آفرینش شاعرانه در فضای شهری: واکاوی نشانه شناختی فضای شهری باغ بلند شیراز
محورهای موضوعی : معماریمحمد سرمستانی 1 , منوچهر فروتن 2 * , نیر طهوری 3
1 - دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری، گروه معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
2 - استادیار گروه معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران.
3 - استادیار گروه معماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: پارک باغ بلند, نشانهشناسی, آفرینش شاعرانه, فضای شهری, صنایع ادبی,
چکیده مقاله :
شهر آکنده از دلالتهای معنایی است که هم بهواسطه طراحان آن و هم شهروندان رمزگذاری و توسط شهروندان، رمزگشایی میشود. بنابراین شهر را میتوان بهعنوان یک متن خواند. ازاینرو نشانهشناسی شهری روشی است برای بررسی زبانشناسانه فضای شهری که به واکاوی معنای فضای شهر میپردازد. این پژوهش در پی یافتن فنون و روشهایی است که میتواند منجر به فضاهای شاعرانه در شهر شود. ازاینرو با روش نشانهشناسی به واکاوی یک نمونه فضای شهری که دارای این ویژگی بوده پرداختهشده است. درنهایت پژوهش به بررسی مفاهیم نشانهشناختی مانند برجستهسازی ادبی، هنجارگریزی، خودکارشدگی و قاعده افزایی در یک نمونه موردی فضای شهری، باغ بلند شیراز، اثر مهرداد ایروانیان پرداخته است. در پایان پژوهش به روشهایی که وی برای ایجاد فضای شاعرانه به کار بسته است مانند آشناییزدایی بهواسطه انحراف از زبان معیار، ایجاد تعلیق و ایهام از طریق تصرف در محور همنشینی دستیافته است.
According to Aristotle, poetics and art, were considered an imitation of reality but according to Bachelard, they were phenomenology of the imagination. Bachelard showed how houses are receptive to human characteristics and complexities, a house and its occupants usually match the architectural space, and residential space gives excellence to geometric space. House, in his opinion is a sheltered nest of dreams and imagination. Poetic imagination is always "text" and thus be interpreted and in reading the meaning of architecture and the city, both are studied as text. Thus poetics of urban space and architecture can be investigated from phenomenological, ethnographic and semiotics (Semio-logical) methods. Urban spaces in a semiotics approach, usually emphasize on the aspects of semantic systems. The city is filled with semantic significations which is encoded by both designers and citizens and then is decoded by the citizens. The city can be understood as a text by considering varying semiotics natures of the urban space. The question is, How to create a poetic urban space. The aim of this research is to find techniques that can lead to poetical features in urban spaces. The urban semiology is a method to linguistic analysis meaning of urban space. The article analysed a case study of urban space that has this features by semiology approach. The case study is Bagh-e Boland (Chamran Park) in Shiraz city, designed by Mehrdad Iravanian (b. 1957). Bagh-e Boland is an urban space which allows its audience to interpret and explore the meanings. After an introduction to urban and architectural semiotics, a sociosemiotic analysis is carried out to uncover the meaning system of this built environment. In this case, the park is viewed as structured by poetical characteristics and as a text. The park has been investigated by syntagmatic and paradigmatic, synchronic analysis. At the level of the design strategy, Iravanian has used three strategies to create a poetic space: intertextuality, defamiliarization, and metaphor. For intertextuality he linked his text with non-architectural texts such as sculptures or history of site. He has deviated from the standard language, has changed automatized meaning of the space and thereby has defamiliarized space. He has done this by increasing the scale forms, creating synchronicity spatial elements, and change in composition of the constructions. In addition, multiple meanings have been added to the space by using the architectural metaphor, amphiboly and metonymy. He suspended architectural elements and applied familiar construction and building materials in another way. He has provided metaphor by naming spaces, captured in the axis of the syntagmatic of spaces and usage of dual oppositions. Urban spaces are highlighted by exaggerating the textures used in floor, walls and furniture. It should be noted at the end that this spaces can be analyzed with other approaches, however looking at the language of this article is merely an urban space. Also intertextuality vision to text can disclose techniques of createing new meaning in space. Thus, an urban space, can help in motivation of thought, the audience, and the pleasure of discovery.
1. احمدی، بابک. (1386). ساختار و تأویل متن. تهران: نشر مرکز. (نسخه چاپ 8، چاپ نخست 1370).
2. الکساندر، کریستفر. (1381). معماری و راز جاودانگی: راز جاودانه ساختن. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، مرکز چاپ و انتشارات.
3. ارسطو. (1343). فن شعر. (عبدالحسین زرینکوب، مترجم) تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. (چاپ دوم، چاپ نخست 1335).
4. اسکالوینی, ماریالویزا. (1387). زبانشناسی ساختگرا در مقابل نشانهشناسی در ادبیات، الگویی دیگر برای نقد معماری. (ش. صحرایی، مترجم) فصلنامه معماری و فرهنگ. 2و3، 151-158.
5. باشلار، گاستن. (1387)، بوطیقای فضا. (مریم کمالی و محمد شیر بچه، مترجم). تهران: روشنگران و مطالعات زنان (نشر اثر اصلی 1994).
6. بمانیان محمدرضا؛ درازگیسو سیدعلی؛ و سالم، پایا. (1392). بررسی تطبیقی کاربرد نماد و نشانه در آثار معماری دوره های صفوی و معاصر ایران. نقش جهان، 3 (2)، 13-21.
7. پاکتچی، احمد. (1384). چینش لایههای تاریخی به مثابه تضمین یا بازتعریف: مورد مسجد جامع اصفهان. در احمد پاکتچی (ویراستار) هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 101). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (گزارش عملکرد سال 1384).
8. پناهی، سیامک؛ هاشم پور، رحیم؛ اسلامی, سید غلامرضا. (1393). معماری اندیشه، از ایده تا کانسپت. هویت شهر، 8(17), 25-34.
9. پیرخضری، نورالدین و فلاحت, محمد صادق. (1396). نقش دلالتهای فرهنگی اجتماعی بر شکل خیمه (مطالعه موردی: سیاچادر بختیاری و آغچ اوی ترکمن). هویت شهر، 11(1)، 43-52.
10. جمالپور، بیتا. (1384). بکارگیری نشانهشناسی در شهرسازی. هنرهای زیبا، 24، 54-45.
11. چندلر، دانیل. (1386). مبانی نشانهشناسی. (مهدی پارسا، مترجم). تهران: سوره مهر.
12. دباغ، امیر مسعود؛ و مختاباد، مصطفی. (1390). معماری پست مدرن از منظر نشانهشناسی. هویت شهر، 9، 72-59.
13. راپاپورت، اموس. (1386). معنای نظم شهر. بازیابی در بهمن 1386، از پایگاه انسانشناسی و فرهنگ: http://www.fakouhi.com/node/1689
14. رضایی هفتادر، غلام عباس؛ و ابراهیم نامداری، علی. (1392). آشناییزدایی و نقش آن در شعر. ادب عرب، 5، 2، 88-69.
15. روشن، محبوبه؛ و شیبانی، مهدی. (1394). نشانهشناسی و معنایابی مفاهیم عرفان شناختی در معماری و شهرسازی با تلفیق «عرفان اسلامی و رمزگان امبرتو اکو»، مورد پژوهی: معماری صفوی مکتب اصفهان. مدیریت شهری، 38، 151-172.
16. ساسانی, فرهاد. (1384). بافتگردانی و متنگردانی در میدان نقش جهان. در احمد پاکتچی (ویراستار). هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 101). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (عملکرد سال 1384).
17. ساسانی، فرهاد. (1383). مبانی تفکر و ابزار زیباییآفرینی استعاره. تهران: انتشارات سوره مهر.
18. سپهری، سهراب. (1376). هشت کتاب، چاپ هفدهم، تهران: طهوری.
19. سجودی، فرزان. (1383). نشانهشناسی کاربردی. تهران: شهرقصه.
20. سجودی، فرزان. (1384). چالش لایههای متن: مسجد امام اصفهان. در احمد پاکتچی (ویراستار)، هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان، (گزارش
عملکرد سال 1384) (ص. 103). اصفهان.
21. سجودی، فرزان. (1388). نشانهشناسی: نظریه و عمل، تهران: علم.
22. سلطانزاده حسین؛ و ایلکا، شاهین. (1393). بازتاب مفهوم بینامتنیت منتج از برهمکنش مفاهیم سنتی و مدرن در نشانهشناسی طراحی شهری معاصر؛ موردپژوهی: طراحی شهری و معماری سبک واسازی و فولدینگ.مدیریت شهری، 13 (34)، 77-92.
23. شمیسا، سیروس. (1374). بیان و معانی، چاپ هشتم، تهران: فرهان.
24. صفوی، کورش. (1384). نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبانشناسی. تهران: انجمن شاعران ایران.
25. ضمیران، محمد. (1382). درآمدی بر نشانهشناسی هنر. تهران: شهر قصه.
26. فروتن، منوچهر. (1388). چگونگی فهم فضای معماری ایران از نگارههای ایرانی (617-1000 ق/ 1591-1220 م)، پایاننامه دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران.
27. فروغمند اعرابی، هوشنگ. (1395). خاستگاه فلسفی روششناسی در دانش نشانهشناسی معماری و طراحی شهری. 34، 199-224.
28. کزّازی، میرجلالالدّین. (1373). زیباشناسی سخن پارسی (جلد 3، بدیع)، تهران: نشر مرکز، کتاب ماد.
29. مختاباد امریی، سیدمصطفی؛ و پناهی، سیامک. (1386). بررسی و تحلیل نقش معماری داخلی در تجلی معنا در فیلم های علمی تخیلی. هنرهای زیبا، 30، 118-107.
30. مردانی، سیده فاطمه. (1388). گذری کوتاه بر باغ بلند شیراز، نشریه اینترنتی معماری منظر، بازیابی 4 بهمن، 1394، از
.html گذری-کوتاه-بر-باغ-بلند-شیراز http://www.manzaronline.com/
31. مطیع، مهدی. (1384). بازتاب جدا بودگی در تعامل متن و بافت: گنبد مسجد شیخ لطف الله. در هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 104). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (گزارش عملکرد سال 1384).
32. معین، بابک. (1384). «مدلول ضمنی-اسطوره ای قدرت سیاسی در میدان نقش جهان». در هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 103). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (گزارش عملکرد سال 1384).
33. مهدوی نژاد، محمد جواد. (1384). آموزش نقد معماری تقویت خلاقیت دانشجویان با روش تحلیل همه جانبه آثار معماری. هنرهای زیبا، 23، 76-69.
34. میرشاه زاده، شروین؛ اسلامی، سیدغلامرضا؛ و عینیفر، علیرضا. (1390). نقش فضای مرزی-پیوندی، در فرایند آفرینش معنا، ارزیابی توان معنا آفرینی فضا به کمک رویکرد نشانه شناسی. هویت شهر، 9 (5)، 5-16.
35. نیکنام اصل، سیده آذین؛ زرقانی محمد؛و فرشی حقی، زهره. (1393).
تحلیل نشانهشناختی از فرهنگ «معماری خانه» در عصر جهانی شدن با
تاکید بر معماری پساساختارگرایی، از «خانه تا ناخانه». مدیریت شهری، 13 (36)، 299-321.
36. Akbarzadeh, M., Izadi, K., & Mansouri, M. (2012). Studying Industrial Symbols in Contemporary Shiraz Urban Landscape. in M. Schrenk, P. Zeile, V. V. Popovich, P. Elisei (eds.). Re-mixing the city–Towards Sustainability and Resilience? Proceedings REAL CORP Tagungsband, 14-16 May 2012, (pp. 817-824), Schwechat: COPR Press.
37. Alexander, C. (1977). A Pattern Language: Towns, Buildings, Construction. Oxford: Oxford University Press.
38. Barthes, R. (1977). Rhetoric of the Image. In S. Heath (Ed.). Image, Music, Text (pp. 32–51). New York: Hill and Wang.
39. Barthes, R. (1997). Semiology and the urban. In N. Leach, Rethinking architecture: a reader in cultural theory (N. Leach, Trans.). London: Routledge.
40. Barthes, R. (1997). Semiology and the urban. Rethinking architecture: a reader in cultural theory. (N. Leach, Trans.) London: Routledge.
41. Broadbent, G. (1980). Architects and their Symbols. Built Environment, 6 (No.1).
42. Broadbent, G., Bunt, R., & Jencks, C. (1981). Signs, Symbols and Architecture. New York: John Wiley and Sons.
43. Davis, H., & Oregon, E. (2002). Architectural Facts in Search of a Language. Form Languages, Vol. 6, No. 2. 1900-2100
44. Duncan, J. S. (1987). Review of urban imagery: urban semiotics. Urban Geography, 8(5), 473-483.
45. Eco, U. (1979). A Theory of Semiotics. London: Macmillan.
46. Fox, J. J. (2006). The Poetic Power of Place: Comparative perspectives on Austronesian ideas of locality. Canberra: ANU Press.
47. Jencks, C. (1969). Semiology and Architecture. In G. Baird, & C. Jencks, Meaning in Architecture. New York: George Brazeller.
48. Jencks, C. (1969). Semiology and Architecture. In G. Baird, & C. Jencks, Meaning in Architecture. New York: George Brazeller.
49. Lawson, B. R. (2001). The Language of Space. Oxford: Architectural Press.
50. Remm, T. (2011). Understanding the city through
its semiotic spatialities. Sign Systems Studies (2-4), 124-144.
51. Saint-Martin, F. (1990). Semiotics of Visual Language. Bloomington: Indiana University Press.
52. Iravanian, M. (2008). Mehrdad Iravanian, Retrieved March, 2015, from http://www.mehrdadiravanian.org.
واکاوی نشانهشناختی فضای شهری باغ بلند شیراز*
مهندس محمد سرمستانی**، دکتر منوچهر فروتن*** ، دکتر نیر طهوری****
چكيده
شهر آکنده از دلالتهای معنایی است که هم بواسطه طراحان آن و هم شهروندان رمزگذاری و توسط شهروندان، رمزگشایی میشود. بنابراین شهر را میتوان به عنوان یک «متن» خواند. از این رو نشانهشناسی شهری روشی است برای بررسی زبانشناسانه فضای شهری که به واکاوی معنای فضای شهر میپردازد. این پژوهش در پی یافتن فنون و روشهایی است که میتواند منجر به فضاهای شاعرانه در شهر شود. از این رو با روش نشانهشناسی به واکاوی یک نمونه فضای شهری که دارای این ویژگی بوده پرداخته شده است. در نهایت پژوهش به بررسی مفاهیم نشانهشناختی مانند برجستهسازي ادبي، هنجارگريزي، خودكارشدگي و قاعده افزايي در یک نمونه موردی فضای شهری، باغ بلند شیراز، اثر مهرداد ایروانیان پرداخته است. در پایان پژوهش به روشهایی که وی برای ایجاد فضای شاعرانه به کار بسته است مانند آشناییزدایی بواسطه انحراف از زبان معیار، ایجاد تعلیق و ایهام از طریق تصرف در محور همنشینی دست یافته است.
واژه های کلیدی
نشانهشناسی، فضای شهری، آفرینش شاعرانه، پارک باغ بلند، صنایع ادبی
|
* این مقاله بر گرفته از پایاننامه کارشناسی ارشــد محمد سرمستانی با عنوان«معماری شاعرانه: کاربرد فنون زبانی شعر در طراحی فضای اندیشه برانگیز (نمونه طراحی: مرکز پژوهشهای هنر و فلسفه» است که با راهنمایی آقای دکتر منوچهر فروتن و مشاوره خانم دکتر نیر طهوری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان انجام گرفته است.
** دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران. Email: msarmastani@yahoo.com
*** استادیار گروه معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران. (مسئول مکاتبات) Email: m.foroutan@iauh.ac.ir
**** استادیار گروه معماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. Email: n-tahouri@srbiau.ac.ir
مقدمه
شاعرانگی و آفرینش هنری نزد ارسطو (1343، 21-24) محاکات و تقلیدی از واقعیّت تلقّی میشد و تمام اجزای اثر هنری، بازنمودی عینی از عالم واقع داشت به این معنا شاعرانگی در هنر با محاکات پیوند داشت. بوطیقای ارسطو ناظر بر آفرینشی است که با رویکردها و ابزار گوناگون قابل دسترسی است. «آفرینش شاعرانه» و «فنون شاعرانگی» به اعتباری که در این نوشتار آمده است گونهای از راهبرد است که در بستر زبان اتفاق میافتد و بواسطه سویههای متفاوت کارکردهای زبان ایجاد میگردد. به بیان دیگر عبارت «آفرینش شاعرانه» یک نگرش ویژه به مفهوم بوطیقاست که به طور مشخص بواسطه ابزار زبان قابل دستیابی است.
با شکلگیری رهیافتهای جدید ساختارگرایی و پدیدارشناسی، بوطیقایی پدید آمد که ادبیّات را نه تقلید از واقعیّت، بلکه برساختن دنیایی دگرگون با جهان واقع معرّفی میکند که در آن اجزا بهگونهای کنشگرانه در اندرکنش با همدیگر، کلّیّت متن ادبی را شکل میدهند. باشلار1 (1387) شاعرانگی را «پدیدارشناسی خیال» دانست و نشان داد که چگونه فضای خانه و شهر پذیرای ویژگیها و پیچیدگیهای انسانی میشوند. خانه و فضای معماری خود را با ساکنانش تطبیق میدهد و فضای مسکون، فضای هندسی را تعالی میبخشد. خانه، از نظر وی آشیان رویاپردازی و پناه تصور است (باشلار، 1387، 8) و این همان شاعرانگی فضاست. «فضا چیزی بیش از صحنه در اثر هنری است؛ محوری است که فضا بر حول آن می چرخد.» (باشلار، 1387، 10). از نظر باشلار (1387 ،24) خیال شاعرانه همیشه «متن» دارد و بنابراین تفسیر؛ اگرچه این تفسیر به زبانی دگر از شعر کلامی است.
در نوشتارهای مختلف، شهر به مثابه یک متن ارائه شده است؛ کسانی چون الکساندر2(1381)،در بررسی الگوها، شهر را چون ساختاری سامانمند معرفی میکند. از سوی دیگر در بررسی معنای معماری و شهر، خوانش این دو همچون یک زبان مورد بررسی قرار گرفته است؛ آنچنانکه زبان دارای ساختی قاعدهمند است، شهر و بنا نیز دارای سامانههایی است که خوانش خود را به مخاطب واگذار میکند و بدین ترتیب رمزگانهای شهر با مخاطبان شهر رمزگشایی و خوانده میشود.
شاعرانگی فضای شهری و معماری را میتوان از روش پدیدارشناسی، مردمنگاری و یا نشانهشناسی مورد بررسی قرار داد. دیدگاه نخست را کسانی چون باشلار (1387) انجام دادهاند. در دیدگاه دوم پژوهشهای اندکی به موضوع شاعرانگی فضا و مکان پرداختهاند که بیشتر در حوزه جغرافیایی و انسانشناسی بوده است (Fox, 2006). در روش نشانهشناسی فضاهای شهری نیز بیشتر به سامانههای معنایی پرداخته شده است و کمتر به شاعرانگی توجه شده است. در این رویکرد شهر و فضاهای شهری، مجموعهای پویا دانسته شده است که همواره فرآیند زایش معنا در آن رخ میدهد. بدین جهت این مقاله، شاعرانگی (آفرینش شاعرانه) آن در فضای شهری را از نگاه نشانهشناسی مورد بررسی قرار داده است. هدف از این پژوهش افزایش ساحت فضای شهری از جایگاهی صرفاً کارکردگرایانه به جایگاهی پربارتر برای تجربه فضا است. یکی از سویههای شاعرانگی، شگردهای شاعرانگی است که در ادبیات «صنایع ادبی» یا «صنایع بلاغی» گفته میشود. پرسش اصلی پژوهش آن است که با چه شگردهایی میتوان در فضای شهری، فضایی شاعرانه پدید آورد؟ پژوهش تلاش کرده است تا با واکاوی (تحلیل) یک فضای شهری دارای این ویژگی، شگردهای زبانشناختی به کار رفته در آن را بازشناسی کند.
روش پژوهش
این پژوهش با رویکردی کیفی، روش پژوهش موردی و با شیوه واکاوی نشانهشناختی، یک فضای شهری طراحی شده را مورد بررسی قرار داده است. نمونهی واکاوی شده، «باغ بلند» شیراز است که گزینش آن به دلیل شایستگیای است که این فضا برای واکاوی زبانی در خود دارد. به این منظور نخست مفاهیم مورد واکاوی در روش نشانهشناسی ساختارگرا و پساساختارگرا مورد بررسی قرار گرفته است. سپس مواردی را که فضای شهری مورد نظر از آن شیوهها برای زایش معنا و ایجاد فضای شاعرانه بهره جسته است شناسایی شده و واکاوی نشانهشناسی آن ارایه گردیده است. در این مقاله گردآوری دادهها با شیوه کتابخانهای انجام گرفته است.
پیشینهی پژوهش
نشانهشناسی نخست با سوسور3در زبانشناسی و پیرس4در منطق پایهگذاری شد. از نظر سوسور نشانهشناسي «علم پژوهش نظامهاي دلالت معنايي است» و زبان يكي از اين سامانههاست (احمدی، 1386، 12). بارت5 (1977) با چاپ مقالة کوتاه «خطابه تصویر6» زمینة رویکردی نوین به تصویر را فراهم نمود. سن مارتین7 (1990) نشانهشناسی تصویری را دانش عمومی تصویر به شمار آورد. دغدغة نشانهشناسی تصویری بیش از هر چیز به تبیین و واکاوی تصویر در چارچوب نظامهای دلالتی معطوف است (ضمیران، 1382، 181). اکو8 (1979) و بارت (1997) از نخستین نظریهپردازان نشانهشناسیاند که به معماری و فضاهای شهر پرداختهاند. بررسی معنای معماری از چالشهایی بود که در پسانوگرایی مورد توجه قرار گرفت و نشانهشناسی همچون روشی برای بررسی معنای پدیدههای فرهنگی و هنری مورد توجه نظریهپردازان معماری و شهرسازی قرار گرفت (Jencks, 1969; Broadbent, 1980; Broadbent et al., 1981). به طور کلی دو دسته از پژوهشها در این حوزه صورت گرفته است؛ دستهای از پژوهشها و نوشتارها به تبین روش نشانهشناسی در حوزه شهرسازی و معماری پرداختهاند (Duncan, 1987; Barthes, 1997; Remm, 2011). این پژوهشها نشان دادهاند که شاخههای گوناگون نشانهشناسی میتوانند به تبیین هر چه بیشتر رفتارهای شهری بپردازند(جمالپور، 1384، 46). در این پژوهشها سعی شده است با درآمیختن روشهای گوناگون گونهشناسی، نحو فضا و زبان الگو به زبان همشکلی دست یابند (Davis, et al., 2002).کسانی مانند الکساندر (1977) و لاوسون9 (2001) با رویکردی زبانانگارانه به معماری پرداختهاند. الکساندر (1381) با ارائه «زبان الگو»10 راهبردی زبانگونه را برای تعریف معماری به مثابه الگوهایی در جهت آفرینش بناها و شهرها به دست داده است. راپاپورت (1386) با اینکه به نقد نشانهشناسی پرداخته است ولي نشانهشناسی را برای فهمیدن و خوانایی شهر لازم میداند. پژوهشهایی نیز در کاربردی کردن روش نشانهشناسی در معماری به کار رفته است (پناهی و همکاران، 1393؛ فروتن، 1388؛ فروغمند اعرابی، 1395؛ مهدوی نژاد، 1384؛ میرشاه زاده و همکاران، 1390).
دسته دیگر از پژوهشها با بهرهگیری از روش نشانهشناسی به واکاوی شهر و معماری پرداختهاند. نمونه این نوشتارها در حوزه معماری و نشانهشناسی معماری ایران در هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان سخنرانیهایی در مورد نشانهشناسی معماری اسلامی اصفهان ایراد شده است که اندک کارهای ایرانی انجام شده در این زمینه است. در این هماندیشی، سجودی (1384) با بهرهگیری از نظریة نشانهشناسی لایهای خویش به «چالش لایههای متن: مسجد امام اصفهان» پرداخته است. ساسانی (1384) در «بافتگردانی و متنگردانی در میدان نقش جهان» به کاربرد روزمره آن پرداخته است و نشان میدهد چگونه بابیرون کردن متن از بافت نخستین خود و گذاردن آن در بافتی نومتن به متن موزه و متن هنر معماری دگرگون شده. پاکتچی (1384) در سخنرانیاش روند فرگشت و دگرگونیهای مسجد جامع اصفهان را از دیدگاه نشانهشناسی با عنوان «چینش لایههای تاریخی به مثابه تضمین یا بازتعریف: مورد مسجد جامع اصفهان» بررسی کرده است. معین (1384) به میدان نقش جهان همچون متنی بر انگیزندة اسطوره قدرت سیاسی در روزگار صفوی پرداخته و با بهرهگیری از ویژگیهای کلی میدان، مدلولهای ضمنی ـ اسطورهای قدرت این فضای شهری را روشن کرده است. مطیع (1384) نیز با بررسی نشانهشناختی لایهای گنبد مسجد شیخ لطف الله و میدان نقش جهان به جدابودگی و به اندرکنش متن (گنبد مسجد شیخ لطف الله) و بافت (میدان نقش جهان) و گفتگوی بین لایههای متن با خود و کل متن با پیرامون خود پرداخته است.
در حوزه معماری معاصر، مختاباد، امرایی و پناهی (1386) با روش نشانهشناسي دیداری و آمیزهای از پژوهش كيفي و كمي مفاهيم باز، به بررسي تبديل انديشه و خيال به فضاي معماري داخلي در فيلم و چگونگي ايجاد آن از روي اسكيسهاي معماران و طراحان صحنه ميپردازند. دباغ و مختاباد (1390) نیز در مقاله خود به بررسی نشانهشناختی از معماری پسانوگرایی (پسامدرن) پرداختهاند و از طریق نشانهشناسی لایههایی معنایی معماری پسامدرن را واکاویدهاند. از نگاه آنان معماری همچون پوسته، تنها در تقابل با درونمایه و مفهوم آن نیست بلکه چون هالهای درونمایه و مفاهیم هر اثر هنری را در بر گرفته و طراح با کمک نشانهها مخاطب را به اندیشههای نهفته در طرح خود میکشاند تا مخاطب به جستجو برای یافتن درونمایههای آن بپردازد (دباغ و مختاباد، 1390، 69 و 70). مقاله «بررسی تطبیقی کاربرد نماد و نشانه در آثارمعماری دورههای صفوی و معاصر ایران» تلاش بر آن داشته تا با اشاره به گونههای نشانه و دستهبندی جایگاههای کاربرد نماد و نشانه در آثار معماری، به بررسی تطبیقی آثار دو دوره معماری ایران بپردازد (بمانیان و همکاران، 1392). سلطانزاده و ایلکا (1393) به بازتاب مفهوم بینامتنیت در طراحی شهری و معماری آثار آیزنمن پرداختهاند. نیکنام اصل و همکارانش (1393) نیز به واکاوری نشانهشناختی از فرهنگ خانه در دوره معاصر پرداختهاند و دو مفهوم «خانه» و «ناخانه» را برای توصیف فرهنگ خانه در جهان معاصر برگزیدهاند. در مقاله «نقش دلالتهای فرهنگی اجتماعی بر شکل خیمه (مطالعه موردی: سیاچادر بختیاری و آغچ اوی ترکمن)» با بهرهگیری از نشانهشناسی درگستره «وجه کاربردی»، «نحوی» و «معنایی» نشانگی به تطبیق دوگونه خیمه با بسترهای ناهمگون، برچگونگی تأثیر وجه فرهنگی اجتماعی نسبت به علیت کارکردی اقلیم، ساختمایه، شیوههای ساخت و نمودهای آن در شکل (دال) پرداخته است (پیرخضری و فلاحت، 1396). مقاله «مطالعه نمادهای صنعتی در منظر شهری معاصر شیراز» نیز آثاری از ایراوانیان را مورد بررسی قرارداده است (Akbarzadeh et al., 2012). روشن و شیبانی (1394) به معنایابی مفاهیم عرفانشناختی در معماري و شهرسازی مکتب اصفهان دوره صفوی پرداختهاند. در این پژوهش با رویکرد «نشانهشناسی امبرتو اكو» و «تبارشناسي عرفان اسلامي»، تلاش کرده است تا فرایند خلق معانی و شیوههای بیان مضامین عرفانی، در معماری شهری عصر صفوی مورد بررسی قرار گیرد.
مفاهیم پایهنشانهشناسی و صنایع ادبی
دو رویکرد کلی در نشانهشناسی وجود دارد رویکرد ساختارگرا و رویکرد پساساختارگرا. از این رو این دو نوع رویکرد نیز هم در نشانهشناسی هنر و معماری وجود دارد. در رویکرد ساختارگرا تأکید بر روی روابط بین اجزای متن (ساختار) است (چندلر، 1386، 129). واکاوی در رویکرد نخست بر مبنای تشخیص اجزای نظام نشانهشناختی (واکاوی کنش و کنشگران در متن و روابط بین آنها)، محورهای همنشینی و جانشینی (محورهای عمودی و افقی) و تقابلهای معنادارمانند تضاد است و تحلیلها به صورت همزمانی انجام میگیرد. در رویکرد پساساختارگرا (این مقاله بیشتر با این رویکرد به موضوع پرداخته است) علاوه بر این واکاوی بر اساس برهمکنشهای متنی (رمزگانها و لایههای متن)، و ارتباط اجزا متن با هم و با متنهای دیگر (ترامتنیت) نیز انجام میگیرد.
همزماني و در زماني: ميتوان هر پديدهي خاص زبانی و اجتماعی را از دو راه بررسي كرد؛ يا اين پديده همچون بخشي از نظامي كلي شناخته ميشود كه همزمان با آن وجود دارد، و يا لحظهاي از نظامي تاريخي به حساب ميآيد. در روش بررسي «همزماني»11وضعيت كامل پدیده در يك مقطع خاص (معمولاً زمان حاضر) مطالعه ميشود، در روش بررسي «در زماني»12 عنصري خاص از زبان در لايههاي متوالي زمان مورد پژوهش قرار ميگيرد (همچون مطالعات دگرگونيهاي آوايي). اساس كار در شناخت نظام نشانهشناسی ساختارگرا روش بررسي همزماني است. از این منظر، هر زبان در هر زمان موقعيتي كامل است و به اين اعتبار، در زبان «تكامل تاريخي» بيمعناست (احمدي، 1386، 18).
همنشيني و جانشيني: در نشانهشناسی ساختارگرا دو شكل مناسبات تعيين كننده لفظ و معناي هر نشانه زباني است. تمایز از جنبههای اصلی نشانهشناسی ساختارگراست و تمامي ساختارهاي زبان را ميتوان با آنها شناخت و توضيح داد. در محور همنشینی13ترکیب عناصر در کنار هم مورد توجه است و در محور جانشینی14، گزینش میان عناصر و اینکه چه چیزهایی می توانند جانشین عناصر درون یک متن شوند بدون آنکه ساختار عوض شود. این دو محور یک بافت ساختاری را مهیا میکنند که از طریق آن نشانهها را معنا میکنند (چندلر، 1386، 130). مجموعه عناصر جانشین مجموعهای از دالها یا مدلولهای مرتبط به یک مقوله هستند اما با هم متفاوتند (همان،131).
آشناییزدایی (هنجارگريزي) و قاعده افزايي: برجستهسازي به دو شكل امكانپذير است؛ آشناییزدایی و قاعده افزایی. نخست آنكه نسبت به قواعد حاكم بر زبان خودكار انحراف صورت پذيرد که آن را آشناییزدایی یا هنجارگريزي15 نامند. دوّم آنكه قواعدي بر قواعد حاكم به زبان خودكار افزوده شود. بدين ترتيب برجستهسازي از طريق دو شيوهي هنجارگريزي و قاعدهافزايي تجلّي خواهد يافت. بدين ترتيب ميتوان گفت كه فرآيند برجستهسازي با گذر از زبان به ادبيات تحقق مييابد و عكس آن يعني استعمال مواردي از ادبيات در زبان خودكار تحت فرآيند «خودكار شدگي» مطرح ميگردد. قاعده افزايي برخلاف هنجار گريزي (آشنایی زدایی)، انحراف از قواعد زبان هنجار نيست، بلكه اعمال قواعدي اضافي بر قواعد زبان هنجار به شمار ميرود و بدين ترتيب ماهيتاً از هنجارگريزي متمايز است (صفوي، 1384، 34و35). در كنار دو فرآيند خودكاري و برجسته سازي ميتوان به وجود فرآيند سوّمي به نام «خودكار شدگي»16 نیز قائل شد. اين اصطلاح مواردي را شامل ميشود كه در گذشته، در چهارچوب برجستهسازي مطرح بودهاند و سپس به زبان خودكار راه يافتهاند (صفوی،1384). هر گاه کاربر زبان در ساختار دلالتها یا اشکال ترکیب آنها دخل و تصرف کند به طوری که از زبان معیار و آشنا عدول کند، همان است که در علم بیان سنتی برای آن اصطلاح «غیر ما وضع له» وضع شده است. غیر ما وضع له یعنی معنای غیر اصلی، غیر متعارف و خارج از قرار داد (شمیسا، 1374، 19). هنجارگريزي یا آشنازدایی در كل انحراف از قواعد حاكم بر زبان هنجار است؛ هر چند منظور از آن هر گونه انحراف از قواعد زبان هنجار نيست؛ زيرا گروهي از اين انحرافات فقط به ساختي غير دستوري منجر ميشود. دو نوع از آشناییزدایی را میتوان از هم متمایز کرد؛ آشناییزدایی جایگزینی و آشناییزدایی ساختاری. آشناییزدایی جایگزینی مجال تعبیرات مجازی از قبیل تشبیه و استعاره است و از جانشینی عناصر مشابه به دست می آید. آشناییزدایی ساختاری از به هم خوردنِ ترکیب معمولِ زبان معیار، «قواعد همنشینی زبان» (محور همنشینی) که از آن به «محور ترکیب زبان» تعبیر میشود، حاصل میآید (رضایی هفتادر و ابراهیم نامداری، 1392، 76-74).
استعاره، مجاز و ایهام: در نیمه دوم سده بیستم صنایع ادبی (صنایع بلاغی) مورد توجه نشانهشناسان قرار گرفت (سجودی، 1383،116). استعاره17 اساسيترين مفهوم در ايجاد تخيّل شاعرانه و صنایع ادبی است. دامنهي استعاره بسيار وسيعتر از چيزي است كه اغلب به عنوان پوشانندهي كلمهاي ديگر (پوشاننده خود يك استعاره است) مورد استفاده قرار ميگيرد و شامل انواع ديگري از مجازها (مثل مجاز مرسل) نيز ميشود (ساسانی، 1383، 197). خاستگاه استعاره را نه فقط در زبان بلکه در چگونگی مفهومسازی یک قلمرو ذهنی بر حسب قلمرو ذهنی دیگر میداند. كزّازي (1373) استعاره را «شيوهاي در بازنمود انديشهي شاعرانه» ميداند و ميگويد در استعاره، معناي راستين واژه، فرو نهاده شده است؛ و سخنور واژه را، تنها در معني هنري آن به كار برده است. از اينروي استعاره را ميتوان گونهاي از «مجاز مرسل»18 شمرد؛ زيرا مجاز آن است كه واژه در معناي ادبي و هنري آن به كار برده شود. در ايهام19بر حسب تعريفي كه در سنت بدست داده ميشود، لفظي با دو معني دور و نزديك آورده ميشود و ذهن خواننده نخست متوجه معني نزديك، سپس به معني دور دست مييابد بنابراين ايهام پديدهاي هنري است و به ايجاد ارتباط خدشهاي وارد نميسازد، در آفرينشهاي ادبي، از دلالت چند گانه بهره گرفته ميشود و به ايهام ميرسند كه نوعي هنر آفريني است. بنابراين هر ايهامي داراي دلالت چند گانه است، ولي هر دلالت چند گانهاي را نميتوان ايهام دانست.
نشانهشناسی معماری و شهری
هر متنی هم محصول عملکرد پیچیده رمزگانهای فرهنگی است و هم خود عنصری سازنده در این شبکه است (سجودی، 1388، 333) بنابراین معماری و شهر را می توان به عنوان یک متن در نظر گرفت. «نظام معماری» را میتوان به عنوان نظام نشانهشناختی کاملی مد نظر قرار داد و آن را جزء «نشانهشناسی معنا» محسوب کرد (اسکالوینی, 1387، 151). اکو (1979) در نشانهشناسی معماری، برای حوزۀ درونه (محتوا)، «کارکرد» و برای حوزۀ برونه (لفظ)، «فضای باز» را انتخاب کرده است که البته هر دو به «صورت» در دو حوزه اشاره دارند. اما به نظر اسکالوینی (1387، 154) واکاوی نشانهشناختی معماری و «نقد معماری» باید بیش از هر چیز به بافت در معماری معطوف باشد تا به عناصر. به نظر وی از آن جا که نشانهشناسی برای متن اهمیت بیشتری قائل است، بنابراین نوعی معنی کلی از بافت (متن) معماری و در نظر گرفتن این معنا به صورت کلّی به عنوان ساختاری برای واکاوی یافت که به این صورت واکاوی ما حوزۀ برونه و حوزۀ درونه هر دو را در بر میگیرد (همان، 154-155). بنابراین تلاش میشود ویژگیهای ساختاری در یک ژانر معماری و یا گروه مشخصی از اثرهای معماری است؛ چه به صورت مطالعۀ این ویژگیها در یک زمان خاص (مطالعۀ همزمانی) و یا مطالعۀ آنها در طول دورههای مختلف تاریخی (مطالعه در زمانی) انجام گیرد. در واکاوی نشانهشناختی معماری و شهری باید اجزا با دیگر موارد موجود ارتباط پیدا کند (رابطه بینامتنیت). این موارد با واکاویی از سبک معمار دیگر اثرهای همان معمار، کارهای ارزندۀ معماران دیگر که در همان دوره انجام شدهاند و چیزهای دیگری از این دست متناسباند.
یکی دیگر از نکتههایی که باید مورد توجه قرارگیرد تمایز دوگانۀ بین مفاهیم «تداوم زمانی» و «تعاقب زمانی» است. در نقد ادبی تداوم زمانی اولویت بر ترتیب زمانی است و تعاقب زمانی اولویت بر منطق قرار دارد. پیشنهاد اسکالوینی (1387) چنین است که به عنوان نقش واقعی «فضاهای بسته» یا «فضاهای باز» را مدنظر قراردهیم که اصطلاح مربوط به آنها خود واحدهایی در همان بافت معماری باشند. برای مثال گنبد و سرداب در مقبره از لحاظ ساخت و بافت معماری به هم ارتباط دارند و همانند دو زمینۀ مربوط به هم، دو موضوع وابسته را القا میکنند (یعنی یکی به [روح] یا عرش و دیگری به [جسم] یا قعر اشاره دارد).
در مورد ساختمانها به مثابه شمایل نیز میتوان ترسیمات، مدلها و عکسهای بناها را به عنوان شمایلی در مفهوم پیرس دانست. در صورتی که خود بناها چیزی را به خاطر آورند، خود بناها نیز میتوانند به عنوان یک شمایل عمل نمایند. اجزاء معماری نظیر سقف پوستخرچنگی در کلیسای رونشان لوکوربوزیه، یا شباهت سقف نمازخانهی فرانک لویدرایت در مدیسون ویسکانسین به دستهای نمازگزار میتواند آشکارا نشانههایی شمایلی باشند از آنچه که سر منشاء آنهاست. چالز جنکس (1969) این نشانههای شمایلی را استعاره میداند و آنها را بیش از حد سطحی و مستقیم میداند که بتوانند به عنوان آثار معماری مطرح باشند. اما از سوی دیگر خانه باتلو اثر آنتونی گائودی را نمونهای از حامل معنای گوناگون و غنی از معماری میداند که از چند سو قابل بررسی است. بدین طریق میتوان به گونهای غنی تر از ارجاع صور معماری از نگاه چارلز جنکس دست یافت که در آن معنایی عمیق به شیوهای استعاری و نه به گونهای مستقیم و سطحی به کار بسته شده است.
واکاوی فضای شهری مورد مطالعه
مهرداد ایروانیان متولد سال 1336 در شهر شیراز است و تحصیلات معماری خود را در دانشگاه USL امریکا به پایان رسانده و پس از بازگشت به ایران از سال 1370 تا کنون پروژههای مختلفی را در زمینهی طراحی شهری و معماری در شهر شیراز و شهرستانهای مجاور به انجام رسانده است (Iravanian, 2008). اندیشهی اصلی در پروژههای او «زمینه» هر پروژه است که عامل تعیین کننده فرم پروژه شده است. فرمها و فضاهایی که ایروانیان خلق میکند در سطح کالبد باقی نمیماند و با گذار از رویهی فرم به تولید معنا میپردازد. ادراک معنا در آثار او از طریق ابزار زبانی قابل واکاوی است. دلیل گزینش این پروژه امکانی است که برای واکاوی زبانی در آن موجود است که در نهایت به درکی شاعرانه از این فضای شهری منتهی میشود. «باغ بلند» یا «پارک چمران» با طولی برابر با 3 کیلومتر و پهنایی معادل 30 متر، در حاشیهی اتوبان چمران شهر شیراز واقع شده است. عناصری مانند دروازه بهار، عنصر تعلیق، دیوار دهکده، کتاب و عینک به سؤالانگیزی و تحریک اندیشهی مخاطب تأکید میکنند.
ترامتنیت: «باغ بلند» به کارکرد پارک یکی از اجزای شهری شیراز است. این پارک به عنوان یک فضای شهری بخشی از متن بزرگتر شهر شیراز است. از سویی یک باغ شهری (پارک) است و از سویی با اجزای دیگری شهری (بزرگراه چمران) و رودخانه و باغ های شیراز که به آن شهره است مرتبط میشود.
ایروانیان در این پروژه از مفهوم فصلهای سال برای طراحی پارک سود برده و به این ترتیب این مسیر طولانی را به 5 قسمت مختلف که هر یک نمایانگر یک فصل خاص و پیش فصل است (شکل 1)، تقسیم کرده است. به این صورت وی به اشاره به متنهای غیر معماری تلاش در ایجاد یک روایت و ارجاع آن به متنهای دیگر (فصلهای طبیعت و دورههای زندگی و رشد) میکند. این فصول یعنی بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب در پی هم قرار گرفتهاند. در هر یک از این فصول نشانهای خاص مد نظر قرار گرفته و عناصری که توان بیان آن نشانه را داشته باشد طراحی شده است. آنچه در این پروژه اهمیت مییابد، رویکرد زبانی آن به معماری است. زبان معماری در این پروژه کارکردی ادبی دارد به این بیان که رویکرد «فضا» و «ساخت» به مثابه یک «پیام» تنها شامل سویهای کارکردی نیست بلکه ابزار زبان به همراهی نقش کارکردی فضا و ساخت آمده و پیام را از ایفایِ صرفِ نقشِ خبری فراتر میبرد. از سوی دیگر کارکرد فضا به عنوان یک پارک، خود به یکی از معانی فضا تبدیل میشود به این معنی که ادراک مخاطب از عناصر موجود در این فضا به مثابه یک پارک، در قیاس با مواجهه با همین عناصر در کارکردی دیگر متفاوت خواهد بود. در اینجا لایه متنی فصلها و لایه متنی معماری کارکرد پارک و نام «باغ بلند» به عنوان متن معماری گذشته در کنش با هم هستند. از سوی دیگر این متن معماری یا شهری با دیگر آثار ایروانیان نیز ارتباط دارد به نظر می رسد این اثر آغازی است برای مفهومی که ایروانیان در بیشتر آثارش با عنوان «ماشین زندگی» (البته از نوع دلوزی آن) پی میگیرد که در آن سازوکارهای درونی و پنهان شده معماری را بیرون کشیده و دوباره به نمایش میگذارد. برای نمونه در رستوران هفت خوان «ماشین غذا» به صورت یک هود بزرگ کل بنا را به هم مرتبط کرده است. در باغ بلند نیز این ساخت های پنهان از طریق آشکارسازی میلگردهای داخل بتن ها خود را نشان میدهد (شکل 1). این آشکارگی البته جنبهای معنایی مییابد تا کارکردی. در بخش دیگری با عنوان «دهکده روستایی» متن گذشته سایت را «آشکار» کرده و چالش گذشته و حال را از طریق عناصر طراحی پدید میآورد. جدارهی دهکدهی قدیمی از دو روش همزمانی و درزمانی قابل بررسی و بازتعریف است که در هر روش به دلالت معنایی متفاوتی منجر خواهد شد. در صورت خوانش فضا به روش همزمانی، آنچه سازندهی معنای فضاست از طریق تصرف در محور همنشینی دو بافت متفاوت ایجاد میگردد. مفسران این معنا، مخاطبان فاقد پیشآگاهی از پیشینهی تاریخی متن طرحاند. اما معنای دوم از تفسیر متن به روش درزمانی حاصل میشود. لازمهی این برداشت، آگاهی پیشین از وجود دهکدهای قدیمی است. این خوانش از طرح، از سوی مخاطبانی صورت میگیرد که دارای تصویری ذهنی از وجود دهکدهای قدیمی در محل میباشند. در این صورت معنای محیط از طریق بازسازی خاطرهی جمعی رهگذران تداعی میشود و معنایی جدید به معنای گذشته مکان اضافه میشود. در اینجا نیز لایههای معنایی یکدیگر را تقویت میکنند.
بازسازی دهکدهی قدیمی، تنها از طریق قرارگیری در بستر خود معنی پیدا میکند. همجواری یک واژه کهنه در کنار واژههایی نو اندیشه را برای کشف چرایی این همنشینی بر میانگیزد. چرا که اگر این دهکده در بستری قدیمی، برای مثال، یک بافت روستایی، واقع میشد، جایی برای پرسش باقی نمیماند. این همجواری، راه را برای ایجاد پرسش جهت کشف معنی آن باز میگذارد. از لحاظ بصری نیز این دیوار برای رهگذری که از کنارش می گذارد ارتباط با آن سوی مسیر را برای مدتی قطع میکند با شکل خود فضایی متباین را ایجاد میکند. به این ترتیب عنصری از روستا گزینش شده است که این تعلیق را تشدید کند. این تباین ها در ساختمایه ها سنگ به عنوان ساختمایه ای سنتی و طبیعی در تقابل با بتن به عنوان سنگ مصنوعی و نو نیز وجود دارد.
ایروانیان با نامگذاری کل پروژه و فضاها در بخشهای مختلف، به بیان فرمی نامها میپردازد و نامها را در قالب فرم و فضا، دوباره تعریف میکند و عینیت میبخشد. این نکته یادآور این گفته شکلوفسکی است که: «به جای اینکه از اشیاء نام ببریم بگونهای با آنها برخورد کنیم که انگار اولین بار است با آنها مواجه میشویم» (نقل از شميسا، 1383، 159). این شگرد باعث فعالیت ذهن مخاطب در جهت برقراری ارتباط میان نام فضا و کیفیت فرمی آن و در نتیجه انگیزش اندیشه برای درک فضا میگردد. در واقع قاعده نامگذاری به قاعده کارکردی که برای فضا در نظر گرفته شده اضافه میشود تا معنایی ضمنی به آن اضافه گردد. از این طریق معمار با نامگذاری پروژهی باغ بلند شهروند را تشویق به خواندن آن به مثابه یک متن میکند.
آشناییزدایی: ایروانیان، در قطعهای با نام کودکی، با افزایش مقیاس فرمهایی نظیر کتاب، عینک و صندلی- اشیایی که در محیط آموزشی کودکی ما جایگاه و معنای ویژه دارند- ذهن مخاطب را با نام فضا پیوند میدهد (شکل 3). از سوی دیگر از طریق تغییر در مقیاس توجه ما را به جنبههای غیر کارکردی مانند خاطرات ما از این اشیا، کوچکی کودک نسبت به اشیا و یا کشف معانی ضمنی این شمایلها و تأویل در جهت کشف چند وجهی آنها وا میدارد.
|
|
شکل 1: دروازهی قطعهی بهار، باران، نامگذاری فضا و قاعدهافزایی، مأخذ: (مردانی، 1388). | شکل 2: دروازهی قطعهی بهار، رویش، انحراف از زبان معیار، مأخذ: (Mehrdad Iravanian, 2008). |
|
|
شکل 3: کتاب، آشناییزدایی با تغییر مقیاس (مأخذ: مردانی، 1388). | شکل 4: انحراف از زبان معیار، مأخذ: (Mehrdad Iravanian, 2008).
|
در دروازهی قطعهی بهار، میلگردهایی درون یک قاب بتنی، رگبار باران را مجسم کردهاند (شکل 1). اگر میلگرد به عنوان یک واژه در نظر گرفته شود، زبان معیار برای این واژه، استفاده آن در کارکرد سازهای به عنوان عنصری کششی است. اما این واژه با انحراف از موضع کارکرد خود، تعریفی دوباره پیدا میکند و نقش جدیدی به خود میگیرد. همچنین است نقش تیرهای آهنی که بصورت مایل با زمین برخورد کرده و به درون آن فرو رفتهاند (شکل 2 ). اینجا نیز از مفهوم تیرآهن به عنوان عنصری سازهای آشناییزدایی شده و در موقعیتی متفاوت با زبان معیار آن(نقش سازهای) مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین محل برخورد تیرها با زمین نوعی نمایش را بازسازی میکند
شکل 2: دروازهی قطعهی بهار، رویش،انحراف از زبان معیار (مأخذ:iravanian-2008)
|
استعاره، مجاز، ایهام
یکی از عناصر فضا با نام «عنصر تعلیق» با نمایش فرمی ویژه امکان ارجاع به مفاهیم متعدد را برقرار میکند. حضور این عنصر، راهی است به سوی استقرار دلالتهای چندگانه است. همجواری دو عنصر تخته سنگ و ستونک زیر آن اصطلاحی جدید را ایجاد میکند که نه معنی سنگ میدهد و نه ستونک (ایجاد ایهام بوسیلهی عنصر تعلیق). این ترکیب جدید میتواند در حکم یک دال باشد برای مدلولهای متعدد. به این ترتیب همانگونه که از نام این عنصر بر میآید مخاطب با استعارهای مواجه است با زایش معنایی.
|
|
شکل 5: دهکدهی قدیمی، دگرگونی در محور همنشینی، مأخذ: (Iravanian, 2008). | شکل 6: عنصر تعلیق، مأخذ: (Iravanian, 2008). |
|
|
شکل 7: مجاز جز به کل، آسیاب آبی، مأخذ: (مردانی، 1388). | شکل 7: قطعه پاییز، مأخذ: (Iravanian, 2008). |
|
|
شکل 8: ديواراستعارهاي از باد، مأخذ: (Iravanian, 2008). | شکل 9: دروازه آب، مأخذ: (مردانی، 1388). |
در قطعهی خاطره آسیاب آبی (شکل 7)، با قرار گرفتن قطعه سنگهایی شبیه به سنگ آسیاب در کنار آبشار، کل مفهوم آسیاب آبی را تداعی میکند و با حرکت از یک جزء فرمی، کل یک مفهوم را باسازی میکند در دهکده قدیمی (شکل 5) نیز دیوار به عنوان مجاز یک جز از کل خانه ها و باغ ها آورده شده است (بهرهگیری از مجاز کل به جز20).
یکی دیگر از شگردهای به کار رفته در این پروژه پدید آوردن تقابلهای دو یا چندگانه است؛ تقابل کهن/ نو (سنگ در مقابل بتن)، تمام شده/ناتمام (در دیوار دهکده قدیمی)، مصنوع/طبیعی (در تقابل گیاه و عناصر مصنوع معماری) و تیره و روشنی ساختمایهها. ایروانیان با اغراق در بافتهای به کار رفته در کفسازی، بدنهها و مبلمان به برجستهسازی آنها پرداخته است. از این طریق به استعاره چون باد با استفاده از این روش پرداخته است. این کار او را با عبارت «باد هراس پیکر» در شعر مرد و دریا از دفتر «مرگ رنگ» سهراب سپهری (1376) مترادف دانست باد عنصری است که باید لمس کرد اما در اینجا باد به صورت اثر بر دیوار نمایش داده شده است (شکل 9).
در چهارقطعه که به نامهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان نامیده شده اند، استعاره رشد انسان از کودکی به کهنسالی بکار گرفته شده است. از آنجا که استعاره باید دارای پیوند باشد، در این ترکیب استعاری پیوند (علاقه) گذر زمان به عنوان عاملی مشترک میان فصلها و رشد، در نظر است. در قطعه پاییز، با گوناگونی جنسیت در فرمها و کفسازیها و با طراحی تندیس پاییز، فضای پاییز بازسازی شده است. این برخورد، رویکردی استعاری به سوی مفهوم معقول واژه پاییز است که علاقهدر این استعاره، تنوع و چندگونگی است. در قطعه تابستان نیز همین نوع استعاره، با استفاده از پیوند «آب» و نمایش آن در حجمهای سنگین و پر مورد استفاده قرار گرفته است.
نتیجهگیری
فضاهای شهری میتوانند سرشار از نشانههایی باشند که پس از رمزگشایی توسط مخاطب، ادراک فضا را کاملتر کرده و فضاهای شهری را به عنوان متنی قابل تفسیر ارائه میکنند که با دلالتهای معنایی خود به غنای فضا میافزایند. بدین ترتیب یک فضا، تنها کالبدی برای تأمین حضوری فاقد معنا نخواهد بود بلکه پیوسته به انگیزش اندیشه مخاطب و لذت ناشی از کشف کمک خواهد کرد. باغ بلند شیراز یک فضای شهری است که با قابلیت واکاوی زبانی راه را برای تفسیر متن و کشف معانی باز میگذارد و بدین ترتیب فضایی پویا و زاینده ایجاد میکند که امکان بازتعریف خود را به مخاطب میدهد. واکاوی باغ بلند شیراز نشان داد در سطح تدابیر (استراتژی) میتوان از سه تدبیر ترامتنیت، آشناییزادایی و استعاره، مجاز و ایهام (صنایع بلاغی) برای ایجاد شاعرانگی در فضا بهره گرفت. با سیاست ایجاد چند معنایی در ترامتنیت، متن خود را با متنهای معماری و شهری و با متنهای غیر معماری مانند مجسمهها یا گذشته سایت دیگر پیوند داد. برای آشناییزدایی این پروژه، زبان معیار را میشکند و با انحراف از آن ادراک خودکار مخاطب را خدشهدار میکند. در سطح شگردها (تکنیکها) او این کار را با افزایش مقیاس و با دگرگونی در همنشینی عناصر فضایی و ساختی، کاربرد دگرگونه ساختمایهها و عناصر معماری امکان زایش معنا را انجام میدهد. بهرهگیری از استعارههای معماری و تشبیه عناصر و فضاهای معماری به مفاهیم فرا معماری برای ایجاد فضاها به ایجاد چندگانی معنا انجامیده است. با ایجاد ایهام بوسیله عنصر تعلیق به ویژه در ساختمایهها معانی نو برای آنها ایجاد شده است. در شکل 10 خلاصه ای از این تدابیر و شگردها آمده است. در پایان ذکر این نکته ضروری است که این فضا و دیگر آثار مشابه میتواند با رویکردهای دیگری نیز واکاوی گردد و مفاهیم و شگردهای دیگری را در آن دیده شود.
شکل10. جمع بندی از تدابیر و شگردهای ایجاد شاعرانگی در فضای شهری، ماخذ: نگارندگان.
پینوشتها
1. Gaston Bachelard (1884-1962)
2. Christopher Wolfgang Alexander (born1936)
3. Ferdinand de Saussure (1857-1913)
4. Charles Sanders Peirce (1839-1914)
5. Roland Barthes(1915 - 1980)
7. Saint-Martin
8. Umberto Eco(1932-2016)
9. Beraian Lawson
10. pattern language
11. sychronic
12. diachronic
13. syntagmatic
14. paradigmatic
15. defamiliarization
16. automatization
17. metaphor
18. metonymy
19. amphiboly
20. synecdoche
فهرست مراجع
1. احمدی، بابک. (1386). ساختار و تأویل متن. تهران: نشر مرکز. (نسخه چاپ 8، چاپ نخست 1370).
2. الکساندر، کریستفر. (1381). معماری و راز جاودانگی: راز جاودانه ساختن. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، مرکز چاپ و انتشارات.
3. ارسطو. (1343). فن شعر. (عبدالحسین زرین کوب، مترجم) تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. (چاپ دوم، چاپ نخست 1335).
4. اسکالوینی, ماریالویزا. (1387). زبانشناسی ساختگرا در مقابل نشانهشناسی در ادبیات، الگویی دیگر برای نقد معماری. (ش. صحرایی، مترجم) فصلنامه معماری و فرهنگ. 2و3، 151-158.
5. باشلار، گاستن (1387)، بوطیقای فضا. (مریم کمالی و محمد شیر بچه، مترجم). تهران: روشنگران و مطالعات زنان (نشر اثر اصلی 1994).
6. بمانيان محمدرضا؛ درازگيسو سيدعلي؛ و سالم، پايا. (1392). بررسي تطبيقي كاربرد نماد و نشانه در آثار معماري دوره هاي صفوي و معاصر ايران. نقش جهان، 3 (2)، 13-21.
7. پاکتچی، احمد. (1384). چینش لایههای تاریخی به مثابه تضمین یا بازتعریف: مورد مسجد جامع اصفهان. در احمد پاکتچی (ویراستار) هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 101). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (گزارش عملکرد سال 1384).
8. پناهی، سیامک؛ هاشم پور، رحیم؛ اسلامی, سید غلامرضا (1393). معماری اندیشه، از ایده تا کانسپت. هویت شهر, 8(17), 25-34.
9. پیرخضری، نورالدین و فلاحت, محمد صادق. (1396). نقش دلالتهای فرهنگی اجتماعی بر شکل خیمه (مطالعه موردی: سیاچادر بختیاری و آغچ اوی ترکمن). هویت شهر, 11(1)، 43-52.
10. جمالپور، بیتا. (1384). بکارگیری نشانهشناسی در شهرسازی. هنرهای زیبا، 24، 54-45.
11. چندلر، دانیل. (1386).مبانی نشانهشناسی.(مهدی پارسا، مترجم). تهران: سوره مهر.
12. دباغ، امیر مسعود؛ و مختاباد، مصطفی. (1390). معماری پست مدرن از منظر نشانهشناسی. هویت شهر، 9، 72-59.
13. راپاپورت، اموس. (1386). معنای نظم شهر. بازيابی در بهمن 1386، از پایگاه انسانشناسی و فرهنگ: http://www.fakouhi.com/node/1689
14. رضایی هفتادر، غلام عباس؛ و ابراهیم نامداری، علی. (1392). آشناییزدایی و نقش آن در شعر. ادب عرب، 5، 2، 88-69.
15. روشن، محبوبه؛ و شيباني، مهدي. (1394). نشانهشناسي و معنايابي مفاهيم عرفان شناختي در معماري و شهرسازي با تلفيق «عرفان اسلامي و رمزگان امبرتو اکو»، مورد پژوهي: معماري صفوي مکتب اصفهان.مدیریت شهری، 38، 151-172.
16. ساسانی, فرهاد. (1384). بافتگردانی و متنگردانی در میدان نقش جهان. در احمد پاکتچی (ویراستار). هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 101). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی (عملکرد سال 1384).
17. ساسانی، فرهاد. (1383). مبانی تفکر و ابزار زیباییآفرینی استعاره. تهران: انتشارات سوره مهر.
18. سپهری، سهراب (1376). هشت کتاب، چاپ هفدهم، تهران: طهوری.
19. سجودی، فرزان. (1383). نشانهشناسی کاربردی. تهران: شهرقصه.
20. سجودی، فرزان. (1384). چالش لایههای متن: مسجد امام اصفهان. در احمد پاکتچی (ویراستار)، هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان، ( گزارش عملکرد سال 1384) (ص. 103). اصفهان.
21. سجودی، فرزان. (1388). نشانهشناسی: نظریه و عمل، تهران: علم.
22. سلطانزاده حسين؛ و ايلکا، شاهين. (1393). بازتاب مفهوم بينامتنيت منتج از برهمکنش مفاهيم سنتي و مدرن در نشانهشناسي طراحي شهري معاصر؛ موردپژوهي: طراحي شهري و معماري سبک واسازي و فولدينگ.مدیریت شهری، 13 (34)، 77-92.
23. شمیسا، سیروس. (1374). بیان و معانی، چاپ هشتم، تهران: فرهان.
24. صفوی, کورش. (1384). نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبانشناسی. تهران: انجمن شاعران ایران.
25. ضمیران، محمد. (1382). درآمدی بر نشانهشناسی هنر. تهران: شهر قصه.
26. فروتن، منوچهر (1388). چگونگی فهم فضای معماری ایران از نگاره های ایرانی (617-1000 ق/ 1591-1220 م)، پایاننامه دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران.
27. فروغمند اعرابی، هوشنگ. (1395). خاستگاه فلسفی روششناسی در دانش نشانهشناسی معماری و طراحی شهری. 34، 199-224.
28. کزّازی، میرجلالالدّین. (1373). زیباشناسی سخن پارسی (جلد 3، بدیع)، تهران: نشر مرکز، کتاب ماد.
29. مختاباد امريي، سيدمصطفي؛و پناهي، سيامك. (1386). بررسي و تحليل نقش معماري داخلي در تجلي معنا در فيلم هاي علمي تخيلي.هنرهاي زيبا، 30، 118-107.
30. مردانی، سیده فاطمه. (1388). گذری کوتاه بر باغ بلند شیراز، نشریه اینترنتی معماری منظر، بازيابی 4 بهمن، 1394، از
.html گذری-کوتاه-بر-باغ-بلند-شیراز http://www.manzaronline.com/
31. مطیع, مهدی. (1384). بازتاب جدا بودگی در تعامل متن و بافت: گنبد مسجد شیخ لطف الله. در هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 104). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی ( گزارش عملکرد سال 1384).
32. معین, بابک. (1384). «مدلول ضمنی-اسطوره ای قدرت سیاسی در میدان نقش جهان». در هماندیشی نشانهشناسی هنر اصفهان (ص. 103). اصفهان: فرهنگستان هنر، معاونت پژوهشی ( گزارش عملکرد سال 1384).
33. مهدوی نژاد، محمد جواد. (1384). آموزش نقد معماریتقويت خلاقيت دانشجويان با روش تحليل همه جانبه آثار معماري. هنرهای زیبا، 23، 76-69.
34. ميرشاه زاده، شروين؛ اسلامي، سيدغلامرضا؛ و عينيفر، عليرضا. (1390). نقش فضاي مرزي-پيوندي، در فرايند آفرينش معنا، ارزيابي توان معنا آفريني فضا به کمک رويکرد نشانه شناسي. هویت شهر، 9 (5)، 5-16.
35. نيكنام اصل، سيده آذين؛ زرقاني محمد؛و فرشي حقي، زهره. (1393). تحليل نشانهشناختي از فرهنگ «معماري خانه» در عصر جهاني شدن با تاکيد بر معماري پساساختارگرايي، از «خانه تا ناخانه».مدیریت شهری، 13 (36)، 299-321.
36. Akbarzadeh, M., Izadi, K., & Mansouri, M. (2012). Studying Industrial Symbols in Contemporary Shiraz Urban Landscape. in M. Schrenk, P. Zeile, V. V. Popovich, P. Elisei (eds.). Re-mixing the city–Towards Sustainability and Resilience? Proceedings REAL CORP Tagungsband, 14-16 May 2012, (pp. 817-824), Schwechat: COPR Press.
37. Alexander, C. (1977). A Pattern Language: Towns, Buildings, Construction. Oxford: Oxford University Press.
38. Barthes, R. (1977). Rhetoric of the Image. In S. Heath (Ed.). Image, Music, Text (pp. 32–51). New York: Hill and Wang.
39. Barthes, R. (1997). Semiology and the urban. In N. Leach, Rethinking architecture: a reader in cultural theory (N. Leach, Trans.). London: Routledge.
40. Barthes, R. (1997). Semiology and the urban. Rethinking architecture: a reader in cultural theory. (N. Leach, Trans.) London: Routledge.
41. Broadbent, G. (1980). Architects and their Symbols. Built Environment, 6(No.1).
42. Broadbent, G., Bunt, R., & Jencks, C. (1981). Signs, Symbols and Architecture. New York: John Wiley and Sons.
43. Davis, H., & Oregon, E. (2002). Architectural Facts in Search of a Language. Form Languages, Vol. 6, No. 2. 1900-2100
44. Duncan, J. S. (1987). Review of urban imagery: urban semiotics. Urban Geography, 8(5), 473-483.
45. Eco, U. (1979). A Theory of Semiotics. London: Macmillan.
46. Fox, J. J. (2006). The Poetic Power of Place: Comparative perspectives on Austronesian ideas of locality. Canberra: ANU Press.
47. Jencks, C. (1969). Semiology and Architecture. In G. Baird, & C. Jencks, Meaning in Architecture. New York: George Brazeller.
48. Jencks, C. (1969). Semiology and Architecture". In G. Baird, & C. Jencks, Meaning in Architecture. New York: George Brazeller.
49. Lawson, B. R. (2001). The Language of Space. Oxford: Architectural Press.
50. Remm, T. (2011). Understanding the city through its semiotic spatialities. Sign Systems Studies (2-4), 124-144.
51. Saint-Martin, F. (1990). Semiotics of Visual Language. Bloomington: Indiana University Press.
52. Iravanian, M. (2008). Mehrdad Iravanian, Retrieved March, 2015, from http://www.mehrdadiravanian.org.
[1] . Gaston Bachelard (1884-1962)
[2] . Christopher Wolfgang Alexander (born1936)
[3] . Ferdinand de Saussure (1857-1913)
[4] . Charles Sanders Peirce (1839-1914)
[5] . Roland Barthes(1915 - 1980)
[7] . Saint-Martin
[8] . Umberto Eco(1932-2016)
[9] . Beraian Lawson
[10] . pattern language
[11] . sychronic
[12] . diachronic
[13] . syntagmatic
[14] . paradigmatic
[15] . defamiliarization
[16] .automatization
[17] . metaphor
[18] .metonymy
[19] .amphiboly
[20] . Synecdoche