تبیین تأثیر سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینانه با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی (مورد مطالعه: دانشگاه تهران)
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانعباسعلی رستگار 1 , مطهره حسن پور امیری 2 , مرتضی اکبرزاده 3
1 - دانشگاه سراسری سمنان
2 - دانشگاه سراسری سمنان
3 - دانشگاه سراسری سمنان
کلید واژه: قصد کارآفرینانه, سرمایة اجتماعی, سرمایة انسانی, سبک شناختی,
چکیده مقاله :
در جامعة ایران امروز، موانع کارآفرینان صرفنظر از عوامل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و مدیریتی بهدلایل انسانی اجتماعی از جمله نادیده گرفتن روابط و پیوندهای اجتماعی و سرمایه انسانی بهعنوان مهمترین دارایی یک سازمان نیز میباشد. از اینرو پژوهش حاضر به بررسی تأثیر سرمایة انسانی و اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال سرمایههای طبقهبندی شده توسط بانک جهانی، بر قصد کارآفرینی بهعنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در راهاندازی یک کسب و کار جدید و کارآفرینانه و با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی میپردازد. جامعة آماری تحقیق حاضر دانشجویان سال چهارم مقطع کارشناسی و سال دوم مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در سال تحصیلی 94-95 بودند که بدین منظور 367 پرسشنامه از این جامعه جمعآوری شد. بهمنظور سنجش روایی پرسشنامه تحقیق از تحلیل عاملی تأییدی و جهت تعیین پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. فرضیههای پژوهش بهکمک آزمون مدلیابی معادلات ساختاری مورد بررسی واقع شدند. مطابق نتایج بهدست آمده تأثیر مثبت و معنادار سرمایة انسانی بر قصد کارآفرینی مورد تأیید قرار گرفت. حالآنکه تأثیر سرمایة اجتماعی بر قصد کارآفرینی فقط در مورد افرادی با سبک شناختی احساسی تأیید شد. در نهایت، نقش تعدیلگری سبک شناختی در ارتباط بین سرمایة اجتماعی و قصد کارآفرینانه مورد تأیید قرار گرفت.
In Iran's today's society, entrepreneurs’ barriers are due to humanistic and social problems such as ignoring social relationships and human capitals which are considered as the most important invests of the organization. So this research investigates the effect of human and social capital as one the categorized barriers introduced by World Bank on entrepreneurial intention as one of the most effective factors in launching a new business with the moderator variable of cognitive method. The participants are the MA and MS senior Students at Tehran University during the years 94 and 95 and the subject 376 of them. Validity and the reliability of the research were measured by factor analysis and Cronbach's alpha respectively. The hypotheses were examined by the use of structural equation. Results showed that human capital has a positive effect on entrepreneurial intention. But social capital has this effect just in those who had emotional cognitive method. Finally, the moderating effect of cognitive method, between social capital and entrepreneurial intention has been confirmed.
_||_
تبیین تأثیر سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینانه با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی (مورد مطالعه: دانشگاه تهران)
چکیده
در جامعه ایران امروز، موانع کارآفرینان صرفنظر از عوامل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و مدیریتی به دلایل انسانی – اجتماعی از جمله نادیده گرفتن روابط و پیوندهای اجتماعی و سرمایه انسانی بهعنوان مهمترین دارایی یک سازمان نیز است. از اینرو پژوهش حاضر به بررسی تأثیر سرمایه انسانی و اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال سرمایههای طبقهبندی شده توسط بانک جهانی، بر قصد کارآفرینی به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در راهاندازی یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه و با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی میپردازد. جامعه آماری پژوهش حاضر دانشجویان سال چهارم مقطع کارشناسی و سال دوم مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1393-92 بودند، چرا که این دانشچویان بهطور بالقوه در آستانه شروع یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه هستند و همچنین، بهدلیل حضور چند سالۀ آنها در دانشگاه میتوان تأثیر حضور در محیط دانشگاه بر نظرها و ترجیحات آنها را به خوبی استخراج کرد. بدین منظور بر اساس جدول مورگان 367 پرسشنامه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای از این جامعه جمعآوری شد. به منظور سنجش روایی پرسشنامه پژوهش از تحلیل عاملی تأییدی و جهت تعیین پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. فرضیههای پژوهش به کمک آزمون مدلیابی معادلات ساختاری مورد بررسی واقع شدند. مطابق نتایج بهدست آمده تأثیر مثبت و معنادار سرمایه انسانی بر قصد کارآفرینی مورد تأیید قرار گرفت. حالآنکه تأثیر سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینی فقط در مورد افرادی با سبک شناختی احساسی تأیید شد. در نهایت، نقش تعدیلگری سبک شناختی در ارتباط بین سرمایه اجتماعی و قصد کارآفرینانه مورد تأیید قرار گرفت.
واژههای کلیدی: سرمایة انسانی، سرمایة اجتماعی، سبک شناختی، قصد کارآفرینانه
مقدمه
سالانه تعداد زیادي از جوانان وارد نظام آموزش عالی میشوند که در فاصلۀ زمانی کوتاهی دانشآموخته شده، به بازار کار روي میآورند. بیشتر دانشجویان نیز استخدام در سازمانهاي دولتی و گاه خصوصی را ترجیح میدهند و این در شرایطی است که ظرفیت اشتغالزایی در جامعه متناسب با رشد دانشجویان نیست (Jafari Moghadam et al, 2013, P32). از سوي دیگر، فعالیتهاي کارآفرینانه بهعنوان ضرورت اقتصادي - اجتماعی، به بهبود تعادل ساختاریافته، گزینههاي استخدامی و رشد اقتصادي منجر میشود (Douglas, 2013, P64; Mohamed Salman, 2016, P7). بنابراین، ارتقاي قصد کارآفرینانه بهعنوان تلاشی که فرد برای انجام دادن رفتار کارآفرینی در آینده انجام میدهد، برای داوطلبان ورود به بازار کار و به ویژه دانشآموختگان، راهکار مناسبی براي حل معضل بیکاري جوانان کشور و نیز خلق کسبوکارهاي جدید محسوب میشود (Ajzen, 1999, p28). چرا که اندازهگیری قصد کارآفرینانه و شناسایی عوامل مؤثر بر آن فرصتی فراهم میکند تا درک بهتری از چگونگی بروز فعالیتهای کارآفرینانه بهدست آورد و به اینترتیب پیشبینی دقیقتری از احتمال وقوع آن بهدست آید (Barral et al, 2018, P123).
بر اساس یافته پژوهشهای فراگیر سال 2013 دیدهبان جهانی کارآفرینی1، مردم ایران با برخورداری از 5/56 درصد قابلیتهای کارآفرینانه (و رتبه 15 در میان 68 کشور)، فرصتهای کارآفرینانه کمتری (37 درصد) را تشخیص میدهند. همچنین نرخ قصد کارآفرینانه در ایران 6/30 درصد است. این در حالی است که نرخ فعالیتهای کارآفرینانه نوپا در ایران فقط 3/11 درصد است. در این راستا، اگرچه عوامل متعددی در شکلگیری قصد کارآفرینانه مؤثر هستند (درک فرصت، درک مطلوبیت، درک امکانپذیری، عملگرایی و ...)؛ لکن نقش عوامل اجتماعی - انسانی به میزانی مؤثر درک نشده است (García-Villaverde et.al, 2018, P59).
سرمایه اجتماعی نهتنها بر توانایی افراد برای کشف، ارزیابی و بهرهبرداری از فرصتها تأثیر میگذارد، بلکه بر قصد افراد نیز مؤثر است. این در حالی است که پژوهشهای رایج کارآفرینی بیشتر بر شناخت متمرکز شدند و بهصورت محدود فقط به حس فرایند فکری که در در ذهن یک فرد اتفاق میافتد تأکید دارند تا به فرآیند محیطی شناخت اجتماعی. فرایند قصد کارآفرینانه فرایندی است که با سرمایه اجتماعی افراد شکل میگیرد (Hindle et al., 2009, P36). بررسی کارآفرینی از جنبۀ ساختارهای اجتماعی راه را برای در نظر داشتن چشماندازی وسیع در مورد کارآفرینی هموار میسازد. بهطوری که توجه را بهسمت نکتههای مبهم و کمتر پرداختهشدۀ آن یعنی جنبۀ اجتماعی پدیدۀ کارآفرینی جلب میکند (García-Villaverde et.al, 2018, P52) .
سرمایه انسانی از دیگر عوامل مؤثر بر قصد کارآفرینانه است که علاوه بر قصد بر توانایی افراد برای کشف، ارزیابی و بهرهبرداری فرصتها نیز تأثیر میگذارد (Hindle et al., 2009, P38).در پژوهشهای مختلف، عواملی چون تجربه نیابتی، تجربه تغییر رادیکال و آموزش، دانش کارآفرینانه، الگوی نقش، تجربۀ تأسیس کسبوکار و تجربۀ کاری برخی از عوامل انسانی مؤثر بر قصد کارآفرینانه ذکر شدهاند (Brush et al, 2017, P.36) .
در نهایت، سبک شناختی بهعنوان متغیر تعدیلگر در این پژوهش، نقش بهسزایی بر قصد کارآفرینانه دارد. برخی محققان سبک شناختی را تفاوتهای پایدار فردی در روشهای ترجیهی برای سازماندهی و پردازش اطلاعات و تجربیات تعریف میکنند (Messick, 1976, P9). سبک شناختی فرد میتواند بر ترجیهات او در مورد انواع مختلف یادگیری، جمعآوری و پردازش اطلاعات تأثیر بگذارد و در نتیجه بر قصد انجام یک عمل تأثیرگذار باشد (Obschonka et.al, 2018).
لذا با در نظر گرفتن نقش و اهمیت سرمایه انسانی و اجتماعی در کارآفرینی و نیز با توجه به نقش دانشگاه به عنوان مهمترین محیطی که فرد در آن به صورت علمی آموزشهای کارآفرینانه میبیند، این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که سرمایه انسانی و اجتماعی چه تأثیری بر قصد کارآفرینانه در بین دانشجویان دانشگاه تهران دارند؟ همچنین، بررسی نقش تعدیلگرانه سبک شناختی و نیز عدم وجود پژوهشی مشابه و با ابعاد ذکر شده در این پژوهش را میتوان به عنوان تأییدی بر جنبه نوآورانه کار دانست.
اهمیت و ضرورت تحقیق
رشد نامتناسب ظرفیت اشتغالزایی با افزایش تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهها، بیکاری دانشآموختگان را به معضلی مهم در کشور تبدیل کرده است. یکی از راههای اشتغال، کارآفرینی و بهترین پیشبینی کنندۀ آن، قصد است؛ همچنین از عوامل مؤثر در شکلگیری قصد کارآفرینانه، سرمایۀ اجتماعی و انسانی است (García-Villaverde et.al, 2018, P53).
نگريستن به كارآفريني در چارچوب ساختارهاي اجتماعي راه را براي يك چشمانداز وسيع در مورد كارآفريني هموار میسازد بهطوری كه توجه را بهسمت نكات مبهم و كمتر پرداخته شده يعني جنبه اجتماعي پدیده كارآفريني جلب میكند . این سرمایه از مفاهیم نوینی است که نقشي بسيار مهمتر از سرمایه فيزيكي در سازمانها و جوامع ايفا ميكند و امروزه در جامعهشناسي و اقتصاد و به تازگی در مديريت و سازمانها بهصورت گسترده مورداستفاده قرارگرفته و به پيوندها و ارتباطات ميان اعضاي يك شبكه بهعنوان منابع باارزش اشاره دارد (Brush et.al, 2017, P109). در غياب سرمایه اجتماعي، ساير سرمايهها اثربخشي خود را از دست داده و پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادی، ناهموار و دشوار میگردد (García-Villaverde et.al, 2018, P60). این نوع سرمایه نقش مهمی در فعالیتهای كارآفرينانه دارد چرا كه كارآفريني يك فرآيند اجتماعی - اقتصادي است كه از دو طريق متكي به شرايط و بافت اجتماعي است، اول اين كه كارآفرينان افرادي هستند كه محصول محيط اجتماعي خود بوده و دوم آنكه كارآفريني يك فعاليت اجتماعي است و در نتيجه وجود يا عدم وجود پيوندها و ارتباطات اجتماعي بر ماهيت کسبوکار تأثير میگذارد (Goethner et.al, 1989, P31).
در دیگر سو، سرمایه انسانی به عنوان مهمترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است (Subramony et.al, 2018, P123). سرمایه انسانی به واسطه دانش و مهارت افراد بر تشخیص فرصت توسط آنها تأثیر میگذارد و نقش مهمی را در خلق و آفرینش کالاها و خدمات آینده که هماکنون برای آنها بازاری وجود ندارد، ممکن میسازد. سرمایه انسانی علاوه بر اینکه بهطور مستقیم بر تشخیص فرصت اثر میگذارند، بهطور غیرمستقیم و با تأثیر بر سرمایه اجتماعی نیز در تشخیص فرصت مؤثر است (Bhagavatula et.al, 2010, P251).
نتایج بررسی پیشینه نشان میدهد که در سطح ملی بهصورت مدون در خصوص سرمایۀ انسانی و سرمایه اجتماعی و رابطۀ آنها با قصد کارآفرینانه و بهطور خاص با در نظر گرفتن سبک شناختی بهعنوان متغیر تعدیلگر، پژوهش کاربردی صورت نگرفته است. این پژوهش درصدد آن است که با توجه به نظریات به بررسی رابطۀ سرمایه انسانی و اجتماعی بر قصد کارآفرینانه با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی در کشور و بهطور خاص در نمونۀ آماری بپردازد و اعتبار آنها را مورد آزمون و ارزیابی قرار دهد.
مبانی نظری
قصد کارآفرینانه
تعاریف مختلفی از قصد کارآفرینانه شده است. قصد عبارت است از «نشانۀ افراد سختکوش جهت میل به تلاش و دلیل اکثر کوششهای برنامهریزی شده جهت انجام رفتار» (Ajzen and Fishbein, 1999, P215) .بر اساس تئوری رفتار برنامهریزی شده؛ هر رفتاری از جمله کارآفرینی به یک سری برنامهریزی نیاز دارد که میتوان آن را از طریق قصد و نیت پیشبینی کرد. تأکید محققین کارآفرینی عموماً بر این است که رفتار کارآفرینانه بر اساس قصد و نیت است و بهترین پیشبینی کننده رفتار، قصد است (Krueger et.al, 2000, P419). در تعریفی، قصد کارآفرینانه به عنوان انتظار راهاندازی یک کسبوکار در سه سال آینده است (Zali et.al, 2012). بهطور کلی قصد کارآفرینانه به عنوان حالت هوشیار ذهن تعریف میشود که توجه و رفتار فرد را به سمت رفتار کارآفرینانه برنامهریزی شده و آغاز یک کسبوکار به عنوان هدف هدایت میکند (Krueger et.al, 2000, P419).
قصد کارآفرینانه مانند اکثر پدیدههای رفتاری در سه سطح فردی، سازمانی و ملی قابل تحلیل است (Zali et.al, 2012). بر همین اساس، مدلهای پیشبینی کننده قصد کارآفرینانه، کانون توجه و سطح تحلیلشان مربوط به یکی از سطوح سهگانه مزبور است. قصد کارآفرینانه فردی به معنی درصد راهاندازی کسبوکار در آینده نزدیک توسط یک شخص بهتنهایی یا به کمک دیگران است. قصد کارآفرینانه فردی میتواند منجر به کارآفرینی فردی) مستقل) و نیز کارآفرینی سازمانی (شرکتی) شود. به عبارت دیگر، فردی که قصد کارآفرینانه دارد، بهاحتمالزیاد اقدام به ایجاد کسبوکار جدیدی برای خود مینماید و اگر چنین فردی به عنوان شاغل سازمان، به راهاندازی کسبوکار جدیدی برای سازمان خویش (نه برای خود) تلاش و اقدام کند، قصد کارآفرینانه فردی در سازمان گفته میشود. در حالیکه قصد کارآفرینانه سازمانی، به معنی قصد یک سازمان (بهعنوان یک کل) برای راهاندازی کسبوکار جدید در قلمرو فعالیتهای موجود یا انجام فعالیتهای جدید در داخل سازمان) یا شرکت) است (Shinnar et.al, 2014, P566).
سرمایة انسانی
سرمایه انسانی به ویژگیهای اصلی افراد مانند پیچیدگی شناختی و ظرفیت یادگیری، دانش ضمنی و صریح، مهارتها و تخصص کسبشده ایشان در طی زمان اشاره دارد (Haji Karimi and Farhian, 2009, P56).
در این راستا، تئوری سرمایه انسانی بیان میکند که کارکنان انتخابهای عقلایی یا منطقی را نسبت به سرمایهگذاری در سرمایه انسانی خود ایجاد میکنند (Meijerink and Bondarouk, 2018, P36). این تئوری بحث میکند که افراد با ملاحظه اینکه آیا میخواهند وقت، تلاش و پول صرف سرمایهگذاری در تحصیلات، آموزش و تجربه نمایند یا خیر، اقدام به انتخابی منطقی میکنند. در واقع بهنوعی، کارکنان، مزایا و معایب تصمیمها یا سرمایهگذاریهای خود را میسنجند (Carless, 2005, P414)؛ بر این اساس سرمایه انسانی به راحتی قابلیت جابجایی دارد زیرا کارکنان خود مالک آن هستند و در حقیقت به سازمان تعلق ندارد.
از دیدگاه سرمایه انسانی، آنچه برای پیامدهای شغلی حیاتی است، سرمایهگذاری فرد در سرمایه انسانیاش است. زیرا سرمایهگذاری، بهرهوری را افزایش میدهد و پاداشهای بیرونی از سوی سرپرستان مانند اضافه حقوق یا ارتقاء را در پی خواهد داشت. بنابراین، توسعه سرمایه انسانی به توانایی فرد در شناسایی و مدیریت نیازهای یادگیری، بهبود کاربردهای یادگیری از طریق برنامهریزی مسیر شغلی و همچنین مهارتهای جستجوی شغل و مدیریت متوازن زندگی کاری بستگی دارد (Shi et.al, 2015, P24).
سرمایۀ انسانی به دو بخش کلی و خاص تقسیم میشود. در بخش کلی، سرمایه انسانی به دانشها و مهارتهای کلی و عمومی اطلاق میشود نه به دانشها و مهارتهای خاص که برای انجام یک وظیفه یا فعالیت لازم است. سرمایه انسانی کلی یا عمومی در فرد نهادینه شده است که از طریق وی میتواند به صنایع مختلف انتقال یابد. در بخش سرمایۀ انسانی خاص و ویژه، معمولاً دانش و مهارت کاری مدنظر است که این مهارتها را وظایف سازمان ایجاد میکند (Alan et.al, 2008, P23).
دانش شامل حقايق، واقعيتها و اصول مربوط به پديدهها و موجودات است. همچنین، به توانايي استفاده از دانش در عمل و انجام درست كارها، مهارت گفته ميشود. لازم به ذکر است که در بحث کارآفرینی، فرد از سرمایه انسانی خاص بهره میبرد (Carless, 2005, P414).
سرمایه انسانی تنها سرمایهای است که با استفاده بیشتر، کاهش نیافته و به صورت فزاینده گسترش مییابد (Brush et.al, 2017, P109). افراد، ذخیرههای اطلاعاتي متفاوتي نسبت به يكديگر در ذهن خود دارند؛ زيرا آنها در شرايط متفاوتي نسبت به هم زندگي كرده و اطلاعات كسب كردهاند. نوع نگرش آنها نسبت به محيط و همچنين چگونگي تبديل اطلاعات دريافتي از محيط به فرصت، در ذهن آنها متفاوت است. اينگونه است كه فردي، فرصتي را كشف ميكند كه ديگري توانايي كشف آن را نداشته است (Bhagavatula et.al, 2010, P251). به بياني ديگر، دانش پيشين فرد، راهرويي دانشي ايجاد ميكند كه تنها به او اجازه تشخيص فرصتهايي خاص را ميدهد (Hamidizadeh et.al, 2017, P81). تجربيات گذشته هر كارآفرين یاریدهنده وي در تشخيص فرصتها خواهد بود (Ucbasaran et.al, 2009, P105). تأثير سرمایه انساني بر تشخيص و بهرهبرداري از فرصت، سبب شده كه افراد و سازمانها براي بهبود سرمایه انساني خود در توسعه مهارتها و دانش، اقدام به سرمايهگذاري كنند (Unger et.al, 2009, P7). برخی از محققان در پژوهش خود نشان دادند که مهارتهای کارآفرین و تجربه وی با موفقیت در کارآفرینی رابطه مثبت و معناداری دارد (Skuras et.al, 2005, P71).
سرمایة اجتماعی
مفهوم سرمايه اجتماعي «حسن نیت»، «رفاقت و دوستی»، «همدردی متقابل» و «معاشرت و تبادلات اجتماعی» در ميان گروهي از افراد توصيف شده است كه يك نظام اجتماعي را پديد میآورد (Hanifan, 1916, P132). از زمان معرفي آن تاكنون، مفهومسازيهاي فراوانى براي سرمایه اجتماعی انجام شده كه به بيان تعاريف متفاوتي درباره آن منجر شده و با سرمايۀ اجتماعي در سطح فرد مرتبط بوده است. سرمایه اجتماعی را در سطح سازمان، تعریف و مفهومسازی شده است. در مقاله حاضر، مفهومسازی و تعریف ناهاپیت و قوشال (1998) درباره سرمایه اجتماعی بنیان نظری پژوهش را تشکیل داده است (Nahapiet and Ghoshal, 1998, P251).
ناهاپیت و قوشال (1998) سرمایه اجتماعی را مجموعه منابع بالفعل و بالقوه آورده شده، دسترسپذير، و پديد آمده از شبكهاى از روابط تعريف كردهاند كه فرد يا واحد اجتماعي كسب ميكند. آنها براي سرمایه اجتماعي، سه بعد در نظر گرفتهاند: الف) بعد ساختاري؛ ب) بعد ارتباطي؛ و ج) بعد شناختی. اقدام و عمل ابعاد مذكور كه در متون به عنوان دانش در عمل2 تعريف شده است ارتباطات مستقيم و غيرمستقيمى با عاملان محيطي و نيز اتحاد و همبستگي اجتماعي ايجاد میكند. اين روابط، ساختار اجتماعي جديد، شبكه جديدي از روابط جمعي و فرايندهاي توليد دانش جديدي بين عاملان ايجاد ميكند.
سرمايۀ اجتماعي ساختاري، گستره ارتباطات متقابل افراد را در سازمان شامل میشود. این مؤلفه با الگوهاي روابط موجود در سازمانها ارتباط دارد و در تعيين كارايي عمليات شبكه، دسترسي به منابع و مشاركت عامل نقش دارد (Subramony et.al, 2018, P125). ناهاپيت و قوشال (1998) بعد ساختاري سرمایه اجتماعي را با پيوندهاي شبكهاي، شكل و آرايش پيوندها و مفيد و مؤثر بودن شبكه مفهومسازي كردهاند. سرمایه اجتماعي ارتباطي با ماهيت و كيفيت پيوندهاي رابطهاي ارتباط دارد و از طريق سطوح فراوان اعتماد، هنجارهاي مشترك، تعهدات و التزامهاي درک شده، و احساس تعلق متقابل توصيف ميشود و سرمایه اجتماعي شناختي به صورت نمايشها، تعابير و نظامهاي مشترك معني در ميان شركاي رابطه تعريف ميشود و سازوكارى براي اقدام جمعی است (Nahapiet and Ghoshal, 1998, P251).
سرمایه اجتماعي كارآفرينان رابطه مثبت و معناداری با تعداد فرصتهاي شناسايي شده، تعداد فرصتهاي بهرهبرداري شده و پايداري كسبوكار ايجاد شده دارد (Ucbasaran et.al, 2008, P155). ویکلن معتقد است که علاوه بر عوامل اقتصادی همچون مزیتهای بازار و سرمایه که بر كارآفريني تأثيرگذارند، عوامل غير اقتصادي نظير شبکه روابط اجتماعي نيز ميتواند بر پدیده كارآفريني تأثيرگذار باشد. سرمایه اجتماعي به عنوان يك پدیده اجتماعي باعث بروز خلاقيت، ايدهپروري، تسهيل رفتارهاي نوآورانه و ريسكپذيري ميشود كه از جمله شاخصهاي كارآفريني محسوب ميشوند (Tang, 2016, P59).
افرادي با سرمایه اجتماعي بالاتر به منابع و اطلاعات بيشتري دسترسي دارند كه ميتواند در روند تشكيل و توسعه كسبوكار و دستيابي به بازارهاي جديد تأثيرگذار باشد .از اينرو سرمایه اجتماعي اهميت ويژهاي براي كارآفرينان دارد و كارآفرينان مستقر در گروههای اجتماعي كه داراي سرمایه اجتماعي بيشتري هستند به احتمال فراوان در وضعيتهاي سودمندي در داخل شبكهها واقع ميشوند، بنابراين احتمال بيشتري دارد كه بتوانند بهطور مؤثر فرصتهاي تجاري را تشخيص داده و از آن بهره گيرند (Hamidizadeh et.al, 2017, P81).
براي درگير شدن در فعاليت كارآفريني، اشخاص بايد بتوانند تغييرات محيطي را تحت نظر بگيرند و تأثير اين تغييرات را بر روي كسبوكار جديد خود ارزيابي كنند. ناتواني كارآفرين در پيشبيني موفقيت تجاري باعث عدم اطمينان محيطي ميشود كه ميتواند از مشاركت وي در فعاليت كارآفرينانه جلوگيري كند .با اينحال شبكههاي اجتماعي مهارت و دانشي را فراهم ميكنند كه وجود ابهام ذاتي در فرآيند كارآفريني را كاهش ميدهد (Liu and Lee, 2015, P141).
سبک شناختی
سبک شناختی شیوهای است که فرد دوست دارد و ترجیح میدهد با آن به پردازش اطلاعات بهدست آمده خود بپردازد. سبک شناختی نوعی عادت فردی است که افراد آن را اتخاذ میکنند، سبکهای شناختی به تعبیر ژانگ (2004) ارزش آزاد هستند و به عبارتی، بد و خوب ندارند(Zhang, 2004, P239) .
بر اساس نظریۀ نوین یادگیری، سبک شناختی یک فرایند کنترل است، فرایندی درونی که بر اساس آن یادگیرندگان، روشهای توجه، یادگیری، یادآوری و تفکر خود را انتخاب میکنند و تغییر میدهند (Chen et.al, 2015, P907). سبک شناختی شامل دو بعد منطقی و شهودی است. سبک شناختی منطقی نقد فرضهای مربوط به محتوا یا فرآیند حل مسأله را شامل میشود (Mezirow, 1991)، اما در سبک شناختی شهودی علاوه بر قبول تفکر سیستمی، تأکید بر این است که کیفیت کل در یکایک اجزای تشکیلدهنده نیز نهادینه شود (Bird, 1988). آلینسون و همکاران (2012)، عقیده دارند کارآفرینان موفق بیشتر شخصیتی با قدرت تصمیمگیری شمّی (احساسی) دارند تا منطقی (Allinson et.al, 2012, P89). در جدول شماره 1 ویژگیهای سبکهای شناختی عاطفی و منطقی مورد توجه قرار گرفته است.
جدول 1: ویژگیهای سبکهای شناختی
عاطفی | منطقی |
- آگاهی خوبی از سایر افراد و احساسات دیگران دارند. - از خشنودسازی دیگران، حتی در موارد بیاهمیت، لذت میبرند. - هماهنگی را دوست دارند. معتقدند در صورت وجود نزاع و دشمنی بین کارکنان، کارائی بهشدت کاهش مییابد. - اغلب اجازه میدهند تصمیمات تحت تأثیر آنها یا سایر افراد مورد علاقه آنان اتخاذ شود. - نیازمند جایزه و تمجید مکرر هستند. - از اعلام اخبار و مطالب ناخوشایند به دیگران بیزارند. - با بیشتر مردم رابطهای خوب برقرار میکنند. - گرایش به همدردی دارند. | - نسبتاً غیر احساسی بوده و به احساسات افراد بیتوجه هستند. - ممکن است بیدلیل دیگران را برنجانند. - تحلیل و قرار دادن چیزها با نظمی منطقی را دوست دارند و بدون اعمال هماهنگی، کارها را پیش میبرند. - تصمیمات را بدون اعمال نظر شخصی اتخاذ کرده و از امیال افراد چشمپوشی میکنند. - نیازمند برخوردهای منصفانه هستند. - در صورت لزوم قادر به تنبیه و اخراج افراد هستند. - فقط با افراد «منطقی» خوب کنار میآیند. - ممکن است بیرحم و سنگدل بهنظر آیند. |
همانطور که بیان شد، آلینسون و همکاران (2012) در کتاب خود با عنوان «شاخصهای سبک شناختی»، بیان کردند که کارآفرینان موفق بیشتر شخصیتی با قدرت تصمیمگیری احساسی دارند تا شخصیتی منطقی. آرمسترانگ و هیرد (2009) در پژوهشی با عنوان «سبک شناختی و محرکهای کارآفرینی مدیران صاحب کسبوکار جدید و بالغ»، رابطهای قوی را بین افراد با تفکر (شخصیت) احساسی و تمایل به کارآفرینی نشان دادند (Armstrong and Hird, 2009, P421). بریگهام و همکاران (2004) نشان دادند که تناسب با شغل برای حیات و ادامه کسبوکار کارآفرین ضروری است. برای شرایط کاری معمول و مرسوم، شخصیت منطقی و برای شرایط کاری غیرمعمول و جدید، شخصیت احساسی نیاز است (Brigham et.al, 2004).
پیشینۀ پژوهش
مطالعات داخلی
منتظری و همکاران (1395)، به بررسی تأثیر سرمایة اجتماعی بر کارآفرینی سازمانی در کسبوکارهای کوچک و متوسط پرداختند. این تحقیق براساس هدف، کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی از نوع همبستگی است. جامعة آماری تحقیق شامل همة کارکنان شرکتهای کوچک و متوسط منطقة ویژة اقتصادی سیرجان در سال 1395 به تعداد 721 نفر بوده است. دادههای جمعآوریشده با روش مدلسازی معادلات ساختاری با نرمافزار لیزرل تجزیهوتحلیل شدهاند. نتایج نشان داد سرمایة اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری بر کارآفرینی سازمانی در کسبوکارهای مورد مطالعه میگذارد. همچنین، ابعاد سرمایة ساختاری، رابطهای و شناختی بهترتیب، اثر بیشتری بر کارآفرینی سازمانی میگذارند (Montezeri et al, 2017).
مرادی و همکاران (1394)، به بررسی تأثیر سرمایة اجتماعی بر قصد کارآفرینانه- با درنظرگرفتن نقش میانجی سبک شناختی- در نمونة 140 نفری از جامعة دانشجویان کارشناسی ارشد دانشکدة برق و کامپیوتر دانشگاه تهران پرداختند. روش نمونهگیری، تصادفی دردسترس بود. این پژوهش براساس هدف، کاربردی و از نظر روش کمّی و توصیفی- همبستگی میباشد. دادههای جمعآوریشده از پرسشنامة لیکرت از طریق تکنیک مدل معادلههای ساختاری و با استفاده از نرمافزار لیزرل تحلیل شدهاند. یافتههای این پژوهش نشان داد رابطة مثبت و معناداری بین سرمایة اجتماعی رابطهای و قصدکارآفرینانه از طریق سبک شناختی شهودی وجود دارد. همچنین، رابطة مثبت و معنادار بین سرمایة اجتماعی ساختاری و اجتماعیِ شناختی با قصد کارآفرینانه از طریق سبک شناختی منطقی تأیید شد (Moradi et al, 2015).
یدالهی فارسی و رضوی (1391)، رابطهی سرمایۀ اجتماعی و سرمایهی انسانی را با شناسایی و بهرهبرداری از فرصت، توسّط جوانان روستایی مورد بررسی قرار دادند. روش پژوهش، ترکیبی از روش کیفی بر پایهی مصاحبهی حضوری و روش کمّی بر پایۀ پرسشنامه بوده است. شمار نمونهها 85 نفر بود. نتایج پژوهش بیانگر آن است که اندازۀ شبکۀ اجتماعی با موفقیت در کارآفرینی، رابطهی مثبت و معناداری دارد. مهارتهای کارآفرین و تجربۀ وی با موفقیت در کارآفرینی رابطۀ مثبت و معناداری دارد (Yadolahi Farsi and Razavi, 2012).
مطالعات خارجی
دوتا و زوبل (2018) در پژوهشی با عنوان «کارآفرینی و سرمایه انسانی: نقش توسعه مالی» و با استفاده از دادههای دیدهبان جهانی کارآفرینی به بررسی رابطه سرمایه انسانی و کارآفرینی پرداختند. نتایج نشان داد که زمانی که توسعه مالی از سطح پایینتری برخوردار است، کارآفرینی بیشتر است. گرچه در کشورهای دارای توسعه مالی بیشتر نیز سطح کارآفرینی مثبت است، لکن میزان کارآفرینی در کشورهایی با سطح توسعه مالی کمتر از رشد بهتری برخوردار است. همچنین ارتباط مثبت بین سرمایه انسانی و کارآفرینی تأیید شد (Dutta & Sobel, 2018).
براش و همکاران (2017) در پژوهشی با عنوان «تأثیر عوامل سرمایه انسانی و زمینهای بر کارآفرینی سازمانی»، به بررسی این سؤال پرداختند که آیا عوامل سرمایه انسانی (آموزش و توانایی درکشده) و یا عوامل زمینهای (عوامل اقتصادی و سیاسی) نرخ بازدهی متفاوتی را در بین کارآفرینان زن و مرد ایفا میکنند؟ دادههای مربوط به سازمان جهانی کارآفرینی نشان داد که توانایی درکشده بهعنوان یکی از ابعاد سرمایه انسانی و عوامل اقتصادی از مهمترین عوامل در شروع به کار زنان کارآفرین هستند (Brush et al, 2017).
استرین و همکاران (2016) در تحقیق خود با عنوان «سرمایه انسانی در کارآفرینی اجتماعی و تجاری»، سرمایه انسانی را بهعنوان مقدمهای بر کارآفرینی اجتماعی و تجاری در نظر گرفتند. ایشان یک چارچوب چندسطحی را برای تحلیل اشتراکات و تفاوتهای بین کارآفرینی اجتماعی و تجاری بسط داده و نقش بافت ملی و اثر تعدیلکننده آن را در رابطه بین سرمایه انسانی و کارآفرینی بررسی کردند. ایشان با تقسیم سرمایه انسانی به دو نوع خاص و کلی، بر نقش سرمایه انسانی خاص در کارآفرینی تجاری و سرمایه انسانی کلی در کارآفرینی اجتماعی تأکید کردند (Estrin et al, 2016).
فرضیهها و مدل مفهومی پژوهش
با توجه به ادبیات پژوهش و روابط اشاره شده بین متغیرها، فرضیهها و مدل مفهومی پژوهش را میتوان بهصورت شکل زیر ترسیم نمود. بهطور کلی این پژوهش نشاندهنده تأثیر سرمایه انسانی و اجتماعی بر قصد کارآفرینانه است؛ همچنین نقش تعدیلگرانه سبک شناختی را در ارتباط بین متغیرهای پژوهش مورد بررسی قرار میدهد.
فرضیه اول: سرمایة انسانی تأثیر مثبت و معناداری بر قصد کارآفرینانه دارد.
فرضیه دوم: سرمایة اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری بر قصد کارآفرینانه دارد.
فرضیه سوم: سبک شناختی در ارتباط بین سرمایة انسانی و قصد کارآفرینانه نقش تعدیلگرانه دارد.
فرضیه چهارم: سبک شناختی در ارتباط بین سرمایة اجتماعی و قصد کارآفرینانه نقش تعدیلگرانه دارد.
شکل 1: مدل مفهومی پژوهش
روش تحقیق
این پژوهش از نظر هدف کاربردي و از نظر نحوه گردآوري اطلاعات توصيفي و از نوع همبستگي و بهطور مشخص مبتني بر مدل معادلات ساختاري است.
به زعم برخی محققان در پژوهش کارآفرینی ضروری است افراد نمونه از جامعهای انتخاب شوند که هنوز فعالیت کارآفرینی واقعی را آغاز نکردهاند. دلیل این امر آن است که بهنظر میرسد افراد در زمانها و شرایط مختلف رفتارهای متناقضی را از خود بروز میدهند (Gartner, 1989, P31). به همین دلیل، در این پژوهش دانشجویان سال چهارم مقطع کارشناسی و سال دوم مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1393-92 که تعداد آنها بالغ بر 7500 نفر بود، مدنظر قرار گرفته است. بدین دلیل جامعۀ دانشجویان سال چهارم کارشناسی و سال دوم کارشناسی ارشد انتخاب شدهاند که بهطور بالقوه در آستانه شروع یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه هستند و همچنین، به دلیل حضور چند سالۀ آنها در دانشگاه میتوان تأثیر حضور در محیط دانشگاه بر نظرها و ترجیحات آنها را به خوبی استخراج کرد. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد.
با توجه به جدول مذکور حجم نمونه بهدست آمده 365 نفر بوده است. ولی برای اطمینان بیشتر از نتایج پژوهش و همچنین، با این پیشبینی که ممکن است تعدادی از پرسشنامهها توسط دانشجویان عودت داده نشود، تصمیم گرفته شد که 420 نفر از دانشجویان به عنوان نمونه انتخاب شوند. بنابراین، بر اساس نمونه در دسترس و با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای، حجم نمونه در این پژوهش شامل 280 دانشجوی کارشناسی و 140 دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بوده است. از 420 پرسشنامه توزیعشده در میان شرکتکنندگان 367 پرسشنامه به شکل کامل جمعآوری (4/%87) و برای آزمون فرضیههای پژوهش از دادههای آنها استفاده شد.
در پژوهش حاضر از طیف پنج گزینهای لیکرت استفاده شد که پاسخدهندگان میزان موافقت یا مخالفت خود نسبت به سؤالات پژوهش را در آن درج میکنند. برای سنجش سازه سرمایه انسانی، از پژوهش آلن و همکارانش (2008) استفاده شد که شامل دو بعد کارکردی: دانش و مهارت و 12 گویه است (Alan et.al, 2008, P23). از پرسشنامه ناهاپیت و قوشال (1998) برای سنجش سرمایه اجتماعی استفاده شد. این سازه در پژوهش حاضر شامل سه بعد شناختی، ساختاری و رابطهای بود که توسط 15 گویه بررسی میشوند (Nahapiet and Ghoshal, 1998, P251). پرسشنامه استاندارد کروگر (2009) برای سنجش قصد کارآفرینانه مورد استفاده قرار گرفت. در این میزان، قوت قصد کارآفرینانه افراد توسط 6 گویه بررسی میشود (Krueger, 2009). در انتها از پرسشنامه ارزیابی آلینسون (2012) با 10 گویه و در دو بعد عقلگرایی و احساسی بودن برای سنجش سبک شناختی استفاده شد (Allinson et.al, 2012).
در این پژوهش، به منظور بررسی روایی محتوا و روایی ظاهری، پرسشنامه اولیه در اختیار جمعی از اساتید و کارشناسان قرار داده شد. لازم به ذکر است که در این پرسشنامه، متغیرهای مکنون، سؤالهای هر یک از متغیرها آورده شده بود تا مشخص شود که آیا متغیرهای مشاهدهگر توانایی و همخوانی لازم جهت سنجش متغیرهای مکنون را دارند یا خیر؟ همچنین جهت تعیین روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول و دوم استفاده شد. در واقع محققین قصد داشتند به سنجش این نکته بپردازند که آیا سؤالات طراحیشده توانایی و قابلیت لازم جهت سنجش هر یک از متغیرها را دارا میباشند یا خیر؟ همانطور که نتایج (جدولهای 2 و 3) نشان میدهند تمامی سؤالات و ابعاد پژوهش از روایی لازم جهت سنجش ابعاد و سازههای خود برخوردارند.
جدول 2 نتایج مربوط به ضریب پایایی هر یک متغیرها، میانگین واریانس استخراجی (AVE) و همچنین ضرایب استاندارد و ضرایب معناداری مربوط به سؤالات پرسشنامه را برای متغیرهای برونزای پژوهش نشان میدهد.
جدول2. نتایج پایایی و تحلیل عاملی تائیدی مرتبه اول و دوم متغیرهای برونزای تحقیق
متغیرها | ابعاد | میانگین | ضریب پایایی | شاخص | ضریب استاندارد ابعاد | اعداد معناداری ابعاد | ضریب استاندارد سوالات | اعداد معناداری سوالات |
سرمایۀ انسانی | دانش | 54/3 | 84/0 | سؤال 1 | 92/0 | 15/22 | 41/0 | - |
سؤال 2 | 59/0 | 81/6 | ||||||
سؤال 3 | 47/0 | 13/6 | ||||||
سؤال 4 | 60/0 | 86/6 | ||||||
سؤال 5 | 79/0 | 50/7 | ||||||
مهارت | 60/3 | 87/0 | سؤال 6 | 79/0 | 46/19 | 71/0 | - | |
سؤال 7 | 73/0 | 73/12 | ||||||
سؤال 8 | 81/0 | 87/13 | ||||||
سؤال 9 | 63/0 | 97/10 | ||||||
سؤال 10 | 66/0 | 55/11 | ||||||
سرمایۀ اجتماعی | ساختاری | 61/2 | 78/0 | سؤال 11 | 83/0 | 78/15 | 66/0 | - |
سؤال 12 | 64/0 | 56/10 | ||||||
سؤال 13 | 68/0 | 20/11 | ||||||
سؤال 14 | 69/0 | 25/11 | ||||||
سؤال 15 | 59/0 | 88/9 | ||||||
رابطهای | 83/2 | 76/0 | سؤال 16 | 91/0 | 21/18 | 46/0 | - | |
سؤال 17 | 64/0 | 90/7 | ||||||
سؤال 18 | 45/0 | 49/6 | ||||||
سؤال 19 | 79/0 | 64/8 | ||||||
سؤال 20 | 73/0 | 36/8 | ||||||
شناختی | 62/2 | 77/0 | سؤال 21 | 86/0 | 52/23 | 47/0 | - | |
سؤال 22 | 71/0 | 31/8 | ||||||
سؤال 23 | 51/0 | 01/7 | ||||||
سؤال 24 | 79/0 | 68/8 | ||||||
سؤال 25 | 77/0 | 59/8 | ||||||
سبک شناختی | احساسی | 85/3 | 82/0 | سؤال 26 | 88/0 | 58/20 | 80/0 | - |
سؤال 27 | 71/0 | 77/7 | ||||||
سؤال 28 | 46/0 | 79/6 | ||||||
سؤال 29 | 37/0 | 34/4 | ||||||
منطقی | 60/3 | 79/0 | سؤال 30 | 84/0 | 18/19 | 77/0 | - | |
سؤال 31 | 82/0 | 59/15 | ||||||
سؤال 32 | 84/0 | 68/15 | ||||||
سؤال 33 | 89/0 | 92/15 |
[1] . Global Entrepreneurship Monitor
[2] . Knowledge in action
جهت تعیین پایایی ابزار گردآوری دادهها از آلفای کرونباخ استفاده شد که ضریب پایایی متغیر قصد کارآفرینانه 71/0، سرمایه اجتماعی 91/0 و سرمایه انسانی، 90/0 بدست آمد. بنابراین وجود آلفای کرونباخ در بازه 7/0 تا 9/0 نشاندهنده سطحی رضایتبخش است (Nunnally, 1978 Kim, 1998; ).
لازم به ذکر است معیار این پژوهش جهت بررسی روایی یک سؤال یا بعد عدد معناداری است چنانچه عدد معناداری بیشتر از 96/1 یا کمتر از 96/1- باشد آن سؤال یا بعد از روایی لازم برخوردار است. همانطور که نتایج نشان میدهد، تمامی سؤالها و ابعاد متغیرهای برونزای پژوهش از روایی لازم جهت سنجش ابعاد و سازه خود برخوردارند. جدول 3 نتایج مربوط به ضریب پایایی، میانگین واریانس استخراجی و همچنین ضرایب استاندارد و ضرایب معناداری مربوط به متغیر درونزای1 پژوهش را نشان میدهد.
جدول3. نتایج پایایی و تحلیل عاملی تائیدی مرتبه اول متغیر درونزای تحقیق
متغیر | میانگین | ضریب پایایی | شاخص | ضریب استاندارد سوالات | اعداد معناداری سوالات |
قصد کارآفرینانه | 25/3 | 71/0 | سؤال 1 | 47/0 | - |
سؤال 2 | 61/0 | 06/7 | |||
سؤال 3 | 45/0 | 21/5 | |||
سؤال 4 | 60/0 | 97/6 | |||
سؤال 5 | 62/0 | 10/7 | |||
سؤال 6 | 73/0 | 51/7 |
تجزیه و تحلیل دادهها
آمار توصیفی متغیرهای جمعیتشناختی نشان داد که 68 درصد پاسخگویان مرد و 32 درصد زن هستند. حدود 27 درصد پاسخدهندگان متأهل و 73 درصد مجرد هستند.
جدول4. ویژگیهای جمعیتشناختینمونه (367 =N)
ویژگی | فراوانی | درصد فراوانی |
جنسیت |
|
|
زن | 119 | 32 |
مرد | 248 | 68 |
وضعیت تأهل |
|
|
مجرد | 268 | 73 |
متأهل | 99 | 27 |
دانشکده (رشته) |
|
|
فنی و مهندسی | 89 | 24 |
مدیریت | 85 | 23 |
هنر | 61 | 17 |
کارآفرینی
| 47 | 13
|
اقتصاد | 44 | 12 |
کشاورزی و منابع طبیعی | 41 | 11 |
فرضیههای پژوهش از نوع جهتدار است و در نتیجه از آزمونهای یک دامنه و سطح معنیداری متناظر با آنها بهره گرفته شده است. در آزمون یک دامنه، حداقل مقدار t میبایست برابر با 65/1 باشد تا وجود رابطه در سطح اطمینان 95 درصد مورد تأیید قرار گیرد (05/0≥ P). همچنین، به جهت وجود رابطه تعدیلگری از دو مدل استفاده گردید. افراد بر حسب نمرهشان در متغیر سبک شناختی در دو گروه دارای سبک شناختی منطقی و سبک شناختی احساسی تقسیمبندی شدند. سپس به آزمون مدل پژوهش در هر دو گروه بهطور جداگانه پرداخته شد و به ارزیابی و مقایسه ضرایب مسیر و سطح معنیداری روابط مدل پرداخته شد که نتایج آن در جدول 5 گزارش شده است. شکلهای شماره 2 و 3، مدلهای بهدست آمده در دو گروه دارای سبک شناختی منطقی و احساسی را نشان میدهد.
[1] 1. متغیری است که هم بر سایر متغیرها تأثیر میگذارد و هم تأثیر میپذیرد
جدول 5. نتایج تأیید یا رد فرضیهها
فرضیهها | مقدار تأثیر | سطح معنیداری | مقدار P | نتیجه | |||
سبک شناختی منطقی | تأثیر مثبت سرمایه انسانی بر قصد کارآفرینانه | 554/0 | 15/6 | 01/0.>P | تأیید فرضیه | ||
تأثیر مثبت سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینانه | 036/0- | 21/0 | 05/0<P | رد فرضیه | |||
سبک شناختی احساسی | تأثیر مثبت سرمایه انسانی بر قصد کارآفرینانه | 546/0 | 01/4 | 01/0.>P | تأیید فرضیه | ||
تأثیر مثبت سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینانه | 216/0 | 93/1 | 05/0P< | تأیید فرضیه |
شکل 2: مدل پژوهش در حالت ضرایب مسیر استاندارد شده در گروه دارای سبک شناختی منطقی
شکل 3: مدل پژوهش در حالت ضرایب مسیر استاندارد شده در گروه دارای سبک شناختی احساسی
بررسی نقش تعدیلگرانة سبک شناختی
متغیر سبک شناختی دارای دو مؤلفه سبک شناختی منطقی و سبک شناختی احساسی است که مدل متناظر با این دو مؤلفه در تحلیل گزارش شده است. جهت بررسی اثر تعدیلگری متغیر سبک شناختی در رابطه بین متغیرهای پژوهش، از ضرایب استاندارد بهدست آمده استفاده شد. چنانچه تفاوت ضریب مسیر استاندارد شده بین دو مدل در هر کدام از مسیرها بیشتر از 1/0 باشد نتیجه میگیریم که اثر تعدیلگری سبک شناختی مورد تأیید قرار میگیرد.
مقایسه ضرایب استاندارد نشاندهنده اثر تعدیلگرانة سبک شناختی در رابطه بین سرمایه اجتماعی و قصد کارآفرینانه است. میزان ضریب استاندارد شده در گروه دارای سبک شناختی منطقی برابر با 36/0- و در گروه دارای سبک شناختی احساسی برابر با 216/0 بهدست آمده است که تفاوت دو ضریب استاندارد شده بیشتر از مقدار 1/0 است و در نتیجه اثر تعدیلگری سبک شناختی در رابطه بین سرمایه اجتماعی و قصد کارآفرینانه مورد تأیید قرار میگیرد. بر اساس مطالب گفته شده، اثر تعدیلگری سبک شناختی در رابطه بین سرمایه انسانی و قصد کارآفرینانه مورد تأیید قرار نمیگیرد.
ارزیابی برازش مدل
چند سال پس از معرفی روش کوواریانسمحور، بهدلیل نقاط ضعفی که در این روش وجود داشت، نسل دوم روشهای معادلات ساختاری که مؤلفهمحور بودند، معرفی شدند. روشهای مؤلفهمحور که بعداً به روش حداقل مربعات جزئی تغییر نام دادند، برای تحلیل دادهها روشهای متفاوتی نسبت به نسل اول (LISREL، AMOS، EQS و MPLUS چهار نمونه از پرکاربردترین نرمافزارهای این نسل هستند) ارائه دادند. پس از معرفی روش حداقل مربعات جزئی، این روش از علاقهمندان بسیاری برخوردار شد و پژوهشگران متعددی تمایل به استفاده از این روش پیدا کردند. مهمترین نرمافزار برای این روش Smart PLS میباشد. که به دلایلی همچون قابلیت کار با دادههای غیرنرمال، قدرت پیشبینی مناسب، بررسی همگرایی، آزمون فرضیههای شامل متغیر تعدیلگر و ... محققین تمایل بیشتری به استفاده از این نرمافزار داشتند. در این پژوهش بهدلیل بررسی همگرایی، تعدیلگری و پوشش نقاط ضعف نرمافزارهای نسل اول از این نرمافزار استفاده شد.
یکی از تفاوتهای اساسی بین لیزرل و PLS نامناسب بودن شاخصهای موجود برای برازش مدلهای برآورد شده با استفاده از PLS است. البته محققان شاخص کلی برازش (GOF) را بررسی برازش مدل معرفی نمودهاند. به باور آنان شاخص GOF در مدل PLS راهحل عملی برای رفع مشکل بررسی برازش کلّی مدل بوده و همانند شاخصهای برازش در روشهای مبتنی بر کوواریانس عمل میکند و از آن میتوان برای بررسی اعتبار یا کیفیت مدل PLS بهصورت کلی استفاده کرد. این شاخص نیز همانند شاخصهای برازش مدل لیزرل عمل میکند و بین صفر تا یک قرار دارد و مقادیر نزدیک به یک نشانگر کیفیت مناسب مدل هستند. مقدار شاخص GOF بهدست آمده برای مدل پژوهش در گروه سبک شناختی منطقی برابر با 59/0 و در گروه سبک شناختی احساسی برابر 67/0 بهدست آمده است که نشان از کیفیت یا برازش قابل قبول مدل دارد.
جهت ارزشیابی مدل ساختاری نیز از ضریب Q2 استفاده میشود که به آن اعتبار افزونگی یا CV-Redundancy نیز میگویند. مقادیر بالای صفر برای این ضریب نشان میدهند که مقادیر مشاهده شده خوب بازسازی شدهاند و این که مدل قدرت پیشبینی روابط را دارد و متغیرهای مستقل توانایی پیشبینی متغیر وابسته را دارند. مقدار Q2 برای متغیر قصد کارآفرینی در گروه دارای سبک شناختی منطقی برابر با 29/0 و در گروه دارای سبک شناختی احساسی برابر با 24/0 و مثبت است. با توجه به اینکه مقدار شاخص اعتبار افزونگی مثبت است میتوان گفت که متغیرهای مستقل مدل توانایی پیشبینی متغیر وابسته را (در هر دو گروه) دارند.
معیار ضروری برای سنجش مدل ساختاری، ضریب تعیین (R2) متغیرهای مکنون درونزا است. مقادیر R2 67/0، 33/0 و 19/0 برای متغیرهای مکنون درونزا در مدل مسیر درونی توسط چین (1998) به عنوان قابلتوجه، متوسط و ضعیف توصیف شده است.
مقدار R2 بهدست آمده برای مدل و متغیر وابسته (مکنون درونزا) در گروه دارای سبک شناختی منطقی برابر با 68/0 و در گروه دارای سبک شناختی احساسی برابر با 62/0 است که نشان میدهد مدل ساختاری بهدست آمده از قدرت تبیین قابل توجهی برای توضیح تغییرات متغیر وابسته (در هر دو گروه) برخوردار است.
بحث، نتیجهگیری و پیشنهادها
ارتقاء مبحث کارآفرینی یکی از مباحث بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه اکثر کشورهای دنیا است؛ و بهعنوان راهحلی مناسب برای بهبود بخشیدن به اوضاع اقتصادی و عنصری مناسب برای کاهش بیکاری و استفاده بهینه از نیروهای انسانی کارآمد و با استعداد است. از اینرو سیاستگذاران امر کارآفرینی در کشور بهدنبال راههای گسترش کارآفرینی هستند. طبق پژوهشها و مطالعات انجام شده (Armstrong Hird, 2009; Paul and Shrivatava, 2016; Zapkau and et.al, 2015)، عامل قصد کارآفرینانه عاملی است که افراد را به عملی کردن برنامههای کارآفرینانه تشویق میکند؛ پس باید به دنبال یافتن راههای تقویت این مهم بود.
در این راستا، نتیجه آزمون مدلیابی معادلات ساختاری (با رویکرد حداقل مربعات جزئی) نشان داد که سرمایه انسانی بر قصد کارآفرینانه تأثیر معناداری دارد و وجود رابطه بین این دو متغیر در سطح اطمینان 99 درصد مورد تأیید قرار گرفت. بررسی شدت ضرایب استاندارد شده نشان میدهد که شدت رابطه بین دو متغیر سرمایه انسانی و قصد کارآفرینانه در گروه سبک شناختی منطقی (554/0) کمی قویتر از شدت این رابطه در گروه سبک شناختی احساسی است. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه همراستا با پژوهشهای (Yadolahi Farsi and Razavi, 2012) و (Ucbasaran et.al, 2008) است.
با توجه به تأیید فرضیه اول پیشنهاد میشود که مدیران و متصدیان دانشگاهها، آموزش مهارتهای کارآفرینی را بهعنوان یکی از موارد اساسی برای ورود دانشجویان به بازار کسب و کار در قالب برنامههای درسی بگنجانند و به دانشجویان ارائه دهند. نیاز است که آموزش مهارتهای کارآفرینی سه بعد اصلی کارآفرینی قبل، در حین و بعد از راهاندازی کسبوکار را پوشش دهد. قبل از تأسیس شرکت یا راهاندازی کسبوکار، فرد کارآفرین باید نحوه راهاندازی کسبوکار و مراحل آن، چگونگی انجام دادن کار گروهی و مهارتهای ارتباطی و نظایر آن را بیاموزد. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته دروسی همچون ارتباطات و بازاریابی بیشترین تأثیر را بر قصد کارآفرینی دانشجویان دارند (Jafari Moghadam, Zali, and Jalilzadeh, 2013)، در همین راستا توصیه میشود دروسی از این قبیل بهصورت دورههای آموزشی برای دانشچویان رشتههایی که در برنامۀ درسی خود این واحدها را ندارند ارائه شود، چرا که باعث تقویت بعد دانش سرمایۀ انسانی میشود.
در بررسی فرضیه دوم، تأثیر مثبت و معنادار سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینانه با عدد معناداری 93/1 و ضریب استاندارد 216/0 در گروه دارای سبک شناختی احساسی مورد تأیید قرار گرفت؛ حالآنکه این رابطه در گروه دارای سبک شناختی منطقی با ضریب استاندارد 036/0- مورد تأیید قرار نگرفت. مشابه این فرضیه بدون در نظر گرفتن نقش سبک شناختی در پژوهشهای (Yadolahi Farsi and Razavi, 2012)، (García-Villaverde et.al, 2018) و (Liu and Lee, 2015). مورد تأیید قرار گرفته است.
با توجه به تأیید فرضیه دوم در گروه دارای سبک شناختی احساسی، میتوان شرایطی را فراهم کرد که دانشجویان بتوانند ضمن برقراری رابطه مثبت با اساتید، در انجمنهای علمی بهراحتی فعالیت کنند و ضوابط دست و پاگیر مانع فعالیتهای گروهی ایشان نشود. دانشگاه میتواند با برگزاری مسابقات دورهای به صورت تیمی، میزان فعالیتهای گروهی دانشجویان را افزایش داده و سطح تعاملات علمی بین دانشجویان را ارتقاء دهد. در راستای ارتقاء سرمایه اجتماعی آنچه بسیار مهم است گسترش کار گروهی و جایگزینی آن نسبت به کارهای فردی است. بنابراین، مسئولین دانشگاه میتوانند با اتخاذ تدابیر لازم یعنی با ایجاد جو اعتماد، همکاری و مشارکت بین اعضای سازمان که از مؤلفههای سرمایه اجتماعی محسوب میشوند در تولید و انتقال دانش موفق باشند و تمایل به کارآفرینی را بهبود بخشند.
همچنین، حمایت و پشتیبانی مسئولان و مدیران دانشگاه از تأسیس شرکتهای دانشبنیان، راهاندازی مراکز رشد (انکوباتورها) در دانشگاه و ایجاد پارکهای علم و فناوری در دانشگاه و ... از عوامل اصلی شروع کسبوکارهای کارآفرینانه است که نیاز است برای تحقق آن توجه جدی مبذول شود.
در فرضیههای سوم و چهارم، نقش تعدیلگری سبک شناختی در ارتباط بین سرمایههای انسانی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سبک شناختی در رابطه بین سرمایه اجتماعی و قصد کارآفرینانه نقش متغیر تعدیلگر را ایفا میکند؛ حالآنکه این نقش در ارتباط بین سرمایه انسانی و قصد کارآفرینانه مورد تأیید قرار نگرفت. این نتایج همراستا با پژوهش (Allinson et.al, 2000) است که اعلام کردند کارآفرینان موفق بیشتر شخصیتی با قدرت تصمیمگیری احساسی دارند تا شخصیتی منطقی. همچنین (Brigham et.al, 2004)، تناسب با کار را برای حیات و ادامه کسبوکار کارآفرین ضروری دانستند و به این نتیجه رسیدند که برای شرایط کاری معمول و مرسوم، شخصیت منطقی و برای شرایط کاری غیرمعمول و جدید، شخصیت احساسی نیاز است.
كاربرد اين يافتهها براي سياستگذاران آن است كه در برنامههاي توسعه كارآفريني به توسعه انواع مهارتها و تشويق شبكهسازي اجتماعي اولويت بدهند و جوانان علاقهمند به ايجاد کسبوکار نيز براي موفقیت در کسبوکار، به توسعه ابعاد سرمایه انساني و اجتماعي خود همت گمارند. دولتمردان و تصمیمگیران کلان جامعه نیز باید توجه داشته باشند که با نهادینه کردن رویکرد کارآفرینانه در آموزش عالی، دانشگاهها میتوانند نقش مهمتری در توسعه اقتصادی و فناوری جامعه ایفا کنند؛ زیرا دانشگاهیان در این نقش جدید با تجاری ساختن دانش و همچنین، راهاندازی شرکتهای دانشگاهی بهطور مستقیم، منابع درآمدی جدیدی برای خود ایجاد و با افزایش شهرت از طریق فرصتها و فعالیتهای فوق برنامه، دانشجویان مستعدی را جذب میکنند و همچنین، با داشتن اعضای هیأت علمی بیشتر و با بهرهوری از طریق نفوذ تجاری در دنیای کسبوکار نقش مستقیمی را در توسعه ایفا میکنند.
منابع
Ajzen, I., & Fishbein, M. (1999). Understanding attitudes and predicting social behavior. Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall.
Alan, K. M. A., Altman, Y., & Roussel, J. (2008). Employee Training Needs and Perceived Value of Training in the Pearl River Delta of China: A Human Capital Development Approach. Journal of European Industrial Training, 32(1), 19-31.
Allinson, C. W, Chell, E., & Hayes, J. (2000). Intuition and entrepreneurial behavior. European Journal of Work and Organizational Psychology, 9(1), 31–43.
Allinson, C., & Hayes, J. (2012). The Cognitive Style Index. United Kingdom.
Ardichvili, A., Cardozo, R., & Ray, S. (2003). A Theory of Entrepreneurial Opportunity Identification and Development. Journal of Business Venturing, 18(1), 105-123.
Armstrong, S. J. & Hird, A. (2009). Cognitive style and entrepreneurial drive of new and mature business owner managers. Journal of Business and Psychology, 24(4), 419-430.
Barral, M. R. M., Ribeiro, F. G., & Canever, M. D. (2018). Influence of the university environment in the entrepreneurial intention in public and private universities. RAUSP Management Journal, 53(1), 122-133.
Bhagavatula, S., Elfring, T., Tilburg, A. V., & Gerhard G. V. B. (2010). How Social and Human Capital Influence Opportunity Recognition and Resource Mobilization in India's Handloom Industry. Journal of Business Venturing, 25(3), 245-260.
Bird, B. (1988). Implementing Entrepreneurial Ideas: The Case for Intentions. Academy of Management Review, 13, 442-454.
Brigham, K. H., Sorenson, R., & De Castro, J. O. (2004). Matching owner-managers' cognitive style and organizational demands in family firms. Instituto de Empresa Business School, Madrid, Spain. Working Paper No. WP04-09.
Brush, C., Ali, A., Kelley, D., & Greene, P. (2017). The influence of human capital factors and context on women's entrepreneurship: Which matters more? Journal of Business Venturing Insights, 8, 105-113.
Carless, S. (2005). Person-job fit versus person-organization fit as predictors of organizational attraction and job acceptance intentions: a longitudinal study. Journal of Occupational and Organizational Psychology, 78, 411-29.
Chen, M-H., Chang, Y-Y., & Lo. Y-H. (2015). Creativity cognitive style, conflict, and career success for creative entrepreneurs. Journal of Business Research, 68(4), 906-910.
Chin, W. W. (1998). Issues and opinion on structural equation modeling. MIS Quarterly, 22(1), 36-49.
Douglas, E. J. (2013). Reconstructing entrepreneurial intentions to identify predisposition for growth. Journal of Business Venturing, 28(5), 633-651.
Dutta, N., & Sobel, R. S. (2018). Entrepreneurship and human capital: The role of financial development. International Review of Economics & Finance, In press, corrected proof, DOI: 10.1016/j.iref.2018.01.020.
Estrin, S., Mickiewicz, T., & Stephan, U. (2016). Human capital in social and commercial entrepreneurship. Journal of Business Venturing, 31(4), 449-467.
García-Villaverde, P. M., Rodrigo-Alarcón, J., Parra-Requena, G., & Ruiz-Ortega, M. J. (2018). Technological dynamism and entrepreneurial orientation: The heterogeneous effects of social capital. Journal of Business Research, 83, 51-64.
Gartner, W. (1989). Some Suggestions for Research on Entrepreneurial Traits and Characteristics. Entrepreneurship: Theory and Practice. 14(1), 27-37.
Goethner, M., Obschonka, M., Silbereisen, R. K., & Cantner U. (2012). Scientists’ transition to academic entrepreneurship: Economic and psychological determinants. Journal of Economic Psychology, 33(3), 628-641.
Haji Karimi, A., & FArhian, M (2009). Human, Social and Emotional Capital Management with Effective Approach to Career Success an empirical study in Mellat bank. Journal of Public Administrative, 1(1), 51-66. [Persian].
Hamidizadeh, A., Kouchakzadeh, Z., & Hajkarimi, F (2017). Studying Effect of Social Capital on Organizational Innovation with Mediating Role of Dual Knowledge Management Strategies. Social Capital Management, 1(4), 75-94. [Persian].
Hanifan, L. J. (1916). The rural school community center. Annales of American Academy of political and social science, 67, 130-138.
Hindle, K., Klyver, K., Jennings, D. F. (2009). An informed intent model: Incorporating human capital, social capital, and gender variables into the theoretical model of entrepreneurial intentions. In A. L. Carsrud & M. Brännback (Eds.), Understanding the Entrepreneurial Mind: Opening the Black Box (pp. 35-50). New York.
Jafari Moghadam, S., Zali, M., & Jalilzadeh, M (2013). Student Entrepreneurial Inhibitory Factors: Studied by Tehran University. Journal of New Economy and Trade, 25: 27-51. [Persian].
Kim, K. H. (1998). An analysis of optimum number of response categories for Korean consumers. Journal of Korean Academic Marketing Science, 1, 61–86.
Krueger, N. (2009). Entrepreneurial Intentions are Dead: Long Live Entrepreneurial Intentions. International Studies in Entrepreneurship, 24, 51-72.
Krueger, N. F. Jr., Reilly, M. D., & Carsrud, A. L. (2000). Competing models of entrepreneurial intentions. Journal of Business Venturing, 15, 411- 432.
Liu, C-H., & Lee, T. (2015). Promoting entrepreneurial orientation through the accumulation of social capital, and knowledge management. International Journal of Hospitality Management, 46, 138-150.
Maribel, G., Rialp, G., & Urbano, D. (2008). The İmpact Of Desirability And Feasibility On Entrepreneurial İntentions: A Structural Equation Model. International Entrepreneurship and Management Journal, 4, 35–50.
Meijerink, J., & Bondarouk, T. (2018). Uncovering configurations of HRM service provider intellectual capital and worker human capital for creating high HRM service value using fsQCA. Journal of Business Research, 82, 31-45.
Messicks, S. (1976). Personality consistencies in cognition and creativity. In Messick, S. and associates (Eds), Individualig in Learning. San Francisco, Cal.: Jossey-Bass, 4-22.
Mezirow, J. (1991). Transformative dimensions of adult learning, San Francisco: Jossey Bass.
Mohamed Salman, D. (2016). What is the role of public policies to robust international entrepreneurial activities on economic growth? Evidence from cross countries study. Future Business Journal, 2(1), 1-14.
Montezeri, M., Pasandi, N., & AlirezaeI, A. (2017). Investigating the effect of social capital on organizational entrepreneurship (Case study: small and medium –size businesses). Journal of Social Capital Management, 3(4), 583-605. [Persian]
Moradi, M. A., Zali, M. R., & Parnian, R. (2015). The effect of social capital on entrepreneurial intention: The Case of MA students of the School of Electrical and Computer Engineering of Tehran University. Journal of Entrepreneurship Development, 8(1), 1-19. [Persian]
Nahapiet, J. & Ghoshal, S. (1998). Social capital, intellectual capital, and the organizational Advantage. Academy of Management Review, 2, 242-267.
Nunnally, J. C. (1978). Psychometric theory. 2nd ed. New York: McGraw-Hill.
Obschonka, M., Hahn, E., & Bajwa, N. U. H. (2018). Personal agency in newly arrived refugees: The role of personality, entrepreneurial cognitions and intentions, and career adaptability. Journal of Vocational Behavior, In Press, Corrected Proof. https://doi.org/10.1016/j.jvb.2018.01.003.
Paul, J., & Shrivatava, A. (2016). Do young managers in a developing country have stronger entrepreneurial intentions? Theory and debate. International Business Review, 25(6), 1197-1210.
Shi, X., Wang, H-J., & Xing, C. (2015). The role of life insurance in an emerging economy: Human capital protection, assets allocation and social interaction. Journal of Banking & Finance, 50, 19-33.
Shinnar, R. S., Hsu, D. K., & Powell, B. C. (2014). Self-efficacy, entrepreneurial intentions, and gender: Assessing the impact of entrepreneurship education longitudinally. The International Journal of Management Education, 12(3), 561-570.
Skuras, D., Meccheri, N., Moreira, M. B., Rosell, J., & Stathopoulou, S. (2005). Entrepreneurial human capital accumulation and the growth of rural businesses: a four-country survey in mountainous and lagging areas of the European Union. Journal of Rural Studies, 21(1), 67-79.
Subramony, M., Segers, J., Chadwick, C., & Shyamsunder, A. (2018). Leadership development practice bundles and organizational performance: The mediating role of human capital and socialcapital. Journal of Business Research, 83, 120-129.
Tang, T-W. (2016). Making innovation happen through building social capital and scanning environment. International Journal of Hospitality Management, 56, 56-65.
Ucbasaran, D., Westhead, P., & Wright, M. (2008). Opportunity Identification and Pursuit: Does an Entrepreneur’s Human Capital Matter. Small Business Economics. 30(2), 153–173.
Ucbasaran, D., Westhead, P., & Wright, M. (2009). The Extent and Nature of Opportunity Identification by Experienced Entrepreneurs. Journal of Business Venturing, 24(2), 99-115.
Unger, J. M., Rauch, A., Frese, M., & Rosenbusch, N. (2009). Human Capital and Entrepreneurial Success: A Meta-analytical Review. Journal of Business Venturing, 3(4), 1-18.
Yadolahi Farsi, J., & Razavi, M (2012). The Role of Human and Social Capital in Youth Entrepreneurship in Korbal Rural Areas. Political Geography Research. 79, 103-116. [Persian].
Zali, M., & et.al (2012). Evaluation of Entrepreneurial Activities in Iran. Labor and Social Security Institute Publication. [Persian].
Zapkau, F. B., Schwens, C., Steinmetz, H., & Kabst, R. (2015). Disentangling the effect of prior entrepreneurial exposure on entrepreneurial intention. Journal of Business Research, 68(3), 639-653.
Zhang, L-F. (2004). Thinking styles university students preferred teaching styles and their conceptions effective teachers. Journal of Psychology, 13(3), 233-257.
The Impact of Human capital and Social capital on Entrepreneurial Intention with Moderator Variable of Cognitive Style (case study: Tehran University)
Abstract:
In Iran's today's society, entrepreneurs’ barriers are due to humanistic and social problems such as ignoring social relationships and human capitals which are considered as the most important invests of the organization. So this research investigates the effect of human and social capital as one the categorized barriers introduced by World Bank on entrepreneurial intention as one of the most effective factors in launching a new business with the moderator variable of cognitive method. The participants are the MA and MS senior Students at Tehran University during the years 92 and 93. Since these students are potentially on the sill of starting a new and entrepreneurial business and as well, because of their existence of several years in college, the impact of the presence in the university environment is easily extracted from their comments and preferences. For this specific purpose, based on Morgan's table, 367 questionnaires collected using stratified random sampling in the community. Validity and the reliability of the research were measured by factor analysis and Cronbach's alpha respectively. The hypothesis was examined by the use of structural equation. Results showed that human capital has a positive effect on entrepreneurial intention. But social capital has this effect just in those who had emotional cognitive method. Finally, the moderating effect of cognitive method, between social capital and entrepreneurial intention has been confirmed
Key words: Entrepreneurial Intention, Cognitive Style, Human Capital, Social Capital