پیدایش منطقه کلان شهری و بازتاب فضایی آن، مطالعه موردی شهر رشت
محورهای موضوعی : جغرافیای سیاسیعلیرضا پور شیخیان 1 , اصغر نظریان 2
1 - ندارد
2 - ندارد
کلید واژه: منطقه مادر شهری, کلانشهر, بازتاب فضایی, شهر رشت,
چکیده مقاله :
شهر رشت در سال 1385 با 557366 نفر جمعیت و با دارا بودن نیمی از جمعیت شهر نشین استان گیلان، به عنوان مهمترین کلان شهر ناحیهای در شمال ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. این شهر با عملکردهای متنوع و گسترده اقتصادی و اجتماعی از موقعیت ممتاز منطقهای بهرهمند بوده و علاوه بر تسلط همه جانبه در منطقه شهری خود بر شهرهای اقماری مانند، خمام، کوچصفهان، لشتنشاء، سنگر و خشکبیجار، نفوذ خدماتی مؤثری نیز بر کانونهای شهری و روستایی سراسر ناحیه دارد. شهر رشت با توسعه فضایی و کالبدی خود از یک طرف، به سرعت جمعیت و فعالیتهای اقتصادیش را به نواحی حاشیهای سوق میدهد و از طرف دیگر با جذب امکانات شهرهای اقماری، تغییرات شگرفی را در کالبد شهری خود ایجاد کرده و بازتابهای متنوعی را از نظر تراکم و تمرکز جمعیت، رشد و گسترش شتابان و ناموزون شهری، ادغام روستاهای پیرامون و روند اشغال اراضی کشاورزی ایجاد کرده است. این شهر به جای توزیع بهینه سرمایه و امکانات در سطح شهرهای پیرامونی، گرایش روز افزونی به تمرکز گرایی دارد. وابستگی شهرهای اقماری به شهر رشت سبب فقدان تنوع اقتصادی و اجتماعی در آنها شده و این شهرها را از انسجام و پویایی درونی محروم ساخته و با وجود دارا بودن جمعیت و خدمات شهری به مراکز خوابگاهی گروههای کم درآمد تبدیل کرده است. عدم پویایی شهرهای پیرامونی بیش از آنکه متاثر از عدم دانش فنی و یا کمبود سرمایه باشد، بیشتر مربوط به روابط متقابل و نا برابر شهر رشت با شهرهای پیرامون استوار است و همیشه این رابطه به نفع مادر شهر و به زیان شهرهای اقماری می باشد.
Rasht city with population of 557366 in 2006 and bearing the half of citizens of the provinc enjoys a special situation as the most important regional macro city. Due to different and extended social and eccnomic function, this city enjoys a superior regional and with regard to services, in addirion to multilateral dominance in its civic region over its suburb cities duch as Khomam, Koochesfahan. Lasht nesha, Sangar and Khoshkbijar, it also is highly influential in civic and rural centers all over the province. On the one hand, the city with its spatial and frame development propels population and its economic activities into marginal regions and on the other hand, by attracting the possibilities of suburb cities and regional spaces, it creates glorious changes in its civic frame. In this way, Rasht city has created different reflexes in relation to population density and concentration, vertical and discordant growth and development, state of occupation, residence, quantity and quality of current interchanges, pollution in environment, making use of civic lands, procedure of occupying agricultural lands, and civic management. Rasht macro city, instead of optimized distribution of capital and possibilities at the levels of peripheral regions considerably tends to centralization. Dependence of suburd cities on Rasht city has caused lack of economic and social varieties in them and has denied these cities of internal consistency and dynamism, and sedpite bearing population and civic services has changed them into dormitory centers for people of little income. Lack of dynamism in case of peripheral cities is influenced more by unequal and bilateral relations of Rasht macro city with peripheral cities than that of the absence of technical knowledge or capital, and these relations are always to mother–city advantages and suburb city disadvantages.