حضور زنان در اسکندرنامه با روایتگری حکیم فردوسی
محورهای موضوعی : متون زبان و ادبیات فارسیمعصومه شاهسواری 1 , فاطمه حیدری 2
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، کرج، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبایت فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، کرج، ایران.
کلید واژه:
چکیده مقاله :
بزرگترین منظومه ی حماسی قوم ایرانی مجموعه ای از داستان، اسطوره و تاریخ است که در آن همه ی اجزا به هم پیوند خورده اند، به گونه ای که نادیده گرفتن یک جزء به دیگر اجزا آسیب می رساند و فردوسی سراینده ی حکیمی است که با شکوه تمام آفریدگار این پیوستگی و زیبایی است. یکی از بخش های این اثر عظیم، داستان اسکندر است که از نگاه تاریخی با حمله به ایران، امپراتوری بزرگ هخامنشیان را در هم شکست و بزرگ ترین گناه تاریخ حکومت خود را مرتکب شد، اما در شاهنامه ی فردوسی جلوه های دیگرگونه ای از کردار او نموده شده است که از برجسته ترین آنها می توان به منش او در برابر زنان اشاره کرد. این نوشته بر آن است تا با خوانشی زنانه ،اسکندر تاریخ را در کنار اسکندر شاهنامه بنشاند و به تحلیل چنین رفتارهایی از یک جنگجوی بزرگ ،به روایت یک اثر حماسی بزرگتر ، بپردازد.
Ferdowsi’s Šāh-nāma, Iranians’ greatest epic in verse, is comprised of stories, myths and historical events which are all interrelated and interwoven together, so that excluding or leaving out any part of it disintegrates the whole. Šāh-nāma provides one of the sources for the story of Alexander (Eskandar) the Great who invaded Iran and brought a debacle to the Achaemenids, and so did he commit his very sin of his ruling period. He is, however, a man of different credit as presented in Šāh-nāma. He is not an evil as a whole. His treatment of women is noteworthy. This article is to investigate his character through a rather feminine point of view and compare and contrast two warrior Alexanders; one as a historical character and one as introduced in Šāh-nāma.
_||_