زمینه: خلاقیت و نوآوری مفهومی است جامع و کلی که افزایش آن به عنوان یک ضرورت، جهت ارتقای سطح زندگی، رفاه بیشتر، آرامش و آسایش انسان ها، همواره مدنظر دست اندرکاران اقتصاد و دولتمردان بوده است. خلاقیت برای بقاء هر سازمانی لازم است. در طی زمان سازمان های غیر خلاق از صحنه مح چکیده کامل
زمینه: خلاقیت و نوآوری مفهومی است جامع و کلی که افزایش آن به عنوان یک ضرورت، جهت ارتقای سطح زندگی، رفاه بیشتر، آرامش و آسایش انسان ها، همواره مدنظر دست اندرکاران اقتصاد و دولتمردان بوده است. خلاقیت برای بقاء هر سازمانی لازم است. در طی زمان سازمان های غیر خلاق از صحنه محو می شوند و اگرچه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی یا در مقطعی از عمر خود موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم می شود. هدف: این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در سازمان صدا و سیمااجرا شد. روش: به منظور آزمون فرضیه های تحقیق، از روش پیمایش استفاده شده و تکنیک جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش، کارشناسان و مدیران صدا و سیما بوده که تعداد 257 نفر به عنوان نمونه تعیین شدند. یافته ها: بین عامل مدیریت و ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما ارتباط معنا داری وجود داشته و 72% افراد عامل مدیریت بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما را مؤثر ارزیابی کرده اند. بین عامل ساختار و ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما ارتباط معناداری وجود داشته و 74% افراد عامل ساختار بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما را مؤثر ارزیابی کرده اند. بین عامل تشویق و پاداش و ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما ارتباط معناداری وجود داشته و 67% افراد عامل تشویق و پاداش بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما را مؤثر ارزیابی کرده اند. بین عامل ایجاد زمینه مشارکت کارکنان و ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما ارتباط معناداری وجود داشته و 61% افراد عامل ایجاد زمینه مشارکت کارکنان بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در صدا و سیما را مؤثر ارزیابی کرده اند. نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحلیل آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که عوامل مدیریت، ساختار، تشویق و پاداش و زمینه مشارکت کارکنان بر ارتقای خلاقیت و نوآوری در سازمان صدا و سیما اثرگذار است.
پرونده مقاله
زمینه: امروزه خلاقیت و نوآوری و مدیریت آن، یک نیاز راهبردی برای سازمانهای رسانهای است. این سازمانها نیازمند نوعی سازوکار ویژه هستند تا بتوانند خلاقیت را خلاقانه مدیریت کنند. نیاز به مدیریت خلاقیت و نوآوری در تولید محتوای تلویزیونی، در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ا چکیده کامل
زمینه: امروزه خلاقیت و نوآوری و مدیریت آن، یک نیاز راهبردی برای سازمانهای رسانهای است. این سازمانها نیازمند نوعی سازوکار ویژه هستند تا بتوانند خلاقیت را خلاقانه مدیریت کنند. نیاز به مدیریت خلاقیت و نوآوری در تولید محتوای تلویزیونی، در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز احساس میشود. هدف: به صورت مشخص هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی مفهومی پیشنهادی مدیریت خلاقیت و نوآوری در تولید محتوای تلویزیونی برای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است. روش: پژوهش حاضر با روش نظریهپردازی دادهبنیاد اجرا شده است. برای این منظور، 10 نفر از مطلعترین مدیران و برنامهسازان تلویزیونی و نیز صاحبنظران و کارشناسان حوزه خلاقیت و نوآوری در عرصه دانشگاهی کشور، بر اساس روش نمونهگیری نظری، انتخاب شدند. دادهها با بهرهگیری از روش مصاحبه عمیق گردآوری و پسازآن طبق سازوکار مطرح در روش نظریهپردازی دادهبنیاد با اجرای مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی، تحلیل شد. یافتهها: کدهای مستخرج از مصاحبهها در چهار دسته کد محوری دستهبندی شدند. یک دسته از مفاهیم به معرفی ویژگیها و ابعاد فرایند برنامهسازی تلویزیونی میپردازد؛ دسته بعدی ضمن بررسی نقش مدیر در مراحل مختلف فرایند برنامهسازی، برخی از وظایف و تکالیف اولیه و ویژگیهای ذاتی و مهارتی او را در مدیریت خلاقیت و نوآوری بیان میکند؛ در کد محوری سوم، نقشها و وظایف برنامهساز در فرایند برنامهسازی و همچنین استعدادها، مهارتها و تواناییهای او جا میگیرد؛ و نهایتاً مفاهیم مرتبط با نیازها، الزامات و اقدامات پایهای در بروز خلاقیت و نوآوری در سازمان نیز در کد محوری چهارم دستهبندی میشود. نتیجهگیری: در پایان برای اولینبار الگوی مفهومی مدیریت خلاقیت و نوآوری در تولید محتوای تلویزیونی شامل چهار بعد برنامهسازی تلویزیونی خلاق، مدیر در برنامهسازی تلویزیونی خلاق، برنامهساز در برنامهسازی تلویزیونی خلاق و سازمان و برنامهسازی تلویزیونی خلاق، طراحی و برای اجرا در معاونت سیمای سازمان صداوسیما پیشنهاد شد.
پرونده مقاله
زمینه: امروزه جهان در حال تغییر و تحولات سریع و روز افزون است و در این میان سازمانهایی میتوانند موجودیت خود را حفظ کنند و به رقابت ادامه دهند که دارای توانمندسازی روانشناختی و خلاقیت باشند. هدف: بررسی رابطه بین توانمندسازی روانشناختی با خلاقیت در بین کارکنان ستادیِ وز چکیده کامل
زمینه: امروزه جهان در حال تغییر و تحولات سریع و روز افزون است و در این میان سازمانهایی میتوانند موجودیت خود را حفظ کنند و به رقابت ادامه دهند که دارای توانمندسازی روانشناختی و خلاقیت باشند. هدف: بررسی رابطه بین توانمندسازی روانشناختی با خلاقیت در بین کارکنان ستادیِ وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ گردآوری دادهها از نوع پیمایشی همبستگی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان ستادیِ وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات میباشد که از میان آنها تعداد387 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه تعیین شدند و پرسشنامه بین آنها توزیع شد. یافتهها: نتایج نشان داد که بین خلاقیت با توانمندسازی روانشناختی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و بین خلاقیت با ابعاد؛ خودکارآمدی، خودمختاری، معناداری و اثرگذاری؛ رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و اینکه بین بُعد اعتماد و اطمینان با خلاقیت رابطه وجود ندارد. نتیجهگیری: توانمندسازیروانشناختی بر خلاقیت تاثیر دارد و هر چقدر کارکنان توانمندی روانشناختی بالاتری داشته باشند از خلاقیت بیشتری برخوردار خواهند بود.
پرونده مقاله
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه الگوی اولویت بندی شهرهای بسترساز گردشگری خلاق در ایران بود. روش: تحقیق حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی است. روش تحقیق باتوجهبهماهیتمسألهموردمطالعه،توصیفیتحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی استفاده شد. تا بانگاهیعمیقو بررسیهمهجا چکیده کامل
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه الگوی اولویت بندی شهرهای بسترساز گردشگری خلاق در ایران بود. روش: تحقیق حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی است. روش تحقیق باتوجهبهماهیتمسألهموردمطالعه،توصیفیتحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی استفاده شد. تا بانگاهیعمیقو بررسیهمهجانبه،پتانسیلکشوروبخصوص شهرها، شهرهایدارایاستعدادهای گردشگری با استفاده از معیارهای گردشگریخلاق سنجیده شده ونقشه و راهکارهای پیشنهادی جهت معرفی این شهرها تهیه و تدوین شده است. در این مسیر جهت تعیین میزان اهمیت هر یک از معیارها و تعیین اولویت شهرها از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است. همچنین برای تحلیل و آنالیز دادهها از نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. یافتهها: یافتههای تحقیق میزان اهمیت هر یک از بسترهای گردشگری خلاق را با توجه به شاخص ها نشان می دهند. به طوری که وزن نسبی فرهنگ و سنتهای بومی (215/0)، هنر بومی (159/0)، معماری و شهرسازی کهن (143/0)، عناصر تاریخی (122/0)، صنایع دستی (100/0)، عناصر طبیعی (071/0)، صنایع غذایی (054/0)، ادبیات (041/0)، گویش محلی (032/0)، موسیقی بومی (025/0)، مذهب (021/0) و ژئوتوریسم (071/0) است. نتیجه گیری: بر اساس وزن های نسبی هر یک از بسترهای گردشگری خلاق شهرهای کرمان، اراک، قزوین و اردبیل در اولویت اول، چابهار، یزد، کاشان، قشم، ارومیه، تبریز، همدان، کرمانشاه، اصفهان، یاسوج، اهواز، بوشهر و ایلام در اولویت دوم توسعه زیرساختهای گردشگری قرار گرفتهاند.
پرونده مقاله
زمینه: یکی از هدفهای عملیاتی و راهکارهای آن در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، استقرار نظام خلاقیت و نوآوری در آموزش و پرورش در راستای تربیت جامع و بالندگی معنوی و اخلاقی است. از طرفی؛ رهبری اصیل، از جمله تئوریهای جدیدی است که برای الهام بخشی و به کار گرفتن ظرفیت روان چکیده کامل
زمینه: یکی از هدفهای عملیاتی و راهکارهای آن در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، استقرار نظام خلاقیت و نوآوری در آموزش و پرورش در راستای تربیت جامع و بالندگی معنوی و اخلاقی است. از طرفی؛ رهبری اصیل، از جمله تئوریهای جدیدی است که برای الهام بخشی و به کار گرفتن ظرفیت روانشناختی زیردستان و ایجاد قابلیتهای نوآوری مطرح شدهاست. هدف: هدف اصلی این پژوهش پیشبینی قابلیتهای نوآوری براساس سبک رهبری اصیل در آموزش و پرورش است. روش: روش تحقیق، توصیفی از نوع هبستگی و پیشبینی بود. جامعه آماری ما شامل کلیه کارمندان اداره آموزش و پرورش شهرستان قوچان بود. که نمونهای به اندازه 95 نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شد. برای بررسی ادراک کارکنان از رهبری اصیل از پرسشنامه استاندارد الیو و والومبا(2007) و برای بررسی قابلیتهای نوآوری از پرسشنامه استاندارد تسای و همکاران(2001) استفاده شد. پایایی پرسشنامهها با آلفای کرونباخ به ترتیب برای رهبری اصیل 91/0 و برای قابلیتهای نوآوری87/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون t، همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد مؤلفههای رهبری اصیل به جز پردازش متوازن در کارکنان آموزش و پرورش بالاتر از جامعه است. در مورد قابلیتهای نوآوری تفاوت معنادار نمیباشد. همچنین مولفههای رهبری اصیل48 درصد توانایی پیشبینی قابلیتهای نوآوری را دارند و 52درصد باقیمانده مربوط به سایر عوامل میباشد. با توجه به مقادیر به دست آمده از آزمون t، زیرمقیاس خودآگاهی(یکی از زیر مقیاسهای رهبری اصیل) با 44/0 = β بر میزان قابلیتهای نوآوری در سطح 5 درصد بیشترین تاثیر معنادار را دارد(p<0.05). نتیجهگیری: باتوجه به وجود رابطه و پیشبینی قابلیتهای نوآوری براساس سبک اصیل رهبری، پیشنهاد میشود مدیران و رهبران آموزش و پرورش، با کاربست این سبک رهبری و رویکردهای اجرایی مناسب آن، زمینه ایجاد قابلیتهای نوآوری را در زیردستان فراهم کنند
پرونده مقاله
هدف: این مقاله در صدد بررسی نقش فعالیتهای توسعه منابع انسانی بر نوآوری کارکنان با در نظر گرفتن نقش میانجی مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در بین کارکنان کمیته امداد امام خمینی (ره)، استان آذربایجان غربی است. روش: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی، توصیفی و از نوع همبستگی است. چکیده کامل
هدف: این مقاله در صدد بررسی نقش فعالیتهای توسعه منابع انسانی بر نوآوری کارکنان با در نظر گرفتن نقش میانجی مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در بین کارکنان کمیته امداد امام خمینی (ره)، استان آذربایجان غربی است. روش: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان کمیته امداد امام خمینی(ره)، استان آذربایجان غربی، شامل 437 نفر میباشد که از بین آنان 205 نفر به عنوان نمونه با استفاده از برآورد جدول مورگان انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامههای استاندارد فعالیتهای توسعه منابع انسانی ادراک شده، مدیریت دانش لاوسون، یادگیری سازمانی و نوآوری استفاده شد. همچنین، به منظور بررسی روابط متغیرها در الگوی مفهومی مدل معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از وجود رابطه معنادار میان فعالیتهای توسعه منابع انسانی با مدیریت دانش و یادگیری سازمانی می باشد. همچنین نقش میانجی مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در این پژوهش مورد تایید قرار گرفت. ارتباط مستقیم میان فعالیتهای توسعه منابع انسانی و نوآوری در این مطالعه تایید نشد. رابطه مدیریت دانش و یادگیری سازمانی با نوآوری در این پژوهش مورد تایید قرار گرفت. نتیجه گیری: مهمترین نتیجه پژوهش حاضر این است که با تقویت مدیریت دانش و یادگیری سازمانی، نوآوری کارکنان ارتقا خواهد یافت.
پرونده مقاله
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی میزان رابطهی مکانیزمهای مدیریت دانش بر نوآوری در دانشگاهها بود. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیق توصیفی- پیمایشی است. از این رو جامعه آماری کارکنان و مدیران دانشگاههای دولتی شهر تهران بودند که با استفاده از روش نمونهگیری مرحلهای خوشهای چکیده کامل
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی میزان رابطهی مکانیزمهای مدیریت دانش بر نوآوری در دانشگاهها بود. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیق توصیفی- پیمایشی است. از این رو جامعه آماری کارکنان و مدیران دانشگاههای دولتی شهر تهران بودند که با استفاده از روش نمونهگیری مرحلهای خوشهای و طبقهای تصادفی ابتدا از بین 10 دانشگاه دولتی شهر تهران، در هر خوشه تعدادی از دانشگاههای در آن خوشه انتخاب و پرسشنامه تحقیق به تعداد 364 عدد بین پاسخگویان توزیع شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تی تک گروهی ، ضریب همبستگی و معادله رگرسیون چندگانه گامبهگام استفاده گردید. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که، میانگین نمره کل زیرساختهای مدیریت دانش (29/2) از مقدار میانگین نظری (3) پایینتر است. ضمن آنکه، مقدار میانگین نوآوری فنی (37/2)، نوآوری اجرایی (17/2) و میانگین نمره کل نوآوری (27/2) از مقدار میانگین نظری (3) پایینتر است. همچنین، بررسی نتایج نشان میدهد که بین زیرساخت مدیریت دانش و نوآوری فنی با مقدار (431/.)، نوآوری اجرایی با مقدار (591/.) و نوآوری کلی با مقدار(616/.) نیز رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همینطور با توجه به میزانR² بدست آمده میتوان نتیجه گرفت که توانمند ساز فرهنگسازمانی در حدود 9/33 درصد از واریانس متغیر نوآوری دانشگاهی را در گام اول تبیین میکند. نتیجهگیری: جایگاه زیرساخت های مدیریت دانش و نوآوری(فنی و اجرایی) در دانشگاههای دولتی شهر تهران ، پایین تر از سطح متوسط میباشد. همچنین بین زیرساخت های مدیریت دانش؛ فرهنگسازمانی و ساختار سازمانی با نوآوری(فنی و اجرایی) رابطه مثبت و معنادار، و بین فناوری اطلاعات با نوآوری(فنی و اجرایی) رابطه معناداری وجود ندارد. نتایج به دست از آمده از تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که، از میان سه مکانیزم توانمند ساز فناوری اطلاعات، ساختار سازمانی و فرهنگسازمانی؛ فرهنگسازمانی و ساختار به ترتیب بیشترین سهم را در استقرار نوآوری داشتهاند.
پرونده مقاله