سنجش ارتباط بین سازگاری روانی در جهت نیل به آسایش حرارتی با حس مکان در فضاهای شهری ( نمونه موردی : میدان امام خمینی و امام حسین شهر تهران)
محورهای موضوعی : شهرسازیالهام ضابطیان 1 , رضا خیرالدین 2
1 - دﮐﺘﺮى ﺷﻬﺮﺳﺎزى ﭘﮋوﻫﺸﮑﺪه ﻧﻈﺮ و ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ ﻣﺮﮐﺰ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت راه، ﻣﺴﮑﻦ و ﺷﻬﺮﺳﺎزى.
2 - عضو هیات علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت
کلید واژه: ", ادراک آسایش حرارتی", , ", حس تعلق مکان", , ", حس مکان", , ", فضای شهری", , ", سازگاری روانی", ,
چکیده مقاله :
مطالعات انجامشده در زمینه آسایش حرارتی در فضاهای عمومی شهری بیشتر به عوامل کالبدی پرداختهاند؛ درحالیکه سازگاری روانی یکیاز مهمترین عوامل موثر در ادراک آسایش است. لذا بسط مفهوم ادراک و تفاوت آن با احساس، یکیاز اهداف کلیدی این پژوهش است. فرضیه پژوهش عبارتستاز اینکه: «بین سازگاری روانی برای نیل به آسایش حرارتی با سطوح مختلف حسمکان در فضاهای شهری ارتباط مستقیمی وجود دارد.» مدل تجربی پژوهش نیز پس از مفهومسازی مبانی و تجارب، استخراج و با روش دلفی تدقیق شدهاست و سپس بااستفاده از روش پیمایشی در دو فضای شهری تهران (میدان امامحسین و امامخمینی)، پرسشنامهای متناظربا هر جزء از مدل تنظیم شده و در فصل سرد در بین 200 نفر از شهروندان حاضر در دو فضا تکمیل و تحلیل شدهاست. بااستفاده از آزمونهای آماریTtest، همبستگی و بتا، فرضیه پژوهش اثبات شده و درنهایت راهبردهایی درجهت ارتقای میزان سازگاری روانی و حس مکان و افزایش همبستگی مذکور، ارائه شدهاست.
Most studies on thermal comfort in urban spaces have been focused on physical factors, while thermal adaptation is one of the most important factors in the perception of comfort. Up to now, in most studies on thermal comfort and adaptability of individuals with micro climatic conditions in urban public spaces or residential areas in Iran, just studies of physical and physiological factors and physical suggestions such as changes in the form of building, density, vegetation species, landscaping and land use planning have been conducted. Of course, there are some studies on thermal comfort perceived (not felt)and combination of physical and objective studies with mental, social and environmental psychological studies with a collaborative approach to the visitors to the space in some countries of the world; but the psychological variables studied (especially in the field of thermal adaptation) generally include the effects of the factors such as naturalness, expectation, experiences and time of exposure and perceived control on space. Although the mentioned variables have been not studied in the form of urban public spaces according to the climatic and cultural-demographic conditions of different regions in Iran in a comprehensive study, the main goal of the present study is the effect of the sense of place component on perceived thermal comfort and thermal adaptation of individuals which have been not considered in previous studies. By studying the relationship between the two concepts of thermal adaptation and sense of place, in order to promote the thermal comfort of the people in an urban space and generalize it to a variety of comfort conditions in a space, it is possible to decide better in the planning process to achieve the goals of an urban space. Since we will not have a space with a physical comfort, but without an adequate sense of place which encounters a lack of attraction of people compared to spaces that although the lack of comfort, but have enough sense of place. Therefore, expanding the concept of perception and its difference with feeling is one of the key goals of the present research. The hypothesis of the present study is that: "There is a direct relationship between thermal adaptation in order to reach thermal comfort and different levels of a sense of place in urban spaces. "The experimental model of this study has been extracted after conceptualization and explained by Delphi method and then, a questionnaire corresponding to each component of the model was developed by surveying in two urban spaces in Tehran city and filled out by 200 citizens presenting in the two places in cold season and then analyzed using statistical tests, including T-test, correlation and Beta. The results indicate that, it was also found that there is a direct correlation between the two variables of sense of place and individuals’ thermal adaptation in order to achieve the thermal comfort (the proof of the main research hypothesis). Finally, some strategies have been provided to improve the thermal adaptation and sense of place and to increase the mentioned correlation.
_||_
سنجش ارتباط بین سازگاری روانی با حس مکان جهت نیل به آسایش حرارتی در فضاهای شهری ( نمونه موردی : میدان امام خمینی و امام حسین شهر تهران)12
الهام ضابطیان طرقی34، رضا خیرالدین5
چکیده
مطالعات انجامشده در زمینه آسایشحرارتی در فضاهای عمومی شهری بیشتر به عوامل کالبدی پرداختهاند؛ درحالیکه سازگاری روانی یکیاز مهمترین عوامل موثر در ادراک آسایش و نقطه بارز تفاوت سنجش آسایش در فضای داخلی و بیرونی است. بسط مفهوم ادراک و تفاوت آن با احساس، یکیاز اهداف کلیدی این پژوهش است. همچنین حس مکان از مهمترین عوامل موثر در موفقیت یک فضای شهری است. لذا فرضیه پژوهش عبارتستاز: «بین سازگاری روانی برای نیل به آسایش حرارتی با سطوح مختلف حسمکان در فضاهای شهری ارتباط مستقیمی وجود دارد.» مدل تجربی پژوهش پساز مفهومسازی مبانی و تجارب، استخراج و با روش دلفی تدقیق شدهاست. بااستفادهاز روش پیمایشی در دو فضای شهری تهران(میدان امامحسین و امامخمینی)، پرسشنامهای متناظربا هر جزء از مدل تنظیمشده و در فصل سرد در بین 200نفر از شهروندان تکمیل و تحلیل شدهاست. بااستفادهاز آزمونهای آماریTtest و همبستگی، فرضیه پژوهش اثباتشده و افزایش حس مکان موجب سازگاری بهتر درجهت آسایش(حرارتی) میشود.
واژه های کلیدی
سازگاری روانی، ادراک آسایش حرارتی، حس مکان، حس تعلق مکان، فضای شهری
مقدمه
تاکنون بیشتر مطالعات انجام شده در زمینه آسایش حرارتی و میزان سازگاری افراد با شرایط خرداقلیمی در فضاهای عمومی شهری یا محیطهای مسکونی در ایران، صرفاً به بررسیهای عوامل فیزیکی و فیزیولوژیکی و پیشنهادات کالبدی مانند تغییرات فرم بنا، تراکم، گونههای گیاهی و منظرسازی و برنامهریزی کاربری اراضی پرداختهاند. البته سوابق مطالعات آسایش حرارتی درک شده (نه حس شده) و تلفیق مطالعات فیزیکی و عینی با مطالعات ذهنی، اجتماعی و روانشناسی محیط در برخی از کشورهای دنیا با رویکرد مشارکتی و مداخله نظر مراجعین به فضا وجود دارد؛ اما متغیرهای روانی بررسی شده (بویژه در زمینه سازگاری روانی) عموماً شامل عواملی مانند مشخصه های فردی، طبیعی بودن1، انتظارات2، تجربیات فرد3، مدت زمان حضور4، میزان کنترل درک شده5 بر فضا است. گرچه متغیرهای مذکور نیز باتوجه به شرایط اقلیمی و فرهنگی-جمعیتی مناطق مختلف ایران، در پژوهشی جامع و در قالب فضاهای عمومی شهری بررسی نشدهاند؛ اما مساله اساسی این پژوهش عدم توجه پژوهشهای انجام گرفته تاکنون به تاثیر مولفه حس مکان در میزان آسایش حرارتی درک شده و قدرت سازگاری روانی افراد است. کمااینکه در موارد متعددی دیده میشود فضاهای شهری موفق با وجود عدم شرایط آسایش فیزیکی حرارتی پذیرای عده زیادی از افراد پیاده هستند که به جهت فعالیتهای انتخابی و اجتماعی به آن مکان مراجعه میکنند.
با مطالعه ارتباط بین دو مفهوم سازگاری روانی و حس مکان در جهت ارتقای آسایش حرارتی افراد در یک فضای شهری و تعمیم آن به انواع شرایط آسایش در یک فضا، میتوان در فرآیند برنامهریزی برای دستیابی به اهداف یک فضای شهری، بهتر تصمیم گرفت و منابع انسانی و مالی را به صورت بهینه توزیع نمود تا فضایی با شرایط آسایش فیزیکی و بدون حس مکان کافی که در مقابل فضایی با کاستیهای آسایشی و همراه با حس مکان دچار کمبود و عدم جذب شهروندان مواجه میشود، نداشته باشیم. در واقع تفاوت کلیدی یک فضای عمومی شهری با یک فضای باز (صرف نظر از نقش و عملکرد آن)، در وجود حس مکان است که نقطه کلیدی این مقاله است و می تواند وضعیت سازگاری روانی افراد را در جهت ادراک آسایش (برای نمونه حرارتی) تغییر بدهد.
لذا فرضیه اصلی این پژوهش تبیین ارتباط بین سازگاری روانی حرارتی و حس مکان در یک فضای عمومی شهری است که برای سنجش آن شرایط آب و هوایی فصل زمستان (عدم آسایش در هوای سرد) و شرایط مکانی دو فضای شهری همگن (میدان امام خمینی و امام حسین شهر تهران) به عنوان نمونه های مطالعات میدانی، انتخاب شده است. سوال اصلی این پژوهش این است که آیا ارتقای آسایش باید محور مداخلات شهرسازان قرارگیرد یا ارتقای حس مکان؟
روششناسی
در گام اول پژوهش، با روش توصیفی کلیه مبانی، نظریات و نمونه تجارب در زمینه بررسی شرایط آسایش حرارتی در فضاهای عمومی شهری و بویژه با تاکید بر سازگاری روانی افراد پیاده و همچنین سطوح مختلف حس مکان آنان، بررسی شده است. در مرحله بعد با تمرکز بر عوامل عملکردی، با استفاده از روش استقرایی و قیاسی و مطالعات پیمایشی به سنجش عوامل در نمونههای موردی منتخب برای مطالعه پرداخته شده است. در بخش عینی پس از برداشت دادههای آب و هوایی موارد نیاز در فضاهای شهری مورد مطالعه و در زمان های مختلف روز و در فصل سرد سال، تجزیه و تحلیل صورت میگیرد. در بخش ذهنی نیز پس از استخراج متغیرهای مورد سنجش مانند مشخصههای فردی، علت و مدت حضور، نوع و میزان فعالیتها و ...، به کمک مشاهده و همچنین رویکرد مشارکتی و مداخله نظرات افراد پیاده حاضر در محدودههای مطالعاتی سنجیده میشوند. سپس بخشی از نتایج پرسشنامهها نیز با استفاده از نرمافزار SPSS مورد سنجش روابط علّی، همبستگی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و بخشی دیگر با تحلیلهای کیفی توسط محقق بررسی میشود. در نهایت نیز از طریق تحلیل آزمون همبستگی اطلاعات بدست آمده به اثبات فرضیه پژوهش پرداخته خواهد شد و راهبردهای لازم با در نظر گرفتن شرایط نمونههای موردی منتخب ارائه میشوند.
برای تهیه پرسشنامهها بر اساس مدل تجربی درختی مذکور، متناظر با هر بعد، معیار و زیرمعیار سوالاتی تنظیم شده است که عموما در طیف 5 گزینه ای لیکرت هستند و همچنین به منظور تحلیل و بررسی میزان صحت سئوالات پرسشنامه و سنجش سطح مناسب ابزار تحلیل، با استفاده از روش تحلیل قابلیت اطمینان6 ضرایب آلفای7 تمامی سئوالات محاسبه شد. طبق معیارهای آماری چنانچه ضریب آلفا بزرگتر از 6/0 باشد، سطح دقت پرسش مورد نظر در حد قابل قبولی است؛ که در مورد این پژوهش کلیه سوالات از روایی لازم برخوردار بودند. همچنین برای سنجش پایایی سوالات نیز در راستای تدقیق شاخص ها و سوالات متناظر، پرسشنامه مذکور به چندین نفر خبره در زمینه های حس مکان و آسایش حرارتی و روانشناسی محیط، ارائه و بازنگری شده است.
حجم نمونه آماری نیز، برای مجموع دو فصل زمستان و تابستان (اوج سرما و گرما و عدم آسایش حرارتی در شهر تهران) و در دو مکان مورد بررسی، با استفاده از فرمول کوکران 390 عدد به دست آمده است که با احتساب تعدادی پرسشنامه با خطای اجرا، ابتدا 50 عدد به عنوان Pretest و سپس 150 عدد دیگر (یعنی در مجموع 200 عدد برای فصل زمستان) در نظر گرفته شده است و 200 پرسشنامه دیگر در فصل تابستان تکمیل خواهد گردید که در این مقاله صرفا اطلاعات مربوط به سنجش فرضیه پژوهش در فصل زمستان و در ماه دی و بهمن (اوج کاهش دمای هوای شهر تهران) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
درباره نمونههای منتخب برای مطالعات میدانی بهطور خلاصه باید گفت، هر دو فضای شهری مورد مطالعه از نظر مکان قرارگیری در شهر تهران، قدمت و هویت تاریخی و بافت اطراف، دسترسی به حمل و نقل عمومی و کاربریهای تجاری اطراف خود، شباهتهای زیادی دارند. همچنین هر دو میدان امام خمینی و امام حسین به یک پیادهراه متصل هستند. البته میدان امام حسین پس از مداخلات هاسمانگونه بهطور کل به یک میدان وسیع پیاده تبدیل شده است و میدان امام خمینی همچنان نقش ترافیک سواره خودو را حفظ نموده است. در اقدامات نوسازی میدان امام حسین و پیادهراه 17 شهریور، سعی شده است ایمنی، کفسازی، نورپردازی و مبلمان شهری ارتقا یابند؛ مسالهای که در میدان امام خمینی هنوز تحقق نیافته است.
اما مصاحبهها و مشاهدههای صورتگرفته حاکی از عدم نیل به اهداف پیشبینی شده برای میدان امام حسین و پیادهراه 17 شهریور است. در واقع حس مکان در یک سنجش اولیه در این مکان نسبت به میدان امام خمینی و پیادهراه باب همایون (که یک پیادهراه کوتاه و با کاربری غالب تجاری (کت و شلوار فروشی است))، ضعیفتر است. نکته جالب در اینجاست که مداخلات کالبدی و هزینه بسیار کمتری برای میدان امام خمینی و پیادهراه باب همایون، صرف شده است. از نظر آسایش حرارتی نیز این دو محدوده تقریبا در شرایط یکسان قرار دارند. لذا مقایسه این دو فضای شهری میتواند نکات قابل تاملی برای الگوی مداخلات شهرسازان در اولویتبندی بین آسایش و حس مکان ایجاد کند.
مفاهیم و چارچوب نظری
در این قسمت، مطالعات در دو بخش مفاهیم و نظریات مربوط به مکان و حس مکان و سپس مفاهیم و نظریات مربوط به آسایش حرارتی در فضاهای شهری ارائه خواهند گردید.
مفاهیم و نظریات مربوط به حس مکان
-چیستی فضای عمومی شهری، حس مکان و حس تعلق مکان
در فرهنگ فشرده آکسفورد (1990) فضای عمومی؛ «کلیتی متعلق به مردم، در دسترس همه مردم یا مشترک بین آنهاست؛ با آزادی موجود یا دستیافتنی و مرتبط با دولت محلی یا مرکزی» معرفی شده است. این عرصهها تمام بخشهای بافت شهری را که مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند، دربر میگیرد(تیبالدز، 1383). ویلیام وایت معتقد است استفاده از فضا، یکی از مهمترین مشخصههای موفقیت آن است. جان گٍهل8 نیز درباره زندگی بین ساختمانها و شهرها برای مردم، در دستهبندی فعالیتها به انواع اجباری، انتخابی و اجتماعی، اشاره میکند؛ که موفقیت یک فضای شهری بیشتر در گرو تعدد فعالیتهای انتخابی و بویژه اجتماعی است.
و اما از نظر لغوی، اصطلاح حس مکان از ترکیب دو واژه حس و مکان تشکیل شده است. واژه حس9 در فرهنگ لغات آکسفورد سه معنای اصلی دارد، نخست یکی از حواس پنجگانه؛ دوم احساس، عاطفه و محبت که در روانشناسی به درک تصویر ذهنی گفته میشود؛ یعنی قضاوتی که بعد از ادراک معنای شیء در فرد به وجود میآید که میتواند، خوب، جذاب یا بد باشد؛ و سوم حس به معنای شناخت تام یا کلی یک شیء توسط انسان است. اما واژه حس در این اصطلاح بیشتر به مفهوم « عاطفه، محبت، قضاوت و تجربه کلی مکان یا توانایی فضا در ایجاد حس خاص یا تعلق در افراد است». در چند دهه گذشته بسیاری از محققان در رشتههای مختلف روانشناسی محیطی، مردمشناسی، جامعهشناسی، طراحی شهری و معماری به این مفهوم توجه داشتهاند. به گفته هاموم10 «حس به معنای احساس، مرحله قبل از ادراک، نیست بلکه به معنای عاطفه یعنی مرحله پس از شناخت است» (Hummon, 1992).
در مورد حس تعلق مکان، که براساس نظریه شامای یکی از سطوح هفتگانه حس مکان (از بیتفاوتی نسبت به مکان تا فداکاری در مکان) است(Shamai, 1991)، در بخش بعدی به عوامل اصلی موثر بر این حس پرداخته میشود. با توجه به بکارگیری دستهبندی شامای در این پژوهش برای سطح بندی حس مکان، در اینجا این هفت دسته در قالب نمودار هرمی(شکل 1) ترسیم شده است:
شکل 1. دستهبندی هفت سطح حس مکان
از نظر شامای
البته لازم به ذکر است که این دستهبندی در نظریه شامای کیفی است و در این مقاله سعی شده است این طبقات به صورت کمی درآورده شود.
-شناسایی عوامل11 موثر بر حس مکان با رویکرد درجات تعلق به مکان از منظر نظریهپردازان
انسان، مکان و تعاملی که بین این دو صورت میپذیرد از عوامل تاثیرگذار در شکلگیری فرآیند حس مکان است. مطالعات صورت گرفته در این زمینه نیز به نقش عوامل مختلفی همچون کالبدی، عملکردی، اجتماعی، فرهنگی(Low & Altman, 1992). تاریخی، مذهبی
(Mazumdar & Mazumdar, 2004, 386)در ایجاد حس مکان، اشاره نمودهاند. در ادامه به تعدادی از این عوامل اشاره خواهد شد.
- عوامل فردی: دلبستگی به مکان از مجموعه ویژگیهای محیطی و الگوهای ذهنی افراد تشکیل شده است. این مفهوم از فردی به فرد دیگر متفاوت است(Riley, 1992). در تبيين ويژگيهاي فردي و نقش آن در نحوه تعامل با مكان به عوامل مختلفي چون: سن، درآمد، وضعيت تاهل، تحصيلات، طبقه اجتماعي و شغل اشاره گرديده استMacintyre, 1996) &Ellaway ). همچنین خاطرات و تجارب نیز از عوامل موثر بر میزان حس دلبستگی به مکان هستند. دلبستگی به مكان عموماً پس از آنکه افراد تجربه دراز مدت یا قوی با یک مكان دارند، اتفاق میافتد و در این فرایند است که مكان، معنا مییابد(Tuan, 1990). عامل دیگر عامل زمان یا به عبارتی طول مدت سكونت و آشنایی با مكان است که در افزایش دلبستگی به مكان نقش دارد(Cohen & Shinar, 1985). که هم در فرایند و هم در ميزان دلبستگی به مكان، قابل مطالعه است. در نهایت عامل دیگری که در حس مکان افراد تاثیرگذار است خلق روزانه12 آنان است که متاثر از شرایط روحی فرد در یک روز است.
- عوامل اجتماعی: درباره رابطه فرد و مکان باید گفت، اصولاً روانشناسي محيط نه تنها با بعد كالبدي مكان بلكه با بعد اجتماعي مكان نيز سروكار دارد.
((Bonnes & Secchiaroli , 1995. ارتباط مثبت بين فرد و مكان کالبدی و احساس رضایت روحی او، با ارتباطات اجتماعی موجود در مكان در رابطه است.(Chawla, 1992) فضای اجتماعی مطلوب، سبب افزایش رضایت و ارتباطات غیررسمی (بین مردمی) شده و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی را افزایش میدهد و در نهایت موجب ایجاد دلبستگی به مکان در افراد میشود(Rohe & Stegman, 1994).
- عوامل کالبدی منجر به رضایتمندی از مکان: مطالعات استدمن كه پيرامون نقش بعد كالبدي مكان بر دلبستگي به مكان، صورت گرفته است، اشاره به نقش مستقيم آن در رضايتمندي و نقش غيرمستقيم بر دلبستگي به مكان دارد كه در عين حال متاثر از معاني نمادين مكان نيز است(Stedman, 2003,682). رضايتمندي در مكان به عواملي چون: تسهيلات، راحتی افراد، تناسب مكان با عملكرد و زمينه، پايداري، مشخصات بصري، مديريت، ارزش اقتصادي مكان، تجسم ساكنين از واحدهاي مشابه و بافت اجتماعي مكان، بازمیگردد(Cooper Marcus, 1992). معمولا افراد به مکانهایی دلبستگی پیدا میکنند که در آن به اهداف و نیازهایشان پاسخ داده شود.
بخش دوم: مفاهیم و نظریات مربوط به آسایش حرارتی در فضای عمومی شهری، احساس و ادراک آن
به گفته کرمونا (2006)، « تا وقتی فضا راحت نباشد بعید است مورد استفاده قرار گیرد» و اگر هم مورد استفاده واقع شود صرفاً برای عبور و مرور است نه حضور طولانیمدت. آسایش محیطی، احساس رضایت و راحتی حاصل از هماهنگی جنبههای فیزیولوژیکی، روانشناختی و کالبدی انسان و محیط اطرافش است که طیف وسیعی از شرایط آسایش حرارتی، صوتی، بصری، بویایی و کیفیت هوا تا زیبایی را شامل میگردد. هر چند عوامل موثر بر آسایش وزن برابری ندارند اما اکثر مطالعات بر اهمیت شرایط حرارتی به عنوان تاثیرگذارترین موضوع بر رضایت از فضا و مهمترین معیار آسایش عمومی تاکید دارند(Frontczak & Wargocki, 2011) و محاسبه آسایش حرارتی را مقدم بر آسایش صوتی و بصری فرض کردهاند(Oral et al., 2004,200). رفتار و انتظارات مردم در فضاهای بیرونی نیز پیچیدهتر و متفاوتتر از فضای درونی مانند خانه یا ادارهها است. در این مقاله منظور از آسایش در فضای باز، آسایش حرارتی است.
در تعریف اصطلاح «آسایش حرارتی» تعابیر متفاوتی وجود دارد. نیلسن میگوید آسایش حرارتی عبارتست از احساس رضایت فرد از محیطی مشخص. آسایش گرمایی از فردی تا فرد دیگر متفاوت بوده و غیر از وجوه فیزیولوژیکی، جنبههای روانشناختی را هم دربر میگیرد(نیلسن، 1385، 22). عقیده بسیاری از محققین فن بر این است که خنثی بودن حرارتی تعبیر دقیقتری از آسایش حرارتی است، چرا که در چنین محیطی بدن انسان نه احساس سرما و نه احساس گرما میکند(واتسون و لیز، 1387، 29). آسایش حرارتی انسان به عوامل متعددی از جمله چهار عنصر اقلیمی، دمای هوا، رطوبت هوا، تابش آفتاب و جریان هوا، بستگی دارد. البته احساس نهایی انسان در برابر شرایط محیطی به عوامل غیراقلیمی مانند نوع لباس، قدرت سازگاری و عادت به شرایط اقلیمی، سن، جنسیت، شکل ظاهری، مقدار چربی زیر پوست، وضعیت بدن از نظر تندرستی، نوع غذا و نوشیدنیهای مصرف شده و رنگ پوست نیز بستگی دارد(کسمایی، 1372، 56-55).
در مورد مساله ادراک نیز باید گفت، فرآیند پیچیده آگاهی یافتن از اطلاعات حسی و فهم آنها را ادراک13 مینامند. ادراک، فرآیندی است که افراد به وسیله آن، پنداشت ها و برداشتهایی را که از محیط خود دارند تنظیم و تفسیر میکنند و بدین وسیله، به آنها معنی میدهند. ادراک میتواند با واقعیت عینی، بسیار متفاوت باشد. غالباً افراد از امری واحد، برداشت های متفاوتی دارند(نقرهکار، 1389،53). در تعریف دیگر برای ادراک در علم روانشناسی و تفاوت آن با احساس آمده است: «انسان ها از طریق حواس خود از محیط آگاهی پیدا میکنند و شناخت فرد از جهان در ابتدا حسی است و این احساس از طریق مکانیزمهای حسی نظیر گوش، چشم، پوست و جز آن قابل دریافت است، اما ادراک متضمن شناخت عالیتر در تعبیر و تفسیر اطلاعات حسی است». (آقا محمدیان شعرباف، 1375، 66) سازگاری از مهمترین عوامل موثر بر ادراک آسایش حرارتی است(Liu et al., 2012). که وقوع آن در مطالعات مربوط به فضاهای داخل بارها تایید شده است(Tzu-Ping Lin, 2009,1).
- تعریف سازگاری حرارتی و انواع سازگاری14
واژه «سازگاری» بهطور گستردهای میتواند به عنوان کاهش تدریجی پاسخ ارگانیسم به محرکهای در معرض و تکرارشونده باشد، شامل همه اقداماتی که یک محیط زندگی را بهتر میکنند. در زمینه آسایش حرارتی این شامل همه فرآیندهایی که مردم انجام میدهند تا بین محیط و نیازهایشان تناسب برقرار کنند. در چنین چارچوبی، فرصت سازگاری میتواند به سه گروه مختلف تقسیم شود: فیزیکی15، فیزیولوژیکی16 و روانشناسی17 .(Nikolopoulou et al., 2001)سازگاری فیزیکی شامل همه تغییراتی است که یک فرد انجام میدهد تا خودش را با محیط مطابقت بدهد یا این که محیط را بر اساس نیازهای خودش تغییر بدهد و میتوان آن را به دو دسته سازگاری فیزیکی واکنشی18 و غیرواکنشی19 تقسیم کنیم(Nikolopoulou et al., 2001). در سازگاری واکنشی، تغییرات فقط در خود فرد صورت میگیرد، مانند تغییرات حجم لباس و یا موقعیت فرد، یا حتی گرمای متابولیک فرد با مصرف نوشیدنیهای گرم یا سرد. در واقع در فضای بیرونی مردم محدودیتهای فضای درونی را ندارند و میتوانند محیط خود را تغییر بدهند و آزاد هستند که وقتی خواستند حرکت کنند. در سازگاری غیرواکنشی مردم محیط را تغییر میدهند تا شرایط آسایش خودشان را فراهم کنند مانند یک فضای بسته و باز کردن پنجره یا راه انداختن وسایل سرمایش و گرمایش یا در فضای بیرونی بازکردن چتر یا سایهبان. مردم مختلف محیط را در روشهای مختلفی درک میکنند(Nikolopoulou et al., 2001). بنابر مطالعات انجام گرفته در فضای باز، در میان فرصتهای سازگاری که در فضا رخ میدهد، سازگاری روانی مهمترین آنها محسوب میشود؛ زیرا تاثیر چشمگیری بر ادراک حرارتی افراد از محیط و در نتیجه شرایط آسایش آنان دارد. پاسخ انسان به یک محرک فیزیکی، رابطه مستقیم با بزرگی و مقدار آن ندارد(Steemers, 2003 & Nikolopoulou).
- روانشناسی محیطی و ارتباط آن با ادراک آسایش و فعالیتهای افراد در فضاهای شهری
روانشناسان محیطی نزدیک به حدود چهل سال به مطالعات روابط انسانی با محیط و معنای مختلف ارتباطی آن پرداختهاند. این روانشناسان با مطالعه و بررسی محیط زندگی انسانی و بررسی رفتارهای روزمره به تدوین مبانی نظری منطبق برفضاها و محیط پرداختهاند. واژه قرارگاه رفتاری20 در این علم توصیفی از یک مکان رفتار است که یک واحد کوچک اجتماعی است که از تلفیق یک فعالیت و یک مکان به گونهای حاصل میآید تا در فرایندی منظم بتواند عملکردهای ضروری آن محیط رفتاری را برآورده سازد (مطلبی، 1380) یک مکان رفتار شامل: فعالیت مستمر، قلمرو یا محیط کالبدی، ساختار یا همسازی21 بین فعالیت و قلمرو، زمان، برنامه و عوامل کنترلکننده است(Barker, 1968; Wicker, 1979). سه عامل مهم انسانی در قلمرو این دانش اهمیت پیدا میکند: ادراک22، شناخت23 و احساس24. ادراک از رویکرد این دانش بخشی از جوهره انسانی است که طی آن اطلاعات محیط از طریق حواس جمعآوری میشود، شناخت، روشی برای اکتساب، ذخیرهسازی، ساماندهی و بازخوانی اطلاعات ادراک شده محیط و احساس، بخشی از عکسالعمل فطری انسان نسبت به محیط است(Gifford et al., 2002). از نگاه این علم محیط انسانی در هر مرحله با توجه به میزان و شدت ادراک، شناخت و احساس داری معانی مختلف و متعددی است و بدین منظور به بررسی رفتارهای انسانی در محیطهای روزمره و تحلیل شناختی از طریق مشاهده و ثبت وقایع میپردازند.
اما در مورد آب و هوا و ادراک آسایش، علم روانشناسی محیط نکات جالب توجهی دارد. جنبههای فیزیکی فضا، آب و هوا و اقلیم بهطور مستقیم از طریق فرآیندهای فیزیکی و غیرمستقیم از طریق ردپایی که روی محیط فیزیکی میگذارند مانند برف، صدای سوت باد، انعکاس و غیره، اثر میگذارند. «آب و هوا دیده میشود، شنیده میشود و حس میشود». در اصل به عنوان سرما یا گرما یا آسایش حرارتی حس میشود و کم و بیش بر فعالیتهای فیزیکی اثر میگذارد. مشخصههای خرد اقلیم یکی از داراییهای فضای شهری است که اثرات قابل توجهی بر فعالیتهای ممکن و استفاده حقیقی از فضا دارد. بنابراین خرد اقلیم بر معنا و هویت هم اثرگذار است. راحتی، کاربرد و معنا (شناخت و ادراک) سه دیدگاه مردم هستند که ارتباط محیطی آنها در اینجا به عنوان رفتاری مطرح میشود(Knez et al., 2003,2). براساس نیاز به تفریح و فراغت، مردم اغلب بهطور مستقیم در معرض آب و هواهای مختلفی قرار میگیرند تا فضای شهری بیرونی را ببینند(Tzu-Ping, 2009,1).
اما رفتار و انتظارات مردم در فضاهای بیرونی پیچیدهتر و متفاوتتر از فضای درونی مانند خانه یا ادارهها است. رفتار در اداره یا خانه خیلی محدودتر است و بیشتر پشت میزنشینی است تا رفتارهای در فضای بیرونی مانند راه رفتن، نشستن، ایستادن و ... که در آن مردم مجبور نیستند در یک نقطه مکانی بمانند و انتخابهای زیادی دارند. خرداقلیمی که مردم آن را تجربه میکنند در خیابانها و میدانها کم و بیش از آب و هوای محلی تاثیر میگیرد. شرایط آب و هوایی ویژه ممکن است اثرات و احساسات دیگری هم ایجاد کند. برای مثال بادهای شدید در یک فضای میدان ممکن است احساس دلتنگی یا سایر احساسهای اجتماعی مانند بیپناهی را افزایش بدهند.
دامنه تغییرات آب و هوا در طی روزهای آفتابی و بادی ممکن است مختلف باشد. اما در طول روزهای راکد و خاکستری که دما میانه و متوسط است، شرایط نسبتاً اهمیت کمتری دارد. نکته جالب در اینجاسست که خاطره مکان25 که ما اغلب بهطور منصفانهای تجربه میکنیم، حد متوسط و میانه آب و هوایی نیست. در واقع فضاهای شهری تبدیل به فضاهای آب و هوایی در ذهن میشوند. مکانها حالتهای معینی را بیدار میکنند و اینکه خرداقلیم ممکن است مولد مهمی در این فرآیند باشد(Knez et al., 2003,3).
اما با وجود تمام این عوامل فیزیکی همانطورکه شکیر26 در سال 2009 ذکر کرده است، درک حرارتی افراد از پارامترهای روانی دیگری مانند هدف از ملاقات مکان، وضعیت روحی فرد، هدفی که از میزان سرگرم شدن در مکان دارد و غیره مردم را قادر میسازد که بر اساس آن هدف خودشان را با محیط سازگار کنندShakir, 2009)).
بارگر27 و دییر28 و در 1998 نظر داده بودند که شرایط حرارتی نامساعد باعث اجتناب مردم از فضاهای بیرونی و محدود کردن زمان حضور یا فعالیتهای آنان میشود. یافتههای مطالعه صورت گرفته در دوبی نشان داد که مردم علی رغم شرایط دمایی بالاتر در تعداد زیاد به مکان هایی مراجعه میکنند و برای زمانی بیشتر از یک ساعت هم میمانند؛ خواه گردشگر بینالمللی باشند یا از واحدهای همسایگی اطراف آمده باشند و بطور موثری از نظر فیزیکی، فیزیولوژیکی و روانی خودشان را با شرایط غالب برای آسایش بیشتر سازگار میکنند. (& Brager, 1998 De Dear )
این امر شاید نشاندهنده این موضوع باشد که مردم به طور کامل از فضاهای بیرونی در شرایط عدم آسایش اجتناب نمیکنند اما فعالیتهایشان را تغییر میدهند یا اصلاح میکنند و یا ممکن است شرایط بر میزان زمانی ماندن آنها تاثیر بگذارد. در واقع فعالیتها هنگامی که شرایط حرارتی تغییر میکنند، تغییر مییابند.(Nicol & Pagliano, 2007)
بنابراین برای تعیین اینکه آیا درک مردم از دمای محیط بر استفاده از آن تاثیر میگذارد، نیکولوپولو و همکارانش فرض کردند که روش آسان تخمین زدن شمار کاربران و افراد استفاهکننده از فضا است. تعدادی از مطالعات انجام شده در فضاهای نیمه بیرونی، پارکها و میدانهای عمومی نیز نشان داده است که دمای محیط همواره با شمار مردمی که در فضا هستند ارتباط دارد. (Nikolopoulou et al., 2001) ارتقای شرایط آب و هوایی در راستای نیازها و تقاضاهای افراد استفادهکننده از فضا در آینده، تغییرات عمدهای در توسعه شهرها بوجود میآورد. از آنجایی که فضای بیرونی موفقتر توانایی جذب شمار بیشتری از مردم را دارند، نیاز است که ملزومات مورد نیاز در فضاهای بیرونی بر اساس نیازها و انتظارات مردم تامین شود؛ این مساله از نظر اقتصادی هم سودمند خواهد بود.
از سوی دیگر موضوع سلامت انسان نیز از دیگر مواردی است که تحت تاثیر شرایط حرارتی در فضاهای باز قرار میگیرد؛ چراکه فضاهای باز عمومی نقش قابل توجهی در سلامت عمومی دارند. قطعاً با افزایش چاقی، دیابت و بیماریهای روحی، فضاهای عمومی که منجر به فعالیت بدنی و تعامل اجتماعی شوند و در عین حال با عناصر طبیعی تلفیق شده باشند، روزبهروز اهمین بیشتری مییابند. علاوه براین با برنامهریزی بهتر برای فضاهای شهری، مردم ترغیب میشوند که کمتر از اتومبیل استفاده کنند (حیدری، 1388).
اما به زعم عدهای از حرفهمندان و جامعه آکادمیک و حتی شهروندان در کشورمان(بصورت آگاهانه یا ناآگاهانه)، در فضاهای شهری شرایط آب و هوایی به نوعی جبر محیط محسوب میشود و لذا در شرایط اقلیمی شدید، فضاهای شهری محکوم به انزوا و متروک ماندن خواهند بود و نهایتاً برنامهها و طرحهای مداخلاتی در جهت ارتقای آسایش فیزیکی میتواند با اندک تسهیل کیفیت آسایش حرارتی از شدت این جبر محیطی بکاهد. اما همانطورکه جان گهل نظریهپرداز بزرگ رشته شهرسازی نیز یادآوری میکند، برای مثال زندگی خیابانی در کشورهای سردسیر نیازی نیست که محدود به ماههای گرم تابستانی شود. او بیان میکند که آب و هوای زمستانی، حالتها و جوی که وجود دارد نیازمند منابع و فعالیتهای ویژهای است؛ مانند میدانهای اسکی کردن، کیوسکهای فروش سوپهای داغ و نوشیدنیهای داغ. این فعالیتها در بسیاری از شهرهای آمریکای شمالی وجود دارد. اما او همچنین بحث میکند که تکنولوژیهای نورپردازی و گرم کردن میتواند به ما در ارتقای پتانسیلهای فضاهای زمستانی کمک کند. شهرها را قادر سازد که اتفاقهای بیرونی را تصرف کنند و در دست بگیرند مانند مهمانیها، فیلمها و هنرهایی برای تمام سال(Gugu, 2015).
جنبههای روانشناختی و تاثیر آن در ارزیابی آسایش حرارتی است که ادراک حرارتی را با احساس حرارتی متفاوت میسازد. روهل29 در مورد یک فضای بسته در سال 1980 گزارش میدهد که برای مثال افزودن صفحات چوبی، موکت و مبلمان راحت در یک اتاق، بدون تغییر در پارامترهای حرارتی آن، باعث شده که ساکنان احساس گرمای بیشتری کنند که این نکته به تاثیر بالای جنبههای روانی بر ارزیابی اسایش حرارتی تاکید مینماید. اما این مساله در یک فضای عمومی شهری باتنوع کالبدی، بصری، اجتماعی- فرهنگی و رخدادهای گوناگون، اهمیتی دوچندان مییابد.
جمعبندی تجارب جهانی و معرفی عوامل موثر بر سازگاری روانی در جهت آسایش حرارتی
در میان تمام مطالعات مختلف انجام شده در زمینه آسایش حرارتی در فضای باز تنها یک مطالعه بر فاکتورهای سازگاری روانشناختی در فضای باز شهری تمرکز دارد که توسط نیکولوپولو30 و استیمرز31 در سال 2003 انجام گرفته است و عوامل موجود در سایر پژوهشها را نیز در بر دارد. به طور کلی 6 فاکتور در مطالعات مذکور مطرح شدهاند که عبارتند از:
- طبیعی بودن: این اصطلاح نخستین بار توسط گریفیتس32 بهکار برده شد و محیطی را توصیف میکند که از هرگونه تصنع عاری است و به موجب آن، به نظر میرسد انسانها میتوانند تغییرات گستردهتری از محیط فیزیکی را در آن تحمل کنند، به این شرط که به طور طبیعی تولید شده باشند(Steemers, 2003 & Nikolopoulou). طبیعی بودن میتواند با «سبز کردن» یک منطقه، اضافه کردن گیاهان سبز و یا چشم اندازهای منظر افزایش یابد.
- انتظارات: انتظارات به معنای شرایطی است که ترجیح داده میشود محیط شبیه به آن باشد؛ نسبت به آنچه که واقعا هست، تا حد زیادی بر درک انسان از محیط تاثیر میگذارد؛ مانند ساختمانهایی با تهویه طبیعی که افراد در آن دماهایی متفاوت، چه به صورت زمانی و چه مکانی انتظار دارند، درحالیکه درمکانهایی با تهویه مطبوع، انتظار یک محیط حرارتی بسیار پایدارتر و با ثبات بیشتر را دارند. در فضاهای باز، این امر به پاسخهای مکرری مربوط میشود که افراد در طول سال میدهند؛ مانند «برای این زمان از سال، مناسب است» یا یا «زمستان است و هوا قاعدتاً باید سرد باشد» (Steemers, 2003 & Nikolopoulou).
- تجربه: ولویل معتقد است که سطوح سازگاری یک محیط مشخص بهطور قوی با تجارب قبلی فرد و در نتیجه ارزیابی شخصی او در ارتباط است. تجربه از یک مکان مشخص و در یک زمان مشخص در یک مکان بر درک شرایط گرمایی محیط تاثیر میگذارد. دمایی که مردم در آن احساس راحتی میکنند به آنچه که آنها تجربه کردهاند بستگی دارد(Wohlwill, 1974). تجربه به حافظه مربوط است تجربه میتواند به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم شود. تجربه بلندمدت به الگویی که افراد در ذهن خود ساختهاند مربوط است و انتخاب عمل در شرایط متفاوت را مشخص میکند (Wohlwill, 1974).
- مدت زمان حضور: هنگامی که فرد قرارگیری در معرض شرایط ناخوشایند را کوتاه مدت پیشبینی کند، با دید منفی به آن نگاه نمیکند؛ مانند خروج از داخل یک ماشین گرم برای ورود به ساختمان در زمستان که نارضایتی قابل توجهی ایجاد نمیشود. این یک عامل بسیار مهم برای فضاهای بازی است که جدا از حرکت، عمدتاً برای فعالیتهای تفریحی استفاده میشوند و مردم مدت زمانی که میخواهند در فضاهای باز سپری کنند را بر اساس نیازهایشان تغییر میدهند(Steemers, 2003 & Nikolopoulou).
- کنترل ادراکی: اولیویرا و آندراده در مطالعات خود عنوان کردند که افراد عموماً از نبود کنترل بر محیط فضاهای باز آگاه هستند و انتظار تنوع و تغییرات بیشتری در مورد شرایط جوی آن نسبت به یک فضای داخلی دارند(2007 Oliveira & Andrade,). امکان دسترسی به آفتاب و در عین حال سایه، قرارگیری در معرض نسیم مطلوب و همچنین محافظت از باد، به کنترل ادراکی فضا مربوط میشوند. المانهایی که قابلیت جابجایی دارند مانند سایبانها و همچنین تنوع فضایی توام با حفاظت از باران و آفتاب را فراهم میکنند، معمولاً مورد تحسین کاربران فضا قرار میگیرند. بهطورکلی فراهم نمودن حق انتخاب برای کاربران فضا بر کنترل ادراکی آنان تاثیر خواهد گذاشت و مدت زمان حضور در فضا را نیز افزایش خواهد داد (Steemers, 2003 & Nikolopoulou).
- تحریک محیطی: شرایط آسایش بر اساس شرایط خنثی (افراد در آن نه احساس سرما کنند و نه احساس گرما) در نظر گرفته میشود. اما این باور در حال افزایش است که شرایط محیطی متغیر نسبت به شرایط ثابت ترجیح دارد و در حقیقت یک محیط با شرایط ثابت، غیر قابل تحمل میشود. لذا به نظر میرسد که بیشتر مردم از حس سرما و گرما احساس آسایش دارند و بر خلاف حالت خنثی، از تحریک حرارتی فضای باز لذت میبرند، مشروط بر اینکه این شرایط تهدیدآمیز نباشد(Nikolopoulou, 2001).
همچنین بر اساس مطالعات صورت گرفته در این مقاله، سایر عوامل موثر بر سازگاری روانی(علاوه بر عوامل مطرح شده فوق) در جهت نیل به آسایش حرارتی در فضای باز را میتوان به عوامل ذیل بسط داد:
- عوامل بصری و زیبایی شناسانه: در مطالعهای که بروی بالکن های واقع در فضای باز رستورانها انجام شد، نشان داد که طراحی مکانهای واقع در فضای باز بسیار در شرایط گرمایی درک شده آنها تاثیر میگذارد. اگر نقوش و تزئینات محیط خوب باشد مردم در مقایسه با مکانهای ژنده و کهنه خودشان را بسیار بهتر مطابقت میدهند. این مطالعه همچنین نتیجه داد که مردم در محیط طبیعی نسبت به مصنوعی، بهتر خودشان را تطبیق میدهند.(Kantor et al., 2012)
- عامل بومی و غیر بومی بودن: هنگامی که مردم از یک اقلیم شدید به اقلیم شدید دیگری میروند، ممکن است از استرس حرارتی مربوط به شغل، ورزش و فعالیتهای تفریحی رنج ببرند. استرس حرارتی به طور جدی در سلامت فرد و کاهش تحمل او و قدرت سازگاریاش در مقابل گرما تاثیر میگذارد. دلیل این امر نیز وجود شرایط اقلیمی متفاوت با شرایط بومی افراد است(Grigorieva et al., 2010)
- تاثیر متقابل سازگاری روانی در رفتارها و فعالیت های افراد پیاده در فضاهای عمومی شهری در شرایط گوناگون آسایش حرارتی: مطالعات محدودی روی رفتار مردم و ارتباط آن با شرایط اقلیمی در فضاهای بیرونی انجام شده است. Jan Gehl در این زمینه یک پیشقدم و آغازگر است که به طور خیلی برجستهای اهمیت خرداقلیم با زندگی اجتماعی33 را نشان داد. او تعداد مردم نشسته روی نیکمتهای آفتاب و سایه را شمرد که در پلازایی در مونترئال بررسی شده بود و مولفههای خرداقلیم اندازه گرفته شد و ارتباط آن با فعالیتها ارزیابی شد(Gehl, 1971).
فرآیند مفهومسازی و ساخت مدل تجربی پژوهش
برای نیل به اهداف پژوهش با استفاده از فرآیند مفهومسازی به استخراج ابعاد و معیارها و زیرمعیارهای موضوع در قالب یک مدل تجربی پرداخته و از طریق روش دلفی (به صورت رفت و برگشتی) عوامل مذکور با اعمال نظر خبرگان امر تدقیق شدهاند. این مدل در دو بخش حس مکان و سازگاری روانی حرارتی طراحی شده است. همچنین سازگاری فیزیکی نیز بهعنوان بخشی مجزا در فرآیند بررسی ادراک آسایش حرارتی میتواند مورد بررسی قرار گیرد (شکل 2).
در این ساختار بر اساس مدل اسکنل و گیفورد حس مکان در سه بعد فردی، روانشناختی و مکانی دستهبندی شدهاند(Scannell & Gifford, 2010,2 ). در بخش دومین بعد دلبستگی مکانی با ماهیت تعاملات روانشناختی34، با توجه به نظریه لو و آلتمن سه جنبه وجود دارند که عبارت است از عاطفه، شناخت، رفتار و معنا. این بعد به نحوه رابطه فرد با مکان و ماهیت تعاملات روانشناختی که در آن مکان خاص برای آنها رخ میدهد، مربوط میشود(Low & Altman, 1992,2).
سپس این مدل تجربی با روشی که در بخش روش تحقیق آمد، در دو فضای شهری منتخب در شهر تهران و در فصل زمستان(روزهای اوج سرما) محک زده می شود.
شکل 2. مدل تجربی سلسله مراتبی سنجش رابطه بین حس مکان و سازگاری روانی آسایش حرارتی
مطالعات میدانی پژوهش
مطالعات میدانی این پژوهش شامل دو فضای شهری تاریخی واقع در مرکز شهر تهران، به نامهای میدان امام حسین و میدان امام خمینی میگردد. همچنین در میدان امام حسین، پیادهراه 17 شهریور که متصل به میدان است و در میدان امام خمینی، پیادهراه باب همایون نیز مورد بررسی قرار گرفتهاند. ميدان امام حسين يکی از مهمترين ميدانهای شهری تهران است که روی محور شرقی-غربی استخوانبندی شهر واقع شده است. طرح موضعی طراحی شهری امام حسین– شهدا و محور حد فاصل(محور 17 شهریور) با رویکرد پیاده محور سازی آن، از سال 88 انجام شد. در محل میدان امام حسین(ع) یک سازه المان عظیم یادمانی احداث شده است و این میدان با توجه به اسم و کارکرد پیشبینی شده در ایام ماه محرم، محلی برای تجمع و عزاداری و مراسم آیینی است. فضای میدان نسبتاً وسیع است و از لحاظ ابعاد مقیاسی غیرانسانی دارد. بعلاوه به نوعی این المانهای جدید برای مردم غریبه اند، چرا که مفهوم نمادین آن را درک نمیکنند و عدم ادراک مناسب فضا موجب نارضایتی استفادهکنندگان از آن شده است. پیادهراه 17 شهریور نیز که میدان امام حسین را به میدان شهدا وصل میکند، با کاربری های تجاری متعددی احاطه شده است و از نظر فعالیت و جاذبه بدنه و محوطه پیاده راه، چندان موفق ظاهر نشده است.
و اما میدان امام خمینی که یکی از وسیعترین میدان های تهران قدیم به حساب میآید و چهارگوش مستطیلی است که دقیقاً از تناسبات توصیه شده در دوره نوزایی (رنسانس) و باروک پیروی میکند. این میدان یک میدان ترافیکی(سواره و پیاده) به شمار میآید. پهنه غالب عملکردی میدان پهنه اداری انتظامی، پهنه حمل و نقل و انبارداری و پهنه های تجاری هستند. خیابان باب همایون یکی از اولین خیابانهای شهر تهران است که خیابان کوتاهی است که در محدوده منطقه 12 شهرداری تهران قرار گرفته و از میدان توپخانه منشعب و به خیابان صوراسرافیل ختم میشود. مغازههای اطراف این خیابان امروزه بورس فروش کت و شلوار مردانه است. شهرداری منطقه 12 تهران طرحی را در این خیابان به مرحله اجرا درآورد که براساس آن خیابان باب همایون به پیادهراه تبدیل شد. تبدیل شدن خیابانی که تا پیش از آن محل تردد خوردو ها و آوردن مسافران به این خیابان بود موجب ناخرسندی صاحبان کسب و کار در این خیابان شد. اما از سوی دیگر وجود نمایشگاه های محلی، رستوران های سیار، نیمکت ها، سنگفرش پیادهروها و ماشین دودی که به صورت گردشی از این خیابان حرکت میکند، در مجموع موجب ارتقایی کیفیت و رضایت شهروندان در این محدوده شده است.
تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده
در این بخش نتایج دادههای جمعآوری شده در پرسشنامههای پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. برای انجام این کار از آزمونهای آماری استفاده شده است که در اینجا به ذکر انواع آزمونها و نتایج مربوطه در هر بخش اشاره میشود. لازم به ذکر است در این فرآیند متغیر مستقل حس مکان و متغیر وابسته سازگاری روانی در جهت نیل به آسایش حرارتی است. همچنین مشخصات فردی نیز متغیر کنترل هستند. در واقع پیش فرض این تحقیق هم عبارتست از آنکه: با تغییر در سطوح حس مکان، میزان حس سازگاری روانی حرارتی نیز تغییر خواهد کرد. و البته متغیرهای کنترل (مشخصه های فردی) نیز بر هر دو بخش تاثیرگذار خواهند بود.
- مقایسه دمای واقعی و دمای ادراک شده در دو فضای شهری مورد بررسی
همانطورکه ذکر گردید، یکی از شاخصهای بررسی آسایش حرارتی افراد دمای محیط است و البته عوامل دیگری نیز وجود دارند(باد و تابش و رطوبت و ...) اما در اینجا به اختصار به عامل دمای واقعی و دمای ادراک شده پرداخته شده است. برای انجام این تحلیل ابتدا دمای هوا در روزهای مختلف سال و در دو مکان میدان امام خمینی و خیابان باب همایون (که از این پس با نام مکان اول در تحلیلها میآید) و میدان امام حسین و خیابان هفده شهریور (که با نام مکان دوم میآید) برداشت شده است و سپس در پرسشنامه دمای ادراک شده شهروندان سوال شده است و تفاوت این دو دما در اینجا بررسی میگردد. سئوال اصلی عبارتست از اینکه: دمای ادراک شده با دمای واقعی چقدر اختلاف دارد؟ برای پاسخ به این سئوال هم از آزمون مقایسه میانگینها برای گروههای مستقل استفاده میشود. با توجه به نرمال بودن توزیع دادهها در مناطق اول و دوم برای مقایسه میانگین امتیاز از آزمون تیتست برای نمونههای مستقل35 استفاده و نتایج آن در جدول 1 ذکر شده است. دمای واقعی و دمای ادراک شده در دو منطقه به صورت مجزا در ذیل آورده و مقایسه شده است.
جدول .1 آزمون تی تست – مقایسه دمای واقعی و دمای ادراک شده در دو منطقه
| Levene آزمون جهت سنجش برابری واریانس | آزمون T برای سنجش برابری میانگین ها | ||||||||
F | Sig. | t | df | Sig | اختلاف میانگین | اختلاف خطای Std. | 95% فاصله اطمینان | |||
پایین تر | بالاتر | |||||||||
دما | واریانس برابر فرض شده | 12/04 | 0/001 | -3/179 | 197 | 0/002 | -1/55330 | 0/48860 | -2/51686 | -0/58974 |
واریانس برابر فرض نشده | -3/218 | 182/526 | 0/002 | -1/55330 | 0/48262 | -2/50553 | -0/60106 |
با توجه به جدول فوق، سطع معناداری دمای ادراک شده یا 01/0Sig= کمتر از 05/0 است در نتیجه فرض نابرابری واریانسها پذیرفته میشود. لذا اطلاعات سطر اول در مورد مقایسه میانگینها مورد بررسی قرار میگیرد. از آنجا که سطح معناداری برای آزمون مقایسه میانگینها کمتر از 05/0 میباشد بنابراین بین دو منطقه تفاوت معناداری به لحاظ میانگین وجود دارد. این تفاوت (دمای واقعی و دمای ادراک شده) یکی از شاخصهای این مطالعه برای بررسی میزان سازگاری روانی حرارتی افراد در یک فضای شهری است و نتایج نشان میدهد میزان این سازگاری در مکان اول بالاتر از مکان دوم بوده است.
- مقایسه میزان سازگاری روانی حرارتی در دو مکان مورد مطالعه
بر اساس نتایج بدست آمده میانگین میزان سازگاری روانی در مکان اول 19/3 و در مکان دوم 78/2 بدست آمده است. برای مقایسه میانگین سازگاری روانی در دو منطقه، ابتدا نرمال بودن توزیع دادهها در این دو منطقه بررسی شد. برای این منظور از آمون تک نمونه ای کولموگروف– اسمینرف استفاده شده است. بر اساس نتایج این آزمون توزیع دادهها در گروههای مزبور نرمال است (p<0.05) با توجه به نرمال بودن توزیع دادهها در مناطق اول و دوم برای مقایسه میانگین امتیاز از آزمون تی تست برای نمونههای مستقل استفاده و نتایج آن در جدول 2 ذکر شده است.
جدول 2. مقایسه سازگاری روانی در دو منطقه
| تعداد | میانگین | Std. انحراف | Std. میانگین خطای |
میدان امام خمینی | 96 | 3/1979 | 0/67465 | 0/06886 |
میدان امام حسین | 103 | 2/7864 | 0/72288 | 0/07123 |
نتایج تحلیلی نشان میدهد سطع معناداری یا 39/0Sig= بزرگتر از 05/0 است در نتیجه فرض برابری وارانسها پذیرفته میشود. لذا اطلاعات سطر اول در مورد مقایسه میانگینها مورد بررسی قرار میگیرد. از آنجا که سطح معناداری برای آزمون مقایسه میانگینها کمتر از 05/0 است بنابراین بین دو منطقه تفاوت معناداری به لحاظ میانگین وجود دارد و در نتیجه میتوان گفت مکان اول در این زمینه موفقتر از مکان دوم ظاهر شده است.
- مقایسه میزان حس مکان در دو مکان بررسی شده
در اینجا بر پایه نظریه حس مکان شامای، امتیاز بدست آمده برای حس مکان در هفت سطح دستهبندی و همچنین در هر مکان این 7 دسته با استفاده از آزمون بتا رتبهبندی شده است. (جدول 3)
جدول 3. مقایسه امتیاز حس مکان بدست آمده در مکان اول به تفکیک هر 7 دسته برای مکان اول و دوم
اولویت بندی متغیرها | امتیاز | سطوح هفتگانه حس مکان در مکان اول | اولویت بندی متغیرها | امتیاز | سطوح هفتگانه حس مکان در مکان دوم | سطوح هفتگانه حس مکان (نظریه شامای) |
7 | 1/66 | 1 | 7 | 1/90 | 1 | بیتفاوتی نسبت به مکان |
3 | 2/24 | 2 | 6 | 2/40 | 2 | آگاهی از قرارگیری در یک مکان |
1 | 2/40 | 3 | 4 | 2/62 | 3 | تعلق به مکان |
2 | 2/33 | 4 | 1 | 3/09 | 4 | دلبستگی به مکان |
6 | 1/81 | 5 | 5 | 2/41 | 5 | یکی شدن با اهداف مکان |
5 | 1/95 | 6 | 3 | 2/63 | 6 | حضور در مکان |
4 | 2/08 | 7 | 2 | 2/64 | 7 | فداکاری برای مکان |
83/1 | برآیند حس مکان در مکان اول | 2/36 | برآیند حس مکان در مکان دوم |
|
- مقایسه میزان سازگاری فیزیکی شهروندان در دو مکان
برای سنجش سازگاری فیزیکی واکنش هایی که در جدول ذیل آمدهاند بررسی شده است که همانطور که مشاهده میشود میزان ترک محوطه در مکان دوم بسیار بیشتر از مکان اول است و این عامل که خود از عامل سازگاری روانی تاثیر پذیر است تاکید مجددی بر برتری مکان اول بر دوم بر میزان سازگاری روانی نیز دارد. (جدول 4)
جدول 4. مقایسه واکنش ها برای نیل به سازگاری فیزیکی در دو مکان
ترک کردن این محوطه | رفتن به سایه یا آفتاب | خوردن نوشیدنی یا غذا | تغییر لباس | شاخص |
5/17 | 2/27 | 4/21 | 34 | مکان 1 |
9/27 | 4/19 | 2/20 | 6/32 | مکان 2 |
بررسی همبستگی بین سازگاری روانی حرارتی و حس مکان در دو فضای مورد بررسی
در اینجا به بررسی فرضیه اصلی پژوهش در دو مکان مطالعات میدانی پرداخته شده است. جدول 5 میزان همبستگی بین دو بخش کلیدی این پژوهش یعنی «سازگاری روانی حرارتی» و «حس مکان» را نشان میدهد:
جدول 5. همبستگی بین حس مکان و میزان سازگاری روانی حرارتی افراد
مکان دوم | مکان اول |
|
| |
34/0 | 481/0 | 46/0 | ضریب همبستگی | میزان سازگاری روانی حرارتی افراد |
001/0 | 000/0 | 000/0 | سطح معناداری | |
96 | 103 | 199 | تعداد مشاهدات |
نگاهی به جدول فوق نشان میدهد در مجموع میان حس مکان و میزان سازگاری روانی افراد رابطه معناداری است(05/0 sig<) و میزان همبستگی آنها 46/0 است. بنابراین میتوان گفت دو متغیر یاد شده همبستگی مستقیم با سطح اطمینان 99/0 دارند و این همبستگی در مکان اول بیشتر از مکان دوم است. به این ترتیب فرضیه اصلی پژوهش اثبات می گردد.
جمعبندی و ارائه پیشنهادات
بهعنوان جمعبندی مطالعات صورت گرفته باید گفت، سازگاری قابلیتی بسیار مهم و تعیینکننده در ارتقای حضور افراد در یک فضای شهری است که از مهمترین علل آن نیز علل روانی هستند. ازسوی دیگر بر اساس مطالعات صورت گرفته حس مکان (که میتواند در سطوح مختلف از بیگانگی تا فداکاری در مکان دسته بندی شود)، این حس میتواند در ایجاد سازگاری روانی موثر در ادراک آسایش موثر واقع گردد. مفهوم آسایش نیز مفهومی چندوجهی است و سنجش تمام ابعاد آن مطالعات را پیچیدهتر میسازد، لذا بهعنوان مدخلی برای این نوع از پژوهشها در رشته شهرسازی در اینجا سعی شده است که تنها یکی از مهمترین بخشها، یعنی آسایش حرارتی، مورد تمرکز قرار گیرد. همانطورکه مرور تجارب جهانی مرتبط با موضوع ادراک آسایش حرارتی نیز نشان داده است، این ادراک با احساس حرارتی افراد متفاوت است و شهروندان با داشتن دلایلی (که بر اساس مطالعات این پژوهش منتج از سطوح حس مکان است) میتوانند خود را با شرایط آسایش محیطی سازگار کنند و یا بالعکس آستانه سازگاری پایینی داشته باشند و محیط را ترک کنند.
همچنین در مطالعاتی که در دو فضای شهری تهران بهعنوان نمونه انجام گرفت نیز مشخص شد که بین دو عامل میزان حس مکان و میزان سازگاری روانی افراد در جهت نیل به آسایش حرارتی رابطه معناداری وجود دارد(05/0 sig<) و میزان همبستگی آنها 46/0 است. بنابراین میتوان گفت دو متغیر یاد شده همبستگی مستقیم با سطح اطمینان 99/0 دارند و این همبستگی در محدوده میدان امام خمینی بیشتر از میدان امام حسین است. به این ترتیب فرضیه اصلی پژوهش اثبات میگردد. لذا بهعنوان دستاورد کلیدی این پژوهش باید گفت، شهرسازی بهعنوان علمی که محیط فیزیکی و روانی را پیوند میزند، میتواند ابزارهای مناسبی برای ارتقای سازگاری روانی شهروندان در جهت ارتقای ادراک آنان از آسایش در فضاهای شهری در اختیار داشته باشد. لزوم توجه به این امر میتواند طرحها و برنامههای مداخلات شهرسازی را از توجه صرف به تغییرات کالبدی در فضاهای شهری بازدارد و جنبههای مطالعات روانشناسی محیط را تقویت نماید. این امر علاوه بر کمک به جذب جمعیت، حیات اجتماعی و رونق فضاهای شهری از نظر اقتصادی نیز توجیه پذیر خواهد بود.
در واقع هدف اصلی این مقاله، تغییر جهت رویکرد برنامهریزان شهری از اولویت دادن به آسایشهای فیزیکی (خواه در مورد آسایش حرارتی و یا سایر انواع آن مانند نور، بو، بصری و ...) به سوی ارتقای حس مکان و بخشهای روانشناسانه محیط است و دو فضای شهری بررسی شده و انتخاب موضوع آسایش حرارتی از بین انواع گونههای آسایش انسانها(که برای سنجش ملموستر و دقیقتر است)، تنها ابزارهای برای کشف فرضیه پژوهش و رسیدن به هدف مطرح شده هستند. پس میتوان گفت این مطالعه زیاد به مکانهای بررسی شده و دو فصل تابستان و زمستان وابسته نیست. توجه به این نکته مهم ضروری است که «فضای باز با فضای عمومی شهری متفاوت است» و لذا تکرار فرآیند ارتقای آسایش یک فضای باز (فارغ از نقش و عملکرد)، برای یک فضای عمومی شهری که دارای هویت و حس مکان است، نمیتواند بازدهی کافی داشته باشد.
در جهت ارتقای میزان سازگاری روانی افراد در فضاهای عمومی شهری بر اساس شرایط آب و هوایی و آسایش حرارتی ادراک شده توسط آنان راهبردهای ذیل پیشنهاد میشود:
- میزان عناصر طبیعی موجود در مکان افزایش یابد تا فضا کمتر مصنوعی بهنظر برسد.
- امکان دخل و تصرف در شرایط آسایش محیطی برای شهروندان وجود داشته باشد.
- از عناصری که به زیبایی محیط میافزایند بیشتر استفاده شود، بویژه استفاده از پالتهای رنگی گرم در محیطهای با خرد اقلیم سرد و بالعکس میتواند بسیار کارگشا باشد.
و در نهایت مهمترین عامل موثر یعنی ارتقای میزان حس مکان افراد در یک فضای شهری از طریق :
- افزایش میزان محبت به مکان
- افزایش میزان حس تفاخر به مکان
- کاهش میزان اضطرابهای محیطی
- افزایش انگیزههایی برای تمایل به ماندن افراد در یک فضای شهری (افزایش مدت حضور آنان)
- ارتقای میزان آشنایی و خوانایی مکان
- افزایش میزان رفتارهای مشارکت جویانه در فضا
- ارتقای میزان فعالیتهای اجتماعی و انتخابی نسبت به فعالیتهای اجباری در مکان
- ارتقای میزان چیرگی اجتماعی مثبت در محیط
- ارتقای میزان حریم شخصی در مکان
- ارتقای میزان راحتی، امنیت و ایمنی و دسترسی مکان
[1] * این مقاله مستخرج از رساله دکتری شهرسازی خانم الهام ضابطیان با عنوان « تبیین سازگاری روانی با حس مکان در فضاهای عمومی شهری در جهت ارتقای ادراک آسایش حرارتی» به راهنمایی جناب آقای دکتر رضا خیرالدین است.
[3] ** دکتری شهرسازی پژوهشکده نظر و پژوهشگر مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی.(نویسنده مسئول مکاتبات)
Email: ezabetian@yahoo
[5] *** عضو هیات علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران. Email: reza_kheyroddin@iust.ac.ir
پینوشتها
1. Naturalness
2. Expectations
3. Experiences
4. Time of exposure
5. Perceived control
6. Alpha coefficient
7. Independent – samples T Test
8. Jan gehl
9. Sense
10. Hummon
11. Factor
12. Daily mood
13. Perception
14. Adoptation
15. Physical
16. Physiological
17. Psychological
18. Reactive
19. Interactive
20. Behaviour Setting
21. Synomorphy
22. Perception
23. Cognitive
24. Affect
25. Memory of place
26. Shakir
27. Brager
28. Dear
29. Rohe
30. Nikolopoulou
31. Steemers
32. Griffiths
33. Social life
34. Psychological interactions
35. Independent Samples T test
فهرست مراجع
1. آقامحمدیان شعرباف، حمیدرضا. (1375). بررسی اثر دو روش روان درمانی گروهی با رویکرد تحلیل روانی و شناختی بر افزایش سطح پنج مقوله سازگاری، رساله دکتری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
2. تیبالدز، فرانسیس.(1383). شهرسازی شهروندگرا؛ ارتقای عرصه های همگانی در شهرها و محیط های شهری. (محمد احمدی نژاد، مترجم). اصفهان: نشر خاک.
3. حیدری، شاهین.(1388). دمای آسایش حرارتی مردم شهر تهران. هنرهای زیبا. 38، 5-14.
4. کسمایی، مرتضی.(1372). پهنه بندی اقلیمی ایران مسکن و محیط های مسکونی. تهران: انتشارات مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن.
5. نیلسن، هالگر کخ.(1385). تهویه طبیعی، راهنمای طراحی اقلیمی مناطق گرم.(محمد احمدی نژاد، مترجم)، اصفهان: نشر خاک.
6. واتسون، دونالد؛ و لیز، کنت.(1387). طراحی اقلیمی، اصول نظری و اجرایی کاربرد انرژی در ساختمان.(وحید قبادیان و محمود فیض مهدوی، مترجمان). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
7. Barker, R. G. (1968). Ecological Psychology: Concepts and methods for studying the environment of human behavior. California: Stanford University Press.
8. Bonnes, M., & Secchiaroli, G. (1995). Environmental psychology: A psycho-social introduction. london: Sage.
9. Chawla, L. (1992). Childhood place attachments In Human Behavior and Environment: Advances in Theory & Research (Vol. 12, pp. 63-86). Boston: Springer.
10. Cohen, Y. S., & Shinar, A. (1985). Neighborhoods and friendship networks. Chicago: University of Chicago Press.
11. Cooper Marcus, C. (1992). Environmental memories In Human Behavior and Environment: Advances in Theory & Research (Vol. 12, pp. 87-112). Boston: Springer.
12. De Dear, R., & Brager, G., S. (1998). Developing an Adaptive Model of Thermal Comfort and Preference. ASHRAE Transactions, 104(1), retrieved October 2015. from http:// www.shrae.org.
13. Ellaway, A., & Macintyre, S. (1996). Does where you live predict health related behaviours?: a case study in Glasgow. Health bulletin, 54(6), 443-446.
14. Frontczak, M. & Wargocki, P. (2011). Literature survey on how different factors influence human comfort in indoor environments. Building and environment, 46(4), 922-937.
15. Gehl, J. (1971). Life Between buildings: Using Public Space. New York: Van nor strand Reinhold.
16. Gifford, R., Hine, D. W., Muller-Clemm, W., & Shaw, K. T. (2002). Why architects and laypersons judge buildings differently: Cognitive properties and physical bases. Journal of Architectural and Planning Research,19(2), 131-148.
17. Grigorieva, E. A., Matzarakis, A., & de Freitas, C. R. (2010). Analysis of growing degree-days as a climate impact indicator in a region with extreme annual air temperature amplitude. Climate Research, 42(2), 143-154.
18. Gugu.S. (2015). Designing for Pedestrians. Retrieved August 5, 2017, from https://s3.amazonaws.com/academia.edu.documents/33725489.pdf
19. Hummon, D. M. (1992). Community Attachment: Local Sentiment and Sense of Place In Low, S. M., & Altman, I. (Ed.), Human Behavior and Environment: Advances in Theory & Research (Vol. 12, pp. 253-278). Boston: Springer.
20. Kantor, N., Egerhazi, L., & Unger, J. (2012). Subjective estimation of thermal environment in recreational urban spaces—part 1: investigations in Szeged, Hungary. International Journal of Biometeorology, 56(6), 1075-1088
21. Knez, I., Westerberg, U., & Eliasson, I. (2003). Urban Climate Spaces: A Multidisciplinary Research Project. In The 5th International Conference on Urban Climate, 1-5 September 2003, Lodz, Poland.
22. Liu, J., Yao, R., & McCloy, R. (2012). A method to weight three categories of adaptive thermal comfort. Energy and Buildings, 47, 312-320.
23. Lin, T. P. (2009). Thermal perception, adaptation and attendance in a public square in hot and humid regions. Building and environment, 44(10), 2017-2026.
24. Low, S. M., & Altman, I. (1992). Place attachment: A conceptual inquiry In Human Behavior and Environment,Advances in Theory & Research (Vol.12, pp. 1-12). Boston: Springer.
25. Mazumdar, S., & Mazumdar, S. (2004). Religion and place attachment: A study of sacred places. Journal of environmental psychology, 24(3), 385-397.
26. Nicol, F., & Pagliano, L. (2007). Allowing for thermal comfort in free-running buildings in the new European Standard EN15251. In Proceedings of 2nd PALENC Conference and 28th AIVC Conference on Building Low Energy Cooling and Advanced Ventilation Technologies in the 21st Century, (pp. 708-711). Greece: Crete.
27. Nikolopoulou, M. (2001 December). The effect of climate on the use of open spaces in the urban environment: Relation to tourism.In the Proceedings of the 1st Int. Workshop on Climate, Tourism and Recreation. Int. Society of Biometeorology, Commission on Climate Tourism and Recreation (pp. 185-193). Greece: Crete.
28. Nikolopoulou, M., Baker, N., & Steemers, K. (2001). Thermal comfort in outdoor urban spaces: understanding the human parameter. Solar energy, 70(3), 227-235.
29. Nikolopoulou, M., & Steemers, K. (2003). Thermal comfort and psychological adaptation as a guide for designing urban spaces. Energy and buildings, 35(1), 95-101.
30. Oliveira, S., & Andrade, H. (2007). An initial assessment of the bioclimatic comfort in an outdoor public space in Lisbon. International Journal of Biometeorology, 52(1), 69-84.
31. Oral, G. K., Yener, A. K., & Bayazit, N. T. (2004). Building envelope design with the objective to ensure thermal, visual and acoustic comfort conditions. Building and Environment, 39(3), 281-287.
32. Riley, R. (1992). Attachment to the Ordinary Landscape In Low, S. M., & Altman, I. (Ed.), Human Behavior and Environment: Advances in Theory & Research (Vol. 12, pp. 13-35). Boston: Springer.
33. Rohe, W. M., & Stegman, M. A. (1994). The impact of home ownership on the social and political involvement of low-income people. Urban Affairs Quarterly, 30(1), 152-172.
34. Scannell, L., & Gifford, R. (2010). Defining place attachment: A tripartite organizing framework. Journal of environmental psychology, 30(1), 1-10.
35. Shakir, A.K. (2009). Thermal Comfort Modelling of an Open Space (Sport Stadium), University of Strathclyde Glasgow, MA.
36. Shamai, S. (1991). Sense of place: An empirical measurement. Geoforum, 22(3), 347-358.
37. Stedman, R. C. (2003). Is it really just a social construction?: The contribution of the physical environment to sense of place. Society &Natural Resources, 16(8), 671-685.
38. Tuan,Y.F. (1990). Topophilia: A study of environmental perceptions, attitudes, and values. Columbia University Press.
39. Tzu-Ping, L. (2009). Thermal perception, adaptation and attendance in humid regions, Building and Environment , 44(1), 2017–2026.
40. Wicker, A. W. (1979). Ecological psychology: Some recent and prospective developments. American Psychologist, 34(9), 755.
41. Wohlwill, J. F. (1974). Human adaptation to levels of environmental stimulation. Human Ecology, 2(2), 127-147.
Measurement of the relationship between psychological adaptations with sense of place to achieve thermal comfort in urban spaces
(Case study: Imam Khomeini Square and Imam Hussain (AS) Square in Tehran City during two warm and cold seasons)
Abstract
Most studies on thermal comfort in urban spaces have been focused on physical factors, while thermal adaptation is one of the most important factors in the perception of comfort. Up to now, in most studies on thermal comfort and adaptability of individuals with micro climatic conditions in urban public spaces or residential areas in Iran, just studies of physical and physiological factors and physical suggestions such as changes in the form of building, density, vegetation species, landscaping and land use planning have been conducted. Of course, there are some studies on thermal comfort perceived (not felt)and combination of physical and objective studies with mental, social and environmental psychological studies with a collaborative approach to the visitors to the space in some countries of the world; but the psychological variables studied (especially in the field of thermal adaptation) generally include the effects of the factors such as naturalness, expectation, experiences and time of exposure and perceived control on space.
Although the mentioned variables have been not studied in the form of urban public spaces according to the climatic and cultural-demographic conditions of different regions in Iran in a comprehensive study, the main goal of the present study is the effect of the sense of place component on perceived thermal comfort and thermal adaptation of individuals which have been not considered in previous studies.
By studying the relationship between the two concepts of thermal adaptation and sense of place, in order to promote the thermal comfort of the people in an urban space and generalize it to a variety of comfort conditions in a space, it is possible to decide better in the planning process to achieve the goals of an urban space. Since we will not have a space with a physical comfort, but without an adequate sense of place which encounters a lack of attraction of people compared to spaces that although the lack of comfort, but have enough sense of place.
Therefore, expanding the concept of perception and its difference with feeling is one of the key goals of the present research. The hypothesis of the present study is that: "There is a direct relationship between thermal adaptation in order to reach thermal comfort and different levels of a sense of place in urban spaces. "The experimental model of this study has been extracted after conceptualization and explained by Delphi method and then, a questionnaire corresponding to each component of the model was developed by surveying in two urban spaces in Tehran city and filled out by 200 citizens presenting in the two places in cold season and then analyzed using statistical tests, including T-test, correlation and Beta. The results indicate that, it was also found that there is a direct correlation between the two variables of sense of place and individuals’ thermal adaptation in order to achieve the thermal comfort (the proof of the main research hypothesis). Finally, some strategies have been provided to improve the thermal adaptation and sense of place and to increase the mentioned correlation.
Keywords: Psychological Adaptation, Thermal Comfort Perception, Place’s Sense, Attachment Sense, Urban Space.
Elham Zabetian*1, Reza Kheyroddin**2
[1] *Corresponding author, Ph.D of urban studies from Nazar Research Center and researcher at BHRC(Building Housing Research Centre in Ministry of Road & Urban Development), Tehran , Iran, Email: Ezabetian@yahoo.com.
[2] ** Department of Urban and Regional Planning, Academic Member of Faculty of Architecture and Urban Planning, Iran University of Science and Technology, Tehran ,Iran. Email: reza_kheyroddin@iust.ac.ir.