رژیم سیاسی برای تبدیلشدن به واقعیت، نیازمند گذار از سه مرحله بیرونی سازی، عینی سازی و درونی سازی است. پس از پیروزی مشروطهخواهی در ایران و تحولات پس از آن، غوغای جمهوریخواهی با سرعتی شگفتانگیز بروز کرد و خاموش شد. اکثر پژوهشها این رخداد را، ابزار سیاسی گروهی علیه هی چکیده کامل
رژیم سیاسی برای تبدیلشدن به واقعیت، نیازمند گذار از سه مرحله بیرونی سازی، عینی سازی و درونی سازی است. پس از پیروزی مشروطهخواهی در ایران و تحولات پس از آن، غوغای جمهوریخواهی با سرعتی شگفتانگیز بروز کرد و خاموش شد. اکثر پژوهشها این رخداد را، ابزار سیاسی گروهی علیه هیئت حاکمه تفسیر کردهاند و کمتر از دیدگاهی معرفتشناختی به توضیح و تحلیل آن پرداختهاند. از این منظر اگرچه نخبگان فکری ایران، افعال ذهنی خود را در خصوص شکلهای متفاوت حکومت، بهویژه جمهوری بیرونی سازی کردند و بعدها جمهوری بهعنوان یک رژیم سیاسی موردحمایت گروهی از بازیگران سیاسی قرار گرفت ولی نتوانست از مرحله بیرونی سازی فراتر برود. پژوهش حاضر با روش جامعهشناسی معرفت و کاربست الگوی برگر و لاکمن به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که دلایل ناکامی جمهوریخواهی در ایرانِ دوره مشروطه چه بود؟ فرضیه پژوهش حاضر به این قرار است که جمهوری بهعنوان یک واقعیت اجتماعی برساخته نشد، زیرا هرجومرج، عدم امنیت، تجربه زیسته و عدم کار آیی نهادهای مشروطه مانع از توافق بین الاذهانی نخبگان ایران برای گذار جمهوری از مرحله بیرونی سازی به مراحل عینی سازی و درونی سازی گردید.
پرونده مقاله