اثر سرمایه اجتماعی بر سلامت روان زنان فرهنگی
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانسوسن سهامی 1 , حسینزهی عنایت الله 2
1 - هیات علمی
2 - کارشناسی ارشد مشاوره
کلید واژه: اعتماد سیاسی, شبکه اجتماعی, سرمایه اجتماعی, زنان فرهنگی, سلامت روان,
چکیده مقاله :
انسان های سالم، محور توسعه پایدار هستند و زنان، پرورش دهندگان انسان های سالم بوده و بی توجهی به سلامت زنان، می تواند سبب مشکلات عدیده ای در شیوه زندگی و سلامت نسل های بعدی شود.هدف از اجرای این پژوهش تبیین سلامت روان زنان فرهنگی بر اساس سرمایه اجتماعی شهر سرباز بود. در این تحقیق از روش پیمایشی- همبستگی استفاده شده بود جامعه آماری شامل کلیه معلمان زن شهر سرباز و نمونه پژوهش با استفاده از فرمول کوکران از زنان فرهنگی برابر 191 نفر از زنان فرهنگی شهر سرباز بر آورده شد. نمونه گیری تحقیق به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای بوده است . داده ها از طریق پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ (1972) و سرمایه اجتماعی سهامی (1387) گردآوری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید. نتایج نشان داد که : بین سرمایه اجتماعی و نمره سلامت روان رابطه ی معنادار وجود دارد. بعلاوه سلامت روان با شبکه اجتماعی و اعتماد سیاسی رابطه ی و معنادار دارد. اما با مشارکت اجتماعی و اعتماد به خانواده رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین اعتماد سیاسی و شبکه اجتماعی دارای قدرت پیش بینی سلامت روان در زنان فرهنگی می باشندسرمایه اجتماعی باعث ایجاد انسجام اجتماعی ، اعتماد و تمایل به درگیر شدن در فعالیت های محلی می شوند ، در نظر می گیرد . همچنین به نظر وی سرمایه اجتماعی می تواند عوامل استرس زا و خطرزا در رابطه با سلامت را کاهش دهد .
Abstract:The purpose of this study was the explaining mental health of educational women on the basis of social capital. Method of study was correlational and the statistical population consisted of all women teachers of Sarbaz city that with the help of Kokran's formulate 191 women selected from the population of Sarbaz city through cluster random sampling method. Questionnaires of goldberg's mental health (1972), social capital questionnaires of Sahami (1996) were used to collect data. Descriptive statistics and correlation and regression method were used to analyze data. The results showed that there is significant relationship between the social capital andmental health.In addition mental health showed significant relationship with social network and political trust. But didn’t show significant relationship with social cooperation and family trust. The regression analyzes showed that the dimensions of political trust and social network could predict mental health of educational women.Social capital creates social cohesion, confidence, and a willingness to engage in local activities. He also believes that social capital can reduce stress and health risk factors.
_||_
اثر سرمایه اجتماعی بر سلامت روان زنان فرهنگی
چکیده
هدف از اجراي اين پژوهش تبیین سلامت روان زنان فرهنگی بر اساس سرمایه اجتماعی شهر سرباز بود. در این تحقیق از روش پیمایشی- همبستگی استفاده شده بود جامعه آماري شامل کلیه معلمان زن شهر سرباز و نمونه پژوهش با استفاده از فرمول کوکران از زنان فرهنگی برابر 191 نفر از زنان فرهنگی شهر سرباز بر آورده شد. نمونه گیری تحقیق به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای بوده است . داده ها از طريق پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ (1972) و سرمايه اجتماعي سهامی (1387) گردآوري شد. براي تجزيه وتحليل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گرديد. نتايج نشان داد كه : بين سرمایه اجتماعی و نمره سلامت روان رابطه ی معنادار وجود دارد. بعلاوه سلامت روان با شبکه اجتماعی و اعتماد سیاسی رابطه ی و معنادار دارد. اما با مشارکت اجتماعی و اعتماد به خانواده رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین اعتماد سیاسی و شبکه اجتماعی داراي قدرت پيش بيني سلامت روان در زنان فرهنگی می باشند.
كلمات كليدي: سلامت روان ، اعتماد سیاسی، شبکه اجتماعی، سرمایه اجتماعی ، زنان فرهنگی
The Effect of Social Capital on the Mental Health Of Educational Women
Abstract:
The purpose of this study was the explaining mental health of educational women on the basis of social capital. Method of study was correlational and the statistical population consisted of all women teachers of Sarbaz city that with the help of Kokran's formulate 191 women selected from the population of Sarbaz city through cluster random sampling method. Questionnaires of goldberg's mental health (1972), social capital questionnaires of Sahami (1996) were used to collect data. Descriptive statistics and correlation and regression method were used to analyze data. The results showed that there is significant relationship between the social capital andmental health.In addition mental health showed significant relationship with social network and political trust. But didn’t show significant relationship with social cooperation and family trust. The regression analyzes showed that the dimensions of political trust and social network could predict mental health of educational women.
Key words: mental health,Trust social network, educational women, social capital.
مقدمه
موضوع سلامت و بیماری قدمتی به اندازه تاریخ انسان دارد . سازمان بهداشت جهانی سلامت را به صورت بهزیستی کامل فیزیکی ، روانی و اجتماعی تعریف می کند نه فقط فقدان بیماری و ناراحتی ( سازمان بهداشت جهانی ، 2007). سلامت روان 1 جنبه ای از سلامت کلی است . از سوی دیگر ، سلامت روان قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ،تمایل به همکاری ، پذیرش مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی ، امید به آینده و حل منطقی تعارض های هیجانی است . در تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامت فرد علاوه بر ارتباط با عوامل جسمانی و روانی، در ارتباط با محیط اجتماعی نیز بیان شده است. افزایش روزافزون مشکلات روانی، به دلیل پیامدهای اجتماعی ناگوار و تخصیص بخشی از اعتبارات دولت ها، سبب بذل توجه مسئولان به سلامت روانی شده است(حسینی، 1378).
انسان هاي سالم، محور توسعه پايدار هستند و زنان، پرورش دهندگان انسان هاي سالم بوده و بي توجهي به سلامت زنان، مي تواند سبب مشكلات عديده اي در شيوه زندگي و سلامت نسل هاي بعدي شود.سلامت زنان بر سلامت خانواده و جامعه تأثير گذاشته و از این رو به پيشبرد اهداف، رشد و توسعه كشور كمك مي كند. تحقيقات متعددی در كشورهاي مختلف نشان مي دهد كه جامعه زنان به دلايل متعدد بيش از مردان در معرض اختلالات رواني و مسائل رواني- اجتماعي قرار دارند. زنان، بار مسئوليتهاي مرتبط با نقش هاي همسري، مادري و مراقبت از ديگران را بر عهده داشته و بخش عمده نيروي كار و كسب درآمد، به شمار می آیند (احمدي ،1385).
عوامل متعدد فردی و زمینه های مختلف اجتماعی هر کدام به نوعی در تعیین سلامت روانی افراد موثرند . زمینه های خانوادگی مانند فرایند جامعه پذیری ، میزان همبستگی عاطفی میان اعضای خانواده و عوامل محیطی و شغلی از عوامل تاثیرگذار بر سلامت روان هستند. برخی کشورها در سال های اخیر تغییر پارادایم نسبت به تفکر پیرامون سلامت را پایه ریزی نموده اند. پارادایم قدیم بر بیماری تاکید می کرد در حالی که پارادایم جدید بر سلامت ، عملکرد و بهزیستی (آسایش) تاکید می کند . اختلاف نظر در مورد فضا و مفهوم سلامت رایج است ، چرا که سلامت می تواند دارای ابعاد پزشکی ، اجتماعی ، اقتصادی ، روانی و ابعاد بسیار دیگری می باشد . سلامت ممکن است بعنوان فقدان بیماری ، داشتن توانایی ، استقامت و کیفیت زندگی بالا تعریف شود (هزارجریبی و مهری ، 1391).
پژوهش های انجام شده درباره سلامت روانی در ایران نشان می دهند شیوع اختلالات روانی در میان معلمان به نسبت زیاد است (کیانفر و خردمند ، 1377؛ محمدی و همکاران ، 1387 ؛ بیانی و همکاران ، 1386؛ آراسته ، 1386). سلامت رواني به عنوان حالت عاطفي و تندرستي اجتماعي تعريف شده است كه بر این اساس فرد مي تواند از عهده تنش هاي معمولي زندگي برآمده و به استعدادهاي نهاني اش دست يابد، به طور صريح، اين تعريف، ارتباط بين سلامت رواني و سرمايه اجتماعي2 را نشان مي دهد. شبكه هاي اجتماعي3 اغلب اوقات نيازهاي محسوس مانند حمايت مالي وحمايت عاطفي، نظير ملاقات، پول، همدردي و مواردی مانند آن را فراهم مي آورند. سرمايه اجتماعي به عنوان يك مكانيسم روانشناختي در فراهم سازي امنيت در برابر فشار و بيماري، همانند ضربه گير عمل مي كند (پوچین،2006).
طي دهه هاي اخير روان شناسان دريافته اند، افرادي كه داراي سلامتي كمتري هستند و به خصوص ضعف سلامت رواني دارند؛ كساني هستند كه شبكه اجتماعي كوچك و در نتيجه دوستان صميمي اندكي دارند. يعني بين حجم و كيفيت شبكه هاي اجتماعي افراد و سلامتي آنان ارتباط وجود دارد.گفته مي شود كه خوشبختي، شادي يا رضايت از زندگي كاملاً با روابط شخصي افراد ارتباط دارد. همچنين، روانشناساني چون آدلر4 به نقش روابط صميمي در سلامت روان تاكيد دارند؛ گلاسر5 عشق و محبت هاي دريافتي را عامل اساسي در سلامت روان مي داند؛ اسكينر6 هم براي نقش تاييد اجتماعي و حمايت اجتماعي از سوي اطرافيان در سلامت رواني افراد نقش اساسي قائل است و اسكينر بر نقش محرك هاي بيروني،كه مي توان آن را به عنوان سرمايه اجتماعي در نظر گرفت، در بهبود سلامت رواني تأكيد عمده اي داشته است. بنابراین می توان اذعان نمود تأثير سرمايه اجتماعي در بهبود سلامت رواني مورد تأييد قرار گرفته است؛ چراکه سرمايه اجتماعي نقش مهمي در كاهش اختلالات رواني مانند افسردگي و نگراني داشته و سطوح پايين آن با خطر ابتلاء به اختلالات رواني همراه است (مکینز7،2008).
از حدود يك دهه پيش برخي صاحب نظران ويژگي هاي اجتماعي از قبيل همبستگي اجتماعي، اعتماد، حمايت اجتماعي، روابط اجتماعي و... را تحت عنوان سرمايه اجتماعي مطرح كردند كه باسلامتي افراد در ارتباط مي باشد. مطالعات تجربي متعددي در غرب به بررسي رابطه سرمايه اجتماعي و سلامتي پرداخته اند. يك شبكه اجتماعي براي فرد حمايت عاطفي، ابزاري، اطلاعاتي فراهم مي نمايد و از آن طريق در تنظيم فعاليت هاي وي و كنترل رفتارهاي مرتبط با سلامتي از قبيل خشونت هاي خانگي، مصرف مشروبات الكلي، استعمال دخانيات و ... نقش بازي مي كند. بنابراين رفتارهاي مرتبط با سلامتي و سرمايه اجتماعي با هم رابطه دروني دارند (کاواچی8 و همکاران ،1999).
بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی برای فهم تعاملات اجتماعی از دهه1990 به بعد، از مقوله سرمايه اجتماعي استفاده کرده (کلمن ،1988؛ بوردیو، 1984؛ فوکویاما، 1982؛ پاتنام،1995) و متذكر شده اند كه بر خلاف برداشت های سنتی از مفهوم سرمایه، نظیر سرمایه فیزیکی، مالی و انسانی، سرمایه اجتماعی از طریق یک شخص به تنهایی قابل حصول نبوده (هندرسون و همکاران،2001) و از طريق جمع محقق مي گردد. گفتني است سرمایه اجتماعی برای اولین بار توسط جان یاکوب9 مطرح گردید. ولی به طور دقیق تر در نوشته های بوردیو10(1972-1977) به کار رفت. وی معتقد بود که سرمایه اجتماعی مرتبط با شبکه های اجتماعی و منابع نگهدارنده آن است. از طرف ديگر، سرمایه اجتماعی مرتبط با اعتماد اجتماعی، زبان مشترک، تعهدات متقابل، احساس تعلق و مواردی نظیر آن است. خلاصه اينكه سرمايه اجتماعي در برگيرنده روابطي در بين مردم است كه به طریقی كنش را تسهيل مي كند (کورومینا سولر11، 2006).
به نظر پاتنام12 ، سرمايه اجتماعي آن دسته از ويژگي هاي زندگي اجتماعي، شبكه ها، هنجارها و اعتماد است كه مشاركت كنندگان را قادر مي سازد به شيوه اي مؤثرتر اهداف مشترك خود را تعقيب نمايند؛ چرا که تماس هاي اجتماعي بر كارايي افراد و گروه ها تاثير مي گذارند. وی معتقد است همبستگي خيلي روشن و مثبتي بين متغيرهاي سلامت و سرمايه اجتماعي وجود دارد و بطوركلي افراد با سرمايه اجتماعي بيشتر، طول عمر بيشتري داشته و كمتر از ضعف سلامتي جسماني و رواني رنج مي برند. پاتنام تأكيد مي كند كه در تمام قلمروهاي تأثير سرمايه اجتماعي كه در جوامع مختلف جستجو كرده، در هيچ كجا اهميتي بالاتر از نقش آن در تندرستي و بهزيستي نيافته است( فیلد ترجمه غفاری و رمضانی ، 1386).
شايان ذكر است از آن جا كه پژوهش حاضر دربارة سرماية اجتماعي و تأثيرات ابعاد و مؤلفه هاي آن بر سلامت روان مي باشد، توضيحاتي دربارة زمينة نظري آن لازم مي نمايد. از نظر برخي از محققان، سرماية اجتماعي بعدي از سازمان اجتماعي است كه مي تواند كارآيي اجتماعي را، از طريق سهولت بخشيدن به كنش هاي هماهنگ، بهبود بخشد و به عنوان مفهومي چند بعدي دربردارندة شاخص هايي چون شبكة حمايت اجتماعي، اعتماد و مشاركت اجتماعي بوده و پايه اصلي حيات اجتماعي است (بوردیو13، 2001). اين پديده در بردارندة شبكة نسبتا با دوامي از روابط كمابيش نهادينه شده، توأم با شناخت ، تعهدات و اعتماد مي باشد كه به عنوان منابعي بالقوه، موجب تسهيل كنش هاي فردي و جمعي مي شود. دراين زمينه پژوهشگران، برآنند كه سرماية اجتماعي ممكن است به عنوان يك مكانيزم فيزيولوژيك، سيستم ايمني بدن را براي مبارزه با بيماري و استرس تقويت كند . از اين نظر همبستگي مثبتي بين مجموعه اي از شاخص هاي سرماية اجتماعي با سلامت و نيز پيوستگي منفي با نرخ مرگ و مير وجود دارد(پانتام، 2000). در اين زمينه شبكة حمايت هاي اجتماعي مساعدت ملموسي را فراهم مي آورند كه باعث كاهش اضطراب شده و هنجارهاي مربوط به سلامتي را تقويت مي كند. همچنين بهتر مي توانند براي استفاده از خدمات درماني اعمال نفوذ كنند؛ و تعامل مي تواند به تحريك سيستم ايمني بدن كمك كند در اين ميان اعتماد تأثيرات قابل توجهي بر سلامت روان دارد. ريشة اعتماد در وثوق و اطمينان به اشخاص صالح و معتبر است، كه معمولا حاصل نخستين تجربيات فرد در زندگي است . از اين رو اعتماد اضطراب را كاهش داده و نوعي احساس تداوم و نظم در رويدادها و امنيت وجودي را در فرد به وجود مي آورد( گيدنز ،1380 ) اعتماد نهادي، اعتماد به حكومت و نهادهاي اجتماعي است . اعتماد بين شخصي اعتمادي است كه در روابط چهره به چهره خود را نشان داده و در هر نوع شبكه اي كه فرد در آن مشاركت دارد، به كار مي رود. اين شكل از اعتماد، موانع ارتباطي را برطرف ساخته وبهزيستي رواني را ازطريق تسهيل بسياري از تعاملات موجب مي شود. اعتماد تعميم يافتة حسن ظن نسبت به افراد جامعه، جداي از تعلق آن ها به گروه هاي قومي و قبيله اي است كه بر سلامت روان افراد تأثير گذار است .
اعتماد تعميم يافتة حوزه اي از كساني كه با ما تعامل دارند يا بالقوه مي توانند تعامل داشته باشند را در بر گرفته و در سطح ملي گسترش مي يابد(ريتزر،1377). در اين زمينه نتايج پژوهش ها نشان مي دهند سطح متوسط اعتماد بين شخصي با سلامت درسطوح مختلف ايالتي، منطقه و يا محله مرتبط است . در مطالعات اخير، ميزان اعتماد رابطة مثبتي با سلامتي عمومي درابعاد مختلف آن در سطوح فردي دارد (ونسترار14، 2005). همچنين اعتماد با سطوح بهتري از سلامت روان (سيلورا و آلبچ15، 2001) . وسلامت عمومي مرتبط است( یان16 و همکاران ، 2010).
تمام اقشار جامعه با مشکلات و مسائل خاص خود رو به رو بوده و گاهی عوامل خطرسازی آنها را تهدید می کند، معلمان نیز از این امر مستثنا نبوده و در حین فعالیت فرهنگی و آموزشی خود با عواملی دست و پنجه نرم می کنند که بی تردید می تواند برای سلامت انها مخاطره آمیز باشد . آنان فشارهای روحی و جسمی متعددی را متحمل می شوند و بر اثر کار شدید و مشکلاتی که در روابط بین فردی در مدرسه با مدیر ، دیگر همکاران و دانش آموزان پیدا می کنند ، همچنین انژری فراوانی که برای کنترل رفتارهای نابهنجار دانش آموزان صرف می کنند ، دائما در حالت تنش به سر می برند (هزار جریبی و مهری ، 1391).
اگرچه آمار رسمی در مورد سلامت معلمان وجود ندارد ، ولی وضعیت موجود در جامعه نشان می دهد که ساختارهای کلان و خرد جامعه به نحوی هستند که توانایی تامین بهداشت روانی ، سلامت جسمی و اجتماعی معلمان را در سطح مطلوبی فراهم نکرده اند و بسیاری از معلمان از سلامت جسمی به ویژه سلامت روانی رضایت بخشی برخوردار نیستند . کوچکی (1384) به این نتیجه رسید که 1/81 درصد معلمان به لحاظ روانی سالم بودند و 9/18 درصد آنها مشکوک به علائم روان پزشکی بودند.
سالم بودن معلمان نه تنها به خودی خود ارزشمند است ، بلکه معلمان در صورت احراز سلامتی می توانند سایر نیازهای خود را برطرف سازند و به اهداف شان نائل شوند . علاوه بر این ، برخورداری از تندرستی ، احساس امینیتی معلمان را تامین می کند و به آنان اطمنیان می دهد که قادر به ایفای نقش های اجتماعی خود خواهند بود.
در اين زمينه ي لي17 و همكارانش(2004) دريافتند سرماية اجتماعي واعتماد موجود درشبكة حمايت اجتماعي، رابطة مثبتي با سلامت روان دانشجويان داشته و از فشارهاي رواني ناشي از فرهنگ پذيري ممانعت مي نمايد. همچنين سطح مشاركت اجتماعي به عنوان يكي ديگر از شاخص هاي سرماية اجتماعي، برسلامت روان افراد تأثيرگذار است . نتايج پژوهش کارنول و وایت18 ( 2009) نشان داد فقدان مشاركت وارتباطات اجتماعي با احساس انزواي اجتماعي وبا سطح پائين سلامت رواني مرتبط است . همچنين وارن- فیندلو19 و همکاران (2011) نشان دادند در سنين بالا، برخوردار بودن از روابط اجتماعي بر سلامت روان مي افزايد.
هالتگريو و كروسبي20(2006) دريک مطالعه همبستگي در ايالات متحده، با هدف بررسي ارتباط بين سرمايه اجتماعي و بیماری های جسمانی، نشان دادند که سرمايه اجتماعي با كليه موارد یاد شده ارتباط معنی داری داشته است. هارفام21 و همکارانش در سال2003 به تحقیقی تحت عنوان سلامت روانی و سرمایه اجتماعی پرداختند. نتایجی که آنها از تحقیق خود گرفتند؛ عبارت بود از اینکه سرمایه اجتماعی هم در بعد ساختاری (مشارکت مدنی، عضویت و فعالیت در سازمان های رسمی و غیررسمی) و هم در بعد شناختی (اعتماد، روابط متقابل، هنجارها) بر سلامت افراد تأثیر می گذارند.
یوشر22 و دیگران(2002) نیز با تأکید بر تأثیر سرمایه اجتماعی بر سلامت روانی با استفاده از داده های بدست آمده از یک نمونه 222 نفری از خانوارهای ساکن در نواحی شهری، به این نتیجه رسیدندکه سرمایه اجتماعی رابطه معکوسی با اختلالات روانی دارد؛ به عبارتی افزایش در سرمایه اجتماعی با کاهش ناراحتی های روانی همراه است. رز23(2000) نيز نشان داد سرماية اجتماعي در فراهم آوردن حمايت هاي عاطفي و رواني در ارتقاء سلامت رواني افراد مؤثرند.
هزار جریبی و مهری (1391) در پژوهشی نشان دادند که ابعاد مشارکت اجتماعی، روابط با دوستان و اقوام و خانواده ، اعتماد اجتماعی، روابط همسایگی ، انسجام اجتماعی و حمایت اجتماعی با سلامت اجتماعی و روانی در معلمان شهر همدان همبستگی معناداری دیده می شود . مبارک بخشایش (1389) در تحقیقی نشان داد که سرمایه اجتماعی بر سلامت شهروندان اصفهانی تاثیر دارد . متغیرهای احساس تبعیض و احساس محرومیت رابطه معناداری را با سلامت نشان دادند.
اربون (1390) در پژوهشی که با هدف ارزیابی تاثیر سرمایه اجتماعی و شاخصهای مختلف آن در سطوح خانواده، خویشاوندی، دوستان، محله و کل بر سلامت روان شهروندان تهرانی انجام داد. نتایج این پژوهش نشانگر این است که از بین شاخصهای مختلف سرمایه اجتماعی، شاخص اعتماد اجتماعی، احساس تعلق و مشارکت غیر رسمی در سطوح مختلف سرمایه اجتماعی (خانواده، خویشاوندی، دوستان، محله و کل) دارای تاثیر معنیدار بر سلامت روانی میباشد. همچنین، نتایج نشان داد که در سطوح مختلف سرمایه اجتماعی از بین شاخصهای مختلف سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی بیشترین تاثیر را بر سلامت روان دارد. بر اساس یافتهها از بین سطوح مختلف سرمایه اجتماعی، سرمایه اجتماعی خویشاوندی بیشترین نقش در تبیین سلامت روانی ایفا میکند. رضویزاده هروی(1388) در تحقیقی به بررسی رابطه ی سرمایه اجتماعی و سلامت روان پرداخت. مطابق آن 48.7% دانشجویان سالم تشخیص داده شدند. میانگین نمره¬ی سرمایه اجتماعی نمونه (2.33) کمتر از متوسط بود. تحلیل رگرسیون نشان داد متغیرهای مستقل موجود در مدل 44.2% از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند. سرمایه اجتماعی حتی پس از کنترل سایر متغیرهای مستقل همچنان با سلامت روان همبستگی مثبت معنادار نشان داد.
عبدالصمدی (1389) در پژوهشی به بررسی رابطه میان سرمایه اجتماعی، با تأکید بر اعتماد و سلامت روان افراد پرداخته است. جامعه نمونه پژوهش زنان و مردان شاغل در آموزشکده های فنی و حرفه ای می باشد . نتایج مطالعه حاکی از آن است که سرمایه اجتماعی و ابعاد مختلف آن و سلامت روان زنان و مردان با هم رابطه معناداری دارند. عباس پور (1391)در پژوهش خود به بررسی رابطه انواع سرمایه اجتماعی با سلامت روان پرداخته است . تحلیل داده ها نشان داد رابطه معنی داری بین سرمایه اجتماعی درون گروهی و سلامت روان و سلامت روانی- اجتماعی وجود دارد در حالی که بین سرمایه اجتماعی درون گروهی و سلامت اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد هم چنین بین سرمایه اجتماعی برون گروهی و سلامت روانی و سلامت روانی – اجتماعی رابطه معناداری وجود ندارد اما بین سرمایه اجتماعی برون گروهی و سلامت اجتماعی رابطه وجود دارد.
کیوان آرا ، حقیقتیان و بابایی شهرکی (1393) در تحقيق بررسی رابطه سرمايه اجتماعی و سلامت روان در بين شهروندان شهرکرد پرداختند. نتايج تحقيق نشان می دهد که سرمايه اجتماعی رابطه معنادار با سلامت روان شهروندان شهرکرد دارد و در بين مؤلفه های گوناگون سرمايه اجتماعي؛ مشارکت اجتماعی و هنجارهای اجتماعی رابطه مستقيم و متوسط و اعتماد اجتماعی رابطه مستقيم و ضعيفی با سلامت روان دارد. عبدالملکی ، شهریاری ، عبدالملکی و دهدار بهبهانی (1393) در مقاله ی تحقیقی با هدف بررسی اثرات متغیر سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از عوامل اجتماعی و متغیر هوش هیجانی به عنوان یکی از متغیرهای شناختی بر سلامت روانی کارکنان دریابانی بوشهر انجام دادند. نتایج تحقیق مبین آن است که، سرمایه اجتماعی و ابعادآن دارای رابطه منفی، معکوس و معنادار با متغیر سلامت روان بوده است؛ ابعاد متغیرهای سرمایه اجتماعی و هوش هیجانی قادر به تبیین واریانس متغیر سلامت روان به مقدار 28/0 می باشند. توکل ، معیدفر و مقصودی (1390) در مطالعه ای نشان دادند بین سلامت روانی و متغیر های سرمایه درون گروهی، برون گروهی و نهادی شناختی، منزلت فرد در روابط قدرت خانواده، رضایت زناشویی، احساس رضایت از زندگی، سن ازدواج فرد و همسرش، درآمد فرد و درآمد همسرش رابطه معنی داری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان می دهد که از میان ابعاد متغیر سرمایه اجتماعی و متغیرهای زمینه ای چهار متغیر سرمایه درون گروهی شناختی، برون گروهی شناختی، رضایت از زندگی زناشویی و منزلت فرد در روابط قدرت خانواده مهمترین تبیین کننده های سلامت روانی همسران هستند.
زنان به عنوان نيمي از جمعيت نقش غير قابل انكاري در توسعه و پيشرفت جامعه دارند، بنابراين بايد بيش از پيش مورد توجه قرار گيرند. اختلال در سلامت روانی زنان در جامعه پيامدهاي بسيار نامطلوبي بر جاي مي گذارد كه از آن جمله مي توان به خدشه وارد شدن به كرامت انساني و ذاتي زنان، ايجاد ترس و عدم امنيت در زندگي زنان و ايجاد مشكلات بهداشتي و جسماني براي زنان اشاره كرد بهداشت و سلامت روانی یکی از مقوله های مهمی است که ضرورت آموزش آن برای معلمان بدیهی است ؛ چرا که تعلیم و تربیت با بهداشت و سلامت روانی رابطه عمیق و معناداری دارد . سپردن دانش آموزان به معلمانی که از سلامت روانی کافی برخوردار نیستند ، ضربه محکمی به پیکره و بدنه اصلی آموزش و پرورش ، یعنی دانش آموزان است . از آنجا که معلمان با گروه عظیمی از جامعه یعنی دانش آموزان سروکار دارند . هر چه از اهمیت نقش خود در زندگی تمام افراد جامعه آگاه شوند ، با احساس تعهد بیشتری به آموزش می پردازند و دانش آموزان سالم تر و مدیران کارآمدتری تحویل جامعه خواهند داد ( حسن زاده ، 1385).
شخصیت و تعادل روانی معلمان بیش از سایر طبقات اجتماعی مورد توجه و مهم است . ارتباط نزدیک معلم با دانش آموزان و نفوذ او بر آن ها ، در سلامت فکری و روانی دانش آموزان نقش مهمی ایفا می کند . با توجه به همسانی اهداف آموزش و پرورش و بهداشت روانی – که مقصود هر دو تربیت انسان های سالم ، مفید و خوشبختی است – ضرورت چنین بررسی هایی در آموزش و پرورش مهم است . اگر وضعیت سلامت روانی معلمان شناسایی ، و برای بهبود سلامت روانی آنان برنامه ریزی شود ، عملکرد تحصیلی دانش آموزان نیز بهتر می شود و از سوی دیگر ، با کاهش میزان افت تحصیلی دانش آموزان ، به اقتصاد آموزش و پرورش کمک شایانی خواهد شد ( فونتانا وابوسری24 ، 1993 به نقل از نوریان نجف آبادی و جهانگیر ، 1390) . به علاوه وضعيت نيروي انساني به ويژه كاركنان آموزش و پرورش بر رفتار و عملكرد آنان وبر ميزان بروز مسايل متعدد و متنوع تأثير ميگذارد و تعيين كننده موفقيت اهداف از پيش تعيين شده براي شكوفايي استعداهاي فراگيران و رشد و پرورش فكري كودكان و نوجوانان است. تلاش داوطلبانه در اين گونه سازمانها و احساس تعلق به جامعةمحلي همگي چيزهايي هستند كه با سرمايةاجتماعي سازمان ارتباط دارند. به عبارت ديگر قصدما دستيابي به پاسخ اين سوال است که آیا بین سرمایه اجتماعی زنان فرهنگی با سلامت روان آنان رابطه ی معناداری وجود دارد ؟
فرضیه های پژوهش
1- بین سرمایه اجتماعی و سلامت روان زنان فرهنگی رابطه ی معنادار وجود دارد .
2- بین ابعاد سرمایه اجتماعی و ابعاد سلامت روان زنان فرهنگی رابطه ی معناداری وجود دارد .
3- ابعاد سرمایه اجتماعی قادر به پیش بینی سلامت روان زنان فرهنگی می باشند.
روش تحقیق
در این تحقیق از روش پیمایشی- همبستگی استفاده شده است نمونه تحقیق با استفاده از فرمول کوکران از زنان فرهنگی که حدود 389 نفر، برابر 191 نفر از زنان فرهنگی شهر سرباز بر آورده شد. نمونه گیری تحقیق به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای بوده است .
ابزار پژوهش شامل:
سرمايه اجتماعي: ساخت این مقیاس توسط سهامی (1387) آغاز شده ، وی در تلاش برای عملیاتی کردن سازه سرمایه اجتماعی و دست یافتن به درونه ی محتوای مفهوم ابتدا تعاریف مفهومی ، نظریه و پژوهش های موجود در ارتباط با سازه را جمع آوری و براساس ابعاد ، شاخص ها و معرف رفتاری سازه ، پرسشهای در شکل مقیاس لیکرت با طیف پنج قسمتی طراحی کرده و روایی صوری و محتوای پرسش ها توسط اشخاص متخصص تایید گردیده است. سپس در مطالعه متعدد با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص های اماری مناسب روایی و پایایی مقیاس ها بارها مورد قرار گرفته و تایید شده است ( سهامی و همکاران ، 1390؛ سهامی و کشتکار ، 1392 ؛ سهامی و اربابی ، 1391) . براي اندازهگيري پايائي اين مقياس نيز از آلفاي كرونباخ استفاده كردهايم كه نيز بيش از 70/. بوده است.
مقیاس سرمایه اجتماعی شامل چهار بعد ، شبکه اجتماعی ، مشارکت اجتماعی، اعتماد سیاسی و اعتماد به خانواده و 19 گویه در مقیاس لیکرت با طیف 5 درجه اي با درجات فوق العاده موافقم(5) خیلی موافقم(4)، موافقم(3)، مخالفم(2)، کاملا مخالفم(1) تشكيل گرديده است.
پرسشنامه ي سلامت عمومي: اين پرسشنامه 28 سؤالي از پركاربردترين ابزارهاي غربال گري سلامت روانی بوده و از روايي و اعتبار بالايي برخوردار است. اين پرسشنامه نخستين بار در سال 1972 توسط گلدبرگ تنظيم شده است سلامت عمومي داراي چهار زير مقياس نشانه هاي بدني، اضطراب و بي خوابي، نارسا كنش وري اجتماعي و افسردگي است. نشانه هاي بدني : شامل سوالاتي درباره احساس افراد در مورد وضع سلامت خود و احساس خستگي آنها است. با اين زيرمقياس، دريافت هاي حسي بدني -كه اغلب با برانگيختگي هاي هيجاني همراهند -ارزشيابي مي شود. نمره اين زير مقياس نشان دهنده سلامت جسماني است. اضطراب و بي خوابي : شامل سوالاتي است كه با اضطراب و بي خوابي مرتبط اند. نارسا كنش وري اجتماعي : گستره توانايي افراد در مقابله با خواست ه هاي حرفه اي و مسايل زندگي روزمره را مي سنجد و احساس هاي آنان را در باره چگونگي كنار آمدن با موقعيت هاي متداول زندگي آشكار مي كند. افسردگي: در برگيرنده سوالاتي است كه با افسردگي وخيم و گرايش شخصي به خودكشي مرتبط اند. تمام پرسش ها چهار گزينه اي از نوع ليكرت بين صفر تا سه نمره گذاري مي شوند. نمره كلي هر آزمودني كه نشان دهند ه سلامت عمومي است از حاصل جمع نمره هاي چهار زيرمقياس به دست مي آيد. دامنه نمره هر زيرمقياس از صفر تا 21 و دامنه نمره كلي پرسش نامه از صفر تا 84 است. هر چه نمره فرد كمتر باشد از سلامت عمومي بيشتري برخوردار است (دادستان، 1377)ضرايب اعتبار پرسش نامه سلامت عمومي در دانشجويان با سه روش بازآزمايي، دو نيمه سازي و آلفاي كرونباخ به ترتيب برابر با 70/0، 96/0، 90/0 گزارش شده است (تقوي،1380). و نمره ي برش آن 22 است در ايران حساسيت اين آزمون بين 83 تا 88 درصد، ويژگي آن بين69 تا 8/93 درصد، كارايي آن 76 درصد،ضريب اعتبار با استفاده از آلفاي كرونباخ 88/0 تا 92/0 و میزان اشتباه کلی طبقه بندی 8/2 تا 19 درصد گزارش شده است (حسن شاهي و احمديان،1383).در اين ابزار افزايش نمره با بدتر شدن وضعيت سلامت روان همراه است.
يافته ها
در بخش آمار توصیفی، ابتدا اطلاعات توصیفی و شاخص های آماری متغیرهاي سرمایه اجتماعی و سلامت روان محاسبه شده است.
جدول1: میانگین و انحراف استاندارد متغير سرمایه اجتماعی
متغیرها | میانگین | انحراف استاندارد |
شبکه اجتماعی | 18/20 | 02/6 |
اعتماد سیاسی | 49/9 | 18/3 |
مشارکت اجتماعی | 59/15 | 63/5 |
اعتماد به خانواده | 15/10 | 72/1 |
سرمایه اجتماعی | 41/55 | 78/10 |
جدول2: میانگین و انحراف استاندارد متغير سلامت روان
متغیر | میانگین | انحراف استاندارد |
علائم جسمانی | 72/7 | 53/3 |
اضطراب و بی خوابی | 81/7 | 17/4 |
اختلال در عملکرد اجتماعی | 37/10 | 60/3 |
افسردگی | 51/3 | 67/4 |
سلامت روان | 41/29 | 50/9 |
فرضيه اول :
بين سرمایه اجتماعی و سلامت روان زنان فرهنگی رابطه معنادار وجود دارد.
به منظور بررسي اين فرضيه از روش آماري ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد . نتايج در جدول 3 ارائه شده اند.
جدول3: ضريب همبستگي پيرسون بين سرمایه اجتماعی و سلامت روان
متغيرها | تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد | ضريب همبستگي | سطح معناداري |
سرمایه اجتماعی | 191 | 41/55 | 78/10 | 24/- | 001/0 |
سلامت روان | 191 | 41/29 | 50/9 |
ملاحظه مي شود كه بين سرمایه اجتماعی و نمره سلامت روان رابطه منفی و معنادار وجود دارد . بدين معنا كه هر چه ميزان سرمایه اجتماعی در زنان فرهنگی بيشتر باشد سلامت روان بالاتري نيز وجود دارد و بر عكس . لازم به ذکر است که نمره بالاتر در پرسشنامه سلامت روان نشانگر سلامت کمتر می باشد.
فرضيه دوم :
بين ابعاد سرمایه اجتماعی و سلامت روان زنان فرهنگی رابطه معنادار وجود دارد.
به منظور بررسي اين فرضيه از روش آماري ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد . نتايج در جدول 4 ارائه شده اند.
جدول4: ماتريس همبستگي پيرسون بين ابعاد سرمایه اجتماعی و ابعاد سلامت روان
متغیرها | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
1.شبکه اجتماعی | 1 |
|
|
|
|
2.اعتماد سیاسی | 08/0 | 1 |
|
|
|
3.مشارکت اجتماعی | **43/0 | 05/0 | 1 |
|
|
4.اعتماد به خانواده | *15/0 | 13/0 | 08/0 | 1 |
|
5.سلامت روان | *17/- | **36/- | 11/- | 10/0 | 1 |
01/0P=** 05/0P=*
ملاحظه مي شود كه ، سلامت روان با شبکه اجتماعی و اعتماد سیاسی رابطه منفی و معنادار دارد. اما با مشارکت اجتماعی و اعتماد به خانواده رابطه معنی داری مشاهده نشد.
فرضیه سوم
ابعاد سرمایه اجتماعی قادر به پیش بینی سلامت روان زنان فرهنگی می باشند.
به منظور بررسي اين فرضيه از روش آماري رگرسيون چندگانه به شیوه گام به گام استفاده شد و نتايج حاصل از اين بررسي در جدول 5 ارائه شده است .
جدول5: رگرسيون چندگانه گام به گام براي تعيين ميزان تاثير سرمایه اجتماعی بر سلامت روان
متغيرها | R | R2 | F | P | ضريبB | ضريب Beta | t | سطح معني داري |
اعتماد سیاسی | 36/0 | 13/0 | 61/27 | 001/0 | 07/1- | 36/- | 25/5 | 001/0 |
اعتماد سیاسی | 38/0 | 15/0 | 26/16 | 001/0 | 03/1- | 35/- | 13/5 | 001/0 |
شبکه اجتماعی | 22/- | 14/- | 10/2 | 04/0 |
رگرسيون به روش گام به گام انجام گرفته است ملاحظه مي شود كه اعتماد سیاسی و شبکه اجتماعی داراي قدرت پيش بيني سلامت روان می باشد. كه در مرحله اول مولفه اعتماد سیاسی وارد معادله شده است با توجه به 13/0=,R2 61/27= F رابطه خطي معنادار مي باشد اين رابطه حاكي از آن است كه 13 درصد واريانس متغير سلامت روان بوسيله اعتماد سیاسی تبيين مي شود . در مرحله دوم شبکه اجتماعی وارد معادله شده است كه با توجه به 15/0=,R2 26/16= F رابطه خطي معنادار مي باشد اين رابطه حاكي از آن است كه در این مرحله2 درصد به قدرت پیش بینی اضافه شده است . همچنين سایر ابعاد سرمایه اجتماعی داراي قدرت پيش بيني سلامت روان در زنان فرهنگی نبودند.
بحث و نتیجه گیری
با توجه به این که سلامت روان به معناي زندگی در وضعیتی است که مشارکت، اعتماد و هنجارهاي اجتماعی جزء جدایی ناپذیر آن است و شرایط امن و آسوده اي را فراهم می کند که در آن فرد به قدرت آرام زیستن و با خود و دیگران در آرامش بودن ، آگاهی از درون و احساسات خود، قدرت تصمیم گیري در بحران و مقابله موفق با فشارهاي روانی دست یابد و این در واقع معناي سلامت روان است. هارفام (2008) سرمایه اجتماعی را ذخیره سرمایه گذاری ها منابع و شبکه هایی که باعث ایجاد انسجام اجتماعی ، اعتماد و تمایل به درگیر شدن در فعالیت های محلی می شوند ، در نظر می گیرد . همچنین به نظر وی سرمایه اجتماعی می تواند عوامل استرس زا و خطرزا در رابطه با سلامت را کاهش دهد .
برقراری روابط اجتماعی نزدیک با همکاران و کسانی که مورد اعتماد فرد هستند و دردش را می فهمند و از او حمایت و پشتیبانی می کنند ، می تواند به کاهش استرس یا دست کم مقابله با پیامدهای آن منجر شود . افرادی که حمایت اجتماعی و عاطفی کمتری نسبت به دیگران دارند ، بیشتر در معرض بیماری افسردگی و . . . قرار می گیرند . از طرفی روابط نزدیک ولی نامناسب می تواند منجر به ضعف سلامت روانی و جسمی گردد . توجه افراد شبکه به امر پشتوانه اجتماعی که در نتیجه ورود فرد به شبکه های اجتماعی گوناگون حاصل می شود ، معطوف می گردد . شبکه ها گاه از فرد حمایت مالی می کنند ، ولی از حمایت اطلاعاتی معمولی و عاطفی او نیز دریغ نمی ورزند. در این میان پشتوانه عاطفی به طور آشکارتری به سلامتی فرد کمک می کند. روابط و پیوندهای اجتماعی که عامل بده – بستان های عاطفی در بین افراد می باشند ، که در نتیجه آن معلمان با احساس امنیت در کنار دیگر اعضای جامعه زندگی می کنند و از این طریق سلامت روانی شان ارتقاء می یابد.
از سوی دیگر ، جامعه ای که در آن اعتماد سیاسی باشد و سطح سرمایه اجتماعی بالا باشد ، قاعدتا نوعی همبستگی و همدلی و وفاق در آن وجود دارد . همبستگی و وفاق موجب می شود هم جامعه آرامش داشته باشد و هم عدالت در توزیع منابع سلامت وجود داشته باشد .
در یک جمع بندی کلی به لحاظ نظری، می توان اذعان نمود که سرمایه اجتماعی دارایی بسیار مهمی محسوب می شود که افراد در مواقع بحرانی زندگی خود می توانند از این سرمایه به نحو احسن استفاده نمایند، در واقع سرمایه اجتماعی به عنوان سپرکاهش بسیاری از آلام و دردهای ناشی از اختلالات روانی عمل می نماید و در بهبود سلامت روانی افراد نقش موثری دارد .همچنان كه در چارچوب تئوريكي مطرح گرديد، برخورداری معلمان زن از حمایت های اجتماعی و افزایش اعتماد بین آنان و شوهرانشان، بهبود کیفیت زندگی زناشویی و ارتقای سلامت روانی را به همراه دارد. برخورداری از حمایت های رسمی و غیر رسمی سبب می شود تا احساس سلامت در آنها افزایش یافته و از اضطراب کمتری رنج ببرند. دروكر و همكاران وی معتقدند سرمايه اجتماعي بالا، باعث كاهش خطراتي مي شود كه سلامت رواني افراد را تهديد مي كنند. وی از دوستان به عنوان يك منبع با ارزش جهت بهبود سلامت روانی ياد مي كنند. از ديد پاتنام نيز، همبستگي معني داري بين سرمايه اجتماعي با حد بالاي سلامت روان و احساس خوشبختي وجود دارد، وي معتقد است سرمايه اجتماعي دارايي مهمي است که فرد مي تواند در شرايط بحراني از آن استفاده نمايد،كمك هايي كه افراد از سوي شبكه اجتماعي دريافت مي كنند، تاثير بسزايي در كاهش فشار روحي - رواني دارد. به نظر پاتنام، زندگي در جامعه اي كه داراي ميزان قابل ملاحظه اي از سرمايه اجتماعي مي باشد، راحت تر است؛ چرا كه شبكه هاي اجتماعي، هنجارهاي قدرتمند بده بستان فراگير را تقويت كرده و مشوق ظهور اعتماد اجتماعي هستند. اين چنين شبكه هايي، همكاري و ارتباطات را تسهيل كرده، به اعتبارها افزوده و از اين راه، غلبه بر بسیاری از مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی در جریان كنش جمعي را ممكن مي سازند.
كلمن، سرمايه اجتماعي را مجموعه اي از منابع مي داند كه در روابط خانواده و در سازمان اجتماعي محلي وجود دارند و براي رشد اجتماعي يا شناختي افراد مفيد هستند. اين منابع براي افراد مختلف متفاوت اند و مي توانند امتياز مهمي را براي آنان در مواقع بحراني فراهم آورند. از نظر وي، خويشاوندي بطور عام و خانواده بطور خاص، نشان دهنده يك پايه مهم جامعه هستند. در ديدگاه كلمن، خانواده به عنوان سرمايه اجتماعي در نظر گرفته شده است كه به رفاه و سلامت رواني بيشتر مي انجامد؛ و باعث بهبود سلامت روانی اعضاء خانواده می گردد.
همچنين از نظر فوكوياما، خويشاوندي به عنوان قوي ترين شكل ارتباط اجتماعي در جوامع معاصر باقي مانده است. هر چند اخلاق جديد، پايه هاي ارزشي فرهنگ خويشاوندي را سست نموده است، اما قدرت هويت بخشي و جامعه پذيري بي بديل و بهترين زمينه، براي شبكه هاي ارتباطي مي باشد. در ديدگاه وولكاك و ناريان نيز سرمايه اجتماعي به عنوان پشتوانه مهمي در بهبود و مطلوب شدن سلامت رواني مي باشد، به علاوه، بريان ترنر معتقد است كه سرمايه اجتماعي، افراد را در برابر افسردگي و استرس حاصل از همسرآزاري، طلاق و... محافظت مي نمايد. به علاوه، در نظر براون فقدان سرمايه اجتماعي نظير خويشاوندان عاملي موثر در بروز اختلالات رواني بوده و اعتماد، نقش اساسي در زندگي زناشويي دارد؛ چرا که افزايش آن در كاهش افسردگي بسي مهم است، همچنين، وي بر نقش حمايت هاي دريافتي در كاهش اضطراب و افسردگي اهميت اساسی قائل است(سعادتی ، 1389). حال با توجه به نقش اساسی و مهم خانواده در بهبود سلامت روانی و به مراتب کاهش اختلالات روانی در بین معلمان زن و با در نظر گرفتن محیط مرد سالار حاکم بر خانواده های شهر سرباز می توان اذعان نمود که مباحث و تئوری های مطرح شده حول سرمایه اجتماعی و ارتباط آن با سلامت روانی با نتایج پژوهش حاضر سازگاری دارد. همچنین در شهر مذکور، باید بر تاثیر، همفکری و همیاری خویشاوندان در حل مسائل و مشکلات خانوادگی و اجتماعی و حمایت های دریافتی از سوی آنها صحه گذاشت که این امر، در راستای نظریات کلمن و فوکویاما می باشد.
در تأييد محتواي نظريات فوق، نتايج تحقيقات هارفام و همکاران (2003)، هالتگریو و کروسبی (2006)، لی و همکاران (2004)، کارنول و وایت (2009)، وارن – فیندلو و همکاران (2011) ، رز(2000) ،یوشر و همکاران (2002)، توکل و همکاران (1390) ، عبدالملکی و همکاران (1393) ، کیوان آرا و همکاران (1393) ، عباس پور (1391) ، عبدالصمدی (1389) ، رضوی زاده هروی (1388) ، اربون (1390) ، هزارجریبی و مهری (1391)، کیوان آرا و همکاران (1393)، مبارک بخشایش(1389) نشان دادند، كه بين سرمايه اجتماعي و سلامت رواني رابطه معناداري وجود دارد، پس مي توان گفت كه نتايج تحقيقات انجام شده پیشین و محتواي نظريات مذكور، همسو و منطبق با نتيجه تحقيق حاضر بوده، بنابراين قابل كاربرد در جامعه آماري مورد مطالعه مي باشد.
تا به حال تحقیقات زیادي درباره سرمایه اجتماعی و سلامت روان انجام شده و تقریباً در همه آن ها رابطه مثبت بین این دو وجود داشته است و تأییدي بر این موضوع است که هر چه سرمایه اجتماعی افزایش یابد قدرت کنار آمدن افراد با فشارهاي روانی ناشی از روابط و فعالیت ها را افزایش می دهد و به لحاظ روانی از آرامش و آسایش مطلوبی برخوردار می شوند. نتایج حاصل نشان داد که گسترش اعتماد میان افراد و در گسترش دامنه و روابط اجتماعی فرد، فشار روانی برآمده از چنین شرایطی را کاهش می یابد. افراد داراي اعتماد بالاتر از دانش و مهارت بالاتر برخوردارند و در نتیجه از سلامت جسم و روان مطلوب تري برخوردارند.
بنابراین پژوهش حاضر نشان می دهد که با گسترش اعتماد میان افراد و در نتیجه گسترش دامنه و روابط اجتماعی فرد، فشار روانی برآمده از چنین شرایط را کاهش می دهد. افراد داراي اعتماد بالاتر، از دانش و مهارت بالا و در نتیجه از سلامت جسم و روان مطلوب تري برخوردارند. نتایج حاصل نشان داد که هر چه مشارکت اجتماعی بیشتر باشد، دستیابی به امکانات
رفاهی بهداشتی و آموزشی بیشتر است و به این ترتیب سطح سلامت روانی افزایش می یابد.
در پایان پیشنهاد می شود مطالعات آینده عمومیت بیشتری بیابند تا بتوانند کاربردها و پیشنهادهای بیشتری داشته باشند . این پژوهش دارای محدودیت مکانی (شهرستان سرباز ) نیز است . از این رو ، لازم پژوهش های بعدی دامنه ی مکانی گسترده تری را انتخاب کنند تا تاثیر متغیرهای تاثیرگذار بر سلامت روانی را در بین گروه های مختلف و مکان های گوناگون ارزیابی کنند . از انجا که پیشگیری مقدم بر درمان است ، برنامه کنترل سالیانه برای همه معلمان و نیز ایجاد دوره های ضمن خدمت تشویقی برای آموزش محافظت از جسم و روان در میان معلمان پیشنهاد می شود . برای این منظور ، توسعه و تجهیز مراکز پزشکی و مراکز مشاوره فرهنگیان در تمام مناطق و نواحی به ویژه نواحی محروم ضروری به نظر می رسد . با توجه به جایگاه و اهمیت موقعیت اجتماعی معلمان ، باید برای ایجاد وضعیت زندگی مناسب تر برای آن ها ، رفع مشکلاتشان ، ایجاد امنیت و رضایت شغلی و شناخت عوامل استرس زا در میان آن ها ، اقدامات لازم انجام شود .
همچنین، پيشنهاد مي گردد مفهوم سرمایه اجتماعی، ابعاد و سطوح آن از سوی بسیاری از نهادها تبیین و تشریح شود تا نقش این متغیر در پیشگیری و کاهش بسیاری از آسیب های اجتماعی روشن گردد و سرمایه اجتماعی به عنوان کلیدی اساسی در حل بسیاری از مشکلات افراد جامعه مخصوصاً قشر زنان مطرح گردد و در سر لوحه برنامه های ارگان های ذی ربط قرار داده شود.از آنجا كه در تحقيق حاضر، سرمايه اجتماعي در ابعاد چهارگانه تقريباً با تمامي اختلالات رواني زنان همبستگي معناداري و معكوسي داشت، بنابراين پيشنهاد مي شود كه زمينه براي بروز و افزايش اين سرمايه چه در سطح خانواده و چه در سطح جامعه فراهم آيد، چرا كه اين مفهوم با توجه به تئوري ها و پيشينه هاي مطرح شده در بخش نظري تحقيق، پيوندها و ارتباطات ميان اعضاي يك شبكه را به عنوان يك منبع با ارزش در نظر مي گيرد كه با خلق هنجارها و اعتماد دوسويه موجب تحقق اهداف اعضاء مي شود، وجود ميزان قابل توجهي از سرمايه اجتماعي موجب تسهيل كنش هاي اجتماعي گشته، به طوري كه در مواقع بحراني مي توان براي حل مشكلات از آن، به عنوان اصلي ترين منبع فائق آمدن بر اختلالات رواني سود جست كه پژوهش حاضر مويد اين مهم مي باشد.
منابع
آراسته ، مدبر (1386) . بررسی وضعیت سلامت روان و عوامل مرتبط با آن در میان دبیران دبیرستان های شهرهای سنندج و بیجار . مجله دانشگاه علوم پزشکی کردستان ، دوره 12 ، صص 52-62.
احمدي، بتول (1385) تأثير خشونت هاي خانگي بر سلامت روان زنان متاهل در تهران، مجله دانشكده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، دوره 4، شماره 2، صص44-35.
اربون، فاطمه (1390) بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و سلامت روان در شهر تهران پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی.
بیانی ، علی اصغر (1386) تعیین وضعیت سلامت روانی معلمان استان گلستان ، مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان ، دوره 9 ، شماره 2 : 39-44.
توکل، محمد ؛ معیدفر، سعید ؛ مقصودی، سوده(1390) بررسی جامعه شناختی رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت روانی در زوجین شهر کرمان.مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، مقاله 8، دوره 2، شماره 1.
حسینی، احمد(1378 (، اصول بهداشت روانی، مشهد: انتشارات دانشگاه علوم پزشکی مشهد.
دهقانی، حمید و اکبرزاده، فاطمه ، ۱۳۹۰، بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با سلامت روان جوانان، همایش ملی آسیب شناسی مسائل جوانان، فلاورجان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان.
رضویزاده هروی، ندا (1388) رابطهی سرمایه اجتماعی و سلامت روان در دانشجویان دانشگاه فردوسی در سال تحصیلی 87-88 پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
سعادتی، موسی(1389) بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی، همسرآزاری و سلامت روانی در بین زنان متاهل شهر تبریز، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی.
سهامی ، سوسن ؛ سرایی ، حسن و کلدی، علیرضا (1390) رابطه سرمایه اجتماعی با ارزش های معطوف به توسعه زنان . فصلنامه رفاه اجتماعی ، سال 11 ، شماره 42.
شارع پور، محمود ؛ ریاحی محمد اسماعیل ؛ آرمان فاطمه (1393) بررسی تأثیر مؤلفههای سرمایة اجتماعی بر سلامت روان مطالعة شهروندان ساکن تهران. فصلنامه مسائل اجتماعی ایران، دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 99-100.
شجاع، محسن ؛ ريماز، شهناز ؛ اسدي لاري، محسن؛ باقري يزدي، سيد عباس و گوهري، محمودرضا (1392) بررسي سلامت روان و رابطه آن با سرمايه اجتماعي سالمندان دوره دوازدهم، شماره چهارم.
عباس پور، نسیم (1391) بررسی رابطه انواع سرمایه اجتماعی با سلامت روان دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
عبدالصمدی، محبوبه (1389) بررسی رابطه سرمایه اجتماعی زنان و مردان شاغل و سلامت روان آنها (با تأکید بر اعتماد) دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی پایاننامه کارشناسی ارشد.
عبدالملکی جمال, شهریاری شاپور, عبدالملکی صابر, دهدار بهبهانی حسین(1393) بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و هوش هیجانی با سلامت روان درکارکنان فرماندهی دریابانی استان بوشهر. پژوهش نامه مطالعات مرزی ، سال دوم ، شماره دوم، 25-47.
فرجی ده سرخی حاتم، يوزباشی عليرضا، شاطری کريم، اکبری معصومه. تبيين سلامت روان پرستاران بر اساس تئوری سرمايه اجتماعی سازمانی. مجله پرستاری و مامایی ارومیه. 1393; 12 (6) :454-466.
فيلد، جان(1386) سرمايه اجتماعي، ترجمه غلامرضا غفاري و حسين رمضاني، تهران: انتشارات كوير.
کیانفر ، فریبا و خردمند ، حمید (1377) بررسی میزان شیوع اختلالات روانی در معلمان شهر کرمان . رساله دکتری عمومی دانشگاه علوم پزشکی کرمان.
کیوان آرا ، محمود؛ حقیقتیان ، منصور و بابایی شهرکی ، معصومه (1393) بررسی رابطه سرمايه اجتماعی و سلامت روان در بين شهروندان شهرکرد. 1393مجله ی علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایلام، دوره 23 ، شماره 7.
گيدينز، آنتوني(1380) ، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقيان، نشر ني، تهران.
مبارک بخشایش، مرتضی (1389) بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر سلامت شهروندان اصفهان پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
محمدی ، پروین (1387) فراوانی آسیب شناسی روانی در معلمین مدارس ابتدایی شهرکرد . اصول بهداشت روانی ، سال 10 شماره 4 .
نوریان نجف آبادی ، محمد و جهانگیر ، نرجس (1390) رابطه بین میزان اعتماد اجتماعی و سلامت روانی ( مطالعه موردی : معلمان شهرستان تیران و کرون ). جامعه شناسی تاریخی . دوره 3 ، شماره 2 :35-52.
هزار جریبی ، جعفر و مهری ، اسداله (1391) تحلیل رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت روانی و اجتماعی . فصلنامه علوم اجتماعی ، شماره 59 .
Bourdieu, P. (2001). Masculine Domination. Stanford: Stanford University press.
Coleman, J. S. (1988). Social capital in the creation of human capital. American Journal Sociology, 94, 95-121.
Cornwell,E. Waite,L. (2009),Social disconnectedness,perceived isolation, and health among older adults. journal of health and social behavior. vol. 50. n0. 1 31-48.
Coromina Soler, L.(2006).”Social Networks and Performance in Knowledge Creation: An Application and Methodological Proposal”.ph.D. Dissertation, Department of Economics, University of Girona.
Fukuyama, F. (1982). The asymmetric society. Syracuse, New York: Syracuse University Press.
Harpham,T & et al(2003). Mental Health and Social capital in Cali.Colombia. Social Science and medicine,53.
Harpham, T.(2008). The Measurement of Community Social Capital through Surveys. In Social Capital and Health. New York: Springer.
Holtgrave, D. R., Crosby, R. A. (2003). Social capital, poverty, and income inequality as predictors of gonorrhoea, syphilis, Chlamydia and AIDS case rates in the United States. Journal of Public Health Medicine .24.
Gilbert, K.L. (2008). A Meta -Analysis of social capital and health B.A., Wabash college, M.A.in African American and African Diaspora Studies, Indian university, (Bloomington, IN), 2008 M.P.A., in public Affairs, submitted to the Graduate Faculty of Graduate school of public health in partial fulfillment of the requirements for the degree of doctor of public health university of Pittsburgh.
Kawachi.I,.Kennedy,B.(1999). Social capital and self-rated health. American Journal of Public Health.89.1187-1193.
Lee, J. Set al. (2004), "Social Support Buffering of Acculturation Stress: AStudy of Mental Health Symptoms Among Korean International Students", International of intercultural relationships, Vol,28.
Mckenzie,K.(2008).Urbanization, social capital a nd mental health. Global Social Policy.8.395-377.
Pohchin,L.(2006).Exploration of social capital and physical activity participation among adults on Christmas Island. PhD. Dissertation. School of Human Movement and Exercise Science & school of Social and Cultural Studies. university of Western Australia.
Putnam, R. D. (1995). Bowling alone: America’s declining social capital. Journal of Democracy, 6, 65-78.
Putnam,R. D. (2000) Bowling Alone: the collapse and revival of American community, Simon and Schuster,New York.
Rose, R. (2000). “How much dose social capital add to individual health? A survey study of Russians”. Social Science and Medicine, 51. ack. CEESS.
Silvera, E. & Allebech, P. (2001), “Migration, Aging and Mental health: AnEthnographic Study on Perceptions of Life Satisfaction, Anxiety and Depression in Older Somali Men in East London”, International Journal of Social Welfare, Vol. 10.
Sayedan, Abdosamadi M. The relationship between social capital and mental health in men and women. J Soc Welfare 2010;11: 229 -54.
Shoja M, Nabavi H, Kasai A, Baqhr A. Factor analysis of social capital and its relation to mental health in the elderly, Tehran 9th District. J Epidemiol 210;3:81-90.
Thompson,S. (2002),”The social and cultural context of the mental health of Filipinas in queensland”,Australian and New zeland, Journal of psychology, Vol, 36.
Usher,C.,M., Mark ,l.G (2002). Social capital and Mental Distress in an Impovershid community . City & community jurnal,28.
Veenstra, G. (2005), location,location: contextual and compositional health effects ofsocial capital in British Columbia,Canada, Social science and Medicine 60(9).
Warren-Findlow. J,Laditka,J. Laditka. s,Thompson, M (2011), Association Between social relationships and emotional well-Being in Middle-Aged and Older Africans, research on Aging, vol 33 no. 6,713-734.
World health organizationWHO,(2007), Promoting Mental Health: A report of the world health organization. Department of Mental Health, University of Melbouren.
Yun EH,Kang YH, Lim MK, Oh JK, and son JM(2010) The role of social support and social networks in smoking behavior among middle and older aged people in rural areas of south Korea: a cross-sectional study. BMC Public Health 10: 78.
[1] Mental Health
[2] Social Capital
[3] Social Networks
[4] Adler
[5] Glasser
[6] Skinner
[7] Mckenzie
[8] Kawachi
[9] Jane Jacobs
[10] Bourdieu
[11] Coromina Soler
[12] Putnam
[13] Bourdieuu
[14] Veenstrar
[15] Silvera &Allbech
[16] Yun
[17] Lee
[18] Cornwell and waite
[19] Warren-findlow
[20] Holltegrio & Koresbi
[21] Harpham
[22] Usher
[23] Rose
[24] Fontana & Abouserie