مرکز از جمله موضوعات بنیادین در توضیح و فهم جهان هستی و پدیدهها است. بسیاری از هستیشناسان مبانی خود را با اتکاء به تلقی خود از این مفهوم تبیین میکنند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی ـ تطبیقی درصدد بررسی مفهوم نمادینِ مرکز با تکیه بر نظریات دو اسطورهشناس برجسته، میرچا الیا چکیده کامل
مرکز از جمله موضوعات بنیادین در توضیح و فهم جهان هستی و پدیدهها است. بسیاری از هستیشناسان مبانی خود را با اتکاء به تلقی خود از این مفهوم تبیین میکنند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی ـ تطبیقی درصدد بررسی مفهوم نمادینِ مرکز با تکیه بر نظریات دو اسطورهشناس برجسته، میرچا الیاده و گوستاو یونگ است. سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که مفهوم نمادین مرکز در نگاه میرچا الیاده و گوستاو یونگ چه بوده و نمود آن در جهان خارج کدام است؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا تلقی این دو اندیشمند از جهان، انسان و رابطۀ جهان و انسان بررسی و سپس مفهوم مرکز در نظام معرفتیشان تبیین شده و در نهایت با توجه به نگاه نمادگرایانۀ آنها، نمادهای این مفهوم در جهان خارج نیز معرفی شده است. بر اساس مطالعات صورت گرفته، الیاده مرکز را نقطۀ شروع آفرینش میداند که در آن نقطه مراتب مختلف هستی به یکدیگر مرتبط و متصل میشوند. وی ستون کیهانی را به عنوان نماد این مفهوم معرفی میکند. یونگ حقیقت را در روان انسان جستوجو و کهنالگوی خویشتن را به عنوان مرکز روان و ماندالا را به عنوان نماد این کهنالگو در جهان خارج معرفی میکند.
پرونده مقاله
پدیدههایی طبیعی مانند ماه که هم در بردارندة ذائقه شعری و هم دارای نشانههای اسطورهایی هستند، میتوانند در روند تصویرسازی اجتماعی ـ سیاسی شاعران معاصر نقشی اساسی داشته باشند؛ لذا خوانش هدفمند این تصویرسازیهای اسطورهای، که بر اساس کهنالگوییهایی که در ناخودآگاه شاعر چکیده کامل
پدیدههایی طبیعی مانند ماه که هم در بردارندة ذائقه شعری و هم دارای نشانههای اسطورهایی هستند، میتوانند در روند تصویرسازی اجتماعی ـ سیاسی شاعران معاصر نقشی اساسی داشته باشند؛ لذا خوانش هدفمند این تصویرسازیهای اسطورهای، که بر اساس کهنالگوییهایی که در ناخودآگاه شاعر نقش بسته، ضرورتی انکارناپذیر است. از همین رو، تصویرسازی از ماه برای شاعران، روشنگر نوع تفکر آنها و بیان عقایدشان است. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دلالتهای تصویری از روایت اسطورهای ماه در اشعار سیاب میپردازد. لفظ قمر 83 مرتبه، لفظ بدر3 مرتبه و لفظ هلال 5 مرتبه در این اشعار تکرار شده است. این تعدد تکرار، حکایت از اهمیت خوانش اسطورهای ماه، نزد این شاعر معاصر است. اگر در مقام بیان گزیدهای از نتایج این پژوهش باشیم، میتوانیم به تصویرسازیهای اجتماعی ـ سیاسی ماه که بازگو کنندة جلوه اعتراض به نظام حاکم بر جامعه عراق است، اشاره کرد؛ این مهم در به کارگیری سیاب از اسطورة ماه و تحلیل کهنالگویی آنیموس (جلوه مردانه) و آنیما نمایان شده است. نمود بارز کهنالگویی آنیموس، خردورزی و راهنمایی و جلوه آنیمایی آن، نامیرایی و شور اشتیاق است.
پرونده مقاله
مثنوی مولانا جدای از زیباییها و جذابیتهای ادبی، دارای مفاهیم ژرفی است که پس از قرنها، همچنان با معیارهای فکری امروز قابل سنجش است و به همین دلیل هنوز تازگی دارد و کهنگی نمیپذیرد. بی تردید یکی از ژرفترین مفاهیم مثنوی، مفهوم انسان است. انسان در مثنوی، با اعتبارهای مخ چکیده کامل
مثنوی مولانا جدای از زیباییها و جذابیتهای ادبی، دارای مفاهیم ژرفی است که پس از قرنها، همچنان با معیارهای فکری امروز قابل سنجش است و به همین دلیل هنوز تازگی دارد و کهنگی نمیپذیرد. بی تردید یکی از ژرفترین مفاهیم مثنوی، مفهوم انسان است. انسان در مثنوی، با اعتبارهای مختلف، شئون و وجوه گونهگون دارد. گاهی ضعیف، خوار و ناتوان است، ولی با اینهمه مغرور و سرکش و طاغی و گاهی وجهی خداگونه دارد و تاج کرامت بر سر او نهاده میشود و عالَم در او، مُنطَوی. اما آنچه مهم است، این است که این هردو شأن، مبنای تصویرگریهای انسانگونهانگارانه از خدا، جهان، امور اُلوهی و طبیعی است. پژوهش حاضر با تأملی در ریشهها و زمینههای انسانگرایی و انسانگونهانگاری در قلمروهای مختلف، به روش توصیفی ـ تحلیلی به تحلیل تصاویر انسانگونهانگارانه و درونمایة آنها در مثنوی مولانا پرداخته است. این تحقیق نشان میدهد که چگونه معرفت و شناخت و زبان و بیان و تخیل آدمی، همواره دچار انسانگونهانگاری است حتی آنگاه که از تنزیه سخن میگوید.
پرونده مقاله
یکی از روشهای شناخت عمیق متون، بررسی تعامل بین آثار مختلف است؛ زیرا نویسندگان، خواهناخواه تحتتأثیر آثار یکدیگر هستند. موضوع اصلی این جستار، خوانش بینامتنی دو داستان از مثنوی معنوی و دکامرون بر مبنای نظریة ترامتنیت ژنت است. آن صوفی که زن خود... قصهای از مثنوی است که چکیده کامل
یکی از روشهای شناخت عمیق متون، بررسی تعامل بین آثار مختلف است؛ زیرا نویسندگان، خواهناخواه تحتتأثیر آثار یکدیگر هستند. موضوع اصلی این جستار، خوانش بینامتنی دو داستان از مثنوی معنوی و دکامرون بر مبنای نظریة ترامتنیت ژنت است. آن صوفی که زن خود... قصهای از مثنوی است که از نظر بنمایهها با قصة هیچ آدابی و ... و یا وقتی چاره، منحصر به فرد میشود، از دکامرون شباهت‎هایی دارد: بیوفایی،خیانت، کامجویی و شهوترانی و حیلة زنان و ترس از رسوایی از جمله بنمایههای مشترک این داستانها و تشکیلدهندة بنیان اصلی آنها است. پژوهش حاضر به شیوة تحلیلی ـ تطبیقی برآن است تا ضمن قیاس این دو اثر کلاسیک، به بیان وجوه اشتراک و افتراق این داستانها بپردازد. یافتههای پژوهش، حاکی از آن است که بوکاچیو در حکایاتش به طرز قابل‎تأملی، قصهای از مثنوی را بازآفرینی کرده است. این پژوهش توانسته است از سویی زمینة مساعد را برای بخشی از مطالعات تطبیقی فراهم سازد و از دیگر سو، راهگشای مطالعات در حوزة مولویپژوهی باشد.
پرونده مقاله
پژوهش پیش رو به روش توصیفی ـ تحلیلی، بر آن است تا روش نقد اسطورهای ژیلبر دوران را بر آثار نمایشی بهرام بیضایی (نمایشنامه و فیلمنامه) اعمال نماید و از این مسیر به اسطورهسنجی نویسنده یا الگوی اسطورهایِ پسِ پشت این آثار نائل آید. این مهم از مسیر فرایند سهگانۀ اسطورهشن چکیده کامل
پژوهش پیش رو به روش توصیفی ـ تحلیلی، بر آن است تا روش نقد اسطورهای ژیلبر دوران را بر آثار نمایشی بهرام بیضایی (نمایشنامه و فیلمنامه) اعمال نماید و از این مسیر به اسطورهسنجی نویسنده یا الگوی اسطورهایِ پسِ پشت این آثار نائل آید. این مهم از مسیر فرایند سهگانۀ اسطورهشناسی، با تکیه بر متن و تدقیق در مهمترین اثر هنرمند و تشخیص خردهاسطورۀ کانونی آثار وی به انجام رسید. روانسنجی با تکیه توأمان بر متن و فرامتن (ردیابی خردهاسطورۀ یافتشده در دیگر آثار نویسنده، زندگی شخصی ـ حرفهای هنرمند و تشخیص عقدۀ شخصی نویسنده) و کنار همگذاری مجموعۀ یافتهها، به کشف اسطورۀ شخصی و فراشخصی هنرمند نائل میشود. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که خردهاسطورۀ کانونی آثار بیضایی عبارت است از: برخوانی گذشته برای ساخت آینده، ستیز با ستم و جهل و هر آنچه مانع باروری مام میهن باشد، و در صورت لزوم قربان شدن برای نیل به این باروری و بر همین سیاق، زندگی در برابر مرگ، و زنانگی در حکم منشأ زندگی. عقدۀ شخصی وی نیز تثبیتشدگی و توقف در گذار از ساحت خیالی به ساحت نمادین ژاک لکان و اسطورۀ شخصی او ایزدبانو آناهیتا است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش میکند با تکیه بر نظریة اسطورهشناسی تطبیقی ژرژ دومزیل، کنشهای شخصیتهای اساطیری اودیسة هومر و دارابنامة طرسوسی را با یکدیگر انطباق دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کنشهای شخصیتهای اساطیری در دارابنامه و اودیسه تا چه میزان با نظر چکیده کامل
پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش میکند با تکیه بر نظریة اسطورهشناسی تطبیقی ژرژ دومزیل، کنشهای شخصیتهای اساطیری اودیسة هومر و دارابنامة طرسوسی را با یکدیگر انطباق دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کنشهای شخصیتهای اساطیری در دارابنامه و اودیسه تا چه میزان با نظریة کنشهای سهگانة دومزیل انطباق دارند و موارد تشابه و تفاوت آنها کدام است؟ یافتهها حاکی از آن است که شخصیتهای اصلی این دو اثر؛ یعنی داراب و اسکندر را میتوان با اولیس در یک طبقهبندی قرار داد. بررسی کنشهای داراب و اولیس نشان میدهد که هر دو در جایگاه پادشاهی، مؤید ویژگیهای هر سه کنش هستند؛ با این تفاوت که اولیس زادة خدایان (زئوس) است و داراب در مقام پادشاهی دارای فّرهایزدی است. هوشمندی و حیلهگری از بارزترین صفات اولیس است درحالیکه داراب با صفت قدرتمندی شناخته میشود. اسکندر مقام پادشاهی را برای فتوحات دینی رها کرد، اما اولیس به سبب عدم قربانی برای خدایان مجازات شد. سایر شخصیتها از جمله طمروسیه و بوراندخت با پنلوپ نیز با تفاوتهای جزیی مظهر پاکدامنی هستند. تأکید بر وفاداری به پیمان ازدواج در اودیسه گفتمان غالب است، اما در دارابنامه فتوحات دینی برای اسکندر بر سایر وجوه گفتمانی غلبه دارد.
پرونده مقاله