پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر آموزش مهارت حل مسأله ابداعی بر تفکرخلاق، تفکرعلمی، تفکرانتقادی و خودکارآمدی دانشجویان، تحت شرایط بیوریتم متفاوت انجام گرفت. برای این منظور نمونهای به اندازه 120 نفر از دانشجویان دختر گروه علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز به دو روش چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر آموزش مهارت حل مسأله ابداعی بر تفکرخلاق، تفکرعلمی، تفکرانتقادی و خودکارآمدی دانشجویان، تحت شرایط بیوریتم متفاوت انجام گرفت. برای این منظور نمونهای به اندازه 120 نفر از دانشجویان دختر گروه علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز به دو روش نمونهگیری تصادفی و داوطلبانه انتخاب شدند که در نهایت به علت افت آزمودنی تعداد 116 نفر، در شش گروه شامل گروه آزمایش 2 و 1، گروه کنترل 2 و 1 و گروه پلاسیبو 2 و 1 مورد بررسی قرار گرفتند. در این تحقیق از طرح نیمه آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد که متشکل از یک متغیر مستقلِ آموزش تریز، یک متغیر تعدیل کننده بیوریتم فکری و متغیرهای وابسته تفکرخلاق، انتقادی، علمی و خودکارآمدی بود. ابزار مورد استفاده برای جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه مهارتهای تفکرانتقادی کالیفرنیا فرم ب(1977)، آزمون خلاقیت دکتر عابدی(1373)، مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) و پرسشنامه تفکرعلمی لیانگ و همکاران(2006) بود. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تکمتغیره و چندمتغیره مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد آموزش تریز تحت شرایط بیوریتم فکری بالا، باعث افزایش تفکرخلاق، تفکرانتقادی، تفکرعلمی و خودکارآمدی دانشجویان میشود. به عبارت دیگر درحالیکه آموزش تریز باعث افزایش ابعاد مختلف تفکر و خودکارآمدی میشود، بیوریتم فکری متفاوت(مثبت و منفی) باعث تعدیل آن میشود.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی تکنیکهای خلاقیت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر سال اول متوسطه در درس مطالعات اجتماعی اجرا شد. 86 آزمودنی در این پژوهش شرکت داشتند که دریک گروه گواه، و دو گروه آزمایشی قرار گرفتند. یکی از گروههای آزمایش از تکنیک بارش مغزی و گروه دیگر چکیده کامل
این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی تکنیکهای خلاقیت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر سال اول متوسطه در درس مطالعات اجتماعی اجرا شد. 86 آزمودنی در این پژوهش شرکت داشتند که دریک گروه گواه، و دو گروه آزمایشی قرار گرفتند. یکی از گروههای آزمایش از تکنیک بارش مغزی و گروه دیگر از تکنیک مطالعه آفریننده برای یادگیری درس مطالعات اجتماعی استفاده میکردند. از هر سه گروه پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد و نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که استفاده از تکنیکهای خلاقیت در پیشرفت تحصیلی درس مطالعات اجتماعی مؤثر است. بین دو تکنیک بارش مغزی و مطالعه آفریننده از لحاظ اثر بخشی بر پیشرفت تحصیلی تفاوت معنیدار دیده نشد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر مقایسه تحول همدلی در کودکان دارای اختلالات درونی سازی 5 تا 11 سال و روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان سنین 5 تا 11 سال شهرستان تبریز میباشند که به این منظور 150 نفر از دختران و پسران سنین 11- 5 سال پیشدبستانی چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر مقایسه تحول همدلی در کودکان دارای اختلالات درونی سازی 5 تا 11 سال و روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان سنین 5 تا 11 سال شهرستان تبریز میباشند که به این منظور 150 نفر از دختران و پسران سنین 11- 5 سال پیشدبستانی و دبستانی شهرستان تبریز با روش نمونهگیری تصادفی ساده و از مناطق پنجگانه آموزش و پرورش انتخاب شدند. بدین ترتیب پنج گروه سنی شامل گروه سنی 5 ساله، 6 ساله، 7ساله، 9 ساله و 11ساله در هرگروه سنی30 نفر (15 دختر و 15پسر) برگزیده شدند. برای جمعآوری دادهها از دو ابزار شامل پرسشنامۀ علائم مرضی کودکان و مقیاس همدلی دادس استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و آزمون توکی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد کودکان سنین 11- 5 سال از لحاظ تحول همدلی متفاوت هستند. بطوری که آزمون توکی نشان داد که این تفاوتها بین دو گروه سنی 5 و 6 سال با گروه سنی 7، 9 و 11 سال و هم چنین بین گروه سنی 7 و 9 سال با گروه سنی 11 سال میباشد. از سویی کودکان 11- 5 ساله از لحاظ شدت اختلالات درونی سازی با یکدیگر تفاوت معنی دار دارند. نتایج آزمون توکی نشان داد که این تفاوت بین گروه سنی 5 و 6 سال با گروههای سنی 7 و 9 و 11 سال و گروه سنی 7 و 9 سال با گروه سنی 11 ساله میباشد. بنابراین با افزایش همدلی، میزان اختلالات درونی سازی کاهش می یابد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سبک یادگیری و جهتگیری هدف با فرسودگی تحصیلی دانشآموزان مقطع متوسطه بستانآباد صورت گرفت. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه شهرستان بستانآباد در سال تحصیلی چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سبک یادگیری و جهتگیری هدف با فرسودگی تحصیلی دانشآموزان مقطع متوسطه بستانآباد صورت گرفت. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه شهرستان بستانآباد در سال تحصیلی 92-1391 که 2172 نفر بود و از میان آنها با استفاده از فرمول کوکران تعداد 360 نفر به روش نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از سه پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران جهتگیری هدف الیوت و مک گریگور و سبک یادگیری کلب استفاده شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین جهتگیری هدف و فرسودگی تحصیلی دانشآموزان رابطه معنیداری وجود ندارد. در ضمن مشخص شد از میان چهار مؤلفهی جهتگیری هدف، مؤلفهی تبحری- اجتنابی رابطه منفی و معنیدار و عملکردی-اجتنابی رابطهی مثبت و معنیداری با فرسودگی تحصیلی دارند. از یافتههای دیگر پژوهش این بود که بین سبک یادگیری و مؤلفههای آن با فرسودگی تحصیلی دانشآموزان رابطه منفی و معنیداری وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد از بین مؤلفههای پیشبینی کننده، تنها مؤلفههای سبک یادگیری آزمایشگری فعال، جهتگیری هدف عملکردی-اجتنابی و تبحری-اجتنابی و سبک یادگیری مشاهده فکورانه توانستند فرسودگی تحصیلی دانشآموزان را پیشبینی کنند. بنابر این یافتههای این تحقیق بر اهمیت بررسی فرسودگی تحصیلی و تأثیر آن بر متغیرهای تحصیلی تأکید دارد.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر روش تدریس بدیعهپردازی بر رشد تفکر خلاق دانشآموزان ابتدائـی پایـه چهارم در درس علوم تجربی در شهرستان سلماس در سال تحصیلی 92-1391 انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل تمام دانشآموزان مقطع چهارم ابتدائی در سال تحصیلی 92-1391 میباشد که چکیده کامل
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر روش تدریس بدیعهپردازی بر رشد تفکر خلاق دانشآموزان ابتدائـی پایـه چهارم در درس علوم تجربی در شهرستان سلماس در سال تحصیلی 92-1391 انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل تمام دانشآموزان مقطع چهارم ابتدائی در سال تحصیلی 92-1391 میباشد که جمعاً 50 دانشآموز دختر از بین دبستانهای دخترانه به عنوان نمونه به روش تصادفی خوشهای انتخاب شد. این پژوهش به روش شبه تجربی و با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل انجام شده و جهت جمعآوری اطلاعات از آزمون خلاقیت تورنس استفاده شده است. گروه آزمایش به مدت 3 ماه تحت آموزش به شیوه روش بدیعهپردازی در درس علوم تجربی قرار گرفته و گروه کنترل نیز به شیوه معمول و سنتی مدارس به یادگیری پرداختند. دادهها و اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون کواریانس تحلیل گردید. نتایج و یافتههای پژوهش حاضر حاکی از تأئید فرضیههای اساسی این تحقیق میباشد. در این بررسی نتایج فرضیهها نشان میدهد که روش تدریس بدیعهپردازی در رشد قابلیت اصالت، سیالی و بسط وانعطافپذیری پاسخها و ایدههای دانشآموزان تأثیر مثبت دارد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه فرسودگی تحصیلی و انگیزش پیشرفت با عملکرد تحصیلی دانشآموزان دوره متوسطه شهرستان اردبیل در سال تحصیلی 92- 91 می باشد. نمونه پژوهش شامل 379 نفر دانشآموز دختر وپسر بوده و به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای از میان 162 دبیرستان انتخاب شدند. ابزار چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه فرسودگی تحصیلی و انگیزش پیشرفت با عملکرد تحصیلی دانشآموزان دوره متوسطه شهرستان اردبیل در سال تحصیلی 92- 91 می باشد. نمونه پژوهش شامل 379 نفر دانشآموز دختر وپسر بوده و به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای از میان 162 دبیرستان انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها برای سنجش فرسودگی تحصیلی پرسشنامه برسو و برای انگیزش پیشرفت پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس و برای عملکرد تحصیلی معدل کل نیمسال اول بوده است. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین ابعاد فرسودگی تحصیلی وعملکرد تحصیلی رابطه منفی وجود و بین انگیزش پیشرفت وعملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. در تحلیل رگرسیون مشاهده شد که نسبت به انگیزش پیشرفت، فرسودگی تحصیلی بیشترین واریانس عملکرد تحصیلی را پیشبینی میکند.همچنین تحلیل 2 tهتلینگ نشان داد که تفاوت معنیداری بین ترکیب دو متغیر وابسته در دو گروه دانشآموزان دختر و پسر وجود دارد. تحلیلهای تک متغیری آزمون t مستقل نشان داد که دانشآموزان دختر و پسر فقط در متغیر عملکرد تحصیلی تفاوت معنیداری با هم دارند.
پرونده مقاله
این پژوهش به منظور ارزیابی سطح صلاحیتها و مهارتهای حرفهای مدیران مدارس ابتدایی و رابطه آن با تعهد و دلبستگی شغلی در معلمان انجام شده است. هدف تحقیق، کاربردی و روش انجام آن، توصیفی (همبستگی) بوده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان بهشهر که تعدا چکیده کامل
این پژوهش به منظور ارزیابی سطح صلاحیتها و مهارتهای حرفهای مدیران مدارس ابتدایی و رابطه آن با تعهد و دلبستگی شغلی در معلمان انجام شده است. هدف تحقیق، کاربردی و روش انجام آن، توصیفی (همبستگی) بوده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان بهشهر که تعداد آنها 522 نفر بوده است، تشکیل دادهاند. حجم نمونه بر مبنای جدول مورگان 220 نفر تعیین و نمونهها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای برحسب نوع مدرسه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه دلبستگی شغلی لاداهل و کجنر (1968)، پرسشنامه تعهدشغلی بلا (1993) در ابعاد وابستگیحرفهای، وابستگی سازمانی، پایبندیبهارزشهایکار و مشارکتشغلی و پرسشنامه محقق ساخته مهارتهای مدیریتی بر مبنای مدل رابرت کتز (1974) شامل سه مهارت فنی، انسانی و ادراکی بوده است. مقیاس هر سه پرسشنامه پنج درجه ای بوده است. ضریب آلفای به دست آمده برای هر یک از پرسشنامهها به ترتیب برابر با 78/0، 82/0 و 80/0 بوده است.داده های گردآوری شده به کمک آزمونهای پارامتریک نظیر t تکگروهی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون از طریق نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج به دست آمده وضعیت مدیران مدارس ابتدایی از نظر برخورداری از صلاحیتها و مهارتهای حرفهای مدیریتی را در حد مطلوب نشان داد. به طوریکه مدیران مدارس ابتدایی مورد مطالعه از مهارتهای انسانی بیشتر از دو مهارت فنی و ادراکی برخوردار هستند. همچنین، بین سطح برخورداری مدیران از صلاحیتها و مهارتهای حرفهای مدیریتی با تعهد و دلبستگی شغلی در معلمان رابطه مثبت معنیداری وجود دارد. بطوریکه نتایج حاصل از رگرسیون مشخص نموده است که 1/72 درصد تغییرات تعهد شغلی و 8/57 درصد تغییرات دلبستگی شغلی معلمان را میتوان از طریق صلاحیتها و مهارتهای حرفهای مدیریتی مدیران تبیین نمود.
پرونده مقاله
در پژوهش توصیفی(همبستگی) حاضر رابطه ساده و چندگانه هوشهیجانی با سبکهای رهبری تحولآفرین، تبادلی و عدم مداخله در دانشجویان مقطع کارشناسیارشد دانشگاه شهید چمران اهواز مورد بررسی قرار گرفته است. حجم نمونه شامل320 نفر از دانشجویان کارشناسیارشد دانشگاه شهید چمران اهواز ا چکیده کامل
در پژوهش توصیفی(همبستگی) حاضر رابطه ساده و چندگانه هوشهیجانی با سبکهای رهبری تحولآفرین، تبادلی و عدم مداخله در دانشجویان مقطع کارشناسیارشد دانشگاه شهید چمران اهواز مورد بررسی قرار گرفته است. حجم نمونه شامل320 نفر از دانشجویان کارشناسیارشد دانشگاه شهید چمران اهواز است که با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شده اند. ابزار اندازهگیری دادهها شامل؛ پرسشنامه 36 گویهای چند عاملی رهبری(MLQ[1]) و پرسشنامه 33 گویهای هوش هیجانی بوده که پایایی پرسشنامهها به ترتیب 83% و 56% بوده است. عمدهترین یافتههای پژوهش حاکی از آن است که: هوش هیجانی با سبک رهبری تحولآفرین، همبستگی معنادار منفی و با سبک رهبری عدم مداخله، همبستگی معنادار مثبت دارد. این متغیر با سبک رهبری تبادلی فاقد همبستگی معنادار است. از میان ابعاد پنج گانه هوش هیجانی، ابعاد خودتنظیمی و انگیزش در سبک رهبری تحولآفرین، بعد انگیزش در سبک رهبری تبادلی و همچنین ابعاد خودتنظیمی و همدلی در سبک رهبری عدم مداخله تأثیر معناداری داشته اند. در این تحقیق مشاهده شد که هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز، پایین تر از حد متوسط؛ ویژگی سبک های رهبری تحولآفرین و تبادلی دانشجویان بالاتر از حد متوسط و ویژگی سبک رهبری عدم مداخله در آن ها نیز پایین تر از حد متوسط بوده است.
[1]. Multifactor Leadership Questionnaire
پرونده مقاله