گونهشناسی زندانیان علوی و تناسب جرم و مجازات آنها در عصر اول و دوم عباسی با تاکید بر حقوق اسلامی
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهنورعلی احمدی فالحی 1 , یونس فرهمند 2 * , فهیمه مخبر دزفولی 3
1 - دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - دانشیار، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
3 - استادیار، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: علویان و عباسیان, زندانیان علوی در عصر عباسی, مجازات علویان, نفس زکیه, عباسیان, حقوق اسلامی,
چکیده مقاله :
عباسیان گرچه با شعار الرضا من آل محمد (ص) و در نتیجه همکاری علویان و بیعت با نفس زکیه توانستند حکومت بنیامیه را براندازند، اما خیلی زود و از همان آغاز پیروزی، اختلاف میان عباسیان و علویان بر سر مشروعیت حکومت نمایان شد و بهتدریج شدت گرفت. واکنش عباسیان به این اختلافات، زندانی کردن علویان و شکنجه و قتل آنان بود. این پژوهش بر آن است تا با شیوه توصیفی – تحلیلی روشن سازد که گونههای مختلف علویان زندانی مخالف خلافت عباسی کداماند و آیا بین جرم و مجازات این زندانیان تناسبی وجود داشته است یا خیر؟ یافتههای این مقاله نشان میدهد که اگرچه می توان زندانیان مخالف علوی را به گونه های مختلفی تقسیم کرد، اما به دلیل عدم وجود قوانین مدون قضایی، اراده خلیفه تعیینکننده نوع و مقدار مجازات بود و بر این اساس تفاوت معناداری بین مجازات این گروهها وجود نداشت و بین جرم و مجازاتها آنها تناسبی دیده نمیشود.
Although the Abbasids were able to overthrow the Bani Umayyad government with the slogan of Al-Reza Man Aal Muhammad (pbuh) and as a result of the cooperation of the Alevis and allegiance to the self-proclaimed Zakiyah, but very soon and from the very beginning of the victory, the difference between the Abbasids and the Alevis over the legitimacy of the government became apparent and gradually intensified. took The reaction of the Abbasids to these differences was to imprison the Alevis and torture and kill them. This research aims to clarify with a descriptive-analytical method what are the different types of Alawites imprisoned against the Abbasid caliphate and whether there was a proportionality between the crime and the punishment of these prisoners or not? The findings of this article show that although Alevi opposition prisoners can be divided into different types, but due to the lack of codified judicial laws, the will of the Caliph determined the type and amount of punishment, and accordingly, there was no significant difference between the punishments of these groups. There is no proportionality between the crimes and their punishments.
ابن اثیر، علی بن محمد الشیبانی، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت1965م. ابن اثیر، علی بن محمد الشیبانی، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت1965م.
ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت1992م.
ابن طباطبا، محمد بن علی (ابن طقطقا)، الفخری فی الاداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، دار صادر، بیروت1966م.
ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، تحقیق احمد امین و دیگران، مطبعة لجنة التالیف، القاهره1965م.
ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، دار الفکر، بیروت1415ق.
ابن العماد حنبلی شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان1406ق.
ابن قتیبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم، عیون الاخبار، تحقیق یوسف علی الطویل، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا.
ابن کثیر، الحافظ ابو الفداء الدمشقی، البدایة و النهایة، مطبعة المعارف، بیروت1966م.
الازدی، یزید بن محمد، تاریخ موصل، موسسة دار التحریر للطبع و النشر، قاهره1967م.
اصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، دار المعرفة، بیروت، بی تا.
البسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیائ العمری، موسسة الرسالة، بیروت 1981م.
امین، احمد، ضحی الاسلام، چاپ هفتم، مکتبة النهضة المصریة، قاهره
بلاذری، احمد بن یحیی، البلدان و فتوح هاو احکامها، تحقیق سهیل زکار، دار الفکر، بیروت 1992
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق عبد الزیز الدوری، دار فرانتس اشتاینر، بیروت1978م.
تنوخی، المحسن بن علی، الفرج بعد الشدة، دار صادر بیروت 1978م.
تنوخی، المحسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، تحقیق عبود الشالچی، بی جا 1971م.
جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیرتاریخ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1359ش.
جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتّاب، دار الفکر الحدیث، بیروت، 1988م.
حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، انتشارات امیر کبیر، تهران 1376ش.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، دار الکتاب العربی، بیروت، بی تا.
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبد السلام التدمری، دار الکتاب العربی، بیروت 1992م.
السمعانی، عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، نشره محمد امین دمج، بیروت1980م.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن، تاریخ الخلفاء، تحقیق محی الدین عبد الحمید، مطبعة الفجالة، القاهرة1969م.
شوقی ضیف، احمد، تاریخ الادب العربی (العصر العباسی الاول) دار المعارف، بیروت، الطبعة العاشرة 1992م.
شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، منشورات بصیرتی، قم، بی تا.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ رسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالمعارف، القاهره 1967م.
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم1383ش.
عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، دارالفکر، بیروت، لبنان1987.
غفاری، عباسقلی، تاریخ سخت کشی، نشر نگاه، تهران، 1400ش.
الکندی، محمد بن یوسف، الولاة و القضاة، مطبعة الادبء الیسوعین، بیروت 1908م.
مسعودی، علی بن الحسین، مروجالذهب و معادن الجواهر، تحقیق شارل بیلا، نشر الجامعة اللبنانیة، بیروت1979م.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت. بی تا.
Biannual journal of jurisprudential principles of Islamic law Vol. 17 no. 1 spring and summer2024 Issue 33
|
Research Article
Typology of Alawi prisoners and the proportionality of their crimes and punishments in the first and second Abbasid eras with emphasis on Islamic law
Noorali Ahmadi Falehi1, Younes Farahmand2, Reza Abbasian3
Received: 2024/08/05 Accepted: 2024/11/17
Abstract
Although the Abbasids were able to overthrow the Umayyad government with the slogan of Al-Rida min Aal Muhammad (PBUH) and as a result of the cooperation of the Alawis and the allegiance to Nafs Zakiya, very soon and from the very beginning of the victory, the difference between the Abbasids and the Alawis over the legitimacy of the government became apparent and gradually intensified. The Abbasids' reaction to these differences was to imprison the Alawis and torture and kill them. This research aims to clarify, using a descriptive-analytical method, what are the different types of Alawi prisoners who opposed the Abbasid Caliphate and whether there was a proportionality between the crime and the punishment of these prisoners? The findings of this article show that although the Alawi opposition prisoners can be divided into different types, due to the lack of codified judicial laws, the will of the Caliph determined the type and amount of punishment and accordingly, there was no significant difference between the punishment of these groups and there is no proportionality between the crime and their punishments.
Keywords: Alawis and Abbasids, Alawi prisoners in the Abbasid era, punishment of Alawis, Nafs Zakiya, Abbasids.
[1] - PhD student, Department of History and Civilization of Islamic Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
[2] - Associate Professor, Department of History and Civilization of Islamic Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. (corresponding author) noorfarahmand@yahoo.com
[3] - Assistant Professor, Department of History and Civilization of Islamic Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
مقاله پژوهشی
گونهشناسی زندانیان علوی و تناسب جرم و مجازات آنها در عصر اول و دوم عباسی
با تاکید بر حقوق اسلامی
نورعلی احمدی فالحی1، یونس فرهمند2، فهیمه مخبر دزفولی3
چکیده
عباسیان گرچه با شعار الرضا من آل محمد (ص) و در نتیجه همکاری علویان و بیعت با نفس زکیه توانستند حکومت بنیامیه را براندازند، اما خیلی زود و از همان آغاز پیروزی، اختلاف میان عباسیان و علویان بر سر مشروعیت حکومت نمایان شد و بهتدریج شدت گرفت. واکنش عباسیان به این اختلافات، زندانی کردن علویان و شکنجه و قتل آنان بود. این پژوهش بر آن است تا با شیوه توصیفی – تحلیلی روشن سازد که گونههای مختلف علویان زندانی مخالف خلافت عباسی کداماند و آیا بین جرم و مجازات این زندانیان تناسبی وجود داشته است یا خیر؟ یافتههای این مقاله نشان میدهد که اگرچه می توان زندانیان مخالف علوی را به گونه های مختلفی تقسیم کرد، اما به دلیل عدم وجود قوانین مدون قضایی، اراده خلیفه تعیینکننده نوع و مقدار مجازات بود و بر این اساس تفاوت معناداری بین مجازات این گروهها وجود نداشت و بین جرم و مجازاتها آنها تناسبی دیده نمیشود.
واژگان کلیدی: علویان و عباسیان، زندانیان علوی در عصر عباسی، مجازات علویان، نفس زکیه، عباسیان.
مقدمه
استفاده از زور، شکنجه، تبعید و زندان در برخورد با علویان منحصر به دوران عباسی نبود، بلکه قبل از آن و در دوره بنیامیه هم چنین رفتارهای گاه خشنتر با خاندان پیامبر (ص) صورت میگرفت. نمونه بارز آن حادثه کربلا و اوج خشونت امویان علیه امام حسین (ع) بود. سرکوب قیام علویان همچون قیام سلیمان بن صرد خزاعی در سال 65 ق، قیام مختار ثقفی در سال 66 ق. در کوفه و قیام زید از آن جمله است. علویان بهمنظور رسیدن به حکومت، قیامهای متعددی علیه امویان شکل دادند. بنیامیه نیز در مقابل قیام علویان بهزور متوسل شدند و با قتل، شکنجه و زندان آنها را سرکوب کردند؛ چون در دوره اموی قیام های علوی در خون نشست، آموختند که از سیاست و قدرت کناره گیرند و تقیه پیشه کنند.
در اواخر روزگار اموی، عباسیان و علویان بر سر مخالفت با امویان همصدا شدند و توافق کردند که با همکاری یکدیگر حکومت اموی را پایان و فردی را از خاندان پیامبر (ص) حکومت دهند. بر این اساس با محمد نفس زکیه که از خاندان پیامبر (ص) بود به امامت آینده بیعت کردند(اصفهانی: 256؛ ابن طباطبا: 119) و توانستند با شعار «الرضا من آل محمد (ص)» نظر مردم را به خود جلب نموده و حکومت اموی را شکست دهند (ابن اثیر، ج4: 31؛ سیوطی: 312). یعقوبی این شعار را به صورت «اُدعُ الی آل محمد» (تاریخ، ج2: 333) و طبری آن را به صورت «الرضا من اهل بیت رسول الله» نقل کرده اند(تاریخ، ج7: 370)؛ اما پس از شکست امویان، عباسیان با این استدلال که حکومت حق وارث پیامبر است و چون ایشان فرزند پسری نداشتند و ارث پیامبر (ص) هم به دختر و فرزندان او نمیرسد و در واقع عباس عموی پیامبر (ص) وارث اوست حکومت را در اختیار گرفتند(ابن اثیر، ج5: 541؛ طبری، ج11: 4810).
عباسیان خلافت را حق فرزندان عباس و علویان را فاقد استحقاق برای حکومتداری می دانستند. علویان با این استدلال مخالفت کردند و معتقد بودند که وارثان حقیقی پیامبر (ص) از نسل حضرت زهرا (س) هستند و چون ما از نسل زهرا (س) هستیم پس خلافت و تشکیل حکومت حق ماست. همین موضوع نقطه اساسی بروز مخالفتها و قیامهای متعدد علویان علیه عباسیان گردید. عباسیان با همان استدلال پس از تأسیس حکومت، بر خلاف بیعت پیشین، علویان را از قدرت کنار گذاشتند. این امر باعث شد تا علویان برای پسگرفتن حق مشروع خود که احساس میکردند از سوی عباسیان غصب شده بود_ چندین بار دست به قیام بزنند. این قیامها در شرق خلافت عباسی بهویژه حجاز، بصره، کوفه و دیگر مناطق شرقی استمرار یافت. عباسیان نخست با علویان برخورد نسبتا ملایمی داشتند؛ ولی پس از تثبیت قدرت خویش و از سویی بروز قیامهای متعدد در حمایت از علویان، بهشدت احساس خطر کردند و سیاست خود را نسبت به علویان تغییر داده و با آنها بهشدت برخورد کردند.
این پژوهش در پی آن است که بر اساس شواهد تاریخی مواجهه حکومت عباسی با گروههای مختلف علویان را دسته بندی و گونه شناسی و سپس بررسی کند که بین جرم و مجازات مخالفان علوی تناسبی وجود داشته است یا این که دستگاه خلافت بی آن که تفاوت و تبعیضی قائل شود همه علویان مخالف را به شکلی یکسان به زندان و شکنجه می سپرد و یکسان مجازات می کرد.
در خصوص زندانیان عصر عباسی، نخستینبار محسن معصومی در سال 1387 در مقاله «بررسی رفتار با زندانیان مخالف حکومت در دوره عباسیان» در فصلنامه علومانسانی دانشگاه الزهرا (س)، به این موضوع اهتمام ورزید و رفتار حکومت عباسی با زندانیان از صنوف مختلف را بررسی نموده است. اگر چه در این مقاله شکنجههای رایج در زندانهای عباسیان را بررسی کردهاست، اما فاقد گونهشناسی زندانیان و تناسب جرم و مجازات آنها است که این پژوهش آن را موضوع اصلی خود قرار داده است. دیگر این که مقاله مذکور به منحصر به زندانیان علوی نیست؛ ولی مقاله حاضر به علویان زندانی و نوع رفتار عباسیان با آنها اختصاص دارد.
2- گونهشناسی زندانیان علوی
1-2- قیامکنندگان:
در ابتدای خلافت عباسی یعنی در دوره خلافت سفاح، علویان با حکومت آنها موافق نبودند؛ اما به دلیل سختگیریهای سفاح و وجود جو رعب و وحشت و همچنین سازمان نیافتن علویان جهت قیام، مخالفت عملی مهمی علیه عباسیان شکل نگرفت. البته نفس زکیه به دلیل پیمانشکنی سفاح هرگز حکومت آنها را به رسمیت نشناخت. سفاح هم در صدد دستگیری او بود؛ ولی به دلیل عدم استقرار حکومت و وجود مخالفان اموی نتوانست اقدامات مهمی علیه علویان انجام دهد؛ بنابراین در دوره چهارساله حکومت سفاح، علویان در آرامش نسبی به سر میبردند. پس از مرگ سفاح، اقدامات علویان شکل بارزتری به خود گرفت.
در زمان منصور عباسی، قیام نفس زکیه، عملاً و به شکلی کاملاً آشکار صف عباسیان و علویان را از هم جدا ساخت و سرآغازی برای قیامهای طولانی علویان علیه عباسیان گردید. در این دوره قیامهای متعددی علیه وی شکل گرفت. منصور فردی بود که خود را پادشاه میدانست و میگفت: خلفا چهار نفر بودند: ابوبکر، عمر، عثمان و علی و پادشاهان هم چهار نفر بودند: معاویه، عبدالملک بن مروان، هشام بن عبدالملک و من (ابن کثیر، 1966، ج10: 122). او حتی خود را سلطان خدا روی زمین میدانست (همان).
اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان منصور متأثر از برخورد دو فرهنگ عربی و سایر فرهنگهای مربوط به سر زمینهای مفتوحه ایران و روم بود. در این دوره فرهنگِ غالب بهویژه در ساختار سیاسی خلافت عباسی، فرهنگ ایرانی بود و منصور هم تحتتأثیر چنین فرهنگی همچون شاهان ساسانی خود را حاکم مطلق میدانست و تمام ارکان قدرت در اختیار وی بود (شوقی ضیف، 1990، 3: 21). اوج دشمنی منصور با علویان و حامیان آنها را در فرمانی که خطاب به بعضی از والیان خود صادر کرده بود، میتوان مشاهده کرد. او در این فرمان سیاست افراط گرایانه ای را بهمنظور سرکوب شیعیان اتخاذ کرد و به مسلم بن قتیبه العاهلی، والی مصر، دستور داد که خانه کسانی را که با ابراهیم بن عبدالله «معروف به قتیل باخمرا، فرزند عبدالله محض و نواده حسن مثنی» خروج کردند، ویران کند و نخلهای آنها را قطع نماید (ابن قتیبه، ج1: 103 و 104).
همچنین در سال 146ق. طی نامه ای به محمد بن سلیمان عباسی «ابو عبدالله محمد بن سلیمان عباسی از شخصیتهای سیاسی قرن دوم ق. و از کارگزاران خلفای عباسی در بصره، بحرین وعمان» دستور داد هرکس با ابراهیم خروج کرد، دستگیر کن، بکش، خانههایشان را ویران نما و درختان خرمای آنها را قطع کن (البسوی، ج1: 1981، 130 و 131). منصور میدانست که علویان به دلیل انتساب به خاندان پیامبر (ص) از مشروعیت مردمی و دینی برخوردار هستند؛ بنابراین ابتدا تلاش کرد با درپیشگرفتن سیاست تطمیع آنها را با خود همراه سازد و مقبولیت شرعی حکومت او را بپذیرند؛ اما در این امر موفق نشد؛ نمونه برجسته چنین سیاستی، پیشنهادی بود که به عنوان نمونه به نفس زکیه داد (طبری، 1967، ج7: 566)؛ پس از آن سیاست سرکوب بی رحمانه را اتخاذ کرد که هر چند گرفتاریهای زیادی برای علویان در پی داشت؛ ولی هرگز نتوانست آنها را مهار کند.
مهدی عباسی سومین خلیفه عباسی «158-169ق.» نیز همچون پدرش در مقابل علویان هر دو سیاست را در پیش گرفت. ابتدا اقداماتی انجام داد تا شاید بتواند علویان را تطمیع و با خود همراه سازد (طقوش، 1383: 73). او اموال علویان را که توسط پدرش مصادره شده بود، به آنها باز گرداند (یعقوبی، ج2: 394) و از آزار و زندانی شدن آنها جلوگیری کرد (طبری، 1967: ج2، 118) و برایشان مقرری در نظر گرفت (یعقوبی، ج2: 394)؛ اما از آنجا که اختلاف علویان با عباسیان عمیقتر از مسائل مالی بود و ریشه در مبانی اعتقادی و سیاسی داشت، چنین اقداماتی نتوانست موجب فروکش کردن قیام علویان گردد؛ لذا روی دیگر سیاست مهدی خیلی زود خود را نمایان ساخت و بتدریج به محدود ساختن و آزار شیعیان پرداخت (حسین جاسم، 1376: 65). علویان هم که در مبانی اعتقادی و سیاسی با عباسیان اختلاف دیرینه داشتند، آرام نگرفتند و به تحرکات خود علیه حکومت عباسی ادامه دادند. نخستین علوی که علیه مهدی عباسی قیام نمود و دستگیر و زندانی گردید، علی بن عباس بن الحسن از نوادگان امام علی (ع) بود که در بغداد اقدام به دعوت مردم جهت قیام علیه مهدی عباسی نمود؛ اما چون خلیفه متوجه اقدامات او شد، دستور داد او را دستگیر و زندانی کنند. خلیفه عباسی پس از مدتی با وساطت حسین بن علی «صاحب فخ» تصمیم گرفت علی بن عباس را آزاد کند؛ اما قبل از آزادی با ریختن سم در غذایش او را مسموم نمود و آنگاه او را آزاد کرد؛ ولی پس از مدت کوتاهی بدنش متلاشی شد و بعد از سه روز در گذشت (اصفهانی: 403).
پس از آن یحیی بن عبدالله بن حسن – که پس از قیام فخ به دیلم پناه برده بود - در آنجا علیه حکومت عباسیان قیام کرد. هارونالرشید لشکری پنجاههزار نفره به فرماندهی فضل بن یحیی به همراه اماننامهای به جنگ او فرستاد. یحیی اماننامه را پذیرفت و از سوی هارون مورد تفقد قرار گرفت؛ اما سعایت بدخواهان مجدداً رابطه این دو را برهم زد و هارون با وجود امان دادن، دستور داد یحیی را در المطبق زندانی کنند (طبری، 1967، ج8: 242 و 245؛ یعقوبی، ج2: 408؛ ابن اثیر، 1965، ج10: 125 و 126). ازآنپس هارون در صدد بود تا یحیی را به قتل برساند؛ اما چون اماننامه به وی داده بود، در فکر چارهای بود تا بتواند با اخذ فتوای شرعی، باطل بودن اماننامه را ثابت کند؛ بنابراین شورایی مرکب از فقها و قضات با حضور محمد بن حسن شیبانی، حسن بن زیاد لؤلؤی و ابوالبختری(وهب بن وهب ابوالبختری قرشی مدنی) تشکیل داد و از آنها خواست تا نظر خود را در مورد باطل بودن اماننامه اعلام نمایند. حسن بن زیاد مخالف باطل شدن اماننامه بود و بر صحت آن تأکید نمود (امین، ج2: 203). محمد بن حسن که فردی آزاده بود (امین، ج2: 204) نیز مخالف ابطال اماننامه بود؛ ولی ابوالبختری که فردی وابسته به دربار بود (شمس الدین ذهبی، ج3: 278) فتوی بر ابطال اماننامه داد و هارون هم به استناد رأی البختری در صدد قتل وی بر آمد.
هارون ازآنپس هرگاه جهت بازدید زندان میرفت دستور میداد تا با عصا صد ضربه به یحیی بزنند و هر بار دستور میداد تا جیره غذایی او را نصف کنند، طوری که نهایتاً به روزی یک قرص نان و دو رطل آب ختم شد و یحیی بر اثر گرسنگی و تشنگی در سال 175ق. در 65 سالگی در زندان جان سپرد (یعقوبی، ج2: 408؛ اصفهانی:480 و 481). گزارش طبری حاکی از این است که وی را با مسموم کردند و از دنیا رفت (طبری، 1967، ج8: 45 تا 47).
محمد بن یحیی بن عبدالله که در بالا ذکر آن رفت نیز به علت همراهی با یحیی در قیام علیه عباسیان در زمان هارونالرشید به دست بکار بن عبدالله زبیری زندانی شد و درحالیکه به غل و زنجیر بسته بود، آنچنان در زندان باقی ماند تا این که جان سپرد (اصفهانی: 495 و 496).
از دیگر علویانی که در قیام علیه حکومت عباسیان حضور داشت، عباد بن العوام از محدثان بزرگ و از حامیان قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی (خطیب، ج11: 104 و 106) بود. او علاوه بر تشویق مردم به پیوستن به قیام ابراهیم (ابن العماد حنبلی، 1406ق، ج2: 203)، به همراه قیامکنندگان در جنگ هم شرکت کرد (اصفهانی: 315 و 323). وی پس از شکست، متواری شد تا این که در زمان مهدی عباسی مورد عفو قرار گرفت؛ اما در زمان هارونالرشید دستگیر و خانهاش را ویران کردند و مجدداً زندانی شد و پس از مدتی آزاد گردید (اصفهانی: 315 و 323). از دیگر پیروان علویان، مخول بن ابراهیم و عبدربه بن علقمه از یاران یحیی بن عبدالله در قیام علیه هارونالرشید بودند - که توسط هارون دستگیر و به مدت دوازده سال با وجود غلوزنجیر در المطبق زندانی بودند (اصفهانی: 485).
هارونالرشید در طول خلافت خود در برخورد با علویان به چند شیوه متوسل شد. ابتدا با تظاهر به رفق و مدارا و سپس تطمیع و استفاده از جاسوسان و سعایتکنندگان جهت کسب اطلاع از فعالیت علویان و در پایان هم به شکل عریان، روش خشونتآمیزی را نسبت به علویان در پیش گرفت. رفق و مدارای اولیه هارونالرشید بدین سبب بود که بتواند ابتدا پایههای قدرت خود را مستحکم کند و علویان را از مخالفت علنی و عملی با حکومت خود باز دارد تا حکومتش از همان ابتدا با مشکلات مواجه نشود؛ اما کمکم و با شیبی ملایم سیاستش از رفق و مدارا به برخورد شدید و ستمگری تبدیل گردید. هارون برای این تغییر سیاست، دلایل خاص خود را داشت. یکی از مهمترین دلایل این بود که بر خلاف تصور هارونالرشید، علویان با اعتقاد به نامشروع بودن اساس خلافت عباسیان، از همان ابتدا رفتار مسالمتآمیزی با دستگاه خلافت نداشتند و همواره در صدد بودند تا با فراهمشدن فرصت علیه حکومت قیام کنند. این اندیشه هرگز از علویان جدا نبود و تلاش داشتند تا حکومت را به چالش بکشند. علاوه بر این اختلاف مبنایی، نقش بدخواهان و سعایتکنندگان را نباید فراموش کرد؛ زیرا آنها همواره تلاش میکردند تا علویان را نزد هارون، افرادی آشوبگر و بدخواه معرفی کنند. نمونه بارز سعایتکنندگان، گروهی از مردم حجاز از جمله: عبدالله بن مصعب زبیری، ابوالبختری وهب بن وهب، مردی از بنی زهره و مردی از بنی مخزوم بودند که علیه یحیی بن عبدالله نزد هارون مبنی بر این که او مردم را به بیعت با خود فرامیخواند، سعایت کردند. این سعایت باعث شد هارونالرشید عبدالله را از حجاز فراخوانده و به زندان افکند (شریف القرشی، ج2: 100).
دیگر علوی که به زندان افتاد زید فرزند امام موسی کاظم (ع) بود که در قیام ابوالسرایا علیه مأمون شرکت داشت. زید هنگامی که وارد بصره شد، دستور داد خانههای عباسیانی را که در آن شهر بودند، به آتش بکشند (اصفهانی، 354 و 355؛ گردیزی: 173 و 174؛ ابن مسکویه، ج4: 118؛ ابن اثیر، ج6: 310). در واقع او هم مرتکب همان اقدامی شد که مسلم بن قتیبه الباهلی به دستور منصور عباسی با تخریب خانههای یاران قتیل باخمراء (ابن قتیبه، ج1: 103 و 104؛ البسوی، 1981، ج1: 130 و 131) و ابن ابی ساج در زمان متوکل با بهآتشکشیدن محله سویقه مرتکب شده بودند (اصفهانی: 600 و 609؛ تنوخی 1971، نشوار، ج6: 256). زید پس از اختلافاتی که با فرماندهان قیام پیدا کرد، از جمع طالبیان جدا شد و با فریب حسن سهل فرمانده سپاه مأمون، به او پیوست. حسن بن سهل هم او و احمد بن محمد بن عیسی الجعفری را دستگیر و نسبت به آنها سخت گرفت و هر دو را در کشتی زندانی کرد و روی کشتی را با الواحی پوشانید و فقط بر بالای آن روزنهای تعبیه کرد که از آن طریق آب و غذا به آنها میداد (تنوخی، الفرج 1978، ج4: 113 و 115).
در ادامه قیام شیعیان زیدی، محمد بن قاسم بن علی در زمان خلافت معتصم در منطقه طالقان خراسان با شعار الرضا من آل محمد (ص) دست به قیام زد و خلیفه هم عبدالله بن طاهر را به جنگ او فرستاد (یعقوبی، 2: 471 و 472؛ طبری، 1967، ج7: 7 ). محمد در مقابل سپاه خلیفه شکست خورد و به منطقه نسا گریخت و در آنجا توسط والی منطقه دستگیر و به محمد بن طاهر تحویل داده شد و او هم وی را به معتصم تحویل داد و در زندان بسیار تاریک و تنگ بستان موسی زندانی شد. محمد که جان خود را در خطر میدید توانست از زندان فرار کند؛ اما مجدداً دستگیر شد و در زندان درگذشت و بنا بر گزارش دیگری او را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند (طبری، 1967، ج7: 8 و 9؛ مسعودی، 1979، ج4: 350؛ اصفهانی: 466 و 473).
یحیی بن عمر بن حسین بن زید در سال 235ق. علیه متوکل دست به قیام زد؛ ولی توسط عبدالله بن طاهر دستگیر شد. متوکل دستور داد او را به عمر بن فرج رخّجی بسپارند. عمر با تندی با او سخن گفت و یحیی هم در پاسخش به وی دشنام داد. عمر جریان را به متوکل گزارش کرد و متوکل دستور داد چند ضربه تازیانه به او زدند و آنگاه او را در دارالفتح بن خاقان زندانی کرد و مدتی در آنجا بود تا این که آزاد شد (اصفهانی: 639).
از دیگر قیامکنندگان علوی، محمد بن صالح بن عبدالله بود که در زمان متوکل دست به قیام زد؛ ولی توسط ابن ابی الساج دستگیر و به زنجیر کشیده شد و محله سویقه را که محل زندگی حسنیان بود ویران نمود و نخلهای آنها را از جا کند. محمد به مدت سه سال با غل و زنجیر و شکنجههای فراوان در زندان باقی ماند تا این که به مدح متوکل پرداخت و آزاد شد (اصفهانی، 600 و 609؛ تنوخی، نشوار1971، ج6: 256). در خصوص برخورد متوکل عباسی با علویان دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: گروهی معتقدند که دشمنی متوکل با علویان به حدی زیاد بود که دستور داد هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) میرود، دستگیر و در المطبق زندانی کنند. او همچنین دستور داد قبر امام حسین (ع) و خانههای اطراف آن را تخریب کرده و زمین آن را شخم زده و بذر بکارند (طبری، 1967، ج9: 185؛ ابن الجوزی، 1992، ج11: 237؛ ابن اثیر، 1965، ج7: 55). همین گروه معتقدند که با شروع خلافت متوکل، رفتار نسبتاً ملایم سه خلیفه پیشین با علویان به پایان رسید و بر این باورند که متوکل کینهتوزی و دشمنی خاصی نسبت به علویان داشت (اصفهانی: 115).
گروهی دیگر معتقدند که متوکل رفتار مناسبی با علویان داشت و بهطورکلی اشارهای به آنچه طبری و ابن اثیر و ابن الجوزی آوردهاند، نکردهاند (یعقوبی، ج2: 512 و 513). مسعودی هم ضمن تأیید نظر یعقوبی (مسعودی، 1979، ج2: 502 و 503 و 574)نسبت به عملکرد خلیفه عباسی موضع دوگانهای دارد. گاه نارضایتی خود را ابراز میکند و گاه از او تمجید میکند (مسعودی، 1979، ج2: 496). شیخ مفید نیز موضعگیری یعقوبی را تأیید میکند (شیخ مفید: 329). قیام علویان هرگز فروکش نکرد. احمد بن محمد بن یحیی در ایام خلافت معتز خروج کرد. والی شهر او را دستگیر کرد و در خانه مروان واقع در دارالاماره مدینه زندانی کرد. احمد همچنان در زندان بود تا این که درگذشت (اصفهانی: 672). همچنین مردی به نام عباد - که ممکن است همان علی بن محمد بن احمد باشد - با گروهی از زنگیان در سال 255ه.ق. در بصره قیام کرد که بهوسیله محمد ابی عون والی بصره دستگیر و زندانی شد (ابن الجوزی، 1992، ج12: 85 و 86).
2-2- مخالفان سیاسی:
منصور عباسی با داشتن روحیه شاهانه تحمل هیچ مخالفی را نداشت و تلاش میکرد مخالفان خود را با تطمیع یا جنگ از سر راه بردارد و در مقابل قیامکنندگان و مخالفان سیاسی که صرفاً با حکومت عباسی اظهار مخالفت میکردند یا بعضاً بدون شرکت در قیام، با قیامکنندگان همراهی سیاسی داشتند بهشدت سختگیری میکرد. در مورد قیام نفس زکیه هم به همین شیوه عمل کرد؛ هرچند که نفس زکیه در این قیام شهید شد و هرگز به زندان نیفتاد؛ ولی منصور در نتیجه قیام او و ناکام ماندن در تطمیع وی (الازدی، 1967: 182)، بهمنظور تحتفشار قراردادن نفس زکیه، دستور داد تا حامیان سیاسی قیام از جمله عبدالله پدر نفس زکیه و گروهی 12 نفره از بستگان او را دستگیر و در مدینه زندانی کنند (طبری، 1967، ج7: 547؛ ابن عبدربه، 1965، ج5: 78). در میان این گروه محمد بن ابراهیم بن حسن معروف به دیباج اصفر حضور داشت که به دستور منصور دیواری را شکافتند واو را در میان دیوار گذاشته و آن را مرمت کردند (طبری، 1967، ج7: 546؛ غفاری، 1400: 135 و 137). این گروه همچنان در زندان بودند تا این که منصور به سفر حج رفت و به ریاح بن عثمان والی مدینه دستور داد تا آنها را به عراق ببرند. در بین راه در منطقه ربذه آهنگران را فرا خواندند تا برای هرکدام غل و زنجیری آماده کردند و بر دست وپای آنها نهادند و با همان وضع به عراق بردند (طبری،1967، ج7: 540؛ الازدی 1967: 18 و 181). بلاذری میگوید: «وقتی به کوفه رسیدند، ربیع بن یونس وزیر منصور آن ها را در زندان هاشمی به زندان افکند» (بلاذری، 1992: 332). عبدالله پدر نفس زکیه به مدت سه سال در هاشمیه زندان بود تا این که در سال 145ق. در 75 سالگی به همراه حسین بن حسن و ابراهیم برادرش در زندان در گذشتند (طبری، 1967، ج7: 524 و 525). یعقوبی این موضوع را با مبالغه فراوان بیان کرده است و معتقد است که عبدالله بن حسن و اهل بیت او را میخکوب شده به دیوار زندان یافتند (یعقوبی، تاریخ، ج2: 370). تنوخی و خطیب بغدادی معتقدند که منصور، عبدالله بن حسن را در زندان المطبق بغداد زندانی کرد، این در حالی است که اکثر منابع تاریخی تأکید دارند که عبدالله در سال 145ق. وفات یافت و این همان سالی است که ساختن شهر بغداد تازه آغاز شده بود و پس از ساختن بغداد منصور دستور داد تا باقیمانده علویان را در المطبق زندانی کنند. گفته شده که علی بن حسن، موسی بن عبدالله و محمد بن عبدالله بن عمر العثمانی (دیباج) و سایر افراد همراهشان در زندان جان سپردند (خطیب، ج5: 357).
نتیجه این که با توجه به بیعت سفاح و منصور در ابواء با محمد نفس زکیه، عباسیان پس از قدرت گرفتن، اندیشهای جز به تمکین واداشتن او نداشتند. این امر باعث شد تا عبدالله محض (بزرگ خاندان حسنی و برنامه ریز و سیاستگذار قیام فرزندانش) مورد توجه آنان قرار گیرد. دو خلیفه اول عباسی، نخست کوشیدند تا با تطمیع عبدالله و نزدیکانش، مقدمات تسلیم شدن فرزندان او را فراهم آورند تا از هرگونه قیام و زیر سؤال بردن مشروعیت حکومت عباسی جلوگیری کنند؛ اما با ادامة دعوت مخفیانة حسنیان در دوره منصور، او از تمام امکانات خود برای به تسلیم واداشتن فرزندان عبدالله محض استفاده کرد. در واقع، با بی نتیجه ماندن تدابیر همراه با مماشات خلفای عباسی در مقابل سادات حسنی، منصور سیاست خود را در قبال آنان تغییر داد. زندانی کردن حسنیان و نزدیکان آنان در زندان هاشمیه، معلول برنامه ریزی عباسیان برای وارد کردن فشارروانی بر محمد بن عبدالله، حذف حامیان و برنامه ریزان قیام او و تحمیل قیامی زود هنگام بر او بود. در واقع، این گروگان گیری سیاسی که با هدف ایجاد اختلال درمدیریت جریان مخالف صورت گرفت، آخرین حلقه از مجموعه اقداماتی بود که بهمنظور رخنه درمدیریت سیاسی- نظامی حسنیان انجام شد. سرانجام نیز این سیاست موجبات قیام شتابزدة محمد بن عبدالله و برادرش ابراهیم و فائق آمدن منصور عباسی بر آنان را فراهم آورد. همچنین این سیاست منصور، حذف حامیان اصلی قیام علویان را در پی داشت.
منصور همچنین عبدالله بن عمر بن حفص العامری و برادرش ابوبکر بن عمر را به دلیل جانبداری از علویانی چون علی بن محمد بن عبدالله بن حسن (بلاذری، 1978: 259 و 260؛ اصفهانی: 289 تا290) و اسامة بن عمرو از اهالی مصر را به دلیل پنهان کردن علی بن محمد بن عبدالله بن حسن (کندی، 1908: 362) در المطبق زندانی نمود.
یعقوب بن طهمان از حامیان سیاسی علویان نیز از جمله کسانی بود که برای اخذ بیعت برای نفس زکیه تلاش میکرد او و برادرانش که از همراهان نفس زکیه بودند (طبری، 1967، ج8: 154 و 155؛ جهشیاری، 1938: 114؛ ابن اثیر، 1965، ج6: 69 و 70) پس از سرکوب قیام، مدتی فراری بودند تا این که سرانجام دستگیر و زندانی شدند و در سال 159ق. زمان خلافت مهدی عباسی آزاد گردید (طبری، همانجا؛ ابن اثیر، 1965، ج6: 41). یعقوب به تدریج از مقربان درگاه خلیفه گردید و در سال 163ق. از سوی خلیفه به وزارت رسید (جهشیاری، 1938: 1159)؛ ولی عاقبت با دسیسه سعایتکنندگان از منصب وزارت خلع و به دستور خلیفه به زندان افتاد (طبری، 1967، ج8: 157 و 158).
جعفر بن زیاد الاحمر از اهالی کوفه (السمعانی، ج1: 1980 و 144) نیز به همراه جماعتی دیگر از شیعیان نیز توسط منصور زندانی شدند. وی از سران و حامیان شیعیان در خراسان بود و به علت داشتن عقیده شیعی مورد خشم منصور عباسی قرار گرفت و به دستور او در خراسان دستگیر و با وضع توهین آمیزی به بغداد برده شد و مدت زیادی در یک زندان زیر زمینی زندانی گردید (خطیب بغدادی، ج7: 150؛ ذهبی، 1992، ج1: 104 و 105).
امام موسی کاظم (ع) نیز براثر سعایت بدخواهان مورد غضب هارون قرار گرفت. جعفر بن یحیی برمکی به بدگویی امام (ع) نزد هارون پرداخت. منظورش از این بدگوییها این بود که میخواست به هارون القاء کند که گویا امام (ع) تلاش دارد تا با امکانات مالی فراوانی که دارد، بتواند خلافت را به دست بگیرد (اصفهانی: 501 و 502). بر اثر این القائات بود که هارون، امام (ع) را در مسجد مدینه دستگیر و با غلوزنجیر روانه بصره کرد؛ سپس او را به بغداد نزد فضل بن ربیع و پس از آن نزد فضل بن یحیی زندانی کرد. در این هنگام مجدداً سعایتکنندگان به نقش مخرب خود ادامه دادند و به هارون گزارش دادند که فضل نسبت به امام (ع) سختگیری نمیکند. هارون هم پس از پی بردن به صحت گزارشات واصله، دستور داد تا امام (ع) را به سندی بن شاهک بسپارند (خطیب بغدادی، 31 و 32؛ ابن الجوزی، 1992، ج9: 88؛ ابن اثیر، 1965، ج6: 164؛ ابنطباطبا، 1966: 196). هارونالرشید به سندی بن شاهک دستور داد تا امام (ع) را به شهادت برساند (ابن طباطبا، 1966: 196).
نقش سعایتکنندگان در برانگیختن دشمنی خلفاء نسبت به علویان به ویژه هارونالرشید بسیار برجسته است. علاوه بر نقش مخرب سعایتکنندگان، دشمنی ذاتی عباسیان و جاه طلبی یحیی برمکی، از عوامل اصلی تصمیم هارونالرشید برای به شهادت رساندن امام (ع) بودند.
در پی فرار احمد بن عیسی از مخالفان هارونالرشید، دستگاه حکومتی متوجه شد که احمد به بصره رفته است لذا با دادن پول فراوان به مردم، سرانجام متوجه شدند که وی نزد فردی به نام حاضر از مخالفان عباسی و از حامیان سیاسی علویان، مخفی شده است. حاضر را احضار کردند تا مخفیگاه احمد را افشا کند؛ ولی چون همکاری نکرد، به دستور هارون گردنش را زدند (یعقوبی، ج2: 423؛ اصفهانی: 622). اصفهانی در خصوص قتل حاضر دو نقل را آورده است. یکی آن بود که گذشت و دیگری این است که میگوید: «صحیح آن است که حاضر را مهدی عباسی به قتل رساند؛ زیرا حاضر نشد عیسی بن زید را نزد او بیاورد» (اصفهانی: 351). یعقوبی کشته شدن حاضر به دست هارون را تأیید میکند (یعقوبی، ج2: 423).
ابراهیم بن موسی بن عبدالله به همراه عبدالله بن یوسف بن ابراهیم در ایام خلافت مهدی به علت اختلافات سیاسی توسط والی مدینه دستگیر و زندانی شدند. ابراهیم آنقدر در زندان ماند تا همانجا درگذشت (اصفهانی: 681).
قاسم بن اسحاق بن عبدالله معروف به ابوهاشم را نیز به دلیل اهانت به خلیفه معتز عباسی زندانی کردند. قاسم زبان تیز و برنده ای داشت، از این رو در سال 252ق. دستگیر ودر سامرا زندانی شد (خطیب، ج8: 369).
والی بصره هم محمد بن زید بن علی (طبری،1967: 410 و 412) را به علت اختلافات سیاسی دستگیر و زندانی نمود. محمد بن حسین بن محمد نیز در ایام خلافت معتمد در سامرا زندانی شد و در همان زندان درگذشت (اصفهانی، مقاتل، 688). والیان معتمد هم نسبت به علویان سختگیری میکردند. یعقوب لیث صفاری والی سجستان و نیشابور، حسین بن ابراهیم بن علی را به علت مخالفتهای سیاسی، دستگیر وزندانی نمود. وقتی یعقوب قصد عزیمت به طبرستان داشت، حسین رابا خود برد؛ او در بین راه جان سپرد (اصفهانی: 689).
یعقوب همچنین محمد بن عبدالله بن زید را در طبرستان دستگیر و در نیشابور زندانی نمود. او هم در همان زندان در گذشت (اصفهانی: 690). دلیل زندانی شدن همه این افراد انگیزههای عقیدتی، اختلافات سیاسی و مخالفت با حاکمیت عباسیان بود. والی مکه نیز علوی صوفی را که درسال 259ق. در مصر ظهور کرده و به مکه پناه برده بود، دستگیر و زندانی نمود؛ سپس او را از مکه اخراج کرده و نزد ابن طولون فرستاد و او هم وی را زندانی کرد (ابن اثیر، 1965: 263 و 264). در سال 272ق. ابو احمد الذوائبی از اتباع علویان با کمک دوستانش توانست از زندان فرار کند؛ اما حکومت عباسی متوجه اقدامات آنها شد و اقدام به بستن دروازههای شهر نمود و ذوائبی مجدداً دستگیر شد و به دستور موفق عباسی دست و پای او را خلاف هم قطع کردند (طبری، 1967: 9 و10).
3-2- حامیان مالی علویان
سدیف بن میمون به علت مخالفت با منصور عباسی و هجو وی و همچنین کمک مالی به عبدالله بن حسن (بلاذری، 1978: 224) دستگیر و تحت نظر بود تا این که به خواست منصور عباسی و به دست عبد الصمد بن علی والی مدینه درحالیکه استخوانهایش شکسته ونیمه جان گردیده بود در چاهی انداخته شد و بدین شکل او را به قتل رساند (ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج2: 151؛ عسقلانی، ج3: 10).
دیگر حامی مالی علویان، عثمان بن محمد بن خالد بن زبیر و فرزندش محمد (طبری، 1967: 207 و 206) و ابوبکر بن سبره مسئول امور مالی دو قبیله طی و اسد به دلیل کمک مالی به مبلغ بیست و چهار هزار دینار به نفس زکیه (طبری، 1967، ج7: 611؛ بلاذری، 1978: 97 و 96؛ تنوخی، الفرج، 1978، ج2: 22 و 20؛ العیون، ج3: 250 و 249؛ ابن الجوزی، ج8: 1992، 69 و 68) توسط منصور عباسی دستگیر و زندانی شدند.
با توجه به سختگیریهای مهدی، معتز و مهتدی و شکستهای پیاپی علویان، سران علوی به این نتیجه رسیدند که باید در شیوه مبارزاتی خود تجدید نظر کنند؛ بنابر این از آن پس تلاش کردند به جای قیام، پیروان خود را با اقدامات فرهنگی نسبت به مشروع بودن اقدامات و شیوه جدید مبارزاتی خود آگاه سازند و از سوء استفاده از نام علویان جلو گیری نمایند. به همین خاطر ابن طومار به عنوان نقیب طالبیان انتخاب شد و از آن پس هر کس ادعای علوی بودن میکرد و قصد قیام داشت، ابن طومار با او به مباحثه میپرداخت و ادعای کذب او را ثابت و او را زندانی میکردند و بدین وسیله از سوء استفاده از نام علویان پیشگیری نمودند (ابن الجوزی، 1992، ج13: 15؛ عریب: 64).
برخورد عباسیان با علویان از دو منظر قابل طرح است:
1. از منظر سیاسی و حکومتداری: از آنجا که هر حکومتی در قبال حفظ امنیت جامعه مسئولیت دارد؛ بنابراین ضروری است با هر پدیده ای که امنیت جامعه را به خطر میاندازد مقابله کند؛ چه در غیر این صورت نظام اجتماعی از هم گسسته شده و حکومت نیز توان اداره جامعه را نخواهد داشت و جامعه دچار هرج و مرج میگردد.
2. از منظر حقانیت و مشروعیت: از این دیدگاه باید گفت از آنجا که سران و بنیانگذاران عباسی قبل از سقوط امویان شعارشان الرضا من آل محمد بود و بر همین اساس با نفس زکیه از آل محمد به عنوان خلیفه دوره بعد از سقوط امویان، بیعت کردند؛ ولی پس از پیروزی، بیعت شکنی نمودند، از مشروعیت و حقانیت برخوردار نبودند؛ زیرا اساس حکومتشان بر بیعت شکنی بنا شده بود.
از نگاه اول قیام علیه حکومت مستقر نمیتواند وجهه قابل قبولی داشته باشد.
از نگاه دوم قیامکنندگان در پی احیای حق خود بودند و بیعت شکنی را گناه بزرگ عباسیان میدانستند. همین مسئله عامل اصلی بروز اختلاف بین عباسیان و علویان بود که منجر به قیامهای متعدد علیه حکومت عباسیان گردید.
3- انگیزه قیامکنندگان و مخالفان سیاسی:
از ناکارآمد بودن سیاست تطمیع خلفای عباسی بهمنظور همراه کردن علویان مخالف با حکومت خود، میتوان نتیجه گرفت که صرف مسائل مالی و اقتصادی نمیتواند انگیزه قیام ومخالفت علویان بوده باشد؛ بلکه انگیزه قیام و مخالفت آنها، سیاسی بوده و همه تلاششان این بود که چون حکومت عباسی را نامشروع میدانستند، میخواستند آن را سرنگون کرده و حکومتی بر مبنای اهداف سیاسی خود تشکیل دهند.
شاهد این مدعا یکی پیشنهاد منصور عباسی به محمد نفس زکیه مبنی بر آزادی بستگان و حامیان او از زندان و پرداختن هزار هزار درهم و دادن امان به وی وتمام خاندان و حامیانش در ازای سازش و دست کشیدن از قیام و رد این پیشنهاد از سوی محمد نفس زکیه (طبری، 1967، ج7: 566؛ الازدی، 1967: 182) و دیگری پیشنهاد ابن سمیدع به یحیی بن عمر بن علی (ع) مبنی برپرداخت هزار دینار از سوی خود و پرداخت هزار دینار دیگر با کمک سایر مسلمانان در ازای سازش و دست کشیدن از قیام و پاسخ محکم وی که گفته بود: «همسرم مطلقه باد اگراز این قیام منظوری جز رضای خدا داشته باشم» (طبری، 1967، ج7: 567؛ مقاتل، ترجمه رسولی محلاتی: 182).
در دستگاه حکومتی حاکمان عباسی آنچه جرم محسوب می شد، اعم از قیام، مخالفت سیاسی یا حتی کمک مالی به مخالفان مجازات مشخصی وجود نداشت؛ زیرا مبنای قانونی خاصی برای تشخیص و اِعمال مجازات برای جرم های متفاوت تدوین نشده بود و چیزی جز اراده خلیفه در تعیین مقدار و نوع مجازاتها تعیین کننده نبود. به همین دلیل میبینیم که در مجازات قیامکنندگان و مخالفان سیاسی اختلاف معنا داری وجود ندارد و دستگیری، زندان، شکنجه، به غلوزنجیر کشیده شدن، مسموم ساختن و نهایتاً قتل وجه مشترک بیشتر زندانیان علوی بود. از اختلاف احکام صادره از سوی خلفا برای مجازات علویان، تعیین کننده بودن اراده خلیفه در تعیین نوع و مقدار مجازات بهتر فهمیده میشود.
بیشتر رهبران قیامها و مخالفان سیاسی، زندانی و به قتل میرسیدند، ولی در مواردی با داشتن جرم یکسان احکامی متفاوت صادر میشد مثل آنچه در زمان هارونالرشید در خصوص مخول بن ابراهیم و عبدربه بن علقمه از یاران قیام یحیی اتفاق افتاد و این دو مدتی را در زندان گذراندند و سپس به دستور هارونالرشید آزاد گردیدند. همچنین در در زمان متوکل عباسی، محمد بن صالح که رهبری قیام را بر عهده داشت فقط مدت سه سال در زندان بود و پس از مدح خلیفه آزاد گردید درحالیکه محله سویقه که محل زندگی یاران او بود به آتش کشیده شد و تعداد زیادی کشته شدند. همچنین یحیی بن عمر بن حسن بن زید رهبر قیام علیه متوکل عباسی دستگیر و مدتی در زندان بسر برد؛ سپس آزاد گردید؛ ولی منصور عباسی، محمد بن ابراهیم بن حسن معروف به دیباخ اصفر را زنده میان دیوار گذاشت و او را زنده به گور کرد درحالیکه دیباج در هیچ قیامی شرکت نکرده بود.
بنابراین اختلاف معنا داری بین مجازات قیامکنندگان و مخالفان سیاسی از علویان، وجود نداشت. این نوع مجازاتهای مختلف و بعضاً متناقض بیانگر نداشتن روند قضایی یکسان ومنسجم و همچنین حاکمیت مطلق اراده خلیفه یا کارگزاران او در مقدار و چگونگی مجازاتها بود.
4- نتیجه گیری:
علویان مخالف حکومت عباسیان که گرفتار زندان، شکنجه و قتل شدند- سه گونه بودند: قیامکنندگان و مخالفان سیاسی و حامیان مالی آنها. حکومت عباسی در مجازات این سه گروه تفاوتی قائل نبود؛ زیرا مجازات زندان، شکنجه و قتل را برای هر همه اعمال میکرد. به دلیل این که روند قضایی خاصی وجود نداشت تعیین میزان و نوع مجازات به خواست و اراده خلیفه و کارگزارانش بستگی داشت و عموماً بین جرم انتسابی و مجازاتها، تناسبی وجود نداشت و در بیشتر موارد شکنجههای تکمیلی بیش از مجازات اصلی (زندان) مورد توجه بوده و اعمال میشد. انگیزه گونههای علویان مخالف عباسی، سیاسی بود و هدفشان بر اندازی حکومت و بر پایی حکومتی متناسب با اهداف سیاسی مورد نظرشان بود.
فهرست منابع
1. ابن اثیر، علی بن محمد الشیبانی (1965)، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت.
2. ابن الجوزی (1992)، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت.
3. ابن العماد حنبلی شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان1406ق.
4. ابن طباطبا، محمد بن علی (ابن طقطقا) (1966)، الفخری فی الاداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، دار صادر، بیروت.
5. ابن عبد ربه، احمد بن محمد (1965)، العقد الفرید، تحقیق احمد امین و دیگران، مطبعة لجنة التالیف، القاهره.
6. ابن عساکر، علی بن حسن (1415ق)، تاریخ مدینه دمشق، دار الفکر، بیروت.
7. ابن قتیبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم (بی تا)، عیون الاخبار، تحقیق یوسف علی الطویل، دار الکتب العلمیة، بیروت.
8. ابن کثیر (1966)، الحافظ ابو الفداء الدمشقی، البدایة و النهایة، مطبعة المعارف.
9. الازدی، یزید بن محمد (1967)، تاریخ موصل، موسسة دار التحریر للطبع و النشر، قاهره.
10. اصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین (بی تا)، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، دار المعرفة، بیروت.
11. امین، احمد، ضحی الاسلام، چاپ هفتم، مکتبة النهضة المصریة، قاهره.
12. البسوی، یعقوب بن سفیان (1981)، المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیائ العمری، موسسة الرسالة، بیروت.
13. بلاذری، احمد بن یحیی (1978)، انساب الاشراف، تحقیق عبد الزیز الدوری، دار فرانتس اشتاینر، بیروت.
14. بلاذری، احمد بن یحیی (1992)، البلدان و فتوح هاو احکامها، تحقیق سهیل زکار، دار الفکر، بیروت.
15. تنوخی، المحسن بن علی (1971)، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، تحقیق عبود الشالچی، بی جا.
16. تنوخی، المحسن بن علی (1978)، الفرج بعد الشدة، دار صادر بیروت.
17. جعفری، حسین محمد (1359)، تشیع در مسیرتاریخ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
18. جهشیاری، محمد بن عبدوس (1988)، الوزراء و الکتّاب، دار الفکر الحدیث، بیروت.
19. حسین، جاسم (1376)، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، انتشارات امیر کبیر، تهران.
20. خطیب بغدادی، احمد بن علی (بی تا)، تاریخ بغداد، دار الکتاب العربی، بیروت.
21. ذهبی، محمد بن احمد (1992)، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبد السلام التدمری، دار الکتاب العربی، بیروت.
22. السمعانی، عبد الکریم بن محمد (1980)، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، نشره محمد امین دمج، بیروت.
23. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن (1969)، تاریخ الخلفاء، تحقیق محی الدین عبد الحمید، مطبعة الفجالة، القاهرة.
24. شوقی ضیف، احمد (1992)، تاریخ الادب العربی (العصر العباسی الاول) دار المعارف، بیروت، الطبعة العاشرة.
25. شیخ مفید، محمد بن نعمان (بی تا)، الارشاد، منشورات بصیرتی، قم.
26. طبری، محمد بن جریر (1967)، تاریخ رسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالمعارف، القاهره.
27. طقوش، محمد سهیل (1383)، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم.
28. عسقلانی، احمد بن علی (1987)، لسان المیزان، دارالفکر، بیروت، لبنان.
29. غفاری، عباسقلی (1400)، تاریخ سخت کشی، نشر نگاه، تهران.
30. الکندی، محمد بن یوسف (1908)، الولاة و القضاة، مطبعة الادبء الیسوعین، بیروت.
31. مسعودی، علی بن الحسین (1979)، مروجالذهب و معادن الجواهر، تحقیق شارل بیلا، نشر الجامعة اللبنانیة، بیروت.
32. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت.
[1] - دانشجوی مقطع دکتری، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
[2] - دانشیار، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول) noorfarahmand@yahoo.com
[3] - استادیار، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.