مختصات بنیادهای آزادی در اسلام؛ با تاکید بر آرای متفکران متاخر ایران
محورهای موضوعی : مجله پژوهش های سیاسی و بین المللیحاجی علی شیراوند 1 , حسن شمسینی غیاثوند 2 , علی فلاح نژاد 3
1 - دانشجوی دکترای گروه علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران
2 - گروه علوم سیاسی، واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی، تاکستان، ایران: نویسنده مسئول
3 - استادیار گروه علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران
کلید واژه: جهانی شدن, ایران, آزادی, دین اسلام, متفکران,
چکیده مقاله :
آزادی یکی از والاترین ارزش های اخلاقی در همه دوران ها شناخته می شود، به همین دلیل در تمامی مکاتب و ادیان الهی به موضوع آزادی پرداخته شده است. همچنین آزادی در کنار عدالت و برابری به عنوان مثلث فلسفه سیاسی شناخته می شود. سوال و هدف اصلی این پژوهش مختصات آزادی در آرای متفکران متاخر ایران با توجه به عنصر اطلاعات و جهانی شدن است. با این توضیح که مفهوم آزادی همانند دیگر مفاهیم اجتماعی با توجه به متغیر زمان و مکان معنا شده است. با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی می توان گفت که متفکران متاخر با توجه به مطلوبیت دموکراسی اجتماعی در جامعه و حقوق شهروندی تلاش کردند که در نگرش های خود نسبت به بنیادها و مختصات آزادی در اسلام بازنگری کنند. در این راستا موضوعاتی همانند توجه به آزادی های اجتماعی شهروندان، حقوق بشر، حقوق زن، فضیلت مندی، تفکر و عقلانیت، تفکیک عرصه عمومی از عرصه خصوصی، احترام به حقوق شهروندی و... مورد تاکید قرار گرفته اند.
_||_
فصلنامه پژوهش های سیاسی و بین المللی دوره 13، شماره 51، شماره پیاپی (51)،تابستان 1401، ص 368 ـ 347 |
مقاله پژوهشی
مختصات بنیادهای آزادی در اسلام؛ با تاکید بر آرای متفکران متاخر ایران حاجی علی شیراوند1، حسن شمسینی غیاثوند*2، علی فلاح نژاد3
تاریخ دریافت: 02/11/1400 تاریخ پذیرش: 22/01/1401
چکیده: آزادی یکی از والاترین ارزش های اخلاقی در همه دوران ها شناخته می شود، به همین دلیل در تمامی مکاتب و ادیان الهی به موضوع آزادی پرداخته شده است. همچنین آزادی در کنار عدالت و برابری بعنوان مثلث فلسفه سیاسی شناخته می شود. سوال و هدف اصلی این پژوهش مختصات آزادی در ارای متفکران متاخر ایران به توجه به عنصر اطلاعات و جهانی شدن است. با این توضیح که مفهوم آزادی همانند دیگر مفاهیم اجتماعی با توجه به متغیر زمان و مکان معنا شده است. با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی می توان گفت که متفکران متاخر با توجه به مطلوبیت دموکراسی اجتماعی در جامعه و حقوق شهروندی تلاش کردند که در نگرش های خود نسبت به بنیادها و مختصات ازادی در اسلام بازنگری کنند. در این راستا موضوعاتی همانند توجه به ازادی های اجتماعی شهروندان، حقوق بشر، حقوق زن، فضیلت مندی، تفکر و عقلانیت، تفکیک عرصه عمومی از عرصه خصوصی، رواداری اخلاقی، اخلاقی زیستن، گذار از ناسیونالیسم، انسان گرایی، مسئولیت پذیری اجتماعی و احترام به حقوق شهروندی دیگران مورد تاکید قرار گرفته اند.
واژگان کلیدی: آزادی، متفکران، ایران، جهانی شدن، دین اسلام.
مقدمه
دین و سیاست از دیرباز دو مقوله مهم در زندگی بشر بوده و به جهت اهمیت آنها در شکل دهی حیات بشر ، همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته اند . دانشمندان تعريف هاي گوناگوني براي دين و سیاست بيان كرده اند كه برخي از آن ها را در بیان مسئله يادآور مي شويم.دين در عرف قرآن، به سنت و روش اجتماعي كه در جامعه حكم فرماست، گفته مي شودو نوعي زندگي در دنياست كه صلاح دنيا را همراه با كمال اخروي و زندگي جاويدان نزد خداوند، تضمين مي كند
در تاريخ ايران هندسه مناسبات دين، دولت و جامعه يكي از مسائل مهم و بنيادي تلقي ميشود. چرا كه اين سه عنصر روابط بسيار نزديك و اندام واري در تاريخ تمدن ايران داشتهاند. دين مهم ترين عنصر هستي شناسي و انسان شناسي در جامعه ايران بوده است و بالطبع جايگاه تعيين كنندگي و نظام سياسي، اجتماعي و اقتصادي در ايران داشته است و كمتر اين جايگاه هستي بخش دين در ايران تقليل يافته است، گرچه روابط اين عنصر با عناصر ديگر يعني جامعه و دولت به لحاظ معنايي، مفهومي و شكلي تحولات خاصي در طول تاريخ داشته است. مفهوم آزادی بعنوان یکی از مهمترن محورهای اندیشه سیاسی معاصر شناخته می شوو.اما مولفه های آزادی در اندیشه سیاسی متفکران تحت عناصری همانند انسان شناختی، هستی شناختی، معرفت شناسی و همچنین مقتضیات زمانه است. اندیشمندان فلسفه سیاست از طیف های مختلف دیندار و سکولار، همواره در پی آن بودند که جایگاه ازادی در حکومت ها را بدست آورده بر اساس آن نظریه پردازی نمایند. بنابراین بحث از مبنای آزادی مساله محوری متفکران متاخر بوده است که دیگر مسائل سیاسی همانند حقوق بشر، حقوق شهروندی، مشروعیت و حاکمیت مردم بطور کلی بر محوریت آن می چرخیده است. بدیهی است که عناصر داخلی هر کشوری همانند نگرش متفکران سیاسی به مفاهیم سیاسی از جمله ازادی را تحت تاثیر قرار داده است.در این راستا می توان به گذار جمهوری اسلامی از دهه چهارم اشاره کرد.
پیشینه تحقیق
پژوهش های معدود صورت گرفته در حوزه ازادی در اسلام را میتوان بدین صورت بررسی کرد؛
-به نام آزادی: نقد و بررسی آراء شش متفکر عصر جدید؛ ایزایا برلین. ترجمه کاردان. کتاب حاضر حاوی نقد و بررسی آرا و نظریات شش متفکر اروپای غربی: "هلوسیوس"، "روسو"، "فیشته"، "هگل"، "سن سیمون" و "دومستر" است. متفکرانی که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم می زیسته اند و از نظر دوره بندی تاریخی، اندکی پیش از انقلاب کبیر فرانسه و تقریبا ربع قرن پس از آن را دربر می گیرد. "نویسنده به این دلیل به این متفکران توجه دارد که مغرب زمین به خصوص و جهان بشریت به طور کلی همچنان تحت تاثیر اندیشه ها و نظریه پردازی های آنان است. نویسنده اعتقاد راسخ دارد ما همچنان در دوران تاریخی خاصی به سر می بریم که در واقع ادامه و امتداد انقلاب کبیر فرانسه محسوب می شود... "سر آیزیا برلین"، "نویسنده در این کتاب، در بررسی های خود، در عین حرمتی که برای این متفکران قایل است گاهی آنان را در ارایه افکارشان افرادی کم توجه معرفی می کند. به عنوان مثال هنگام بحث و بررسی آرای روسو به فقدان صداقت او اشاره می کند...". برلین به گمان خود این نکته را نیز خاطر نشان می کند: "واقعیت آن است که روسو به حق از پر شور ترین و سرسخت ترین دوست داران آزادی است. او در نظریه پردازی های خود سعی کرده است آدمی را از هر بند و زنجیری رها کند؛ او با هر نوع محدودیتی مخالف است و به همین خاطر از هر قسم تعلیم و تربیتی، به عنوان نخستین مراحل محدودیت بیزار است. او با هر آن چه به آدمی تحمیل می شود سر عناد دارد و با هر آن چه آزادی طبیعی بشر را مخدوش کند، مخالف است. به رغم این همه، نویسنده معتقد است روسو در عین عشق به آزادی از جمله سرسخت ترین دشمنان آزادی در تاریخ عصر جدید به شمار می رود و سبب آن همان بی مسئولیتی است". برلین معتقد است "آزادی، آزادی است، نه برابری یا انصاف یا عدالت یا فرهنگ یا خوشبختی بشری یا آرامش وجدان".
-ایمان و آزادی؛ مجتهد شبستری؛ این کتاب دارای نه فصل و پنج پیوست می باشد. مجموعهی فصول و پیوستهای این کتاب، مقالهها و مصاحبهها و سخنرانیهایی است که در چند سال گذشته در نشریات مختلف کشور توسط محمد مجتهد شبستری منتشر شده است.پس از بررسی و تجدیدنظر در مقاله ها، این نکته معلوم شد که محور اساسی بیشتر آنها جستوجو وتاملهایی دربارهی ارتباط وثیق ایمان با آزادی اندیشه و ارادهی انسان است. به این سبب، کتاب حاضر را «ایمان و آزادی» نام گذاری شده است.محمد مجتهد شبستری یکی از بزرگترین عالمان دینی متاخر ایران است که از سویی با انبان معارف ایرانی - اسلامی آشناست و از سویی دیگر آموزه های دنیای جدید را به خوبی شناخته است.
- کتاب آزادی در اسلام؛ نبویان؛ این کتاب به کالبد شکافی مفهوم آزادی در اسلام و اندیشه مدرن میپردازد. این کتاب ، تلاشی است در جهت تبیین یکی از مهمترین و پرچالشترین مؤلفههای زیست اجتماعی و سیاسی که در دوران معاصر همواره نقل محافل علمی و فرهنگی بوده است. مقوله آزادی، از آنجا که در میان مکاتب مختلف حائز اشتراک لفظی وسیعی است، همواره دستخوش تفاسیر التقاطی فراوانی شده است که همین امر نیز ضرورت پرداختن عمیق به این مقوله را دو چندان میکند. از این رو کتاب آزادی در اسلام، به مثابه درآمدی بر تبیین معنای اصیل آزادی در فرهنگ اسلام و غیریت شناسی آن با آزادی در غرب میتواند مورد استفاده اندیشه پژوهان و پژوهشگران محترم قرار گیرد.
-ازادی در اسلام؛ کالبد شکافی مفهوم آزادی در اسلام و اندیشهی مدرن. جمعی از نویسندگان؛ این کتاب که از مجموعه کتابهای اندیشنامه معرفت دینی و حاصل تلاش جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان است . «تعریف انسان»، «در ناحیهی هدف» و «در ناحیهی موانع» عناوین گفتارهای ۳ گانه این کتاب هستند. از نظر این کتاب ضروری است که معنای آزادی را به درستی بشناسیم و به ویژه به تفاوت اساسی میان اندیشهی مدرن و اندیشهی عقلانی اسلام در تفسیر آزادی توجه نماییم تا مانع هر نوع سوء استفاده از آن گردیم.
- اندیشه و ایمان در آزادی؛ سروش محلاتی؛ بدون شک، در حقوق اسلامی، احکام متعددی وجود دارد که در نسبت آن با آزادی عقیده، باید تأمل کرد، احکامی همانند: جهاد ابتدایی به منظور دعوت به اسلام، کیفرهای مقرر برای مرتدان و محدودیتهایی که برای کتابهای ضلال وجود دارد. بهعلاوه، اصرار بر تدین در کارگزاران اصلی حکومت، و پذیرش دخالت دولت در مسائل اعتقادی و مسؤولیت آن در هدایت و تربیت دینی و دهها مسأله دیگر، با استنتاجات فوق، در تعارض است. گذشته از آنکه اساساً دین از بُعد قانون زندگی، که ریشه در ربوبیت تشریعی خداوند دارد، با جوهره لیبرالیسم در تضاد است و هرگز آن را تحمل نمیکند. از همین جا است که آزادی عقیده از نظر اسلام، دارای مبانیِ خاص و فروع و نتایجی ویژه است. در این نوشتار آزادی عقیده از زاویه کلامی، فقهی، عرفانی و حقوقی مطالعه شده و همراه با بررسی آرای متفکران گذشته، آرای انتقادی امروزین، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است.
-آزادی و حقوق بشر در اسلام: بیش از 50 نظریه از اندیشمندان غرب درباره اسلام؛ عطایی. هر جا سخن از آزادی می شود، هر کس مطابق با اندیشه، عقیده و خرد خویش آن را تفسیر می نماید که از میان همه آن ها دو تفسیر بیش از دیگران مورد توجه است: 1 - عده ای چنین تلقی می کنند که آزادی به معنای آن است که انسان در انجام هر عملی آزاد باشد و هیچ مانعی در مقابل تمایلات او نباشد که نتیجه چنین طرز تفکری جز هرج و مرج و اغتشاش چیز دیگری نخواهد بود. 2 - گروه دیگری آزادی را در اجرای عدالت فردی و اجتماعی و ادای حقوق اولیه فرد و جامعه می دانند. هدف عمده در این کتاب این است که تفسیر دوم را از طریق قرآن و روایات اهل بیت اثبات کند.
-ازادی در فلسفه سیاسی اسلام؛ منصور میراحمدی؛ پژوهش حاضر از یک مقدمه، سه بخش و یک جمع بندی و نتیجه گیری تشکیل شده است. در مقدمه به معرفی اجمالی اثر پرداخته شده است. بخش اوّل به تبیین مفهوم آزادی و تحلیل مفهومی آن اختصاص یافته است. در این بخش مفهوم عام و کلی آزادی و مؤلفه های سه گانه آن براساس دیدگاه مک کالوم توضیح داده شده است. سپس برداشت خاص فلاسفه اسلامی از این مفهوم مورد بررسی قرار گرفته، در نهایت براساس مؤلفه های سه گانه، تحلیلی از مفهوم آزادی سیاسی ارائه گردیده است. در بخش دوّم با عنوان مبانی آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام، با نگاهی مقایسه ای، اصول و مبانی اساسی و بنیادینی که توجیه-کننده ارزش مندی آزادی سیاسی است،مورد برسی قرار گرفته است. در بخش سوّم نیز براساس نتایج بدست آمده در بخش دوم، قلمرو آزادی سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام در مقایسه با فلسفه سیاسی لیبرالیسم بیان گردیده است و در پایان این بخش، مهم ترین مصادیق آزادی سیاسی و محدودیت در آنها بیان گردیده است. در نهایت، خلاصه ای از مباحث مطرح شده و نتایج بدست آمده در قالب جمع بندی و نتیجه گیری آورده شده است.
- آزادی سیاسی در اسلام ؛ محمود شفیعی؛ در نوشتهی حاضر، بنیادهای آزادی سیاسی به این دو مقوله ارجاع داده شده و به تفسیرهای امام خمینی و قاضی عبدالجبار در بستر کلام و فقه شیعی و اعتزالی توجه شده است. ادعای پژوهش این است که تفسیر شیعه از عقل در وجه کلامی ــ فقهی بهگونهای نیست که بتوان مبتنی بر آن به تأسیس نظامی مردم سالار که در آن آزادی سیاسی تحقق یابد، توفیق یافت. میان شیعیان، فقیهان اصولیِ عقلگرا، با وجود ــ اینکه عقل را یکی از منبعهای چهارگانهی شریعت در نظر گرفتهاند، تفسیری بهغایت کلی ــ انتزاعی از آن ارائه نمودهاند و در نتیجه، در مقام عمل هیچگاه نمیتوان از چنین عقلی در فهم احکام شریعت یا تأمل مستقل از شریعت مرتبط با حوزههای سیاسی و اجتماعی بهره گرفت. در مقابل، عقل اعتزالی از آنچنان کارایی و استقلالی برخوردار است که در سایهی آن نیاز به شریعتِ منقول بهمثابهی ضرورتی عقلی، برداشته میشود. انسان عاقل معتزلی قادر است مستقل از شریعت، مسئولیت اجتماعی خود را دریافت کرده، به صورت خودگردان به سامان دادن زندگی اجتماعی بپردازد. در عوض، در عرصهی فقه و کلام شیعی مقولاتی چون اصل «اباحه» در مقابل اصل «حظر» اعتزالی، ملاحظهی «فهم عرفی ــ عقلانی» در استنباط احکام شریعت، اعتقاد به «خطاپذیری مجتهدان» توجه به اصل «مصلحت» در عمل اجتماعی و مقولات دیگری از این دست، میتوانند زمینهی مناسبی برای به جریان افتادن ارادهی متغیر بشری در عرصهی بیانتهای تاریخ و جامعه به وجود آورند. همچنین، توجه به این مقولات در حوزهی سیاست میتواند به تحقق آزادی سیاسی کمک کند. در مقابل، عموم معتزلی مذهبان بر این عقیدهاند که انسان مدام درون مسئولیتهای عقلی پیشین قرار گرفته، اصل «محظور بودن» انسان در مقام عمل، امکان بهکارگیریِ ارادهی آزاد بشر در زندگی سیاسی و اجتماعی را با مشکل جدی روبهرو میسازد.
فیرحی در کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» سه مفهوم قدرت، دانش و مشروعیت را با رویکرد تحلیلی و تاریخی مورد بررسی قرار داده است و نص دینی را همواره در مرکز دایره ی فرهنگ سیاسی مسلمانان قرار می¬دهد و سپس با توجه به ساخت و روابط قدرت در جهان اسلام به تحلیل دانش سیاسی و سازوکارهای اقتداری آن در تمدن اسلامی می پردازد. داود فیرحی در این کتاب معتقد است وجوه سیاسی نص و شریعت وضعیت ویژه¬ای دارند که در قالب هیچ یک از دانش¬ها و نظریه¬های سیاسی دوره میانه به طور کامل لحاظ نشده اند. به سخن فیرحی تمدن اسلامی مبتنی بر وحی است که خود تفسیری بر نص و شریعت است و عمدتا با دو رویکرد شرق شناسانه مبتنی بر تجدد و سنتی بررسی شده است این دو روش مبانی و نتایج متفاوتی دارند اما به رغم تفاوت ها، شباهت هایی نیز می توان یافت. نصوص دینی به رغم معنای صریح مفردات آن، من حیث المجموع، در هیچ کدام از نظریه های سیاسی قابل جمع و استناد نبوده¬اند. و بناگزیر بخش هایی از آن در حاشیه قرار گرفته و برعکس بخش های دیگری نیز به تناسب سیاق و ساختار دانش سیاسی دوره میانه برجسته، تغلیظ و مرکزیت یافته اند. علاوه بر آثار فوق فیرحی در کتاب «دین و دولت در اسلام» و «فقه و سیاست» به موضوع سنت و تعارف و مولفه¬های آن بسیار پرداخته شده است.ولی در هیچ کدام از این آثار به بررسی مختصات آزادی های در اسلام در عصر جهانی شدن پرداخته نشده است.
چارچوب مفهومی
مفهوم ازادی
مفهوم آزادی از کلیدی ترین آرای فلسفی سیاسی مدرنیته و به نوعی مرکز ثقل اندیشه های این جهان بینی است. در نگرش مدرنیته آنچه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است، قدرت انتخاب و گزینشگری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه می یابد که میدانی برای انتخاب انسانها فراهم می آورد. در تمام جنبه های مدرنیته از پلورالیسم ارزشی، رد جبرگرایی تاریخی، ردآرمانشهرگرایی و دفاع از دموکراسی، آزادی محوری و دغدغه دفاع از آن قابل درک ومحسوس است. آزادی نیز مانند «فردیت» یکی از نتایج «خود بنیاد انگاری» است خود بنیادی آن گاه که در قلمرو عمل وارد می شود رنگ آزادی به خود می گیرد. شاید بتوان گفت ریشه فلسفه جدید، آزادی و اختیار انسان است آنجا که دکارت هم تاکید داشت: «به تجربه می یابیم که اراده من به هیچ حد و مرزی محدود نمی شود و حتی در حد و قواره خداوند است.» این نوع نگره به مجموعه نگرشها و روشها، سیاست ها و ایدئولوژیهایی اطلاق می شود که عمده ترین هدفشان فراهم آوردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است. شالوده، این مکتب، فرد گرایی است، این مکتب مانع خود را تمرکز قدرت می داند.ابعاد آزادی مدرن عبارتنداز؛
الف؛ گستره آزادی در عرصه علم اقتصاد: به معنای حفظ آزادی اقتصادی و دفاع از حریم مالکیت خصوصی و سرمایه سالاری و ترویج بازار آزاد و رقابتی، بطور کلی، هم عنان سرمایه داری ( کاپیتالسیم ) است و در عرصه فرهنگ؛ به مفهوم جانبداری از آزادیهای فردی و اجتماعی است .
ب؛ در عرصه علم سیاست، که بیشترین کاربرد را داشته است طرفدار هر چه بیشتر آزادی فردی و نهاد های مدنی در برابر اقتدار دولتی است .
ج؛ در عرصه علم اخلاق؛ لیبرال یک آیین یا آموزه اخلاقی تساهل گرا، انعطاف پذیر و اباحی مسلک است و در تقابل با شرع پرستی یا قانون مداری است .
د؛ در عرصه الهیات؛ عقیده بر این است که حقائق و گوهر دین با هیچ مقطع تاریخی و فرهنگی گره نخورده است و می توان آن را متناسب با فهم مدرن عرضه کرد . .
آزادی و مدرنیته
لیبرالیسم
انسان مداری ، عقل گرایی ، تجربه گرایی ، روشنگری سده ی هیجدهم و نوزدهم در تاریخ اندیشه غرب ، قید و بندهای آزادی فرد در مذهب ، سیاست و اقتصاد ، لیبرالیسم را تلاشی فراگیر و انقلابی نظری در جهت تعیین حوزه خصوصی و فردی و اقتصادی در برابر اقتدار بی چون چرای دولت و به مثابه ایدئولوژی سیاسی آغازی بود در دفاع از جامعه مدنی در مقابل اقتدار دولت . با تاکید بر همین اصول و ویژگی ها ، لیبرالیسم در تعریف واژگان به لیبرو (libero) به معنای انسان آزاد و لیبرتاس (libertas ) به معنای آزاد نمایان می شود . و در قاموس سیاسی لیبرالیسم فلسفه ای است مبنی بر اعتقاد به اصل آزادی از جهات گوناگون که در رنساس و اصلاح دینی نهفته است .
نگاه های متفاوتی به ریشه ها و مفاهیم بنیادی لیبرالیسم وجود دارد که هرکدام از این مولفه ها نمایانگر بخشی از اوصاف ذاتی لیبرالسیم است . اساسا هر گونه نحله ی فکری الزاما دارای مبانی و اصولی است که در سر فصل بررسی و نگارش این گذاره های فکری تاکید بر این دو اصل حائز اهمیت خواهد بود و در توجه به این اصول و مبانی است که رهیافت آزادی از آموزه لیبرالیسم منتج می شود . اعتقاد به برابری همه انسان ها ، عقلانیت محوری انسان ، قراردادی بودن نهاد دولت ، محدودیت قدرت حکومت به قانون ، نفی استبداد مذهبی ، توده ای ، طبقاتی و ضدیت با تمرکز گرایی ، انحصارگرایی و اقتدارگرایی... از مهمترین اصول لیبرالیسم در مفهوم وسیع آن می توان عنوان کرد بر طبق این اصول ، لیبرالیسم فرد را شالوده ارزشهای اخلاقی می شمارد ، و همه افراد را دارای ارزش برابر می داند ، بنابراین فرد باید در انتخاب هدف های خویش آزاد باشد . ( فولادوند ، 1377 . 375) و حق دولت برای دخالت در زندگی خصوصی و مدنی باید با قیودی نیرومند و مشخصی محدود گردد . (بشیریه ، 1390 . 11). فردگرایی از اصول هستی شناختی لیبرالیسم محسوب شده بنحوی که فرد نتنها بالاترین هنجار در روابط اجتماعی و سازمان های سیاسی بلکه همیشه مقدم بر جامعه و نمادهای آن محسوب می شود و دولت در مقابل جامعه مسولیت دیگری جزء پاسداری از حقوق فردی را ندارد . اصل حرمت گذاری به انسان به مثابه غایتی فی نفسه غالبا یکی از اصول اساسی فردگرایی لیبرال قلمداد می شود . (آربلاستر ، 1388 . 43 ).
ب) لیبرالیسم و آزادی
لیبرالیسم والاترین اهمیت را برای آزادی و حریم خصوصی قائل است و آزادی را به مثابه حوزه ای از عدم مداخله عنوان می کند و دولت و جامعه حق هیچ گونه تجاوز به آن را ندارد ، به خاطر همین موضوع در بررسی نگاه لیبرالیسم به آزادی با بررسی نظریات جان استوارت میل و آیزایا برلین که سرشناس ترین و برجسته ترین متفکران لیبرالیسم سیاسی غرب در زمینه آزادی به شمار می روند ، در صدد بیان هرچه بیشتر ارتباط لیبرالسیم و آزادی خواهیم بود .
ج) جان استوارت میل
جان استوارت میل معروفترین و اثر گذارترین متفکر غرب در زمینه آزادی است و کتاب او یعنی رساله درباره آزادی هنوز بعنوان کتاب مادر برای پژوهشگران مطرح است وی اولین متفکری در غرب است که به طور سیستماتیک به آزادی در غرب پرداخته است . آیزایا برلین ، میل را بنیان گذار لیبرالیسم نوین می داند و کتاب درباره آزادی را بیان کلاسیک هواداری از آزادی فردی توصیف می کند . در دنیای انگلیسی زبان هیج نامی به اندازه میل با لیبرالیسم پیوند نخورده و هیچ اثری لیبرالی مشهورتر از درباره آزادی نیست .( آربلاستر ، 1388 . 429)
میل معتقد است فرد و اجتماع و آزادی فرد به شرط اینکه از تعرض به آزادی دیگران یا برانگیختن آنها به اعمال خلاف پرهیز کند، باید نا محدود باشد . تنها بخشی از رفتار هر فرد که بخاطر آن در برابر جامعه مسئول و متعهد است ، رفتاری است که به دیگران مربوط می شود ، در بخشی که به خودش مربوط می شود، استقلالش حقا مطلق است. حکم فرد بر جسم و روح خویش رواست. (کاپلستون، 1388. 53). این توجیه مستقیما بر اصل فردگرایی استوار است و حامی این نظر است که زندگی هر فرد به خود تعلق دارد . و همچنین فرد آزاد ، مدعی آزادی سیاسی برای خودش می باشد و این ادعا نتیجه طبیعی آزادی فردی است. زیرا پس از قبول اصل کلی که بشر در نحوه تفکر و روش کار خود دارد به شرطی که مخل آزادی دیگران نگردد، آزاد است . (میل، 1385 . 14) میل آزادی را تحت سه وجه اصلی و مهم بحث می کند :
منطقه مناسب آزادی بشری در درجه اول شامل قلمرو هوشیار ضمیر اوست و در این منطقه است که وجدان انسان به جامع ترین معنای آن باید آزاد باشد . آزادی افکار و امیال ، آزادی مطلق عقاید و احساسات ( نسبت به کلیه موضوعات نظری ، علمی ، عملی ، اخلاقی یا الهی ) ضروری است . در درجه دوم اصل آزادی مقتضی این است که سلیقه و پیشه هر دو آزاد باشد یعنی ما باید آزاد باشیم که نقشه زندگانی خود را به هر نحوی که متناسب با خصلتمان بود بکشیم و هر طوری که دلمان خواست کار کنیم ، فقط به این شرط که مسئول عواقب اعمال خود باشیم . در درجه سوم آزادی فردی از لازمه اش این است که افراد بتوانند آزادانه و بی دغدغه خطر برای انجام هر منظور یا هدفی که منشا زیان و خسارت برای دیگران نیست با هم متحد شوند.(میل ، 1385 ، 4 ). میل معتقد بود همه انسان ها باید تربیت شوند و به تبع آن باید حق انتخاب داشته باشند ، و این انتخاب باید بلامانع و و فارغ از مداخلات دیگران باشد ، به همین دلیل میل وجه امتیاز آدمی بر سایر آفریدگان را آزادی گزینش می دانست و تساهل را موجب توسعه فردیت و رشد اجتماعی و تنوع شیوه های زندگی ، و آن بهترین شیوه خواهد بود زیرا فرد به خواست و اراده عقلانی خویش آن را انتخاب کرده است اصل آزادی میل فقط زمانی وارد عمل می شود که سطح معینی از پیشرفت فرهنگی و اقتصادی حاصل شده باشد و این مسئله با ارجاع صریحی به درک و برداشت او از پیشرفت مشخص می شود. ( هلد، 1384 . 137(
آیزایا برلین
گسترده ترین نظریه ای که در عصر حاضر بیش از سایر نظریات در خصوص آزادی مطرح و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد ، و از پایه های تئوریک محققان برای تحلیل آزادی واقع می شود ، نظریه آیزایا برلین در مورد آزادی ، یعنی آزادی مثبت و منفی است . که گاهی از آزادی مثبت به نام آزادی برای و آزادی منفی همچون آزادی از یاد می شود . لیبرالیسم غالبا آزادی را به گونه ای منفی ، و به مثابه شرایطی که در آن شخص مجبور نیست ، مقید نیست ، در امورش مداخله نمی شود ، و تحت فشار قرار نمی گیرد ، تعریف می کند. برلین معتقد است ، بیش از دو مفهوم از آزادی وجود دارد . ولی من فقط دو مفهوم از آن را بررسی کرده ام از این گذشته من فقط درباره آزادی سیاسی نوشته ام ، نه آزادی به طور کلی . (برلین ، 1371 . 177) . برلین به طور کلی برلین آزادی را دو گونه می داند :
1 ) آزادی منفی ؛ 2 ) آزادی مثبت . آزادی منفی در پاسخ این سوال مطرح می شود : چیست و کجاست آن قلمروی که در محدوده آن مشخص – یا گروهی از اشخاص – عملا آزادی دارند یا باید داشته باشند . آزادی منفی در پاسخ به این سوال که تا کجا باید بر من حکومت کنند عرضه شد.(برلین ، 1380 . 237). به طور کلی آزادی منفی یعنی فقدان موانع ، نبود قید و بندهای تحمیلی دیگران . (برلین ، 1389 . 14) .
آزادی منفی چیزی است که حدود آن را در هر مورد نمی توان به آسانی مشخص کرد در ظاهر چنین می نماید که آزادی منفی به طور ساده همان مختار بودن انسان در گزینش و انتخاب است که در سر دو راهی صورت می گیرد . برلین در این خصوص عنوان می کند ؛ من معمولا به میزانی که شخص یا اشخاص دیگر در فعالیتم مداخله نکنند آزاد نامیده می شوم . آزادی سیاسی در این مفهوم صرفا حوزه ای است که در آن شخصی می تواند بدون اشکالتراشی دیگران عمل کند . اگر دیگران مانع از انجام کاری بشوند که در صورت عدم مداخله آنها می توانستیم انجام دهم ، به همان میزان آزاد نیستم. (آربلاستر ، 1388 . 84). طبق نظریه هایی که به استقلال ، خودآیینی و خود فرمانی فرد توجه ویژه دارد ، آزادی مثبت در پاسخ به این سوال مطرح می شود که منشا کنترل یا نظارت که می تواند کسی را وادار سازد که به فلان طرز خاصی عمل کند یا فلان طور معین باشد چیست و کیست ؟ به طور کلی مفهوم آزادی مثبت در برابر این سوال که چه کسی بر من حکومت می کند عرضه شد .( برلین ، 1380 249 )
بنیان های آزادی در اندیشه اسلام
اسلام فرد را از خود بزرگ بینی و تنگ نظری پاک می کند و از بردگی و بی عدالتی می رهاند. با رشد شخصیت انسان در توحید، آن نیروی محرکه، شخصیت کامل انسان را از خلقت رها می کند. الگوی واحدی که الگوی تمام بشریت است، محمد مصطفی (ص). ایدئولوژی کامل، جهان شمول و جاودانه اسلام که در گذر زمان می تواند تکامل یابد و با حفظ اصول اساسی و جهانی متناسب با طبیعت انسان، پیشرفت دائمی انسان را تضمین کند. انسان حق اصلاح اخلاقی و اجتماعی را دارد اما فقط در چارچوب شریعت الهی. اصلاحات باید در فضایی از امنیت و امنیت ایجاد شود که در آن انسان آزادانه فکر کند، تامل کند و انسانیت خود را بیان کند. انسان باید این آزادی را داشته باشد که آگاهانه به دنبال آرمان خود در محیط عدالت، صلح و مدارا باشد. در غیاب خالق و پاسخگو، مفاهیم غیرمسئولانه و بیش از حد اغراقآمیز آزادی که توسط دموکراسی و نظریههای مدرن آزادی بیان بیان شده است، منجر به فقدان معنویت، فساد و زوال اخلاقی در جامعه میشود. ناگزیر به نژادپرستی، ناسیونالیسم و ذهنیت قبیله ای می انجامد. آزادی واقعی در التزام به سنت محمدرسول الله (ص) و پذیرش مسئولیت در آن روز عظیم پاسخگویی است. تعهد و مسئولیت پذیری بخشی جدایی ناپذیر از یکدیگر را تشکیل می دهند که قابل تفکیک نیستند.
الف ) مبانی هستی شناسی
جهان دارای مبدا و معاد است و برای انسان ، وحی و رسالت آمده است و انسان در عین طبیعی بودن ، دارای ماهیتی فرا طبیعی است . او مسافری است که عواملی را پشت سر گذاشته و عوالمی را پیش رو دارد و با مرگ ، نابود نمی گردد ، بلکه روحش ، از عالمی به عالم دیگر منتقل می گردد . با تاکید بر این مفاهیم ، آموزه های اصلی و ابتدای تشیع که اصل اعتقاد به توحید و به واسطه ی آن یکتاپرستی و نفی شرک و اعتقاد به خداوند ، به عنوان یگانه خالق هستی را تشکیل می دهد . خداوند اولا و بالذلت مالک اصلی جهان است و همانا او مالکیت مطلق بر جهان و عالم خلقت دارد و خلقت با تمام ابعادش مخلوق اوست و تنها اراده ی که بر جهان هستی حاکم است ارادهی الهی است . (طالقانی، 1344. 143).
توحید در آموزه های شیعی و اسلامی به عنوان یک اصل اساسی محسوب می شود و نتنها توحید را عقیده ای قلبی و درونی به یگانگی و وحدانیت خداوند و نفی شرک دانسته ، بلکه در ظاهر و در اجتماع نیز انسان را به استقلال و مبارزه دعوت می نماید . با در نظر گرفتن این موضوع ، آموزه های تشیع معتقد به نظام تکوینی و تشریعی در اندیشه توحیدی است . به نحوی که در بعد تکوین معتقد به تاثیر تمام و کمال خداوند در جهان و نطام هستی ، و در بعد تشریعی خداوند است که صاحب و مالک مطلق جهان هستی است . و با اعتقاد به همین مفاهیم بالطبع برخی از مردم ارباب برخی دیگر نخواهند بود .... آموزه های شیعه بر این نکته تاکید فراوان دارد که دین بعد تشریعی حاکمیت خداوند است و نیز برای ارج گذاری به انسان و کرامت انسانی است و نه برای به خدمت گرفتن آن .(طالقانی ، 1344 . 29 )
با چنین نوع نگرشی است که امکان وجود هیچ گونه واسطه گری و قیم ماآبی بین خدا و خلق خدا پذیرفته نخواهد بود . چون در این بین خدا ، خدای همه می باشد و پذیرش ربوبیت و وحدانیت الهی موجب ایجاد تحول در جوامع انسانی شده و در نهایت آزادی و رهایی انسان از هر قید و بندی را به ارمغان خواهد آورد ، از این رو توحید چه در تکوین و چه در تشریع ، مانعی مهم در به بند کشیدن انسان به وسیله همنوعان خود می گردد و بدین وسیله در حقیقت به آزادی فطری و ذاتی خود دست می یابد . هرچند حاکمیت در بعد تکوین و تشریع متعلق ذات خداوند است . ولی در آموزه های شیعه و اسلام اذعان شده است که خداوند مرتبه ای از مراتب ولایت خود را چه در بعد تشریع و حتی در تکوین به عده ای واگذار نموده است که بر این اساس در متون دینی ادیان توحیدی ، نیز خداوند مرتبه ای از ولایت و حاکمیت را به پیامبران اعطا نموده است از نظر فلسفه ی سیاسی اجتماعی اسلامی ، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا ، پذیرش حکومت مطلقه ی افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد ، بلکه از نظر این فلسفه ، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع ، مسئول می سازد و افراد را ذی حق می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی می کند (مطهری ، 1374 .554 ). و با در نظر قرار دادن این مفاهیم ، اساس طرح ولایت پیامبر و امام معصوم در کنار آزادی نه به مفهوم محدودیت آزادی انسان ، بلکه در راستای بهره برداری صحیح از این موهبت الهی قلمداد می گردد.
ب) مبانی انسان شناسی
با توجه به مبانی هستی شناسی آزادی در آموزه های اسلامی خصوصا تشیع ، انسان شناسی نیز در تعریف آزادی بسیار حائز اهمیت است و به همین خاطر تعریف آزادی با تعریف انسان ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد ، زیرا آزادی حق و از اوصاف طبع بشر است و از این رو هر نوع تعریفی از انسان در درک و فهم از آزادی نقش بسزایی خواهد داشت ، می توان گفت بدون ارائه تعریفی از انسان تعریف آزادی ممکن نخواهد بود ، به همین جهت تفسیر آزادی به انسان شناسی بستگی دارد و به طبع آن انسان شناسی نیز به هستی شناسی ، بر این اساس برای جستجوی بنیان ها و پایه های اساسی در باره انسان با رویکرد مبانی اسلامی – شیعه ، ضرورت دارد تا به گویا ترین سند مسلمانان یعنی کلام وحی توجه داشت . در توجه به مبانی انسان شناسی در اسلام و منبع آن قرآن می بایست به اصولی که اصلی ترین موضوع آن در خصوص خلافت انسان و جانشینی خداوند در زمین است و در آیات بسیار مطرح گردیده ، از جمله آیه ی ( و اذقال ربک الملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه ) ؛ ( سوره بقره آیه ی 30 ). ( به خاطر آور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد ) . لذا عنوان خلافت انسان در زمین به جهت دارا بودن انسان از عقل ، اراده و آزادی به خاطر رساندن انسان به کمالات شایسته اجتماعی و فردی است و انسان به تنهایی چنین شایستگی را نسبت به سایر آفریده ها را دارد . با توجه به همین اصول و مفاهیم اساسی یاد شده است که نوع نگاه به مسئله ی خلافت انسان بازتاب این امر است که نگاه به انسان و متعلقات او ، از جمله آزادی ، باید مومنانه و در چارچوب مفاهیم و آموزهای دین باشد .
به همین در آموزهای شیعه انسان به راهنما و عقل منفصل نیاز دارد که با دارا بودن عقل درونی و بیرونی و وجود ذات ناخود بسند هرگز نمی تواند با عقل درونی به زندگی سیاسی و اجتماعی خود سامان دهد . مفاهیم شیعه به این امر تاکید دارند که حرکت به سوی تعقل و علم ، مرحله ی خطرناک است و بدون رهبری عالی ، انسان و اجتماع به سوی سقوط می رود به همین خاطر برای رهایی از این وضعت ، فقها و عرفای شیعه انسان را کاملا نیازمند به عقل منفصل می دانند تا ذات ناخودبسندی او را هدایت نماید . در مقایسه و تبیین این مفاهیم است که تضاد انسان شناسی اسلامی – شیعی با انسان شناسی غرب نمایان می گردد . چرا که در غرب ، مفهوم انسان خود خودسالار – خودسامان و متکی به عقل فردی است و در حالی که در اندیشه اسلامی – شیعی برای رفع اختلاف به عقل منفصل نیاز است . حال آنکه در اندیشه غرب خود انسان با اتکا به عقل درونی خود و با در نظر گرفتن نفع شخصی و با محاسبه گری برای رفع اختلاف اقدام می کند . با توجه به همین نوع متفاوت نگاه به انسان در آموزه های اسلام و غرب است که هدف نهایی انسان برای رسیدن به کمال و سعادت واقعی را می توان در دو پرسش اساسی خلاصه کرد. الف ) ویژگی انسان و آزادی انسان در غرب با سوال آزادی از چه ، و ب ) ویژگی انسان و آزادی انسان در اسلام – تشیع با سوال آزادی برای چه ، آغاز می شود . این درحالی است که در غرب آزادی برای آزادی خواسته می شود و در اسلام آزادی برای سعات نهایی بشر که همانا رستگاری در این دنیا و آخرت ، در غرب در کنار آزادی چیزی دیگری وجود ندارد و اساسا نباید در کنار آزادی چیز دیگری را قرار داد و به تعبیر دیگر نباید به آزادی شرک ورزید .
در منطق و فلسفه ی اسلامی ، فطرت عقل را همان ادراکات بدیهی و طبیعی که به وسیله ی عقل انجام می شود گویند . به نحوی که انسان ذاتا دارای یک سلسله اداراکات طبیعی و غیر اکتسابی است که به وسیله فطرت عقل تحقق می پذیرد . حالت دوم ، فطرت دل که به علم حضوری انسان نسبت به برخی از حقایق تعریف شده است ، با توجه به دو گونه تعریف ذکر شده از فطرت ، می توان تعابیر مختلفی همچون آگاهی، پرستش، عشق، علم، ادراک، دانش ... داشت .(شیرازی، 1362 . 16 )
بر همین مبنا و اصول است که کسانی که جهان و انسان را در ماده خلاصه می کنند ، اساس آزادی را تمایلات نفسانی و اراده ی فردی می دانند ، آنان معتقدند که آزادی انسان ، یعنی توان او در انتخاب هر چیز و از جمله بردگی برای انسان های دیگر ، انسان آزاد است که دین را بپذیرد یا نپذیرد اگر بپذیرد مانع بر او نیست ، زیرا هیچ حقیقتی را از دست نداده است. اما در مکتب وحی ، این رهایی مطلق ، به معنای بردگی است ، زیرا چنین آزادی مطلق برای انسان ، اسارت او در دست آرزوها و هوس ها می باشد و او در واقع از هوای درونی اش پیروی می کند . (جوادی آملی ، 1379 . 29). چنانچه در آیه شریفه می فرماید : افرایت من اتخذ الهه هواه ...آیا دیدی آن کسی را که هوای خود را خدای خویش قرار داد ... )) (سوره الجاثیه ، آیه 23).
ج ) مبانی معرفت شناسی
آموزه های شیعه بر این اصل معتقد است که عقل استدلالی و برهانی به تنهایی برای اثبات حقیقت کافی نیست بلکه باید آمیخته با معارف دیگر نیز باشد و اینکه در معرفت شناسی آموزه های شیعه علاوه بر آشتی و آمیزش معرفت استدلالی با دیگر معارف ، مرتبط ساختن آنها با وحی و سنن نبوی و علوی ضروری و لازم می باشد . به همین خاطر عقل یکی از مهمترین مبانی معرفت شناسی است که هر گونه بحثی از مبانی آزادی در آموزه های شیعه بدون توجه به آن کامل نخواهد بود . وجود عقل در درون آدمی از وی یک موجود انتخاب گر ساخته است و در نتیجه انسان در پرتو آن صاحب اختیار و اراده می باشد . آزادی انسان بر اساس عقل پذیرفتنی خواهد بود ، بشر مختار و آزاد آفریده شده ، یعنی بر او عقل ، فکر و اراده داده شده است . (مطهری ، 1374 . 385 ).
در مفاهیم مبنای شیعه وجود عقل در آدمی ، هر چند از وی موجودی انتخابگر و صاحب اختیار و اراده می سازد و در نتیجه آن می تواند آزادانه انتخاب کند ولی این عقل متصل و آمیخته در شریعت است و در صورتی که مستقلا مطرح شود ، در آموزه های شیعه ارزش چندانی نخواهد داشت . آزادی در اندیشه ها و آموزه های تشیع نتنها حقی طبیعی محسوب نشده بلکه وضعیتی والاتر به آن عطا شده است ، و آن را جنبه ی الهی ضمیر انسان قلمداد کرده اند ، و به خاطر وجود همین اصل و برداشت از منظر حقوقی و فقهی ، آزادی صفت تکلیف را نیز به همراه می آورد ، زیرا در تشیع ،آزادی خود حق نیست بلکه تکلیف است و به دلیل وجود اصل کمال جویی در ذات انسان نباید هیچ گونه مانع و سدی در راه آن ایجاد گردد.
در نگرش تکلیف گرایانه فقهی تشیع ، از آنجا که دغدغه اصلی فقه ، روشن کردن تکلیف مکلفان در قالب های واجب ، حرام ، مستحب و مکروه بوده است و این پنج قالب اساسا مبتنی بر تعبد است و در نهایت ارائه گزاره های تکلیفی برای انسان ها است . به همین خاطر آزادی در نگاه تکلیف گرایانه ، به دو دسته تقسیم می شود ، آزادی اجتماعی یا بیرونی ، آزادی معنوی یا درونی . در آزادی معنوی ، هنگامی که انسان خود را برده و بنده ی انحرافات فکری و نفسانی قرار ندهد به آزادی درونی دست یافته است و هنگامی که دیگر انسان ها مانع و خللی در مسیر هدف وی نباشند آزادی جنبه ی بیرونی پیدا خواهد کرد .
اسلام حاوی «نشانگان و بذرهای آزادی» است، یعنی مفاهیم یا اعمالی که آزادی دینی را بهطور قابل توجهی بیان میکنند، اما از یک حق کامل و بهطور گستردهای مورد احترام بشر برای آزادی دینی فاصله دارند. اگر این دانه ها پرورش یابند، ممکن است در شکوفایی کامل به آزادی مذهبی تبدیل شوندداین نشانگان عبارتنداز؛ هفت بذر و نشانه عبارتند از:
1- آیات قرآن و تفسیر آنها. یکی از آیه های قرآن بیش از هر آیه دیگری اهمیت آزادی را بیان می کند: «در دین هیچ اجباری نیست، هدایت حقیقی از گمراهی جدا شده است، پس هر که خدایان باطل را انکار کند و به خدا ایمان آورد، محکم ترین دست را چنگ زده است. یکی که هرگز نمی شکند.» در دین هیچ اجباری وجود ندارد. این بیانیه به دلیل صراحت و سادگی که با آن اجباری را که آزادی مذهبی ممنوع می کند، منع می کند، قابل توجه است. به ندرت می توان چنین توصیه مستقیمی به آزادی در متون مرکزی هر سنت مذهبی یافت. آیه - قرآن 2: 256 - در 114 سوره یا کتاب قرآن فراموش نشده است، بلکه توسط طرفداران آزادی بارها و بارها از طریق سنت اسلامی تأکید شده است. برای مثال، در قرون اولیه اسلام، مکتب معتزله که بر عقلانیت تأکید میکرد، بر اساس این آیه استدلال میکرد که ایمان باید «عمل قلبی» و در نتیجه بلامانع باشد. آزادی زیربنای درک این مکتب از جهان به عنوان «محل آزمایش» است که در آن انتخابهای مردم پیامدهایی برای آخرت دارند. فارابی، فیلسوف قرن دهم، این بینش معتزله را در قلمرو سیاسی، که به نظر او باید آزادی کامل باشد، به کار برد. دانشمند یوهان فریدمن در کتاب خود با عنوان تساهل و اجبار در اسلام می نویسد: امروزه از این آیه دائماً برای اثبات مفهوم تساهل دینی در اسلام استفاده می شود.
2-دومین نطفه آزادی، زندگی حضرت محمد است. مسلمانان زندگی پیامبر (ص) را - آنچه که او گفت، آنچه انجام داد - در احادیث ثبت شده، تقریباً به اندازه قرآن به عنوان منبع ایمان، شریعت و اخلاق مهم می دانند. در زندگی او می توان اشاره هایی به آزادی مذهبی پیدا کرد. زندگی پیامبر پس از اولین وحی بر او در سال 610 به طور معمول به دو دوره تقسیم می شود: یکی در شهر مکه (610-622) و دیگری در شهر مدینه (622-632). در دوران مکه، پیروان او افزایش یافتند، اما در اقلیت باقی ماندند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. آزمون واقعی اینکه آیا زندگی پیامبر اسلام به آزادی مذهبی اشاره دارد یا خیر، در رفتار او نهفته است، زمانی که او از قدرت یک حاکم و فاتح سیاسی برخوردار بود. این آزمایش در بخش مدینه از زندگی او رخ می دهد. این کتاب شواهدی برای تساهل مذهبی در این بخش از زندگی او پیدا میکند، از جمله قانون اساسی مدینه، پیمانی که تساهل را برای اقلیتهای مذهبی از جمله یهودیان تعیین میکند و در عین حال به دورههایی از فتح و اعدام مخالفان اشاره میکند.
3-سومین بذر آزادی، تاریخ تساهل مسلمانان با غیر مسلمانان است. از حکومت محمد یک عمل پدید آمد که میتوان آن را بذر آزادی در نظر گرفت: ایجاد وضعیت ذمی، ترتیبی دائمی برای غیرمسلمانانی که تحت حاکمیت مسلمانان زندگی میکنند و به آنها اجازه میدهد تا دین خود را آزادانه عمل کنند و در عین حال خراج به دولت بپردازند. . باز هم، نامیدن این عمل بذر آزادی به این معناست که لیوان نیمه پر و نیمه خالی است. معیاری از آزادی وجود دارد، اما از حق کامل انسان برای آزادی مذهبی فاصله دارد. خوشبینان و بدبینان نسبت به آزادی مذهبی در اسلام به ترتیب ادعا می کنند که لیوان را نیمه پر می دانند و وضعیت ذمی را سنت قابل ستایش تساهل و نیمه خالی می دانند و آن را وضعیتی تحقیرآمیز برای شهروندی درجه دوم می دانند که گاهی اوقات می تواند اشکال وحشیانه ای به خود بگیرد. . هر دو دیدگاه می توانند شواهدی پیدا کنند. وضعیت اقلیت به تنهایی آزادی مذهبی نیست. توسعه به سمت برابری شهروندی مورد نیاز است.
4- نطفه چهارم اسلام لیبرال است. در برخی از بخشهای تاریخ، برخی از کشورهای مسلمان میزبان لیبرالیسم بودهاند. لیبرالیسم در اینجا به معنای رژیم قانون اساسی است که با حاکمیت قانون، شهروندی برابر، مجلس قانونگذاری منتخب، آزادی های مدنی، بازارهای آزاد، و بله، آزادی مذهبی مشخص شده است. مناطقی که لیبرالیسم در آن بیشترین جایگاه را به دست آورده است، امپراتوری عثمانی در قرن 19 است. ایران در اوایل قرن بیستم مصر در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، به ویژه دوره 1923-1952. تونس در اواسط قرن 19; و مناطق به شدت مسلمان امپراتوری روسیه - که امروزه به عنوان جمهوری های آسیای مرکزی شناخته می شوند - در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20.
5-پنجمین نطفه، مدافعان مسلمان معاصر آزادی مذهبی هستند. در حالی که تجارب اولیه در رژیمهای مسلمان لیبرال تحت تأثیر این یا آن شکلی از غیرلیبرالیسم قرار گرفت، امروزه علما، حقوقدانان، روحانیون و فعالان مسلمانی وجود دارند که از آزادی مذهبی به عنوان یک اصل اسلامی دفاع میکنند. آنها بذر آزادی هستند. استدلال آنها تنوع را می پذیرد. برخی بر لغو مجازات اعدام برای ارتداد و توهین به مقدسات تمرکز می کنند، موضوعاتی که در سال های اخیر سرفصل های جهانی را فراگرفته است. برخی خواستار لغو مجازات اعدام برای این تخلفات اما حفظ سایر تحریم های قانونی هستند. دیگران خواستار آزادی دینی به طور کامل هستند: ارتداد و توهین به مقدسات جرم انگاری نمی شود، وضعیت ذمی وجود ندارد، بدون تبعیض
مین گذاری همگام با مفهوم بذر آزادی، آزادی مذهبی به طور جزئی و گوناگون تحقق می یابد.
6-نطفه ششم آزادی در قانون و نهادها در کشورهای دارای اکثریت مسلمان است. همانطور که کتاب به طور کلی استدلال می کند، تنها حدود یک چهارم کشورهای با اکثریت مسلمان از آزادی مذهبی به شیوه ای قوی محافظت می کنند. بسیاری کنوانسیونهای حقوق بینالملل را امضا کردهاند که آزادی مذهبی را بیان میکنند، اما برخی دیگر کنوانسیونهای جایگزینی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی در سال 1980 ایجاد کردهاند که حمایتهای آن ضعیف است. با این حال، می توان گفت که سپرده قانونی آزادی مذهبی وجود دارد که می توان آن را گسترش داد.
7-هفتمین و آخرین نطفه جدایی دین و دولت است. همانطور که مورخ ایرا لاپیدوس استدلال می کند، در تاریخ اسلام، به جز چند دوره، از جمله دوره تأسیس، مقامات دینی و زمانی فرق گذاشته شده است. انواع مختلفی از این تمایز وجود دارد و گاهی مراجع دینی و زمانی کاملاً در یکدیگر نفوذ کرده اند. تمایز همیشه به معنای آن چیزی نبوده است که توماس جفرسون در نامه ای به انجمن باپتیست دانبری در مورد دیوار جدایی بین کلیسا و دولت نوشت. معنی تمایز این است که دو مرجع مجزا وجود داشته باشند و در یکی ادغام نشده باشند. و مانند تاریخ مسیحیت، این پایهای است که میتوان بر اساس آن جدایی قویتر از آزادی مذهبی ایجاد کرد.این هفت دانه آزادی، ترکیبی از صداقت و امید را در کتاب منعکس می کند. جهان اسلام به طور کلی فاقد آزادی مذهبی است، اما دارای پتانسیل بسیار بیشتری است.( دانلید فیلیوت. https://religiousfreedominstitute.org/)
انواع آزادی
در الگوی سهگانه اندیشه سیاسی اسلام به سه نوع یا سه سطح آزادی میتوان دست یافت.
1- آزادی فكری-كلامی
-این نوع از آزادی از چگونگی رابطه انسان و خداوند تولید میشود و موجودیت مییابد. - این نوع از آزادی در ادبیات دینی با مفهوم و دوگانه "جبریا اختیار" پیوند خورده است. لازمه آزادی وجود اختیار و اراده آزاد است. در عین حال این وضعیت به آزادی مطلق انسان نمی انجامد.
-انسان از نظر تكوینی آزادی عمل دارد و برخلاف سایر موجودات میتوانند به راههای گوناگونی حركت كنند. با این همه با توجه پذیرش مفروضات هستیشناسانه و اسلامی انسان مومن، آزادی تكوینی انسان با تشریع و فقه محدود میشود و از این حیث "آزادی مسئولانه" مفهومسازی میشود. انسان آزاد است اما باید پاسخگوی انتخابهای خود در قبال خداوند باشد. -این نوع از آزادی به طور "غیر مستقیم" بر سیاست اثرگذاری دارد و نه به طور "مستقیم". به طور مثال اگر فردی جبرگرا شود این اعتقاد به جبرگرایی به طور واسطهای رفتار سیاسی فرد را تحتتاثیر قرار میدهد.
- اصل نفی ولایت انسان بر انسان دیگر مگر به اذن الهی، نیز به تولید آزادی كلامی میكند.
- با توجه به سنت آزمایش الهی، ضرورت آزادی عمل انسان تبیین میشود. آزمایش الهی دارای مفروضی به نام آزادی است.- مفاهیم خلافت الهی انسان بر زمین نیز خبر از آزادی عمل انسان و استعداد دوگانه وی برای تحقق یا عدم تحقق عینی آن میدهد. نظارت مومنان بر رفتار یكدیگر و امر به معروف و نهی از منكر نیز نشان از آزادی عمل انسانها دارد و اینكه این نظارت میتواند بر رفتارها اثرگذاری داشته باشد.
- آزادی در اندیشه سیاسی اسلام، ارزش مطلق نیست. آزادی بر خلاف مفاهیمی چون عدالت كه ارزش مطلق است، یك ارزش نسبی است؛ یعنی آزادی فینفسه هدف نیست، بلكه وسیله است. "آزادی" در ارتباط با مفهوم دیگر نظیر"رشد و كمال" معنا پیدا می كند و آزادی برای رشد و كمال انسان، جامعه، دولت و نظام بینالملل است. بنابراین آزادی كه تاثیری منفی بر رشد و كمال داشته باشد، پذیرفته نیست.
2-آزادی اخلاقی- گرایشی یا معنوی
- نوع ویژه آزادی در اندیشه سیاسی اسلام است. این نوع آزادی، آزادی از تعلقات نفسانی، آزادی از امیال و تمنیات نفسانی و آزادی انسان از اسارت و قیود نفسانی خودش است. استاد مطهری آن را با عنوان "آزادی معنوی" مفهومسازی كرده است.
- این نوع آزادی به طور غیر مستقیم بر آزادی سیاسی و رفتار سیاسی تاثیرگذاری دارد. بنابراین بسته به آنكه آزادی معنوی تحقق بیابد یا نیابد و در صورت تحقق فعال یا منفعل باشد، آزادی سیاسی و رفتار سیاسی متحول خواهد شد. در واقع ذخیره مثبت یا ذخیره منفی ناشی از آزادی معنوی، آزادی در سیاست را به دو مسیر متفاوت هدایت میكند.
3. آزادی فقهی- كنشی
- نوع سوم آزادی، آزادی رفتاری است كه متعلق آن اعضاء و جوارح انسان است.
- در حالی كه نوع اول با فكر رابطه دارد و نوع دوم به عواطف و گرایشهای انسان مرتبط است.
- در حالی كه آزادیهای نوع اول و دوم به طور غیر مستقیم تولید آزادی سیاسی می كردند این نوع از آزادی، به طور مستقیم به سیاست و رفتار سیاسی و آزادی سیاسی مربوط است؛ یعنی به طور مستقیم آزادی سیاسی را تولید یا آن را محدود می كند.
- در حالیكه نوع اول آزادی در ادبیات اسلامی با واژه "جبر و اختیار" و نوع دوم آزادی با واژه "نفس و پرستش نفس و شهوت" تداعی میشود. نوع سوم آزادی با واژه "حر و عبد" همداستان و هم سخن میشود.
- در حالیكه مانع آزادی نوع اول، برداشتهای نادرست اعتقادی نظیر اعتقاد به جبر الهی است در آزادی نوع دوم، هوای نفس و تمایلات درونی، مانع آزادی است. در نوع سوم آزادی، موانع و محدودكنندههای آزادی متعدد و عینی و بیرونی می شود كه عبارتند از:
- محدود كننده اول روابط فرد با دیگران و مزاحمت دیگر افراد است كه آزادی وی را محدود میكنند. این نوع از محدودكننده بین اندیشه سیاسی غرب و اسلام مشترك است.
- محدودكننده دوم، دولت است. دولت میتواند به نوبه خود به حق- با توجه به كاركرد تربیتی خود و یا به ناحق به اقتضای طبع دیكتاتور گونه خود آزادی را محدود كند.
- محدودكننده سوم آزادی، تكالیف شرعی است.
- هرچند انسان دارای آزادی تكوینی است؛ اما انسان مومن از حیث آزادی تشریعی باید در چارچوب تكالیف الهی و شرعی عمل كند. این محدودكننده خود حاوی صورتهای ذیل است:
- محدودیتكنندههای اولیه (ذاتی) فقهی نظیر حرمت ربا، شرب خمر و اسراف كه اینگونه محدودكنندهها، ثابت و غیر قابل تغییرند
- محدودكنندههای ثانویه كه هنگام تعارض و تزاحم احكام در یك متعلق خارجی بروز می كنند. مانند قاعده "لاضرر". این بخش از محدودیتها، ثابت و همیشگی نیستند. محدودكنندههای شرعی در صورتی كه متعلق آزادی به زیان فرد باشد. بنابراین در اسلام حتی فرد در ارتباط با خودش هم آزادی عمل ندارد كه با خود هر كاری كند و به خود زیان برساند.( برزگر. others-article.com. ۲۵ اسفند ۱۳۹۱).
آزادی تفکر، تحقیق و استدلال برای حکومت داری بهتر، برای جامعه ای بهتر و نقد وضعیت موجود برای دموکراسی و برای حکومت داری خوب ضروری است. بدون آزادی، هیچ گفتمان معناداری درباره هیچ چیز، از جمله قوانین و ارزش های جامعه، وجود ندارد. اما اصرار ارتدکس دینی اسلامی برای جلوگیری از تفکر مستقل در مسائل شرعی، سنتها و ارزشهای نابهنگام را تداوم میبخشد و مانع از پیشرفت میشود. فقهای مسلمان اولیه اجتهاد را توسعه داده اند، ابزاری فقهی، که مسلمانان را قادر می سازد تا در مورد شریعت (قانون الهی) بر اساس منابع اسلامی تأمل کنند، تفسیر و بازتفسیر کنند. از طریق اعمال گسترده اجتهاد بود که شریعت اسلامی در دوران طلایی اسلام تکامل و توسعه یافت.
نتیجه گیری
آزادی را می توان به مثابه فقدان تجاوزات درونی و بیرونی در برابر ابراز وجود و محدودیت هایی برای ابراز وجود دانست. اسلام در یک تفسیر دموکراتیک از انواع مختلف آزادی اعم از آزادی داخلی و بیرونی، آزادی انتخاب، رهایی از استبداد، نقد گذشته، آزادی در فکر، تفسیر های فقهی نوین، مشارکت در قدرت و نقد قدرت و.... برخوردار است. بنابراین در گام مهم نوع نگاه و تفسیر آز اسلام بهخصوص اسلام درجه یک یا همان قرآن کریم است. بنابراین در مختصات متفکران متاخر ایران می توان گفت که آزادی جزو اصول بنیادین شریعت اسلامی است. همچنین آزادیها جزو اصول تکوینی است و شهروندان در پذیرش دین و اعتقاد آزاد هستند. از سوی دیگر در این گفتمان با توجه به اینکه نگرش انسانی و اومانیستی به گزاره های دینی وجود دارد موضوعاتی از قبیل اومانیسم اسلامی، سکولاریسم اسلامی، جامعه اخلاقی، اجرای احکام اسلامی به رای اکثریت مردم، دین مدنی، معنویت گرایی و پلورالیسم دینی و اخلاقی مطرح میشود. همچنین این نکته نیز حائز اهمیت است که تفسیرهای مبتنی بر شکاف های جنسیتی به طور کلی مورد انتقاد قرار گرفتهاند و نگرشهای مبتنی بر برابری جنسیتی، حقوق بشر و حقوق شهروندی برابر همه اقشار جامعه به خصوص حقوق زن و مرد ارایه شدند و قرائتهای گذشته مبنی بر نابرابری به موضوعاتی از قبیل عقل عربی، قدرت مسلط در جامعه، فهم تاریخی از دین و گفتمان مسلط در جوامعی مثل عربستان نسبت داده شده اند. البته باید گفت که در گفتمان نوین نیز همانند گفتمانهای گذشته عدالت محور و عرش برین همه ارزشهای الهی و اخلاقی است و آزادی عرش برین ارزشها شناخته می شود. در واقع آزادی از ملزومات عدالت می باشد.
منابع و مآخذ:
حسینی زاده، محمدعلی، (1389.) اسلام سیاسی در ایران، قم: دانشگاه مفید
-خسروپناه، عبدالحسین(1389) آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
- خمینی، روح الله، ( 1358). صحیفه نور، تهران: بی جا،-
سيسميك، تيموتي،( 1379). اسلام و دموكراسي، ترجمه شعبانعلي بهرامپور و حسن محدثي، تهران، ني،
شجاعی زند، علیرضا( 1380). دین، جامعه و عرفی شدن: جستارهایی در جامعهشناسی دین، تهران، نشر مرکز
طباطبايي، سيد جواد( 1372). درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه سياسي در ايران، تهران: كوير
طباطبائی، سیدجواد(1382)تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، جدال قدیم و جدید، تهران، نگاه معاصر
فیرحی، داود( 1391). فقه و سیاست در ایران معاصر، تهران: نشر نی
قادری، حاتم( 1389). اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت
مجتهد شبستری، محمد، الف، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو، 1381.
مجتهد شبستری، محمد( 1381). ج، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو
مطهری، مرتضی( 1372). پیرامون انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران: انتشارات صدرا
مقالات
- روشن، امیر و شفیعی سیف آبادی، محسن،( 1389 و 1390). «تفسیر دین و تأثیر آن بر مفهوم آزادی در اندیشه سیاسی محمد و محمد تقی مصباح یزدی»، دو فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش سیاست نظری،.زمستان و بهار
- حقیقت، سیدصادق( 1386) ظرفیت سنجی دین نسبت به مفاهیم سیاسی مدرن، مجله علوم سیاسی. شماره 38، تابستان
حقيقت، صادق، ( بهار 1376). ارتباط فلسفه سياسي و فقه سياسي، مجله حكومت اسلامي، شماره 3، بهار
مجتهد شبستری، محمد ( 1381).، چرا آزادی خواهان قابل احترام هستند؟بازتاب اندیشه، شماره 26.
[1] . دانشجوی دوره دکترای گروه علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران. shiravand1351@gmail.com
[2] . گروه علوم سیاسی، واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی، تاکستان، ایران. (نویسنده مسئول) shamsini_h@yahoo.com
[3] . گروه علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران.
f.najad1350@gmail.com