ارزیابی احساس جمعی در مجتمع های مسکونی، نمونه موردی: مجموعه مسکونی سعیدیه همدان
محورهای موضوعی : معماریراضیه اسفندیاری صدق 1 , مهرداد کریمی مشاور 2 , گلرخ دانشگر مقدم 3
1 - کارشناس ارشد معماری
2 - استادیار
3 - استاد یار
کلید واژه: معماری جمعی, احساس جمعی, روانشناسی محیط,
چکیده مقاله :
معماری جمعی به عنوان رویکردی نوین در معماری، با سه رویکرد سیاسی، جامعهشناسانه و روانشناسانه مطرح شده است. در معماری جمعی، رویکرد روانشناسانه به عنوان تنها رویکرد مرتبط با طراحی جمعی، دارای شاخص مهمی به نام احساس جمعی است. تحولات جامعه امروزی نظیر کوچکتر شدن خانوادهها سببساز کاهش احساس جمعی و عدم تمایل افراد برای حضور در فضاهای عمومی مجموعههای مسکونی گشته است، موضوعی که با ایجاد انگیزش به کمک طراحی، برای حضور و مشارکت مردم در فضاهای عمومی و بهرهگیری از تسهیلات و کیفیت این فضاها میتواند فزونی یابد. در این پژوهش با استفاده از شیوه تحقیق کیفی، به مطالعه و جمعآوری اطلاعات پرداخته و با استفاده از مشاهده و مصاحبه، در نمونه انتخاب شده (از طریق نمونهگیری هدفمند) و تطبیق آن با جدول طراحی استخراجی، این نتیجه حاصل شد که اقلیم و فرهنگ به عنوان دو عامل مهم در نگاه جمعی به مسکن در همدان شناخته می شوند.
Abstract Community architecture, as a novel approach in architecture, has changed throughout ages. This approach has many concepts which have increased and decreased during the times, but the main concept of community architecture has always been the indirect participation of people in designing. Also, public spaces and stability have recently been added to these new parameters. Among three approaches available in the architecture including political, social and psychological ones, the one that is strongly related to community architecture is a fundamental aspect named sense of community. Sense of community is often defined as a feeling of belonging to a group of members. A feeling that shows the members matter to one another and to the group, and a common faith that ensures that the members needs will be met through their commitment to a unity. Sense of community has two important parts. The first part is individual and the second part is collective. Gender, age, education, level of income and ownership are related to the individual level, while membership, influence, Integration and fulfillment of needs, shared emotional connection are related to the collective part. Public spaces are the most important spaces which could increase the sense of community. They are recognized as being accessible to all groups, providing freedom of action for users. Some changes in modern society may lead to a decrease in the sense of community in public spaces of residential complexes. For instance, most of the people do not like to be present in public spaces for participating and using of facilities of them, or technology and media prevent people from being together. In this new condition, the sense of community will slowly disappear. This is a big problem for all countries all over the world. Identifying and creating the conditions that foster and strengthen sense of community within public spaces of residential complex is an important task for us. We can make suitable conditions to encourage people for coming in public spaces of residential complex and share their needs and beliefs through designing methods. The reduction in this context could be empowered by the presence and participation of people. Thus, we classify our data in two tables. The first table shows design methods in community design with behavioral patterns and performance of spaces, and in the second table some methods for making better facilities to public spaces of residential complex presents have been presented. The only residential complex with public spaces in Hamadan is Saidyeh complex. We have divided the site of this complex into some parts, and observe them for 5 months. 65 persons were randomly selected and interviewed about their needs. A table is drawn according to performance of spaces, behavioral patterns, designing methods and style of investigation (interview or observation). This study aims at examining the collected information through a qualitative method and evaluates the selected samples (through targeted sampling) and compares them with table of designed parameters. As a result, we concluded that the climate and culture could affect community architecture in Hamadan.
ارزیابی احساس جمعی در مجتمع های مسکونی، نمونه موردی: مجموعه مسکونی سعیدیه همدان1
راضیه اسفندیاری صدق2*، مهرداد کریمی مشاور3**، گلرخ دانشگر مقدم4***
چکیده
معماری جمعی به عنوان رویکردی نوین در معماری، با سه رویکرد سیاسی، جامعهشناسانه و روانشناسانه مطرح شده است. در معماری جمعی، رویکرد روانشناسانه به عنوان تنها رویکرد مرتبط با طراحی جمعی، دارای شاخص مهمی به نام احساس جمعی است. تحولات جامعه مدرن امروزی نظیر کوچکتر شدن خانوادهها سببساز کاهش احساس جمعی و عدم تمایل افراد برای حضور در فضاهای عمومی مجموعههای مسکونی گشته است، موضوعی که با ایجاد انگیزش به کمک طراحی، برای حضور و مشارکت مردم در فضاهای عمومی و بهرهگیری از تسهیلات و کیفیت این فضاها میتواند فزونی یابد. در این پژوهش با استفاده از شیوه تحقیق کیفی، به مطالعه و جمعآوری اطلاعات پرداخته و با استفاده از مشاهده و مصاحبه، در نمونه انتخاب شده (از طریق نمونهگیری هدفمند) و تطبیق آن با جدول طراحی استخراج شده، این نتیجه حاصل شد که اقلیم و فرهنگ به عنوان دو عامل مهم در نگاه جمعی به مسکن در همدان شناخته می شوند.
واژه های کلیدی
معماری جمعی،احساس جمعی،روانشناسی محیط
مقدمه
[1] این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد راضیه اسفندیاری صدق به راهنمایی دکتر مهرداد کریمی مشاور و مشاوره دکتر گلرخ دانشگر مقدم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان میباشد.
[2] ** کارشناس ارشد معماری،دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان،دانشکده هنر و معماری،همدان،ایران. (مسئول مکاتبات).Email:Razieh.Sedgh@yahoo.com
[3] *** استادیار گروه معماری،دانشگاه بوعلیسینا،دانشکده هنر و معماری،گروه معماری، همدان، ایران.
[4] **** استادیار گروه معماری،دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان،دانشکده هنر و معماری،گروه معماری، همدان، ایران.
مجتمعهای مسکونی به عنوان پیچیدهترین و اساسیترین عملکرد در عرصه معماری قرن بیستم به حساب آمده و میتوانند تاثیرات بسیار زیادی بر رفتار ساکنین و روابط آنها در پی داشته باشند (ذبیحی و همکاران،1390)، آنها به عنوان مهمترین فضاهای زیستی از اهمیت ویژهای برخوردارند، گرچه متاسفانه به کارگیری الگوهای یکنواخت، در پاسخ به افزایش روند رو به رشد، تقاضای مسکن، سبب کاهش کیفیت مسکن و نارضایتی ساکنان آنها گشته است (معینی و اسلامی، 1388). بالارفتن احساس جمعی ساکنان در مجتمعهای مسکونی، در تعامل با همسایگان خود در فضاهای عمومی رخ می دهد. امروزه ابعاد انسانی فضاهای عمومی بیش از هر زمان دیگر مورد توجه برنامهریزان و طراحان شهری قرار گرفته و مردم نیز مشتاقانه به حضور و مشارکت در چنین فضاهایی پاسخ مثبت داده اند (Gehl & Lars, 2004). آنچه بیش از ابعاد کالبدی در حضور و تعامل اجتماعی افراد موثر است، پیش بینی و خلق رویدادهای اجتماعیست، که در عین ایجاد فرصتهای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، می تواند زمینه ساز ارتقا احساس جمعی هم باشد (Lennard & Lennard, 1984). با توجه به اهمیت فضاهای عمومی مجموعههای مسکونی و تمایل افراد برای حضور در این فضاها، به نظر می رسد با بررسی احساس جمعی در این بخش و به کارگیری اصول استخراجی آن در طراحیها، می توان به ارتقا این مهم که روز به روز در جامعه مدرن امروزی رو به کمرنگ شدن است کمک نمود.
روش شناسی تحقیق
در این پژوهش کیفی، پارادایم حاکم از نوع تفسیری است، که با توجه به نمونه هدفمند انتخاب شده، هدف پژوهشگر بررسی و تفسیر نیازهای ساکنان مجتمع مسکونی سعیدیه بوده ودر پی آن است که ضمن برآورد فضاهای مورد نیاز، عوامل موثر در افزایش احساس جمعی ساکنان را مورد بررسی قرار دهد، دادههای گردآوری شده در پژوهش کاملا روایی و متکی به نقل قولهاست و تلاش شده با مصاحبههای عمیق و طرح سوالات انعطاف پذیر و مشاهده به دادههای مورد نظر دست یافته و با تحلیل استقرایی نتیجه گیری گردد.
معماری جمعی
حوزه معماری جمعی وابسته به مباحث برنامهدهی معماری از منظر روانشناسی محیط است. به طوری که برای فهم و شناخت آن می بایست به موضوع برنامهدهی معماری بر مبنای علوم رفتاری (به ویژه روانشناسی محیط) توجه داشت ( Horelli, 2002 ). به طور کلی، در تعریف طراحی جمعی، علاوه بر مفاهیم اصلی آن که شامل مشارکت، نیازها، شرکت افراد محلی و توانمندسازی مردم است، پایداری و عرصه عمومی، به عنوان مفاهیمی جدید مورد تاکید واقع شده اند (Toker, 2007; Harrison & Martocchio, 1998).
شیوههای طراحی جمعی نهادینه شده در آرمانهای 4 دهه گذشته، به وضوح مدتها پیش از بین رفته است. در هر صورت، در نتیجه تغییر ساختارهای اجتماعی، یا به دلیل پایداری اجتماعهای جدید در چارچوب محیطهای ساخته شده، دخالت کاربر، مفهوم اصلی (ویژگی اولیه) طراحی جمعی محبوبیت خود را از دست داده است. روند جدید، بیشتر تمرکز بر روی مشارکت، با کاهش تاکید بر گروههای محروم و توانمندسازی مردم را نشان می دهد که دلایل متعددی نیز برای تغییر روند در این مسیر وجود دارد (Toker, 2007).
معماری جمعی، معماری است که با مشارکت فعال استفاده کنندگان صورت پذیرد، این مشارکت از طریق فهم و دریافت ارزشهای فرهنگی آنها نیز می تواند میسر باشد. درک الگوهای رفتاری و توجه بیشتر به افراد و نیازهای روانی آنها در محیط و فهم درست نیازها (نه صرفا دخالت ظاهری آنها) به عنوان موضوعی شاخص برای مشارکت کاربران در طراحی با عنوان رویکرد معماری جمعی مطرح گردید (اسلامی و همکاران، 1388). شناخت معماری جمعی نیازمند شناخت ادبیات نظری از یک سو، و تجارب مختلف آن، از سویی دیگر است، اهمیت شناخت معماری جمعی و شاخصههای کاربردی آن به ویژه برای کشورهای در حال توسعه مبتنی بر باورها، ارزشها و پیشینه تاریخی است، وجود حس مشترک میان ساکنان و ایجاد حس جمعی (بالا بردن احساس جمعی شهروندان) یکی از عوامل مهم در معماری جمعی است. معماری جمعی از دید کوان، طراحی ساختمان و فضا است به گونهای که ساکنان محلی یا کاربران آتی، در ارتباط نزیک و مشاور طراح باشند (Cowan, 2005). در تعریفی مختصر می توان گفت که رویکرد معماری جمعی مبتنی بر باورها، ارزشها و نیازهای جمعی مشترکی ست که از طریق درک الگوهای رفتاری در یک اجتماع با ویژگیهای معین و با تکیه بر فاکتور احساس جمعی تحقق می پذیرد (اسلامی و همکاران،1388)، مساله اصلی در معماری جمعی، کشف نیازها و خواستهای کاربر است و نه صرفا دخالت دادن مستقیم او در فرآیند طراحی ( Hamdi, 1991; Moustafa, 2004; Moatasim, 2005به نقل از اسلامی و همکاران، 1388).
این رویکرد نه تنها به نقش کاربران توجه دارد، بلکه کیفیتهای زیباییشناسانه را نیز مد نظر قرار می دهد، به هر صورت گرایشهای دو دهه اخیر نشان می دهد که معماری جمعی از یک جنبش معماری فراتر رفته و تاکید خود را به فرآیند طراحی معطوف داشته است به طوریکه با متمایز نمودن خود از دیگر روشهای مشارکتی پیشین سعی در کاستن از ناکارآمدی آنها و تبدیل کردن معماری به سمت یک عمل اخلاقی-انسانی بوده است و این مهم را از طریق توجه به ارزشها و باورهای اجتماع ویژه و مورد نظر خود، جسته است، که ابعاد مختلف آن در شکل 1 نشان داده شده است.
شکل1. ابعاد مختلف معماری جمعی
رویکردهای معماری جمعی
واتز 1نویت2(1987)سه نوع رویکرد (شکل 2) را برای معماری جمعی توضیح می دهند: رویکرد جامعهشناسانه، رویکرد روانشناسانه و رویکرد سیاسی. به دلیل آنکه معماری جمعی در کشورهای مختلف اصولا پس از بحرانها مطرح شده و فعالان سیاسی نقش مهمی در این فرآیندها داشته اند، رویکرد سیاسی، مطرح شده، که در ادبیات موضوع ما مورد ارجاع نیست و بررسی تفاوتهای دو رویکرد روانشاناسانه و جامعهشناسانه نیز حاکی از آن است که رویکرد جامعهشناسانه بیشتر متوجه نحوه عملکرد اجتماع و لذا رویکرد روانشناسانه، متوجه طراحی جمعی است. مفهوم احساس جمعی به عنوان یکی از مهمترین مفاهیم روانشناسی اجتماعی، نقش قابل توجهی را در رویکرد روانشاناسانه داشته و به عنوان شاخصهای مهم در جهت شکلگیری گروههای اجتماعی و ضمانت اجرایی فرآیند طراحی جمعی است (اسلامی و همکاران، 1388)، بنابراین بیش از هر چیز، باید احساس جمعی که به عنوان شاخصه اصلی رویکرد روانشناسانه که مرتبط به ادبیات موضوع این پژوهش است، مورد بررسی قرار بگیرد.
شکل 2. رویکردهای معماری جمعی
احساس جمعی3
احساس جمعی (Gusfield, 1975)، به عنوان یکی از مهمترین مفاهیم روانشناسی اجتماعی و تحقیقات اجتماعی (Zhang & Lin, 2012) دارای نقش قابل توجهی در طراحی جمعیست. احساس جمعی، مرتبط با تعاملات اجتماعی درون یک جمع است که به وسیله آن احساس تعلق و احساس مالکیت در افراد، به دلیل به اشتراکگذاری خواستهها و نیازهای اعضای گروه، ایجاد می شود ( McMillan & Chavis, 1986). مثلا در مقیاس یک محل کوچک مانند مناطق مسکونی، تعاملات اجتماعی و ارتباط جمعی، میتواند شرایط رضایت از زندگی را فراهم کند Blanchard, 2008; Fried, 1984))، و همچنین عامل تعیین کنندهای در کیفیت عمومی زندگی و رضایت از رفاه را داشته باشد ((Rogers & Sukolratanametee, 2009.
هیلر4 (1995) به عنوان اولین معرف احساس جمعی شناخته می شود. در کنار مرزهای جغرافیایی تعریف شده برای احساس جمعی، گاهی این مرز می تواند به روابط جمعی کوچک محدود شود (Zhang & Lin, 2012). پلاس5 و لوییز6 (1996) احساس جمعی را به عنوان یک ابزار توضیحی که واسطه ای در تاثیر زمینه محیطی در جهت رفاه شخصی است، در نظر گرفته اند. واژه جامعه7 در اصطلاح احساس جمعی 8مفهوم بسيار وسيعى دارد. بدين جهت تعاريف بهعمل آمده توسط جامعهشناسان گوناگون است، بنابراین ابتدا واژه Community تشریح می شود.
مفهوم واژه Community
Community در واژه احساس جمعی اشاره به مفهوم چند بعدی مکان دارد، مانند: محیط فیزیکی، زنجیره ارتباطی، ارتباط نمادین، تاثیرات سیاسی و میراث فرهنگی، در حالی که خود واژه مکان تنها بر ابعاد فیزیکی تاکید می کند. از این رو مفهوم جمعی، شامل مفهوم مکان با ابعاد محیطی و همه مولفههاییست که یک مکان جغرافیایی را قابل زندگی و معنا دار برای زیستن می سازد (Levine & Perkins, 1987). در مقایسه با دلبستگی به مکان، احساس جمعی می تواند شاخص کاملتری برای ارتباط بین مردم و محیط شهری که در آن زندگی میکنند، باشد. با این حال، تحقیقات تجربی اساسا این مفهوم را در قلمروهای جمعی مختلف از یک بلوک شهری تا همه شهر بررسی میکنند. ( Mannarini et al., 2006).
ابعاد احساس جمعی
مطالعات اولیه، تنها یک عامل را برای اندازه گیری احساس جمعی (Davidson & Cotter, 1986) مطرح میکنند، اما در گذر زمان عوامل مختلفی به آن اضافه شده اند (Zhang & Lin, 2012) . تشریح شاخصههای احساس جمعی، یکی از چالشهای اساسی در حوزه روانشناسی جمعی ست (کاملنیا و همکاران، 1389). شاید برجسته ترین نظریه در این حوزه نظریه مک میلان 9و چاوز10 باشد، نظریه آنها که به نوعی سنتزی از دیگر نظریات است، بر اساس نظریه آنها ابزار اندازه گیری احساس اجتماعی دارای چهار بعد است:1-عضویت2-تاثیر گذار بودن3-یکپارچگی و برآوردن نیازها4-پیوندهای مشترک حسی ( McMillan & Chavis, 1986).
احساس جمعی در دو سطح فردی و جمعی قابل بررسی است (Long & Perkins, 2007). در سطح شخصی محققان متغیرهای جمعیت شناسی مختلفی را در ارتباط با احساس جمعی پیدا کرده اند، برای مثال ساکنانی که مسنترند یا درآمد بیشتری دارند، احساس جمعی بالاتری دارند (Davidson & Cotter, 1991). در کنار این موضوع، متغیرهای سطوح جمعی که به محیطهای مسکونی نیز قابل استناد هستند، مانند درجه شهرنشینی (Obst et al., 2002) و اندازه شهر (Prezza & Costantini, 1998) می توانند احساس جمعی را تحت تاثیر قرار دهند (Zhang & Lin, 2012). برخی از متغیرهای بی ارتباط با سطح جمعی هم، احساس جمعی را تحت تاثیر قرار می دهند، برای مثال، مردمی که در واحدهای اجارهای زندگی می کنند احساس جمعی کمتری دارند (Hou & Sung, 1998)، ساکنانی که مدت زمان بیشتری در یک مکان سکونت دارند (Chavis et al.,1986)، یا کسانی که با فرزندانشان زندگی می کنند (Obst et al., 2002)، احساس جمعی بیشتری دارند. احساس جمعی متعلق به اعضاییست که به یکدیگر اهمیت داده، باورها و اعتقادات خود را به اشتراک گذاشته و نیازهایشان شناسایی می شود. احساس جمعی به نوعی بیانگر وابستگی و تعلق در فضاهاییست که افراد در آن ساکنند (Francis et al., 2012). علاقه مردم به مناطق مسکونی که در آن همسایگان تعامل اجتماعی زیادی دارند بیشتر است. در این گونه مناطق وقتی که ساکنین تصمیم به جا به جایی می گیرند، نقل مکان آنها با اندوه فراوان همراه است (لنگ، 1390).
در دوره تکنولوژی و فنآوری، احساس جمعی تنها به یک مکان جغرافیایی محدود نمیشود، اگر چه همسایگی و مجاورت، فرصتهای منحصر به فردی را برای تعامل اجتماعی و حمایتی مانند، تماشای بچهها یا نظارت خانههای افراد را فراهم میکند. به موازات افزایش آگاهی از مزایای احساس جمعی، همواره این نگرانی وجود دارد که این احساس در جامعه غرب در حال نابودیست(Scopelliti & Giuliani, 2004)، که دلایل متفاوتی نظیر، کوچکتر شدن خانوادهها، تنهایی، افزایش جمعیت سالخورده، گسترش اوقات فراغت، استفاده از تلویزیون و سایر رسانهها برای آنها ذکر شده است. یکی از وظایف مهم محققان و برنامهریزان، ایجادشرایط مناسب برای تقویت احساس جمعی است (Francis et al., 2012). در ادامه، پیرو نظریات ژانگ11 و لاوسون12 بررسی احساس جمعی در فضاهای عمومی مجموعههای مسکونی پرداخته شده است. (شکل3)
شکل3. سطوح احساس جمعی و اهمیت آن در فضاهای عمومی
احساس جمعی در فضاهای عمومی مجموعه های مسکونی
زندگی در فضای میان ساختمانها فرصتی ست برای بودن با دیگران به روشی راحت و بی دردسر. فرد می تواند پیادهروی معمول خود را داشته باشد؛ برای بودن در میان مردم برای مدتی کوتاه بر روی نیمکتی دعوت کننده نزدیک یک در بنشیند، حتی گاهگاهی از پنجره به بیرون نگاه کردن می تواند فعالیت ارزنده ای باشد (گل، 1387، 11). فضاهای عمومی فضاهایی هستند که افراد و گروههای مختلف اجتماعی در آن سهیماند، این فضاها محل تبادل افکار و اطلاعات و مکانی برای شکلگیری شبکههای اجتماعی هستند، چنین فضاهایی بیش از آنکه تنها یک فضا باشندیک تجربهاند (Hajer & Reijndorp, 2001)، که نتیجه چنین تعامل و تجاربی در میان گروههای مختلف و افراد سبب دریافت حس هویت جمعی، احترام به خود (عزت نفس) ارتقا مهارتهای جمعی و مشارکت اجتماعی خواهد بود(چرخچیان و دانشپور،13863). اجتماعپذیری در فضاهای عمومی بر پایه نیاز مردم به حس تعلق اجتماعی و تعامل با یکدیگر قرار دارد و این امر در یک فضای اجتماعی هدایت کننده، در کنار تامین آسایش فیزیکی(Lang, 1994)، ادعای قلمرو، حس مالکیت و برقراری عدالت در فضا میسر خواهد بود ( چرخچیان و دانشپور،1386). فضاهایی مانند پارکها و میدانها، عناصری دیگر از محیط ساخته شده اند، که در پرورش احساس جمعی به دلیل ایجاد ارتباط بین محلات و تسهیل شانس رو به رویی افراد، موثرند و این فضاها برای همه افراد ساکن در یک مجموعه مسکونی قابل دسترس هستند که می توانند آزادی عمل، ارتباط و رابطه موقت بین افراد را فراهم نمایند ( Francis et al., 2012 ).
تسهیلات فضای عمومی(جزئیات و مبلمان)
صرفا وجود فضاهای عمومی، اندازه و تعداد آنها با میزان تعاملات اجتماعی ارتباط ندارد، بلکه کلید این تعاملات در فضاهای عمومی، کیفیت ارائه شده به وسیله این فضاها، امکانات و دیگر متغیرهای فیزیکیست (Zhang & Lawson, 2009 ؛ Biddulph , 2007). به طور خلاصه می توان گفت که طراحی جزئیات نقش مهمی در گسترش امکانات توقف در فضاهای عمومی دارد، اما متاسفانه معماران و برنامهریزان فقط به آن علاقهمنداند، در حالی که باید آنها را بیشتر مورد آزمون قرار دهند. محدودههای کالبدی مکانها، خیابان ها، چگونگی ارتباط خانهها و ساختمانها با خیابان، موقعیت و گونه فضای خدماتی، همگی عناصری هستند که می توانند برای تامین محیطهای زنده و دوست داشتنی پاسخگو به نیازهای ساکنین طراحی شوند(لنگ، 1390، 196).
پله ها، جزئیات بدنه و انواع مبلمان شهری می بایست گستره وسیعی از محلهای نشستن ثانویه و مکمل را فراهم آورند. عناصری مانند یادمانها، پلهها، آبنماها و سایر عوامل موثر در تشویق انسانها به حضور و تعامل در فضا، در زمره عوامل تاثیر گذار در ارتقا جنبههای کالبدی فضاهای عمومی محسوب می شوند (چرخچیان و دانشپور، 1386).
استفاد مکرر از فضاهای عمومی نیز در بالا بردن احساس جمعی تاثیر گذار است، که این امر با فراهم آوردن امکانات در محیط فیزیکی، می تواند میسر گردد. تکرر استفاده از فضا، تکرار روبرو شدن چهره به چهره و افزایش زمان ماندن در محیط، سبب ارتقا دوستیها می شود (Francis et al., 2012). ردیف ستونها، ساباطها و سایبانهای کنار نماها در فضاهای شهری نیز امکانات جذابی را برای مردم به منظور درنگ کردن و مشاهده کردن در عین حال مشاهده نشدن فراهم می آورند. برای مناطق مسکونی، فرو رفتگی در داخل نماها، عقب نشستگی ورودیها،ورودیهای سر پوشیده،ایوانها و محوطههای جلویی کارکردی مشابه دارند؛ هم محفوظ اند و هم دید خوبی دارند(گل، 1387 ، 143).
جذابیت فضاها، سبب تشویق استفاده از فضاهای عمومی می شوند، مانند: حضور آلاچیقهای سایهباندار با نیمکت برای گفتگو. چیدمان خوب محلهای نشستن در تمامی انواع فضاهای عمومی در شهرها و مناطق مسکونی از اهمیت بسیاری برخوردار است. به منظور ارتقا کیفیت محیط بیرونی در یک منطقه، ایجاد فرصتهای بیشتر و بهتر برای نشستن ایده بسیار خوبی محسوب می شود. در برنامهریزی شهری و فضاهای عمومی مسکونی، طراحان می بایست طوری مکان نیمکتها را تعیین کنند که نسبت به حالت های روبروی هم یا پشت به پشت امکان بیشتری را برای عمل فراهم آورند. برای مثال نیمکتهای منحنی یا نیمکتهایی که با زاویه کنار هم قرار گرفته اند، بسیار خوب عمل می کنند. نیمکتهای دو تا دو تا و با زاویه قائمه که دور یک میز قرار گرفته اند، امکان افزونتری برای انجام کارهای مختلف و همچنین رفع خستگی در فضاهای عمومی فراهم می کنند. نیمکتهایی که دارای دید بهتری به فعالیتهای اطراف هستند، بیشتر از نیمکتهایی که دیدی کم به دیگران دارند مورد استفاده قرار می گیرند. نیمکتهای پشت به پشت مثالی از سازمانهای اجتماعگریز هستند(لنگ،1390، 182).
برخی از ویژگیهای فیزیکی محیط مانند، قدم زدن، مسیرها، صندلیها و کیفیت فضایی محیط، میتواند دلیل استفاده بیشتر مردم از فضا بوده و در بالا بردن احساس جمعی موثر واقع شود( Francis et al, 2012 ). این مطلب نشان می دهد که در فضاهای عمومی در مناطق مسکونی تنها فرصت قدم زدن و نشستن نیست که وجود دارد؛ بلکه امکان عمل کردن، کاری برای انجام دادن و فعالیتی برای درگیر شدن با آن نیز وجود دارد و فعالیتهای کوچک روزانه خانگی مانند پوست کندن سیب زمینی، دوخت و دوز، کارهای تعمیراتی و غذا خوردن نیز می توانند به عنوان مکمل آنچه گفته شد در بیرون و در فضای عمومی انجام شوند(گل، 1387، 113). برای فعالیتهایی مانند توقف کردن، ایستادن و صحبت کردن می توان اظهار کرد که فرو رفتگیها مکانهای محبوبی برای ایستادن هستند، چون موقعیتی جذاب و نیمه عمومی/نیمه خصوصی به وجود می آورند. فرد می تواند هم حضور داشته باشد و هم اگر مایل بود از میزان خصوصی بودن بیشتری برخوردار باشد، کمی عقب تر درون سایه برود.
اهمیت فضاهای مختلف در ارتقا احساس جمعی(تنوع فضایی)
انتقال تدریجی از فضاهای عمومی به خصوصی، به مشارکت مردم در فعالیتها و داشتن ارتباط نزدیک با رویدادهای فضای عمومی، کمک می کند. طراحی بهتر، جزیئات فضایی بیشتر و همچنین خانههایی با حیاط پشتی خصوصی و حیاط جلویی نیمه خصوصی در مقایسه با آنها که تنها حیاط پشتی دارند، فعالترند. اهمیت تقسیم نمودن نواحی مسکونی به بخشهای کوچکتر و واحدهای تعریف شده به عنوان حلقه ارتباطی در اغلب سیستمهای سلسله مراتبی، بهتر درک شده و در اکثر پروژههای جدید مسکن به کار گرفته می شوند. مثالهای متعدد نشان می دهند که ساکنین این واحدهای کوچکتر بسیار سریعتر و موثرتر قابلیت شناسایی برای انجام فعالیتهای گروهی و حل کردن مشکلات متقابل را پیدا می کنند (گل، 1387، 53). در فضاهای عمومی فرد خود حضور دارد، مشارکتی صریح؛ هر چند این مشارکت کم باشد. فضاهای عمومی می توانند در مرکز ساختمانها قرار بگیرند. امکان طراحی راهروهای با عرض کافی و کنجهای مناسب برای توقف و دیدارهای اتفاقی و یا با قرار قبلی وجود دارد. فضاهای نشستن و انتظار را می توان به گونهای طراحی کرد که مردم در فاصله راحتی از یکدیگر قرار گیرند و زمان و مکان مطلوب را برای تعامل اجتماعی داشته باشند. نقاط مکث را می توان در تقاطع مسیرها و امکانات روزمره مورد نیاز مردم در نقاط مرکزی طراحی کرد(لنگ،1390، 186). ایجاد نواحی مسکونی با درجهبندی فضاهای بیرونی به صورت فضاهای نیمه عمومی، صمیمی و خودمانی و خانوادگی در نزدیکی محل سکونت امکان شناختن بهتر مردم آن ناحیه را فراهم می آورد و تجربه کردن فضاهای بیرونی که به آن ناحیه مسکونی تعلق دارد منجر به درجات بالاتری از کاوشگری و مسئولیت پذیری جمعی نسبت به این فضای عمومی و ساکنان آن می شود. فضاهای عمومی پاره ای از محل سکونت می گردند و نسبت به خرابکاری و جرم و جنایت محافظت می شوند (گل، 1387، 53). در محیط فیزیکی 5 عنصر ارتباطات جمعی را افزایش می دهد، که شامل نوع معماری، طراحی سایت، مقیاس خیابانها(مسیرها) و تنوع استفاده از زمین می باشد ( (Daim et al., 2012. تنوع استفاده از زمین، می تواند به معنی ترکیب و قرار گیری کاربری های محتلف در یک مقیاس باشد. با توجه به اهمیت رویکرد روانشناسانه معماری جمعی، احساس جمعی به عنوان مهمترین شاخصه آن مطرح گردید، در این میان، فضاهای جمعی در طراحیهای جمعی در دو بخش تسهیلات و طراحی اهمیت ویژهای مییابند، که میتوان به صورت زیر دستهبندی نمود(شکل4).
شکل4. جایگاه طراحی و تسهیلات فضاهای جمعی در معماری جمعی
در راستای مطالعات صورت گرفته، عملکردهای غالبی که میتوانست به عنوان فضاهای عمومی در مجموعههای مسکونی مطرح گردد، و تسهیلاتی که قابیلت حضور در این فضاها را داشت، جمعآوری شده و نهایتا راهکارهایی در جهت طراحی به گونهای که سببساز افزایش احساس جمعی گردد، ارائه و رفتارهایی که میتوانست در انها رخ دهد، در قالب جدولهای زیر دسته بندی گردید(جدول 1 و 2).
جدول1. دسته بندی اصول طراحی با در نظر گیری عملکرد فضاها
| عملکرد | راهکار طراحی | الگوی رفتار | ||
طراحی
ر
| تنوع فضایی
| فضای بسته
ف | بلوکها(اهمیت طبقه همکف) | خانههای ردیفی و متقابل،با ارتفاع نه چندان زیاد و قابل مشاهده از بیرون با کاربری مناسب | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن-ایستادن-بازی کردن-راه رفتن |
ورودی ساختمان(لابی) | عقب ننشینی ورودی،سرپوشیده،با پلکان در جلوی آن و به کار گیری مصالح زیبا و مناسب | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن-ایستادن-بازی کردن-راه رفتن | |||
رستوران | به عنوان نقطه کانونی با نمای زیبا و مصالح مناسب | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن- | |||
دکه روزنامه | به عنوان نقطه کانونی با نمای زیبا و مصالح مناسب | گفتگو کردن | |||
فروشگاه | فضای یکپارچه با دکوراسیون زیبا و روشن و استفاده از گیاهان و موسیقی در فضا | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن-ایستادن | |||
لند اسکیپ | استفاده از گیاهان،گلدانها و... | تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن-ایستادن-بازی کردن-راه رفتن | |||
فضای بازی | طراحی فضا برای گلبازی،اسکیت و دوچرخهسواری متناسب با گروههای سنی | تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن-ایستادن-بازی کردن-راه رفتن | |||
هنر عمومی | استفاده از خاصیت هویت بخشی هنر عمومی و نمادها و ارزش های مشترک کاربران | تماشای مردم-گفتگو کردن- ایستادن | |||
خشکشویی | به عنوان نقطه کانونی با نمای زیبا و مصالح مناسب | گفتگو کردن- ایستادن | |||
فضای نیمه باز | تراس | دید مناسب تراسها | تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن-ایستادن | ||
فروشگاه | فضای یکپارچه با دکوراسیون زیبا و روشن و استفاده از گیاهان و موسیقی در فضا | تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن-ایستادن | |||
لندسکیپ | ایجاد باغچههای کوچک جلوی خانه ها | تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن-ایستادن-بازی کردن | |||
رستوران | استفاده از سنت ها،باورها و ارزشها در طراحی | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-نشستن | |||
فضای باز
| رستوران(پیک نیک) | تعبیه فضا در محل قابل دید | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن -بازی کردن | ||
لندسکیپ | ایجاد باغچههای در جلوی خانهها و ایجاد مینی پارکها بین بلوکهاواستفاده از درختان و اجتناب از طراحی فضای سبز رها شده | تماشای مردم-گفتگو کردن-قدم زدن-نشستن-ایستادن-بازی کردن | |||
مسیر پیاده روی و قدم زنی | استفاده از مسیرهای انحنادار و نه مستقیم با سنگفرش مناسب و تعبیه میدانهای کوچک برای کوتاه شد مسیر | گفتگو کردن-قدم زدن- راه رفتن | |||
هنر عمومی | استفاده از خاصیت هویت بخشی هنر عمومی | تماشای مردم-گفتگو کردن- ایستادن | |||
محوطه بازی | طراحی وسایل بازی و فضاهای بازی مانند خاکبازی، دوچرخه سواری و بسکتبال متناسب با گروههای سنی |
خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن -بازی کردن |
در زمینه طراحی فضاها، تنوع فضایی، در سه بخش فضای بسته، فضای نیمه باز و فضای باز ایجاد شد و سپس به بررسی عملکرد فضاها با در نظرگیری الگوی رفتاری غالب در آنها پرداخته شده و با توجه به مطالعات صورت گرفته، راهکارهای طراحی برای افزایش احساس جمعی در مقابل هر عملکرد ارائه شده است، اما به نظر می رسد، راهکارهای طراحی در صورتی می توانند پاسخگو باشند، که مردم از شرایط آسایش اقلیمی مطلوب برخوردار باشند تا بتوانند در فضا قرار گرفته و فعالیتی انجام دهند، به عنوان مثال گردو غبار و آفتاب سوزان در اقلیم گرم و خشک، سببساز ترجیح استفاده از فضاهای نیمه باز و بهرهگیری از سایبان های مناسب، در بخش هایی از سال می شود، حال آنکه، سرمای طاقت فرسای هوا در اقلیم سرد امکان حضور در فضاهای نیمه باز و باز را در فصولی از سال کمرنگ نموده و می تواند تنها محدود به فضای بسته کند.
جدول2. دسته بندی اصول طراحی با در نظر گیری انواع مبلمان وجزیئات
| راهکار طراحی | الگوی رفتار | ||
تسهیلات فضاهای جمعی |
انواع مبلمان و جزیئات | آلاچیق | با سایبان مناسب برای حفاظت در برابر عوامل جوی | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-نشستن |
نیمکت(صندلی) | نیمکتهای رو به روی هم به صورت منحنی و یا با زاویه دور یک میز عدم استفاده از نیمکت های محافظت نشده | خوردن-تماشای مردم-گفتگو کردن-نشستن | ||
آب نما(فواره) | در محلی مناسب با دید خوب | تماشای مردم-گفتگو کردن- ایستادن | ||
چراغ ها | برای روشن شدن مسیرهاو ایجاد امنیت | راه رفتن | ||
یادمان و المان | استفاده ازارزش های مشترک جمعی در طراحی | ایستادن-گفتگو کردن | ||
وسایل ورزشی | تعبیه در محل های قابل مشاهده | بازی کردن | ||
ستونک | تعبیه به صورت چند منظوره برای فعالیت های مختلف | تماشای مردم-گفتگو کردن-ایستادن | ||
ایستگاه اتوبوس | نقطه کانونی برای ارتباط با جمع | تماشای مردم-گفتگو کردن-نشستن |
دیگر عامل موثر در فضاهای جمعی، تسهیلات موجود در آنها محسوب میگردد که میتواند شامل انواع مبلمان و جزیئات در فضا باشد، در این بخش پس از دسته بندی جزئیات و بررسی الگوهای رفتاری در آنها، راهکارهای طراحی برای بهرهگیری از مبلمان مناسب در جهت افزایش احساس جمعی ارائه شدند. با توجه به نظام اعتقادی و تفکیکهای جنسیتی در ایران در بسیاری از فعالیتها، مثلا امکان استفاده از وسایل ورزشی در محوطه برای بانوان امکان پذیر نیست و یا قرارگیری نیمکتها باید متناسب با این موضوع صورت بگیرد، بنابراین بین باورها و اعتقادات مردم و استفاده آنها از فضا می تواند ارتباط تنگاتنگی وجود داشته باشد.
بررسی نمونه موردی
از طریق نمونه گیری هدفمند(تنها مجتمع مسکونی تعریف شده با فضای جمعی در همدان)، نمونه موردی انتخاب شد. این مجتمع 600 خانواری در منطقه یک استان همدان و در سی متری سعیدیه واقع شده، که به دلیل قرارگیری در ارتفاعات شهر از منظر و دید مناسبی برخوردار است. در این مجموعه با بررسی سایت پلان و تقسیمبندی آن به نواحی مختلف(شکل 5) به مشاهده13 الگوهای رفتاری پرداخته، و در نتیجه مصاحبههای انجام شده با ساکنان14 و مشاهدات صورت گرفته در این مکان، جدول زیر به دست آمد، لازم به ذکر است که سایر نیازهای ساکنان نیز در طول پژوهش از طریق مصاحبه با 65 نفر از ساکنان مجموعه و به صورت تصادفی در ردههای سنی و جنسی متفاوت، مورد ارزیابی واقع شد، که در زیر ارائه شده است، در ضمن فضاهای داخل بلوکها هم مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت، در نهایت نیز به تطبیق نتایج حاصله(جدول3) با جدول اولیه(جدول 1 و 2) پرداخته و نتیجه گیری شد.
شکل 5. سایت پلان مجتمع مسکونی سعیدیه و دسته بندی فضاها
ماخذ:مدیریت مجتمع مسکونی سعیدیه15
جدول3. دسته بندی فضاها و نتیجه مشاهدات و مصاحبه ها
نام فضا | شیوه بررسی | الگوی رفتار | شیوه بررسی | نتیجه گیری |
A:معروف به حوض مرکزی |
مشاهده | - تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن -ایستادن-بازی کردن-راه رفتن-قدم زدن | مشاهده و مصاحبه | -کوچک بودن فضا برای زمانهایی که هوا مناسب است،به دلیل اینکه همه بلوک ها این حوض را برای تجمع انتخاب می کنند. |
مشاهده و مصاحبه | -عدم کافی بودن نیمکتها و تعداد کم آنها. | |||
مشاهده | -نبود مبلمان مناسب برای افراد ایستاده | |||
مشاهده و مصاحبه | -تداخل فعالیتها به دلیل دوچرخهسواری و اسکیت بازی بچه ها. | |||
B:حوض های میانی دیگر بلوک ها |
مشاهده | - تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن -ایستادن-بازی کردن-راه رفتن-قدم زدن | مشاهده و مصاحبه
| - عدم کافی بودن نیمکتها و تعداد کم آنها. |
مشاهده و مصاحبه | -نا امنی برای بچههای کوچک به دلیل وجود پله ها | |||
فضای C | مشاهده | -ایستادن-گفتگو کردن-بازی کردن-راه رفتن-قدم زدن | مشاهده و مصاحبه | -نیاز به فضای بازی به دلیل تجمع بچههای زیر 13 سال،به خاطر تسخیر زمین بازی توسط بزرگترها |
مشاهده و مصاحبه | --نبود مبلمان مناسب چون در این محل گفتگوی مادران در حین مراقبت از فرزندان کوچک در زمان بازی صورت میگیرد. | |||
مشاهده
| -نیاز به فضای بازی برای دختر بچه ها(بازی های دخترانه)
| |||
D:پشت بلوک ها | مشاهده | -بازی کردن-راه رفتن | مشاهده
| -به دلیل نبود فضای بازی کافی برای دوچرخهسواری و اسکیت استفاده می شود. |
| مشاهده | - تماشای مردم-بازی کردن-گفتگو کردن- نشستن | مشاهده | -کوچک بودن زمین بازی و تسخیر آن به وسیله پسر بچهها |
مشاهده | -نامناسب بودن محل نشستن برای تماشای بازیها | |||
مشاهده و مصاحبه | -استقرار در مجاورت بلوک و تولید سرو صدا برای ساکنان | |||
F:پارکینگ روباز | مشاهده | -ایستادن-گفتگو کردن | مشاهده
| -نبود تکیهگاه مناسب برای همسایگانی که در حین پارک اتومبیل یکدیگر را ملاقات می کنند. |
G:محل استقرار وسایل بازی | مشاهده | - تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن -ایستادن-بازی کردن
| مشاهده و مصاحبه | -نبود مبلمان مناسب برای مادرانی که در حین بازی بچهها گفتگو می کنند. |
مشاهده و مصاحبه | -پلکان منتهی به محل بازی،امنیت را از کودکان سلب نموده است. | |||
مشاهده و مصاحبه | -ایجاد فضای بزرگتر(فضای موجود بسیار اندک است.) | |||
طبقه همکف(پیلوت) | مشاهده | - تماشای مردم-گفتگو کردن- نشستن -ایستادن-بازی کردن | مشاهده | -نبود مبلمان مناسب |
ورودی واحدها در کنار صندوق پستی | مشاهده
| - گفتگو کردن-ایستادن | مشاهده
| --نبود مبلمان مناسب برای تکیه دادن
|
ورودی واحدها در هرطبقه | مشاهده | - گفتگو کردن-ایستادن | مشاهده | -نبود مبلمان مناسب برای تکیه دادن |
مشاهده
| -با گسترده شدن این فضا در زمستان،می توان از آن برای گسترش تعاملات همسایگان استفاده کرد. |
نیازهای ساکنان بر اساس فاکتورهای ارزیابی
اگرچه این مجموعه یکی از بهترین مجتمعهای مسکونی در همدان محسوب میشود، اما با ارزیابی نیاز ساکنین بر اساس فاکتورهای طراحی، کمبود برخی فضاها، مانند فروشگاه (در مجموعه وجود نداشته و غالب ساکنان از فروشگاهی روبری مجتمع اشتراک گرفته و نیازهای خود را از آنجا تامین می کنند)، محلی برای برگزاری مراسمهای مذهبی(در حال حاضر سالن ورزشی سرپوشیده تامین کننده این نیاز است و مشکلات بسیاری به همراه دارد)، فضایی جهت انجام تزریقات(به دلیل فاصله مجتمع از مراکز درمانی، برای ساکنان به یک مشکل تبدیل شده است)، افزایش فضا جهت بازی کودکان در ردههای سنی مختلف(به عنوان مثال موقعیت مکانی وسایل بازی به دلیل قرار گیری بر روی ارتفاع، برای کودک و همراه او مشکلات و خطرات بسیاری را به همراه دارد) احساس شد. علاوه بر فضاهای مورد نیاز، در زمینه مبلمان و جزیئات نیز، مجموعه کمبود فراوانی دارد، به ویژه در فصول گرم سال که افراد تمایل بیشتری برای حضور در فضا دارند به شدت با کمبود مبلمان مواجه هستند که لازم است تدابیری در این زمینه اندیشیده شود. علیرغم آنکه طبقه همکف بلوکها، فضایی مناسب جهت انجام فعالیتهای مختلف بوده و دیوار شیشه ای آن نیز از نکات مثبت و مهم آن است، عدم ساماندهی (بدون تفکیک و با فضای یکپارچه)مشکلاتی را برای ساکنان فراهم کرده است، در پایان اینکه، عدم تعبیه فضاهای مناسب جمعی برای فصول سرد در کل مجموعه، یکی از مهمترین نیازهای افراد ساکن محسوب می گردد.
نتیجه گیری
با توجه به مطالعات صورت گرفته درحوزه معماری جمعی و احساس جمعی، اهمیت فضاهای جمعی در دو بخش طراحی و تسهیلات فضاها مطرح شد و به استخراج اصول طراحی با در نظر گیری عملکرد فضاها و الگوهای رفتاری، در قالب جداولی پرداخته شد، سپس نمونه موردی بررسی شده را با آنها تطبیق داده و در نتیجه مشاهدات و مصاحبههای انجام گرفته، این نتیجه حاصل شد که صرفا تنوع فضایی و تسهیلات و کیفیت آنها نمی تواند سببساز حضور مردم در فضاهای جمعی و در نتیجه تعاملات اجتماعی و بالا رفتن احساس جمعی آنان گردد، چرا که مردم برای حضور در فضا و بهرهمندی از امکانات آن نیازمند شرایط آسایشی مناسب نیز هستند، در واقع میان ویژگیهای محیط طبیعی و الگوی رفتاری افراد رابطه عمیقی برقرار است، حضور در فضاهای عمومی و آغاز فعالیت، نیازمند آب و هوای مطلوب است، حال آنکه اقلیم سرد همدان مانع از حضور مردم در فضاهای جمعی در فصل زمستان گشته است. برای مثال با وجود زمینهای بازی غیر مسقف طراحی شده در نمونه موردی، برفهای سنگین، عملا امکان استفاده از آنها را در فصول سرد غیر ممکن می سازد، برای مقابله با زمستانهای سرد، برخی ساکنان حتی ترجیح داده اند که بالکنهایی با چشم انداز بسیار زیبا را از یک فضای نیمه باز، به فضایی کاملا بسته بدل کنند و یا عدم تعبیه فضای مناسب در طبقه همکف برای استفاده ساکنین در فصول گرم، مانع از حضور افراد می گردد، لذا اهمیت تنوع فضایی با توجه به اقلیم، باید مورد نظر طراحان قرار بگیرد و در نظرگیری صرف تنوع فضایی، پاسخگو نخواهد بود. در ادامه، با توجه به تفاوت فعالیت و الگوهای رفتاری بین زن و مرد در طول تاریخ و در بیشتر فرهنگها و اهمیت جنسیت در طراحی، در این بخش نیز، موضوع محرمیت و تمایل افراد برای جداسازی جنسیتی در گفتگوها و یا تفکیک بازیهای دخترانه و پسرانه، سبب می شود که فضاهای جمعی و تسهیلات موجود در ساعات مناسب، صرفا در کنترل یکی از گروهها باشد، که گروههای دیگر را از استفاده محروم کرده و به دلیل عدم توجه به این موضوع امکان حضور و فعالیت برای عده ای وجود ندارد، که این موضوع نیز باید در طراحیها مد نظر قرار بگیرد، اگر چه با تغییر این تفکیک در طول زمان باید به سمت طراحیهای متفاوتی گام برداشته شود. از آنجایی که باورها و ارزشهای مشترک ساکنین به عنوان یکی از عوامل موثر در بالا بردن احساس جمعی مطرح می شود و در اینجا این باور می تواند مذهب مردم باشد که در آن اعیاد، عزاداریها و سایر مناسبتهای مذهبی، دارای جایگاه ویژه ای است، در نظر گیری فضایی در سایت برای این امر، می تواند به بالا رفتن احساس جمعی کمک شایانی نماید. در نهایت می توان گفت که، دو عامل اقلیم و فرهنگ (مذهب) به عنوان عواملی مهم در کارکرد فضاها برای افزایش احساس جمعی، مطرح می شوند. در واقع، در اقلیمها و فرهنگهای متفاوت، طراحی و تسهیلات فضاها باید در راستای تطبیق با این دو مهم یعنی اقلیم و فرهنگ باشد تا کارکرد افزایش احساس جمعی را آشکار سازد.
فهرست مراجع
1. اسلامی، غلامرضا؛ و حناچی، پیروز؛ و کامل نیا، حامد. (1388). رویکرد طراحی جمعی در معماری (تحلیل و بررسی تطبیقی معماری جمعی با معماری اجتماعی و معماری مشارکتی). نشریه هنرهای زیبا. 39.47-60.
2. چرخچیان، مریم؛ و دانشپور، سید عبدالهادی. (1386). فضاهای عمومی و عوامل موثر بر حیات جمعی. نشریه باغ نظر، 7، 19-28.
3. ذبیحی، حسین؛ رهبریمنش، کمال؛ و حبیب، فرح. (1390). بررسی رابطه بین میزان رضایت از مجتمعهای مسکونی و تاثیر مجتمعهای مسکونی بر روابط انسان. نشریه هویت شهر. 5(8)، 103-118.
4. شرکت گروه سرمایهگذاری مسکن. (1382). مطالعات طرح مجتمع مسکونی سعیدیه. مهندسین مشاور شورا. همدان.
5. کاملنیا، حامد؛ اسلامی، غلامرضا؛ و حناچی، پیروز. (1389). تحلیل و ارزیابی معماری جمعی بر مبنای شاخصههای احساس جمعی. نشریه هویت شهر، 5(7)، 131-140.
6. گل، یان. (1387). زندگی در فضای میان ساختمان ها. (شیما شصتی،مترجم). تهران:انتشارات جهاد دانشگاهی.
7. لنگ، جان. (1390). آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط. (علیرضا عینی فر،مترجم). تهران:انتشارات دانشگاه تهران.
8. معینی، مهدیه؛ اسلامی، غلامرضا. (1388). رویکردی تحلیلی به کیفیت محیط مسکونی معاصر. نشریه هویت شهر، 10، 47-58.
9. Biddulph, M. (2007). Introduction to Residential Layout .Amsterdam: Architectural Press.
10. Blanchard, A. L. (2008). Testing a Model of Sense of Virtual Community. Computers in Human Behaviour, 24, 2107-2123.
11. Chavis, D. M., Hogge, J. H., McMillan, D.W., & Wandersman, A. (1986). Sense of community through Brunswick's lens: A first look. Journal of Community Psychology, 14(1), 24-40.
12. Cowan, R. (2005). The dictionary of urbanism. Tisbury, Wiltshire: Streetwise Press.
13. Daim. M. S., Bakri, A. F., Kamarudin, H., & Zakaria. S. A. (2012). Sense of Community in Gated and Non-Gated Residential Neighborhoods. Journal of environmental psychology, 50, 818-826.
14. Davidson, W. B., & Cotter, P. R. (1986). Measurement of sense of community within the sphere of city. Journal of Applied Social Psychology, 16(7), 608-619
15. Davidson, W. B., & Cotter, P. R. (1991). The relationship between sense of community and subjective well-being: A first look. Journal of Community Psychology, 19(3), 246–253.
16. Francis, J., Giles-Corti, B., Wood, L., & Knuiman, M. (2012). Creating sense of community: The role of public space. Journal of Environmental Psychology, 32, 401-409.
17. Fried, M. (1984). The Structure and Significance of Community Satisfaction. Journal of Population and Environment, 7, 61-86.
18. Gehl, J., & Gemzøe, L. (2004). Public spaces, public life, Copenhagen. Copenhagen: Danish Architectural Press & the Royal Danish Academy of Fine Arts, School of Architecture Publishers.
19. Gusfield, J. R. (1975). Community: A critical response (1st English language ed.). New York: Harper & Row.
20. Hajer, M., & Reijndorp, A. (2001). In serch of new public Domain. Rotterdam: NAI Publishers.
21. Hamdi, N. (1991). Housing without houses: participation, flexibility, enablement. New York : Van Nostrand Reinhold Company.
22. Harrison, D. A., & Martocchio, J. J. (1998). Time for absenteeism: A 20-year review of origins Offshoots and outcomes. Journal of Management, 24, 305-350.
23. Hester, R. (1996). Wanted: local participation with a view in J. L, Nasar & B. B, Brown (Eds). Public and private places. Proceedings of the 27th Annual Environmental Design Reserch Association (EDRA) Conference. June,(pp 42-52). Salt Lake City, Utah, Oklahama, Usa.
24. Hiller, G. A. (1995). Definitions of community: area of agreement. Rural Sociology, (20), pp 111-123.
25. Horelli, l. (2002). A Methodology of Participatory Planning in R. B. Bechtel and A. Churchman (Eds), A Handbook of Enviromental Psychology. (pp 607-623). New York: John Wiley& Sons.
26. Hou, J., & Sung, N. (1998). Urban residents’ sense of community in Taichung Li-Ming community. Journal of Architecture (Taiwan), 24, 51-65.
27. Lang, J. (1994). urban design. American experience:van nostrand reinhold. London: Routledge.
28. Lennard, S. H. C., & Lennard, H. L. (1984). Public life in urban places: Social and architectural characteristics conducive to public life in European cities. (6thed). Southampton, N.Y: Gondolier Press.
29. Levine, M., & Perkins, D. V. (1987). Principles of community psychology. New York: Oxford University Press.
30. Long, D. A., & Perkins, D. D. (2007). Community social and place predictors of sense of community: a multilevel and longitudinal analysis. Journal of Community Psychology, 35(5), 563-581.
31. Mak, W. W. S., Cheung, R. Y. M., & Law, L. S. C. (2009). Sense of community in Hong Kong: Relations with community-level characteristics and residents’ well-being. American Journal of Community Psychology, 44(1-2), 80-92.
32. Mannarini. T., Tartaglia. S., Fedi, s., & Greganti. k. (2006). Image of neighborhood: self image and sense of community. Elsevier. Journal of environmental psychology, 26, 202-214.
33. McMillan, D.W., & Chavis, D. M. (1986). Sense of Community: A Definition and Theory. Journal of Community Psychology, 14, 6-21.
34. Moatasim, F. (2005). Practice of Community Architecture: A Case Study of Zone of Opportunity Housing Co‐Operative. Unpublished M.S Dissertation. McGill University. Montreal.
35. Moustafa, Y. (2004). Environmental design and local community. A theoretical framework tested through two case studies in Cairo. Egpt Unpublished PhD Thesis. Dept of Architecture. University of wisconsin-milwaukee.
36. Obst, P., Smith, S.G., & Zinkiewicz. (2002). Sense of community in science fiction fandom. Part 1: Understanding sense of community in an international community of interest. Journal of Community Psychology, 30, 87–103.
37. Plas, J. M., & Lewis, S. E. (1996). Environmental factors and sense of community in a planned town. American Journal of Community Psychology, 24(1), 109–143.
38. Prezza. M., & Costantini, s. (1998). Sense of community and life satisfaction: investigation in three different territorial contexts. Journal of Community & Applied Social Psychology, 8( 3), 181–194.
39. Rogers, G. O., & Sukolratanametee, S. (2009). Neighborhood Design and Sense of Community: Comparing Suburban Neighborhoods in Houstan Texas. Landscape and Urban Planning, 92, 325-334.
40. Scopelliti, M., & Giuliani, M. V. (2004). Choosing restorative environments across the lifespan: A matter of place experience. Journal of Environmental Psychology, 24, 423-437.
41. Shirvani, H. (1985). The urban design process. New York: Van Nostrand Reinhold.
42. Toker, Z. (2007). Recent trends in community design: the eminence of participation. Journal of Design studies, 28( 3), 309-323.
43. Wates, N., & Knevitt, C. (1987). Community architecture: how people are creating their own environment Penguin. London: New York.
44. Zhang. W., & Lawson. G. M. (2009). Meeting and greeting, activities in public outdoor spaces. Urban Design International, 14( 4), 207-214.
45. Zhang, H., & Lin, S. H. (2012). Sense of Community in Taiwan and its Relationships with the Residential Environment. Social and Behavioral Sciences, 35, 335–343.
[1] Wates
[2] Knevitt
[3] Sense of Community
[4] Hiller
[5] Plas
[6] Lewis
[7] Communty
[8] Sense Of Community
[9] Mc Millan
[10] Chavis
[11] Zhang
[12] Lawson
[13] مشاهدات انجام شده در ماههای فروردین،اردیبهشت،خرداد،تیر،مرداد و شهریور انجام گرفته است.
[14] برخی مصاحبه ها در منزل افراد انجام شده است.
[15] این تصویر از مدیریت مجتمع سعیدیه،دریافت گردیده است.