مضامین مشترک در ادبیات جنگ فارسی و عربی (رمانهای «زمین سوخته» اثر احمد محمود و «فهرس» اثر سنان أنطون)
محورهای موضوعی : شعر
مهدی ترک شوند
1
*
,
یوسف کرمی چمه
2
1 - استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه سید جمالدین اسد آبادی، ایران
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه جامع علوم انتظامی امین، تهران، ایران.
کلید واژه: مضامین مشترک, ادبیات جنگ, زمین سوخته, فهرس.,
چکیده مقاله :
ادبیات متأثر از مقتضیات اجتماعی و اوضاع و احوال زمان است. هنگامی که کشوری آماج حملۀ بیگانگان و استعمارگران می-شود، مقاومت و مبارزۀ مردم با دشمنان در آثار ادبی نیز بازتاب مییابد. در این میان، حملۀ عراق با همراهی کشورهای غربی به ایران و حملۀ آمریکا به عراق، دو مقطع مهم در تاریخ این دو کشور است. هنرمندان و ادیبان همگام با دیگر مردم این دو کشور و در قالب ادبیات پایداری سعی کردند مظلومیت مردم خود را در جریان این دو تهاجم بیان کنند. رمان زمین سوخته اثر احمد محمود جزو اولین آثار ادبی است که به حملۀ عراق به ایران پرداخته است. از سوی دیگر، رمان فهرس اثر سنان أنطون به قصد فراموش نشدن عراق قبل از جنگ آمریکا و زنده نگهداشتن آن در یادها با شیوۀ روایی جدید نوشته شده است. در پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، مضامین مشترک این دو رمان بررسی شد. توصیف خرابیها و ویرانیهایی که در پی حمله دشمن بهوجود آمده، بیان رنج و درد و اضطراب و ترس مردم، انتقاد از سیاستمداران و دولتیان، انتقاد از سیاستهای استعماری آمریکا، دشمنستیزی و دعوت به مبارزه و ایستادگی در مقابل فتنههای دشمن، از مضمونهای مهم این آثار است.
Literature is influenced by the social requirements and the conditions of the time. When a country is attacked by foreigners and colonists, the people's resistance and struggle against enemies is also reflected in literary works. In the meantime, Iraq's attack on Iran accompanied by Western countries and America's attack on Iraq are two important moments in the history of these two countries. Along with other people of these two countries, artists and writers tried to express the oppression of their people during these two invasions in the form of resistance literature. The novel “ Zamine-Sookhte” by Ahmad Mahmoud is one of the first literary works that deals with Iraq's attack on Iran. On the other hand, the novel “Fihris” by Sinan Antoon was written with the intention of not forgetting Iraq before the American war and keeping it alive in memories with a new narrative style. In the current research, the common themes of these two novels were investigated using the descriptive-analytical method. Describing the devastation and devastation caused by the enemy's attack, expressing people's suffering and pain, anxiety and fear, criticizing politicians and governments, criticizing America's colonial policies, anti-enemy and calling to fight and stand against seditions. Enemy It is one of the important themes of these works.
مضامین مشترک در ادبیات پایداری فارسی و عربی (رمانهای «زمین سوخته» اثر احمد محمود و «فهرس» اثر سنان أنطون)
چکیده
ادبیات متأثر از مقتضیات اجتماعی و اوضاع و احوال زمان است. هنگامی که کشوری آماج حملۀ بیگانگان و استعمارگران میشود، مقاومت و مبارزۀ مردم با دشمنان در آثار ادبی نیز بازتاب مییابد. در این میان، حملۀ عراق با همراهی کشورهای غربی به ایران و حملۀ آمریکا به عراق، دو مقطع مهم در تاریخ این دو کشور است. هنرمندان و ادیبان همگام با دیگر مردم این دو کشور و در قالب ادبیات پایداری سعی کردند مظلومیت مردم خود را در جریان این دو تهاجم بیان کنند. رمان «زمین سوخته» اثر احمد محمود جزو اولین آثار ادبی است که به حملۀ عراق به ایران پرداخته است. از سوی دیگر، رمان «فهرس» اثر سنان أنطون به قصد فراموش نشدن عراق قبل از جنگ آمریکا و زنده نگهداشتن آن در یادها با شیوۀ روایی جدید نوشته شده است. در پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، مضامین مشترک این دو رمان بررسی شد. توصیف خرابیها و ویرانیهایی که در پی حمله دشمن بهوجود آمده، بیان رنج و درد و اضطراب و ترس مردم، انتقاد از سیاستمداران و دولتیان، انتقاد از سیاستهای استعماری آمریکا، دشمنستیزی و دعوت به مبارزه و ایستادگی در مقابل فتنههای دشمن، از مضمونهای مهم این آثار است.
کلیدواژهها: مضامین مشترک، ادبیات پایداری، ادبیات جنگ، زمین سوخته، فهرس.
1. مقدمه
ادبیات بازتابدهندۀ مقتضیات اجتماعی و اوضاع و احوال زمان است. اینجا مجال بحث در باب میزان تأثیرپذیری نیست اما باید گفت نسبت آن بستگی به میزان تعهد نویسندگان و شاعران دارد. صاحبنظران معتقدند: «اثر ادبی بیش از هر چیز در سنت زبانی و ادبی جای میگیرد و سنت نیز به نوبه خود محاط در «اقلیم» فرهنگ عمومی است و با اوضاع عینی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ارتباطش باواسطهتر است.»(ولک و وارن،113:1373). درواقع هرگاه حوادث و رخدادهای بیرونی تغییری در نگرش و عواطف ادیب ایجاد کند، مسیر تخیل و زبان او نیز دگرگون خواهد شد و مضامین و درونمایههای آثار او نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
هنگامیکه کشور و سرزمینی هدف حمله و تهاجم استعمارگران قرار میگیرد، احساس و انگیزۀ مردم آن به هم نزدیک میشود و حول مفهوم «وطن» میچرخد و از آن دفاع میکند. این انگیزش و دفاع آنقدر پررنگ و مهم است که نه تنها در میدان نبرد سبب خلق حماسهها میشود بلکه در آثار هنری و ادبی نیز خود را نشان میدهد.
دو کشور ایران و عراق به نوعی در حال جدال با استعمارگر بودهاند و این جدال تنها مخصوص نظامیها و مردم نبوده است؛ بلکه ادیبان در قالب ادبیات پایداری و مقاومت بنا بر وظیفۀ خود بلندگوی خواستههای ملت ستمدیده شده و پس از خروج استعمار، هم پیامدها و عواقب این ظلم و استعمار را به گوش مردم دیگر کشورها رسانده و هم آن روزگار را در اذهان ملت خود زنده نگه میداشتهاند. «هرگاه ملتی خواستار آزادی شده و در راه رهایی از استعمار به مبارزه برخاسته همواره ادیبان، گروهی از مبارزان آن ملت بودهاند» (الرکابی، 1996: 305).
پس از حملۀ عراق به ایران و همراهی کشورهای غربی و استعمارگر با این تهاجم، مناطق وسیعی از شمال غرب تا جنوب غرب ایران درگیر آسیبها و خرابیهای جنگ شد. در این زمان، نویسندگان و شاعران با خلق آثاری به توصیف رنجها و دردها و مقاومت مردم پرداختند. رمان زمین سوخته اثر احمد محمود، جزو اولین آثاری است که در این زمینه نوشته شد.
در پی اشغال عراق توسط آمریکا به بهانه خارج کردن دیکتاتور صدام حسین، آسیبهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی زیادی متوجه این کشور شد؛ آسیبهایی که هم چنان نیز آثار آن را میتوان در کشور عراق یافت. سنان أنطون شاعر و رماننویس حاشیهنشین بغداد رمان خود با عنوان «فهرس» را پس از گذشت این دوره بر کشور عراق، نگاشته و سعی کرده است در کنار انتقاد از سیاستمداران و دعوت به دشمنستیزی، با بیان پیامدهای این استعمار آن روزهای سخت را در اذهان مردم زنده نگه دارد.
این دو رمان، در حوزۀ جغرافیایی و فرهنگی خود و همچنین در میان آثار مربوط به ادبیات جنگ، معتبرند و درخور تحسین. بنابراین در این پژوهش، با روش توصیفی ـ تحلیلی به این پرسش پرداخته میشود که چه مضامین مشترکی در رمانهای «زمین سوخته» و «فهرس» وجود دارد.
2. پیشینۀ پژوهش
دربارۀ رمانهای زمین سوخته و فهرس و سایر آثار احمد محمود و سنان أنطون، پژوهشهایی انجام شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
زینب دارایی (1392) در مقالۀ همایشی «بررسی ایدئولوژی احمد محمود بر مبنای زمین سوخته» ايدئولوژي احمد محمود را با تكيه بر رمان زمين سوخته بررسی کرد. اين نوشتار نشان ميدهد گرچه احمد محمود، بهدليل اعتقاد به نويسندگي مستقل و خارج از چارچوبهاي حزبي ولي در عين حال داشتن ايدئولوژي خاص، از حزب توده كناره گرفت اما رگههاي تفكرات حزبي دوران جوانياش بهگونهاي آشكار در اين رمان ديده ميشود.
محمود آقاخانی بیژنی (1396) مقالۀ «جلوههای ترس و اضطراب در رمان زمین سوخته» را به روش توصیفی ـ تحلیلی و با هدف بررسی و تحلیل جلوههای ترس، اضطراب و مکانیسمهای دفاعی در رمان «زمین سوخته» نوشت. در این رمان، برخی از اشخاص برای کاهش آسیبهای روحی روانی ناشی از ترس و اضطراب جنگ، به راههای مقابله و مکانیسمهای دفاعی (البته بیشتر ناآگاهانه) مانند استفاده از مواد مخدر، سرکوب خاطرات، فرار از موقعیت، فحاشی به دشمن، توسل به دعا، نیایش و گریه برای شهیدان متوسل میشوند.
پریوش امینی و اطهر تجلی اردکانی (1396) مقالهای با عنوان «بررسی تکنیکهای احمد محمود در توصیف از منظر نقد پسااستعماری» نوشتند و با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و تکیه بر نقد پسااستعماری رمان «همسایهها»، داستان کوتاه «بندر» و «شهرکوچک ما» را از منظر تکنیکهای توصیف بررسی کردند. مطابق نتایج، احمد محمود تلاش میکند با توصیف مکان و خصوصیات ظاهری شخصیتها، فقر و محرومیت مردم جنوب را بیان کند. در برخی موارد وی به کمک تشبیه حسی، تصویری پویا و مؤثّر از استعمار و احوال مردم ستمدیده به دست میدهد. نمادسازی هرچند اندک از شگردهای دیگر محمود در بیان پیامدهای استعمار و استثمار است.
علیاکبر احمدی و سهیلا دارابی (1398) مقالۀ «بررسی تطبیقی اندیشۀ پسااستعماري در رمان ذاكرة الجسد احلام مستغانمی و همسایهها احمد محمود» را با رویکرد ادبیات تطبیقی آمریکایی و از منظر نظریة نقد پسااستعماری نوشتند. نویسندگان با تحلیل مؤلفههای پسااستعماری (تقابل شرق و غرب، فرودست، دیگری، آگاهی) و پاسخ به این سؤال که گفتمان پسااستعماری چه اهدافی را دنبال میکند؟ نشان دادند که مستغانمی و احمد محمود در این دو رمان با استفاده از تعبیرهای مستقیم و غیرمستقیم درصدد کشف و نقد تلاشهای استعمار نوین در جهت نابودی هویت و استقلال سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ملل مشرقزمین، خصوصاً کشورهای اسلامی است.
سید ایاد موسوی و علی نظری (1399) در مقالۀ «صوره الأنا والآخر فی روایه وحدها شجره الرّمان لسنان أنطون» با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از روش تصویرشناسی به بررسی دوگانگی من و دیگری در رمان وحدها شجره الرّمان پرداختهاند. سنان أنطون دیگری را با انواع مختلف آن (بعثی، ایرانی، آمریکایی و تروریست) در مقابل منِ عراقی و منِ شیعی قرار داده است.
فاطمه حسینی اسحاق آبادی و همکاران (1399) پژوهشی را با عنوان «خوانش باختینی سه رمان جنگ: زمین سوخته، نخلهای بیسر و پرسه در خاک غریبه» با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی انجام دادند. هدف آنها مطالعة میزان گفتوگومندی رمانهای فارسی جنگ و مقایسة ارزش ادبی و بُعد ایدئولوژیک آنها بود تا نشان دهند که این آثار، توانستهاند به مفهوم رمان از نگاه باختین نزدیک شوند یا اینکه در حیطة تکصدایی باقی ماندهاند.
مهدی ترکشوند (1399) مقالۀ همایشی «جلوههای استعمارستیزی در رمان فهرس اثر سنان أنطون» را با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی و با هدف بررسی عواقب و پیامدهای جنگ آمریکا علیه عراق نوشت. نتایج پژوهش حاکی از این امر است که حملۀ آمریکا و همدستان وی به عراق که بنا بود به بهبود زندگی مردم عراق و خارج کردن دیکتاتور صدام حسین منجر شود، به تحقیر، کشته شدن، آوارگی و غربت مردم عراق منتهی شد.
خداداد بحری و صادق آلبوغبیش (2021) در مقالۀ «صوره الآخر البعثی فی الروایه العراقیه (روایه إعجام؛ انموذجا)» با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به بررسی تصویر دیگری بعثی در رمان إعجام نوشتۀ سنان أنطون پرداختند. دیگری بعثی یکی از مهمترین موضوعاتی است که در رمان عرب از زمان جنگ خلیج فارس تا حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی به آن توجه شده است. سنان أنطون، در متنهای خود به طور گسترده دیگری بعثی را فاش کرد و سعی کرد تصویر واقعی اعضای حزب بعث و افکار آنها را به مخاطب نشان دهد.
محدثه مزوری و همکاران (1402) در مقالۀ «بررسی و تحلیل رمان إعجام سنان أنطون بر پایۀ نظریۀ گریماس» با رویکرد کیفی و روش توصیفی ـ تحلیلی رمان إعجام نوشتۀ سنان أنطون را بر پایۀ نظریۀ کیفی مورد ارزیابی و نقد قرار دادند. از نتایج تحقیق آن است که در این رمان یکی از ساختارهای روایت گریماس یعنی قرارداد ـ نقض ـ مجازات مشاهده میشود و سیر کلی داستان از مثبت به منفی است. همچنین در رمان مورد مطالعه، شش نقش یا کنشگر، گزارههای روایی و زنجیرههای روایی نظریۀ گریماس بهوضوح قابل شناسایی و ردیابی است.
هایده عظیم اوغلی اسکویی و همکاران (1402) مقالهای با عنوان «بررسی تطبیقی بازتاب ویژگیهای اقلیمی و روستایی در رمانهای: «زمین سوخته» اثر احمد محمود و «ملکة العنب» اثر نجیب الکیلانی» نوشتند و در آن با رویکرد توصیفی به بررسی و ارزیابی عناصر اقلیمی و روستایی در دو رمان فارسی و عربی پرداختند. مطابق نتایج تحقیق، ضمن پرداختن به ادبیات بومی و روستایی که متأثر از منطقۀ زندگی دو نویسنده است، آشکار نمودن واقعیتها و تحولات با پیامدهای آن در لابهلای گفتوگوهای شخصیتهای داستان مشهود است.
بررسی مقالات و پژوهشهای مرتبط با رمانهای زمین سوخته و فهرس نشان میدهد که تاکنون این دو اثر از منظر بازتاب مضامین مشترک و توصیف شرایط جامعۀ جنگزده با هم مقایسه نشدهاند؛ بنابراین، پژوهش حاضر تازگی دارد.
3. چارچوب نظری
3-1. جنگ
جنگ در لغت یعنی «ستیزه، دعوا، زد و خورد، جدال، مبارزه، درگیری و نبرد»(لغتنامه، ذیل جنگ). تعریف جنگ در وهلۀ اول ساده به نظر میرسد، اما در عمل دشواریهایی به همراه دارد که بهدلیل تفاوت نگرش به جنگ در مکانها و زمانها و زبانها و جوامع و مذاهب مختلف است.
برخی نظیر هابز، جنگ را در دایرۀ غرایز بشری قرار میدهند و «خصایص طبیعی انسان را زمینۀ ظهور جنگ» میدانند (شایان مهر،40:1391) اما برخی دیگر مانند مونتسکیو معتقدند که جنگ «در چارچوب روابط اجتماعی قابل توضیح است» و آن را فطری نمیدانند.(همان: 41).
انسان بهعنوان موجودی اجتماعی، کنشهای متقابل اجتماعی دارد. این کنشها یا مثبت و پیوسته (associative) هستند و به همکاری میانجامند، یا منفی و گسسته (dissociative) هستند و به رقابت و جنگ منجر میشوند.(آریانپور،384:1356). بنابراین جنگ و ستیزه یک کنش اجتماعی است که در نتیجه ارتباط متقابل دو یا چند نفر یا گروه یا کشور رخ میدهد.
گاستون بوتول، در کتاب جامعهشناسی جنگ پس از بیان تعاریف صاحبنظران مختلف و برشمردن ویژگیهای جنگ نظیر جمعیبودن، سازمانیافتگی، سیاسیبودن و... آن را بهصورت زیر تعریف میکند: «جنگ، مبارزۀ مسلحانه و خونین بین گروههای سازمانیافته است.»(بوتول، 33:1387).
ماکس وبر، جنگ را مظهر و نمود سیاست قدرت بین ملتها میدانست و معتقد بود که جنگ و نبرد، نوعی رابطۀ اجتماعی است که از طریق تحمیل اراده یکی از دو طرف درگیر بر دیگری ایجاد میشود.(←شایان مهر،43:1391).
جنگ، همواره در زندگی انسان حضور داشته است. «جنگ حداقل از دوران انقلاب کشاورزی، حدود ده هزار سال پیش واقعیتی مهم در زندگی اجتماعی بوده که در بسیاری از مهمترین تحولات فنآوری، فرهنگ و ساماندهی اجتماعی و سیاسی نقش داشته است.»(هالین،160:1384). ازاینرو جامعهشناسان و مردمشناسان و فلاسفه و مؤرخان، هر یک بر اساس نگرش خود به آن پرداختهاند.
3-2. ادبیات جنگ
جنگ، یکی از دیرپاترین واقعیتهای مشهود زندگی انسان در طول تاریخ بوده و به همین سبب بخش وسیع و قابل توجهی از اعتقادات، اندیشهها، فرهنگها و اساطیر اقوام و ملل در نتیجۀ جنگ و جدال به وجود آمده است. در کهنترین مواریث هنری ـ ادبی بشری، تجربۀ مواجهه با جنگ و تأثر از آن دیده میشود. از نقاشیهای پیش از تاریخ در غارها تا فیلمهای سینمایی و آهنگهای موسیقی و بازیهای کامپیوتری امروزی، جنگ سوژۀ مهمی است. در عرصۀ ادبیات نیز، چه در دوران اساطیری و چه در دوران تاریخی، مقولۀ جنگ بازتاب خاصی یافته است. محور اصلی آثاری نظیر مهابهاراتا، ایلیاد و ادیسه، شاهنامه، جنگ و صلح و... نبرد و جنگ است. ادبیات جنگ «به نوشتههایی که به نوعی، به مسئلۀ جنگ و مقولههای مرتبط با آن میپردازند» گفته میشود. (قاسمنژاد،48:1376) پس آثاری که در آنها از جنگ، برای جنگ، دربارۀ جنگ و حواشی آن نوشته میشود جزو ادبیات جنگ به حساب میآید.
با توجه به اینکه در زمان وقایع عظیم اجتماعی نظیر جنگ، شعر درمقایسه با قالبهای بیان منثور قابلیت بیشتری برای تشویق نیروها و افزایش روحیۀ جنگاوران خودی و تضعیف دشمنان دارد، نخستین آثار ادبیات جنگ در قالب شعر بروز یافته است. اصطلاح «شعر جنگ»، نخستین بار برای شعر «شاعر-سرباز»هایی (soldier-poet) چون ویلفرد اوون (Wilfred owen)، سیگفرید سسون (Siegfried Sassoon)، روپرت بروک (Rupert brooke)، آیساک روزنبرگ (Isaac Rosenberg) و رابرت گریوز (Robert graves) که در معرکۀ جنگ جهانی اول جنگیدهاند بهکار رفته است. (هیبرد،229:1384). با وقوع جنگهای جهانی و گسترش دامنۀ آنها، شعر و ادبیات جنگ نیز رسمیت یافت. در این میان رسانهها نیز در توجه به شعر جنگ، نقشی اساسی ایفا کردند.
نوع دیگری از ادبیات جنگ در نزد ادیبان عرب یافت میشود و آن آثاری است که ایشان در مواجهه با استعمار فرانسه و انگلیس و به خصوص تهاجم رژیم اسرائیل آفریدهاند. این نوع البته خود نامی جداگانه و تقریباً پذیرفته شده یافته است؛ «ادب مقاومت».
در آثار تاریخی و ادبی بازمانده از فرهنگ ایران نیز جنگ جلوۀ بسیاری یافته است. «وجود جنگنامهها، ظفرنامهها، جهادیهها، فتحنامهها و نظایر آن که از ادب کهن فارسی به یادگار ماندهاند، جملگی نشانۀ همین واقعیت است.»(قاسمنژاد،48:1376). درواقع، ریشۀ ادبیات جنگ و پایداری را در تاریخ و در مواجهه با دشمنان داخلی و خارجی باید جست.
منطقۀ خاورمیانه و دو کشور ایران و عراق در طول تاریخ، به دلایل گوناگون همچون موقعیت استراتژیک و ذخایر زیر زمینی مورد توجه بیگانگان قرار گرفته و در نتیجه از هجوم همهجانبه استعمار غرب به جهان اسلام در قرون نوزدهم و بیستم ایمن نبوده است.
حضور استعمارگران غرب در جهان شرق موجب توجه به مسأله استعمار و بهطورکلی ادبیات پایداری و مقاومت شد. ادبیات پایداری به مجموعه آثاری گفته میشود که در آن، انسانها به دفاع و استقامت در برابر استبداد، استعمار، بندگی، بردگی و ظلم فراخوانده میشوند. برخی از این آثار، پیش از بروز فاجعه، برخی در میان جنگ یا پس از گذشت زمان ـ به نگارش "تاریخ" آن میپردازند.(شکری، 1366: 10 و11).
حملۀ عراق با همراهی کشورهای غربی به ایران و حملۀ آمریکا به عراق، دو مقطع مهم در تاریخ این دو کشور است. هنرمندان و ادیبان نیز همگام با دیگر مردم این دو کشور و در قالب ادبیات پایداری سعی کردند مظلومیت مردم خود را در جریان این دو تهاجم بیان کنند.
4. خلاصۀ رمانها
4-1. خلاصۀ رمان زمین سوخته
«زمین سوخته» سومین رمان محمود است که در سال 1361 به چاپ رسید. این رمان پنج فصل دارد و وقایع شهر اهواز را از اواخر شهریور ۵۹ تا اواخر آذر ۵۹، روایت میکند. کتاب زمین سوخته حاصل تجربۀ شخصی نویسنده از جنگ است.
رمان با بیدار شدن راوی از یک «خواب سنگین» و چهارساعته در یک بعدازظهر شرجی اهواز شروع میشود و بلافاصله خواننده را با خبری که «شاهد»، برادر راوی، از طریق روزنامه به دست آورده، بهتزده میکند: «تو صفحۀ دوم روزنامه یک خبر چندسطری هست که تانکهای عراقی، تو مرز ایران مستقر شدهاند.» اعضای خانه، از صابر و شاهد، برادران راوی تا مینا و مادر روای درگیر این خبر میشوند و دربارۀ آن بحث کوتاهی میکنند. مردم شهر زمزمههایی از تحرکات عراق و استقرار تانکهایش در مرزها را شنیدهاند. مردم در ابتدا با شک و تردید به این سخنان و زمزمهها مینگرند اما طولی نمیکشد که شایعات به واقعیت تبدیل میشود و خبر حملۀ عراق به گوش اهالی شهر میرسد. مردم نگران حملۀ عراق به ایران و بیتوجهی و بیاعتنایی مسئولان کشورند. با خبرِ نزدیکشدنِ تانکهای عراقی به شهر، درحالیکه عدهای از اهالی بهسرعت به شهرهای دیگر کوچ میکنند، جوانهای شهر دست به کارِ سنگرسازی در خیابانها و مقابله با عراقیها میشوند. با ادامۀ حملات موشکی به شهر، بیشتر مردم به شهرهای دور و نزدیک دیگر یا اردوگاههایی پناه میبرند که دولت در شهرهای دورتر دایر کرده است. تنها اندکی از اهالی در شهر میمانند. بعضی از آنها کسانی هستند که با مشاهدۀ وضع نامطلوب اردوگاهها ناچار شدهاند به اهواز برگردند.
خانواده راوی نیز مانند سایر مردم در صدد مهاجرت برمیآیند اما این کار چندان ساده نیست. کارمندان اداره طبق بخشنامه استانداری موظف به حضور در محل کار خود هستند، افزون بر آن که خروج از شهر هم به خاطر ازدحام مردم مشکلات خاص خود را دارد. خانواده راوی به دشواری با قطار شهر را ترک میکنند و تنها راوی و دو برادرش یعنی «خالد» و «شاهد» به اقتضای موقعیت شغلی ماندگار میشوند. دیری نمیگذرد که «خالد» بر اثر اصابت ترکش شهید میشود. در پی این حادثه، «شاهد» برادر خالد شرایط روحی و روانی خود را از دست میدهد و برای درمان به تهران اعزام میشود. راوی که اینک تنها مانده یک روز خانه را ترک میکند و به منزل «ننه باران» میرود. از این پس، او نظارهگر پیامدهای دیگری از جنگ است: غارت خانهها، گرانفروشی، دزدی، فقر و آشوب در شهر.
شوراهای محلی جوانانِ داوطلب را مسلح میکنند و به نگهبانی از شهر میگمارند. یکی از کسانی که برای گرفتن اسلحه و آموختن تیراندازی به این شوراها میرود «ننه باران» است. ننه باران زن بیوه میانسالی است که پسر نوجوانش به جبهه رفته است. چندی بعد، جنازه پسر ننه باران را به شهر میآورند. در یکی از همین روزها، چند نفر از اوباش شهر، اثاثه یکی از خانههایی را که صاحبان آن از شهر کوچ کردهاند به سرقت میبرند؛ اما دو نفر از آنان در حال فرار از شهر، دستگیر میشوند. کسانی که شاهد ماجرا بودند، آن دو را به تنه درخت نخلی میبندند و به پیشنهاد ننه باران، محاکمه و به مرگ محکوم میکنند. ننه باران و «عادل» یکی از نوجوانان مأمور حفاظت از محله، آن دو را تیرباران میکنند. مسئولان کمیته شهر ننه باران و عادل را دستگیر میکنند اما مردم دست به اعتراض میزنند و کمیته اسلحه ننه باران و عادل را میگیرد و آزادشان میکند. ننه باران، پس از این حادثه، سرخورده و افسرده به مسجد و قرآنخوانی رو میآورد و اندک زمانی پس از آن، بر اثر اصابت موشک به خانهاش کشته میشود. (میرصادقی،378:1394).
4-2. خلاصۀ رمان فهرس
«فهرس» چهارمین رمان سنان أنطون است که نخستین بار در سال 2016 منتشر شد. نویسنده در این کتاب با تغییر اسلوب نویسندگی در مقایسه با رمانهای دیگرش، واقعیت کشور عراق را توصیف میکند. سنان اَنطون در این رمان، خواننده را با خود به کوچهها و خیابانهای بغدادِ تحت اشغالِ آمریکاییها میبرد و نیز زندگی یک عراقیِ شیفتۀ ادبیات را که به همراه خانوادهاش از عراق به آمریکا مهاجرت کرده است به تصویر میکشد. راویِ اصلیِ رمان «فهرس» مردیست که بهتازگی کار تدریس در دانشگاهی در آمریکا برایش جور شده است. در رمان، هم با تصویری از زندگی اکنون او مواجهیم و هم به گذشتهاش سرک میکشیم و درمییابیم که او مادرش را در آمریکا بر اثر سرطان از دست داده و با پدرش هم، چون پدر تقریباً بلافاصله بعد از مرگ مادر با زنی دیگر وارد رابطه شده، قطع رابطه کرده است. رمان «فهرس» همچنین ما را در جهان ادبیات غنیِ عرب میگرداند. از طرفی در این رمان، رابطهای مکالمهای میان نویسندهای مهاجر و نویسندهای که همچنان ساکن سرزمین خود است برقرار میشود.
این رمان دو شخصیت اصلی دارد: نمیر و ودود. نمیر یک نویسنده و ادیب عراقیِ ساکن آمریکاست که پس از اشغال عراق به دست نیروهایی آمریکایی در سال 2003، بهعنوان مترجم، همراه زوجی که قصد ساختن فیلمی مستند دربارۀ عراق دارند به زادگاهش سفر میکند. راوی قصد دارد حسوحالِ خود از این سفر را بنویسد اما در دفتری که برای همین کار خریده است هنوز جز کلمۀ «بغداد» چیز دیگری ننوشته است. در همین حین که تقلای راوی برای تبدیلِ سفر به ماده خامی برای نوشتن ناکام مانده است، او در بغداد با کتابفروشی به نام ودود عبدالکریم آشنا میشود. ودود او را از ایدۀ «فهرس» آگاه میکند: کتابی که قصد دارد تمام آنچه در دقیقۀ اول جنگ رخ داد بایگانی کند؛ دقیقهای که فقط زندگی آدمها را تباه نکرد، بلکه زندگی دیوارها، درختان، پرندگان، و داراییهای آدمها و بسیاری چیزهای دیگر را نیز نابود کرد، و بدین ترتیب، جنگ را از نگاه و از زبان فرش کاشان، آلبوم تمبر، تنور، درخت، دیوار، نگاتیو و سایر اشیاء تجربه میکنیم.
سنان اَنطون در یادداشت خود بر ترجمۀ فارسی رمان «فهرس»، راوی این رمان را فردی معرفی میکند که «میکوشد با تاریخ ـ فردی یا جمعی ـ در کشوری که دیکتاتوری و جنگ آن را درهم کوبیدهاند، روبرو شود و آن را به پرسش بگیرد.»(انطون، 3:1400).
5. مضامین مشترک رمانهای زمین سوخته و فهرس
5-1. توصیف خرابیها و اوضاع نابسامان
توصیف و تصویرسازی بر پویایی و غنای یک داستان میافزاید و سبب میشود خواننده خود را در میانه واقعه داستان متصور شود. درعین حال توصیف کارکردهای مختلفی دارد. لحمدانی دو کارکرد زیباییشناختی و توضیحی ـ تفسیری را برای توصیف ذکر کرده است. (لحمدانی، 1991: 79). داستانهای مورد بررسی، واقعگرایانهاند؛ تمامی توصیفهای نویسنده از نوع توضیحی و تفسیری است و نویسنده قصد توصیف زیباییها را ندارد؛ چرا که امری بدیهی است که کشوری که در آن جنگ چه به صورت جنگ داخلی و یا خارجی رخ دهد، زیباییهای خود را از دست داده و در عین حال دچار خسارتهای زیادی میشود که برخی از آنان بهخصوص اگر جنگ و استعمارزدگی مدت زیادی به طول بینجامد، هرگز جبرانپذیر نخواهد شد.
احمد محمود، نویسندۀ رئالیستی است که جنگ و اثراتش را از نزدیک لمس کرده بود؛ بنابراین توصیفات دقیقی از وضعیت مردم را نشان میدهد. در آغاز رمان، از کمبودها میگوید:
«... بنزین نیست، گاز نیست، برق نیست، فردام نان گیر نمیاد...» (محمود، 34:1378).
در جایی دیگر، به بُعد روانی جنگ اشاره میکند که در واکنشهای مردم قابلمشاهده است:
«حالا دیگر انفجار، با همۀ دلهرهای که به جان مردم میریزد، عادی شده است. کشته شدن عادی شده است و فرار از شهر عادی شده است.» (همان: 67).
نویسنده بارها به بمباران شهر و خرابیهای آن اشاره کرده است و اینکه حکومت بعثی عراق و همپیمانان استعمارگرش هیچ تفاوتی بین نظامیان و غیرنظامیان قائل نیستند.
«میگها، مدارس را میزنند، بیمارستانها را میزنند و مردم کوچه و بازار را میزنند. شهر و جبهه برایشان فرقی ندارد.» (همان: 160).
این وضعیت بمباران پیدرپی سبب شده است تا خانوادههای بسیاری داغدار شوند:
«ئی روزا هر خانوادهای که ببینی دستکم یه شهید داده» (همان: 179).
از دیگر جلوههای آسیبهای جنگ در این رمان، بینظمی و ناامنی حاکم بر شهر در روزهای آغازین جنگ است:
«تو شهر دزدی زیاد شده است. شایع است که از شهرهای دیگر با کامیون راه میافتند و میآیند و اثاثیۀ خانههای مردم را بار میکنند و میروند.» (همان: 96).
محمود به وضع طبقات پايين جامعه توجه بسيار دارد. او دردهاي محروميني را ترسيم ميكند كه بهسبب نداري، مجبور به ماندن در شهر جنگزده شدهاند و براي لقمه ناني جان ميكنند(همان: 193و194)، يا به اردوگاهها پناه بردهاند اما بهدليل كمي امكانات و بدرفتاريهايي كه با آنها شده، بازگشتهاند(همان: 231-229).
در صفحات پایانی کتاب، توصیفی دقیق و کامل از اوضاع اهواز جنگزده دیده میشود:
«روزهای آخر ماه سوم پاییز است. سه ماه جنگ، همه چیز را عوض کرده است. کمبود مواد غذایی، شهیدان پیدرپی، دربدری و آوارگی مردم در اردوگاهها و بعد بازگشتشان، منهدم شدن خانهها زیر گلولههای توپ، مملو شدن بیمارستانها از زخمیها، هوای سرد، کمبود سوخت، بیبنزینی، بیکاری، تنگدستی و... خیلیها را تنگحوصله کرده است.»(همان: 261).
سنان أنطون نیز در ابتدای رمان، به تصویرپردازی از اوضاع بغداد هنگام اشغال آمریکا میپردازد و میگوید:
«بغداد ما تزال تتثاءب بتعب. معظم محلاتها مغمضة الأعین. بعض المارّة یمشون علی الأرصفة، لکن الشوارع شبه فارغة. تمر بنا سیّاره بین حین وآخر. والدبابات والمدرّعات الأمریکیة جاثمة فی التقاطعات.» (أنطون، 2016: 17).
(بغداد همچنان از خستگی رنج میبرد. بیشتر مغازههای آن بسته است. برخی از عابران از پیادهرو راه میروند، اما خیابانها تقریباً خالی است. هر از گاهی ماشینی از کنار ما میگذرد و تانکها و خودروهای زرهی آمریکایی در تقاطعها قرار گرفتهاند.)
أنطون در ابتدای این عبارت به بُعد روانی این جنگ اشاره میکند و بغداد را مجاز محلیه از حال مردم بغداد قرار میدهد که از جنگ و آشوب خستهاند. سپس در ادامه به بُعد اقتصادی این جنگ پرداخته و اشاره میکند که در پی این آسیب بیشتر مغازهدارها دچار شکست اقتصادی شده و اکنون مغازههای آنان بسته است و ماشینهای جنگی آمریکا در تمامی چهارراه ها زیبایی شهر را گرفته و نشانههای جنگ را هویدا میکند.
در بخش دیگری راوی که اول شخص و قهرمان داستان است، به تغییر و تحولی که در دجله پیش آمده و چهرۀ قبلی خود را از دست داده است، اشاره میکند:
«أردت أن أری دجلة و أودّعه. لا أعرف متی سأعود ثانیه، أو إن کنت سأعود هنا. کم بدا دجله شاحباً فی هذه الزیاره. لم یعد یشبه صورته فی ذاکرتی. لکن هل ظل شیء هنا یشبه صورته فی ذاکرتی؟ لا شیء نجح فی الهروب من الشحوب.» (أنطون، 2016: 17).
(خواستم که دجله را ببینم و با آن خداحافظی کنم. نمیدانم چه موقع دوباره میتوانم به دیدن آن آیم. یا اگر قرار بود به اینجا برگردم. دجله در این دیدار چقدر رنگپریده به نظر میرسید. اما دجله اکنون اصلاً شبیه به تصویر آن در حافظهام نیست. آیا در اینجا دیگر چیزی وجود دارد که به شکل قبلیاش شبیه باشد؟ هیچ چیزی موفق به فرار از رنگ پریدگی نشد.)
در ادامه راوی ـ نمیر ـ بیان میکند که خرابیها تنها منجر به از دست رفتن طبیعت و ضربه اقتصادی نشده، بلکه سبب از بین رفتن آثار تمدن و فرهنگ نیز گشته است؛ به این صورت که هنگامی که وارد کتابخانه میشود در گفتگویی که میان خود و کتابدار دانشکده دارد، میگوید:
«قرأت أن المکتبات تعرّضت إلی ضرر وتلفت الکثیر من المخطوطات.»
«نعم، للأسف. لم نذهب إلی المکتبة الوطنیة أو المتحف، لکننی ذهبت إلی کلیة الآداب التی تخرّجت منها وقد أُحرِقَت مکتبتها.»
«إنها جریمة. البشر أهم طبعاً. ولکن.»
«ولکن.»
«وَمَا الحَربُ إلّا مَا عَلِمتم وَذُقتُمُ/ وَمَا هُوَ عَنهَا بِالحَدیثِ المُرَجَّم.» (أنطون، 2016: 31).
(خواندم که کتابخانهها دچار ضرر شده و بسیاری از نسخههای خطی از دست رفته است. بله متأسفانه. به کتابخانه ملی یا موزه نمیرویم اما من به دانشکده ادبیات که از آنجا فارغالتحصیل شدم، رفتم و مشاهده کردم که کتابخانهاش سوخته است. این بدون شک بزرگترین جنایت بشر است. اما.. اما... جنگ همان چیزی است که دانستید و آن را چشیدید و آنچه میگویم از روی گمان نیست)
نویسنده در ادامه، شخص دیگری را با بیان وضعیت اقتصادیاش به تصویر میکشد؛ کسی که برای تأمین مایحتاج اولیه خانوادهاش مجبور شد کتابهایش را بفروشد:
«فی سنین الحصار اضطر لبیع مکتبته بأکملها للحصول علی ما یسد به مصاریف البیت والأطفال الثلاثة. فلا راتبه ولا راتب زوجته و لا الدروس الخصوصیة التی بدأ یعطیها مجتمعة تکفی. لکنه أبقی علی الألبوم مع أنه کان یعرف أن الطوابع القدیمة ستدر علیه مبلغاً لا یستهان به.» (أنطون، 2016: 78).
(در طول سالهای محاصره، وی مجبور شد کل کتابخانه خود را بفروشد تا آنچه را که برای هزینههای خانه و سه فرزند مورد نیاز بود بهدست آورد. نه حقوق او، نه دستمزد همسرش و نه درسهای خصوصی که شروع به جمع کردن آنها کرد کافی نبود. اما او آلبوم را حفظ کرد با اینکه میدانست خریداران وسایل قدیمی مبلغ قابلتوجهی به او پرداخت میکنند.)
در صفحات پایانی رمان، پرندهای راوی داستان میشود و از اینکه حتی او نیز از ویرانیها مصون نمانده و همۀ خانوادهاش را از دست داده است، چنین میگوید:
«أین ذهب أبی؟
أین أمّی؟
أین إخوتی؟
مازلتُ أطیر
ولکننی تعبتُ.» (أنطون، 2016: 279).
(پدرم کجا رفت؟ مادرم کجاست؟ برادرانم اکنون کجا هستند؟ من همچنان در حال پرواز هستم، اما خستهام)
5-2. انتقاد از آمریکا و سیاستمداران
احمد محمود، بنا به گفتۀ خودش، در جواني وابسته به سازمان جوانان حزب توده بود، زیرا در آن زمان، اين تنها حزبي بود كه به طبقات محروم توجه ميكرد و اغلب نويسندگاني كه از درون اين جريان پيدا شدند، همين گونه ميانديشيدند. (محمود"اعطا"، 189:1384). وي بيان ميكند كه روزگاري به مسائل سياسي مملكت فكر ميكرده و اكنون نيز ميانديشد، اما روزگاري در قالب يك حزب بوده و بعدها به اين نتيجه رسيده كه حتي اگر بخشي از تفكر آن حزب را براي خود حفظ كند، نبايد در چهارچوب هيچ حزبي بگنجد(گلستان، 72:1383). دستغیب معتقد است که «مبارزههاي سياسي دهۀ سي تا پنجاه، هنوز بر انديشۀ او حاكم اسـت.»(21:1378). منتقدان دیگر نیز با این نظر موافقاند (رک: میرعابدینی، 1386، ج 3 و 4: 910؛ سلیمانی، 104:1380).
با وجود غلبۀ فضای خاص جنگ و اقتضائات آن، بینش سیاسی خاص محمود در زمین سوخته نیز قابل پیگیری است. مثلاً صابر معتقد است حكومت به فكر نيست و خيانت شده وگرنه عراق نميتوانسته بيمانعي، كيلومترها در خاك كشور وارد شود(محمود، 1378: 35و36). بنابراين، خيانت دولت وقت، سبب گستاخي و پيشروي عراقيها شده.
سکوت رادیو، بهعنوان رسانۀ دولت، در روزهای آغازین جنگ و برخی لحظات دیگر مورد انتقاد مردم است؛ گویی که بهجز مناطق درگیر در جنگ، سایر بخشهای کشور و سیاستمداران و دولت آگاهی چندانی از شرایط ندارند.
«احمد پیچ رادیو را عوض میکند و غر میزند: «تهرانم که خبری نیست! همه خوابن» (همان: 87).
در جایی دیگر از بیعدالتی دولت میگوید که بخشنامه كرده و كارمندان و كارگران را مجبور به ماندن بر سر كار كرده(همان: 39 و 97) تا از مردم بهعنوان سدي براي مقاومت در برابر عراق استفاده كند (همان: 80و81) اما نسبت به انتقال زنان و كودكان به مناطق امن بيتوجه است(همان: 39). در ضمن، مدير عاملها رفتهاند و فقط بخشنامه شان ميآيد (همان: 163). بنابراين مساوات و عدالت رعايت نشده است و البته اگر كسي انتقادي كند، ضد انقلاب شناخته ميشود (همان: 231).
محمود در صفحات مختلفی از کتاب، از سیاستهای آمریکا و نقشش در جنگ انتقاد میکند. در جایی مردم در حال بیان نظر خود هستند و یکی از آنها میگوید: «جنگ، جنگ امپریالیستیه!» اما دیگری میگوید: «ضد امپریالیستیه. ما داریم با آمریکا میجنگیم!» (همان: 199). در ادامه، با صراحت بیشتری و از زبان یک فرد عادی، نقش آمریکا در جنگ برجسته میشود: «با آمریکا میجنگیم اما ئی جوانهای عراقی هستن که جسداشون تو بیابانها خوراک جانورا میشه!» (همان: 200).
وقتی در جریان گفتگوی مردم با هم، از ناباوری مردم به قدرت خودشان سخن میراند، از زبان یکی از شخصیتها میگوید: «اینم توطئۀ آمریکاست که نمیذاره خودمونو باور کنیم.» (همان: 236).
در «فهرس» نیز این مضمون دیده میشود. نمیر، قهرمان داستان، در گفتگوی خود با کتابدار، به انتقاد از اهل سیاست میپردازد و به شکلی صریح و واضح به مطالعه نکردن برخی از آنان و کمسوادیشان اشاره میکند:
«لکن السیاسیین لایقرأون الشعر الجاهلی.»
«ضحکتُ بسخریة وقلت لایقرأون أی شعر.»
«بعضهم یقرأ الشعر لکنهم قد لا یفهمونه!» (أنطون، 2016: 31).
(سیاستمداران شعر جاهلی را نمیخوانند. با تمسخری خندیدم و گفتم آنها اصلاً هیچ نوعی از شعر را نمیخوانند. برخی از آنان شعر میخوانند اما مفهوم آن را نمیفهمند)
نمیر به عدم مطالعه شعر بهعنوان نمودی از ادبیات در میان سیاستمداران اشاره میکند و در ادامه به این موضوع که آنها اگر شعری هم بخوانند متوجه آن نمیشوند میپردازد. بدیهی است که مراد وی از سیاستمداران، حاکم آن زمان عراق یعنی صدام حسین و دولتمردانش است.
نمیر که در خارج از عراق زندگی میکند، هنگامی که مشغول آموزش زبان عربی به شخصی غربی است، با عبارتی از جانب وی روبرو میشود که بسیار تأسفبار است و در نتیجه از شدّت ناراحتی سکوت میکند:
«هناک أفعال أمر أرید أن أتعلّم کیف أقولها بالعربیة.»
«مثلاً؟»
«ارکع! قف! ارفع یدیک! ارجع إلی الوراء!»
استغربت من طلبه. ورفعت سندی حاجبیها. فسألتُه:
«وما حاجتک لها؟»
«بعد التخرّج هذا الربیع سألتحق بالجیش وأذهب إلی العراق أو أفغانستان. وستکون هذه العبارات ضروریّة..
سکتّ.» (أنطون، 2016: 99و100).
برخی افعال امر وجود دارد که میخواهم یاد بگیرم آنها را چگونه به عربی بیان کنم.
مثلاً؟
«خم شو، بایست، دستانت را بالا ببر. برو به عقب.»
از این خواستهاش تعجب کردم. سندی ابروهایش را بالا انداخت. از او پرسیدم: چه نیازی به اینها داری؟ گفت پس از فارغالتحصیلی در بهار امسال به ارتش ملحق میشوم و به عراق یا افغانستان میروم. و این عبارتها ضروری میشود... سکوت کردم)
چنانکه اشاره شد، ابتکار أنطون «فهرس» این است که از زبان بسیاری از پدیدهها و اموری که در جنگ دچار آسیب شدند، سخن گفته است. وی در قسمتی از رمان از جانب چشم و زبانِ (چشم) میگوید:
«أنا التی رأیت کل شیء. أیاماً وأیاماً. أیام الاحتفالات والمسیرات التی یهتف فیها هؤلاء البشر رافعین اللافتات والصور والأعلام والرایات، فرحین، أو غاضبین. .. رأیت أیاماً تختفی فیها السیارات والبشر وتحوم فیها الدبابات فی الشوارع. .. رأیت أیاماً تحوم فیها الطائرات فی الأعالی فتخاف الطیور وتختبئ. ورأیت الیوم الذی فقأت عینی الوحیدة فیه شظیة أسقطتها علی الأرض. وأنّی لی أن أنحنی لأحملها؟ فأنا مسجونة هنا، أحمل هذا المشعل و لم أعد أری شیئاً إلا ماضیّ ووجهه هو.» (أنطون، 2016: 184و183).
(من همه چیز را دیدهام. روزهای گوناگون را. روزهای چشن و رژه نظامیان که این مردم در آن روزها با در دست داشتن پلاکاردها، تصاویر، پرچمها و علمها گاه به شادی و گاه با خشم فریاد میکشیدند... روزهایی دیدم که ماشین و انسان از آن روز مخفی میشد و خیابانها پر از تانکها بود... روزهایی که هواپیماها در نقاط بلند آسمان پرواز میکردند و پرندگان ترسیده و پنهان میشدند. روزهایی را دیدم که ترکشی چشم من را کور کرد و بر زمین پرتاب کرد و من چگونه میتوانم آن را بلند کنم. من در اینجا زندانیام. این چراغ روشنی را حمل میکنم در حالی که فقط گذشته و چهرۀ آن را میبینم)
در اینجا چشم مستقل از صاحب خود سخن میگوید و روزهای سختی که بر مردم عراق گذشته را یادآور میشود. آن روزهایی که ارتش آمریکا از آسمان و زمین به مردم حمله میکرد و حتی پرندگان و حیوانات نیز از وحشت مخفی میشدند و خود را در مأمنی پنهان میکردند. چشم از دیدن آن روزهای پر از اضطراب همواره رنج میکشد و هرگز نمیتواند آن گذشته را از یاد ببرد. او در عین انتقاد از آمریکا و ارتش بیرحم آن، از اینکه مسؤولین کشور با بیمسؤولیتی حکومت را بهگونهای اداره کردند که بیگانهای به مردم و پرندگان و همۀ موجودات در عراق حمله کند، شکایت میکند.
5-3. وضعیت سخت روانی مردم
در آثار شاخص ادبیات جنگ، صرفاً خرابیهای مادی و نابسامانیهای اقتصادی به تصویر کشیده نمیشود بلکه احوالات انسان درگیر در جنگ و مردم عادی نیز با دقت وصف میشود.
در رمان زمین سوخته، وضعیت روحی و روانی مردم مد نظر است. «برخی صحنهها نظیر ترس از بمباران، سرگردانی مردم پس از حملات، وحشت از مرگ ناگهانی، وضع بد اردوگاهها، سوگواری و تلاطم روحی شاهد و راوی از بخشهای برجسته رمان زمین سوخته است که از منظر نقد روانشناختی قابل بررسی و تحلیل است»(آقاخانی بیژنی،9:1396).
بمباران شهر و صدای انفجار، مردم ـ بهویژه بچهها ـ را هراسان و مضطرب میکند. «ناگهان انفجار شدیدی تمام ساختمان را میلرزاند... رضا و آزاده از خواب میپرند و جیغ میکشند ... صدای دندانهای یکی از بچهها که از ترس رو هم بند نمیشود و صدای هقهق یکی دیگر به گوشم میرسد. رضا، گوشهایش را گرفته است و خودش را به سینهام چسبانده است و مثل بید میلرزد. احمد صداش میکند ... رضا، یکهو میزند زیر گریه.» (محمود،40:1378).
فقدان و از دست دادن عزیزان، ضربات روحی هولناکی بر مردم وارد میکند؛ بهطوریکه نمود آن را در ضعف قوای جسمی، سرگردانی، بیحوصلگی و رفتارهای هیجانی آنها میتوان دید. این موارد در رمان زمین سوخته جلوۀ بسیاری دارد. راوی پس از کشته شدن خالد، توان تحمل و پذیرش چنین اتفاقی را ندارد. «لبانم بنا میکند به لرزیدن، اما گلویم یاری نمیکند که حرف بزنم ... ضعف دارم. انگار که بدنم دارد سرد میشود. نبضم را میگیرم. کند میزند. میخواهم بالا بیاورم. دهانم پر آب میشود. به زحمت آب دهانم را قورت میدهم.» (همان: 131).
در جایی، راوی پس از خاکسپاری برادرش، دچار کابوس و آشفتگی شده است. «مژههایم رو هم میرود. در یک لحظه، شاهد تمام ذهنم را پر میکند. خالد را بغل کرده است و تو بهشتآباد، لابهلای مردم سرگردان است. شلوار جین خالد غرق خون است. پیرهن لاجوردیاش، یکپارچه از خونِ خشکیده سیاهی میزند. پایش برهنه است. همکاران خالد، تابوت به دست، از لابهلای انبوه مردم بهدنبال شاهد میدوند. یکهو از جا میپرم. تمام تنم میلرزد. سیگار میگیرانم. رخوت خواب بعد از ناهار از سرم میپرد.» (محمود، 1378: 162 و 163).
هراس و ترس از جنگ و نابودی، گاهی به شکل کابوس و خوابهای آشفته نمایان میشود. راوی هنگام بمباران دچار آشفتگی و اختلال در خواب میشود. «با صدای انفجار از خواب پریدم ... صدای گریۀ امید ـ پسر محمد میکانیک ـ بلند شد. محمد میکانیک لنگههای پنجره را بست. چند لحظه ساکت شد و باز، دوباره صدای انفجار کلافهام کرد.» (همان: 210).
جنگ بدون شک علاوه بر خسارتهای اقتصادی فراوان، خسارتهای روانی فجیعی نیز بهدنبال دارد. أنطون در رمان خویش، به شخصیتی عراق به نام ودود اشاره میکند که پس از مدتی به خانه باز میگردد، اما دیدن ویران شدن خانه و مرگ تمامی خانوادهاش او را راهی بیمارستان برای رفع این شوک روانی میکند:
«عاد ودود إلی بیت أهله فی زیّونة. لکن صاروخا أمریکیّاً کان قد سبقه إلیه قبل أیّام وحوّله إلی حفرة هائلة. و لم یفق من تلک الصدمة أبداً. حتّی بعد سنوات من العلاج فی مستشفی الرشاد. بعد السکن مع أقربائه اختار ودود شارع المتنبی بیتاً لأنه فقد بیته. وها هو الخراب یلاحقه من جدید فیدمّر بیته ویزهق روحه ویحرق جسده الطاهر الذی اختار أن یعیش و أن یموت مع الکتب.» (أنطون، 2016: 283).
(ودود به سوی خانوادهاش در زیونه بازگشت اما موشکی آمریکایی چند روز قبل از آمدن او، به خانه آنها برخورد کرده بود و خانه را به یک چاله بزرگ تبدیل کرده بود. او هرگز و حتی پس از سالها درمان در بیمارستان رشاد، از آن شوک رهایی نیافت. پس از مدتی سکونت در کنار دوستانش، او خانهای را در خیابان متنبی برای سکونت برگزید. اما دوباره آن خانه نیز ویران شد و روحش را آزرده ساخت و جسم پاکش را که خواسته بود با کتاب زندگی کند و با آن بمیرد، سوزاند.)
در این جنگ بسیار بودند مادرانی که تنها انگیزۀ زندگیشان دیدن دوباره فرزندانشان بود که به مقابله با استعمار آمریکا به پا خواسته بودند و در حال مبارزه با آنها بودند. مادرانی که چشماش به در منتظر ماند و اثری از فرزندشان یافت نشد:
«لم تکن أمّه تخاف الموت إلا لأنها کانت تعرف أنه سیحرمها من أن تکون فی البیت عندما یعود ابنها. والآن حتی البیت لم یعد.. بیتاً. وأنا، أیضاً، لم أعد جداراً.» (أنطون، 2016: 112).
(مادرش از مرگ نمیترسید جز به این دلیل که میدانست مرگ مانع دیدن فرزندش هنگامی که به خانه باز میگردد، میشود. حالا حتی خانه دیگر ... خانه نیست. و من هم دیگر دیوار نیستم.)
دیوار، راوی این قسمت داستان است و دیدهها و شنیدههایش را بیان میکند. او شوق مادر برای دیدن فرزندش را تنها سبب دوریاش از مرگ و نطلبیدن آن میبیند؛ چرا که هیچ چیز دیگری نمیتواند برای مادر انگیزه شود که زنده بماند و زندگی کند.
5-4. دعوت به دشمنستیزی
ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن از مضامین اصلی ادبیات جنگ است. نویسندگان این حوزه، دربارۀ آزادگی و استقلال وطن سخن میگویند. احمد محمود در رمان زمین سوخته، مقاومت و پایداری مردم مناطق جنگزده را بهخوبی ترسیم کرده است.
«ادارهها تعطیل میشوند. مردم به خیابانها میریزند و قدم به قدم با کیسههای شنی سنگر میسازند.» (محمود،25:1378).
در جایی دیگر از اشتیاق مردم برای اسلحه به دست گرفتن سخن میگوید: «جلو سردر بزرگ پادگان نظامی محشر کبرا بهپا شده است. مردم فریاد میکشند. همه اسلحه میخواهند.»(همان: 29).
در مراسم تشییع جنازۀ باران، جوانی میانهقامت فریاد میزند: «ما از انقلایمان، از میهنمان، از شرف و حیثیتمان و از اعتقاداتمان مثل مردمک چشم پاسداری میکنیم. ما به خون شهیدانمان، به خون شاهدان تاریخمان سوگند یاد میکنیم که از قبرستان تا قتلگاه، از بهشتآباد تا میدان نبرد همه جا، رد خون را جستجو کنیم و خاک میهن را به گورستان دشمن بدسرشت بدل سازیم. ما شهیدانمان را به خاک میسپاریم و بعد... صدام!... با تو هستم!... اینک ما که شهادت را در راه آرمانمان و اعتقادمان، چون جان شیرین در بر میگیریم و در عین شوریدگی، بالاتر از سرنوشت، فردا را رقم میزنیم و تو !... اما تو ای «خصم کینهتوز که در چنگ مرگ تلخ، موم و رام هستی و مرگ را پایان همه چیز میدانی!... اینک من و تو!... تا سرنوشت را در جبهه به سامانه «برسانیم.» (همان: 256 و 257).
یکی از جلوههای دشمنستیزی در رمان زمین سوخته، بیان شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر صدام» در جایجای آن است. مردم مشغول تشییع جنازۀ شهدایند که جوانی فریاد میکشد: مرگ بر آمریکا. «بلندگو، شعار را از دهان جوان میقاپد. طنین فریاد همآهنگ مردم، همه جا را میلرزاند. مرگ بر آمریکا. جوان دستش را بالا میبرد و دوباره فریاد میکشد: مرگ بر صدام، سگ زنجیری آمریکا.» (همان: 77 و 78).
محسن، برادر راوی، در یادداشتی که برای وی بهجا گذاشته است از بینش سیاسی و استقلالطلبی خود گفته است: «میدانی که نمیتوانم غریبه را در سرزمینمان ببینم. میدانی که به استقلال مملکت و به آزادی چطور فکر میکنم.» (همان: 307).
هر ملتی بایستی ماهیت دشمن خود را بشناسد و راههای نفوذ بیگانه را بر سرزمین خود مسدود کند. سنان أنطون قصد دارد مردم عراق به این باور دست یابند که کسی جز خودشان نمیتواند سبب رهاییشان از دشمن شود، پس به آنها چنین خطاب میکند:
«اصهر أحزانک کلّها. واصنع منها رمحاً، وابحث عن ساعد قویّ، لیصوّبه إلی قلبک.» (أنطون، 2016: 94).
(تمام غمها را جوش دهید. نیزهای از آن بسازید. یک بازوی قوی پیدا کنید تا آن را به قلب خود هدایت کنید)
أنطون به شیوهای بلاغی از مردم خویش میخواهد که وقتی ابزاری برای ساختن نیزه وجود ندارد، غم و دردی که بر آنها حاکم شده را به هم جوش دهند و از آن نیزهای بسازند. سپس یک بازوی قوی که غیرت از آن بر میخیزد، بیابند و با متجاوزان مبارزه کنند. این بیان علاوه بر دعوت به مبارزه، نشاندهنده فقر آلات جنگی مردم عراق در برابر ارتش آمریکا نیز است. أنطون میخواهد ملت خویش را آگاه سازد و از آنها بخواهد هر یک به سهم خود در بیرون کردن دشمن آماده شود و بهجای ناراحتی و اندوه، به پا خیزند و خود را آزاد کنند.
آشوب و اضطراب احوال در عراق به حدی رسیده است که نمیر در خواب رؤیای سرزمینی پاک و منظم، بدون جنگ و آوارگی می بیند :
«ورأیت أننی أعیش فی بلد بعید، کل شیء فیه نظیف ومنظّم. حیاة هادئة بلا حروب ولا طوائف ولا أدیان. وللمهاجر واللاجئ کل الحقوق والحریّات التی یحلم بها البشر. حتی الحیوانات محترمة ولها حقوقها.» (أنطون، 2016: 123).
(در رؤیا دیدم که در سرزمینی دور زندگی میکنم. همه چیز مرتب و منظم است. زندگی آرام بدون جنگ و طایفهگرایی و نه (تفکیک) دین. سرزمینی که مهاجر و آواره نیز همان حقوق و آزادیهایی که بشر رؤیایش را دارد، دارا هستند. حتی به حیوانات احترام گذاشته میشود و حقوق دارند.)
نمیر با بیان این رؤیای زیبا، در حقیقت تلاش دارد که مخاطب خود را به شناخت دشمن و آثار و پیامدهای نفوذ ذشمن در کشور سوق دهد. وی بیان میکند در سرزمینی که ملت و مسؤولان از آن محافظت میکنند همۀ امور در جای خود قرار داد. سرزمین تمیز و منظم است و همۀ حقوق و آزادیها رعایت میشود. پس شایسته است با مبارزه با دشمن در همۀ ابعاد، کشور را به کشوری محترم مبدل سازیم.
5-5. توجه به طبیعت و مظاهر آن
یکی از اصلیترین مواردی که در جنگ بهشدّت آسیب میبیند، طبیعت است. درواقع، قربانیِ صامت و خاموش جنگ، طبیعت است؛ طبیعتی که فضای زیستۀ انسانها بوده است و نابودی آن نیز به معنای نابودی بخشی از هویّت زیستی آنها به شمار میرود.
در جنگها و کشورگشاییها، آنچه از طبیعت گزارش میشود، مساحت سرزمین اشغالشده توسط دشمن و یا تصرفشده توسط خودیهاست بدون توجه به این که در این میان اکوسیستمها آسیب میبینند و بهجز انسان گیاهان و حیوانات بیشماری در معرض نابودی قرار میگیرند. تأثیرات جنگ بر محیط زیست کشورها به حدی زیاد بوده که سازمان ملل برای نخستین بار در سال ۲۰۰۱ با تصویب قطعنامهای، روز ششم نوامبر (۱۵ آبان) را بهعنوان روز بینالمللی پیشگیری از تخریب محیط زیست در جنگها و مناقشات مسلحانه نامگذاری کرد.
بر خلاف تاریخنگاران که بهندرت به آسیبهای طبیعت در جنگ اشاره دارند، بعضی از نویسندگان رمان و داستانهای جنگی در روایات خود از جنگ، از نگاه انسانمحور فاصله میگیرند و ضمن بیان نقش مؤثر مکان و طبیعت در شکلگیری روایت جنگها، به آسیبهای زیست محیطی نیز اشاره میکنند. (رک به پارساپور، 1392).
در میان آثاری که به جنگ عراق علیه ایران پرداختهاند، رمان زمین سوخته از حیث توجه به طبیعت درخور توجه است. عنوان کتاب گویای این برجستگی است. در جایجای داستان نیز نویسنده به طبیعت جنوب و نخل و دریای آن اشاره میکند.
در صفحۀ اول رمان و قبل از آغاز جنگ، «مینا شیلنگ را گرفته است و دارد اطلسیها را آب میدهد» و «بوی خوش گلهای اطلسی، تمام حیاط را پر کرده است» (محمود،7:1378). اما در صفحات پایانی رمان «خانه را غبار گرفته است. گربهها همهجا را به کثافت کشیدهاند. خاک باغچه را زیرورو کردهاند. شاپسند و محبوبۀ شب، هر دو، خشک شدهاند.» (همان: 306).
در اثر بمباران دشمن «مزارع کنار جاده، نیم سوخته و زیرورو شدهاند. اینجا و آنجا، نخلها و درختان کهنسال و پرشاخ و برگ کنار با انفجار گلولههای توپ از ریشه درآمدهاند و درمشکسته روی زمین افتادهاند.» (همان: 254).
رود کارون نیز از آسیب جنگ در امان نمانده است. «یکهو شایع میشود که چند گلولۀ توپ افتاده است تو کارون و سطح رودخانه پر شده است ماهی ریز و درشت.» (همان: 215).
در رمان فهرس، نویسنده سعی میکند تاریخ فراموششدگان جنگ را بنویسد؛ بنابراین، علاوه بر آدمها، حیوانات، درختان، اشیا و شهرها نیز در مقام راوی ظاهر میشوند. سنان اَنطون در یادداشت خود بر ترجمۀ فارسی رمان «فهرس»، دربارۀ مسئلۀ اصلیای که در رمان «فهرس» به آن پرداخته است مینویسد: «اگرچه مسئلۀ مستقیم رمان عراق است، اما پرسشها و پِیهای آن جهانیاند؛ انسان چگونه میتواند حافظۀ مکان را بنویسد و آرشیو کند و از تباهی نجاتش دهد. نه تنها از منظر بشر بلکه درخت و سنگ و پرنده و همۀ اشیا. چگونه و از کجا آغاز کند؟»(انطون، 3:1400).
«الخسائر اللی ما تنذکر وما تنشاف. مو بس بشر. حیوان ونبات وجماد وکلشی اللی یتدمّر.» (أنطون، 2016: 48).
(تلفاتی که اسمی ازشون برده نمیشه و دیده نمیشن. فقط آدمیزاد نه. حیوان و گیاه و جماد و هر چی که نابود میشه.)
در بخش «از زبان پرنده ... آخر» نویسنده دوباره به آغاز داستان برگشته است اما با صراحت و تلخی بیشتری از تبعات جنگ میگوید.
ها أنذا أقترب من سماء بغداد. النهر یتردّد ویتعرّج خائفاً إذ یقترب منها ، لکنهه لا یملک إلا أن یدخلها. آیخاف من آعمده الدخان الأسود المتصاعده؟ أنا أخاف من آسراب الطیور الحدیدیه الضخمه. فقد تعود ثانیه کما فعلت من قبل. لتحوم فوقنا وتلاحقنا. دویّها یصمّ الآذان. لا أعرف کیف تطیر وهی عمیاء؟ ولماذا تذرق النیران فی کل مکان؟
آخر ما قاله أبی قبل أن نفترق أنّه لم یرها بهذه الأعداد والأحجام الهائله من قبل.
أین ذهب أبی؟
أین أمّی؟
وأین إخوتی؟(أنطون، 2016: 279).
(این منم که به آسمان بغداد نزدیک میشوم. رود هراسان و مردد میغلتد و به آن نزدیک میشود اما چارهای جز این ندارد که واردش شود. آیا از ستونهای سیاه دود میترسد که به آسمان میروند؟ من از امواج پرندگان آهنی بزرگ میترسم. دوباره برمیگردند همانطور که بار اول آمدند. تا بالای سرِ ما بچرخند و تعقیبمان کنند. صدایشان گوشخراش. نمیدانم چطور پرواز میکنند درحالیکه کورند؟ چرا به همه جا آتش میپاشد؟
آخرین چیزی که پدرم پیش از جدایی گفت، این بود که تا به حال این تعداد و حجم هولناک از آنها را ندیده بوده است.
پدرم کجا رفت؟
مادرم کجاست؟
خواهران و برادرانم؟)
نتایج
هنگامیکه کشور و سرزمینی هدف حمله و تهاجم قرار میگیرد، احساس و انگیزۀ مردم آن به هم نزدیک میشود و حول مفهوم «وطن» میچرخد و از آن دفاع میکند. این انگیزش و دفاع آنقدر پررنگ و مهم است که نه تنها در میدان نبرد سبب خلق حماسهها میشود بلکه در آثار هنری و ادبی نیز خود را نشان میدهد. حملۀ عراق با همراهی کشورهای غربی به ایران و حملۀ آمریکا به عراق، دو مقطع مهم در تاریخ این دو کشور است. ادیبان ایران و عراق نیز در قالب ادبیات پایداری به بازتاب شرایط جنگی و مقاومت و ایستادگی مردم پرداختند. احمد محمود و سنان أنطون ازجملۀ این نویسندگاناند. احمد محمود در رمان زمین سوخته، به توصیف شرایط مناطق جنگی جنوب ایران در سه ماه نخست حملۀ عراق پرداخت. سنان أنطون نیز رمان «فهرس» را به قصد فراموش نشدن عراق قبل از جنگ آمریکا و زنده نگهداشتن آن نگاشت. توصیف خرابیها و ویرانیهایی که در پی حمله دشمن بهوجود آمده، بیان رنج و درد و اضطراب و ترس مردم، انتقاد از سیاستمداران و دولتیان، انتقاد از سیاستهای استعماری آمریکا، دشمنستیزی و دعوت به مبارزه و ایستادگی در مقابل فتنههای دشمن، از مضمونهای مهم این آثار است.
رمان زمین سوخته، بیش از هرچیز، تلاشی علیه فراموشی است و تأکید احمد محمود بر بهکارگیری زبانی مستندگونه برای شرح وقایع جنگ در روزهای نخستین آن، هراس نویسنده از همین فراموشی را نشان میدهد. قصد سنان أنطون نیز از نوشتن رمان فهرس، زنده نگه داشتن گذشته و آن روزهای سخت جنگی بود که بر مردم عراق گذشت تا این تصاویر عبرتی برای اصلاح حال و آینده شود.
منابع
الف) فارسی
آریانپور، امیرحسین. (1356). زمینه جامعهشناسی، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، دهم.
آشوری، داریوش. (1358). فرهنگ سیاسی، تهران: نشر مروارید، دوازدهم.
آقاخانی بیژنی، محمود. (1396). «جلوههای ترس و اضطراب در رمان زمین سوخته». نقد ادبی، سال دهم، شماره 37، صص 7ـ28.
اَنطون، سنان. (1400). فهرس، ترجمۀ محمد حزباییزاده، تهران: ثالث.
بوتول، گاستون. (1387). جامعهشناسی جنگ، ترجمۀ هوشنگ فرخجسته، تهران: علمی و فرهنگی، هفتم.
پارساپور، زهرا. (۱۳۹۲). نقد بومگرا. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
دستغیب، عبدالعلی. (1378). نقد آثار احمد محمود، تهران: معین.
سعید، ادوارد. (1386). شرقشناسی، ترجمۀ لطفعلی خنجی، تهران: امیرکبیر.
سلیمانی، بلقیس. (1380). تفنگ و ترازو، نقد و تحلیل رمانهای جنگ، تهران: روزگار.
شایان مهر، علیرضا. (1391). جامعهشناسی جنگ، تهران: جامعهشناسان.
شکری، غالی. (1366). ادب مقاومت، ترجمۀ محمدحسین روحانی، تهران: نشر قو.
عظیم اوغلی اسکویی، هایده؛ رسولی، حجت؛ و آرمن، سید ابراهیم. (1402). «بررسی تطبیقی بازتاب ویژگیهای اقلیمی و روستایی در رمانهای: «زمین سوخته» اثر احمد محمود و «ملکة العنب» اثر نجیب الکیلانی»، فصلنامۀ علمی مطالعات ادبیات تطبیقی، دورۀ هفدهم، شماره 67، صص 380 ـ 402.
قاسمنژاد، علی. (1376). «ادبیات جنگ»، فرهنگنامه ادبی فارسی، زیر نظر حسن انوشه، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، صص48-52.
گلستان، لیلی. (1383). حکایت حال، گفتگو با احمد محمود، تهران: معین.
محمود، احمد. (1378). زمین سوخته، چاپ سوم، تهران: معین.
محمود (اعطا)، سارک، بابک و سیامک. (1384). دیدار با احمد محمود، تهران: معین.
موثقی، سید احمد. (1374). جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: انتشارات سمت.
میرصادقی، میمنت. (1394). رمانهای معاصر فارسی: پیرنگ، شرح و تفسیر (1315 ـ 1387): با تجدیدنظر و افزودهها، چهار جلد، تهران: نیلوفر.
میرعابدینی، حسن. (1386). صد سال داستاننویسی در ایران، تهران: چشمه، چهارم.
ولک، رنه و آوستین وارن. (1373). نظریه ادبیات، ترجمۀ ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی.
هالین، دانیل. (1384). «رسانهها و جنگ»، ترجمۀ علی عامری مهابادی، گفتمان جنگ در رسانهها و زبان ادبیات، به اهتمام فرهاد ساسانی، تهران: سورۀ مهر، صص157-205.
هیبرد، دومنیک. (1384). «مقدمهای بر شعر جنگ جهانی نخست»، ترجمۀ فرهاد ساسانی، گفتمان جنگ در رسانهها و زبان ادبیات، به اهتمام فرهاد ساسانی، تهران: سورۀ مهر، صص229-248.
ب) عربی
أنطون. سنان. (2016). فهرس. بیروت: منشورات الجمل.
الرکابی، جودت. (1996). الأدب العربی من الانحدار الی الإزدهار، طبعة ثانیة. دمشق: دار الفکر.
لحمداني، حمید. (1991). بنیة النص السرد من منظور النقد الأدبي، بیروت: المرکز الثقافي العربي.
لومبا، أنیا. (2007). في النظرية الاستعمارية وما بعد الاستعمارية الأدبية، سورية: دار الحوار.
ج) سایت
الجائزة العالمیة للروایة العالمیة، سنان أنطون، 2021-2020
https://www.arabicfiction.org/ar/Sinan-Antoon