واکاوای و مأخذشناسی ردیههای بر کتاب فصل الخطاب محدث نوری در عدم تحریف قرآن
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات قرآنی
1 - دکتری فلسفه غرب / فلسفه / داشنگاه مفید / قم / ایران
کلید واژه: میرزای شیرازی, علوم قرآن, تحریف قرآن, صیانت قرآن,
چکیده مقاله :
جنجالیترین کتاب قرآنی دو قرن اخیر، که احتمال حذف و تغییر در مصحفِ عثمانى را صحیح و قوی دانسته است، کتاب فَصْلُ الْخِطاب فی تَحریفِ کِتابِ رَبّ الْاَرباب میرزا حسین نوری است. وی در این کتاب، دلایل متعددی بر تحریفِ حذفی قرآن ارائه نموده است. با توجه به اهمیت شخصیت محدث نوری و تأثیرگذاری کتاب وی در مناقشات کلامی میان شیعه و اهلسنت، مناسب است که در پژوهشی، ردیههایی که بر کتاب فصل الخطاب نوشته شده، معرفی و مورد توجه قرار گیرند. بنابراین، لازم است تا به وسیله این پژوهش دانسته شود: چه ردیههایی تا کنون بر کتاب فصل الخطاب نگاشته شدهاند؟ وضعیت این ردیهها در دورههای مختلف، یعنی دورۀ حیات مؤلف و پس از آن، چگونه بوده است؟ و چه نتیجهای از حجم ردیهها به نسبت این دورهها میتوان گرفت؟ پس از بررسی منابع و مأخذشناسی آثار مرتبط، مشخص شد که، بیشتر حجم ردیههای بر کتاب فصلالخطاب، آثار و نوشتههای معاصر میباشند؛ یعنی پس از دورۀ حیات مؤلف تألیف و یا منتشر شدهاند. در تحلیل این وضعیت به نظر میرسد که جو غالب حوزههای علمیه و علمای عصر محدث نوری و سرآمد آنها، میرزای بزرگ شیرازی، موافق محتوای کتاب فصلالخطاب و نظریه تحریف قرآن بودهاند؛ و به همین دلیل، ردیههای بسیار اندکی در سه دهه حیات مؤلف پس از تألیف کتاب، بر فصل الخطاب نگارش یافته است
The most controversial Quranic book of the last two centuries, which considered the possibility of deletion and change in the Ottoman Mushaf to be correct and strong, is the book "Fasl al-Khatab fi Tahrif Ketab Rabb al-Arbab" by Mirza Hossein Nouri. In this book, he has presented several reasons for the eliminative distortion of the Qur'an. Considering the importance of Muhaddith Nouri's character and the impact of his book on the theological disputes between Shia and Sunni, it is appropriate to introduce and pay attention to the refutations written on the chapter of Al-Khattab in a research. Therefore, it is necessary to know by means of this research: What refutations have been written on the chapter of Al-Khattab so far? And what conclusion can be drawn from the volume of rejections in relation to these courses? After reviewing the sources and etymology of the related works, it was found that most of the volume of refutations on the book of Chapter Al-Khattab are contemporary works and writings; That is, they were written or published after the author's lifetime. In the analysis of this situation, it seems that the dominant atmosphere of the seminaries and the scholars of the era of Muhaddith Nouri and their leader, Mirza Bozur Shirazi, were in favor of the content of the book Chapter of Al-Khattab and the theory of distortion of the Qur'an; And for this reason, few refutations have been written on the Al-Khattab chapter in the three decades of the author's life.
واکاوای و مأخذشناسی
ردیههای بر کتاب فصل الخطاب محدث نوری در عدم تحریف قرآن
چکیده:
جنجالیترین کتاب قرآنی دو قرن اخیر، که احتمال حذف و تغییر در مصحفِ عثمانى را صحیح و قوی دانسته است، کتاب «فَصْلُ الْخِطاب فی تَحریفِ کِتابِ رَبّ الْاَرباب» میرزا حسین نوری است. وی در این کتاب، دلایل متعددی بر تحریفِ حذفی قرآن ارائه نموده است. با توجه به اهمیت شخصیت محدث نوری و تأثیرگذاری کتاب وی در مناقشات کلامی میان شیعه و اهلسنت، مناسب است که در پژوهشی، ردیههایی که بر کتاب فصل الخطاب نوشته شده، معرفی و مورد توجه قرار گیرند. بنابراین، لازم است تا به وسیله این پژوهش دانسته شود: چه ردیههایی تا کنون بر کتاب فصل الخطاب نگاشته شدهاند؟ وضعیت این ردیهها در دورههای مختلف، یعنی دورۀ حیات مؤلف و پس از آن، چگونه بوده است؟ و چه نتیجهای از حجم ردیهها به نسبت این دورهها میتوان گرفت؟ پس از بررسی منابع و مأخذشناسی آثار مرتبط، مشخص شد که، بیشتر حجم ردیههای بر کتاب فصلالخطاب، آثار و نوشتههای معاصر میباشند؛ یعنی پس از دورۀ حیات مؤلف تألیف و یا منتشر شدهاند. در تحلیل این وضعیت به نظر میرسد که جو غالب حوزههای علمیه و علمای عصر محدث نوری و سرآمد آنها، میرزای بزرگ شیرازی، موافق محتوای کتاب فصلالخطاب و نظریه تحریف قرآن بودهاند؛ و به همین دلیل، ردیههای بسیار اندکی در سه دهه حیات مؤلف پس از تألیف کتاب، بر فصل الخطاب نگارش یافته است.
کلیدواژه:
کتابشناسی، علوم قرآن، تحریف قرآن، صیانت قرآن، میرزای شیرازی.
قرآن کریم، نشانه ویژه پیامبری حضرت محمد(ص) و آخرین کتاب آسمانی نازل شده است. این کتاب بر معجزهبودن خود تأکید دارد و دلیل اعجازش را نیز آن دانسته است که، کسی نمیتواند مانندی برای آن بیاورد.
در این میان، طبق اسناد موجود از حدود پایان قرن چهارم تاکنون، برخی از علمای شیعه و سنی، شناخته شدهاند که از احتمال حذف و تغییر در مصحف قرآن عثمانى سخن گفتهاند؛ و غالباً با اتکا بر بعضی روایات، از این مسئله حمایت کردهاند. از سوی دیگر، برای دفع این نظریه، نوشتههای غیرمستقل و مستقلی نگارش یافته، که به نسبت طول زمان، به نظر بسیار اندک میرسند؛ برخی از آنها عبارتند از:
1ـ نفیالتحریف عن القرآن الشریف، ابوالحسن علی واحدی نیشابوری (م468ق).
2ـ رسالة فی نفی النقیصة، علی بن عبدالعالی کرکی (م 940ق).
3ـ کشف الحجاب و النقاب فی وجه تحریف الکتاب، ملا محمد سلیمانی (ق12).
4ـ تواتر القرآن، محمد بن حسن (م1104ق).
امّا به واسطۀ نگارش یک کتاب در قرون اخیر، «نهضت ردیه نویسی» بر تحریف قرآن پر رنگ و به اوج خود رسید. یکی از جنجالیترین کتابهای متأخر، که احتمال حذف و تغییر در مصحف عثمانى را صحیح و قوی دانسته است، کتاب «فَصْل الخطاب» میرزا حسین نوری است. وی در این کتاب دلایلی در تحریفِ حذفی قرآن ارائه نموده است. محدث نوری در دیباچه کتاب نوشته: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان، فراهم آوردهام؛ و آن را فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم» (نوری، 1298ق: دیباچه).
شیخ میرزا حسین بن محمد تقی بن الميرزا على محمّد النّورى، از محدثان و علمای مهم شیعه معاصر و از نویسندگان پر تألیف میباشد، که حدود چهل عنوان کتاب نوشته است (نک: تهرانی، 1408ق: 3/488، 11/18، 15/20ـ23 و 202، 16/231، 18/ 124، 21/5ـ7 و 200، 23/312). وی به سال 1254ق در نور طبرستان متولّد شد؛ و در سال 1320ق درگذشته؛ و او را در ايوان سوم باب قبله، داخل صحن مرتضوى، دفن نمودهاند (برای اطلاع بیشتر از زندگی وی، به عنوان نمونه نک: صحتی، 1374ش: سراسر متن).
در اهمیت شأن محدث نوری میتوان گفت که، در طول حدود صد و پنجاه سال اخیر که بر تاریخ حدیث شیعه گذشته است، کمتر «اجازهنامه روایی» یافت میشود که نام محدث نوری، در آن به چشم نیاید (نک: امین عاملی، ۱۴۲۱ق: 6/143؛ نوری، 1419ق: 46ـ47؛ تهرانی، 1404ق: 2/553).
صاحب «اعیان الشیعه» دربارۀ وی مینویسد: «ميرزای نوری، عالمی فاضل و محدّث بود. تخصص و تبحّر او در علم رجال و حديث، زبانزد خاص و عام بوده و همه دانش او را در اين دو حوزه، به خوبی میدانستند. علاوه بر اين، در سيره و تاريخ نيز، متخصص و آگاه بود و به طور خلاصه، میتوان او را از جهت احاطه بر اخبار و آثار، يگانه زمانه دانست» (امین عاملی، ۱۴۲۱ق: 6/143).
همچنین و به عنوان نمونه دیگر، آیت الله شبیری زنجانی میگوید: «مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک بسیار محقّق و عظیم الشأن بود ... خاتمة مستدرک ایشان در علم رجال بسیار پرفائده است. نزد اهل تحقیق این کتاب بسیار ارزشمند است ... ممکن است منشأ قضاوت مخالفان، کتاب فصل الخطاب ایشان باشد؛ که آن نیز درست فهم نشده است» (نک: شبیریزنجانی، 1393ش: 3/335).
پس از نشر فصل الخطاب و یا خبر موضوع و مطالب این کتاب، آثار و نوشتههایی کوچک و بزرگی در جهان اسلام درباره فصلالخطاب نگارش یافت؛ همانند: 1ـ عبدالوهاب، محمد، رسالة فی الردّ علی الرافضة، صص14 و 15. 2ـ دهلوی، عبدالعزیز، تحفة اثنی عشریة. 3ـ سالوس، احمد، مع الشیعة الاثنی عشریة فی الاصول و الفروع، ص151. 4ـ خطیب، محب الدین، الخطوط العریضة، ص12. 5ـ جارالله، موسی، الوشیعة فی نقد عقائد الشعیة، ص104. 6ـ قفاری، ناصر، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریه، ج1، ص255. 7ـ مال الله، محمد، الشیعة و تحریف القرآن، ص152. 8ـ الهی ظهیر، احسان، السنة و الشعة، ص113. 9ـ جلی، احمد محمد، دراسة من الفرق فی تاریخ الاسلام، ص226.
همچنین، پس از پخش کتاب، جدای از ردیههای شیعی و سنی، کتابها و مقالاتی نیز در کفر شیعه نوشته شد؛ همانند: 1ـ الهی ظهیر، احسان، الشیعه و القرآن، اداره ترجمان السنه، لاهور، 1416ق (این کتاب در تعدادی از کتابخانههای ایران موجود است. ترجمۀ همین آن نیز تحت عنوان: اعتقاد شیعه نسبت به قرآن، در اینترنت موجود است.). 2ـ السیف، محمد عبدالرحمن، قرآن و تحریف. 3ـ تونسوی، عبدالستار، حکایت مناظرهای تاریخی پیرامون تحریف قرآن نزد شیعه. (این جزوه نیز ترجمه شده است.)
با توجه به اهمیت محدث نوری و تأثیرگذاری کتاب وی در مناقشات کلامی میان شیعه و اهلسنت، و نیز اتهاماتی که عامه به شیعیان پیرامون تحریف قرآن وارد میکنند، مناسب است که ردیههایی که بر کتاب فصل الخطاب نوشته شده، معرفی و مورد توجه قرار گیرند. بنابراین، لازم است که دانسته شود: چه ردیههایی تا کنون بر کتاب فصل الخطاب نگارش شده است؟ وضعیت این ردیههای در دورههای مختلف، یعنی دورۀ حیات مؤلف و پس از آن چگونه بوده است؟
البته در این میان، قابل توجه است که، جدای از موارد ردیههای صریح و غیر صریح بر فصل الخطاب، برخی ردیههای کنایی نیز نگارش یا منتشر شدهاند که، در واقع چندان درصدد رفع شبهه تحریف قرآن و اثبات عدم تحریف مصحف نبودهاند؛ بلکه تنها قصد رفع اتهام از شیعه، به اختصاص این نظریه را داشتهاند؛ یعنی اینکه تلاش دارند تا بگویند اهل تسنن نیز قایل به تحریف قرآن هستند؛ و حتی برخی از آنها، برای اعلام این کنایه، نام اثر خود را همنام کتاب محدث نوری گذاشتهاند؛ و در اثر خود به روایات و نظرات اهلسنت در تحریف قرآن پرداختهاند. به عنوان نمونه: «اللامردی، محمد زکریا (1428ق)، فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب، بیروت: نشر مؤلف».
جدای از برخی اندک از عناوین که در مقدمه قبل گذشت، نوشتهها، مقالات و کتابهای بسیاری دربارۀ مسأله تحریف و عدم تحریف قرآن نگارش یافته است؛ که کتابشناسی مفصلی در این زمینه و در دهه گذشته، با معرفی حدود پانصد اثر، منتشر شده است (نک: استادی، 1396ش: سراسر متن).
امّا برخی آثار معاصر، اختصاصاً به ردیههای بر فصل الخطاب پرداختهاند و برخی از این ردیهها را به مناسبتی ذکر نمودهاند (نک: استادی، رضا، 1396ش: 27؛ نجارزادگان، ۱۳۸۴ش: 171)، هر چند که این پردازش، خود به صورت حاشیهای و در بخشی از یک متن پیرامون رد فصل الخطاب رخ داده است؛ و همۀ آنها مختصر و غیر مستقل هستند. بنابراین، پژوهش حاضر، به نظر میرسد که اولین اثر در معرفی ردیههای بر فصل الخطاب به صورت مستقل میباشد.
1 ـ مقدمه در برخی واکنشهای شیعی به تألیف فصلالخطاب
محدث نوری در سال ۱۲۹۲ هـ. ق. و در سن 38 سالگی، کتابی تحت عنوان «فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب» نگاشت؛ که در سال 1298ق منتشر شد. (نوری، 1298ق: دیباچه).
1 ـ 1 ـ واکنشهای دورۀ حیات مؤلف
به نظر میرسد که میرزای شیرازی (م1312ق)، مرجع بزرگ جهان تشیع و فتوا دهنده علیه تنباکو (1309ق)، موافق و پشتیبان محدث نوری در مسأله تألیف کتاب فصل الخطاب بوده است (نک: نوری، 1303ق: 1). جدای از پشتیبانی نظری، حتی ممکن است هزینه سنگین انتشار و چاپ کتاب فصل الخطاب نیز از وجوهات تحت نظر میرزای شیرازی تأمین شده باشد؛ چرا که محدث نوری به عنوان عالمی جوان، وضع مالی قابل توجهی نداشته است، تا بتواند هزینه سنگین چاپ یک کتاب را تأمین نماید؛ و در آن دوران، چاپخانهدارانی نیز که بتوانند برای نشر کتابها، سرمایهگذاری کنند، نادر و بلکه هیچ بودهاند.
بنابراین، با توجه به اقتدار میرزای شیرازی، به نسبت، نمیتوان پذیرفت که در دوران تألیف و نشر کتاب فصل الخطاب، واکنشهای گستردهای پیرامون این کتاب، حداقل تا تاریخ وفات میرزای بزرگ، رخ داده باشد. ولی در هر صورت، نمیتوان برخی از واکنشها و نیز نگارش ردیهها را در همان زمان حیات مؤلف را (حداقل در ایران)، از نظر دور داشت.
به عنوان نمونه، ادعا شده که تألیف کتاب فصل الخطاب، سبب اعتراضاتی در برخی محافل شیعی در دوران حیات حاجی نوری شده است. میرزا مهدی بروجردی، یکی از منتقدان کتاب فصل الخطاب، از قول سید محمدعلی حسینی شهرستانی (م۱۳۸۶ق) ملقب به هبةالدین و معروف به شهرستانی، به سال 1373ق مینویسد:
«از زمان کودکی، آنگاه که در شهر محل تولدم (سامرا)، اقامت داشتم ـ که در آن دوران، به عنوان مرکز علم و دین، و زیر پرچم رهبری حجت الاسلام پیشوای امامیه در عصر خود و نادره رؤسای روحانیون دهر، آیت الله میرزا حسن شیرازی، محسوب میگشت ـ وضعیت شهر را به مناسبت تألیف کتاب (فصل الخطاب) علیه محدث شهیر، حاجی میرزا حسین نوری مؤلف مستدرک وسائل الشیعه، در تلاطم دیدم. به نحوی که به هیچ مجلسی در حوزه علمیه وارد نمیشدیم، مگر آنکه ناله و فریاد علیه این کتاب، و مؤلف و ناشر آن بلند بود؛ و با شمشیر زبان، به او حمله میکردند. (بروجردی، 1375ق: 143).
البته این توصیف وی، چندان درست به نظر نمیرسد؛ زیرا هبةالدین شهرستانی متولد 1301 قمری است و در زمان وفات میرزای شیرازی (م1312ق)، حدود 10 سال سن داشته است؛ و از سوی دیگر، در زمان درگذشت محدث نوری (م1320ق)، حداکثر حدود 19 سال داشته است؛ و بعید است که بتواند گزارشگر خوبی برای تمامی مجالس حوزه علمیه سامرا و یا عراق باشد. بنابراین با توجه به حمایت میرزای شیرازی از کتاب محدث نوری (که پیشتر اشاره شد)، به نظر نمیرسد که در زمان حیات ایشان، واکنشهای مهمی در حد «تلاطم» در مجالس شیعی و حوزههای علمیه، مخصوصاً در سامرا و عراق، رخ داده باشد.
در هر صورت، تألیف کتاب فصل الخطاب، جدای از مجالس اهلسنت، احتمالاً بازخوردهایی نیز در جهان تشیع داشته؛ و برخی نقلها تند نیز شنیده شده است. مثلاً از سید محمدحسین طهرانی نقل شده که:
«روزی که حقیر این کتاب را در نجف أشرف مطالعه میكردم، مرحوم عماد المحقّقين العظام آية الله آقا ميرزا حسن بجنوردی قُدّس سرّه که به دیدن من در منزل آمد، گفت: این چه کتابی است که مطالعه میکنی؟ عرض کردم: فصل الخطاب مرحوم محدّث نوری. گفت: این را کنار بگذارید. وقت خود را به این مطالب تلف نکنید! چون مرحوم نوری این کتاب را نوشت، شیخ الإسلام مصر برای مرحوم مجدِّد آية الله بزرگ شیرازی قدّس سرّه نوشت: دست این مرد را ببرید، انگشتهای وی را قطع کنید.» (حسینیطهرانی، 1390ش: 1/182).
از سوی دیگر، طبق اسناد موجود، از زمان تألیف کتاب فصل الخطاب (1292ق) تا زمان درگذشت مؤلف آن (1320ق)، یعنی در طول مدت 28 سال، تنها دو یا سه ردیه بر کتاب فصل الخطاب نوشته شده است.
با توجه به اهمیت قرآن و بحث تحریف قرآن، و عدم واکنش قابل توجه علمای شیعه ایران و عراق به نظر میرسد که چون جو علمی ـ مذهبی عراق و ایران، تحت سیطره مرجعیت بزرگ شیعه، یعنی میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو، قرار داشته است (نک: مدنی، 1371ش: سراسرمتن)، و وی موافق نظر محدث نوری بوده است (نک: نوری، 1303ق: 1)، واکنش چندانی نسبت به تألیف و نشر این کتاب رخ نداده است. به طوری که تا مدتها بعد، این نظریه میان نسل علمی بعد از حاجی نوری نیز، جایگاه داشته است.
به عنوان نمونه، یکی از شاگردان محدث نوری یعنی آقا بزرگ تهرانی، سی سال پس از درگذشت حاجی نوری و به سال 1353ق، کتابی در تأیید نظر استاد خود، تحت عنوان «النقد اللطیف فی نفی التحریف عن القرآن الشریف» نوشته است؛ و در آن به دفاع از محدث نوری برآمده و تحریف به حذف در مصحف قبل از عثمان را، با ادله تاریخی اثبات نموده است. البته این رساله آقا بزرگ تهرانی به درخواست کاشف الغطا، که بر رساله تقریظ نگاشته بود، در آن دوره منتشر نشد؛ و پس از درگذشت آقا بزرگ و در دورۀ حاضر، منتشر شده است (نک: تهرانی، ۱۳۹۳ش: سراسرمتن).
1 ـ 2 ـ واکنشهای معاصر
پس از میرزای شیرازی و محدث نوری، یعنی در دورۀ معاصر، واکنشها به نشر فصلالخطاب، بسیار شدت گرفت؛ و آثار زیادی در رد فصل الخطاب نوشته شد؛ که به زودی معرفی خواهند شد.
جدای از ردیهها، حتی برخی علمای نسبت به رویه محدث نوری، انتقادات تندی نمودهاند؛ به عنوان نمونه امام خمینی(ره) به مناسبت بحث مسأله تحریف قرآن نوشته است:
«صاحب کتاب فصل الخطاب کسی است که کتابهایش نه فایده علمی دارد و نه فایده عملی؛ بلکه تنها عبارت است از طرح احادیث ضعیف و غیرمعتبر که علما از عمل به آنها اعراض کرده و بزرگان پیشگام و خردمند ما (شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی) از نقل آنها دوری جستهاند. وضعیت کتاب های روایاتش غالبا مانند مستدرک چنین است و از دیگر کتابهایش نپرس که مملو است از قصه ها و حکایات غریبی که اغلب آن ها به شوخی شبیه تر است تا جدی او ـ رحمه الله ـ شخص صالح و جست و جوگری بود؛ لکن اشتیاقش به جمعآوری روایات غیرمعتبر و مطالب عجیب و غریب و مسائلی که عقل سلیم و فکر درست آن را نمی پذیرد، بیشتر از گردآوری سخنان نافع بود، و عجب از معاصرین هوشیارش که چگونه غافل شدند و شد آنچه شد؛ که آسمان ها برای آن بگریند و و نزدیک بود زمین تکه تکه شود.» (خمینی، ۱۴۲۷ق: 1/244).
بنابراین، آثار و مقالات زیادی که در رد این کتاب (مخصوصاً توسط شیعیان) نوشته شده را، میتوان در دو دستۀ ردیههای مقارن با حیات مؤلف فصل الخطاب و ردیههای پس از حیات مؤلف تقسیم و ارائه نمود.
2 ـ کتابشناسی ردیههای دوران حیات محدث نوری
آثاری که میانه سال تألیف فصل الخطاب تا تاریخ وفات محدث نوری(1320ق)، در رد این اثر نگارش یافتهاند، محدود به دو اثر معلوم، و یک اثر مجهول هستند؛ و عبارتند از:
2 ـ 1 ـ کشف الارتیاب عن تحریف کتاب ربالارباب
تألیف محمود بن ابیالقاسم مشهور به معرب تهرانی (م1312ق)، به تاریخ ۱۳۰2ق. کتاب دارای یک مقدمه سه فصل و یک خاتمه است؛ و چندین نسخۀ خطی دارد: نسخه کتابخانه دارالمخطوطات بغداد، شماره 28094، به تاریخ قبل از 1312ق. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی قم، شماره 7361 ، به تاریخ 1318ق. نسخههای کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 12052، به تاریخ پس از 1318ق؛ و شماره ۵۴۹۳ ، بدون تاریخ (نک: استادی، 1400ش: ل، سراسرمتن). همچنین، به صورت مقاله و پایان نامه عرضه و منتشر شده است؛ همانند: «معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (1397ش)، تحقیق و تصحیح کتاب کشف الارتیاب فی تحریف کتاب رب الارباب، (در مجموعه تراث الشیعه القرآنی، ج8)، قم: مکتبة التفسیر و علوم القرآنی.»
دربارۀ معرفی این کتاب، حداقل سه اثر منتشر شده است:
1ـ احمدی، راضیه (1390ش)، مرحوم طهرانی و دفاع از حریم قرآن در کشف الارتیاب، بینات، شماره 71. (این مقاله، فارسی و معرفی اجمالی مطالب کتاب کشف الارتیاب است.)
2ـ معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (1393ش)، کشف الارتیاب عن تحریف کتاب رب الارباب، تصحیح فتح الله نجارزادکان، مجله آفاق نور، پاییز شماره 20. (این مقاله عربی است؛ مقدمه پیرامون شرح حال مؤلف و مطالب کتاب دارد؛ و در آخر مقاله، مصحح، متن کتاب را با دو نسخه خطی تصحیح و ارایه نموده است. قابل توجه است که شرح حال شیخ محمود تهرانی در این مقاله، نادرست نگارش یافته است.)
3ـ استادی، کاظم (1400ش)، نسخهشناسی و بازشناسی کتاب کشف الارتیاب، مخطوط، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی. (در این پژوهش، ضمن معرفی نسخههای خطی کتاب کشف الارتیاب ، و بررسی شکلی و محتوایی آن و نیز تأمل در ترجمۀ مؤلف، مشخص گشت که آقا بزرگ تهرانی، در شناسایی و معرفی کتاب کشف الارتیاب و ارتباط آن با جوابیه محدث نوری، دچار اشتباه یا سوءتفاهم بوده است؛ و این ردیه بر فصل الخطاب، ارتباط مستقیمی به جوابیه (1303ق) محدث نوری ندارد؛ بلکه جواب گفته شخص دیگری است.)
2ـ 2 ـ مرسله ردیه بر فصل الخطاب، که اکنون در دسترس نیست
در محرم سال 1303ق، نامهای در رد فصل الخطاب به دست میرزای شیرازی در سامرا میرسد؛ که خلاصه آن مرسله، حاوی این سه اشکال بر فصل الحطاب بوده است:
1ـ «یهود[یان خیالی] اعتراض کردند بر مسلمانان که شما بر ما طعن میزدید که تورات شما محرّف و از این جهت بیاعتبار [است]، و خود میگویید [که] قرآن ما محرّف است؛ پس [شما] با تورات [ما] ، در بیاعتباری [کتاب]، شریک [هستیم] و شما با ما در این طعن، یکسان باشید».
2ـ «یهودی [خیالی] گفته که مسلمانان از پیغمبر خود چیزی به نشانه و یادگار و دستور العمل برای امور معاش و معاد خود ندارند، جز قرآنی که آن را به آنجناب نسبت دهند؛ و خود میگویند که سند آن منتهی میشود به جماعتی، که در شرع، وقعی و احترامی برای کلام ایشان نیست؛ پس برای نسبت دادن ایشان قرآن را به نبی خود، راهی ندارند».
3ـ «یهودی خیالی گفته که، از پیغمبر مسلمانان معجزه بتواتر معلوم نیست؛ جز قرآن، که دعوی کنند که آن معجزۀ نبی ما است که باقی مانده؛ و به انتهاء سند (آن چنانچه گذشت) به آن جماعت [خلفا میرسد] که اطمینانی نیست به صدق اخبار ایشان، [پس با این وضعیت] معجزه برای پیغمبر خود نتوانند ثابت نمود». (نک: نوری، 1303ق: سراسر متن).
میرزای شیرازی نیز از محدث نوری میخواهد که وی جواب مرسله را در اسرع وقت بدهد؛ حاجی نوری نیز در رسالهای 20 صفحهای جواب نامه را به اختصار در تاریخ ربیع الاول سال 1303 مینویسد؛ و آن را به ملاحظه میرزای شیرازی میرساند و ایشان، متن جوابیه را تحسین مینمایند (نک: نوری، 1303ق: 1).
برخی تصور نمودهاند که این رساله جوابیه محدث نوری، در پاسخ به اشکالات کتاب کشف الارتیاب است (نک: تهرانی، 1408ق: 10/220؛ 11/188؛ 16/231؛ 18/9؛ تهرانی، 1404ق: 5/305) که البته این تصور، نادرست است (نک: استادی، 1400ش: ل، سراسر متن).
اکنون دقیقاً روشن نیست که نامه ردیه بر فصل الخطاب از چه شخصیتی است؛ ولی با توجه به اشاره صاحب اعیان شیعه (نک: امینعاملی، ۱۴21ق: 10/101) به این که ابتدای کتاب کشف الارتیاب، تقریظی از میرزا ابوطالب زنجانی (م1329ق) بوده است؛ این احتمال وجود دارد که مرسله ردیه بر فصل الخطاب، همان نوشته ابوطالب زنجانی باشد (برای اطلاع بیشتر نک: استادی، 1400ش: و، سراسر متن)؛ و یا اینکه با توجه به متن چهار صفحه در دسترس اثر محمد حسین شهرستانی (موجود در برهان روشن؛ نک: بروجردی، 1375ق: 138 ـ 142)، محتمل است که رسالۀ جوابیه نوری، در جواب اثر شهرستانی یا نامهای از وی باشد.
2 ـ 3 ـ رساله فی حفظ الکتاب الشریف عن شبهة القول بالتحریف
تألیف محمدحسین شهرستانی (م۱۳۱۵ق). آقا بزرگ تهرانی این رساله را این گونه معرفی نموده است: «رسالة في حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف، للميرزا محمدحسين الشهرستاني المتوفى (1315) عند أحفاده الميرزا محمدحسين الشهرستاني بكربلاء» (تهرانی، 1408ق: 11/176).
سید میرزا ضیاء الدین محمد حسین شهرستانى مرعشى حائرى، فرزند سید محمد على شهرستانى، در ۱۵ شوال سال ۱۲۵۵ قمرى در کرمانشاه دیده به جهان گشوده است. خاندان شهرستانى، از خاندانهاى اهلعلم و از سادات شهر کربلا به شمار مىآیند. محمدحسین شهرستانی، آثار و تألیفات فراوانی دارد (نک: فاضلقائینی، ۱۴۰۵ق: 1/ 229).
از این رساله وی، نسخه خطی در فهارس خطی، نیافتم. و نیز اطلاعاتی از نسخه چاپی آن هم به دست نیامد. البته، نسخه خطّى یا عکسی آن، در اختيار میرزا مهدی بروجردی (1389ق)، مؤلف کتاب برهان روشن، بوده و حدود چهار صفحه آن را در كتاب خود، ياد كرده است (نک: بروجردی، 1375ق: 138).
وی در انتهای نقل قول خود از رساله شهرستانی، نوشته است:
«و چون این رسالۀ مرحوم علامه شهرستانی در واقع رد بر فصل الخطاب نوشته شده بود و مفصل است، از باب ایجاز و اختصار اکتفا کردم به [نقل] این مختصر؛ و اگر خداوند متعالی توفیق عنایت فرماید: این رساله را که برای فضلاء و دانشمندان بسیار مفید است، جداگانه طبع و در دسترس رفقای محترم خواهیم گذاشت، تا از زحمات ایشان قدردانی و تقدیر بشود» (نک: بروجردی، 1375ق: 142).
پیداست که نشر این رساله رخ نداده است؛ چون با جستجوی زیاد، اثری از این چاپ، ملاحظه نشد.
سرنخ ما برای یافتن رساله شهرستانی، کتابخانه میرزا مهدی بروجردی است. پس از جستجو مشخص شد که، کتابخانه میرزا مهدی بروجردی در سه قسمت پخش شده است؛ یک بخش به کتابخانه مسجد اعظم، و یک بخش به کتابخانه آیت الله مرعشی، و یک بخش دیگر، به کتابخانه فرزند ایشان شیخ محمدحسین بروجردی منتقل شدهاند؛ که بعدها قسمت اخیر کتابخانه، به همراه کتابهای فرزند ایشان، به کتابخانه مؤسسه امام صادق(ع) قم، منتقل گشته است.
با جستجویهای فراوان دیگر نیز، هیچ اثری از این رساله یافت نشد. بنابراین، جهت ثبتِ باقی مانده این رساله به نقل از برهان روشن، همان قسمت را درج مینماییم:
«اختلفوا فی وقوع نقص و التحریف فی الکتاب العزیز و عدمه علی قولین، فالمحققون من اساطین المذهب علی العدم کالصدوق و المرتضی و الشیخ والمفید؛ و جعله الاول من عقائد الامامیة، وادعی کاشف الغطاء فیه البداهة و ذهب جمع الی الوقوع و نسبه بعضهم الی الکلینی و جمع من المشایخ نظراً الی ذکر هم لبعض الاخبار دالة علی ذلک؛ و هو کماتری لان نقل الخبر لایدل علی ذهابه الی مایفهم منه ظاهراً لانه فرع اعتباره اولاً، و ظهوره عنده فی ذلک ثانیاً و خلوه عن المعارض ثالثاً و حجتیه فی مثل هذه المسئلة رابعاً و تحقق ذلک عند الناقل غیر واضح؛ واعجب من ذلک نسبة هذا القول الی جماعة من جهة انه نقل عنهم ان لهم کتاب التحریف و ذلک لانه اعم من اختیار المولف الوقوع و عدمه ولو فرض ظهوره فی اختیاره الوقوع وجب صرفه عن ذلک بقرینة نسبة الصدوق(ره) عدمه الی اعتقاد الشیعة فانه اذا ذهب مثل الکلینی و ما عده من المشایخ الی القول بالوقوع لم یکن یخفی علی مثل صدوق(ره) الی ان قال مقتضی التحدی بالسورة الواحدة من القرآن کما هو صریح بعض الایات بمثل سورة قصیرة (الکوثر) فضلا عن السور الطوال، و ظاهر ان الممائلة صادقة اذا فرض سورة فی مرتبة من الصاحة بحیث یشتبه علی اهل الخبرة انها من القرآن اولاً؛ فنفی المثل یقتضی نفی ذلک فلا یمکن ان یوجد سورة یشتبه الامر فیها علی ارباب البلاغة و یترددون فی انها منه اولاً، بل یجب ان یحکموا جزماً بکونها من القرآن او بعدم کونها منه. لان الاشتباه و التردد لا یعقل الابین الشیئی و امناله و اشباهه، و حیث لا مثل للشیئی فلا یمکن الاشتباه، و لذهذا الوجه تری ان کلما رکب کلام علی نسق الکلام الکریم یکون ضحکة للصبیان کترهات مسیلمة من الاوایل و من تبعه من الاواخر فالعجب ممن ذکر سورة الولایة، و قال لعلها الاوایل و من تبعه من الاواخر فالعجب ممن ذکر سورة الولایة، و قال لعلها هی التی اسقطوها من القرآن مع انها من البرودة و عدم الارتباط بمراحل من ادنی درجة فصاحة و البلاغة، مع انک قد عرفت ان التردید و التشکیک من ثل ذلک موجب لتجویز المثل و هو ینجر الی هدم الاعجاز و ابطال النبوة لولا الحمل علی الغفلة عن الملازمة فافهم؛ الی ان قال الداعی الی وضع الاحادیث الدالة علی تنقیص الکتاب بوقوع السقط و التحریف فیه موجود فی الز نادقة و الیهود و النصاری، اما الزنادقة فلان فیه الوهن علی الاسلام و قد نقل عن بعضهم انه قال عند قتله انی قد دسست فی کتبکم ثلاثة آلاف حدیث فاین ذهبت تلک الاحادیث، و اما الیهود و النصاری فلید فعوا به الطعن الوارد علیهم فی تحریف کتبهم، ولاریب انهم انما یضعون الحدیث علی وجه یمکن قبوله و لو نسب النقص و التحریف الی علی(ع) و شیعته لم یقبله احدو اما النسبة الی سایر الناس فمما یرتضیه العقول فلاغرو ان یکونوا قد وضعوا ذلک و دسوه فی احادیثنا لابد لدفع هذا الاحتمال من برهان. الی ان قال و مما یضحک الئکلی ما نقل نقل من الخبر علی ان عمر کان یقرء صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین. و کذا جمع من الصحابة مع دعواهم ان هذا الجمع الموجود من تألیفات زید فی ایام ابی بکر و قد بقی حتی استنسخه عثمان سبع نسخ و بعث بها الی البلاد و احرق ما عداها من المصاحف المخالفة لذلک کمصحف ابنمسعود و ابی بن کعب و غیرهما. و یقولون ان القرآن کان متفرقاً فی القراطیس و الصحف و الحریر خلف فراش الرسول(ص) فجمعها علی(ع) فی ثوب و مضی بها الی بیته ثم الفها و اتی بها الیهم فلم یقبلوها فردها و لم یظهرها بعد ذلک لاحد، و یقولون انهم لم یقبلوه لاشتماله علی فضایح المهاجرین و الانصار و اسماء المنافقین و اسماء الائمة. ثم انهم نادا و ان کل من عنده آیة او سورة من کتاب الله فلیأت بهامع الشاهدین فمن اقام الشاهدین کتبوا عنه و من لم یکن عنده شاهدان لم یقبلوا قوله، و نتیجة ذلک ان هذا القرآن الموجود مستند الی شهادة الشاهدین و انت خبیر بما فی هذه الکلمات من التهافت و مخالفة السیرة المعلومة من الرسول(ص) لم یکن له فراش حتی یکون اوراق القرآن مطروحة خلفه و هل کانت بخط امیرالمؤمنین(ع) بالتمام من خلف الفراش فاین کان مصحف ابی و ابن مسعود و غیرها؛ و هل کانت مجموعة او متفرقة و هل اشتملت هی ایضاً علی تلک الاسماء اولاً، و هل کان(ص) یقرء ها کذلک علی الصحابة اویسترها عنهم و یطرحها خلف فراشه، و کیف یثبت عمر فی المصحف ما شهد به غیره و لا یثبت ما کان یقرئه هو فی صلوته اعنی (صراط من انعمت و غیرالضالین) و قدروا ان عایشة و حفصة قالتا ان هذه الایة (حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی و صلوة العصر و قومو الله قانتین). هکذا نزلت و لم یقبل عمر منهما مع ان هذا الخطاب بلفظه للرجال فکیف یختص بسماعه من النبی(ص) امرء تان ولا یشارکهما احد من الصحابة. هذا مع ان اذا لم یقبل عمر قولهما فکیف تقبله انت ایها الفاضل و تجعله دلیلا علی تحریف الکتاب الشریف و هذا ایضاً من کرامات الکتاب الشریف الذی (لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید) هذا مع شدة التعارض بینهما کما سنشیر الیه، ولا یخفی علی متتبع الاثار و السیر ان النبی(ص) کان فی شدة الخوف من المنافقین و المدارات معهم و تألیف قلوبهم حتی انه(ص) اخفی امر تبلیغ الولایة یوم الغدیر حتی ورد العصمة له من الله سبحانه فی سورة المائدة فی حجة الوداع ولو کان اسم علی(ع) بالولایة مذکوراً فی سایر السور المتقدمة صریحاً لما کان لخوفه و اخفائه وجه الی ان قال بعد تفصل واجوبة عن استدلالات صاحب فصل الخطالب، اذا تقررت هذه الامور فنقول لاشبهة فی ان هذا القرآن الموجود بین الدفتین منزل علی الرسول(ص) للاعجاز للتسالم علی نفی زیادة الایة والسورة فیها، والشک انما هو فی نزول ما عداه اعجازاً والاصل عدمه، و هذا الاصل حاکم علی عدم وجود حالة اجتماع تمام القرآن و اصالة عدم وصول التمام الیهم و اصالة عدم ظفر هم بتمامه و غیر ذلک و هو ظاهر. و من یدعی السقوط او الاسقاط فعلیه البینة کمن یدعی السقوط او الاسقاط من دواوین الشعراء المجتمعة بعد الشتات ولله المثل الاعلی ... الخ.» (نک: بروجردی، 1375ق: 138 ـ 142).
3 ـ آثار معاصر دربارۀ فصل الخطاب
در دورۀ معاصر، آثاری که به کتاب فصل الخطاب پرداختهاند، دو دسته هستند؛ یک. آثاری که مستقیماً به رد این کتاب پرداختهاند و مخاطب اصلی آنها، کتاب فصل الخطاب است؛ همانند:
1ـ تنزیه التنزیل، تألیف سید محمد علی شهرستانی، ترجمۀ علی رضا حکیم خسروانی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۷۱ هـ ق.
2ـ البرهان علی عدم تحریف القرآن، تألیف مرحوم میرزا مهدی بروجردی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۷۴ هـ ق.
از این کتاب نسخه خطی در فهارس خطی، نیافتم. نسخه چاپی به نام «برهان روشن» در سال 1374ق (بینا) و نیز 1375ق توسط کتابفروشی بوذرجمهری منتشر شده است. مؤلف نسخه جوابیه محدث نوری را دیده است؛ چون در ابتدای یکی از نسخههای خطی جوابیه، آمده است: «محضر مبارک حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا مهدی بروجردی ادام الله ظله العالی» (نک: نوری، 1373ق: 1)
3ـ آلاء الرحیم فی الرد علی تحریف القران، تألیف میرزا عبدالرحیم مدرس خیابانی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۸۱ هـ ق.
از این کتاب نسخه خطی در فهارس خطی، نیافتم. نسخه چاپی (63ص) در سال 1381ق (بینا) منتشر شده است. و در چند کتابخانه همانند ملک، وزیری یزد و آستان قدس رضوی و ... موجود میباشد.
4ـ الحجة على فصل الخطاب في إبطال القول بتحريف الكتاب، تأليف عبدالرحمن المحمدي الهيدجي ، المطبعة العلمیة، قم، تاریخ آذر 1363ش.
5ـ فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب (عرض و نقد)، نوشته محمد حبیب، بینا، 1386ش.
نیز، آثاری که ممکن است نامی از محدث نوری و کتاب فصل الخطاب نبرده باشند؛ ولی تدوین کتاب آنها به واسطه آرا و نظرات محدث نوری در فصل الخطاب شکل گرفته است؛ همانند:
1ـ اعتبارسنجی دیدگاه سید ابوالفضل برقعی در نسبت دادن تحریف قرآن به شیعه، نوشته سید محمد نبوی، شیعه پژوهی، پیاپی ۱۷، 1398ش.
2ـ نقد سندی و دلالی روایات تحریف نمای سوره یس در القرائات سیاری، نوشته میثم خلیلی، حدیث حوزه، پیاپی ۱۹، 1398ش.
با توجه به این نکته، آثار معاصر معرفی میشوند:
3 ـ 1 ـ کتابشناسی ردیههای معاصر بر فصل الخطاب و آثار مرتبط با آن
برای معرفی کتابهای ردیه معاصر، این آثار را در دو حالت مد نظر قرار میدهیم؛ اول، کتابهای در دسترس که بیشتر چاپ شدهاند یا مورد پیشنهاد قرار میگیرند؛ که تعداد کمی هستند و به زودی خواهند آمد؛ دوم کتایشناسی شناسنامهای کل آثاری که در صد سال اخیر منتشر شدهاند. این آثار نیز به دلایلی، در دو مقطع عرضه خواهند شد.
3 ـ 1 ـ 1 ـ کتابهای از تاریخ 1320ق تا 1435ق
در سال 1396ش کتابشناسی عدم تحریف قرآن، که توسط اینجانب تنظیم شده بود، توسط نشر مشعر منتشر شد. این کتابشناسی، کلیه مقالات، کتابها و پایاننامههای معاصر را تا سال 1392ش در بر دارد، که شامل حدود پانصد اثر میگردند؛ به همین دلیل و با وجود این کتابشناسی از ذکر عناوین آثار در این مقطع، خودداری مینماییم؛ و علاقمندان را به این کتاب، ارجاع میدهیم؛ نک: «استادی، کاظم (1396ش)، کتابشناسی عدم تحریف قرآن، قم: مشعر».
هر چند که لازم است یک جمعبندی از تعداد این آثار به نسبت سال تألیف یا انتشار آنها در این جا داشته باشیم.
از 1320ق تاریخ درگذشت محدث نوری تا 1400 قمری یعنی در مدت هشتاد سال، تنها حدود 50 اثر پیرامون عدم تحریف قرآن تألیف یا منتشر شده است؛ و از 1401ق تا 1435 قمری یعنی در مدت سی و پنج سال، بیش از 400 اثر پیرامون عدم تحریف قرآن تألیف یا منتشر شده است (نک: استادی، 1396ش: 199).
3 ـ 1 ـ 2 ـ کتابهای از تاریخ 1435ق تا کنون
آثاری که پس از سال 1392شمسی منتشر شدهاند و در کتابشناسی عدم تحریف قرآن وجود ندارند؛ به ترتیب تاریخ نشر، عبارتند از:
1ـ محمدی فرد، علی رضا (1393ش)، «نقد دیدگاه محدث نوری در استلزام اختلاف قرائات با تحریف قرآن»، مطالعات قرائت قرآن، ش3.
2ـ الهیدجی (۱۳۹۳ش)، «الحجه علی فصل الخطاب فی ابطال القول بالتحریف»، آفاق نور، پیاپی ۲۰ (پاییز و زمستان).
3ـ نقوی، حسین (1393ش)، «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»، معرفت ادیان، سال پنجم، تابستان شماره 3 (پیاپی 19).
4ـ نقوی، حسین (1394ش)، «نقدی بر نقد مقاله: تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»، معرفت ادیان، سال ششم، شماره ۲ (پیاپی ۲۲، بهار).
5ـ استادی، کاظم (1394ش)، «ارتباط اختلاف قرائات با تحریف قرآن»، پژوهشهای قرآنی، پیاپی ۷۴ (بهار).
6ـ زاهدی، عبدالرضا و اعظم پاک اندیش (1394ش)، «روایات ائمه معصومین و توهم تحریف قرآن با نگاهی بر آرای علامه عسکری»، مطالعات قرائت قرآن، پیاپی ۴ (بهار و تابستان).
7ـ حسینی شیجانی، سید جواد (۱۳۹۶ش)، «بررسی و نقد شبهه تحریف قرآن»، پاسخ، پیاپی ۸ (زمستان).
8ـ نبوی، سید مجید (۱۳۹۸ش)، «اعتبارسنجی دیدگاه سید ابوالفضل برقعی در نسبت دادن تحریف قرآن به شیعه»، شیعه پژوهی، پیاپی ۱۷ (پاییز و زمستان).
9ـ خلیلی، میثم وحسین مقدس (1398ش)، «نقد سندی و دلالی روایات تحریف نمای سوره یس در القرائات سیاری»، حدیث حوزه، پیاپی ۱۹ (پاییز و زمستان).
10ـ قلیزاده، مریم (1399ش)، «تحلیل انتقادی دلایل دوازده گانۀ محدث نوری در اثبات تحریف به نقیصه»، پژوهش دینی، دوره 20، پاییز ش41.
11ـ محمدی آشنانی، علی (1399ش)، «بررسی دلایل عدم ذکر نام حضرت علی علیه السلام در قرآن کریم از منظر سبک شناسی بیان مطالب در قرآن کریم»، پژوهش دینی، پیاپی ۴۱ (پاییز و زمستان).
3 ـ 2 ـ کتابهای ردیه در دسترس
اشاره شد که در دورۀ معاصر، رسالهها و کتابهای زیادی در رد فصل الخطاب و عدم تحریف قرآن، نگارش یافته (نک: استادی، 1396ش: سراسر متن)؛ که البته معمولاً محتوا و چهارچوب غالب این آثارِ معاصر، تکرار مکررات و به نوعی، رونویسی از هم میباشند. امّا آنچه اکنون پیرامون «تحریفناپذیری قرآن» در آثار معاصر، بیشتر در دسترس و مورد مراجعه برخی محققین و عموم مردم میباشد، چند کتاب معروفِ معاصر، میباشند؛ که همین آثار نیز، مطالب مکرر و مشابه بسیاری دارند؛ و برخی از آنها عبارتند از:
1ـ البیان فی تفسیر القرآن، تألیف سید ابوالقاسم خویی، موسسه خویی، نجف، 1334ش.
2ـ صیانة القرآن عن التحریف، تألیف محمد هادی معرفت، دارالقرآن الکریم، قم، 1368ش.
3ـ نزاهت قرآن از تحریف، تألیف عبدالله جوادی آملی، چاپ اسراء، قم، 1373ش.
4ـ القرآن الکریم فی روایات المدرستین (مناقشه مازعمه الاستاذ احسان الهي ظهير ـ الف حديث شيعي في تحريف القرآن و بيان زيف ما ادعاه)، تألیف سید مرتضی عسکری، کلية اصول الدين، قم، 1378ش.
چند دسته آثار پیرامون رد کتاب فصلالخطاب نگاشته شدهاند؛ برخی آثار به صورت مستقل به رد فصل الخطاب و محتوای آن پرداختهاند، و برخی به صورت ضمنی به این کار مبادرت ورزیدهاند. از سوی دیگر، برخی آثار نیز، الزاماً در صدد رد کتاب فصلالخطاب نبودهاند، بلکه قصد رفع اتهام این شبهه از شیعه، و حوالهکرد آن به منابع اهلسنت را داشتهاند.
ردیههای نگارش یافته پیرامون فصل الخطاب را میتوان به دوره حیات مؤلف و پس از آن تقسیم کرد. پس از بررسی منابع و مأخذشناسی آثار، مشخص شد که از زمان تألیف کتاب فصل الخطاب در سال 1292ق تا وفات مؤلف (1320ق)، یعنی حدود سی سال، تنها دو ـ سه اثر در رد این کتاب نوشته شده است؛ و پس از آن نیز تا سال 1400 قمری یعنی در مدت هشتاد سال، تنها حدود 50 اثر پیرامون عدم تحریف قرآن تألیف یا منتشر شده است؛ امّا از سال 1401ق تا 1435 قمری، یعنی در مدت سی و پنج سال، بیش از 400 اثر و مقاله پیرامون عدم تحریف قرآن نگارش یافته است.
با توجه به این که حجم زیادی از ردیههای بر فصل الخطاب، آثار و نوشتههای معاصر میباشند و پس از دورۀ حیات مؤلف، نوشته و یا منتشر شدهاند؛ در تحلیل این وضعیت به نظر میرسد که، جدای از تفاوت امکانات تألیف و نشر کتاب و شمار عالمان دینی در دورههای گذشته و حال، جو غالب حوزههای علمیه و علمای عصر محدث نوری، و سرآمد آنها میرزای بزرگ شیرازی، موافق انتشار کتاب فصل الخطاب و نظریه تحریف قرآن محدث نوری بودهاند؛ و به همین دلیل، ردیههای بسیار اندکی در سه دهه حیات مؤلف، بر کتاب فصل الخطاب نگارش یافته، که یکی از آنها در ایران و دیگری در عراق بوده است؛ و از ردیه سوم نیز، اطلاع دقیقی در دست نیست.
1. احمدی، راضیه (1390ش)، مرحوم طهرانی و دفاع از حریم قرآن در کشف الارتیاب، بینات، شماره 71.
2. استادی، رضا (1396ش)، آشنایی با تفاسیر به ضمیمۀ مسأله عدم تحریف قرآن، قم: ارزشمند.
3. استادی، کاظم (1396ش)، کتابشناسی عدم تحریف قرآن، قم: مشعر .
4. استادی، کاظم (1400ش)، و، «رساله جوابیه محدث نوردی در پاسخ به کیست؟»، مخطوط، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی.
5. استادی، کاظم (1400ش)، ل، «نسخهشناسی و بازشناسی کتاب کشف الارتیاب»، مخطوط، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی.
6. امین عاملی، سید محسن (۱۴۲۱ق)، اعیان الشیعة، بیروت: دارالتعارف.
7. بروجردی، میرزا مهدی (1375ق)، برهان روشن (البرهان علی عدم تحریف القرآن)، تهران: بوذرجمهری.
8. تهرانی، آقا بزرک (۱۳۹۳ش)، النقد اللطیف فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، مصحح النجفی، آفاق نور، پاییز شماره 20.
9. تهرانی، آقا بزرگ (1404ق)، نقباء البشر في القرن الرابع عشر، مشهد: دارالمرتضی.
10. تهرانی، آقا بزرگ (1408ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعه، قم: موسسه اسماعیلیان.
11. حسینیطهرانی، محمد حسین (1390ش)، آیت نور (یادنامه حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی)، مشهد: علامه طباطبایی.
12. خمینی، روح الله (۱۴۲۷ق)، أنوار الهداية فی التعليقة على الكفاية، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر تراث الإمام الخمینی.
13. شبیری زنجانی، سید موسی (1393ش)، جرعهای از دریا (ج3)، قم: موسسه کتابشناسی شیعه.
14. صحتی سردرودی، محمد (1374ش)، محدث نوری (روایت نور) ، قم: انصاریان.
15. فاضلقائینی، علی (۱۴۰۵ق) معجم مولفی الشیعه، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي.
16. اللامردی، محمد زکریا (1428ق)، فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب، بیروت: نشر مؤلف.
17. مدنی، سیدمحمود (1371ش)، میرزای شیرازی احیاگر قدرت فتوا، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
18. معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (1318ق)، کشف الارتیاب عن تحریف کتاب رب الارباب، مخطوط، تهران: کتابخانه آیت الله مرعشی، شماره 7361.
19. معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (1393ش)، کشف الارتیاب عن تحریف کتاب رب الارباب، تصحیح فتح الله نجارزادکان، مجله آفاق نور، پاییز شماره 20.
20. معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (1397ش)، تحقیق و تصحیح کتاب کشف الارتیاب فی تحریف کتاب رب الارباب، (در مجموعه تراث الشیعه القرآنی، ج8)، قم: مکتبة التفسیر و علوم القرآنی.
21. معرب تهرانی، محمود بن ابیالقاسم (بیتا)، کشف الارتیاب عن تحریف کتاب رب الارباب، مخطوط، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره ۵۴۹۳.
22. نجارزادگان، فتح الله (۱۳۸۴ش)، تحريف ناپذيری قرآن، تهران : مشعر.
23. نوری، حسین بن محمدتقی (1298ق)، فصلالخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب، نجف: چاپ سنگی.
24. نوری، حسین بن محمدتقی (1303ق)، رسالۀ جوابیه، نسخۀ خطی، نجف: کتابخانه آیت الله حکیم.
25. نوری، حسین بن محمدتقی (1373ق)، رسالۀ جوابیه، نسخۀ خطی، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 9125.
26. نوری، حسین بن محمدتقی (1419ق)، الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی، بیجا: مرصاد.