سفر حجمی درخط زمان؛ نقش حافظۀ رخدادی در شاعرانگی شاعران؛ بر اساس تقسیم بندی حافظه از دیدگاه برگسون
محورهای موضوعی : نقد ادبی و نظریه پردازی
1 - گروه مترجمی زبان فرانسه. دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی
2 - استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
کلید واژه: شعر نو معاصر, روان, خودآگاهی, فروغ فرخزاد, برگسون, حافظۀ خالص و رخدادی, ادبیات,
چکیده مقاله :
چکیده هدف این نوشتار که پژوهشی کتابخانهای و اسنادی است، بررسی نقش حافظۀ رخدادی در اعتلای خودآگاهی با بهره بردن از غنای تصویری و احساسی موجود در آثار فروغ فرخزاد بر اساس نقد روان شناختی و بازنمود این دو در شعر است. در این راستا، ابتدا مقولۀ تفاوت روح وجسم از دیدگاه برگسون مطرح میشود؛ که از نظر وی "روح" و "جسم" تنها تفاوت زمانی دارند و روح و به تبع آن خودآگاهی به نوعی همواره در گذشته حضور دارند و به وقایع زمان حال از دید گذشته مینگرند. بنابراین تقویت "حافظۀ رخدادی" که یک حافظۀ سیال و سه بعدی است نقش مؤثری در اعتلای خودآگاهی خواهد داشت. در این مطالعه که توصیفی و از نوع تحلیل محتواست قصد داریم تا از طریق هدایت خواننده به سمت به کارگیری هر چه بیشتر حافظۀ رخدادی، سطح خودآگاهی او را ارتقا بخشیده تا به این ترتیب تأثیر چشمگیر آن را در سیر روان درمانی و رهایی از مشکلات روحی - روانی شاهد باشیم.
Abstract The purpose of this paper, which is a library and documentary research, is to investigate the role of incidental memory in promoting self-awareness using visual and emotional richness in Forough Farrokhzad's works based on psychological criticism and representation of the two in poetry. In this regard, the difference between soul and body is first discussed from Bergson's point of view; According to him, "soul" and "body" are the only time difference, and the soul and consequently self-awareness are always present in the past and do not look to the past to current events. Therefore, strengthening "random memory", which is a smooth and three-dimensional memory, will play an effective role in increasing self-awareness. In this descriptive and analytical study of content, we intend to increase the level of self-awareness by guiding the reader to use more random memory to have a significant impact on the process of psychotherapy and relief from mental problems.
_||_
استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
دکتر صدف محسنی
استادیار گروه زبان فرانسه دانشگاه علامه طباطبایی
سفر حجمی درخط زمان؛
نقش حافظۀ رخدادی در شاعرانگی شاعران؛ بر اساس تقسیم بندی حافظه از دیدگاه برگسون
چکیده
هدف این نوشتار تبیین نقش حافظۀ رخدادی در اعتلای خودآگاهی و بازنمود این دو در شعر است. در این راستا، ابتدا مقولۀ تفاوت روح وجسم از دیدگاه برگسون مطرح میشود؛ که از نظر وی "روح" و "جسم" تنها تفاوت زمانی دارند و روح و به تبع آن خودآگاهی به نوعی همواره در گذشته حضور دارند و به وقایع زمان حال از دید گذشته مینگرند. بنابراین تقویت "حافظۀ رخدادی" که یک حافظۀ سیال و سه بعدی است نقش مؤثری در اعتلای خودآگاهی خواهد داشت. به نظر میرسد غنای تصویری و احساسی موجود در برخی اشعار از طریق هدایت خواننده به سمت به کارگیری هر چه بیشتر حافظۀ رخدادی میتواند سطح خودآگاهی انسان را ارتقا بخشیده و تأثیر چشمگیری در سیر روان درمانی و رهایی از مشکلات روحی - روانی داشته باشد. به نحوی که انسان را در زیستن خودآگاه تر و زنده تر یاری نماید. بر این اساس سعی شده تا به بررسی نقش شعر معاصر ایران در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی بپردازیم.
کلید واژهها: برگسون، حافظۀ خالص و رخدادی، خودآگاهی، شعر نو معاصر، فروغ فرخ زاد، ادبیات، روان.
مقدمه
زیستن به تمامی و درک زندگی با تمام وجود، از مهم ترین تمنیات بشر در طی تاریخ بوده است. هوشیاری کامل در رویارویی با جلوههای هستی و خلاصی از رخوت و تخدیر، شرط هر نوع بیداری معنوی است. اما از آن جا که انسان همواره به نوعی درگیر ذهنیات خویش است، لذا تجربهای نو و دست اول از زندگی به دست نمیآورد. او برای رسیدن به این هدف راههای مختلفی را جست و جو کرده است، اما به نظر میرسد استفاده از شعر و ظرفیتهای تصویری آن از مهم ترین ابزارهای بشر برای ایجاد بیداری و ترغیب نگاهی هوشیار به هستی و تجلیات آن است. اما به راستی شعر چگونه میتواند باعث بیداری هرچه بیشتر بشر و درک عمیق تر و زنده تر زندگی شود؟ آیا اساساً چنین کاری ممکن است، و در صورت امکان، آیا میتوان خوانش شعر را چیزی فراتر از کسب لذت و زیبایی، و نوعی درمان برای انسان معاصر در نظر گرفت؟ به بیان دیگر؛ در روان شناسی وقتی فردی میخواهد آرامش یابد، دست به قلم میبرد و از مشکلات، ناراحتیها و اندوههای درونی خود مینویسد تا آن را کاهش دهد. خواندن این آثار اگر چه ذهن را متأثر میکند، اما هنگام آفرینش اثر به پدیدآورندگان آن آرامش میبخشد. آنچه در ادبیات آن را حدیث نفس مینامیم، در واقع بازتاب مستقیم روح است که نشان میدهد گوینده در چه وضعیتی به سر میبرد.
ادبیات درمانی و نقش آن در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی از دیرباز وجود داشته و امروزه ضرورت آن بارز تر است. البته برای تأثیر گذاری و تأثیر پذیری سخن، میزان آمادگی خواننده یا شنونده بسیار مهم است.
در این مطالعه تلاش بر این است که با استفاده از مطالعات جدید تجربی روانپزشکی بر اساس تقسیم بندیهای نوین حافظه که به نحو جالبی با تقسیم بندی هانری برگسون از حافظه تطابق دارند، نقش شعر و شاعرانگی در بیداری معنوی بشر تبیین شود. جامعه آماری این پژوهش اشعار فروغ فرخ زاد است و نمونه آماری نیز آن دسته از اشعار فروغ است که در چارچوب نقد روان شناختی مورد مطالعه قرار میگیرد. روش کار، پژوهش کتابخانهای و اسنادی است. نخست نظریات برگسون که با محتوای اشعار فروغ مناسبت و مطابقت دارد، توضیح داده میشود، سپس شعر فروغ در آن موارد طرح و بررسی میشود.
۱.انواع حافظه از دیدگاه برگسون1
از دیدگاه هانری برگسون ، برخلاف دوگانگی دکارتی2، که روح و جسم را از دو جوهرِ3 جدا میدانست، روح و جسم تنها تفاوت زمانی4 دارند. روح در گذشته سكنى دارد ولی جسم در زمان حال است. روح، ریشه در گذشته دارد اما در بحر اتفاقات حال است و به وقایع زمان حال از دید "گذشته" مینگرد و به رفتارهای متناسب - با توجه به تجربیات گذشته - اجازه بروز میدهد5.
از دید برگسون، خود آگاهی6 به تعویق انداختن واکنش به محرکها است. اگر بدن بخواهد در مقابل محرکها واکنش آنی نشان دهد، در آن صورت نیازی به حافظه نخواهد بود و یا حداکثر، حافظه روندی7 درگیر میشود، اما برای داشتن مناسب ترین رفتار بر اساس تجربیات گذشته، نیاز به "خود آگاهی" وجود دارد که باعث تأخیر در بروز واکنش میشود. لذا "خودآگاهی" و "روح8" همواره به نوعی در گذشته حضور دارند. برای درک بهتر این موضوع مثالی میتوان زد: از زمان تابیدن رشتۀ نور به شبکیه تا رسیدن موج عصب بینایی به کورتکس مربوطه حدود ۵۰ میلی ثانیه طول میکشد اما درک بینایی حدود ۵۰۰ میلی ثانیه بعد از تابیدن رشته نور به شبکیه اتفاق میافتد. (گذشته از زمانی که طول میکشد تا نور به شبکیه برسد.) به این ترتیب مشخص میشود که در سریعترین حالت، حداقل ۵۰۰ میلی ثانیه درک خود آگاه ما از وقایع بیرونی عقب است. به عبارت دیگر بنا به گفتۀ برگسون " روح درگذشته سکنی دارد " اما بدن که در تماس مستقیم با دنیای بیرون است در بطن زمان حال است.
رابطۀ "زمان"، "حافظه" و "روح خود آگاه" در آثار هانری برگسون به بهترین وجه و به نحوى ارائه شده اند كه در هم تنیدگى آنها باهم به خوبى قابل درک است. از دیدگاه برگسون، دوگانگی دکارتی، که روح و جسم را از دو جوهر متفاوت میدانست و تفاوت ماده و روح را در " قابلیت ماده در گستردگی در مکان9" و عدم وجود این خاصیت در روح در نظر میگرفت، قابل قبول نبود.10
هر چند برگسون افتراق بين روح و ماده را میپذیرفت اما تفاوت این دو را در عرصه " زمان " تبيين میکرد.
جسم در حال سكنى دارد و روح در گذشته . روح ریشه در "گذشته" دارد اما درگیر و در بحر اتفاقات " اکنون" است. روح به وقایع زمان حال از دید گذشته مینگرد و تلاش میکند متناسب ترین رفتارها را، با توجه به تجربیات گذشته در برخورد با محرکهای بیرونی ابراز کند، اما واکنشهای بدن، آنى و در زمان حال است. اگر به محرکی نیندیشیده پاسخی آنى داده شود، این پاسخ، ناخودآگاه بوده، و تجربیات گذشته را در واکنش لحاظ نکرده است و در واقع یک واکنش" بدنی" محض است.
از دید برگسون، حضور خودآگاهى مستلزم به تعویق انداختن واکنش به محرکها است. اگر بدن بخواهد واکنش آنی نشان دهد نیازی به "حافظه خالص" نخواهد بود اما برای اینکه به خوبی از تجربیات گذشته برای ایجاد مناسب ترین رفتار استفاده شود نیاز به "خودآگاهی متكى به حافظه خالص" وجود دارد که این خود باعث تأخیر در بروز رفتار میشود.
برگسون معتقد به وجود دو نوع حافظه است؛ "حافظه خودکار"11 که حافظهای مربوط به عادات، سرشت و رفتارهای تکراری است که در بدن ما جا افتادهاند و لذا مقولهای مربوط به بدن هستند12. و مقصودی عملگرایانه13 دارد، و حافظۀ دیگر "حافظه ی خالص"14 است که مشتمل بر یادآوری تصاویر15 و حالات درونى16 است و نوعی حافظه مکاشفهای17 ذاتاً معنوی و مربوط به روح است. برگسون این نوع حافظه را، حقیقی و مربوط به روح و نه بدن میدانست.
از این منظر میتوان چنین نتیجه گرفت که از ديد برگسون، روح خودآگاه مقولهای مربوط به گذشته و کاملاً متکى به حافظه، از نوع "حافظۀ خالص" است.18
نتیجهای که به صورت ضمنى از این مفروضات میتوان گرفت این است که تقویت "حافظۀ خالص" میتواند به رشد، ارتقاء 19و اعتلای خودآگاهى20 کمک کند.
از ديد نگارندگان، شاعرانگی شاعران میتواند محصول قدرتمندی "حافظه خالص" آنان بوده، و به این ترتیب خواندن مرتب شعرهای متکی بر "حافظه خالص رشد یافته" شاعران توسط افراد غير شاعرمیتواند تمرینی در جهت ارتقای حافظه و خودآگاهی انسانى باشد.
مطالعۀ ذیل که مطالعهای توصیفی از نوع تحلیل محتواست تبيين همین هدف را در نظر دارد.
۲. حافظۀ شفاف، حافظۀ غیر شفاف
۲.۱ حافظۀ معنایی و رخدادی
حافظۀ بشری به دو دستۀ شفاف21 و غیر شفاف22 تقسیم میشود. حافظۀ غیرشفاف یا روندی، حافظهای است که در هنگام عمل کردن آن، متوجه نیستیم که در حال یادآوری چیزی هستیم. مثلاً حین دوچرخه سواری یا رانندگی، به صورت بی وقفه آموختههای خود را در زمینه فوق به یاد میآوریم، بدون آنکه آگاهی یا اشرافی بر این یادآوری داشته باشیم. اما حافظۀ شفاف حافظهای ست که در حال یادآوری مطالب، بر این یادآوری، آگاهی داریم. حافظه شفاف، خود به دودسته تقسیم میشود:
- حافظه معنایی 23
- حافظه رخدادی24
حافظه معنایی حافظهای ست که اطلاعات و حقایق زندگی در آن ثبت و ضبط میشوند. مانند نام و نشانی افراد، اصول اخلاقی، حقایق علمی و ... اطلاعات ثبت شده در این حافظه حالت انفورماتیک دارند ومانند ذخیره کامپیوتر یا ضبط صوت ایستا بوده و دینامیک نیستند.
در حافظۀ رخدادی خاطرات به صورت دینامیک و در ظرف زمان و مکان25 ثبت میشوند و فرد در حال به یاد آوردن، خودش را در صحنه و در متن زمان و مکان و همراه احساسات و عواطف همواره به یاد میآورد.
خاطرات گذشتۀ ما میتواند هم به صورت معنایی ثبت شود و هم به صورت رخدادی. اگر ما در گذشته از پدرمان کتک خورده باشیم، هنگام یادآوری آن، هم میتوانیم آن را به صورت گزارۀ "من یک بار از پدرم کتک خوردم" یا "اومرا با کمربند زد" به یاد بیاوریم، و هم میتوانیم آن را با جزئیات زمانی و مکانی همراه با احساسات آن لحظه، بغضی که در گلویمان فشرده شده بود، هوایی که ابری بود و قطرات باران که بر پنجره نشسته بودند، به یاد بیاوریم. در این صورت اولی به صورت معنایی است و دومی به صورت رخدادی.
خاطرات معمولاً به صورت رخدادی ثبت میشوند اما تکرار تم خاص در خاطرات متعدد، میتواند به صورت "نتیجه گیری انتزاعی" استخراج شده و سپس نتیجه، در حافظه معنایی ثبت شود. مثلاً پسری که عادت کرده در خانواده تمام خواستههایش برآورده شود، در مدرسه به دلیل نافرمانی با مدیر درگیر شده و از مدرسه اخراج میشود. در دوران سربازی و در نتیجۀ بروز مشکل با مافوق، اضافه خدمت میخورد و بعدها با رئیس اداره دچار مشکل شده و توبیخ گرفته و حقوقش کم میشود. بنابراین با کنار هم نهادن این خاطرههای رخدادی، نتیجه میگیرد که "با بزرگتر نباید درگیر شد." از این پس خاطرهها هم کیفیت معنایی میگیرند. مثلاً درگیری با مدیر مدرسه چنین توصیف و احساس میشود: "با مدیر مدرسه درگیر شدم، عصبانی شد و اخراجم کرد." توصیفی که کاملاً کلامی است و هیچ رنگی از احساسات یا جزئیات تصویری و احساسی خاطره در آن وجود ندارد. بنابراین خاطره از حالت رخدادی به یک گزاره زبانی تقلیل مییابد، گزارهای که بسیار در مقابل تغییر مقاوم است، چرا که یک گزاره بسیط و ثابت است و اثری از احساس و عواطف در آن نیست. (پیرسون، ۱۳۸۹ : ۵۷)
۲.۲ یادآوری دو بعدی و یادآوری سه بعدی
رابرت کلونینگر26، از این دونوع "به یاد آوردن" با عناوین "یادآوری دو بعدی" و "یادآوری سه بعدی" نام میبرد، که اولی حالتی اطلاعاتی27 و زبانی28 دارد و دومی حالتی سه بعدی، که فرد خود را در مرکز خاطره قرار داده و از دید خود واقعه را به یاد میآورد. درنوع دوم خودآگاهی، فرد حالت مرکزیت داشته و درست در مرز دنیای بیرون (محسوسات) و دنیای درون (حالات و احساسات) قرار دارد.
کلونینگر این ایده را خود از"هگل" گرفته است. گیورگ فریدریش ویلهلم هگل29 اعتقاد داشت عالی ترین مرحله خودآگاهی، حالتی سه بعدی30 دارد یعنی هنگامی که تفکر آگاه فرد به سمت "آگاهی فردی" خود وی معطوف شده وآگاهی شروع به آگاه شدن ازوجود خود می کند. به بیان دیگر"سوژه" خودش "ابژه" میشود و "ذهن شناسنده" خود مضمونی برای شناسایی شده و در این صورت است که هوشیاری خود آگاه31 آزادانه وهمچون موجودی زنده در فضای سه بعدی زمان و مکان حرکت میکند. بدینسان ذهن خودآگاه، وقایع و خاطرات را به صورت سه بعدی تجربه مىكند، چرا که آگاهی به سمت خود معطوف شده و تجربه کیفیتی سه بعدی میگیرد. (پدیدار شناسی روح)
حافظۀ رخدادی به دلیل همزمانی محتوا32 و حال33 ، زنده ترین حالت تجربه را ذخیره کرده و به همین دلیل حافظهای از نوع زنده34 ارائه میکند. در توضیح این مورد لازم است دیدگاه ویلهلم وونت35 بنیانگذار روانشناسی تجربی مدنظر قرار گیرد. وونت روان خودآگاه بشری را مشتمل بر دو جزء محتوا - شامل افکار، خاطرات، ایدهها، محفوظات و... - و حال - حالت هیجانی و احساسی فرد در لحظه - میدانست. حافظۀ معنایی جزو محتوای روان خودآگاه است اما حافظۀ رخدادی هم عناصر محتوایی و هم عناصری از حال را با خود دارد و یادآوری خاطرات است همراه احساسات درونی که هنگام وقوع واقعه احساس کردهایم.
از سوی دیگر از آنجا که این حافظه از نظر مکانی به هیپو کامپوس36 و کورتکس پره فرونتال متکی است و این دو قسمت بالاترین میزان نورونزایی37 را دارند، پس این حافظه منعطف ترین و قابل تغییرترین کیفیت را درمیان حافظهها دارد. یعنی صلبیت38 حافظههای دیگر را نداشته و آمادگی انطباق با تجربیات جدید و تغییر دراثر تجربه اتفاقات جدید را نیز دارد.
حافظۀ رخدادی، حافظهای زنده محسوب میشود. اما حافظههای دیگر عملاً حافظههای مردهای بوده و به دلیل مکان های مغزی شان، صلب و غیرقابل انعطاف هستند.
در روان درمانیهای نوع روان پویایی39 مانند روانکاوی، تلاش میشود خاطرات معنایی به خاطرات رخدادی تبدیل شوند. یعنی خاطرۀ مسئلهدار و حل نشده از حافظۀ سمانتيك به حافظه اپيزوديك منتقل شده تا ضمن باز شدن و دوباره زنده سازى40 آن خاطره با تمام جزئياتش، عواطف تند و منفى گير افتاده درون آن بيرون ريخته41 ، درك درستى از واقعه و علت وقوع آن به دست آيد و نتيجه گيرىهاى غلط و پر ابهامى كه از وقايع گذشته ايجاد شده بوده تصحيح شود. و بدين ترتيب خاطرۀ واقعه از يك عقده (كه بنا به تعريف؛ تركيبى از يك واقعه حل ناشده همراه با عواطف منفى تند همراه آن خاطره است) به يك خاطره معمولى تبديل، و بطور معمولى بايگانى شود.
۳. حافظۀ رخدادی در رویارویی با شعر
دیر زمانیست که مردم به هنگام رویارویی با دشواریها یا در مواجهه با تعارضات زندگی روزمره، به دیوان شعرا تمسک میجویند. شعر ایرانی یکی از رشدیافته ترین انواع ادبیات در تاریخ بشر است. وجود شاعران قدرتمند که در سطح جهان جزو بزرگترین شاعران اعصار محسوب میشوند گواه اهمیت هنر شعر در نزد ایرانیان است. اما از ملتی کهن سال با تاریخی طولانی مانند ایرانیان، دور از انتظار است که شعر برایشان تنها جنبۀ تفننی و تزیینی داشته باشد. بیتردید اهمیت شعر، ضرورت آن و تأثیر آن بر روح و روان ایرانیان را ثابت میکند. به نظر میرسد ایرانیان تأثیر عمیق شعر بر رشد روحی روانی انسان را درک کردهاند، زیرا شاعرانی که اشعار مبتنی بر تصاویر غنی میسروده اند در تاریخ شعر ایرانی کم نبودهاند. هر چند شروع این هنر در سبک هندی بوده است، اما در بین شاعران معاصر ما نیز سرودن اشعاری مبتنی بر ایجاد تصاویر غنی زنده کاملاً رواج دارد.
اگر به تقسیم بندی انواع ادبی از دید بزرگان ادب فارسی نظری بیافکنیم، در مییابیم که درمیان شاعران معاصر، اشعار فروغ فرخزاد بیشتر از نوع ژانر غنایی است. این نوع شعر مبین عواطف و احساسات درونی آدمی است، یعنی شاعر با سرودن این اشعار میخواهد عواطف واحساسات خود را متجلی سازد. اگر در دیدگاههای روانشناختی غور کنیم، در مییابیم که در رویکرد روانتحلیلگری بیان عواطف و احساسات توسط شخص بیمار باعث تخلیۀ آنها شده و زمینۀ درمان فرد مهیا میشود. با استناد به نظر بروئر42 «بیان عواطف مناسب در برابر یک رویداد، باعث درمان فرد میشود». در حقیقت نگارش، فرد را قادر میسازد به بخشهای عمیق تر وجود خود دست یابد، زیرا هر گاه افکار و احساسات نگاشته میشوند، دریچهای برای ورود به سلامتی روانی میگشایند.
بنابراین تجربههای آسیب زای دورۀ کودکی تأثیری شگرف بر ضمیر ناخود آگاه ما میگذارد، که با خواندن اشعار شاعران که به زیباترین شکل عواطف انسانی را در قالب شعر بیان کردهاند، افراد به بیان احساسات خود میپردازند و گویا زبان شاعر را به عاریت میگیرند تا حرف دل خود را بزنند و به روان پالایی دست یابند. در حقیقت خواننده با بیان خواستههای خود به کلام شاعران، تعارضات ناهشیار را به قسمت هشیار میآورد و با کسب بینش نسبت به انگیزهها و عواطف خود به آرامش میرسد. ( صنعتی، ۱۳۸۰ : ۱۲۴)
اهداف اصلی روانکاوی برطرف نمودن عوارض وآسیبها از طریق به هشیاری درآوردن افکار و احساسات سرکوب شده است. هر اندازه این هدف به دست آید، فرد کنترل زندگی خود را دوباره به دست میگیرد و بهتر میتواند تصمیمگیری کرده و خود و دیگران را به صورت مستقیم، هشیار و دقیق تجربه میکند.
بنا به گفتۀ یونگ، ناخودآگاه شخصی عبارت است از اندیشهها، احساسات و انگیزههای فرد که زمانی برای او خودآگاه بوده، اما به علل روانشناختی به ناخودآگاه رانده شده و ظاهراً فراموش شده است، لیکن در آنجا به حیات خویش ادامه میدهد و ما تجلیات آن را در همۀ امور زندگی به صورت غیر مستقیم میبینیم، برای مثال در رویاهای شبانه، خیالبافیهای روزانه، رفتارهایی که انگیزهی آنها را نمیدانیم، تصمیمگیریهایی که ظاهراً با خواست و یا مصلحت ما هماهنگ نیست و یا آفرینشهای هنری.
۳.۱ بررسی درونمایۀ اشعار فروغ بر اساس دیدگاههای برگسون
۳.۱.۱ غریزه زندگی و مرگ
در میان اشعر فروغ، در شعر " تولدی دیگر " دو درونمایۀ غالب، چشمگیر است: یکی زوال و مرگ، و دیگری شور زندگی و شادی عشق. در کنار هم بودن ماهرانۀ این دو درونمایه، به جز مهارت زبانی و شناخت شعر، از روحیۀ سرشار از تضادهای گوناگون و احوال متلاطم شاعر خبر میدهد. تلخی و یأس در اشعاری چون " جمعه "، " وهم سبز " و " تولدی دیگر " موج میزند. از دیگر سو، در قطعاتی همچون " عاشقانهها " یا " فتح باغ "، میتوان شاعر شاد و امیدواری را یافت که با جادوی عشق نامیرا شده و میخواهد به تعبیر خودش جهان را "چون شیر تازه" بنوشد. اما گاه حتی در قطعهای واحد هر دو روی روحیه و شخصیت او را نمودار میسازد و از این راه نوع سومی بر دستهبندی پیشین میافزاید: اشعاری که، پس از دستهی اشعار سیاه و گروه اشعار سفید، طبقهی سوم درونمایههای اشعار " تولدی دیگر" را تشکیل میدهند از همکناری سیاهی و سفیدی بینش شاعر پدید آمدهاند. ( روشنی، ۱۳۸۳ : ۶۷)
فروغ نیز همچون بسیاری از شاعران و بزرگان ادب، میل به جاودانگی داشت. شاید روی آوردن وی به شعر، عاملی برای مقابله با فناپذیری و مرگ باشد. فروغ بارها و بارها واژۀ مرگ را در ابیات خود آورده و به این ترتیب نارضایتیاش را از پدیده شگرف و ابهام حکمت مرگ اعلام میکند. فکر مرگ در ذهن فروغ رسوخ کرده بود و دمی او را آرام نمیگذاشت. خود او در خاطرات سفرش به ایتالیا بعد از دیدن پیکر زنی مومیایی در موزۀ واتیکان که داخل جعبۀ شیشهای محافظت میشد، نوشته بود: « وقتی آدم به صورتش نگاه میکند، احساس شومی از مرگ و فنا، قلبش را میلرزاند و بی اختیار به طرف زندگی کشیده میشود.» (طاهباز، ۱۳۷۶ : ۱۳۰)
" بخت اگر از تو جدایم کرده / میگشایم گره از بخت چه باک / ترسم این عشق سرانجام مرا / بکشد تا به سراپردۀ خاک "
از طرف دیگر در تمام طول شعر" تولدی دیگر" راوی میان دو قطب سرگردان است. تعابیری که از زندگی میدهد، همزمان نشان از مرگ دارد:
" زندگی شاید ریسمانی ست که مردی با آن خود را از درخت میآویزد."
و بلافاصله؛
" زندگی شاید طفلی ست که از مدرسه برمیگردد. که نمایان گر اوج تضاد ذهن اوست."
یا شعر " فتح باغ " که از نظر غنای تصویری و احساسی، شعری نمونه است. در بیت :
" همه میدانند
که من و تو از آن روزنۀ سرد و عبوس
باغ را دیدیم."
تصویر شعر در این ابیات چنان است که گویی سردی و عبوسی روزنه از ورای کلمات حس میشود. یا در بیت:
" همه میترسند
اما من و تو
به چراغ و آب و آیینه پیوستیم و نترسیدیم."
عشق و احساس در این ابیات چنان است که با وجود ترسیدن همگان، شاعر و معشوقش را در پیوستن به چراغ و آب و آیینه نوید میدهد. و یا در بیتی که شاعر زندگی را به آواز فوارۀ کوچکی در سحرگاهان تشبیه میکند، طنین آواز نقرهای فواره گویی به گوش خواننده میرسد. ( روشنی، ۱۳۸۳ : ۸۹)
" سخن از زندگی نقرهای آوازیست
که سحرگاهان فوارۀ کوچک میخواند."
طراوت این دو شعر نشانگر دخیل بودن هرچه بیشتر حافظۀ رخدادی در آن است. هر بیت، تصویری مشتمل بر احساسی عمیق است که در آن از بحثهای انتزاعی مربوط به حافظۀ معنایی خبری نیست. شاعره برداشتهای انتزاعی مربوط به حافظۀ معنایی را کاملاً به خواننده وا میگذارد. هر بیت تصویری بلادرنگ از یک واقعه زندگی - عادی یا غیرمنتظر- است که خواننده را از نظر احساسی عمیقاً درگیر میکند، چرا که حاوی خاطراتی ست که تقریباً برای هرخوانندهای با تجربیات مشابه، ملموس است با این تفاوت که خواننده در آن زمان دقت نکرده و هنگام تجربۀ آنها وضعیتی خودآگاهانه نداشته است. در حقیقت خود شعر به تمرینی برای حافظۀ رخدادی خواننده میماند تا خویشتن او را تحریک کرده و در نتیجه با خاطراتش برخورد دیگری داشته و آنها را به صورت رخدادی و سه بعدی مرور کند، نه سمانتیک و دو بعدی! و این همان چیزی است که در شعر نیز به آن اشارهای آشکار شده است؛
"سفر حجمی درخط زمان،
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن،
حجمی از تصویری آگاه که زمهمانی یک آینه بر می گردد."
یادآوری سه بعدی خاطرات در حافظۀ رخدادی مشتمل بر جزئیات درونی و بیرونی، بواقع " آبستن کردن خط خشک زمان" است، یعنی به جای آن که خاطراتمان را به صورت کلماتی خشک وعاری از احساس به یاد آوریم آنها را به صورتی غنی و پر احساس و به صورتی سه بعدی تجسم کنیم:
"زندگی شاید یک خیابان دراز است
که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد"
اتکای فرخزاد به تصاویر ساده اما احساس برانگیز در ابیات فوق به وضوح دیده می شود.
گاهی نیز فروغ در برخی از ابیاتش دست به سرکوب غریزهای زده که در چارچوب زندگی اجتماعی جایگاه قابل قبولی ندارند یا امیدی به برآورده شدن آنها نیست و گاه برای فرار از خاطرات تلخ گذشته، تمامی آن صحنههای رنج آور را از صفحۀ ذهنش واپس میزند:
" میبندم این چشم پر آتش را / تا ننگرد درون چشمانش / تا داغ و پرتپش نشود قلبم / از شعلۀ نگاه پریشانش / میبندم این دو چشم پر آتش را / تا بگذرم ز وادی رسوایی / تا قلب خامشم نکشد فریاد / رو میکنم به خلوت و تنهایی "
هنگامی که سفری درونی را آغاز کرده، به گذشتهها میرویم و در آنجا از طریق آینه درون که به گفته "آرتور شوپنهاور" مکانی است که بازنمود43 دنیای بیرون از طریق حواس اتفاق میافتد، به تماشای لحظههای زندگی مینشینیم. اما این لحظهها، لحظاتی خشک و بی روح، بدون طراوت و دو بعدی نیستند، بلکه در واقع آگاهی موجودی خودآگاه یعنی انسان به درون برمیگردد و فرد خود را در آینه درون خود به تماشا مینشیند، تماشایی زنده و با طراوت! (شولتز، ۱۳۷۹ : ۵۸)
۳.۲ ادبیات، راه پیشگیری از اختلالات فردی و اجتماعی
ادبیات با علوم مختلفی چون نجوم، فلسفه، عرفان، هندسه و روان شناسی یا حداقل با اصطلاحات آنها در ارتباط است. چرا که در گذشته، تنها شیوۀ بسط و گسترش علوم به شکل تعلیمی، از طریق نظم و نثر میسر بوده است. لذا ادیب را گریزی جز آشنایی با این علوم نیست. نصرالله امامی در مبانی و روشهای نقد ادبی می نویسد: « شاید یکی از علل عمدۀ گرایش به ملاحظات روان شناختی در آثار شاعران و نویسندگان گذشته، استنباط آنان از نوعی "ناخودآگاه" روانی، پیش از طرح آن به وسیلۀ فروید باشد. آنها با کشف ناخودآگاه ذهن انسان بسیاری کشاکش های روانی را در آثار خود متجلی کردهاند و این نکتهای است که فروید نیز خود بارها به آن اعتراف کرده است. ( امامی، ۱۳۷۷ : ۱۳۱).
به احتمال زیاد ارسطو نخستین کسی است که گونهای از نقد روان شناختی را پی ریزی کرد و با طرح نظریه « کاتارسیس » به معنی تزکیه روان یا روان پالایی به پیوند میان ادبیات و روان توجه کرد. ارسطو در فن شعر در تعریف تراژدی، آن را تقلیدی از کردار اشخاص میداند که سبب انگیزش شفقت و هراس در بیننده میشود و نتیجۀ آن هم تزکیه نفس انسان است. قدرت کتاب و ادبیات درمانی به قدمت خود کتاب، یا به بیان بهتر به قدمت خواندن است. اگر چه کتاب درمانی، اصطلاحی بود که در سال ۱۹۱۶ توسط سمیوئل کروترز ابداع شد، اما استفاده از کتاب برای تغییر رفتار و کاهش پریشانی، داستانی طولانی دارد که به قرون وسطی برمیگردد. هنگامی که در یک زمینه، درمان اعمال میشود هر دو مورد داستانی و غیر داستانی میتواند کتاب درمانی را تشکیل دهد. کتاب درمانیِ داستانی، برای مثال: رمانها و اشعار، یک فرایند پویاست. جایی که مواد به طور فعال تحت تأثیر شرایط خواننده تفسیر میشود. از دیدگاه روان پویایی (سایکودینامیک)، مواد داستانی از طریق فرایندهای شناسایی، تزکیه و بینش تأثیر گذار میشوند. (شولتز، ۱۳۷۹: ۶۵)
۳.۳ تأثیر مثبت اشعار بر حافظۀ رخدادی
اما کارکرد تحریک حافظۀ رخدادی خواننده برای مرور سه بعدی خاطرات چیست و چه نتیجه مثبت روحی- روانی برای وی از خوانش چنین شعرهایی حاصل میشود؟
۱.اولین کارکرد آن ایجاد آمادگی برای داشتن تجربۀ جاندار و زنده از وقایع بیرونی است. از زمان امانوئل کانت به بعد میدانیم که بشر از وقایع بیرونی تجربۀ دست اولی ندارد و درون دادهای حسی پس از ورود به مغز و پردازش در نواحی مختلف آن در نهایت منجر به ایجاد پدیدار 44و بازنمودی از دنیای بیرون میشود، و از آنجا که تمام این مراحل زمان بر است، هرچند کوتاه، پس میتوان گفت که در عرصۀ بازنمودها، ما همواره در زمان گذشته به سر برده و "حال" ما نسبت به "حال واقعى"، گذشته محسوب مى شود. بنابراین گویی ما همواره در حال به یاد آوردن هستیم، بدیهی است که در این وضعیت هرچه حافظه رخدادی بیشتر فعال باشد تجربیات ما خود آگاه تر، عمیق تر، زنده تر و جاندارتر خواهد بود. لذا افزایش قدرت سیستم حافظۀ رخدادی میتواند انسان را در زیستن زندهتر و خودآگاه تر کمک نماید.
از این نظر، مطابق دیدگاه برگسون از آنجا که روان خودآگاه بشری همواره در گذشته سیر میکند و چند درجه از "زمان حال" عقبتر است، پس میتوان گفت تقویت حافظه رویدادی میتواند در زیستنی با نشاط و پرطراوت، بشر را یاری نماید.
٢- از آنجا که حافظه رخدادی نقش مهمی در شکلگیری و بقای خود آگاهی بشری ایفا مینماید، هر تمرین و تحریکی که به افزایش توانمندیهای این سیستم بیانجامد، میتواند در ارتقا و اعتلاء خودآگاهی کمک کند.
۴. نتیجهگیری
چون حافظه رخدادی سیالترین و انعطاف پذیرترین نوع حافظه است و فعال ساختن آن نقش مهمی در تأثیرگذاری روان درمانی در رفع مشکلات روانپزشکی مربوط به خاطرات گذشته دارد، میتوان گفت هر تمرین و فعالیتی که باعث ارتقاء این سیستم شود، علاوه بر اعتلای زیستن بشر در زمان حال، میتواند درسیر روان درمانیهای بعدی که با هدف باز کردن عقدهها45 و ترمیم مشکلات روحی - روانی ناشی از خاطرات گذشته از طریق تجربۀ مجدد آن خاطرات و آزادسازی عواطف منفی گیر افتاده در آنها و در نتیجه رها شدن از تأثیرات مخرب خاطرات گذشته انجام شود، موثر باشد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ خوانش شعرهایی با خاصیت تحریک کنندگی حافظۀ رخدادی میتواند شیوهای در جهت ایجاد پیش آمادگی برای شروع روند روان درمانیهای از نوع روان پویایی و روان درمانیهای عمقی باشد.
آثار ادبی از هر دو نوع نظم و نثر، هر کدام ورای زیبایی هنری ویژۀ خود، همواره با هدف همانند سازی حال نگارنده پدید آمدهاند. بنابراین میتوان برای بهبود رفتار و هدایت انسانها و تغییر دادن سبک زندگی آنان از طریق ادبیات درمانی بهره گرفت. تأثیر کتاب در دگرگون کردن نحوۀ نگرش و شیوۀ برخورد با مشکلات حیات از دیرباز شناخته شده بود.
درمان با ادبیات اگر آگاهانه، به موقع و با برنامه ریزی باشد؛ تأثیرگذارترین ابزار غیرمستقیم و در عین حال لذت بخش و سرگرم کننده است. اریک فروم معتقد است برای ایجاد تأثیرات فرهنگی مطلوب میتوان به بسیاری از عوامل و ابزارها تکیه کرد، اما کتاب یکی از مهمترین آنهاست. از طریق کتاب میتوان عناصر جدید فرهنگی را به ذهن خواننده انتقال داد و ترکیب جدیدی در او ایجاد کرد.
منابع :
· آل یاسین، م (۱۳۷۸) کتاب درمانی. نشریه تربیت. ۳۷
· امامی، نصرالله (۱۳۷۷)، مبانی و روشهای نقد ادبی، تهران، نشر کتاب امروز.
· بخشی فتسمی، مریم، (۱۳۷۹)، دیوان اشعار فروغ فرخ زاد، چاپ اول، تهران : نشر امیر مستعان.
· پل استراترن (۱۳۸۹) آشنایی با دکارت ، ترجمه هومن اعرابی ، تهران : نشر مرکز.
· کیت آنسل پیرسون و جان مولرکی ، (۱۳۸۹)، فلسفه برگسون ، ترجمه ی دکتر محمد جواد پیرمرادی ، سازمان مطالعه و تدوین علوم انسانی.
· دیچز، دیوید، (۱۳۶۹)، شیوههای نقد ادبی، ترجمه غلامحسین یوسفی و محمد تقی صدقیانی، چاپ دوم، تهران انتشارات علمی.
· روشنی، رضا، (۱۳۸۳)، منِ فروغ، چاپ اول، تهران : نشر نگیما.
· فروید، زیگموند، (۱۳۸۲)، روان کاوی و زندگی من، ترجمه محمود نوایی، تهران : انتشارات دنیای کتاب.
· گاربر، دانیل ( ۱۳۷۹ ) رنه دکارت، ترجمه بهنام خداپناه، تهران: نشر امیر کبیر.
· سیروس شمیسا ( ۱۳۸۳) راهنمای ادبیات معاصر، تهران: نشر میترا.
· آرتور شوپنهاور (۱۳۹۲) جهان همچون اراده و تصور ، ترجمه ی رضا ولی یاری ، چاپ چهارم، نشر مرکز.
· شولتز، دون و همکار، (۱۳۷۹)، نظریههای شخصیت، ترجمه یحیی سید محمدی، چاپ سوم، تهران، مؤسسه نشر ویریش.
· شیلینگ، لوئیس (۱۳۷۴) نظریههای مشاوره ( دیدگاههای مشاوره ). ترجمۀ خدیجه آرین. تهران: سازمان تحقیقات آموزش.
· صنعتی، محمد، (۱۳۸۰)، تحلیلهای روانشاختی در هنر و ادبیات، تهران : نشر مرکز.
· طاهباز، سیروس، (۱۳۷۶)، زندگی و هنر فروغ فرخ زاد زنی تنها، چاپ دوم، تهران : انتشارات زریاب.
· فدایی، فربد (۱۳۸۷) یونگ، بنیانگذار روانشناسی تحلیلی، انتشارات دانژه، چاپ دوم.
· محلوجی زاده مهاباد، معصومه (۲۰۱۲). ادبیات درمانی. نشریه زبان و ادب فارسی رشد. ۱۰۳ (۳) : ۱۹-۱۶.
· Bergson, H., & Pogson, F. L. (2001). Time and free will: An essay on the immediate data of consciousness. Courier Corporation.
· Bergson, H., Paul, N. M., & Palmer, W. S. (2004). Matter and memory. Courier Corporation.
· Sadock, B. J., Sadock, V. A., & Kaplan, H. I. (2009). Kaplan and Sadock's concise textbook of child and adolescent psychiatry. Lippincott Williams & Wilkins.
· Squire, L. R., & Zola, S. M. (1996). Structure and function of declarative and nondeclarative memory systems. Proceedings of the National Academy of Sciences, 93(24), 13515-13522.
· Feeling Good, The Science of Well-Being, C. Robert Cloninger, M.D. Oxford university press 2004- p114
[1] Henri Bergson فیلسوف شهیر فرانسوی.
[2] Cartesain dualism
[3] Substance
[4] Temporal
[5] Free will
[6] Consciousness
[7] Procedural
[8] Spirit
[9] Extension in space
[10] Daniel Garber, Descartes Embodied: Reading Cartesian philosophy through Cartesian science, Cambridge university press, 2000.
[11] Automatic
[12] Inscribed in body
[13] Utilitarian
[14] Pure Memory
[15] Image remembrance
[16] Internal states
[17] Contemplative
[18] کیت آنسل پیرسون و جان مولرکی ، فلسفه برگسون ، ترجمه ی دکتر محمد جواد پیرمرادی ، سازمان مطالعه و تدوین علوم انسانی. ۱۳۸۹
[19] Escalation
[20] Transcendence
[21] Declarative
[22] Non- Declarative
[23] Semantic
[24] Episodic
[25] Spatiotemporal
[26] Claude Robert Cloninger روان پزشک و متخصص علم ژنتیک آمریکایی ست.
[27] Factual
[28] Linguistic
[29] Georg Wilhelm Friedrich Hegel فیلسوف بزرگ آلمانی و یکی از پدید آورندگان ایده آلیسم آلمانی بود.
[30] Tridimensional form
[31] Self-aware consciousness
[32] Content
[33] State
[34] Alive
[35] Wilhelm Wundt
[36] Hippocampus
[37] Neurogenesis
[38] Rigidity
[39] Psychodynamic psychotherapies
[40] Revival
[41] Catharsis
[42] Jozef Breuer روانپزشک اهل اتریش که نقش کلیدی در کشف فیزیولوژی اعصاب داشت.
[43] Re-presentation
[44] Phenomenon
[45] Complexes