احکام حقوقی در متن پهلوی پرسشنیها
محورهای موضوعی : فصلنامه تاریخرحیم کلهر 1 , محمود طاووسی 2 , زهره زرشناس 3
1 - دانشجوی دکتری رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استاد فرهنگ و زبانهای باستانی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
3 - استاد فرهنگ و زبانهای باستانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران.
کلید واژه: "فارسی میانه", "اوستا", "نسکهای دادی اوستا", "متون حقوقی", "پرسشنیها",
چکیده مقاله :
متون فقهی و حقوقی بخشی از ادبیات مزدیسنا را به خود اختصاص داده اند، این متون از قوانین جزیی خانوادگی شروع و به قوانین کلان کشوری ختم میشوند. متون حقوقی به زبان اوستایی در کتابهای وندیداد، هیربدستان و نیرنگستان باقی مانده اند، بیشتر متون فقهی- حقوقی به جای مانده از زبان فارسی میانه متأثر از متون اوستایی میباشند. نگارنده در این مقاله میکوشد تا با بررسی پرسشهای فقهی- حقوقی متن پهلوی پرسشنیها (Pursišnīhā) که از متون ارزنده زبان فارسی میانه است، به اهمیت مسایل حقوقی در دین زرتشت بپردازد. پرسشهای حقوقی مطرح شده جامعهای را به تصویر میکشد که قوانیناش را بر اساس کتاب مقدّس اوستا و همچنین گفتههای بزرگان دین همچون آذرباد مارسپند بنا نهاده است. همچنین با بررسی نقل قولهای اوستایی این متن متوجه میشویم که در کتاب پرسشنیها، علاوه بر متون گفته شده اوستایی در فوق، از کتاب یسنا و همچنین نسکهای دادی اوستا که امروزه در دسترس نیستند، بهره گرفته شده است.
Jurisprudential and legal texts have been a part of Mazdean literature, these texts start from minor family laws and end with great laws of the state. Legal texts in Avestan language have remained in the books Vendidād, Hērbedestān and Nērangestān, the most of the jurisprudential-legal texts left over from Middle Persian are influenced by Avestan texts. In this article, the author tries to study the jurisprudential-legal questions of the Pahlavi text of the questions (Pursišnīhā), which is one of the valuable texts of Middle Persian, pay attention to importance of legal issues in the Zoroastrian religion. The legal questions raised depict a society whose laws are based on the Avesta Bible as well as the sayings of religious leaders such as Āzarbād Mārspand. Also examining the Avestan quotations of this text, we find that in the book of questions, in addition to the Avestan texts mentioned above, the book of Yasnā has been used, as well as the Avestan legal Nasks that are not available today.
_||_
احکام حقوقی در متن پهلوی پرسشنیها
چکیده
متون فقهی و حقوقی بخشی از ادبیات مزدیسنا را به خود اختصاص داده اند، این متون از قوانین جزیی خانوادگی شروع و به قوانین کلان کشوری ختم میشوند. متون حقوقی به زبان اوستایی در کتابهای وندیداد، هیربدستان و نیرنگستان باقی مانده اند، بیشتر متون فقهی- حقوقی به جای مانده از زبان فارسی میانه متأثر از متون اوستایی میباشند. نگارنده در این مقاله میکوشد تا با بررسی پرسشهای فقهی- حقوقی متن پهلوی پرسشنیها (Pursišnīhā) که از متون ارزنده زبان فارسی میانه است، به اهمیت مسایل حقوقی در دین زرتشت بپردازد. پرسشهای حقوقی مطرح شده جامعهای را به تصویر میکشد که قوانیناش را بر اساس کتاب مقدّس اوستا و همچنین گفتههای بزرگان دین همچون آذرباد مارسپند بنا نهاده است. همچنین با بررسی نقل قولهای اوستایی این متن متوجه میشویم که در کتاب پرسشنیها، علاوه بر متون گفته شده اوستایی در فوق، از کتاب یسنا و همچنین نسکهای دادی اوستا که امروزه در دسترس نیستند، بهره گرفته شده است.
کلید واژهها: اوستا، نسکهای دادی اوستا، فارسی میانه، متون حقوقی، پرسشنیها
مقدّمه:
متون فقهی – حقوقی دین زرتشت که به زبان اوستایی به جای مانده اند شامل وندیداد، رسالههای هیربدستان و نیرنگستان میشوند (Macuch, 1993: 3). زبان اوستایی، زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است. اما به درستی معلوم نیست از کدام ناحيه. تنها اثری که از زبان اوستایی در دست است اوستا، کتاب دینی زرتشتیان، است. نخستین آثار به جای مانده از این زبان در حدود اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح سروده شده و بخشهای دیگر اوستا، از سده ششم پیش از میلاد مسیح تا سده سوم میلادی تألیف شده اند. دیگر متون حقوقی این دین به زبان پهلوی (=فارسی میانه) به نگارش درآمدهاند. «در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح، پس از سقوط شاهنشاهی هخامنشی برای زبان فارسی دوره جدیدی شروع میشود که تا سال ۸۶۷ میلادی برابر با ۲۵۴ هجری، سالی که یعقوب لیث صفار به سلطنت رسید و زبان فارسی دری رسمیت یافت، ادامه مییابد. این دوره برای زبان فارسی دوره میانه است» (ابوالقاسمی، 1378: 24 و 57). مهمترین این متون عبارتند از: مادیان هزاردادستان، نسکهای حقوقی کتاب هشتم دینکرد، شایست نشایست، روایات آذر فرنبغ فرخزادان، دادستان دینی، روایت پهلوی، روایات امید اشوهشتان، روایات فرنبغ سروش، کتاب حقوق به سریانی. سومین دسته از متون حقوقی دین زرتشت که به زبان فارسی جدید به نگارش درآمده اند عبارتند از: نامهی تنسر، رَوایاتِ داراب هُرمَزدیار، صَد دَر نَثر، صَد دَر بُندَهِـش (شکی، 1393: 76-79).
پرسشنیها به معنی پرسشها، مجموعهای متشکل از 59 پرسش و پاسخ به زبان اوستایی و فارسی میانه در رابطه با مسایل دین زرتشت است که پاسخ دهنده در تأیید پاسخها، نقل قولهایی از اوستا به طور پراکنده آورده است. مانند بسیاری دیگر از متون زرتشتی، - مانند روایات پهلوی، دادستان مینوی خرد و شایست نشایست- نام نویسنده، سوال کننده و پاسخ دهنده ذکر نشده است (Jamaspasa and Humbach, 1971: 15).
سوالات مطرح شده در این مجموعه دربارهی مطالب گوناگون است: مناسک دینی (پرسش ۱، ۹ تا ۱۱، ۱۹، ۲۱، ۲۲، ۲۸ تا ۳۲، ۳۷)؛ مطالب فقهی و حقوقی (۸، ۲۵، ۲۶، ۴۰، ۴۱، ۴۶، ۴۷، ۵۰، ۵۳ تا ۵۷، ۵۹)؛ اندرزها و آموزههای اخلاقی (۳ تا ۷، ۱۲ تا ۱۸، ۲۰، ۲۳، ۲۴، ۲۷، ۳۳، ۳۵، ۳۶، ۳۹، ۴۲ تا ۴۵، ۴۸، ۴۹، ۵۱، ۵۲، ۵۸)؛ مطالبی دربارهی زندگی پس از مرگ (۲، ۳۴، ۳۸) (تفضلی 1383، 156). به نظر میرسد تقسیم بندی این پرسشها متأثر از تقسیم بندی سه بخشی _ گاهانی (Gāhānīg)، هادگ مانسری (Hadag-mānsarīg) و دادی (Dādīg) _ اوستای ساسانی باشند.
نسکهای دادی اوستا بر اساس دینکرد هشت عبارتند از: 1) نیگادُم Nigādom، درباره قوانین و احکام پیکارکردن و درستی عدالت اوزان و مقادیر است. 2) دزد سر اُزد Duzd-sar-ōzad، درباره دزدی و زندان و احکام و تاوانهای آن و ... است. 3) هوسپارم Huspāram، درباره احکام و مراسم دینی مانند احکام ارث و مراسم ولادت است. تنها نیرنگستان و بخشی از هیربدستان از این نسک به زبان اوستایی باقی مانده است. 4) سگادم Sagādom، درباره قضات و احکام و ... است. 5) چهرداد Čihrdād، راجع به آفرینش نژادها است. 6) بغان یشت Bayān yasn، شامل سرودهایی در ستایش ایزدان و وظایف عبادت کنندگان میشود. 7) وندیداد widēwdād، درباره آیینهای طهارت و قوانین ضد دیو است، این نسک بهطور کامل به دست ما رسیده است (Shaki, 1993).
متن کتاب پرسشنیها ساده و از سبک فارسی میانه متأخر تبعیت میکند (Moazami, 1914). پرسشها از پرسشهای ساده تا پیچیده و طولانی متغیراست، به عنوان مثال: پرسش (8) مردی که دشنام دهد یا دروغ ویرانگر گوید پس کفارهاش چیست؟ برای پیچیده و طولانی، پرسش (55) که چند خط را در بر میگیرد. پاسخها عموماً از الگوی (الف) یک پاسخ کوتاهِ پهلوی، (ب) یک متن اوستایی پشتیبان، و (ج) نسخه پهلوی آن (با کلمات گاه و بیگاه، پازند)، گاهی با واژگان کمتر یا بیشتر، پیروی میکنند. در پرسش ۵۵ مطلبی از اوستا آورده نشده و حتی ترجمه پهلوی از متن اوستایی نیز وجود ندارد و در پرسشهای ۵0 و۵3 جملات اوستایی از یسن 46 بند 6 و یسن 37 بند یک گرفته شده است. سایر جملات اوستایی در اوستای کنونی وجود ندارد. همچنین نقل قولهای اوستایی که از نسکهای حقوقی اوستا -که خلاصهی زند آنها در دینکرد هشتم باقی مانده است- برداشت شده اند، میتوان یافت. موضوع پرسش 53 در هوسپارم نسک دینکرد مدن (Madan, 1911: 748) خط هفتم آمده است. در پرسش 54 اشارات متعددی به نسکهای نیگادُم، (Madan, 1911: 714) خط ششم و (Madan, 1911: 720) خط یکم، دزد-سر-اُزد، (Madan, 1911: 724) خط پانزدهم و هوسپارم (Madan, 1911: 741) خط یازدهم؛ شده است. در پرسش 55 از هوسپارم نسک (Madan, 1911: 748) خط دوازدهم و در پرسش 59 از هوسپارم نسک (Madan, 1911: 748) خط سیزدهم نقل قول شده است.
هدف این مقاله بررسی و ترجمهی پرسشهای فقهی- حقوقی این کتاب میباشد، این امر گامی در جهت آشنایی هرچه بیشتر با مسایل حقوقی در دوران پیش از اسلام است. در ضمن در این متن مطالبی از اوستا همراه با ترجمه آنها به زبان پهلوی آورده شده است، که بعضی از این جملات در اوستای کنونی وجود ندارد. از این متن تنها آوانویسی و ترجمه به زبان انگلیسی وجود دارد که آن هم بیش از پنجاه سال پیش انجام شده است. و تا کنون به زبان فارسی ترجمه نشده است.
پیشینه پژوهش:
«از پرسشنیها یک نسخهی کامل (مجموعهیTD2) و یک نسخهی ناقص (R242) در دست است، این نسخهی اخیر در سال ۱۷۶۶ م. از نسخهی قدیمیتری در هندوستان استنساخ شده است، نسخههای دیگر همه از این دو نسخه رونویسی شدهاند» (تفضلی، ۱۳۷۷: ۱۵۶). همچنین متنی که به نام «قطعات تهمورس» یا «پرسشنيها» معروف است، در دستنویس (ر 410) آمده است این قطعات به زبان پهلوی، پراکنده و جابجاشده، با نقل قولهایي از اوستا و ترجمه فارسی زیر هر سطر، همراه میباشند (نوابی و همکاران، 2535: پیشگفتار). قطعات اوستایی پرسشنیها نخستین بار توسط دارمستتر ویرایش و با نام Fragments Tahmuras «قطعات تهمورس» منتشر شد (Darmesteter, 1892: 53-77). آنکلساریا (Anklesaria) در سال 1925 متن اوستایی 44 پرسش نخست را منتشر نمود (Cereti, 2009). بارتولومه از مواد واژگانی متن در «فرهنگ لغت ایرانی باستان» (Altiranisches Wörterbuch) استفاده کرد (Bartholomae, 1904)و سرانجام جاماسپ آسا و هومباخ متن کامل کتاب را – با حرفنویسی نقل قولهای اوستایی و آوانویسی نسخه اصلی پهلوی (TD2 وR242 )،- ویرایش و با ترجمه انگلیسی و واژه نامه منتشرکردند (Jamaspasa and Humbach, 1971). تبریزی در مقالهای تحت عنوان «بررسي آموزهها و اندرزهاي اخلاقي در متن پهلوي پرسشنيها»، پرسشهای اندرزی را مورد بررسی قرارداده و این پرسشها را به فارسی ترجمه کرده است (تبریزی، 1390: 57-72).
روش پژوهش:
گردآوري دادههاي این پژوهش به صورت کتابخانهاي – اسنادي و روش تحقیق نیز توصیفی – تحلیلی است. پرسش اصلی پژوهش این است که آیا احکام حقوقی متن پرسشنیها صرفاً از وندیداد گرفته شده اند؟ فرضیه پژوهش بر این استوار است که با بررسی احکام حقوقی متن پرسشنیها، علاوه بر کتاب وندیداد از دیگر متون حقوقی اوستایی نیز نقل قول شده است.
آوانویسی متن اوستایی به روش هوفمان- که به صورت ایتالیک نشان داده شده اند- انجام شده و آوانویسی متن پهلوی به روش مکنزی صورت گرفته است، مواردی که در <> آمده برای آسانی ترجمه اضافه شده اند و کلماتی که در (=) آمدهاند، معادل واژههای ترجمه شده میباشد و واژگانی که اصلاح شده یا خوانش آنها مشکوک بوده است با * نشان داده شده است.
پرسشهای حقوقی متن پرسشنیها
Pursišn 8: kē mard-ē dušnām dahēd ayāb ānāstag drō padiš gōwēd ēg tōzišn čē?
Passox: pad fradom ǰār ka gōwēd sē bār gōmēz abar ē āšambēd pad dudīgar ǰār šaš ud pad sidīgar nō ud čahārom dah zanišn aziš srōšōčarnām ud asp aštar abar āhanǰišn az abastāg paydāg: paoiriiehe. *miϑō.uxtahe. *ϑriš. maēsmą. *šāmąn. ašamāt̰. pad fradom mih-gōwišnīh sē abēšamag pad abar āšambišnīh abar ē āšambēnēd *bitiiehe. *xšuuaš. ϑritiiehe. nauua. tūiriiehe. ϑrī. vā. *āzāiti. sraošō.caranaiia. aštraiia. pad dudīgar šaš ud pad sidīgar nō ud pad tasom sē zanišn srōšōčarnām aštar.
پرسش: مردی که دشنام دهد یا دروغ ویرانگر گوید پس کفارهاش چیست؟
پاسخ: برای نخستین بار که <دشنام> گوید، سه بار گُمیز1 بیاشامد. برای بار دوم شش، برای بار سوم نه و برای بار چهارم ده تازیانه سروشوچرنام2 و اسب اشتر بر او باید کشیدهشود، <این> از اوستا پیداست: برای نخستین سخن دروغ او باید سه جرعه <گمیز> بیاشامد، برای نخستین گفتار دروغ او باید سه جرعه <گمیز> بنوشد، برای دومین بار شش برای بار سوم نه برای بار چهارم بایستی سه <ضربه> شلاق سرو شوچرنام و اسب اشتر بر او باید کشیدهشود، برای <بار> دوم شش برای سوم نه و برای چهارم سه ضربه سروشوچرنام اشتر.
Pursišn 25: pad mēnōgān ēč kas ast kē pad gōwišn ēdōn ahlaw būd ēstēd čīyōn ōy ī hāxtār u-š pad mēnōgān gōwišn wābarīgāntar?
Passox: ēg nē ān kē-š ǰādag-gōwīh [wizīr] wēš kard ēstēd abāz awiš dād ǰādag-gōwīh *hāuca. iϑra. *spitama. zaraϑuštra. *uxδō.vacaŋhąm. uxδō.vacastəmō. paiti.jasāt̰. <yō. aēta. ...> driγūmca. drīuuīmca. araϑβiiō.bərəte. barəmne. <paiti.jasāt̰.>; ān-iz ānōh spitāmān zarduxšt pad saxwan gōwōmandīh gōwtom bē rasēd [kē ēdar abar guftārtom bē rasēd] driyōšān mardān <ud> zanān [kū ǰādag-gōwīh ī driyōšān3 mardān <ud> zanān wēš kard ēstēd] kē-šān pad abārōn barišnīh burd ēstēd [xwāstag] ahmi. huuąmcit̰. xšaϑre. auuat̰. cōišta. xwad-iz pad ān ī ēd kū ō kunēd pad-iz ān ī xwēš xwadāyīh ēdōn čāšēd [ō kasān kū ōh kunēd] ud ān ī hufraward4 ādurbād māraspandān pad frahang ō hāwišt-ē guft kū niyāyišnōmand ud āštīhōmand bowandag menišnīh rādīh akēn bawīh ēn hunarān čīyōn ō xwēš šāyēd kardan čīyōn dēn gōwēd yeŋ́he. vacaŋhō. *nəmaŋha. *žnāϑrəm. kē-z ān ī ōy gōwišn pad niyāyišn šnāsēnēd [kū šnāsagīh ī pad dēn <pad> ān zamān bawēd ka-š tan abar bē rādēnēd] *āxšti. *saxəδrəm. u-š pad āštīh hammōxtišn [kū āštīh ī pad dēn pad ān zamān bawēd kē abāg hērbedān āštīh bawēd] *ārmaiti. darəϑrəm. u-š pad bowandag menišnīh dārišn [kū-š bowandag menišnīh ī pad dēn <pad> ān zamān bawēd ka bowandag menišnīh bē bawēd hērbedestān bowandag-menišnīhā bē kunēd] frārāiti. *vaēidīm. u-š pad <frāz> rādīh āgāhīhā kardārīh [kū-š kardārīh ī pad dēn pad ān zamān bawēd ka tan bē ō hērbedān rādēnēd] *ainiti. aēšō. *vāxš. akēn gōwišn ī ōy mard [kū-š gōwišn pas a-wināhīhā ka ēn hamāg čiš ēdōn kunēd čīyōn guft]
پرسش: برای موجودات مینویی کسی هست که با گفتار، ایدون پرهیزگار شده باشد چونان رهبر که گفتارش برای موجودات مینویی قابل اعتمادتر؟
پس آنکه بسیار جادگگویی5 [داوری] کرده است، باز بدو داوری نبایدداد و آن که اینجا ای سپیتمان زرتشت میانجیگرترین میانجیگران خواهدآمد<آنجا که با> مردان و زنان درویش (=فقیر) به ناعادلانه رفتار کردند، <خواهدآمد>؛ و آن <مرد> ای سپیتمان زردشت! سخنورترین سخنوران آنجا برسد [یعنی اینجا برترین گفتار برسد] به مردان و زنان نیازمند. [یعنی مردان و زنان فقیر را بسیار حمایت کرده است]. به خاطر رفتار بدشان [داراییشان] برده شده است آنگاه <شهریور> در شهریاری خویش نیز، چنین میآموزد خود نیز اینگونه کند و در فرمانروایی خویش نیز ایدون آموزد [به کسان که اینگونه کنید] و آن آذرباد مارسپند روانشاد به عنوان آموزش به شاگردی گفت که <شخص> نیایشمند و آشتیمند، با کامل اندیشی، بخشندگی بی کینه شود، این هنران چگونه از آنِ خویش شاید کردن، چون دین (=کتاب اوستا) گوید: کسی که سخناش را با احترام میشناسند آنكه گفتار او با نیایش شناسند [یعنی شناخت دین در آن زمان باشد که تن خود را ببخشد] آموزش آشتی و آموزش با آرامش، [یعنی آشتی با دین در آن زمان باشد که با هیربدان آشتی باشد] آرمیتی دانا را و او با کامل اندیشی داشتن [یعنی کامل اندیشی برای دین زمانی خواهد بود که با کامل اندیشی دنبال هیربدی رود] ابراز نیکوکاری و با انجام بخشش آگاهانه [ یعنی عمل به دین در آن زمان بود که تن به هیربدان ببخشد] صدای مستحکم بی کینه گفتار بدون کینهی [آن فرد] [یعنی گفتارش <زین> پس بی گناهانه <است>، هنگامی که همهی این چیزها را چنین کند، چنانچه گفته شد.
Pursišn 26: mard ī ag-dēn kē gōwēd hād6 pad weh-dēnīh āstawān hom ōy-iz weh-dēn az čē bē šāyēd dānistan kū dēn pad tan mehmān?
Passox: az ēn ī dēn gōwēd kat̰. tē. asti. ahunahe. vairiiehe. *haiϑīm. kadār tō ast ān ī ahunawar āškārīh [kū čīyōn bawēd ka rōšn bawēd kū-š dēn pad tan mehmān] paiti.šē. *aoxta. ahurō. mazdā̊. manō. bā. vohu. zaraϑuštra. *aδaoiiamnəm. *aδaoiiamnāt̰. xrataot̰. passox-āš ō ōy guft <ohrmazd> kū menišnīg weh zarduxšt kē-š ān ī a-dawagīh xrad <abāg> [kū-š az guftan kardan paydāg] *zazuš. vīspaēšu. *vaŋhušu. *zazuš. vīspaēšu. aṣ̌ō.ciϑraēšu. griftār harwist ābādīh ud griftār harwist ahlāyīh paydāgīh [bun ud bar]
پرسش: مردی بد دین اگر به بهدینی گفته باشد که من خستو هستم، بهدین چگونه بشاید دانستن(=میتواند بداند) که <او> دین به تن پذیرفته <است>؟
پاسخ: از این، دین گوید که: کدام است تجلی اهونور تو؟ اعتراف تو به اهونور کدام است؟ [یعنی چگونه باشد، روشن باشد که دین به تنش پذیرفته <است>] اورمزد به او پاسخ گفت: ای زرتشت بهراستی اندیشهی نیکی که با خرد راستِ لغزش ناپذیر<همراه است>، پس به او پاسخ گفت< اورمزد>: ای زرتشت با فکر خوب که با خرد راست <همراه است> [یعنی که از گفتن و کردن پیدا <است>]. بهدست آوردن همه خوبی، بهدست آوردن همه چیزهایی مربوط به اشه، گرفته همه کامیابی و گرفته همه پرهیزکاری جلوهی آن [اصل و بهره].
Pursišn 40: kē xwāstag kāmagīh rāy <kū> xwāstag az dast ī wattarān bē gīrēd <kū> pad kār <ud> kirbag <ī> wehān ud frārōnān uzēnag kunēd ud pad kāmag ī wattarān drang ī gētīg zīwišnīh rāy drō gōwēd čīyōn bawēd?
Passox: mēnōgān axw az-iš appār7 bawēd māca. tē. iϑra. *spitama. zaraϑuštra. astuuatahe. aŋhə̄uš. didrəzuuō. pīsa. manahīm. <ahūm.>; paiti. raēxšīša. mā-z tō ēdar spitāmān zarduxšt astōmand axwān druz uzwān pēsišn rāy [pēsišn ī xīr ī gētīg rāy kū tāg az zarr ud asēm xwāstag bawād] mēnōgān axwān bē *appārēnēh8 [kū appār kunē].
پرسش: کسی که از روی مال دوستی، مال را از دست بدتران بگیرد و در کار و کرفه بهان و پرهیزکاران هزینه کند و به خواست بدتران برای گذران زندگی مادی دروغ بگوید [عاقبتش] چگونه بُود؟
پاسخ: زندگی مینویی از او گرفته میشود و تو نیز نباید اینجا ای زرتشت سپیتمان به زینت زندگی مادی دلبستگی یابی و زندگی معنوی را ترک کنی. مبادا تو نیز ای سپیتمان زرتشت! اینجا بخاطر زینت زندگی مادی، دروغ بر زبان راني، [زینت دارایی دنیوی که تنها از خواسته، زر و سیم بُود] زندگی معنوی را دور میکند ]یعنی غصب میکند].
Pursišn 41: kē kunēd ēg-iš wināh čē?
Passox: pad gētīgīhā nē xwāstag ud nē ahlāyīh ud pad mēnōgān ēg-iš nē ān ī pā̆hlom axwān bē dušoxīh yō. zī. *spitama. zaraϑuštra. *astuuatahe. aŋhə̄uš. didrəzuuō. pīsa. *manahīm. ahūm. *paiti.irinaxti. kē <tō> ēdar spitāmān zarduxšt axw ī astōmand druz uzwān pēsišn rāy [pēsišn ī xīr <ī> gētīg rāy kū tāg az zarr ud asēm xwāstag bawād] mēnōgān axwān bē appārēnēd, [kū appār kunēd] nōit̰. hē. gāuš. buuat̰. nōit̰. aṣ̌əm. nōit̰. *raocā̊. nōit̰. vahištō. aŋhuš. yō. mana. yat̰. ahurahe. mazdā̊. nē ōy gōspand bawēd nē ahlāyīh ud rōšnīh ud nē ān ī pā̆hlom axwān ī man kē ohrmazd hēm [a-m xwēš] buuat̰. vīspanąm. *acištəm. *paošištəmca. yat̰. ərəγat̰. daožaŋhum. čē-š bēd ān ī harwist <ud> wattartom ud pūdagtom kē ērang dušox
پرسش: کسی که <چنین عملی> انجام دهد پس گناهش چیـ[ست]؟
پاسخ: در <زندگی> دنیوی نه مال و نه پرهیزکاری و آنگاه در <زندگی> مینویی برای او بهترین هستی (=بهشت) نه <خواهد بود> بلکه دوزخی <خواهد بود>، پس کسی که ای زرتشت سپیتمان دلبسته میشود به زینتهای زندگی این جهانی، زندگی معنوی را ترک میکند، که تو اینجا ای زرتشت سپیتمان! اینجا بخاطر زینت زندگی مادی، دروغ بر زبان راني، [زینت دارایی دنیوی که تنها از خواسته، زر و سیم بُود] زندگی معنوی را دور میکند [یعنی از دست میدهد] نه برای او گاو (=چارپای بزرگ) میباشد نه پرهیزکاری، نه روشنی و نه برترین هستیِ من که اهورامزدا هستم. نه برای او گوسفند (=چارپای کوچک) میباشد نه پرهیزکاری نه روشنی و نه برترین هستیِ من که از آنِ من است، که اورمزد هستم [پس من خویش <اورمزدم>]. او را بدترین و گندهترینِ چیزها باشد، یعنی دوزخ پرآشوب؛ او را باشد (= سزاي اوست) آنچه که بدترین همه <ی چیزها> و گندهترین است، یعنی دوزخ متعفّن.
Pursišn 46: mard-ē ī ag-dēn ayāb anēr kē pad nēkīh ud ǰuttarīh abāg weh-dēnān hamband ud nēkīh ud ǰuttarīh ī weh-dēnān pad xwēš dārēd weh-dēnān rāy ayārīh kunēd pad abzār ī weh-dēn ud hambandīh ī kār ud kirbag ahlāyīh <pad> xwēš šāyēd dāštan ayāb nē?
Passox: nē nōit̰. *hāu. sūrō. zaraϑuštra. <yō.>; nōit̰. aṣ̌a. sūrō. nē ān abzār zarduxšt kē nē pad ahlāyīh abzār [kē nē pad kār ud kirbag hamband nē pad hamband dārišn]
پرسش: مردی بد دین یا غیر ایرانی که در نیکی و بدی با بهدينان رابطه دارد (=پیوند دارد) و نیکی و بدی بهدینان را به خویش میدارد (=تصاحب میکند)، بهدينان را یاری میکند با نیرو، آیا امکان دارد در کارهای نیک پارسایانه دین به (=زرتشتی) شرکت کند یا نه؟
پاسخ : نه او نیرومند نیست ای زرتشت! کسی که در پرهیزکاری (بنا بر اشونی) نیرومند نیست. ای زرتشت! آن کس نیرومند نیست که در پرهیزکاری نیرومند نیست [کسی که در کارهای نیک مرتبط مشارکت نمیکند (= تحت اللفط: پیوسته نیست) او را نباید شریک دانست].
Pursišn 47: ēn artēštārān anērān kē abāg turkān ud amā anērān ǰud sardag hamē kō(x)šēnd9 ud ōyšān wināhišn <az> amā abāz hamē dārēnd ēg-šān pad ān tagīgīh ud amāwandīh kirbag ō ruwān rasēd ayāb nē
Passox: nē čē nē pad tagīg dārišn hēnd nōit̰. hāu. *taxmō. yō. nōit̰. *aṣ̌a. *taxmō. nē ān tagīg kē nē pad ahlāyīh tagīg [kē nē pad kār ud kirbag kardan tagīg nē pad tagīg dārišn]
پرسش: این ارتشیان غیر ایرانی که با ترکان و ما، با غیر ایرانیان جدا از نوع (=بدون در نظر گرفتن نوع و نژاد) ستیز میکنند و آنها را از صدمه زدن به ما باز میدارند. پس برای آن دلاوری و نیرومندی، کرفه به روانشان میرسد یا نه؟
پاسخ: نه زیرا آنها را نباید دلاور پنداشت. دلاور نیست آنکه در پرهیزکاری(= بنابر اشه) نیرومند نیست. دلاور نیست آن كه در پرهیزکاری دلاور<نیست>، [کسی که در <انجام> کار نیک و کرفه کردن نیرومند نیست نباید شجاع پنداشت].
Pursišn 50: druwandān dēn dušmanān ayārīh kardan čiš dādan šāyēd ayāb nē?
Passox: nē čē ahlāyīh bē kāhēd hō. daδō. aṣ̌əm. *upa.raoδaiieiti. yō. druuaite. *daδāiti. ō ān dēn ahlāyīh bē kanēd10 [kū ahlāyīh az-iš appār bawēd] kē ō druwandān čiš dahēd *gāϑβōištacit̰. *vaca. pad gāhān xwāhišnīh-iz guft [ēdōn čīyōn ēdar gōwam ham pad-iz gāhān guft] huuō. zī. *druuā̊. yə̄. *druuāite. Vahištō11. čē ān druwand [pad wizīr] kē ō druwandān pā̆hlomīh [kē čiš ō druwandān d<ahē>d andar warōmandīh-ē pad druwand dārišn].
پرسش: آیا گناهکاران <و> دشمنان دین را یاری کردن، چیز دادن شایسته است یا نه؟
پاسخ: نه، زیرا پرهیزکاری را میکاهد او در حالی که عطا میکند اشه را از دست میدهد کسی که به دروندان چیز بدهد، با آن، دین پرهیزکاری نابود میشود. [یعنی پرهیزکاری از آن دور میشود] کسی که به دروندان چیز بدهد. بر اساس نص صریح گاهان (=کلام روشن گاهان) درگاهان نیز به درخواست (=کرّات) گفته شده است [درست مانند<چیزی که> اینجا میگویم در گاهان هم گفته شده است] زیرا آن دروند برای دروند بهترین است. زیرا آن گناهکار [در داوری] به دروندان برتری <دهد> [کسی که چیز به گناهکاران دهد باید او را گناهکار پنداشت].
Pursišn 53: dō mard ēk abāg did pahikār ud har dō brād hēnd12. ēk gōwēd kū pidar ī man wahmān xwāstag ō man dād, frāz ō dādwarān šawēnd, ud handarz ī pidar pad dādwarān dārēnd ud pad handarz ōwōn gōwēd kū-m wahmān xwāstag ō wahmān pusar dād, nūn-iz ān pusar ōwōn gōwēd kū ān kē pidarān guft kū-m wahmān xwāstag ō tō dād frāz gīr pad ān kē-š nāmburd az-iš dādan nē guft ēg-iš nē dād bē u-t nē dahom dādwar<ān> wizīr čīyōn kunišn?
Passox: dādwar<ān>, har dō xwāstag ō ōy abespārišn čē agar ō-z <ēg-iš> pad abdom dād<an> nē guft ēg-iš pad mayān xwāstag <ud xwāstag> dādan guft u-š xwēš apascā. dāt̰. uruuarā̊scā. *vaŋ<u>hīš. u-š āb-iz dād urwar-iz ī weh13 [kū-š dād pad āb nē guft u-š <pad> urwar nē guft čē-š āb ud urwar har dō dād]
پرسش: دو مرد با یکدیگر در حال مرافعهی حقوقی<اند> و هردو برادرند. یکی گوید که پدر من بهمان دارایی را به من داد، به داوران فراز شوند. و وصیت پدر را به داوران عرضه دارند(=بخوانند). و در وصیت نامه چنین میگوید: که بهمان دارایی را به بهمان پسر دادم، اکنون آن پسر چنین میگوید آنچه که پدران گفتند: که بهمان دارایی را به تو دادم، فرازگیر(بپذیر)، به آن فرزندی که نامش را برده، از دادن سخنی نگفته، پس به او نداده، <در وصیت نامه آمده> اما به تو نمیدهم، داوران چگونه باید داوری کنند؟
پاسخ: داوران باید ملک را به هر دو <برادر> بسپارند، اگر چه در پایان <زندگی پدر> دادن <دارایی> را گفته نشده است پس او در دوران [زنده بودن] دادن دارایی را گفت و <باید> مال خودش باشد. او آبها و گیاهان نیک را بیافرید او هم آب را آفرید و هم گیاه نیک را، [یعنی نگفته برای آب آفرید و نگفته برای گیاه آفرید، زیرا او آب و گیاه را هر دو آفرید].
Pursišn 54: dādwar ka xwēš čiš pad gugāyīh šāyēd ayāb nē14?
Passox: nē yat̰cit̰. dim. dauua15. dātōiš. uzrātiš. agar-iz ān kē dādwar pad dahišn ul nigerāy nōit̰. aētahe. uzarənō. *naēδa. varō. auuauuāite. nē ōy pad ān ul nigerāyīh ā-š nē bē rasēd.
پرسش: داور در مورد چیزهای (=پروندهی قضایی) مربوط به خودش <آیا> میتواند گواهی بدهد یا نه؟
پاسخ: نه، حتی اگر برای روشن نمودن (=زدودن، پاک کردن) و رسیدگی <پرونده قضایی> به او واگذار شده باشد. نه، حتی اگر به عنوان داور، <پروندهی قضایی> جهت پیش بردن تحقیق و بازرسی به او داده شده باشد. <در این صورت> نباید او <به عنوان> بازرس <انتخاب شود> و نباید <در جایگاه شاهد> سوگند یاد کند. او نباید دربارهی آن تحقیق کند و به او نمیرسد (=به او ربطی ندارد).
Pursišn 55: <dō> tan *agar *āgenēn ōh kārezār ayāb ō naxčīr šawēnd ud az kārezār xwāstag <ī> zamīg ud gyāg az abzār ud abārīg čiš ayāb az naxčīr gōšt ud pust ud astag ud s<rū> ud parr ud abārīg ī pad abēr mehmān bē āwarēnd ān xwāstag ēg-šān pad āgenēn xwēš ayāb ān xwēš az ān xwāstag pad tēx bē āwarēd16?
Passox: ka ō kārezār šawēnd bē ka pašn kunēd kū ham-windišn hēm enyā ǰud-<win>dišn hēnd pad naxčīr bē ka pašn kunēnd kū ǰud-windišn hēm <ayāb> ham-windišn hēm enyā ham-windišn hēnd.
پرسش: ایدون اگر دو تن با هم به کارزار یا به نخچیر روند و از کارزار، مال، زمین و جا از وسایل و چیزهای دیگر و یا از نخچیر گوشت و پوست و استخوان و شاخ و پر و چیزهای بسیار به غنیمت بیاورند. پس آن داراییها به طور مشترک از آنِ آنان <میباشد> یا متعلق به آن کسی است که با شمشیر <آن غنایم را> بیاورد؟
پاسخ: اگر به کارزار میروند چون پیمان میبندند که هم سهم هستیم در غیر این صورت جدا سهم هستند. در شکار اگر پیمان ببندند که جدا سهم هستیم یا هم سهم هستیم، در غیر اینصورت هم سهم هستند.
Pursišn 56: mard-ē kē-š tanāpuhl ō bun b<ūd> ēstēd ēg-iš ayārīh ī az weh wizīr dādwarīh ud ohrmazd dādestānīh awiš kunišn ayāb nē?
Passox: nē nōit̰. hē. *dahmō. anauuahīm. caiiat̰. nē ōy ān ī <ān ē> dahm an-ayārīh tōzēnēd nōit̰. aδāiti. *frāraiϑiianąm. *uruuiδiieiti. ud nē pad a-dahišnīh ī <frāz>-dādestānān ēraxt [ka-š dādestān bun nē gīrēd] *tarō. darəγa. dāta. aṣ̌aonō. zaraϑuštrahe. tar dagrand dād ahlaw zarduxšt [ēdōn paydāg čīyōn guft].
پرسش: مردی که تنافوری <گناه> بر ذمهاش بوده است پس او را با تصمیم <و> داوری خوب و <مطابق با> دادگری اورمزد یاری بایدکرد یا نه؟
پاسخ: نه، او - مرد پارسا- نباید به خاطر یاری نکردن تاوان بدهد، او – آن مرد پارسا- به خاطر یاری نکردن کفاره نمیدهد. به خاطر ندادن (=انفاق نکردن) حکم محکومیت صادر نمیشود، و بخاطر نادهشی (=انفاق نکردن) مجرم شناخته نمیشود. [اگر او داوری (=حکم) را گردن نگیرد (=نپذیرد)] افزون بر سنت دیرینه، قانون اشوزرتشت17بعلاوه قانون دیرپای اشوزرتشت [اینگونه پیدا است، چنین گفته شده است].
Pursišn 57: mard-ē kē-š <pad> kār-ē gōwēd kū-m tuwān kardan ud pad ān čiš nē paydāg kū-š tuwān kard awiš framūdan dastwarīhā ayāb nē?
Passox: dastwarīhā pad awestwār abāyēd dāštan *vīsaite. ainiiō. usiiō. nōit̰. ainiiō. əuuīsəmnō. *āstriieite. ka <kē ōy> padīrēd ōy ī any ul hilišnīh nē ān ī any a-padīrišnīh āstārēd.
پرسش: اگر مردی در انجام دادن کاری بگوید: من میتوانم بکنم و در آن چیز پیدا نیست که او میتواند انجام دهد، او را قانونی(=شرعی)<برای انجام آن کار> میتوان فرمان داد یا نه؟
پاسخ: قانونی باید به او اعتماد داشت. کسی که میپذیرد، باید رها شود، دیگری که نمیپذیرد گناهی ندارد کسی که میپذیرد او دیگر عفو میشود، و آن دیگری با نپذیرفتن، مرتکب گناه نمیشود.
Pursišn 59: mard kē andar pādixšāyīh ī anērān xwāstag-ē windēd čīyōn kunēd18?
Passox: k<ē>-š bē ō xwēšīh rasēd xwāstag ī gyānōmand ka bē nayēd ud ān ī a-gyān kē ōbast ēstēd. ka gōwēd kū xrīd darəsa. nā. pairiiaoxtaca. uzuštanā̊. *ādāraiiete. niiete. uštanauuaitīš. vīspā̊. frašumaitīš. pad wēnišn mard [ka bē nigerēd] abar gōwišn<īh>-iz [ka gōwēd ē griftam] ā-š pad ān ī uzuštān xwāstagdār<īg> bawēd ud pad nayišn uštān<ō>mand.
پرسش: <اگر> مردی که در <زمان> پادشاهی (=فرمانروایی) غیر ایرانیان مالی به دست آورد چه کند؟
پاسخ: زمانی اموال جاندار به مالکیت او میرسد که آن را خود پرورش داده باشد و <اموال> بی جان هنگامی به او میرسد (تحت اللفظ: رسیده است) که بگوید که خریده <است>. انسان با دیدن و اعلام کردن، دارایی بی جان را مالک میشود <و> همهی دارایی منقول جاندار را خود پرورش داده باشد (تحت اللفظ: هدایت کرده باشد)<مالک میشود>، مرد با بینش [چون بنگرد]، نیز با اعلام کردن [اگر گوید که بگرفتم]، پس او بر آن دارایی بی جان خواسته دار (=مالک) میشود و دارایی جان دار را با پروردن <مالک میشود>.
احکام حقوقی صادر شده در متن «پرسشنیها» دربارهی اموری مانند: تاوان دشنام دادن و دروغ گفتن (8). متدین، صلح طلب، کامل اندیش، بخشنده و بی کینه بودن داور (25)، بهدین شدن شخص با اندیشهی نیک همراه با گفتار و کردار نیک (26)، نابود کردن زندگی اُخروی به واسطهی مال بدان گرفتن و به پرهیزگاران دادن و دروغ گفتن (41 و 42)، بد دینی که با بهدينان مرواده دارد نمیتواند در مراسم مذهبی زرتشتیان شرکت کند (46)، ارتشیان غیر ایرانی که در نبرد، ایرانیان را کمک میکنند چون زرتشتی نیستند، دلاور نبوده و کرفه به روانشان نمیرسد (47)، دادن ارثیه به وارثان _ پسر _ بهطور مساوی (53). داور در مورد امور قضایی مربوط به خود نمیتواند به عنوان بازرس و تحقیق کننده انتخاب شود، همچنبن نمیتواند در جایگاه شاهد سوگند یاد کند (54)، سهم غنایم در جنگ اگر جنگاوران قید کنند که غنایم بهصورت مساوی بین آنها تقسیم شود و یا هر کسی هر چیزی را غنیمت گرفت مالک آن است بر حسب آن رفتار میشود و اگر پیمان بسته نشود اصل بر این است که هر کسی هر چیزی را به دست آورد، مالک آن خواهد بود. در شکار اصل بر این است که شکار به طور مساوی بین آنها تقسیم شود مگر در پیمان ذکر شود که هر کسی هر چه شکار کرد مربوط به اوست و یا در پیمان قید کنند که در بهره گیری از شکار برابر هستند (55)، مرد پارسا به خاطر کمک نکردن به شخصی که تنافوری گناه بر ذمه دارد، مجرم شناخته نشده و محکوم نمیشود (56)، فردی که مدعی است میتواند کاری را انجام دهد اما ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که آیا میتواند انجام دهد یا نه بنابر قانون شرع باید به او اعتمادکرد و کار را به او سپرد و اگر اعتماد نکنیم مرتکب جرم نشده ایم (57)، مالکیت بر دارایی جاندار و بیجان در زمان فرمانروایی غیر ایرانیان به این صورت است که شخص با پرورش دادن دارایی جاندار، مالک آن میشود و دارایی بیجان، با اعلام این که آن را خریده است به تملکش درمیآید (59).
نقل قولهای اوستایی که به عنوان پشتیبان و شاهد در پاسخها آورده شدهاند از یسنها (۵0 و۵3) و همچنین از نسکهای حقوقی نیگادُم (54)، دزد- سر- اُزد (54) و هوسپارم (53، 54، 55 و 59) گرفته شده اند، بر همین اساس میتوان گفت که بجز متون حقوقی وندیداد، هیربدستان و نیرنگستان؛ متون دیگری نیز به اوستایی در دسترس بوده که مولف برای احکام حقوقی خود از آنها استفاده نموده است.
کتابنامه
1. ابوالقاسمی، محسن. (1378). تاریخ مختصر زبان فارسی. تهران: طهوری
2. پورداود، ابراهیم. (1380). یسنا. تهران: اساطیر
3. پورداود، ابراهیم. (1384). گاتها. تهران: اساطیر
4. تفضلی، احمد. (۱۳80). مینوی خرد. به کوشش ژاله آموزگار. تهران: حیدری.
5. تفضلی، احمد. (۱۳83). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. به کوشش ژاله آموزگار. تهران: مهارت.
6. راشدمحصل، محمد تقی. (۱۳۸۵). وزیدگیهای زادسپرم. چ۲. تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
7. رضایی باغ بیدی، حسن. (۱۳۸۴). روایت آذرفرنبغ فرخزادان، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
8. طاووسی، محمود. (1372). واژهنامه شایست نشایست، (چاپ دوم). شیراز. دانشگاه شیراز.
9. گویری، سوزان. (1382). یسنهای اوستا و زند آنها (فصلهای ۷۰ -۷۱ -۷۲). تهران: ققنوس.
10. مزداپور، کتایون. (۱۳90). شایست نشایست. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
11. مکنزی، دیوید نیل. (1383). فرهنگ کوچک زبان پهلوی. مترجم: مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
12. منصوری، یدالله. (1395). فرهنگ حقوقي زبان پهلوي (فارسي ميانه). تهران: آواي خاور.
13. میرفخرایی، مهشید. (1382). بررسی هفت ها. تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر
14. نوابی، ماهیار. کیخسرو جاماسپآسا و با همکاری فنی بهرام فرهوشی، محمود طاووسی. (2535). دستنویس ر 410 پرسشنیها. گنجینه دستنویسهای پهلوی و پژوهشهای ایرانی، شمارهی 2. شیراز. موسسهی آسیایی داشگاه شیراز.
15. هوار، کلمان (1379). ایران و تمدن ایرانی. ترجمهی حسن انوشه. تهران: امیرکبیر.
مقالات
16. تبریزی شهروی، زهرا. (1390). «بررسی آموزهها و اندرزهای اخلاقی در متن پهلوی پرسشنیها»، عرفانیات در ادب فارسی (ادب و عرفان (ادبستان)، 9، صص57-72.
17. شکی، منصور. (1393). «حقوق در ایران باستان»، تاریخ جامع ایران، ج 3، کاظم موسوی بجنوردی، تهران: دائره المعارف بزرگ اسلامی. صص 71-98.
1. Bartholomae, Ch. (1904). Altiranisches Wörterbuch. Strassburg.
2. Darmesteter, J. (1892-93). Le Zend-Avesta. 3 vols. Paris.
3. Jamaspasa, K. M. and H. Humbach. (1971) Pursišnīhā; a Zoroastrian Catechism, Wiesbaden: Otto Harrassowitz.
4. Kellens, Jean. (1984). Le verbe avestique. Wiesbaden: Reichert.
5. Macuch, M. (1993) Rechtskasuistik und Gerichtspraxis zu Beginn des siebenten Jahrhunderts in Iran: Die Rechtssammlung des Farroḫmard i Wahrāmān, Wiesbaden.
6. Madan. D. M. (1911). The complete text of the Pahlavi Dinkard. Part I&II. Bombay.
7. Moazami, Mahnaz. (2014).Wrestling with the Demons of the Pahlavi Widewdad: (Iran studies ; 9)
Article
8. MacKenzie, D. N. (1972). «K. M. Jamaspasa and H. Humbach, Pursišnīhā; a Zoroastrian Catechism, Wiesbaden, 1971, reviewed by D. N. MacKenzie», BSOAS 35/2, pp. 372-75). London: Bulletin of the School of Oriental and African Studies.
Webseite
9. Boyce, M. (2002). «Gōmēz», https://iranicaonline.org/articles/gomez
10. Cereti, Carlo G. (2009). «Middle Persian Literature i. Pahlavi Literature. 4», http://www.iranicaonline.org/articles/middle-persian-literature-1-pahlavi
11. Kellens, J. (1987). «AVESTA i. Survey of the history and contents of the book» http://www.iranicaonline.org/articles/avesta-holy-book
12. Moazami, Mahnaz. (2014). «Pursišnīhā», http://www.iranicaonline.org/articles/pursishniha
13. Shaki, M. (1993). «DĀD NASK», https://iranicaonline.org/articles/dad-nask-law-book-one-of-the-three-divisions-of-the-avesta-q
The Legal rulings in the Pahlavi text of the Pursišnīhā
Abstract
Jurisprudential and legal texts have been a part of Mazdean (Mazdayasnian) (Kellens, 1987) literature, these texts start from minor family laws and end with great laws of the state. Legal texts in Avestan language have remained in the books Vendidād, Hērbedestān and Nērangestān, the most of the jurisprudential-legal texts left over from Middle Persian are influenced by Avestan texts. In this article, the author tries to study the jurisprudential-legal questions of the Pahlavi text of the questions (Pursišnīhā), which is one of the valuable texts of Middle Persian, pay attention to importance of legal issues in the Zoroastrian religion. The legal questions raised depict a society whose laws are based on the Avesta Bible as well as the sayings of religious leaders such as Āzarbād Mārspand. Also examining the Avestan quotations of this text, we find that in the book of questions, in addition to the Avestan texts mentioned above, the book of Yasnā has been used, as well as the Avestan legal Nasks that are not available today.
Keywords: Avestā, Avestan legal Nasks, Middle Persian, Legal Texts, Pursišnīhā
[1] - گُمیز «ادرار گاو»، صورت اوستایی آن gaomaeza- است (Bartholomae, 1904: 483). ادرار با خاصیت آمونیاکی اش توسط بسیاری از جوامع به عنوان داروی ضدعفونی کننده استفاده میشده است و در فرآیند تطهیر زرتشتیان نیز مورد استفاده بوده است. در فرگرد هشتم وندیداد سفارش شده که برای پاک کردن از گمیز کوچک یا بزرگ استفاده شود که شاید منظور، ادرار هر حیوان اهلی است (Boyce, 2002). البته شکل دیگری از کاربرد گمیز با عنوان Nērang «نیرنگ» در میان زرتشتیان رایج بوده است. آیین نیرنگ عبارت است از آیین تقدیس ادرار گاو که در آیینهای تطهیر به کار میرفت و مایع تقديس شده به نام نیرنگ یا نیرنگ دین شناخته میشد (هوار، ۱۳۷۹: ۲۱۵).
[2] - در روایت آذرفرنبغ Srōšōčaranām سروشوچرنام به عنوان یکی از پایههای گناه نام برده شدهاست (رضایی باغ بیدی،1384 :57). همچنین مقدار کفاره و تاوانی است که مرتکب این گناه باید بپردازد تا از گناه مبرا شود (Moazami, 2014: 106). نیز نام شلاق و تازیانه ای است که اجرا کننده حد یا سروشاورز sraošəvaraza، به تن گناهکار وارد میآورد (طاووسی،1372: 185).
[3] - در یسن 50، بند 3 از شهوریور و بهمن به عنوان میانجی گرانی که اهورامزدا بشارت داده است، یاد میکند (پورداود، 1384: 130-132). در پرسش 14 مینوی خرد بند 16 تا 20 چنین آمده است: «قدرت نیک آن است که...... درویشان را یاری و حمایت کند» (تفضلی، 1380: 36). در کتاب شایست نشایست، فصل 11 بند 4 از شهریور امشاسپند به عنوان نگهبان درویشان یاد میکند (مزداپور، 1390: 146-147).
[4] - در متن hufrawardar آمده است، تصحیح از مکنزی است(MacKenzie, 1972: 374).
[5] - وکالت، میانجی گری، حمایت: در مادیان هزاردادستان چنین آمده است:
ud gōwēnd nē padīrišn ka padīrēnd az jādag-gōwīh ānāft bawēd.
اگر [وکلا دیگر گونه] گویند نباید پذیرفت، اگر [هر رأی را] بپذیرند، از وکالت دور (=عزل) شوند (منصوری، 1395: 240).
[6] - gōwēd hād شاید شکلی از ماضی شرطی است که باید به صورت guft hād باشد.
[7] - جاماسپ آسا و هومباخ apār خوانده اند ( Jamaspasa and Humbach, 1971: 60-61).
[8] - این واژه در متن rānēnēh آمده است که مکنزی آن را appārēnēh تصحیح کرده است (MacKenzie, 1972: 374).
[9] - جاماسپ آسا و هومباخ kušēnd خوانده اند و «میکشند» ترجمه کرده اند ( Jamaspasa and Humbach, 1971: 68-69).
[10] - مکنزی appārēnēd تصحیح کرده است (MacKenzie, 1972: 375).
[11] - در گاهان، یسن 46 بند 6 همچنین یسن 71 بند 13 چنین آمده است: … huuō. zī. drəguuā̊. yə̄. drəguuāitē. vahištō. huuō. aṣ̌auuā…. ... زیرا آن دروند برای دروند بهترین است...(گویری، 1382: 75)
[12] - این موضوع در هوسپارم نسک دینکرد مدن صفحه 748 خط هفتم آمده است: ud abar xwāstag ī frāz ō dādwarān āwurdan ī az hamēmāl ō dādwar pahikārišn bawēd (Madan, 1911: 748) «و دربارهی مالی که باید به قضات ارایه داد، که [به خاطر آن] از طرف دعوا به قاضی دادخواهی شود».
[13] - یسناها 37 بند یک : … apascā. dāt̰. uruuarā̊scā. vaŋuhīš… «آبها را آفرید و گیاهان نیک را...» (میرفخرایی، 1382: 36 و 47). به نظر میرسد که چون dād در «آبها را آفرید و گیاهان نیک را...» تکرار نمیشود، بلکه در مورد هر دو شیء صدق میکند، بنابراین «من داده ام» در وصیت نامه برای هر دو پسر صدق میکند، با وجود اینکه فقط به یکی اشاره شده است، بنابراین منطقی است که «داوران باید ملک را به هر دو واگذار کنند.
[14] - موضوع این پرسش در نیگادُم نسک دینکرد مدن صفحه 714 خط ششم … drō-nakkīrā …. ud rāst-nakkīrā (Madan, 1911: 714) … «... به دروغ انکار میکند .... و از روی حقیقت انکار میکند...». و صفحه 720 خط یکم … ud abar dādan ī Ganāg-mēnōg wad-xwāhīh ud zūr-gugāyīh nakkīrā ud drō dādwarīh …( Madan, 1911: 720) «و دربارهی آفریدن گنامینو بدخواهی و گواهی دروغ، انکار ( = حاشا) و داوری ناحق ..». در نسک دزد-سر-اُزد، صفحه 724 خط پانزدهم … zūr-nakkīrāyīh ud zūr-gugāyih …( Madan, 1911: 724) «انکار دروغین و گواهی دروغ» و هوسپارم صفحه 741 خط یازدهم … drō xwāhīh ud zūr nakkīrāyīh ud zūr xwāhīh ud zūr nakkīrāyīh ……( Madan, 1911: 41) «... دروغ خواهی و انکار دروغ و دروغ خواهی و یاری کردن در انکار دروغ ..»، آمده است.
[15] - ریشهی اوستايي: √du- مضــارع: dauua- «زدودن، پــاك كــردن» (Kellens, 1984: 112). فارســي ميانــهی زرتشــتي: handūdan/ handāy «اندودن»، فارسـي ميانـهی تورفـاني ʾnwd- «انـدودن» (مکنزی، 1383: 87).
[16] - به این موضوع در هوسپارم نسک صفحه 748 خط دوازدهم اشاره شده است: abar windišn ī ham-kārezārīgān ō ham azērīgān saxwan ī padiš (Madan, 1911: 748). «دربارهی درآمد هم نبردان و زیردستان آنها، و سخن دربارهی آن».
[17] - در بند 10 مقدمهی یسنا و همچنین بند 25 هات 22 به دو قانون اشاره میشود، قانون ضد دیو و قانون زرتشت و بلافاصله از سنت کهن و دین نیک مزدیسنی نام میبرد و دیگر اشارهای به جزییات قانون زرتشت نمیکند.
mąϑrahe spəṇtahe aṣ̌aonō vərəziiaŋuhahe dātahe vīdaēuuahe dātahe zaraϑuštrōiš darəγaiiā̊ upaiianaiiā̊ daēnaiiā̊ vaŋhuiiā̊ māzdaiiasnōiš .....
ماراسپند مقدس کردار؛ قانون ضدّ دیوها؛ قانون زرتشت؛ سنّت کهن؛ دين نيك مزدیسنی؛... (پورداود 1380، 113و219).
این نکته با وضوح بیشتری درفصل 28 بند 2 وزیدگیهای زادسپرم - که دربارهی تقسیم بندیهای سه بخش اوستاست- به صورت زیر آمده است:
… ud dād-iz ō dō. ī ēk dād ī ǰud-dēw, ī ast Widēwdād ud ēk dād ī Zarduxšt <ī> ast [ī] abārīg dād.
... و«داد» نیز دو <بخش> است که یکی «داد جد دیو» است که «ویدیوداد» است و یکی «داد زرتشت» که دیگر دادهاست (راشدمحصل، 1385: 76). در این تقسیمبندی، نسک وندیداد در دستهی قوانین ضد دیو قرار میگیرد و دیگر نسکهای دادی در زمرهی قوانین زرتشت به حساب میآیند.
[18] - در این باره در هوسپارم نسک صفحه 748 خط سیزدهم چنین آمده است:ud abar madan ī zamīg xwāstag čiš anērān dāšt ō wāspuhragān xwēšīh ī ēk az ērān (Madan, 1911: 748). «دربارهی زمین، مال و چیز [که] غیرایرانیان داشتند، به مالکیت شخصی یکی از ایرانیان آمدن».