واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی (موسوم به خوارزمشاهان) و بهرهمندی از خودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغم دولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه بر میراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ر چکیده کامل
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی (موسوم به خوارزمشاهان) و بهرهمندی از خودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغم دولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه بر میراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدار بودن مذهب تسنّن در خوارزم و تناسب آن زمینه مذهبی با مذهب خود، بر خوارزم مسلط شده و خان نشین خیوه را پایهگذاری کنند. دولت صفوی با تلاش برای حفظ تمامیت ارضی سنتی کشور، سرانجام آنها را تحت حمایت خود درآورد. اما در اوایل قرن دوازدهم هجری تحت شرایط و دلایل متعدد، حکومت عربشاهیان به ضعف گراییده و منقرض گردید. ضعفِ دولتِ صفوی مانع از ایفای نقش فعال در این ماجرا گشت و با فاصلۀ اندکی پس از آن دولت صفوی نیز ساقط شد. در نتیجه وحدتِ سیاسی ایران برای مدتی از بین رفت و رقابت سران و سرداران متعدد در بخشهای مختلف کشور آغاز گشت تا این که پس از دو دهه نادرشاه توانست وحدت سیاسی کشور را تجدید نماید. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات سیاسی خوارزم در این دورۀ فترت، تلاشهای نادرشاه برای تجدید سلطه ایران بر خوارزم و واکنش حکام آن سامان به این امر یا به عبارت دقیقتر تطور روابط فیمابین حکمرانان آن ناحیه با دولت افشار را مورد بررسی قرار دهد.
پرونده مقاله
بررسی اوضاع مرو در دوره قاجار بدون توجه به اقدامات و روابط متقابل حکومتهای اطراف آن ممکن نیست، بنابر این در این مقاله نخست به مناسبات و روابط آقامحمد خان با حکام مناطق مذکور پرداخته میشود که عبارت است از اقدامات و لشکرکشیهای حاکم بخارا در مرو و خراسان وتصرف مرو، و وا چکیده کامل
بررسی اوضاع مرو در دوره قاجار بدون توجه به اقدامات و روابط متقابل حکومتهای اطراف آن ممکن نیست، بنابر این در این مقاله نخست به مناسبات و روابط آقامحمد خان با حکام مناطق مذکور پرداخته میشود که عبارت است از اقدامات و لشکرکشیهای حاکم بخارا در مرو و خراسان وتصرف مرو، و واکنش دولت ایران به آن اقدامات، که از حد اعزام سفیر و نوشتن نامة تهدیدآمیز فراتر نرفت و امکان اقدام بر ضد امیر بخارا برای بنیانگذار حکومت قاجار فراهم نشد. در دهة اول سلطنت فتحعلی شاه گرچه با استمداد حاکم مرو از ایران، زمینة مداخلة ایران در حاکمیت مرو فراهم شد، اما گرفتاری ایران در جنگ با روسیه، امکان اقدام عملی دولت ایران در آن مسأله را کاهش میداد. مرو هم به طور مدام در دست حکام بخارا باقی نماند، و بارها بین حکام بخارا، خیوه و ترکمانان دست بدست شد. در نیمة دوم سلطنت محمد شاه باز زمینهای جهت مداخلة ایران در امر حاکمیت مرو به وجود آمد، اما اقدامی جدی از طرف دولت ایران در این زمینه صورت نگرفت. عدم حاکمیت ایران بر مرو در عصر اولیۀ حکومت قاجار، هم ناشی از عوامل خارج از دولت و هم متأثر از عملکرد دولت ایران بوده است. تداوم چنین وضعیتی زمینۀ لازم جهت جدایی قطعی مرو از کشور ایران در دورۀ بعد را فراهم کرد.
پرونده مقاله
آخرین دوره حکمرانی دولت ایران در مناطق بخارا و خیوه در دوره نادرشاه افشار صورت پذیرفت و پس از آن در مناطق مذکور حکومتهایی از ازبکان استقرار یافت که نسبت به دولت ایران سیاست و روشی در پیش گرفتند که جنبه خصمانه آن بر دوستانه اش بیشتر بود. در مرو شاخه ای از ایل قاجار از ز چکیده کامل
آخرین دوره حکمرانی دولت ایران در مناطق بخارا و خیوه در دوره نادرشاه افشار صورت پذیرفت و پس از آن در مناطق مذکور حکومتهایی از ازبکان استقرار یافت که نسبت به دولت ایران سیاست و روشی در پیش گرفتند که جنبه خصمانه آن بر دوستانه اش بیشتر بود. در مرو شاخه ای از ایل قاجار از زمان صفویه تا اوایل قدرت یابی آقامحمدخان در ایران، حکومت میکردند که آن هم به دست حاکم بخارا ساقط شد. گر چه آقامحمدخان درصدد اقداماتی در مناطق مذکور بود، ولی فرصت انجام آن را نیافت. غیر از حکام فوق ترکمانانی هم در مناطق شمال گرگان و استرآباد و خراسان بودند که دارای حکومت نظام یافته و مشخصی نبودند و گرچه مدتی پناهگاه بعضی از سران ایل قاجار بودند اما با استفرار حکومت قاجار مناسبات بین آنان تغییر کرد و آن ترکمانان به قتل و غارت و اسیر کردن مردم نواحی مرزی قلمرو قاجار پرداختند و آقامحمدخان اقدام به سرکوب آنها می کرد.
پرونده مقاله
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی )موسوم به خوارزمشاهان( و بهرهمندی ازخودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغمدولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه برمیراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدا چکیده کامل
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی )موسوم به خوارزمشاهان( و بهرهمندی ازخودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغمدولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه برمیراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدار بودن مذهب تسنّن در خوارزم و تناسب آن زمینه مذهبیبا مذهب خود، بر خوارزم مسلط شده و خان نشین خیوه را پایهگذاری کنند. دولت صفوی باتلاش برای حفظ تمامیت ارضی سنتی کشور، سرانجام آنها را تحت حمایت خود درآورد.اما در اوایل قرن دوازدهم هجری تحت شرایط و دلایل متعدد، حکومت عربشاهیان بهضعف گراییده و منقرض گردید. ضعف دولت صفوی مانع از ایفای نقش فعال در اینماجرا گشت و با فاصلة اندکی پس از آن دولت صفوی نیز ساقط شد. در نتیجه وحدتسیاسی ایران برای مدتی از بین رفت و رقابت سران و سرداران متعدد در بخشهایمختلف کشور آغاز گشت تا این که پس از دو دهه نادرشاه توانست وحدت سیاسی کشوررا تجدید نماید. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات سیاسی خوارزم دراین دورة فترت، تلاشهای نادرشاه برای تجدید سلطه ایران بر خوارزم و واکنش حکام آنسامان به این امر تر یا به عبارت دقیق تطور روابط فیمابین حکمرانان آن ناحیه با دولتافشار را مورد بررسی قرار دهد.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد