اقتصاد ایران ایران در دهۀ دوم حکومت محمدرضا شاه، بیش از پیش به سوی رانتیر شدن و نفتی شدن پیش رفت. با ملی شدن صنعت نفت درآمدهای نفتی به ایران تعلق قرار گیرفت و اگر چه پس از آن کنسرسیوم نفتی برای استخراج و فروش نفت ایران به وجود آمد، اما رفته رفته جایگاه نفت در اقتصاد و ب چکیده کامل
اقتصاد ایران ایران در دهۀ دوم حکومت محمدرضا شاه، بیش از پیش به سوی رانتیر شدن و نفتی شدن پیش رفت. با ملی شدن صنعت نفت درآمدهای نفتی به ایران تعلق قرار گیرفت و اگر چه پس از آن کنسرسیوم نفتی برای استخراج و فروش نفت ایران به وجود آمد، اما رفته رفته جایگاه نفت در اقتصاد و به تبع آن سیاست ایران ویژه و بسیار تأثیرگذار شد، به حدی که رانت نفت موجب شکلگیری بیش از پیش دولت رانتیر نفتیای شد شد که پیامدهای داخلی و خارجی زیادی برای ایران در بر داشت. در این مقاله، با روش تحلیلی-توصیفی، به این پرسش پرداخته میشود که مهمترین پیامدهای نفتی شدن اقتصاد برای سیاست و دولت در ایران، در ابعاد داخلی چه بود؟ از مهمترین دستاورد داخلی این وابستگی ایجاد نهادهای اداری، سیاسی و امنیتی، در پرتو درآمدهای نفتی و اصلاحات از بالا از سوی شاه بیش از هر چیز متکی بر درآمدهایی بود که از قِبَلِ نفت به دست آورده بود.
پرونده مقاله
دولت، در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهمترین نهادهایی بود که در گفتمان تجددخواهی مورد توجه قرار گرفت و خیلی زود، تحول در آن، ذهن نوگرایان ایرانی را مشغول کرد. نخستین تلاشها برای تحول در آن، با گفتمان دولت مستقل منظم توسط مَلکَم خان در دورۀ ناصرالدین شاه صورتبندی شد و ب چکیده کامل
دولت، در تاریخ معاصر ایران، یکی از مهمترین نهادهایی بود که در گفتمان تجددخواهی مورد توجه قرار گرفت و خیلی زود، تحول در آن، ذهن نوگرایان ایرانی را مشغول کرد. نخستین تلاشها برای تحول در آن، با گفتمان دولت مستقل منظم توسط مَلکَم خان در دورۀ ناصرالدین شاه صورتبندی شد و به سرانجامی نرسید و در حد طرح باقی ماند، اما این ایده بهجا ماند که بدون داشتن دولتی قدرتمند، نمیتوان متجدد بود. این ایده، در گفتمان مشروطه نیز وارد شد و اگرچه مشروطه به دنبال تحدید دولت بود، اما، در دل خود ایدۀ دولت مقتدر را داشت و با ناتوانی در ایجاد آن، و آشفتگیهایی که پس از مشروطه ایجاد شد، دولت مطلقۀ رضا شاه بر سر کار آمد، که روندی معکوس در ایجاد دولت مطلقه بود. این مقاله با در نظر داشتن روش گفتمانی، به دنبال یاسخ به این پرسش است که چرا فرآیند تحول دولت در این دوره، معکوس بوده و دولت مطلقه به جای پیش از مشروطه، پس از آن برآمد و مهمترین نتیجهای که به دست آورده آن است که یکی، ناقص بودن فرایند دولت سازی نوین در عصر ناصری و دیگری ناتوانی مشروطیت در دولتسازی، علیرغم داشتن ابزار آن از جمله قانون اساسی، دلایل این فرآیند معکوس بوده است.
پرونده مقاله