزی انقلاب به این اقلیتهای قومی و مذهبی به عنوان یک تهدید نگریسته نمیشد، اما ایدئولوزی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران مخصوصا مذاهب را به عنوان یک تهدید برای تا مین امنیت بدل کرده است.
از سوی دیگر می توان اذعان داشت که مسائل قومی چون استقلال خواهی در مناطق غربی در استانهای کرمانشاه و کردستان حداقل بعد از رفراندوم استقلال کردستان عراق تا حدود زیادی به محاق رفته است. زیراکه این اقدام بارزانی به طور شفاف و روشن ثابت کرد که با توجه به جغرافیای محصور و تنگنای ژئوپولیتیکی مناطق کرد نشین عملا استقلال این مناطق چیزی در حد شعار یا یک آرمان نخواهد بود.
و این مساله با توجه به نزدیکی نژادی، تاریخی و زبانی کردها به ایرانیان و همینطور تنش و تضاد آنان با عراق و ترکیه فرصتی را پیش روی جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است تا بتواند بر مسائل قومی مطرح در جامعه فائق آید.
یافتههای مقاله نشان میدهد که 68 نفر از پاسخگویان رابطه بین وقوع جنگ داخلی در عراق و چالشهای امنیت ملی در ایران را بسیار قوی میدانند و 106 نفر نیز این تاثیرگذاری را در حد زیاد دانسته اند و 122 نفر نیز به میزان متوسط قائل به وجود هستند و تنها 28 نفر این رابطه را کم و 20 نفر نیز آن را بسیار کم دانسته اند؛ بنابراین با توجه به این پاسخ ها این فرضیه نیز اثبات می گردد. نتایج این بخش از مقاله با یافتههای پژوهشهای قیاسوندی و ترکاشوند(1396)، اسدی(1398)، نیاکوئی و مرادی کلادره(1394)، شریعتی(1395)، جوادی ارجمند و همکاران(1395)، مهنام و زارع زحمتکش(1391) سازگاری وجود دارد.
1. احمدی پور، زهرا و قنبری، قاسم و کرمی، قاسم(1391)، سازماندهی سیاسی فضا، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
2. احمدی، سیدعباس و اسماعیل پارسایی(1387)، جایگاه ایران در نظریه های ژئوپلتیک، مجموعه مقالات دومین کنگره انجمن ژئوپلتیک ایران، انتشارات انجمن ژئوپلتیک.
3. احمدی، کورش(1384)، عراق پس از سقوط بغداد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه
4. اسدی، علی اکبر(1387)، تحولات و مسائل جدید عراق و رویکرد ایران، تهران، انتشارات شادان.
5. اسدی، علی اکبر(1393)، خیزش داعش و بحران امنیتی در عراق، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
6. اسدی، علی اکبر، غلامی، مجتبی(1390)، شیعیان و اسلامگرایی در عراق پس از صدام: جریانها و رویکردها، خاورمیانه 8، (ویژه اسلامگرایی و بیداری اسلامی در خاورمیانه)، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران.
7. اسدی، علیاکبر(1393)، خیزش داعش و بحران امنیتی در عراق و رویکرد ایران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
8. آشوری، داریوش(1388)، هویت ملی و پروژه ملت سازی، در پرسهها و پرسه ها، تهران: آگه.
9. اطاعت، جواد(1386)، ژئوپلتیک و سیاست خارجی ایران، انتشارات سفیر.
10. افتخاری، اصغر(1385)، تهدید اجتماعیشده: رویکردی تازه در تهدید سیاسی، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، شماره 27، تهران: انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی.
11. برزگر، کیهان(1385)، سیاست خارجی در عراق جدید، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.
12. برزگر، کیهان(1387)، ایران، عراق جدید و نظام سیاسی- امنیتی خلیج فارس». تهران، معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی؛ دفتر گسترش تولید علم.
13. برنا بلداجی، سیروس(1383)، روند دولت سازی در عراق نوین، الزامات و رویکردهای جمهوری اسلامی ایران، نامه دفاع، شماره 5، مرکز تحقیقات استراتژیک دفاعی
14. برنابلداجی، سیروس(1383)، شیعیان عراق؛ بررسی جامعهشناختی، فصلنامه شیعه شناسی، شماره 7.
15. بنیهاشم، میرقاسم(1381)، فرایند ملتسازی در خاورمیانه کتاب خاورمیانه، مؤسسۀ فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران.
16. بهرامی، قدرت الله(1386)، قومیتگرایی در کردستان، مجله حصون، شماره 14، زمستان.
17. پورسعید، فرزاد(1389)، برآورد استراتژیک عراق آینده، فصلنامۀ مطالعات راهبردی، ش اول، شمارۀ مسلسل 47.
18. تاجآبادی، حسین، دهنوی، مهدی(1393)، فدرالیزم عراق و امنیت ملی ایران؛ فرصتها و چالشها، فصلنامۀ تحقیقات سیاسی بینالمللی، ش هجدهم: 153.
19. ثقفی عامری، ناصر(1385)، عراق جدید تغییرات ژئوپلیتیک، فصلنامۀ راهبردی، ش 39.
20. فکوهی، ناصر و مجنون آموسی(1388)، هویت ملی و هویت قومی در کردستان: مطالعه موردی معیشت اقتصادی و تعلقهای هویتی نزد جوانان شاغل در اقتصاد غیررسمی پیرانشهر، فصلنامه پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره 2، بهار و تابستان.
21. قاسمی، محمدعلی(1389)، بازیگران مؤثر بر آیندۀ عراق: منافع و سناریوها، فصلنامۀ مطالعات راهبردی، ش 47: 58- 37.
22. قربانینژاد، ریباز(1387)، بررسی تطبیقی الگوی خودگردانی کردستان عراق با الگوهای خودمختاری و فدرالیسم، پایاننامۀ کارشناسیارشد، به راهنمایی دکتر محمدرضا حافظنیا، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
23. کاویانی راد، مراد(1387)، تحلیل ژئوپلتیکی تحولات کردستان عراق». فصلنامه راهبرد دفاعی، سال ششم، شماره 20، تابستان.
24. کاویانی راد، مراد(1387)، تحلیل ژئوپلتیکی تحولات کردستان عراق، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال ششم، شماره 20، تابستان.
25. مار، فب، (1380)، تاریخ نوین عراق، ترجمه محمد عباس پور، مشهد، آستان قدس رضوی، جلد اول
26. ماهپیشانیان، مهسا(1388)، تبیین منازعات قومی براساس تئوریهای مداخله نگاهی به تهدیدهای نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه علمی- تخصصی عملیات روانی، سال ششم، شماره 23، پاییز.
27. مبینی، زهرا و رهبر طالعی(1394)، تبیین ظهور داعش و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامیایران، فصلنامه امنیت پژوهی، سال چهاردهم، بهار، شماره 49.
28. مجتهد زاده، پیروز(1381)، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، انتشارات سمت.
29. محمدی، حمیدرضا؛ خالدی، حسین(1391)، ژئوپلیتیک کردستان عراق، نشر انتخاب.
30. مرادی، عبداله (1395)، بحران عراق و قدرت منطقهای جمهوری اسلامیایران، پرتال مرکز تحقیقات راهبرد دفاعی.
31. مرتضی، محمد محمود(1396)، سرنوشت داعش پس از عراق و سوریه و گزینههای پیش رو»، فصلنامه سیاست خارجی تهران، سال دوم، پائیز، شماره 6: ص 64-80.
32. مشیرزاده، حمیرا(1385)، تحول در نظریههای روابط بینالملل. تهران: سمت.
33. معصومی، مجید و احد ساعی(1391)، تأثیر تروریسم بر امنیت ملی جمهوری اسلامیایران، فصلنامه حقوق و سیاست، دوره هشتم، پاییز و زمستان شماره 18
34. مقدم، محسن(1392)، گروههای تروریستی از ظهور تا سقوط، تهران: نشر جانان.
35. مقصودی، مجتبی(1380)، تحولات قومی در ایران؛ علل و زمینهها، تهران: نشر مؤسسه مطالعات ملی، چ 1.
36. مویر، ریچارد(1379)، درآمدی نو بر جغرافیای سیاسی، ترجمه دره میر حیدر و صفوی، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
37. میرحیدر، دره؛ راستی، عمران؛ میراحمدی، سادات(1392)، مبانی جغرافیای سیاسی، تهران: سمت.
38. مینائی، مهدی(1386)، مقدمه ای بر جغرافیای سیاسی ایران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
39. نامی، محمدحسن؛ محمدپور، علی(1387)، جغرافیای کشور عراق با تأکید بر مسائل ژئوپلیتیک، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
40. نامی، محمدحسن؛ محمدپور، علی(1387)، جغرافیای کشور عراق با تأکید بر مسائل ژئوپلیتیک، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
41. نجفی فیروزجایی، عباس(1382)، جریانشناسی شیعیان عراق؛ جناح صدر، پژوهشنامه جنبشهای اسلامی خاورمیانه، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک.
42. نیری، بیژن(1382)، سمفونی دنیای نو بر ویرانه های عراق، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 192-191
43. هادیان، حمید(1383)، سیاست جدید امنیت منطقهای عراق. ماهنامه همشهری دیپلماتیک. سال دوازدهم. شماره 16.
44. هوشی سادات، سید محمد(1393)، داعش؛ میراث سیاسی غربی ـ عربی، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
45. واعظی، محمود(1388)، ثبات سازی و امنیت در خلیج فارس و نقش متقابل عراق جدید و کشورهای منطقه، معاونت پژوهشی سیاست خارجی (گروه مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس)
46. ولیقلی زاده، علی(1394)، الگوی شناخت بحرانهای ژئوپلیتیکی، تهران: انتشارات مطالعات راهبردی.
47. یزدانی، عنایت الله و رویا نژادزندیه(1393)، نگاهی سازه انگارانه به ظهور پدیده تروریسم در منطقه خاورمیانه با تأکید بر پدیده داعش در منطقه، فصلنامه حبل المتین، سال سوم، زمستان، شماره 9
48. یوسفی، مهدی(1394)، مجموعه گزارش کشوری عراق، تهران: مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی.
49. ییلاقی، رحمان(1390)، حمله نظامی امریکا به عراق و تأثیر آنبر شکاف های قومی/مذهبی، تهران: انتشارات فکر آذین
[1] . Critical Geopolities