حکایت های تمثیلی با تکیه بر احادیث در حدیقه الحقیقه سنایی
محورهای موضوعی : تمثیل در زبان و ادب فارسیطاهره زینال پوراصل 1 , ماه نظری 2 * , فاطمه حیدری 3 , زهرا دری 4
1 - دانشجو دکترای گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
3 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
4 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
کلید واژه: تمثیل, حدﻳﻘﮥ الحقیقه, احادیث, سنایی,
چکیده مقاله :
عرفا برای اقناع مخاطبان یا برای بیان و انتقال مفاهیم عرفانی خویش، از ابزارهای زبانی و ادبی مختلفی بهــره برده اند، که یکی از شیوه های تاثیر گذار و همراه کردن مخاطبان ، بهره گیری از تمثیل است. از سوی دیگر اغلب شعرا برای تحکیم بخشیدن به سخنان خویش، ازآیات قرآنی،احادیث و سخنان بزرگان دینی غفلت نورزیده اند . سنایی به عنوان نخستین کسی که به طور رسمی عرفان را وارد شعر فارسی کرد، با مقبولیت قرآن و حدیث نزد مسلمانان، هر جا که لازم می بیند در موضوعات دینی و اخلاقی برای اثبات گفتار خویش و اقناع و تایید مخاطب خود، به آیات و احادیث متوسل می شود. و از این طریق به راحتی کلام خود را برای مخاطب قابل پذیرش می سازد. وی در داستان های تمثیلی با بهره گیری از احادیث به مفاهیمی چون، حرص وآز و اجتناب از دنیا دوستی ، رزق و روزی، صفا و اخلاص، نقص دنیا، فی سلوک الطریق الاخره، اندر چشم نگاه داشتن، پرداخته است. این جستار، با روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. ضرورت این تحقیق ایجاب می کند که به چند پرسش بنیادین از جمله، جایگاه تمثیل در ادبیات عرفانی، و اینکه سنایی تا چه حد ازشیوه تمثیلی در انتقال و ادراک مفاهیم انتزاعی موفق بوده -است؟ پاسخ داده شود.
To convince the audience or to express and convey their mystical concepts, mystics have used various linguistic and literary tools, which is one of the most effective ways to engage the audience is to use allegory. On the other hand, most of the poets have not neglected Quranic verses, hadiths, and the words of religious elders to strengthen their words. As the first person who officially introduced mysticism into Persian poetry, with the acceptance of the Quran and hadith among Muslims, Sana'i used verses and hadiths wherever he saw it necessary in religious and moral issues to prove his speech and convince and approve his audience and in this way, he easily makes his speech acceptable to the audience. In allegorical stories, using hadiths, he has dealt with concepts such as greed and avoidance of worldly friendship, sustenance, and sustenance, purity and sincerity, and imperfections of the world, keeping in mind the path of the hereafter. This essay was compiled by descriptive-analytical method and using library studies. And also to answer some fundamental questions, including the place of allegory in mystical literature, and to what extent Sana'i has used the allegorical method to convey and understand abstract concepts. It has reminded the value and capability of allegory in expressing one or more mystical or moral concepts.
_||_
حکایت های تمثیلی با تکیه بر احادیث در
حدیقه الحقیقه سنایی
*طاهره زینال پوراصل
** دکترماه نظری
****دکترزهرا دری
چکیده
عرفا برای اقناع مخاطبان یا برای بیان و انتقال مفاهیم عرفانی خویش، از ابزارهای زبانی و ادبی مختلفی بهــره برده اند، که یکی از شیوه های تاثیر گذار و همراه کردن مخاطبان ، بهره گیری از تمثیل است. از سوی دیگر اغلب شعرا برای تحکیم بخشیدن به سخنان خویش، ازآیات قرآنی،احادیث و سخنان بزرگان دینی غفلت نورزیده اند . سنایی به عنوان نخستین کسی که به طور رسمی عرفان را وارد شعر فارسی کرد، با مقبولیت قرآن و حدیث نزد مسلمانان، هر جا که لازم می بیند در موضوعات دینی و اخلاقی برای اثبات گفتار خویش و اقناع و تایید مخاطب خود، به آیات و احادیث متوسل می شود. و از این طریق به راحتی کلام خود را برای مخاطب قابل پذیرش می سازد. وی در داستان های تمثیلی با بهره گیری از احادیث به مفاهیمی چون، حرص وآز و اجتناب از دنیا دوستی ، رزق و روزی، صفا و اخلاص، نقص دنیا، فی سلوک الطریق الاخره، اندر چشم نگاه داشتن، پرداخته است. این جستار، با روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. ضرورت این تحقیق ایجاب می کند که به چند پرسش بنیادین از جمله، جایگاه تمثیل در ادبیات عرفانی، و اینکه سنایی تا چه حد ازشیوه تمثیلی در انتقال و ادراک مفاهیم انتزاعی موفق بوده است؟ پاسخ داده شود.
کلمات کلیدی: تمثیل، احادیث ، سنایی، حدﻳﻘﮥ الحقیقه
ـــــــــــــــــــــــــ
* دانشجوی دکترای گروه زبان و ادبیات فارسی ( ادبیات عرفانی) ، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی،کرج ، ایران. T.zeinalpour@gmail.com (09125085876)
** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی،کرج ، ایران. (نویسنده مسئول) Nazari113@yahoo.com (09125637817)
*** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی،کرج ، ایران. fateme_heydari10@yahoo.com 09122636280
**** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی،کرج ، ایران. zahra_ dorri@yahoo.com 09124629863
1- مقدمه:
در ادبیات فارسی چنانچه که می دانیم به مسائل مختلف علوم انسانی و اسلامی اشارات فراوان رفته است که بدون داشتن آگاهی خاص از دانش های قرآنی،احادیث نبوی ،سخنان حکیمانه ائمه و دانش های خاص ادبی دریافت عمیق معانی آنها کاری بس دشواراست . سنایی در حدیقه الحقیقه، برای انتقال مفاهیم عرفانی وآموزه های دینی از آیات آسمانی ،احادیث و اقوال به شیوه تمثیلی مدد گرفته است .
با آغاز دوران گرایش شعر و ادب، به عرفان و مضامین عرفانی و رونق بازار شعرهای عرفانی و ظهور شاعران عارف، همچنین به دلیل قابلیتها و ارزشهای نهفته در تمثیل، شعرا و عرفا بدان روی آورده و موجب پیدایش و خلق آثار داستانی و مثنویهای فراوانی شدندکه حکیم سنایی را می توان به عنوان پایه گذار و نخستین آنها به رسمیت شناخت . مهم ترین ابزاری که او در جهت پیشبرد اهداف خود از آن استفاده کرده است آوردن داستان های تمثیلی است . حدیقه الحقیقه کتابی است در تعلیم و تربیت،حکمت و عرفان ( جزء اولین شعر تعلیمی _ عرفانی) که سنایی در این مثنوی، بیشتربا شگردهای تمثیلی به پردازش مفاهیم معنوی پرداخته است.
هدف سنايي ظاهر قصه و داستان نيست، بلکه پيام و معناي نهفته ی در آن است.او مي خواهد بدين طريق مفاهيم عرفاني را براي همه قابل درک و فهم کند. هدف سنايي در حديقه و مثنويهاي ديگر بيان حکمت الهي و فضايل اخلاقي،تجربیات عرفانی و سیر وسلوک زاهدانه در قالب نظمي ساده است. او به خوبي دريافته است که باید کلامش را جاذبههاي تازه ای بخشد، گزينش و پذيرش مطالب سنگين عقيدتي و اخلاقي دشوار، هدف و انگیزه وی را از طریق حکایات تمثیلی میسر می سازد. او به عنوان حکیمی وارسته وقتی که با کلام خویش به هدایت و اقناع مخاطب خود می پردازد بهترین و تاثیر گذارترین راه را که استناد به کلام الهی و کلام ائمه است بر می گزیند و برای درک سهل و آسانِ غوامض و رموز سلوک عرفانی با زبانی مردم پسند و بسیار اقناعی از حکایت های تمثیلی بهره می گیرد .
بنابراین سنایی تلاش کرده ، راه رسم صحیح زندگی ، پایبندی به اصول دینی و عرفانی و نگاه عمیق به مسائل اجتماعی را در موضوعاتی چون، پرهیز از حرص وآز، ، رزق و روزی، صفا و اخلاص، نقص دنیا، فی سلوک الطریق الاخره، اندر چشم نگاه داشتن و غیره، که در مقاله حاضر مورد شرح و بسط قرار گرفته اند را در قالب حکایت های تمثیلی برای درک و فهم بهتر مخاطب و با استناد به احادیث برای احتجاج به کلام خویش بهره بگیرد.
2- بیان مسأله:
تمثیل یکی از بهترین و تاثیر گذارترین روشها برای ارشاد و القاء مفاهیم تربیتی و عقیدتی جامعه بشری محسوب می شود همچنین حکایت های تمثیلی از جمله ابزارهایی هست که گوینده به کمک آن می تواند یک مفهوم انتزاعی را برای مخاطب خویش تجسم بخشد. باری تعالی نیز در قرآن مجید، در جای جای سوره ها از روش تمثیل و مثل برای تعلیم و ارشاد نسل بشر، بهره جسته است. همین طور در کلام پیامبران و ائمه (ع) که برای هدایت و ارشاد مردم بیان فرموده اند برای تفهیم و درک بهتر و اثرگذاری کلام از به کار بردن تمثیل غافل نبوده اند. پس بنابراین از ویژگی های مهم تمثیل به تفهیم مفاهیم انتزاعی، فلسفی، دینی، عرفانی و غیره می توان اشاره کرد که سنایی در حدیقه الحقیقه بدان پرداخته است .
3- اهمیت و ضرورت تحقیق:
از آنجایی که زبان تمثیل در ادبیات عرفانی یکی از محوری ترین راه ها برای بیان مقصود است و پرداختن به داستان ها و روایت های ملموس با زندگی اجتماعی انسان ها، فهم زبان عرفانی را آسان تر می کند و همچنین از آن جا که سنایی ، نخستین و از تاثیر گذارترین شاعران عارف بر شعرای بعد از خود، می باشد بر آن شدیم تا هدف کلی و ضرورت این تحقیق را برای تبیین مقوله تمثیل در برخی از حکایت های تمثیلی حدیقه الحقیقه با استناد به احادیث پیامبران و ائمه علیه السلام، که سنایی با بهره گیری از آنها به کلام خود غنا بخشیده و به کمک تمثیل تجریدی و انتزاعی را قابل درک و فهم بهتر گردانیده ،پرداخته شود.
4-سؤالات تحقیق:
سعی بر آن شده تا به چند پرسش بنیادین پاسخ داده شود.
4-1سؤالات اصلی:
1- پرداختن به جایگاه تمثیل در ادبیات ، بالاخص ادبیات عرفانی.
2- آیا استناد به احادیث و بهره گرفتن از حکایت های تمثیلی در درک بهتر آن حدیث یاری رسان بوده است؟
3- سنایی تا چه حد ازشیوه تمثیلی برای انتقال و ادراک مفاهیم انتزاعی بهره گرفتهاست؟
4-2سؤالات فرعی:
1- علت استفاده از تمثیل در متون عرفانی و ادبی چیست؟
2- سنایی چقدر در مطابقت حکایت و تمثیل و حدیث مربوطه موفق بوده است؟
5-پیشینه تحقیق:
می توان به پایان نامه سعید رنج بر اشاره کرد تحت عنوان « بررسی تطبیقی کاربرد تمثیل در آثار سنایی و عطار با تکیه بر حدیقه الحقیقه و منطق الطیر» به این نتیجه دست می یابد: « سنایی گاه مباحث تعلیمی را در خلال حکایتها و تمثیل های گوناگون بیان میکند. حکایت پردازی سنایی صرفاً ابزاری است برای تبیین و تعلیم نکات اخلاقی، به همین سبب شاعر چندان به اصول داستان پردازی و ظرافت های داستانی توجه نمیکند.»( رنج بر، 1393: 130 )،یا در مقاله ی« بررسی فرانیارها وفراآسیب ها در شخصیت صائب تبریزی براساس ابیات تمثیلی شاعرباتکیه برنظریه روانشناسان انسان گرا» سید احمد حسینی کازرونی وغیره ، آمده است که : « تمثیل گاهی شخصیت ها و وقایع تاریخی و حقیقی را نشانه می رود درحالی که غالبا مقصودش مفاهیم انتزاعی و مجرد است. باید توجه داشت که تمثیل همیشه یک نوع ادبی محسوب نمی شود بلکه در حقیقت شیوه و استراتژی خاصی است که می توان آن را درهر نوع و شکل ادبی به کارگرفت.»(کازرونی ، 1400: 50-24)، یا در مقاله ی ماه نظری تحت عنوان « نقش تمثیل در داستانهای مثنوی معنوی»، می گوید :« در حقیقت تمثیل شگرد و شیوهای است که میتوان آن را در هر نوع و شکل ادبی به کار گرفت. تمثیل معمولاً برای تیپسازی به کار میرود و ممثّل اغلب سمبل و نشاندهنده ی طبقهای از جامعه، با طرز فکر و عملی خاص است؛ یعنی برخی از واژههای جملة «مشبه به» سمبل معنایی در «مشبه»اند. چون اغلب مخاطبان، عامه ی مردماند، به همین منظور شاعران، سمبلها را معنی کردهاند.» (نظری ،1393 : 146-133 ). در مقاله « پژوهشی در اصل و منشا تمثیلی از حدیقه سنایی و مثنوی مولوی » منصور پیرانی به این نتیجه در تمثیل دست یافته «چرخش تمثیل در میان فرهنگ ها نشان از قرابت نظام فکری و ساختار فرهنگی آن ها دارد. چنین مزیتی برای هم بستگی بیشتر ملت ها و رفع اختلافات و نزاع ها سودمند است.» (پیرانی،1398: 149- 126)، همچنین در مقاله «حکایت های تمثیلی با تکیه برآیات قرآنی در حدیقه الحقیقه سنایی» نگارنده اشاره می کند:« مثل گويي وبيان حكايات تمثيلي، يكي از ابزارهايي است كه گوينده به وسيله آن با تجسم بخشيدن به مفهومي انتزاعي اين توانمندي را مي يابد تا به تعليم مخاطب بپردازد و به آگاهي ذهني و شعور وي از موضوع بيفزايد و چنانچه ادراكي ابتدايي از موضوع در ذهن خواننده يا شنونده را ارتقا بخشد و تثبيت کند»(زینال پور، نظری،1401: 105- 82 ) و سایر مقالات به مقوله تمثیل به طور اختصار پرداخته شده است اما تا به حال حکایت های تمثیلی با تکیه بر احادیث پیامبران و ائمه علیه السلام در حدیقه الحقیقه سنایی مورد بررسی قرار نگرفته است .
6- روش گرد آوری:
این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی با ابزار گردآوری مطالب، کتابخانه ای فراهم شد. ابتدا با مراجعه به کتاب حدیقه الحقیقه، حکایات و تمثیلهایی که در این اثر وجود داشت، شناسایی گردید و بر روی فیشهای تحقیق با ذکر شناسنامه و آدرس دقیق مطالب ثبت گردید وبا بهره گیری از منابع و مآخذ مرتبط با موضوع تحقیق،کتاب ها، رسالات و مقالاتی که درخصوص تمثیلات این شاعر و عارف نامی خلق گردیده، مورد استفاده قرار گرفت. پس از بررسی داستان های تمثیلی حدیقه الحقیقه سنایی که تکیه بر احادیث پیامبران و ائمه علیه السلام دارند ، به طبقه بندی موضوعات پرداخته شد . بعد از تنظیم مطالب نتایح حاصل از تحقیق ثبت گردید.
7-تمثیـل :
تمثیل (Allegory)یک شگرد بیانی است که در ادب فارسی گستردگی و وسعت فراوانی دارد. در اصطلاح ادبی به طور کلی به هر گونه گزارهی بیانی که در آن مقصود اصلی گوینده زیر صورت ظاهر کلام پنهان شده باشد، اطلاق می گردد. بنابرین این تعریف عام تمثیل «حوزهی معنایی گستردهای را در برمیگیرد که از تشبیه مرکّب، استعارهی مرکب، استدلال، ضرب المثل، اسلوب معادله گرفته تا حکایات اخلاقی، قصهی حیوانات، قصه های رمزی و نیز معادل داستانی (الیگوری) در ادبیات فرهنگی را شامل میشود.» (فتوحی،1386: 249)
تمثيل يك معنی و مفهوم آشكار دارد و يك يا چند مفهوم پنهان كه خواننده با تأمل در مفهوم آشكار به معانی و مفهوم های تمثيلي حاوي نكتهاي اخلاقي، طنز اجتماعي، سياسي و غیره پي ميبرد.
تمثيل را استعارة گسترش يافته نيز می گویند. که در ضرب المثلها و افسانهها و ادبيات همة ملتها وجود دارد و نشانگرذهن پویای بشر از ديرباز تا امروزاست. متداولترين شكل آن، افسانه های تمثيلي است كه در آن حيوانات، با مدد تمثيل،خصوصيات اخلاقي و رفتارهاي گوناگون نوع بشر را نشان می دهند.
بزرگان شعر و ادب ايران در ديوانهاي خود، برای درک بهتر مخاطب خود تمثيلهاي بسياری به كار بردهاند. كه معمولا ريشهاي كهن و تاريخي دارند هر چند که مردم اغلب از ريشه و علت پيدايش آنها آگاهي ندارند.
اصولاً پایه و منطق شعر مبني برعدم صراحت و درک سریع آن است بنابراین نیاز به تبیین و شفاف سازی پیدا می کند همانا بهترین ابزار می تواند تمثیل باشد آن گونه که شعرای بزرگی همچون ، سنایی، عطار، مولانا و غیره به درستی از آن بهره ها برده اند.
به طور کلی می توان گفت: تمثيل بيان غيرمستقيمي است كه بر تشبيه بنا ميشود. به اين ترتيب كه شاعر يا نويسنده براي بیان ذهنيت خويش كه معمولاً يك مفهوم عقلي و نامحسوس است، عينيتي را كه غالباً پديدهاي محسوس است بر ميگزيند و آن را به صورت تمثیل بیان می کند.
ﺗﻤﺜﻴﻞ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ «ﺳﻨّﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﻳﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن اﺳﺖ... در ﺳﺎﺧﺘﺎر ادﺑﻴﺎت ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺘن هاي ﭘﻬﻠﻮي، ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺎ وﺟﻪ ﺗﻤﺜﻴﻠﻲ و ﮔﺮﻳﺰ از اﺳﺘﻌﺎره اﺳﺖ. ﻣﺤﻘّﻘﺎن ﺑﺮﺧﻲ از ﻛﺘﺎب ها و ﻣﺘﻮن به جاي ﻣﺎﻧﺪه از اﻳﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن و بهوﻳﮋه دوران ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ را ﻛﻪ اﻏﻠﺐ در ﺷﻜﻞ اﻧﺪرزﻧﺎﻣﻪ و ﺣﺎوي ﭘﻨﺪ و اﻧﺪرز و ﻋﺒﺮت و ﺣﻜﻤﺖ اﺳﺖ، داراي وﺟﻮه ﺑﺎرز ﺗﻤﺜﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﻋﺎم آن ﺑﺮﺷﻤﺮدهاﻧﺪ.» (ﺷﻔﻴﻌﻲ ﻛﺪﻛﻨﻲ، 1366: 52-51)
در کتاب های ادبی مانند: کتاب بیان : «حکایت معنی ظاهری داستان و تمثیل معنای باطنی آن است یعنی مشبه بهی که باید در ذهن خود برای آن (با توجه به آموزه های عرفانی ) مشبهی بیابیم ».(شمیسا: 1390، 245)، درکتاب صورخیال درادب فارسی«هرچند تمثیلها ( خواه درنظم ، خواه درنثر ، خواه در نمایشنامه )پیرنگ داستانی منسجمی دارند ، اما نویسندگان آنها ازخوانندگان انتظاردارند تا یک معنای ثانوی و عمیق تر اخلاقی ، سیاسی ، فلسفی یا دینی را درورای قصه تشخیص دهند.».(شفیعی کدکنی ، 1366: 85).
از نظرجلال الدین همایی: «تشبیه تمثیلی آن است که عبارت نظم و نثر را به جمله ای که مثل یا شبیه مثل و متضمن مطلبی حکیمانه است بیارایند ،و این صنعت همه جا موجب آرایش و تقویت بنیه سخن می شود.» (همان،1386: 299) ،یا به عبارتی دیگر:«تمثيل را بايد داستان ها يا حكاياتي دانست كه در آنها غرض و مقصود اصلي گوينده از ايراد آنها به طور واضح بيان نشده است. اين نوع از تمثيل به انگليسي Allegor و به فرانسه Allegorie و در فارسي گاهي به تمثيل رمزي ترجمه كرده اند. تمثيل عبارت است از ارائه كردن يك موضوع تحت صورت ظاهر موضوع ديگر. اين اصطلاح به عنوان يك طرز و شيوة ادبي، كه يك عقيده يا يك موضوع نه از طريق مستقيم، بلكه در لباس و هيئت يك حكايت ساختگي با موضوع و فكر اصلي از طريق قياس، قابل مقايسه و تطبيق است »(پورنامداريان،1384: 116). در کتاب تصویر بلاغت «تمثیل داستانی یا الیگوری در اصطلاح ادبی ، روایت گسترش یافته ای است که حداقل دو لایه معنایی دارد: لایه اول ، همان صورت قصه (اشخاص و حوادث) ، و لایه دوم معنای ثانوی و عمیق تری است که در ورای صورت می توان جست و به آن «روح تمثیل» می گویند در تمثیل یک ایده ذهنی از خلال وسایط حسی بیان می شود.»(فتوحی ،1393: 258).
8- ارزش تمثیل در ادبیات عرفانی:
از آنجا که تمثیلات در برگیرنده بسیاری از امثال ، افکار، تمایلات و باورهای هر ملت هستند که در گذر زمان از نسلی به نسلی بازگو شده و رسیده است و همچنین می تواند اطلاعات مفید و ارزنده ای درباره اعتقادات و فرهنگ پیشینیان ارائه دهد و منابع خوبی برای مردم شناسی و جامعه شناسی هستند، بنابراین در قالب ادبی می تواند هم تاثیر گذارتر باشد و هم می تواند بهترین نوع تعلیمی باشد.
«تمثیل به عنوان یک قالب اساسی برای ادب تعلیمی کم و بیش در تمامی زبانها کاربرد دارد. لذا وقتی از تمثیل به عنوان قالب ادبی یاد میشود باید دانست که این قالب بهترین وسیله برای تعلیم و ادب تعلیمی است. زیرا با ظاهری سرگرم کننده و جذاب و باطنی تأمل برانگیز که از ظاهر آن قابل تفسیر است، سبب سهولت یادگیری مفاهیم مشکل میشود. به عبارتی تمثیل فعالیت دوگانه ذهن است که از یک سو خواننده درگیر وقایع داستان میشود و از سوی دیگر باید بین مجموع داستان و یک ایده معنوی (فلسفی، عرفانی، مذهبی، سیاسی و ...) ارتباط برقرار کند. از این رو بسیار تأثیرگذار است». (شمیسا،1373: 14)
بسیاری از بزرگان ادبی از تمثیل برای پیشبرد آثار خویش بهره جسته اند درحقیقت تمثیل شگرد و شیو ه ای است که می توان آن را در هر نوع و شکل ادبی چه نظم و چه نثر به کار گرفت. مثلا : « داستانهایی که در مثنوی ذکر شده است کشمکشهای روح را برای رهایی از دام و بند دنیای مادی نشان میدهد که از لحاظ رمزی و تمثیلی به نوعی اودیسة روحانی میماند، و مثل آنچه در قصه هومیرویس در احوال اودیسون قهرمان یونانی آمده است، خطرهایی را که روح در راه بازگشت به موطن خویش باید از سر بگذراند تصویر میکند و درواقع خط سیر روح را در قوس صعودی از عالم حس به عالم جان نشان میدهد»( زرین کوب،1373: 121)
و یا مثلا در آثار عطار بالاخص منطق الطیر، ﺳﺮاﺳﺮ آن ﺗﻤﺜﯿﻞ ﻫﺎي ﮐﻮﺗﺎه و ﺑﻠﻨﺪی را می بینیم ﮐﻪ ﯾﺎ از زﺑﺎن ﮔﻨﺠﺸﮏ، زاغ، ﻃﻮﻃﯽ، ﻫﻤﺎ، ﮐﺒﻮﺗﺮ و ... ﻧﻘﻞ ﺷﺪه ﯾﺎ از زﺑﺎن ﺳﻨﮓ، ﮐﻠﻮخ، درﺧﺖ، ﺟﻮﯾﺒﺎر و ... که ﻫﻤﮕﯽ آنها مضامین ﻋﺎرﻓﺎﻧﻪ ي ﺷﺎﻋﺮ را در ﺧﻮد اﻧﻌﮑﺎس داده اﻧﺪ.
9- برخی حکایات تمثیلی در حديقة الحقيقه سنايي:
يکي از اجزاي عمده آثار تعليمي زبان فارسي، قصه و حکايت است و در تاريخ فرهنگ و ادب ايراني اسلامي، قصه گويي جايگاه درخوري دارد سنایی گاه مباحث تعلیمی را در خلال حکایتها و تمثیل های گوناگون بیان میکند. حکایت پردازی سنایی صرفاً ابزاری است برای تبیین و تعلیم نکات اخلاقی.
1-9اندرحرص و آز(دنیا دوستی):
« مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ، وَ طَالِبُ دُنْيَا » (غزالی،1375:ج1/182)
(دو گرسنه اند كه هيچگاه سير نشوند: طالب علم و طالب دنيا)
شاعردر بیت زیر با استفاده از یک تصویرِ ملموس وحقیقی با بهره گیری از وجه جامعمرکب واستعاره تمثیلیه که جنبه ضرب المثل دارد (استعاره تمثیلی) به مذمت حرص بیش از حد پرداخته که مرتبه انسان را تنزل داده است و حتی در چنین اوضاعی حیوانات را برتری می دهد و می گوید:
نخورد شیر صید خود تنها چون شود سیر مانده کرد رها
(سنایی،1394: 106)
سنایی در ابیاتی اشاره به دنیا دوستی و صفت نکوهیده آز در انسان دارد برای اثبات و غنا بخشی به سخن خویش، به حدیثی از حضرت علی علیه السلام استناد می کند. حرص و طمع و دلبستگی به تعلقات دنیایی را آفت جان بشر می داند.
آز را از درون خود پيوست خاک بر سر بمان و باد به دست
آز را مار دان که در عالــم نشود جز به خاک سيـر شکـم
صورت طمع کآفت بشرست کپي سگ دمست و گربه سرست
(سنایی،1394: 396)
سنایی گاه با تمثیلیکه نشانگر وارائه دهنده ی یک شخصیت، اندیشه یا واقعهای است به بیان لایه های درونی ومعانی پیچیده می پردازد یا به عبارتی«تمثیل یک معنای آشکار دارد و یک یا چند معنای پنهان ،تمثیل یک نوع تصویر انگاری است که در آن مفاهیم و اندیشههای اخلاقی از قبل دانسته شده بهطور عمد به اشخاص، اشیاء و حوادث نسبت داده شده است »(گرام، 1365: 131). چنان که سنایی ضمن تشریح و تفهیم صفت آز در آدمی برای تبیین بیشتر در حکایتی تمثیلی به حضرت عیسی علیه السلام وهمراهان وی اشاره می کند. وی در این حکایت به روشنی دنیا و هر آنچه در آن است را متعلق به شیطان می داند.
خلاصه تمثیل :حضرت عیسی (ع) شبی به صحرا رفت و همانجا خوابش برد. سنگی را بالش خود ساخت، و خوابید. ساعتی خوابید بعد از بیدار شدن دید ابلیس بر بالای سرش ایستاده است. فرمود: ملعون چه می خواهی؟ گفت تو در سرای من تصرّف کردی:
گفت بر من تو زحمت آوردي در ســرايــم تصــرفي کــردی
ملک دنيا همه سـراي منست جاي تو نيست ملک و جاي منست
(همان،393)
حضرت فرمود حال من چه کردم؟ گفت آن سنگ زیر سر تو مال من است. عیسی (ع) آن را انداخت. پس ابلیس او را رها کرد.
سنایی با بهره گیری از اقوالی از زبان ابلیس به وضوح می گوید که دنیا جای انسانهای خوب و شایسته چون تو نیست بلکه اینجا سرای من است. بنابراین صفت حرص و آز و دلبستگی به تعلقات دنیایی را از صفات شیطانی در وجود انسان می داند. و البته که سنایی دنیا را نکوهش نمی کند بلکه دنیا دوستی و وابسته بودن به آن رامورد نکوهش قرار داده است.
رو ز دنيــا طمـــع ببر يکسـر گهـــرو زر او تو خاک شمر
خاک بر سر هر آنکه دنيا خواست مــرد دنياپرست باد هواست
(همان،393)
«من اَبصَر بصّرتهُ و من اَبصَر الیها اَعمَتهُ.» ( نهج البلاغه ،1393، خ82 : 92).
«در این عبارت، حضرت علی علیهالسلام به صراحت بیان مینمایند که دنیا میتواند دو نقش مثبت و منفی، سازندگی و تخریب داشته باشد، هم میتواند مایه تربیت و سازندگی باشد و هم میتواند مایه نابینایی و گمراهی شود. اگر انسان با چشم بصیرت به دنیا نگاه کند به او درس و پند میدهد، و وسیله نجات و صعود به سوی کمالات روحی و معنوی میگردد. و نیز دنیا میتواند انسان را کور کند و بر روی چشم حقیقتبین او پرده افکند و وسیله هلاکت و نابودیاش گردد. دنیا سکّهای دو روست که در نهجالبلاغه هر دو روی آن، هم طرف بُرد و هم طرف باخت آن، نمایانده شده است. اگر خواندن یک روی آن انسان را فریب میدهد خواندن طرف دیگر میتواند به انسان پند دهد. اگر یک طرف او را مغرور میکند، طرف دیگر او را متواضع میسازد. نقش دنیا فقط کور کردن نیست، بلکه بینا کردن هم هست؛ هم میتواند انسان را کور کند و هم میتواند بصیرت و بینایی دهد. البته به انتخاب و گزینش ما بستگی دارد که کدام طرف را برای قرائت انتخاب کنیم؛ طرف «من ابصر بها» یا طرف «من ابصر الیها» را، که هر یک آثار، نتایج و پیامدهای خاص خود را خواهد داشت. دنیا، هم جایگاهی خوب است و هم جایگاهی بد. خوب یا بد بودن آن وابسته به این است که ما از چه زاویهای به آن بنگریم و چه برداشتی از دنیا داشته باشیم. نحوه نگرش ما نسبت به دنیاست که موجب میشود وصف خوب یا بد به خود بگیرد.»
(کیخا ،1386 : 120 ).
انسان موجودی است که مقصد و جایگاه اصلی او آخرت و سیر به سوی تقرّب الهی است، و برای بقا آفریده شده و به تعبیر دیگر، موجودی ابدی است،. ولی تنگه و گذرگاه عبورش به آن جایگاه، همین دنیا است که به ناچار باید از آن عبور کرده و توشه لازم در آنجا را تهیه کرده و به همراه خود ببرد.
«وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»
« که زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست.» (آل عمران ، 185 )
دارالغرور و ما را دارالسروی کردی | دارالملام ما را دارالسلام گردان |
(سنایی،1362:غزل 294)
سنایی در حکایت تمثیلی دیگری به داستانی تامل برانگیز از اسکندر پادشاه که در هنگام مرگ، هر دو دست خود را مشت کرده بود و از اطرافیان می خواست بگویند چه چیزی در دستان خود نگه داشته است، هر کدام از بزرگان حدس و گمان هایی را می گفتند، و به چیزهای باارزش اشاره می کردند، وقتی که اسکندر دستان خود را گشود آنها را تهی دیدند، اگفت چیزی جز باد در دستان من نیست در حالی که یک عمر به کشور گشایی مشغول بودم، ولی الان در هنگام مرگ با دستان تهی این جهان را ترک می کنم.
گفت در وقت مـرگ اسکنــدر همه را خواند کهتـر و مهتــر
گفت اینک دو دست خود بستم هین بگویید چیست در دستم
آن یکی گفـت جوهــری داری وان دگر گفت گوهــری داری
آن یکی گفت نامــه ی ملکست وان دگر گفت خاتـم ملکست
گفت نینی که جملـه در غلطیت همه راه هــوس همی طلبیت
در زمان هر دو دست خود بگشاد گفت در دست نیستم جز بـاد
سالی سیصــد بــه یاد دارم من زان همه عمــر بـاد دارم من
(سنایی،1394: 412)
این حکایت به وضوح واقعیتی را بیان می کند که همه انسانها در زمان مرگ هست و نیست خود را جاگذاشته و کاملا دست خالی از متاع دنیا، آن را ترک خواهند کرد.
هدف از خلقت انسان، برای سیر به تعالی بوده است و نباید منتهاى آرزوى خود را فقط صرف امور مادى کند و ازحقیقت بازماند. هر چند قرآن وابستگی به دنیا و متاع آن را مذموم می داند اما در عین ذم دنیا وابستگی به آن را یک امر طبیعی و علاقه فطری می داند. بنابراین هدف ازذم دنیا درحقیقت خود دنیا یا زندگانی در آن نیست بلکه هدف ازذم دنیا ودون دانستن آن وابستگی به آن است.
« وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ »
(و ما آسمانها و زمین و آنچه را بین آنهاست به بازیچه خلق نکردیم) (دخان /38 ).
بنابراین همانگونه که دربالا ذکر شد دنیا نه که از دیدگاه قرآن مذموم انگاشته نشده است بلکه آفرینش جهان ، انسان و سایر مخلوقات بسیار هدفمند و درجهت کمال مطلوب به شمار می آید.
2-9 اندر رزق و روزی:
قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: « أَبَى اَللَّهُ أَنْ يَرْزُقَ عَبْدَهُ اَلْمُؤْمِنَ إِلاَّ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»(غزالی،1375: ج3/509)
(پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است: خداوند روزى بندۀ مؤمنش را نمىرساند،مگر از راهى كه او خود تصور نمىكند.)
روزیت از درِ خدای بُوَد نه ز دندان و حلق و نای بُــوَد
اعتماد تو در همه احوال بر خدا به که بر خراس و جوال
(سنایی،1394: 107)
در تمثیلی سنایی از زبان پیرزنی که کشت و زرع خویش را خشک دید اما از خشکسالی هراسی به دل راه نداد و مجذوبانه از سبب نظر بر مسبب دوخت ورزاق همه ی موجودات را مورد خطاب قرار داد سخن می گوید تا اعتقاد راسخ خویش را به تصویر بکشد :
زالکی کرد ســر برون ز نهفت کشتک خویش خشک دید وبگفت
کای هم آن ِ نو و هم آنِ کهن رزق بر تست هرچه خواهـی کـن
علت رزق تو به خوب و به زشت گریه ی ابــر نی و خنده ی کشت
بی سبب رازقــی یقین دانـم همــه از تست نانــم و جانــم
(همان : 107)
«أَ هُم یَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنا بَینَهُم مَعیشَتَهُم فِی الحَیاهِ الدُّنیا وَ رَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِیًّا وَ رَحمَتُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمَّا یَجمَعُونَ»( سورۀ زخرف، آیۀ ٣٢)
(آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم میکنند؟ [چنین نیست، بلکه] ما معیشت آنان را در زندگی دنیا، بینشان تقسیم کردیم و رتبههای بعضی از آنها را برتر از بعضی دیگر قرار دادیم؛ برای آنکه بعضی از آنها، عدۀ دیگر را در خدمت بگیرد. و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه آنان جمع میکنند.)
نکته بسیار مهم و مورد توجهی هست و آن، اینکه گاهی وسعت رزق به مصلحت بنده نیست. زیرا که احتمال دارد وسعت بیاندازه انسان را گرفتار طغیان و سرکشی کند؛ بنابراین خداوند که بندگان خود را خوب میشناسد، براساس مصلحت، رزق و روزی آنان را مقدّر کرده است.
« وَ لَو بَسَطَ اللَّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الأَرضِ وَ لکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ»(سورۀ شوری، آیۀ ٢٧ )
(اگر خدا روزی را بر بندگان خود گسترش دهد، در زمین سرکشی کنند، ولی آنچه را بخواهد، به اندازهای مشخص فرو میفرستد. او به بندگان خود آگاه و بصیر است.)
- همان گونه كه عطاهاى الهى لطف او به بنده است، گاهى محروميّتها نیز از لطف الهی می باشد.
-رفاه بيش از حد می تواند زمينهى طغيان بنده شود.
- مشيّت الهى بر اساس حكمت الهی است.
از مهمترین مسائل اخلاقی، دوری از حبّ دنیا و تجمّلگرایی است. انسان وظیفه دارد که بهدنبال کسب حلال و اعتدال در مال اندوزی باشد، ولی باید از آفاتی که در این مسیر متوجه اوست، برحذر باشد. رعایت اعتدال در کسب و کار، لازمۀ کسب حلال است و انسان را از این آفات حفظ میکند.
امام على عليه السلام : «همانا خداوند روزى هاى مؤمنان را از جايى كه گمان نمى برند ، قرار داده ؛ و اين بدان جهت است كه بنده هر گاه نداند روزى اش از كجا رسد ، دعايش افزون گردد.»
(محمدی ری شهری،1382: ج2/577)
خلاصه حکایت تمثیلی:(حکایت مرغ و گبر)
آن بنشنیدهای که بینم ابـر مرغ روزی بیافت از درِ گبـر
گبـر را گفت پس مسلمانـی زین هنرپیشهای سخن دانی
کز تو این مکرمت بنپذیرنـد مرغکان گرچه دانه برگیرند
گبـــر گفت ار مرا بگزینـد آخر این رنج من همی بیند
زانکه او مکرمست و با احسان نکند بخل با کرم یکســان
(سنایی،1394: 107)
مرغی از دست گبری روزی یافت. پس مسلمانی به گبر گفت: اگر چه مرغان دانه برچینند ولی این مکرمت (در درگاه خداوند) از تو پذیرفته نیست. گبر گفت: درست است اما هرچه باشد او رنج مرا میبیند. برای اینکه حق، مُکرم است و کرم و بخل را یکسان نداند.
در این تمثیل سنایی با آوردن حکایت روزی گرفتن مرغ از دست گبری احسان و توکل را مد نظر قرار داده است و مستقیما تاکید بر رزاقیت پروردگار دارد با هر وسیله و سببی .اگر چه گبر به مرغ دانه داده است ولیکن از جانب خداوند است دیگر اینکه پروردگار جزای اعمال هر کسی را می دهد حتی اگر گبری باشد زیرا که او مکرم است و در احسان خویش بخل نمی ورزد. در این حکایت تمثیلی وجه شبه از امور متعددی منتزع شده است چنانکه اگر«درتشبیهوجهشبهراصفتیغیرحقیقیباشدوازامورمختلفانتزاعشدهباشد،تمثیلخوانده می شود»(شفیعی کد کنی،1380: 81) در این تشبیه تمثیل، «مشبّه» و«مشبّه به» دو مقوله جداگانه اند ویک طرف تشبیه برگرفته از فرهنگ مردم ،حکایت ،اعتقادات،اشاره به امور معنوی و یاگفته ای شناخته شده است که اشتراک مشبه ومشبه به درامورمتعددی ذکرشده است.
در ادامه حکایت، شاعرنیز به احسان خداوند در حق جعفر طیار(شهید،7ه.ق) برادر حضرت علی (ع) اشاره می کند که در جنگ با مشرکان هر دو دستش را از دست داد و سپس شهید شد در عوض پروردگار از کرم خویش به جای دو دست دو بال به او در بهشت عطا فرمود.
دست در باخت در رهش جعفر داد ایزد به جای دستش پَر
(سنایی،1394: 108)
سنایی با اشاره به شهادت جعفر طیار ، با نگرشی چند وجهی تأکید بر مفاهیم گوناگونی دارد چون :
1- جانبازی در راه حق تعالی 2_ پاداش مضاعف حق به بنده مخلص 3- جهاد با نفس 4- ارتقا از مرتبه خاکی بودن به مرحله فرشتگی وغیره
9- 3 اندر صفا واخلاص:
«إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَي صُورَتِهِ »
(همانا خداوند آفرید آدم را بر صورت خود)
خداگونگی انسان بدان معناست که انسان از عزّت و عظمت الهی برخورداراست و قابلیّت رسیدن به این مقام رادارد.
انسان کامل آینه تمام نمای صفات الهی است. انسان که دارای مرتبه خلیفه اللهی است صفات حق در او متجلی است چون صورت آدمی که در آینه منعکس می شود. به عبارتی انسان آینه تمام نمای ذات و صفات حق تعالی است تا غبار از دل نزداید دل صیقل نبیند و شایستگی آینه شدن نیابد و انوار الهی در او تجلی نگردد و به این شیوه در برگیرنده جمیع صفات شود. از علم، قدرت، سمع، بصر، جمال، عظمت و غیره همه در او منعکس شود. این شایستگی وقتی دست دهد که از خویش فنا گشته و به او بقا یافته باشد در این حال خودی در میان نباشد و هرچه هست اوست. در حقیقت «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَي صُورَتِهِ » یک تشبیه تمثیلی است
دل عارف و پاک و صیقل دادن آن، از تمام آلودگی ها و تیرگی ها، و تمثیل آن به آینه ، تا معشوق در آن جلوه گر شود ، از جمله تمثیلات و مضامینی پر کاربرد در ادبیات فارسی است.
سنایی معتقد است ، نه تنها دل مؤمن به مانند آینه است بلکه انسان کامل را آینه تمام نمایی از صفات حق تعالی می داند.
«مشبه ومشبه به »در تشبیه ، دو مقوله متفاوت اند «در تشبیه تمثیل مشبه امری معقول ومرکب است که برای تقریر واثبات آن مشبه بهی مرکب ومحسوس ذکر شود .ادات تشبیه را باید به «مثل» این می ماند که »یا «چنانکه » تأویل کرد.» (شمیسا،1390 : 110) در تشبیه تمثیلی ،قرینه سازی رعایت نمی شود .
وجه شبه تمثیلی «امری آشکارا و ظاهری نیست وبر روی هم نیاز به تأویل دارد وباید از ظاهر امرگردانده شود، زیرا مشبه با مشبه به درصفتحقیقیمشترک نیستند واین هنگامی است که وجه شبه امری حسی واخلاقی وغریزی حقیقی نباشد . بلکه امری عقلی باشد.آنهم عقلیغیرحقیقی بدین گونه در ذات موصوف موجود نباشد.» (شفیعی کدکنی،1358 : 79-80) چنان که خلق انسان به صورت الهی در نگرش صوفیه نیاز به تأویل دارد که بدان اشاره شد.
پیش آنکش بهدل شکـی نبـود صورت و آینـــه یکی نبـود
گرچه در آینــه بهشکل بــوی آنــک ، در آینه بود نه تـوی
دگری تــو چـو آینه دگرسـت آینه از صورت تو بی خبر ست
(سنایی،1394: 68 )
ملاصدرا در شرح بر اصول کافی در ذیل روایت «ان الله خلق آدم علی صورته» : «خداوند از مَثل منزه است اما از مثال نه (!!) و اگر بین نفس و روح آدمی با خداوند شباهت نبود، امیرالمؤمنین علیه السلام نمی گفت: من عرف نفسه فقد عرف ربه، پس بین نفس آدمی با خالقش در ذات و صفات و افعال مشابهت وجود دارد.»(ملاصدرا،1383: ج3/392)
« جملگی آفرینش نفس انسان بود ، که در آینه جمال نمای حضرت الوهیت خواست بود و مَظهر و مُظهر جملگی صفات او . اشارت « إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَي صُورَتِهِ» بدین معنی باشد و خلاصه نفس انسان دل است ودل آینه است و هر دو جهان غلاف آن آینه. و ظهور جملگی صفات جمال و جلال حضرت الوهیت به واسطه این آینه.»(نجم الدین رازی،1389: 80)
9- 4 اندر صفت نقص دنیا:
« نِعمَ المالُ الصّالِحُ للرّجُلِ الصّالِحِ» (ری شهری،1382: ج12/5720)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : (چه نيكوست مال شايسته براى مردِ شايسته)
مـال مصـلح چـو آب زیـر سفن کــاید از رفتنش کرامت تن
وان ممسک چو آب در فلک است که وجودش مقـدم هُلکست
(سنایی، 1394 : 406 )
مال و نعمت برای مرد صالح همانا به مانند آب زیر کشتی است که باعث جریان و حرکت کشتی است و مرد صالح را نیز به سوی کرامت و رهنمون می شود اما همین مال و ثروت اگر در دستان مرد بخیل باشد همانا به مانند آب داخل کشتی می مانند که باعث هلاک آن خواهد شد.
« و به حقیقت بدان که مال و جاه دنیا به مثابت مس است اکسیر را، چون کسی را علم اکسیر حاصل باشد هر چند مس بیش یابد زر بیش تواند کرد. و علم اکسیر آن است که از مس سیاهی و کدورت و خفت و بی ثباتی بیرون برند و سرخی و صفا و ثقل و ثبات در وی پدید آورند، چون بدین صفت گشت زر خالص باشد یکی هفتصد یا بیشتر شده در مال و جاه دنیاوی نیز چند صفت ذمیمه و آفت مودع است که اگر آن از آن بیرون کنند و چند صفت دیگر در آن افزایند اکسیری کرده باشند که سعادت ابدی و دولت سرمدی بدان حاصل شود.»
( نجم رازی،1389: 753)
9- 5 فی سلوک الطریق و آخرت
مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ » (مجلسی، :ج 58 /234)
(هرکس مرا در خواب ببیند، خواب درستی دیده است)
نه ز بیهـوده گفـت و نـادانی بایـزید ار بگفت سبحانــی
جان جانش چو شد تهی ز آواز خون دل گشت بـر نهان غماز
(سنایی ، 1394 : 114 )
« هر که معرفت نفس خود حاصل کرد معرفت نفس محمد او را حاصل شود؛ و هر که معرفت نفس محمد حاصل کرد؛ پای همت در معرفت ذات الله نهد.« مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ » همین معنی باشد. هر که مرا دید (پیامبر) خدا را دیده باشد، و هرکه خود شناس نیست محمد شناس نباشد، عارف خدا، خود چگونه باشد؟»
(عین القضات همدانی،1377: 57)
« در این سه بیت یکی از مهمترین مبانی اعتقادی صوفیان بیان شده و آن هم مساله فنا و اتحاد ظاهر و مظهر و تجسد لاهوت در ناسوت و مقام اناالحق و معیت قیومی است.»(زمانی، 1393:ج/ 564)
«دریغا این کلمه را گوش دار: انتها و اتصال جمله سالکان به نور مصطفی است. اما ندانم که انتهاو اتصال مصطفی به کیست؟ « مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ » بیان این کلمه بکرده است.» (عین القضات همدانی،1377: 303)
التمثيل لابن الغافل و الاب العاقل
به پسر شيخ گورکــاني گفت که تـــرا بهـر کارهــاي نهفـت
اندرين کوچــه خانه اي بايـد گر کليدان به چپ بــود شــايد
ساز پيرايــه در ره تجريـــد هم سر از شرع و هم سر از توحيد
اندرين منزل عنا و ضـــــرر چون مسافر دراي و زود گــــذر
بـــــر در بوستـــان الاالله برکش و نيست کن قبــا و کلاه
نيست شو تا همو دهد به صواب لمن الملک را ســؤال و جــواب
(سنایی،1394: 115)
شیخ گورکانی با بهره گرفتن از تمثیلی فرزندش را نصیحت می کند و می گوید فرزندم تو در زندگیت اسراری داری که باید آنها را از دیگران پنهان نگاه داری فرض کن که مثلا خانه ای داری که کلید آن به طرف چپ باشد(برخلاف همه درهای دیگر) تا دیگران نتوانند آن را بگشایند پس اسرار الهی را نیز چنان باید پنهان داری که کس نتواند به آنها پی ببرد. سنایی در این حکایت، اهداف وپیام های چندگانه ای را مد نظردارد ومی گوید:
1- تأکید بر کل لسان بودن وسکوت در برابر نامحرمان . 2- راه یافتن به اسرار ترک ماسوا الله است 3- تا فنا نشوی بقا نیابی . بعد فنا به معرفت حقیقی دست یافتن وغیره.
شاعر با یک تشبیه تمثیلی به تأویل اعتقادات ،تجربیات وکشف وشهود عرفا پرداخته است ،زیرا درتشبیه تمثیلی، یک مصرع یا عبارت ازامور انتزاعی و معقولات(مشبه) مطرح می شود ودر مصراع وعبارت دیگر(مشبه به) به تحلیل وتبین موضوع مدنظر پرداخته می شود که از محسوسات انتخاب می گردد ،هرچه این مصرع یا عبارت ، بدیع تر باشد ،تشبیه تمثیلی ،دارای ارزش هنری بیشتری است چنان که سنایی به خوبی در داستان پیشین بدان پرداخته است .
9- 6 اندر چشم نگاه داشتن:
«النَّظَرُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبليسَ ، فمَن تَرَكَها خَوفا مِن اللّه ِ أعطاهُ اللّه ُ إيمانا يَجِدُ حَلاوَتَهُ في قَلبِه»(غزالی،1375: ج3/213)
(پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : نگاه كردن، يكى از تيرهاى زهر آلود ابليس است. پس، هركه از ترس خدا چشم خود را [از نا محرم] فرو بندد خداوند به او ايمانى عطا فرمايد كه حلاوت آن را در دلش بيابد)
آنچه بر تن قبول بر جان رد وانچه بر پـای نیک بــر سر بـد
منگر اندر بتان که آخر کـار نــگرستن گرستــــن آرد بـار
اوّل آن یک نظر نماید خـرد پس از آن لاشه جست و رشته ببرد
تخم عشق آن دوم نظر باشد پس از آن رشک و اشک تر باشـد
(سنایی،1394: 353)
سنایی در ابیات فوق با استناد به حدیثی، اشاره به جایگاه و اهمیت نگاه داشتن چشم در آدمی دارد.
وی لاشه را استعاره از نفس انسانی می داند که به مانند حیوانی ضعیف هیچ اراده ای از خود ندارد اما با نگاه قدرت می گیرد و دیگر غیر قابل مهار و کنترل می شود و سر رشته کار ، از دست انسان خارج می شود. برای ملموس شدن و اثرپذیری کلام خویش در ادامه حکایتی را از حضرت عیسی علیه السلام بیان می کند. از ارتباط بین نگاه داشتن چشم و استجابت دعا، حکایت به طور اختصار چنین است. شاعر در حکایتی تمثیلی در مورد حضرت عیسی علیه السلام به همراه جماعتی برای استقساء به صحرایی رفت در آن هنگام حضرت رو به جماعت فرمودند اگر کسی گناهی مرتکب شده است بازگردد، همه بازگشتند الا یک نفر، حضرت رو به ایشان کرد و فرمود آیا هیچ گناهی به یاد نداری؟ گفت: هیچ گناهی مرتکب نشده ام مگر آن که روزی در حین نماز بودم که زنی بر من گذشت چشمم بر وی افتاد قدری که از من دور شد انگشت بر چشم بردم و آن را بیرون کشیدم و در پس وی انداختم. حضرت فرمودند دعا کن! همین که به دعا مشغول شد ابری باریدن گرفت و آب فراوان حاصل شد.
آن شنیدی که در گه عیسی خواست باران به حاجت از مولـی
رفت و با قوم خود به استسقا کرد هرکس ز عجـز خویش دعـا
به اجابت دعا نشـــد مقرون گشت عیسی از آن سبب محزون
ناگه آمـد نـــدا که مُجرم را از میان کن برون که مُکــرم را
با گنــهکار نیست راه رضــا نشنــود از گنــاهکـــار دعـا
(سنایی،1394: 353)
سنایی در این تمثیل معتقد است تا تن و جان از آلودگی ها زدوده نشود لایق استجابت نخواهد بود . در بارگاه حق، باید پاگیزه ومبرا از گناه باشیم تا درخواست ما مقبول حق افتد . شاعرراه رضای حق را در خلوص وپاکی می جوید .
10 - نتیجه:
سنایی،حکمت و اخلاق، عرفان و کلام را به صورت رسمی وارد شعر فارسی کرد. برای بیان و تفهیم مفاهیم دینی و سندیت بخشیدن به کلام خویش، اشعارش را به زینت کلام الهی، سخنان پیامبر و ائمه مزین کرد، عارفي است که مسائل دین و شریعت و موضوعات عرفاني را در اثر ارزشمندخویش، حديقة الحقيقه مطرح مي کند که قابل درک و فهم برای عموم نیست بلکه کسانی بهره مند خواهند بود که به اصطلاحات صوفيانه و عارفانه آشنايي داشته باشند لذا کمتر افرادي قادر به درک آن هستند. همچنین برای تعالیم زاهدانه و عارفانه خویش از تمثیلاتی استفاده می کند و برای سندیت و اثبات آنها در ذهن مخاطب از احادیث بهره می گیرد.
در حدیقه پيام خاص سنايي دعوت به درون بيني و پرداختن به مسائل اخلاقی اجتماعی از جمله پرهیز از حرص وآز و اجتناب از دنیا دوستی، اندر رزق و روزی، صفا و اخلاص، اندر صفت نقص دنیا، فی سلوک الطریق الاخره، اندرنگاه داشت چشم و غیره می باشد. تلاش می کند در این راه برای تعالیم زاهدانه و عارفانه خویش از تمثیلاتی بهره بگیردکه اغلب آبشخور آنها کلام الهی و سخنان ائمه علیه السلام می باشد. او از تمثیل و حکایت برای بیان نکات اخلاقی استفاده میکند، سرلوحه تفکرات وی انجام فرایض دینی و احکام شریعت است و او را بر آن می دارد که زمام امور خویش را به خداوند و پیروی از گفتار ائمه بسپارد تا این گونه مضامین انتزاعی را با مشبه به حسی از امور بیرونی ، برای درک عمیق مخاطب ترسیم کند و در این زمینه سرمشقی برای شاعران بعد از خود باشد.
در حدیقه حدود یک صد و بیست و شش حدیث با دو روش زیر مورد استفاده قرار گرفته است. و بیشترین تمثیلی که بکار رفته در حکایاتی است که جهت توضیح و تفسیر ایده های اخلاقی و عرفانی می باشد.
1- اشاره به لفظ یا معنای حدیث
2- بیان اصل حدیث به همراه حکایت تمثیلی مربوط به همان حدیث
در مقاله حاضر بیشتر از روش دوم بهره گرفته شده است.
منابع و مآخذ
1- قرآن کريم،1385 ، به ترجمه و تفسير مهدی الهي قمشه اي، چاپ دوم ، قم، آیین دانش
2- علی(ع)،(1376).نهج البلاغه، ترجمه سید جعفرشهیدی ،تهران، علمی و فرهنگی
3- ابن عربی، محی الدین. (1370 ). فصوص الحکم، تهران: الزهراء.
4- پورنامداريان، تقي. (1384). در سايه آفتاب ، تهران : انتشارات سخن.
5- زرین کوب، عبدالحسین. (1373) سرنی، چ 5، تهران: علمی.
6- زمانی ، کریم . (1393 ). شرح موضوعی مثنوی معنوی ( مولانا جلال الدین محمد بلخی ) ، تهران : نشر نی .
7- سنایی، غزنوی، مجدودبن آدم . (1394) ،حدیقه الحقیقه وشریعه الطریقه ، به تصحیح محمد تقی مدرس رضوی ، چاپ دوم ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
8- ــــــــ ، ــــــــــــــ (1362)، دیوان ،به سعی واهتمام محمد تقی مدرس رضوی، ،تهران : کتابخانه سنایی.
9- شفیعی کدکنی، محمدرضا،(1366)، صورخیال درشعر فارسی، تهران : آگاه.
10- شمیسا،سیروس،(1373).گزبده منطق الطیر، تهران : انتشارات نشر قطره.
11- ـــــــ، ـــــــ، (1390).بیان، تهران : میترا.
12- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم.(1383).محشی ، علی بن جمشید نوری، شرح اصول کافی،تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
13- -عین القضات همدانی،عبداله بن محمد.(1377). تمهیدات ،تصحیح عفیف عسیران، تهران : انتشارات دانشگاه تهران.
14- غزالی ، محمد .(1375 ). احیاء علوم الدین ، مترجم موید الدین محمد خوارزمی ، به کوشش حسین خدیو جم ، تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی .
15- فتوحی، محمود، (1393). بلاغت تصویر، چاپ سوم ، تهران : سخن .
16- گرام، هوف(1365)،گفتاري درباره نقد، ترجمه نسرين پرويني، تهران: اميركبير.
17- مجلسی، محمد باقر.(1403.ق). بحار الانوار، بیروت : دار إحیاء التراث العربی.
18- محمدی ری شهری،محمد.(1382). توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث، قم: دارالحدیث.
19- -نجم الدین رازی، عبداله بن محمد.(1389). مرصادالعباد من المبداء الی المعاد ، شرح کامل رحمانی، اکرم ، اقدامی، علیرضا، رشت : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت.
20- همایی، جلال الدین، (1386)،فنون بلاغت وصناعات ادبی، تهران : نشرهما .
مقـــالات:
1- پیرانی ، منصور (1398). « پژوهشی در اصل و منشا تمثیلی از حدیقه سنایی و مثنوی مولوی» فصلنامه علمی- پژوهشی، پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 7، شماره 3، (از ص 126 تا149)
2- حسینی کازرونی،سیداحمد و غیره (1400).«بررسی فرانیارها وفراآسیب ها در شخصیت صائب تبریزی براساس ابیات تمثیلی شاعرباتکیه برنظریه روانشناسان انسان گرا» فصلنامه تحقیقات تمثیلی در ادب فارسی ، دانشگاه آزاداسلامی ،واحدبوشهر،شماره 49،(ازص 24 تا 50).
3- زینال پور اصل،طاهره، نظری، ماه(1401).«حکایت های تمثیلی با تکیه برآیات قرآنی در حدیقه الحقیقه سنایی» فصلنامه تحقیقات تمثیلی در ادب فارسی ، دانشگاه آزاداسلامی ،واحدبوشهر، شماره 51، (ازص 82تا105).
4- کیخا ، حسینعلی .(1386).« سیمای دنیا در نهج البلاغه »،ماهنامه معرفت ، سال 16،شماره9،پیاپی120،ص125
5- نظری ، ماه .( 1393 ).« نقش تمثیل در داستانهای مثنوی معنوی»، فصلنامه فنون ادبی ،پاييز و زمستان 1393، دوره 6 ، شماره 2 ، ( از صفحه133 تا 146)
پایان نامه:
1- رنج بر، سعید.(1393).بررسی تطبیقی کاربرد تمثیل در آثار سنایی و عطار با تکیه بر حدیقه الحقیقه و منطق الطیر، دانشگاه پیام نور، مرکز رامهرمز.
Sources and references
1- The Holy Quran, (2006), translated and interpreted by Mahdi Elahi Qomshaei, second edition, Qom, Aeein Danesh
2- 'Ali (PBUH)(1997) Nahj al-Balagheh, translated by Seyyed Jafar Shahidi, Tehran, elmi va farhangi
3-Ibn Arabi, Muhyi al-ddin. (1991). Fosos al-Hekam, Tehran: Al-Zahra.
4- Poornamdarian, Taghi. (2005) "In the shade of the sun", Tehran: Sokhan Publications.
5- Zarin Koob, Abdul Hossein. (1994) " The secret of straw", Fifth Edition, Tehran: Elmi.
6- Zamani, Karim. (2013) " Thematic description of the Masnavi Ma'navi" (Molana Jalaluddin Mohammad Balkhi), Tehran: Ney Publishing.
7- Sanai, Ghaznavi, Majdood ibn Adam. (1991), "Hadiqah al-Haqiqah va Sharia'h al-Tariqah", edited by Mohammad Taghi Modares Razavi, second edition, Tehran: Tehran University Press. (In Persion)
8- ___ , ____ (1994)"Divan", with the effort and attention of Mohammad Taghi Modares Razavi, Tehran: Sanai Library.
9- Shafi'i Kadkani, Mohammad Reza, (1987), " Imaginary images in Persian poetry", Tehran: Agah.
10- Shamisa, Sirous, (1994) "Excerpt from Mantegh al-Tayr", Tehran: Qatreh Publication.
11- _____ , ______ (2001) , Bayan, Tehran: Mitra.
12- Sadr al-Din Shirazi, Mohammad ibn Ebrahim. (1994), " Description of Usul Kafi", edited by, 'Ali ibn Jamshid Nouri, " Tehran: Ministry of Culture and Higher Education, Institute of Cultural Studies and Research.
13- 'Ain al-Qozat Hamedani, Abdullah ibn Mohammad. (1988). "Tamhidat", edited by Afif 'Asiran, Tehran: Tehran University Press.
14- Ghazali, Mohammad (1986). Ehya Ulum al-Din, translated by Moayyed Al-Din Mohammad Khwarazmi, with the efforts of Hossein Khadive Jam, Tehran: Scientific and Cultural Publishing Company.
15- Fotuhi, Mahmoud, (2014). " Image rhetoric", third edition, Tehran: Sokhan.
16- Gram, Hof (1986), "a speech about criticism", translated by Nasrin Parvini, Tehran: Amir Kabir.
17- Majlisi, Muhammad Baqir. (1403 AH), "Bihar al-Anwar", Beirut: Dar Ihya al-Trath al-Arabi.
18- Mohammadi Ray Shahri, Mohammad. (1993), " Economic development based on Quran and Hadith", Qom: Dar al-Hadith
19- Najm al-Din Razi, Abdullah ibn Muhammad. (2000), "Mersad al-'ebad Men al-Mabda el- al Ma'ad, full description Rahmani, Akram, Eghdami, Alireza, Rasht: Publications of the Islamic Azad University, Rasht Branch.
20- Homaei, Jalaluddin, (1997), " Rhetoric techniques and literary industries", Tehran: Homa Publicating.
Articles:
1- Pirani, Mansour (1999), " A research on the origin and root of an allegory from Hadigheh Sanai va Masnavi Molavi". Scientific-research quarterly, comparative literature researches, period 7, number 3, (from pages 126 to 149)
2- Hosseini Kazeroni, Seyed Ahmad, etc. (2021) A Study of Faraniars and Extrajunctures in Saeb
Tabrizi's Character-Based on Allegorical Poems by Arab Poetry on the Theory of Humanistic Psychologists, Quarterly allegorical research in Persian literature, Islamic Azad University, Bushehr Branch, No. 49, (from pp. 24 to 50).
3- Zeinalpour Asl, Tahera, Nazari, Mah, (2022), " Allegorical stories based on Quranic verses in the Hadiqah. Quarterly Journal of Allegorical Research in Persian Literature, Islamic Azad University, Bushehr Branch, Al-Haqiqah Sanaii, No. 51, (from pp. 82 to 105.)
4- Kikha, Hossein, Ali. (2007) " The image of a world in Nahj al-Balagha", Ma'refat Monthly, year 16, number 9, consecutive 120, p. 125
5- Nazari, mah, (2013), " The role of allegory in Masnavi Ma'navi stories", Literary Techniques Quarterly, Autumn and Winter 2013, Volume 6, Number 2, (from pages 133 to 146)
Dissertation
1 - Ranjbar, Saeed. (2013), A comparative study of allegorical use in the works of Sanai and Attar, relying on Hadiqah and Mantegh Al-Tayr, Payam Noor University, Ramhormoz Center.
Allegorical stories based on tales of
Hadiqah Al-Haqiqeh Sana'i
Abstract:
To convince the audience or to express and convey their mystical concepts, mystics have used various linguistic and literary tools, which is one of the most effective ways to engage the audience is to use allegory. On the other hand, most of the poets have not neglected Quranic verses, hadiths, and the words of religious elders to strengthen their words. As the first person who officially introduced mysticism into Persian poetry, with the acceptance of the Quran and hadith among Muslims, Sana'i used verses and hadiths wherever he saw it necessary in religious and moral issues to prove his speech and convince and approve his audience and in this way, he easily makes his speech acceptable to the audience. In allegorical stories, using hadiths, he has dealt with concepts such as greed and avoidance of worldly friendship, sustenance, and sustenance, purity and sincerity, and imperfections of the world, keeping in mind the path of the hereafter. This essay was compiled by descriptive-analytical method and using library studies. And also to answer some fundamental questions, including the place of allegory in mystical literature, and to what extent Sana'i has used the allegorical method to convey and understand abstract concepts. It has reminded the value and capability of allegory in expressing one or more mystical or moral concepts.
Key words: simile, hadiths, Sana'i, hadiqah al-haqiqah
* PhD Student, Persian Language and Literature, Islamic Azad University of Karaj, Iran T.zeinalpour@gmail.com
(09125085876)
** Associate Professor Persian Language and Literature, Islamic Azad University of Karaj, Iran * * Nazari113@yahoo.com
*** Associate Professor Persian Language and Literature, Islamic Azad University of Karaj, Iran fateme_heydari10@yahoo.com 09122636280
**** Associate Professor Persian Language and Literature, Islamic Azad University of Karaj, Iran zahra_ dorri@yahoo.com 09124629863