طب در دوره عباسی و تأثیر آن بر تمدن مغرب زمین
محورهای موضوعی : فصلنامه تاریخبتول ربیعی 1 , بشری دلریش 2 , الهام ملک زاده 3 , کوروش فتحی 4
1 - دانشجوی دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی، تاکستان، ایران
2 - استادیار گروه تاریخ و تمدن اسلامی، واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی، تاکستان، ایران
3 - استادیار گروه تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
4 - استادیار گروه تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه فرهنگیان پردیس حکیم فردوسی، کرج، ایران
کلید واژه: طب, دوره عباسی, تمدن مغرب زمین, دستاوردها و تاثیرات, اطباء,
چکیده مقاله :
از جمله آثار تمدنی مهم متاثر از اسلام، پزشکی در قالب آموزههایی است که به طب اسلامی موسوم است. دورۀ عباسی به عنوان دورۀ طلایی جهان اسلام، در علوم مختلف از جمله طب شاهد تغییر و تحولات عمدهای بود .در نتیجۀ اقبال خلافت عباسی به طب، استفاده از متون طبی به زبانهای مختلف علمی آن روزگار از جمله میراث پزشکی یونان و روم بود که در قالب ترجمههای متعدد به جهش قابل توجه طب اسلامی انجامید. از سویی درتلاش خلافت اسلامی جهت توسعۀ قلمرو نفوذ خود، به مرور سیطرۀ طب اسلامی در کشورهای اروپایی با تدریس و ترجمه آثار دانشمندان مسلمان از جمله رازی و ابن سینا را در پی داشت. مقالۀ حاضر تلاش میکند روند اثرگذاری طب اسلامی دورۀ عباسی را بر تمدن مغرب زمین مورد بررسی قرار دهد. با طرح این سوال اصلی که طب اسلامی دورۀ عباسی چه ویژگیهایی داشته و تاًثیرات خود بر تمدن مغرب زمین را چگونه اعمال کرده است؟ روش پژوهش مقاله نیز مبتنی بر تحقیق توصیفی و تحلیلی با شیوۀ کتابخانهای است. نتیجۀ حاصل از پژوهش نیز حاکی از این نکته است که دورۀ خلافت اسلامی نه تنها از ادوار درخشان بالندگی این رشته از علوم است، بلکه نقطۀ اوجی از نفوذ و قلمروی گستردۀ علمی جهان اسلام در مغرب زمین به شمار میرود.
One of the important works of civilization influenced by Islam is medicine in the form of teachings called Islamic medicine. The Abbasid period, as the golden age of the Islamic world, witnessed major changes in various sciences, including medicine. As a result of the success of the Abbasid Caliphate to medicine, the use of medical texts in various scientific languages of the time, including the medical heritage of Greece and Rome, led to a significant leap in Islamic medicine in the form of numerous translations.On the other hand, in the efforts of the Islamic Caliphate to expand its sphere of influence, it gradually dominated Islamic medicine in European countries by teaching and translating the works of Muslim scholars such as Razi and Ibn Sina. The present article tries to examine the influence of Islamic medicine of the Abbasid period on the western civilization of the earth. By asking the main question, what are the characteristics of Islamic medicine of the Abbasid period and how has it exerted its effects on the western civilization of the earth? The research method of the article is based on descriptive and analytical research with a library method. The result of the research also indicates that the period of Islamic Caliphate is not only one of the bright periods of growth of this field of sciences, but also the culmination of the influence and vast scientific realm of the Islamic world in the West.
_||_
طب در دوره عباسی و تأثیر آن بر تمدن مغرب زمین
چکیده
از جمله آثار تمدنی مهم متاثر از اسلام، پزشکی در قالب آموزههایی است که به طب اسلامی موسوم است. دورۀ عباسی به عنوان دورۀ طلایی جهان اسلام، در علوم مختلف از جمله طب شاهد تغییر و تحولات عمدهای بود. در نتیجۀ اقبال خلافت عباسی به طب، استفاده از متون طبی به زبانهای مختلف علمی آن روزگار از جمله میراث پزشکی یونان و روم بود که در قالب ترجمههای متعدد به جهش قابل توجه طب اسلامی انجامید. از سویی درتلاش خلافت اسلامی جهت توسعۀ قلمرو نفوذ خود، به مرور سیطرۀ طب اسلامی در کشورهای اروپایی با تدریس و ترجمه آثار دانشمندان مسلمان از جمله رازی و ابن سینا را در پی داشت. مقالۀ حاضر تلاش میکند روند اثرگذاری طب اسلامی دورۀ عباسی را بر تمدن مغرب زمین مورد بررسی قرار دهد. با طرح این سوال اصلی که طب اسلامی دورۀ عباسی چه ویژگیهایی داشته و تاًثیرات خود بر تمدن مغرب زمین را چگونه اعمال کرده است؟ روش پژوهش مقاله نیز مبتنی بر تحقیق توصیفی و تحلیلی با شیوۀ کتابخانهای است. نتیجۀ حاصل از پژوهش نیز حاکی از این نکته است که دورۀ خلافت اسلامی نه تنها از ادوار درخشان بالندگی این رشته از علوم است، بلکه نقطۀ اوجی از نفوذ و قلمروی گستردۀ علمی جهان اسلام در مغرب زمین به شمار میرود.
کلمات کلیدی: طب، دوره عباسی، تمدن مغرب زمین، دستاوردها و تاثیرات، اطباء
مقدمه
رمز پیشرفت علم پیوستگی در درک پدیدههای علمی است که با دانش دستاوردهای قبلی امکان پذیر میشود. ذهن با دانستن دستاوردهای تمدنهای قبلی، خود را برای کشف و پیشرفتهای جدید آماده میکند. علم پزشکی در اوایل شکوفایی تمدن انسان به سواحل مدیترانه رسید. تمدنهای سومری، بابلی و مصری راه را برای یونانیها و رومیها هموار کردند. هنگامی که آنها شروع به فروپاشی کردند، خطر شکستن تداوم در درک پدیدههای طبیعی وجود داشت، اما خوشبختانه برای کل بشریت، دستاوردها توسط اعراب در قرن 8 جمعآوری شده بود. نوشتههای ارزشمندی در تمام زمینههای علمی در خاک عرب جمع شده و سپس توسط ذهن زنده، پرتلاش و مبتکر عرب ترجمه و تصویب شده است که با خرد، مشاهدات و آزمایشات مبهم خود تصویب و تقویت و غنی شده و به غرب منتقل شده است. در سال 825 م (210 ق)، خلیفه عباسی مأمون بیت الحکمه بغداد را بنا نهاد و از آكادمی جندیشاپور الگو گرفت. به راهنمایی پزشک مسیحی، حنین بن اسحق، و با حمایت بیزانس، همه آثار موجود از جهان باستان ترجمه شد، از جمله آثار جالینوس، بقراط، افلاطون، ارسطو، بطلمیوس و ارشمیدس. عباسیان امپراتوری قدرتمند و قابل ملاحظهای را در خاور میانه و در قسمت شمالی آفریقا و جنوب غربی اروپا بنا کردند. ویژگیهای عربی، فرهنگ و علم آنها به جبهه آسیا، مدیترانه و شبه جزیره عربستان به سمت شرق دور گسترش یافته است. حاکمان عرب و بهویژه خلیفه مأمون در قرن 9 میلادی، با تأسیس مدارس ترجمه که این کتابها در آنها به عربی ترجمه میشد، سهم ویژهای در توسعه علوم داشتند. بنابراین، زبان عربی در سراسر قرون وسطی به زبان پیشرفت فکری در سراسر جهان اسلام تبدیل شد. در میان اولین کتابهای ترجمه شده نیز کتابهایی با اهمیت زیادی برای توسعه داروسازی وجود دارد. برای مثال، کتاب گیاهان یونانی تئو پراسترس1، دِ متریال مدیکا2 و دیوسکوریدز3، کتابی است که شامل یک نمای کلی از داروسازی و پزشکی باستان است. اعراب با استفاده از این کتابها، و همچنین کتابهای متعدد دیگر پزشکی یونان، نظریه هنر درمانی یونان را در وهله اول به اشکال پیشنهاد شده توسط بقراط و جالینوس بهدست گرفتهاند. آنها سپس تجربیات خود را که در نتیجه سالها تحقیق و بررسی مجدد آنچه از تمدنهای قبلی پذیرفته بودند، به وجود آوردند. در واقع پزشکی بخش اصلی فرهنگ اسلامی دوره عباسیان بود. با پاسخ به شرایط زمان و مکان، پزشکان و دانشمندان اسلامی ادبیات پزشکی گسترده و پیچیدهای را تهیه کردند که نظریه و عمل پزشکی را بررسی و ترکیب میکند. طب اسلامی بر اساس سنت عمدتاً دانش نظری و عملی در هند، یونان، ایران و روم بنا نهاده شد. دانشمندان اسلامی برای دستیابی، قابل درک و آموزش پذیرتر شدن سنت یونان، دانش پزشکی یونانی-رومی را در دائرهالمعارف سازمان دادند. بنابراین میتوان بیان نمود که دوره عباسیان یکی از دوران طلایی دوران اسلامی محسوب میگردد که با مدنیت و مدرن سازی شدن در تمامی ابعاد قابل مشاهده و تفکیک است. بنابراین آنچه در این تحقیق مد نظر قرار دارد بررسی روشهای انتقال طب از دوره عباسیان به غرب میباشد. بنابراین ساختار مقاله به دو بخش قابل تقسیم بندی است در بخش اول به بررسی طب در دوران عباسیان پرداخته شده است و در بخش دوم راههای انتقال طب از خلافت اسلامی به غرب مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشینه تحقیق
در این بخش از تحقیق در راستای رسیدن به اهداف و پاسخگویی به سوالات نیاز است تا ابتدا به بررسی پیشینه تحقیق در منابع فارسی و انگلیسی اشاره گردد تا از این طریق قادر باشیم تا با اشرافیت بیشتری به این موضوع بپردازیم. در ادامه به برخی از این منابع اشاره شده است:
قیم (1390) در مقالهای با عنوان «بختيشوع، يادگار جندي شاپور و نقش عملي آنها در تمدن اسلامي، (نامه به سردبير)» در مجله جنتا شایپیر در زمستان 1390، دوره 2، شماره 4 (5) صص 226-219 بیان کرده است خاندان بختیشوع، از بزرگترین و معروفترین خاندانهای دانشمند و دانش پرور جندی شاپور به شمار میرفتند؛ که حدود شش نسل از آنها در جندی شاپور به تدریس و طبابت مشغول بودند. تبحر و درایت این خاندان در پزشکی و رشد آنها در شناسایی، معالجه بیماران باعث گردید تا خلفای عباسی خاندان بختیشوع را به خدمت خود گرفتند و آنها ضمن ارائه خدمات بالینی به خلفای عباسی، به ترجمه و تالیفاتی در علوم، بهویژه طب پرداختند و نقش ماندگاری را در تمدن اسلامی در حوزه پزشکی از خود بر جای گذاشتند. این نقش معلول خدمات این خاندان به علم پزشکی بوده است.
قره داغی (1397) در مقالهای با عنوان «نقش خلفای عباسی در انتقال پزشکان خاندان بختیشوع به بغداد» اخلاق و تاریخ پزشکی ایران. ۱۳۹۷; ۱۱ (۱) :۲۱۹-۲۰۶ بیان نموده است این پژوهش نشان میدهد که دانشگاه جندیشاپور میزبان بسیاری از علما و دانشمندان یونانی و هندی و نسطوری بوده که در این مرکز کار میکردهاند و ریاست دانشکدهی طب بر عهدهی خاندان بختیشوع بوده است. تمایل خلفای عباسی به رونق بخشیدن به شهر بغداد و تبدیلکردن آن به مرکز علوم و فنون و شهری همانند شهرهای ساسانی و همچنین، موفقیتهای آنها در این زمینه، از جمله عواملی بود که باعث دعوت دانشمندان از جندی شاپور و پشتیبانی از آنها شد. احضار جرجیس بن بختیشوع مقدمهای برای انتقال فعّالیتهای علمی از جندی شاپور به بغداد و تأثیر فرهنگ ایرانی بر اسلامی بود که زمینهی افول ستارهی حیات علمی این مرکز را فراهم کرد. عواملی متعدد چون: نیاز علمی و توجه و حمایت خلفا از دانشمندان و تبدیل شهر بغداد به مرکز علوم عقلی و در کنار آن، بیماری خلفا و اطمینان نداشتن به پزشکان دربار، سبب دعوتکردن خلفای عباسی از پزشکان خاندان بختیشوع به بغداد بوده است.
مقاله حمیدی (1399) در مقالهای با عنوان «الزامات سیاسی خلفای عصر اول عباسی در توجه به اجتماع علمی» فصلنامه پژوهشهای تاریخی، دوره: 12، شماره 1 ضمن تایید نقش عالمان در این دستاورد تاریخی، تلاش میکند تا برخی از الزامات سیاسی را که به استقبال خلفا از اجتماع علمی انجامید، بررسی نماید. نتایج نشان میدهد اهتمام بر تأمین شکوه و اقتدارِ بغداد، تلاش در کسب مشروعیت، تعامل با همسایگان غربی، گرایش به شرق باستان، همگامی با گروه فراوانی از اهل سنت و لزوم مهار تشیع از علتهای توجه به نخبگان بود. به علاوه، تأکید بر اشتراکهای گروههای همسو با دستگاه خلافت و تمایل به تقویت آنها و نیز کنترل اقلیتهای غیر همسو، بر شدت این توجه افزود.
باهات (2017) در مقالهای با عنوان «نحوه انتقال علوم پزشکی به اروپا» در مجله Arts, Humanities and Social Science، Vol. 3, No. 1; June 2017 (Abstract 5) بیان میکند در طول تاریخ بشریت علم پزشکی از هزاران سال پیش آغاز شده و دست بهدست شده است از نسلی به نسل دیگر و از کشوری به کشور دیگر توسعه داده است. واقعیت این است که مشعل داران اصلی این مسئولیت مقدس (علوم پزشکی) مسلمانان هستند. این علم را بیش از هر تمدن یا دین دیگری توسعه دادهاند. بنابراین در این مقاله سعی شده است به برجسته کردن واقعیت این است که رنسانس اروپا مدیون اختراعات و اکتشافات محقق مسلمان است پراخته شود.
آلیانتس (2021) در مقالهای با عنوان «انتقال بین فرهنگی دانش پزشکی در مدیترانه قرون وسطی: معرفی و انتشار معجونهای دارویی از جهان اسلام به بیزانس» در مجله Medieval Academy of America Speculum Volume 96, Number 4 October 2021 بیان میکند هدف این مقاله توجه به بیزانس و روایت سنتی در مورد پیشرفت دانش پزشکی از عربی به لاتین است. انتشار مداوم دانش پزشکی عربی در سراسر بیزانس را با تمرکز بر معرفی و انتشار توصیههای پزشکی بررسی میکند. این مقاله برای اولین بار حجم قابل توجهی از ترجمههای عمدتاً ویرایش نشده متون پزشکی عربی به یونانی و آثار نویسندگان پزشکی بیزانسی، استدلال میکند که ادبیات و فرهنگ بیزانسی زندهتر از آن چیزی است که طبق معیارهای قرون وسطی به آن اعتبار داده میشود.
مسی (2017) در مقالهای با عنوان «سهم طب عربی و داروسازی در توسعه حفاظت از مراقبتهای بهداشتی در بوسنی و هرزگوین - بخش اول» در مجله Med Arch. 2017 Oct; 71(5): 364–372 بیان میکند عباسیان نقش مهمی در انتقال دانش پزشکی و دارویی به یهودیان داشتهاند که با ورودشان به فعالیتهای پزشکی خود که عمدتاً مبتنی بر دستاوردهای اعراب بود، ادامه یافته است. با این حال، وجوه غنی دستخط پزشکی و دارویی شرقی که بهاندازه کافی توضیح داده نشده است، گواهی میدهد که علم شرقی در این زمینهها نیز پرورش یافته است و جزء عرب به شیوهای خاص با فرهنگها و سنتهای دیگر بوسنی و هرزگوین در هم آمیخته است.
وجه تمایز این مقاله با سایر مقالات در بررسی موضوع تحقیق و بازه زمانی است که به بررسی انتقال علم پزشکی از شرق به غرب اشاره نموده است و با توجه به بررسی منابع میتوان بیان نمود که این موضوع دارای نوآوری است.
طب در جهان اسلام: پیش از عباسیان
توجه به جایگاه علم و اندیشه و تأثیر آن در اصالتبخشی به مبانی نظری، نقش اندیشمندان را در تکوین فکری جامعه و روشنگری عامه برجسته میکند؛ به علاوه، دانشمندان تواناییهایی دارند که جوامع انسانی و نظامهای سیاسی حاکم، در رشد و تعالی به آنها نیازمندند (فیرحی، 1388: 106). از این رو ارتباط حاکمان با گروههای علمی به موضوعی حائز اهمیت تبدیل میشود که بدون آگاهی از الزامات دولتی، بررسی آن ممکن نخواهد بود (حمیدی، 48:1399). پس از فروپاشی امپراتوری روم، دانش بسیار کمی از علم پزشکی یونان در غرب در دسترس بود. كلیسا به مركز جامعه تبدیل شد و تأثیر بسزایی در توسعه یا ركود دارو در غرب داشت. كلیسا هیچ تظاهری از رسالت خود، خدمت به روح و نه به بدن، انجام نداد. دستورات خانقاهی بیمارستانها را اداره میکرد، اما مکانهایی مهم برای بیماران بود و انتظار میرفت که مردم در این مکانها بهبود یابند و یا طبق خواست خدا بمیرند. هیچ دارویی داده نشده و پزشکان نیز به آنها مراجعه نکردهاند. بدون مطالعه بیماری و با سلامت جسمی افرادی که نسبتاً مهم نیستند، پزشکی بهعنوان یک حرفه مهم از بین رفت. در اواسط قرن هفتم کلیسای کاتولیک جراحی توسط راهبان را ممنوع کرد. امپراتوری شرق در بیزانس آشفتگی را به شکل تنشهای قومی و شکافهای تلخ در میان فرقههای مسیحی تجربه کرد. میراث یونان ضعیف و رو به زوال بود، اگرچه یادگیری پزشکی در مراکزی مانند اسکندریه در آفریقای شمالی ادامه یافت. تقریباً در این زمان تحول متفاوتی در شبه جزیره عربستان در حال وقوع بود. در این منطقه، با گسترش دین اسلام، جامعه قبیلهای مملو از بی عدالتی، هرزگی و بیماری است. تعالیم محمد نبی، متولد مکه در سال 570 م ، قبایل پراکنده بادیه نشین را تحت یک مجموعه قوانین متحد کرد. از طریق محمد (ص)، مفاهیم و اقدامات بهداشتی در مجموعه عمومی تعالیم دینی اسلامی گنجانده شد. محمد (ص) نگران سلامتی پیروان خود بود و حتی در مورد درمان بسیاری از بیماریها مانند جذام و آبله نیز نوشت. در قرون هفتم و هشتم امپراتوری اسلامی به سمت شرق رودخانه سند، غرب در امتداد سواحل مدیترانه آفریقا و شمال به پیرنه در غرب اروپا گسترش یافت.
در زمان سلسله اموی (660-750 م) (132-40 ق)، که در دمشق مستقر بود، ترجمه آثار پزشکی باستان آغاز شد. شاهزاده خالد بن یزید به پزشکی و کیمیاگری علاقه داشت و به دانشمندان یونانی در مصر دستور داد ادبیات پزشکی یونانی-مصری را به عربی ترجمه کنند. علاوه بر این، پس از بسته شدن آکادمی افلاطون در سال 529 م ، برخی از محققان به دانشگاه جندیشاهپور در پایتخت قدیمی ایران نقل مکان کردند. این شهر همچنین خانه پزشکان مسیحی نسطوریایی تکفیر شده شد. هنگامی که خوزستان در سال 636 م (15ق)به بخشی از امپراطوری اسلامی تبدیل شد، حکام عرب از دانشکده پزشکی حمایت کردند و برای 200 سال آینده این یکی از بزرگترین مراکز یادگیری پزشکی در جهان اسلام بود. در زمان امویان، مناطق مسلمان نشین اسپانیایی تبار، قرطبه، سویل و گرانادا نیز به مراکز بزرگ یادگیری تبدیل شدند که بعداً در قرن دوازدهم به اوج خود رسیدند.
در ابتدا اعراب نسبت به یادگیری موضوعات کافران از منظر خود بی تفاوت بودند، اما بهتدریج قدردان آن شدند. در اواسط قرن هشتم آنها شروع به ترجمه عربی آثار فارسی، هندو و بهویژه آثار علمی، پزشکی و فلسفی یونان کردند. بیشتر ترجمهها توسط محققان سوری-مسیحی و صابی انجام شده است. بنابراین علوم زیست پزشکی جهان عربی - اسلامی در طی قرنهای 8 تا 13 م تحت تحول چشمگیری قرار گرفت، شکوفایی دانش و عقل که بعداً در سراسر اروپا گسترش یافت و تأثیر زیادی بر عمل پزشکی و آموزش داشت. شکوه علمی ملت عرب از شبه جزیره عربستان در قرن هفتم م آغاز شد، جایی که موعظه پیامبر محمد (ص) محمد قبایل عرب را متحد کرد و دین مسلمانان را ایجاد کرد. هنگامی که پیامبر از مکه به مدینه منتقل شد، دولت اسلامی در سال 622 م تشکیل شد. در عرض یک قرن پس از مرگ وی (632 م.) (15 ق) بخش بزرگی از کره زمین، از جنوب اروپا در سراسر آفریقای شمالی تا آسیای میانه و هند، تحت کنترل و / یا تحت تأثیر امپراتوری جدید عربی-مسلمان قرار گرفت. در سال 711 م (92 ق)، مسلمانان عرب به جنوب اسپانیا حمله کردند و مرکز تمدن شکوفا (اندلس) ایجاد شد. مرکز دیگری از طرف عباسیان در بغداد پدید آمد، که در دورهای تاریخی بخشی از جهان اسلام را اداره میکردند و بعداً بهعنوان عصر طلایی (750 − تا 1258 م.) (132- 656 ق) توصیف شد. مسلماً بسیاری از دستاوردهای عصر طلایی اسلامی-عربی مبتنی بر ابتکارات قبلی مصریان باستان، عبرانیها، پارسیها، یونانیها و رومیها بوده است (Haddad, 1993: 25). از این رو، مترجمان به بغداد دعوت شدند، جایی که دانشمندان و محققان به مطالعه گذشته پرداختند و آینده را آفریدند. نتیجه کار آنها پیشرفت چشمگیر در همه بخشهای علوم بود. حاکمان اسپانیا اسلامی، در تلاش برای پیشی گرفتن از بغداد، دانشمندانی را استخدام کردند که از اهمیت فوق العادهای در علوم، پزشکی، فناوری، فلسفه و هنر برخوردار بودند. بهعنوان مثال منصور بیماری خود را شرح داد و جرجیس با دقت گوش کرد و اظهار داشت که تو را بهزودی معالجه میکنم. خلیفه به وی خلعت داد و در کاخی مخصوص، از او پذیرایی کردند. روز دیگر، جرجیس دارویی مناسب به خلیفه داد و او بهبود یافت. خلیفه مانع بازگشت جرجیس به جندیشاپور شد (قره داغی، 1397: 209).
در واقع یکی از مهمترین دورههای توسعه پزشکی بهویژه پزشکی قرون وسطایی، اصطلاحاً عصر طلایی پزشکی عربی است. در تاریخ پزشکی، طب اسلامی که به آن طب عربی نیز میگویند، به علم پزشکی اشاره دارد که در عصر طلایی اسلامی توسعه یافته و به زبان عربی نوشته شده است. کتابهای علوم عربی که در این دوره به وجود آمده است، نه تنها توسط نویسندگان مسلمان، بلکه تمدن عرب نتیجه تلاشهای پی در پی، مداوم ملتهای مختلف است، صرف نظر از مذهب، نژاد و رنگ پوست، که در این منطقه زندگی میکردند. تأکید بر این نکته نیز مهم است که طب و داروسازی عربی روحیه کثرت گرایی است. سیستم بهداشتی عربی و ترکی بر اساس سنتهای مختلفی که وجود داشت بهعنوان مکمل یکدیگر عمل مینمودند. سنت اصلی پزشکی قطعاً یونانی بود، اما تحت تأثیر طب اسلامی یا نبوی و تا حدودی تحت تأثیر طب عامیانه بود. اسلام در توسعه طب و داروسازی عربی، بیش از هر چیز، یک عامل محرک بود. این باور که خداوند برای هر بیماری موجود درمانی در طبیعت ایجاد میکند منجر به ایجاد فارماکولوژی شده است. قرآن بهعنوان یک آیین نامه اخلاقی مسلمانان، توسعه اخلاق حرفهای را تکامل بخشیده است و نیاز به شستشوی آیینی باعث ایجاد فرقهای در اسلام شده است، بنابراین به اهمیت بهداشت در پزشکی پیشگیری اشاره دارد دانش پزشکی بین سقوط امپراتوری روم در قرن 5 و رنسانس اروپا در قرن 15 به خلافت اسلامی گسترش یافت. با این وجود، شکوفایی واقعی دارو و داروسازی عربی از قرن 9 آغاز میشود و همزمان با دوران طلایی خلافت عباسی در شرق (748-1258 م) (656- 130ق) است. با تأسیس خلافت عباسی، مراکز کلیه فعالیتها و همچنین علمی از سوریه به عراق منتقل میشوند. شهر تازه تأسیس بغداد پایتخت و مرکز فرهنگ و علم امپراتوری میشود. مراکز قابل توجه یادگیری نیز شهرهایی مانند پایتختهای قبلی - دمشق، قاهره و قرطبه و گرانادا در اسپانیا بودند. در این شهرها، مؤسسات علمی، مدارس، کتابخانهها و بیمارستانها و بهزودی اولین داروخانهها ساخته شدهاند که بهموجب آن پزشکان یا خردمندان از سراسر جهان به این شهرها میآیند. آنها به جمع آوری دادهها و تنظیم برنامههای علمی اختصاص یافتند (Mašić, 1995: 148).
طب اسلامی
سیزده سال پس از سقوط بنی امیه و برآمدن عباسیان در سال 132 ق، رفته رفته تفكرات طبقاتی و برتری عرب بر عجم از بین رفت و بیشتر خلفا به حضور ایرانی آن بهویژه دانشمندان و پزشكان در دربار تمایل پیدا كردند و بیشتر مناصب وزارت به پزشكان ایرانی سپرده شد. با کارگیری این افراد که اغلب به صورت خانوادگی فعال بودند، خود موجب شکوفایی و گسترش هرچه بیشتر دانش پزشکی و طب اسلامی شدند. اما این علم در زمان متوكل عباسی بهعلت سخت گیریها و تعصبات متوكل در مسائل مذهبی و غیر مسلمانان بهویژه پزشكان، افول یافت (عظیمی، 1393: 96). در آن دوره، طب اسلامی تحولات چشمگیری را پشت سر گذاشت، که بعداً بر آموزش پزشکی و عملکرد آن در اروپا تأثیر گذاشت. تلاشهای شدیدی برای ترجمه و تجزیه و تحلیل آثار بقراط، روفوس افسوسی4، دیوسکوریدس و جالینوس صورت گرفت. دانشمندان عرب دانشی را كه از دست نوشتههای باستانی جمع آوری كرده بودند، تجزیه و بسط داده و تجربیات خود را افزودند. در تاریخ پزشکی تعداد زیادی از پیشگامان عرب ذکر شده است. از جمله مشهورترینها: یوهانا بن ماسویه که تشریح کرد و آلرژی را توصیف کرد ابوبکر محمد بن زکریای رازی که آبله را از سرخک متمایز کرد، شاخه حنجره عصب راجعه را توصیف کرد، پمادهای جیوهای و کمپرسهای مرطوب گرم را در جراحی وارد کرد، واکنشهای روان تنی را بررسی کرد و دائرهالمعارف پزشکی معروف الحاوی را نوشت از 30 جلد؛ از زهراوی، معروف به پدر جراحی، که تراکئوتومی و لیتوتومی را انجام داد، استفاده از پنبه و کتله را معرفی کرد، و بارداری خارج از رحم، سرطان پستان و وراثت هموفیلی مرتبط با جنس را توصیف کرد؛ ابن سینا که مننژیت را از سایر بیماریهای مغز و اعصاب متمایز میکند، سیاه زخم و سل را توصیف میکند، تزریق داروی مجرای ادرار را معرفی میکند، بر اهمیت بهداشت و رژیمهای غذایی و رویکرد جامع به بیمار تأکید میکند. ابن زوار که پریکاردیت، مدیاستینیت و فلج حلق را توصیف کرد و به اهمیت داروها برای روح و جسم اشاره کرد. و ابن نفیس که گردش خون ریوی را مطالعه و توصیف کرده است. پیشرفت در همه زمینههای پزشکی، از جمله آناتومی، جراحی، بیهوشی، قلب، چشم پزشکی، ارتوپدی، باکتری شناسی، ارولوژی، زنان، مغز و اعصاب، روانپزشکی (از جمله روان درمانی)، بهداشت، رژیمهای غذایی و دندانپزشکی (Haddad, 1993: 29) مشهود بود.
جرجیس بن جبرئیل پزشک برجسته خلیفه عباسی منصور بود. وی مسئول مرکز پزشکی جندیشاپور در ایران بود. جبرئیل بن بختیشوع پزشک برجسته زمان خلفای هارون الرشید و مأمون بود. در زمان مأمون، فقط در بغداد 860 پزشک ثبت شده وجود داشت. یكی از كتابهای معروف پزشکی عیون الانباء نوشته ابن آبی شامل بحث در مورد علوم پزشکی و همچنین تأثیر طب یونانی و رومی بر مسلمانان است. در این دوره تعداد زیادی بیمارستان مجهز تأسیس شدند که »البیمارستان التق» نامیده میشدند. در این بیمارستانها جدا از درمان افراد بیمار، حرفههای بهداشت نیز آموزش داده میشد. اسحاق بن عمران (یکی از پزشکان مشهور است). وی تعدادی از کارهای پزشکی را بهجای گذاشت، یکی از آنها نزهت النفس در مورد آسم برونشیت است. یکی از شاگردان وی ابویعقوب اسحاق الاسرائیلی کتاب مشهوری در مورد تب به نام الحیات نوشته است. این کتاب در پنج جلد است و هنوز در جهان اسلام خوانده میشود. کتاب دیگر او درباره رژیم غذایی است و درمان دارویی است. نسخههای متعدد آن هنوز در کتابخانه استانبول، پاریس، آلمان موجود است. وی همچنین کتابی در زمینه تجزیه و تحلیل ادرار نوشته است. برجستهترین پزشکی که نوشتههای وی از نظر جهانی وارد شده است، علی بن الابلیس المجوسی (هالی عباس بود). همانطور که از نام وی پیداست، او از نژاد زرتشتی بود (مجوسی به معنی زرتشتی)، اما خود یک مسلمان بود. اگرچه از زندگی وی اطلاعات کمی در دست است، اما از تاریخ برخی از معاصران وی میتوان نتیجه گرفت که او در نیمه دوم قرن چهارم / دهم شکوفا شد و در حدود سال 385/995 درگذشت، و او از اهواز در نزدیکی جندی شاپور سلام کرد. هالی عباس بیشتر به خاطر کمیل الصناعه (کمال هنر) یا کتاب المالکی (کتاب سلطنتی) مشهور است که یکی از بهترین کتابهای پزشکی به زبان عربی است و همچنان متن استاندارد تا زمان ظهور آثار پزشکی خاص است (Hussain, 2015: 58).
طب در دربار عباسیان
در دوره عباسیان ( ۱۳۲ - ۶۵۷ ق)، علاقهی برخی خلفا به علم و دانش و حمایت از دانشمندان، باعث شکوفایی علم در همه زمینهها شد؛ علم پزشکی از نخستین علومی بود که در کانون توجه قرار گرفت. نیاز خلفا به پزشکان برای مداوا و همچنین، شروع نهضت ترجمه، زمینه را برای ترجمه آثار پزشکی از زبان یونانی، سریانی، پهلوی و سانسکریت به عربی فراهم آورد و راه را برای ورود دانش پزشکی ملل دیگر به تمدن اسلامی هموار کرد. توجه خلفای نخستین عباسی به علوم گوناگون، بهویژه علم پزشکی و انتقال پزشکان جندیشاپور به بغداد، تمدن اسلامی را وارد عرصهای نوین کرد. حضور استادان این دانشگاه و ورود پزشکان ایرانی به دستگاه خلافت، زمینه پذیرش پزشکان غیر مسلمان را نیز در دربار فراهم کرد. نفوذ پزشکان در دربار، با بهرهوری از دانش پزشکی، همچنین، دخالت در امور سیاسی، از جمله مواردی است که در دوره عباسیان به کرات مشاهده شده است؛ بهطوری که روابط میان پزشکان و خلفا و تأثیرپذیری و اثرگذاری آنان بر مناسبات سیاسی خلفا، از جمله مؤلفههای مهم در تحولات سیاسی دستگاه خلافت، طی این دوران است (دارابی، 1399: 23).
تسامح خلفا و اراده دربارهای مسلمان در به کارگیری و استفاده از طبیبان غیرمسلمان هرچند خود معلول عواملی بود، امّا در شکل گیری نگرش ها و مواضع متفاوت در جامعه نسبت به پزشکان ذمّی بی تأثیر نبود. شأن و جایگاه پزشکان غیر مسلمان به دلیل ملازمت با دربار و دستگاه حاکمیت گاه چندان ارتقاء می یافت که برخلاف انتظار ، جامعه از فرط مقبولیت بین خلیفه و مسلمانان وساطت می کردند (نک. ابن قفطی، 187: 296 ) که نشانی بارز از تسلط آنان بر مسلمانان دانسته می شد.(شورچه و پنجه، 1398: 120 )
نمونه هایی از نزدیکی و تعاملات حسنۀ خلفا و علمای مسلمان در دوره های بعد با اطبای غیرمسلمان نیز در دست است؛ شفقت منصور عباسی بر جورجیس بن بختیشوع (متوفای 152 ) در پایان عمر این طبیب (ابن قفطی: 220) به حج بردن جبرائیل بن بختیشوع بن جورجیس (متوفای 213 ) توسط هارون رشید و ورود او به حرم (رهاوی: 149 ) و نماز خواندن معتصم خلیفه عباسی « به شیوه مسیحیان » بر جنازه سلمویه بن بنان (متوفای 225 ) در سرای خلافت )ابن عبری:149 )، صرف نظر از وجوه شرعی آن، نشانی از احترام و روابط متقابل این دو گروه بود. .(شورچه و پنجه، 1398: 129 )
ابوجعفر المنصور، خلیفه دوم عباسی (754-775 م/ 158-137 ق)، فردی بسیار دانشمند در زمان خود بود که علاقه زیادی به توسعه یادگیریهای علمی نشان میداد. علمای معروف عصر او امام ابوحنیفه (677-699 م/ 80- 57ق)، ابن اسحق (767-704 م/ 85-150ق)، امام مالک (795-711 م/ 92-179ق)، ابوعمرو عبد الرحمن بن عمرو- (774-707 م) و سفیان ثوری (716-778 م/ 97-161 ق) بودند.) مهمترین دانشمند زمان او عبدالله بن مقفع (757-720-730 م/140- 101ق) بود که Panchatantra را بهعنوان «کلیله و دمنه» و دیگر آثار اولیه فارسی به عربی ترجمه کرد (ابن ندیم 1884). نوبخت، یک ایرانی، اسلام را پذیرفت و بهعنوان مترجم در دربار المنصور مشهور شد. جرجیس بن بختیشوع (متوفی 771 م) (154ق)، پزشک مسیحی سوری، در سال 148/765 توسط خلیفه المنصور برای جراحی از جندی شاپور به بغداد دعوت شد. بهزودی خانواده بختیشوع با دادگاه در ارتباط بودند و کتابهای پزشکی یونان را به عربی ترجمه کردند. باتری، پزشک مسیحی، چندین کتاب در زمینه پزشکی به عربی ترجمه کرد. خلیفه المنصور ستایش گر کتابهای کلاسیک یونان و او بود نامهای به پادشاه روم نوشت و درخواست كتابهای فلسفه را كرد (ابن ندیم، 1884؛ این اصیبعه ، 1884؛ شبلی، 1989؛ میرزا و اقبال، 2003). این کتاب توسط محمد بن ابراهیم فضای بهعنوان Sind-hind به عربی ترجمه شده است.
در دوران خلافت هارون الرشید (809-786 م/ 169-193ق)، مجموعه بزرگی از کتابها در یک فروشگاه بزرگ کتاب معروف به خیزان ایت الکتب نگهداری میشد. مجموعه کتابها قبلاً در زمان خلافت ابوجعفر المنصور و محمد مهدی (775-785 م/ 168-158 ق) آغاز شده بود. خلیفه هارون الرشید تصمیم به ایجاد یک آکادمی علمی معروف به بیت الحکمه یا دارالحکمه، مرکز بزرگ برای نگهداری انواع کتابها وی برای ترجمه کتابهای کلاسیک متخصصانی به زبانها و آیینهای مختلف منصوب کرد. اما خلیفه آل مأمون آن را بزرگتر ساخت تا بتواند تبدیل به یک مرکز بزرگ یادگیری اسلامی (ابن اوصی به، 1884؛ شبلی، 1989). بهدلیل بیماری طولانی مدت، هارون رشید به بغداد مانگا الهندی، پزشکی هندی، را دعوت کرد که با موفقیت خلیفه را معالجه کرد و بنابراین در دربار بسیار محبوب شد. وی همچنین بسیاری از کتابهای سانسکریت در زمینه پزشکی را به عربی و فارسی ترجمه کرد. یک پزشک هندی دیگر به نام ابن دهان بهعنوان سرپرست بیمارستان برام که بغداد منصوب شد و علاوه بر این ترجمه کتابهای سانسکریت را نیز زیر نظر گرفت. از جمله مشهورترین آثار عربی، Sushruta’s Samhita، کتاب جامع پزشکی و جراحی آیورودا بود (ابن اوصی به، 1884؛ ابن ندیم، 1884؛ شبلی، 1989؛ خان، 1990).
دوره مأمون (833-813 م/ 197- 218ق) بهدلیل توسعه رشتههای مختلف در مدار علم شناخته شده بود. او توجه بسیاری به علم و دانش داشت دانشمندان مشهور دربار او، بیشتر فارسی زبان بودند. آل مأمون از خراسان به بغداد نقل مکان کرد و در سال 204/819 م خلافتی را در آنجا تأسیس کرد. در 210/825 ، آل مأمون نامهای به شاهنشاه روم نوشت و خواستار تهیه كتابهای ارسطو در مورد فلسفه و آثار دیگر فلاسفه شد. شاهنشاه دستور جستجوی چنین کتابهایی را در میان صومعهها صادر کرد. نشانهای از کتابهای فلسفه که بهدلیل ترس از انحراف از مسیحیت توسط امپراتور کنستانتین (272-337 م) در خانهای مهر و موم شده بود. امپراطور تمام كتابهایی را كه روی پنج شتر بارگیری شده بود برای آل مأمون فرستاد. وی کارشناسانی را برای ترجمه کتابهای جدید منصوب کرد. تعدادی از دانشمندان را در بیت الحکمه استخدام کرد (المقریزی، 1854؛ ابن ندیم، 1884؛ شبلی، 1989). مهمترین مترجمان آن دوره حنین بن اسحق (879-809 م/ 193-265ق) و ابو یوسف یعقوب بن اسحق الكندی (800-873 م/ 259-184 ق) فیلسوف مشهور مسلمان بودند (ابن ندیم، 1884؛ ابن جوجو 1955). بیشترین رشد علمی در جهان اسلام با دانش پزشکی یونان آغاز میشود. دانشمندان ژرف در میان یونانیان بقراط (ب 160-60 م. قبل از میلاد)، افلاطون (428-348 پ. م.)، ارسطو (384-322 ق. م.)، اقلیدس بودند. 300 سال پیش از میلاد، ارشمیدس و بطلمیوس بیشتر نوشتههای آنها به یونانی بود، اما بعداً به سریانی و سپس به عربی ترجمه شد. این عامل بهدلیل همت و تلاش مترجمان مسلمان است كه كتابهای نادر بقراط و جالینوس از نابودی نجات یافتند (خان، 1997؛ كمبل، 2002). همانطور كه دونالد كمبل اظهار داشت: دانشمندان مسلمان از حكام خود بسیار حمایت كردند. تاریخ پزشکی یونان پس از ظهور اسلام و پیشرفت دانشمندان عربی شرق بهعنوان مردمی تحت یک حاکم واحد، اما تاریخ جالینیسم است: در اروپا، شرایط نامشخص منجر به دلسرد شدن تحصیل میشود، در حالی که از طرف دیگر، خلفای بغداد از دانشمندان همه مذاهب حمایت و تشویق میکردند (کمپبل، 2002).
از سویی دیگر میتوان بیان نمود که نخستین پزشک غیر مسلمان که به درگاه حاکمی مسلمان راه یافت ابنأُثال پزشک مسیحی دربار معاویه (حک.41-60 ه) در دمشق بود. ابوالحکم نصرانی دیگر پزشک معاویه و پس از او پزشک پسرش یزید بود. حجاج بن یوسف ثقفی (د.95 ه)، تیاذوق پزشک مسیحی را به خدمت درآورد.(ابن قتیبه،1418 :3/292) در خلافت عباسیان ضعف معده منصور عباسی (حک. 138-158 ه) جرجیس بن جبراییل بن بختیشوع را از جندی شاپور به دربار عباسی کشاند و سردردهای هارون رشید (حک.170-193 ه) زمینهساز حضور بختیشوع بن جرجیس به دربار شد. بیهوشی یکباره ابراهیم بن صالح پسر عموی هارون خلیفه پای صالح بن بَهلَه هندی را که در طب هندی سرآمد بود و تازه به بغداد وارد شده بود به دربار هارون باز کرد و تعصب مذهبی سلجوقیان مانع نشد که ابن ملکا ابوالبرکات، پزشک یهودی به دربار شهریار سلجوقی جهت مداوای او فرا خوانده نشود (شورچه، 1398: 34).
سابقه و مهارت درمانی پزشکان غیرمسلمان باعث مراجعه مردم به آنان و خلوت شدن مطب پزشکان مسلمان و در نهایت فقر و گله گذاری آنان می شد؛ موضوعی که در شکل گیری نگرش منفی پزشکان مسلمان نسبت به هم صنفان غیرمسلمان خود مؤثر بود. مشخصاً در سد سوم هجری، این نگرش غالب بود که پزشکان غیرمسلمان از همتایان مسلمانشان تبحر بیشتری دارند. کثرت مراجعه بیماران مسلمان به یوحنا بن ماسویه در مقایسه با پزشکان هم عصر او (الگود، 112 ؛ و نیز نک. ابن قفطی، 521 ) می تواند حاکی از اعتماد مسلمانان به مهارت حرفه ای وی باشد. گزارشی از جاحظ (متوفیای 255) در دست است که حکایت از مقبولیت بالای طبیبان غیرمسلمان نزد مسلمانان دارد. (شورچه و پنجه،1398: 122)
در اینجا لازم به ذکر است، که چندین نوع بیمارستان در زمان خاندان عباسی تأسیس شده است. در این میان بیمارستان ثابت است که در یک مکان خاص واقع شده بود و بیمارستان سیار که از یک مکان به مکان دیگر منتقل شده و هرجا که لازم بود متوقف میشود (Ahmad, 1981: 11). . به عنوان مثال، الوزیر علی بن عیسی دستور داد بیمارستانهای سیار تأسیس شوند تا از سلامت و نیازهای مردم حومه، بهویژه در شهرهای اطراف كه پزشكی در دسترس نیست، اطلاعات کسب كنند. سنان (متوفی 329/941)، میگوید: یادداشتی از وزیر (علی بن عیسی) به پدرم سینان رسید که میگوید: من به حومه سواد (جنوب عراق) و مردمی که در آنجا زندگی میکنند توجه کردهام. شکی نیست که باید افراد مریضی وجود داشته باشد که هیچ پزشکی به آنها توجه نمیکند، زیرا در حومه هیچ پزشکی وجود ندارد. بنابراین پیش بروید - خداوند عمر شما را طولانی کند - و پزشکان را با همراهی داروها و مخلوطهای پزشکی مایع (معجون) بفرستید. آنها باید اطراف سواد را بگردند و مدت زمان لازم را در هر قسمت از آنجا بمانند و بیماران را در آن معالجه كنند و سپس به قسمتهای دیگر بروند. پدرم این دستورالعملها را اجرا کرد (Fazlur Rahman, 1224). بنابراین تلاش شد فقط پزشكان واجد شرایط اجازه عمل در بیمارستانهای خصوصی و بیمارستانهای دولتی را بدهند. طبق شریعت، پزشکان مسئول عواقب درمان هستند. حضرت محمد (ص) میفرماید: کسی که افراد فاقد دانش پزشکی را معالجه کند، میتواند دیه پرداخت کند. پزشكانی كه از مدرسه بغداد با مجوز اختصاصی برای عمل فارغ التحصیل شدهاند، برای مشاغل محلی یا خارج از كشور اعزام شدند. برای اطمینان از وجود پزشکان واجد شرایط و ارتقا سطح خدمات پزشکی در سطح بالایی، فقط مجوز هایی به پزشکانی داده میشوند که معاینه خود را پس داد اند. حفظ این قاعده کنترل برای کارایی حرفه پزشکان بسیار مهم بود، خلفای عباسی میخواستند از توانایی پزشکان در قبال بیماران اطمینان حاصل کنند.
انتقال دستآوردهای پزشکی عصر عباسی به اروپا
بهدلیل حملات مداوم، اروپا از جنگ و آسیبهای بسیاری رنج میبرد، که منجر به تخریب کتابخانههای باستانی اروپا و در نتیجه دانش آن در مورد دارو و داروسازی شد، اروپاییان بیشتر دانش جمع آوری شده قبلی را فراموش کردند. از آنجا که اعراب همه دانش را جمعآوری میکردند، با اطلاعات ثبت شده خود در مورد دارو و داروسازی به روشنایی اروپاییان پرداختند. تا قرن هفدهم طب اروپای غربی از آثار ترجمه شده عربی نشأت میگرفت. این بهاصطلاح عرب گرایی با کنستانتین آفریقایی، که مدرسه را در سالرنو اداره میکرد، آغاز شد. آنها ترجمه بسیاری از آثار یونانی و همچنین مقالات اصلی عربی را نیز انجام دادند. از میان ترجمه شده Sina’s Canon ، بسیاری از دورهها در دانشگاههای اروپا برگزار میشد. فعالیتهای ترجمه در اسپانیا در قرن 12 و 13 بیشتر به چشم آمد. Sina’s Canon توسط کرمون در تولدو5 ترجمه شد و به محض ظهور نسخه لاتین، شکوه و عظمت زیادی پیدا کرد. بهزودی بسیاری از مدارس اروپا کانن را بهعنوان کتاب پیش فرض برای مطالعات پزشکی و عملی پذیرفتند. علاوه بر کانن، دائرهالمعارفهای دیگر نقش مهمی در توسعه داروسازی داشتند. روال متداول در میان اعراب ایجاد داروی ترکیبی است که تأثیرات متعددی خواهد داشت. همچون تریاک، پادزهر باستانی، ساخته شده توسط یونانیان و کامل شده توسط جالینوس بود. غرب مجذوب تأثیرات شگفت انگیز این داروها شده و آنها را با قیمتهای نجومی معامله کرده است. تمایز دارویی که اعراب ساخته بودند، در اروپا تأثیر زیادی داشت، زیرا پس از انصراف سیسیل، دانش به سایر اروپا گسترش یافت (Masic, 2010: 120).
لازم به بیان است پزشکان غیر مسلمان نوآوری ها و ابتکاراتی نیز داشتند. بنابراین می توان گفت که مهمترین نقش پزشکان غیر مسلمان در پزشکی دوره اسلامی، ترجمه میراث طبی گذشتگان و انتقال آن به مسلمانان بوده است (شورچه و پنجه،48:1398).
تأثیرات طب اسلامی بر پزشکی تمدن مغرب زمین
تمدن مغرب زمین، همزمان با قدرتمند شدن مسیحیت و افول امپراطوری روم، با کم شدن اختیارات تعالیم کلاسیک یونانیان مواجه شد. با آتش سوری کتابخانههای مصر و به ویژه کتابخانۀ اسکندریه که منبع اصلی تغیه علمی دانش مغرب زمین به شمار میرفت، بسیاری از نوشتهها نابود شد و از آن همه حکمت و علم اثری بر جای نماند. تنها با حضور دانشمندان مسیحی نسطوری تبعید شده در جندیشاپور (پارس) به سال 431 میلادی و پناهنده شدن تعدادی از دانشمندان یونانی در پی بسته شدن اکادمی افلاطون به سال 529 میلادی به این منطقه، سنت علمی یونانیان حفظ شد. چیزی که در اسکندریه نیز اتفاق افتاد و به این طرق بود که دانش یونانی بخشی به طور مستقیم در مصر، بخشی توسط مترجمان مسیحی سوریه و بخشی نیز از طریق ایران باقی ماند. روشن است که، هنگامی که مصر در سال 641 پس از میلاد توسط مسلمانان تصرف شد، دانش کلاسیک یونان از این طریق به فرهنگ اسلامی منتقل شد. در سال 636 ، فارس بخشی از جهان اسلام شد و حاکمان عرب به حمایت از دانشگاه جندیشاهپور ادامه دادند. پزشکان اسلامی از طریق ترجمه متون یونانی توانستند آثار بقراط، جالینوس و سایر پزشکان یونان را بخوانند. در مقابل، پس از سقوط امپراتوری روم، تنها آنچه در علم یونان باقی مانده بود، دائرهالمعارف پلینی و رسالههای بوتهیوس در مورد منطق و ریاضیات بودند (Abdel-reheem, 2000: 1). عشق اسلامی به دانش را میتوان در شهرهای آنها مشاهده کرد. هر شهر بزرگ اسلامی در قرون وسطی دارای یک کتابخانه گسترده بود. در قرطوبا و بغداد، كتابخانهها ادعا میكنند كه بیش از 400000 كتاب داشتهاند. میتوانیم این کتاب را با بزرگترین کتابخانههای اروپای غربی که فقط صدها کتاب داشتند مقایسه کنیم. حتی در قرن 14، کتابخانه دانشگاه پاریس فقط حدود 2000 کتاب داشت (Morrison, 2000: 5).
یکی از مترجمان مهم حنین بن اسحق (878-808) بود که در غرب لاتین به ژوهانیوس معروف است. وی که دانشمند مهمی در زبان یونانی بود، برای تحصیل پزشکی به بغداد رفت و پس از ترجمه اثری از جالینوس، بهزودی بهدلیل توانایی زیاد خود در مقام مترجم شناخته شد. ژوهانیوس توسط مامون برای تهیه نسخههای خطی و کار در زمینه ترجمه فیلسوفان و پزشکان بزرگ یونان مانند بقراط، جالینوس و دیوسکوریدس (40-90) به بیزانس فرستاده شد. وی برای یافتن نسخههای خطی سفرهای طولانی به بین النهرین، سوریه، فلسطین و مصر انجام داد. او تلاش میکرد متن یونانی را تا حد ممکن واضح ارائه کند. از روشهای وی هنوز در فلسفه مدرن استفاده میشود. کارهای پزشکی حنین به سه حوزه تقسیم شده بود: ترجمه متون باستان، خلاصه این متون و رسالههای اصلی. او و شاگردانش 129 اثر جالینوس را به عربی ترجمه کردند. از آنجا که هو نایین جالینوس را ترجیح میداد، ترجمه متون جالینوس را بیش از آنچه امروز به زبان یونانی موجود است، در اختیار جهان عرب قرار داد. طب اسلامی تئوری هومورال جالینوس را تا حد زیادی پذیرفت، و بهموجب آن وی پیشنهاد كرد كه بدن انسان از چهار عنصر جهان - زمین، هوا، آتش و آب تشکیل شده است. هنگامی که این عناصر به نسبتهای مختلف مخلوط میشدند، مخلوطهای مختلف باعث ایجاد خلقیات یا شوخ طبعیهای مختلف میشدند. هنگامی که شوخ طبعیها در تعادل کامل بود، بدن سالم بود. در صورت عدم تعادل شوخ طبعی، فرد بیمار خواهد شد و این باید توسط هنرهای درمانی دکتر اصلاح شود. جالینوس از این ایده شروع کرد که همه چیز از مخلوطی از 4 عنصر تشکیل شده است و هر یک از آنها با یکی از شوخ طبعیهای بدن انسان مطابقت دارد تا در نهایت این دیدگاه را در روانشناسی بدوی آن زمان به کار برد. برای این دکتر یونانی، سطوحی که هر یک از شوخ طبعیها در بدن انسان وجود دارد، سبکهای شخصیتی را توضیح میدهد و خلق و خوی این، به این معنی که با مشاهده مقدار این مواد میتوانید از سبک رفتار یک شخص، نحوه ابراز احساسات خود و غیره مطلع شوید. بنابراین، پزشکان وظیفه خود را حفظ سلامتی در صورت امکان و سپس التیام در صورت لزوم میدانند (Khan, 1986: 15).
در این دوره از ترجمه، در زمینههای دیگر پیشرفتهایی حاصل شد. بیمارستانها یا بیمارستانها در جایی تأسیس شدند که بیماران میتوانستند درمان شوند و سلامتی را ارتقا دهند. دانشكدهها و كتابخانههای پزشكی به بیمارستانها متصل بودند و بیمارستانها امتحانات و مدرك تحصیلی را میدادند. کلینیکهای مسافرتی وجود داشت که به مکانهای غیرقابل دسترسی بیمارستانها میرفتند. بیمارستان اسلامی نمونه اولیه بیمارستان آموزشی مدرن امروز بود. همچنین، داروخانهها توسعه یافتند. جابر بن حیان (715-815/ 199-96ق) پدر داروسازی محسوب میشود. تعداد زیادی از داروهای جدید در عمل وارد شدند. اولین فروشگاه اختصاصی داروخانه در ابتدای قرن نهم در بغداد افتتاح شد. اسپانیا دارای آب و هوای مطلوب و مجموعه متنوعی از گیاهان بود که به توسعه داروهای گیاهی کمک کرد. ابن بیطار، متولد مالاگا در سال 1197 ، در جنوب اسپانیا روی گیاهان مختلف کار میکرد و توضیحی درباره دیوسکوریدس نوشت. بهطور کلی، اسلام اسپانیایی از سطح بالایی از عمل پزشکی و جراحی برخوردار بود (Hoyt, 1977: 55).
با نزدیک شدن به پایان قرن نهم، اولین کار اصلی پزشکی عربی توسط ابوبکر محمد بن زکریای الرازی (965-865/ 251-354 ق)، که در غرب به رازی معروف است، تولید شد. رازی بهعنوان بزرگترین پزشک و متفکر اصلی طب اسلامی شناخته میشود. برخی او را به خاطر رساله بیماریهای کودکان به پدر كودكان لقب دادهاند. وی دائرهالمعارفی پزشکی متشکل از 25 کتاب نوشت. رازی همچنین از اهمیت رابطه پزشک و بیمار اطلاع داشت. وی فلسفه پزشکی را توسعه داد که برتریعقل را تایید میکرد و برده داری را در پزشکی محکوم کرد. وی بعداً به یکی از معتبرترین دانشمندان علوم پزشکی در غرب تبدیل شد و دفترچه تألیفات پزشکی وی، کتاب الحاوی (کتاب جامع)، در سال 1279 با عنوان Continens به لاتین ترجمه شد. اندکی پس از مرگ رازی، پزشک بزرگ دیگری به نام ابن سینا (980-1037)، که در غرب به ابن سینا معروف است، متولد شد. برخی گفتهاند که ابن سینا همان چیزی است که ارسطو (384-322 ق. م.) برای یونان باستان، لئوناردو داوینچی (1452-1519) تا دوره رنسانس و یوهان ولفگانگ فون گوته (1832-1749) برای آلمان برای جهان عرب بوده است (Porter, 1997: 95). کار اصلی Avicenna ، Canon of Medicine ، تا قرن نوزدهم بهعنوان مرجع استاندارد مورد استفاده قرار گرفت. متون عربی به لاتین شروع شد. اروپاییها شروع به دیدن ثروتهای فکری اعراب کردند و الهام گرفتند تا میراث خود را جستجو کنند. جالینوس و بقراط از طریق آثار کلاسیک پزشکی عرب به غرب بازگشتند. سالرنو، در تقاطع شرق و غرب، به یکی از اولین مراکز عالی بورس پزشکی در اروپا تبدیل شد. یشرفت علم عرب در قرن دهم و یازدهم به بالاترین حد خود رسید و پس از احیای پراکنده و کوتاه مدت اما مهم در قرن سیزدهم و چهاردهم ، در اواخر قرن پانزدهم متوقف شد. علی رغم این واقعیت که طبیعت پزشکی توسط نظریههای دیگر تدوین شده است، داروی اسلام کمک زیادی به تکنیکهای تشخیص، دانش بهداشت پیشگیرانه و استفاده از قرنطینه برای محدود کردن شیوع بیماری میکند. جهان اسلام منبعی اساسی برای کشف مجدد دانش پزشکی از دست رفته یونان در اروپا و ترویج مشاهده و آزمایش علمی در غرب جایی که چنین احکام اساسی پزشکی رها شده بود، قابل اثبات بود (Carmichael, 1977: 25).
حال این سؤال مطرح میگردد که چرا جهان اسلام در مقایسه با اروپا در پزشکی پیشرفتهتر بوده است؟ بیشتر پاسخ این سؤال مربوط به جهان بینی متفاوت دو جامعه است. همانطور که قبلاً اشاره شد، در سراسر قرآن، تأکید فراوانی بر ارزش دانش وجود دارد. و از آنجا که پیگیری دانش در مثبتترین دیدگاه مشاهده میشود، آزمایش و کشف مورد تشویق و پشتیبانی واقعاً دولت قرار میگیرد. این جهان بینی با آنچه در اروپا از قرون وسطی موجود است در تناقض است. پس از پایان امپراتوری روم غربی، کلیسای کاتولیک وارد خلأ ایجاد شده خود شد. کلیسای کاتولیک تمام دانش را از طریق کلیسا مشاهده میکرد. بنابراین، جستجوی دانش به خاطر خود با سوء ظن همراه شد. همچنین، كلیسا تأكید خود را بر روح نهاد، بنابراین برای درمان پزشكی بدن ارزشی قائل نشد. در حقیقت، بیمارستانهای دوران قرون وسطایی، که معمولاً توسط راهبان اداره میشدند، مکانی برای بردن بیماران جدی برای زندگی یا مرگ بر اساس خواست خدا بودند. در دوران قرون وسطی، بهجای مراقبت از بدن، عدم مراقبت از شواهد خداپسندی دیده میشد. مقتل خواری، سوء استفاده از بدن به دلایل معنوی، در دوران قرون وسطی گسترده بود. در میان ترجمههای دیگر، دو کتاب پزشکی قابل توجه عربی به لاتین ترجمه شده است. اولین مقدمهای بر پزشکی که توسط حنین بن اسحق نوشته شده است، بهمدت 600 سال بهعنوان یک متن پزشکی محبوب در اروپا باقی مانده است. کتاب دوم توسط ابوعلی الحسین بن عبدالله بن سینا (که گاهی در غرب با نام ابن سینا شناخته میشود) نوشته شده است. کتاب وی به نام القانون فی الطیب (قانون پزشکی) از قرن 11 تا 17 در اروپا و جهان اسلام مورد استفاده قرار گرفت و حداقل 35 بار در اروپا تجدید چاپ شد. پزشکان مسلمان نحوه استفاده از داروهای آرامبخش را فرا گرفتند، آنها پیشگام استفاده از داروهای ضد عفونی کننده برای تمیز کردن زخمها بودند، و همچنین از بخیههای ساخته شده از روده و ابریشم برای اتصال زخمها استفاده کردند. در همه زمینههای پزشکی عملی و نظری، آنها از همکاران خود در اروپا پیشی گرفتند، جایی که مردم اغلب بیماری را نشانه بی اخلاقی، مجازات از جانب خدا یا بهعنوان یک بیماری ناشی از نیروهای فوق طبیعی میدانند، که ممکن است به شکل از مالکیت شیطانی ناشی گردد .
از سویی دیگر ممکن است دلیل این پیشرفت، ارتباط اعراب با فرهنگ هلنیستی، بهویژه در مورد فلسفه، عنوان شود. هنگامی که اسلام پس از قرن 8 جایگزین مسیحیت در شرق شد، میتوان سنت خواندن کتابهای کلاسیک یونانی را در دانشکدههای پزشکی مشاهده کرد، جایی که علاوه بر پزشکی، ریاضیات، فلسفه، الهیات و فقه به مردم آموزش داده میشد. نتیجه تماس فزاینده با فلسفه ارسطویی و در نتیجه ارتقا جهان معقول بود، که برخلاف آنچه در غرب مسیحی در همان بازه زمانی اتفاق افتاد، جایی که جهان معقول اشتباه و ناقص بود، یک جهان ممکن را دانست. بنابراین، برای اعراب، دانش بدن، به لحاظ تشریحی و فیزیولوژیکی، بسیار مهم تلقی میشود، در حالی که طبق مسیحیت، تا قرن 12، بدن فقط محل گناهان است و بیماری آن فقط از دنیای معنوی ناشی میشود. با این وجود، فلسفه عرب با الهیات آمیخته است و دانش نهایی از جانب خداست. از طرف دیگر، حتی در مورد جنبه مذهبی، ما به برخی از حقایق پی میبریم که به پیشرفت پزشکی عربی کمک زیادی میکند. دو کتاب مقدس اسلامی که قانون مقدس یا شریعت (مسیر) را تشکیل میدهند، قرآن (وحی است که مستقیماً توسط خداوند به محمد داده شده است) و حدیث (دروس عملی تلفظ شده توسط محمد) است. در اینجا، ممکن است شاهد اهمیت زیادی به دانش پزشکی باشیم. معلمان و پزشکان عرب دانش و تحقیق جدیدی را که منجر به اکتشافات اساسی بر اساس نوشتههای مقدس میشد، تشویق و بهطور مداوم جستجو میکردند. هر بیماری توسط خداوند ایجاد شده است و او درمانی برای هر یک از آنها ایجاد کرده است، نه تنها معالجهها و معالجات معنوی، بلکه درمانهای دریافت شده توسط پزشکان نیز تشویق میشود، زیرا این یکی از راههایی بود که خداوند درمان بیماریهای انسان را فراهم آورد. بیشتر آموزههای مربوط به بهبودی و پیشگیری از بیماریها که در کتابهای مقدس وجود دارد، علاوه بر حاوی برخی از دستورالعملهای مربوط به جراحیهای جزئی، به سبک زندگی، غذا و عادتهای بهداشت شخصی اشاره دارد. با تمام این اوصاف، قدردانی از پزشکان بهعنوان شفا دهندههایی که از طرف خداوند مجاز بودهاند، امکان ایجاد دانش جدیدی در مورد آناتومی و فیزیولوژی بدن انسان، و همچنین بیماریها و درمانهای آنهاتوسط پزشکان عرب رافراهم کرده است(Loukas,2010:20,Turgut, 2010: 496).
همچنین میتوان بیان نمود که در فرهنگ اسلامی، برای مطالعه علم بهویژه، تفکر و اکتشاف در چشم انداز طبیعی زمین با هدف بررسی عجایب خلقت و آیات اله، تأکید شده است. بر این اساس، دانشمندان مسلمان سعی در کسب کنجکاوی و تمایل به درک منابع طبیعی و پوشش گیاهی، مشاهده آیات الهی داشته و رنج ماجراهای علمی را در جهان اسلام تسهیل کردهاند (Hussain, 1980: 58). دانشمندان مسلمان بهدلیل نیاز به تحقیق در مورد گیاهان دارویی، با هدف پاسخگویی به نیازهای پزشکی و کمک به سلامت جسمی و روانی جامعه، مطالعات گیاه شناسی را ایجاد کردند و زمینه ظهور داروشناسی در تمدن اسلامی را فراهم آوردند. با توجه به اینکه معادل انگلیسی آن داروشناسی است، از شناخت گیاهان و تعیین منطقه جغرافیایی این گونههای چینی، هندی، رومی، ایرانی و همچنین از فصل رشد گیاهان بیان شد. آنها نحوه ساخت مواد شیمیایی معدنی را از چینیها آموختند و سپس آن را به غرب معرفی کردند. مهمترین منبع مسلمانان در زمینه مواد پزشکی متن جامی بن بیار (مورخ 1248 میلادی/ 646 ق) است که بیش از 2000 ماده از جمله بسیاری از گیاهان را ذکر کرده است. در حقیقت، پزشكانی كه در جنگهای صلیبی شركت داشتند، طب اسلامی را به اروپاییان معرفی كردند. همچنین، در قرون وسطی، تجارت گیاه تجارت عظیم بین المللی بود (Porter, 1999: 95). تشویق رهبران اسلام از پزشکی و جذب پزشکان مسیحی و یهودی در دستگاه خلافت عباسی از یکسو و نیاز جامعه اسلامی از سوی دیگر باعث شد مسلمانان به پزشکی روی بیاورند و آنها در این زمینه کار کنند و پس از مرحله ترجمه، کتابهای پزشکی را تدوین کنند و آنها نوآوریهای خود را نوشتند (Ackerknecht, 1973: 23). با یک موضوع دیگر در تاریخ و تمدن اسلامی، میتوان ذکر کرد که مسلمانان با دلایل قوی، مدافعان برجسته علوم دارویی هستند. زیرا آنها توجه زیادی به شناخت گیاهان دارویی داشتند و مراقب بودند که بهعنوان یکی از شاخههای علوم پزشکی و سرانجام با شناخت گیاهان به نظر برسند. آنها گیاهان دارویی را از هند و جاهای دیگر در معالجه بیماریها و بهدلیل نیاز به گیاهان دارویی برای شربتها و معجونها و ادویهها شناسایی کردند (Sepehri, 2018: 24).
بنابراین ساده است اگر به جهان اسلام فقط بهعنوان مجرای دانش یونانی منتقل شده به اروپا نگاه کنیم. بله، در نهایت آثار کلاسیک ارسطو، بقراط و جالینوس از طریق اسپانیا اسلامی به اروپا منتقل شد. با این حال، مشارکت مسلمانان در شیمی نسبت به این انتقالها، بهویژه در زمینههای شیمی و پزشکی، چشمگیرتر است. دانش پزشکی موجود در جهان اسلام تاکنون در مقایسه با غرب قرون وسطی پیشرفته بوده است. نوآوری و کار مسلمانان در شیمی و پزشکی از حدود 900 - 1200 میلادی شکوفا شد. پس از تلاشهای ترجمه در تولدو و جاهای دیگر، كتابهای منابع عربی به متون استاندارد پزشکی در اروپا تبدیل شدند. همچنین میتوان بیان نمود که تمام این دانش تولید شده توسط استادان عرب، كه به ترجمههای مختلف کلاسیهای یونانی به زبان آنها افزوده شده، به غرب مسیحیان رسیده و شیوه آموزش و تمرین پزشکی را عمیقاً تغییر داده است. قابل توجهترین تماس بین غرب مسیحی و شرق مسلمان به وضوح مانند یک جنگ بود. جنگهای صلیبی طرز تفکر آن زمان را بسیار مشخص کرد و باعث انزجار شدید از اسلام در اروپا، بهویژه در میان مذهبیها شد. با این حال، ارتباط با فرهنگ عرب در نتیجه جنگهای صلیبی منجر به جستجوی آثار عربی و ترجمه آنها برای درک بهتر دشمنی شد که غرب مسیحی علیه او جنگید (Millán, 2011: 11). بهعنوان مثال ایتالیا از قرن یازدهم میلادی با حفظ تجارت مداوم با شرق، در تجارت رونق یافته بود و ایبریا تحت سلطه مسلمانان با مسیحیان اروپایی كاملاً در تماس بود، زیرا آنها از سنت تحمل مسیحیان و یهودیان در داخل خود برخوردار بودند. مرزها از طریق آن مراکز ارتباط تجاری و فرهنگی بود که طومارهای عرب وارد جهان مسیحی غربی شدند، به لاتین ترجمه شدند و بسیاری از روشنفکران آن زمان را تحت تأثیر قرار دادند. بهویژه قابل توجه پزشکی است به نام کنستانتین، آفریقایی، که چهل سال در سوریه، هند، مصر و اتیوپی کار کرد قبل از شرکت در گروه پزشکان و معلمان در مدرسه سالرنو، اولین دانشکده پزشکی در اروپا. وی چندین نسخه خط، زمینه گسترده و فنون پزشکی یافت. بنابراین، آثار کلاسیک یونانی که مدتها در غرب فراموش شده بودند، مانند بقراط، جالینوس و ارسطو و همچنین نوشتههای جدید اعراب در زمینههای فلسفه، حساب، پزشکی و غیره، وارد مسیحیت شدند اوایل قرون وسطی در این بازه زمانی، بین قرن 12 و 13، اروپا رشد شهرها، ایجاد اولین دانشگاهها و عرفی سازی دانش بیشتر را تجربه کرد. بنابراین آثار عربی توسط روشنفکران، دانشمندان و حتی افراد مذهبی خوانده شد و بهتدریج برداشتهای فلسفی و علمی از اروپا را اصلاح کردند (Goff, 1988: 24).
نتیجه گیری
این حقیقت است که بگوییم مراقبتهای پزشکی در سنت اسلامی در قرون وسطی عمدتاً ریشه در قرآن و احادیث پیامبر (ص) دارد، اگرچه سیستم پزشکی اسلامی بهویژه در دوره عباسی به وجود آمد نتیجه ادغام چندین سنت قدیمی پزشکی، مهمتر از همه یونانی، توسط مسلمانان بود. این نتیجه میگیرد که طب اسلامی نه تنها به آنچه در زمان پیامبر (ص) مرسوم بوده است بلکه بهمراتب فراتر از آنچه در خلفا راشدین، اموی، عباس، عثمان و آنچه در دوران معاصر و عرفاً مرسوم بوده است، اطلاق میشود. پس از آن، با این شرط که با مفهوم یگانگی خدا (التوحید) مغایرت نداشته باشند. در حالی که میگوییم طب اسلامی بیش از آنکه به درمان بپردازد مربوط به پیشگیری از بیماری است، اما در شرایطی که فرد بیمار است، اسلام دارو را قانونی میکند. پیامبر (ص) به وضوح به بیمار دستور داد که برای کسی که بیماری را آفرید، به دنبال درمان باشد و همچنین درمان آن را ایجاد کند. این آموزش حاکی از این است که از هر روش درمانی مفید و مفیدی که برای ما شناخته شده است باید استفاده شود. اگر هنوز درمانی برای بیماری خاصی برای ما شناخته نشده است، این وظیفه و حتی امتیاز ماست که در سراسر جهان اسلام تحقیقات، مطالعات و تحقیقات را برای کشف درمان آن بهویژه از سه پادشاهی طبیعی: حیوانات، گیاهان و مواد معدنی انجام دهیم. بنابراین، جستجوی درمان و جستجوی درمان با تقدیر الله منافات ندارد. در معالجه بیمار، شریعت چنین حکم میکند که هرکس افرادی را که فاقد دانش پزشکی هستند معالجه کند، میتواند دیه بپردازد (الدیه). دلیل این امر آنست که شخصی که افراد فاقد دانش پزشکی را معالجه میکند در واقع نسبت به خودش و بیمار ظلم میکند. از سویی دیگر میتوان بیان نمود که دانشمندان عرب جذب و انتشار دانش سایر فرهنگها، پیشرفتهای مهم علمی و فنی بسیاری را در ریاضیات، نجوم، شیمی، متالوژی، معماری، منسوجات و کشاورزی انجام دادند. تکنیکهایی که آنها ایجاد کردهاند - مانند تقطیر، تبلور و استفاده از الکل بهعنوان ضد عفونی کننده - هنوز هم استفاده میشود. پزشکان و دانشمندان عرب اساس کار پزشکی در اروپا را نیز بنا نهادند. قبل از دوران اسلامی، مراقبتهای پزشکی عمدتاً توسط کشیشان در آسایشگاهها و معابد انجام میشد. بیمارستانهای اصلی عربستان مراکز آموزش پزشکی بودند و بسیاری از مفاهیم و ساختار هایی را که در بیمارستانهای مدرن مشاهده میکنیم مانند بخشهای مجزا برای زنان و مردان، بهداشت شخصی و مؤسسات، سوابق پزشکی و داروخانهها را ایجاد کردند. برخی الرازی متولد 865 را بهعنوان بزرگترین پزشک اسلامی توصیف میکنند. او کتاب المنصوری (Liber Almartsoris ) را به زبان لاتین نوشت، رسالهای 10 جلدی درباره پزشکی یونان، و همچنین در مورد آبله و سرخک منتشر شده است: چاپ مجدد متن وی تا قرن نوزدهم ادامه یافت. متون پزشکی ابن رشد (Averroes) نیز در دانشگاههای اروپا بسیار مورد استفاده قرار گرفت. ابن سینا (ابن سینا) در غرب بهعنوان شاهزاده پزشکان شناخته میشد. سنت وی در زمینه طب اسلامی، القانون فی الطب (قانون پزشکی)، آخرین مرجع در زمینه پزشکی در طول قرنها بود. اگرچه ابن سینا در زمینه داروشناسی و در عمل بالینی پیشرفتهایی داشته است، اما بیشترین سهم وی در فلسفه پزشکی بوده است. وی سیستمی از دارو را ایجاد کرد که امروزه آن را کل نگر مینامیم و در آن عوامل جسمی و روانی، داروها و رژیم غذایی در معالجه بیماران ترکیب میشود. سرانجام، تمدن اسلامی ساخته شده توسط اعراب رو به زوال رفت. در شرق، قدرتهای جدیدی ظهور كردند: نخست مغولها، كه در سال 1258 بغداد، بزرگترین شهر عربی آن روز را ویران كردند، و بعداً تركان عثمانی، كه از قرن 14 به بعد قسمتهای زیادی از جهان عرب را به امپراتوری جدید خود وارد كردند. در اثر نزاعهای داخلی و درگیریهای داخلی ضعیف شده بود، بیشتر شهرهای اسلامی اسپانیا تا قرن 14 توسط ارتشهای مسیحی فتح شده بود. آخرین کشور اسلامی در اسپانیا، گرانادا، در سال 1492 به اسپانیایی تسلیم شد و حاکم آن، بوآبدیل6، به شمال آفریقا تبعید شد. جریان فناوری و ایدهها از جهان اسلام به غرب کند شد و در 600 سال گذشته معکوس شد. دانشگاهیان و سیاستمداران هنوز در مورد دلایل و پیامدهای این کاهش در علوم و فنون اسلامی بحث میکنند. میراث تمدن اسلامی، در ایجاد امکان رنسانس علمی و فرهنگی خود اروپا، باقی مانده است.
منابع
1. ابن العبری، غریغوریوس الملطی(1377)، تاریخ مختصر الدول، ترجمیۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، علمی و فرهنگی.
2. إبن قتيبه الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم(1418 ه.ق)، عیون الأخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بيروت،دارالکتب العلميه.
3. ابن قفطی، علی بن یوسف بن ابراهیم(1371)، تاریخ الحکماء، به کوشش بهین دارائی، تهران، دانشگاه تهران.
4. الگود، سیریل(1371)، تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی، ترجمۀ باهرفرقانی، تهران، امیرکبیر.
5. حمیدی, سعید, مهدویان, محبوب. (1399). «الزامات سیاسی خلفای عصر اول عباسی در توجه به اجتماع علمی». پژوهشهای تاریخی 12(1), 41-58.
6. حیدری سلیمان. (1399معده). «بررسی نقش خاندان برمکی، در انتقال دانش پزشکی عصر باستان به دوران اسلامی (طب بقراطی و طب هندی)». اخلاق و تاریخ پزشکی ایران. ۱۳ (۱):۲۲۷-۲۱۵
7. دارابی، مریم، ربانی زاده، سید محمد رحیم (1399). «بررسی فراز و فرود جایگاه پزشکان خاندان بختیشوع در دستگاه خلافت عباسی( 132 تا 447 ق)»، اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره 13
8. رُهاوی، اسحاق بن علی(1389)، ادب الطبیب، ترجمۀ محمد صادق شریعت پارسا و دیگران، تهران، انتشارات طب سنتی ایران.
9. شورچه, بهروز, پنجه, معصومعلی. (1398). پزشکان غیر مسلمان در دربارهای اسلامی دوره میانه. تاریخ و تمدن اسلامی. 15(شماره29), 27-56.
10. شورچه, بهروز, پنجه, معصومعلی. (1398). پزشکان غیر مسلمان در دربارهای اسلامی دوره میانه؛ نگرش ها، کنش ها و تعاملات. پژوش نامه تاریخ اسلام. 9 (شماره33), 117-139.
11. شورچه, بهروز, پنجه, معصومعلی. (1398). نقش پزشکان غیر مسلمان در شکل گیری و گسترش پزشکی در تمدن اسلامی: پژوهشی آماری. تاریخ پزشکی. 11 (شماره41), 43-51.
12. عظیمی رقیه سادات. (۱۳۹۳). «تخصصهای پزشکی در دوره آل بویه». مجله طب سنتی اسلام و ایران. ۵ (۱):۹۹-۹۴
13. فیرحی، داوود، (1388). «تاریخ تحول دولت در اسلام»، قم: دانشگاه مفید، چ 4.
14. قرهداغی معصومه، دوستزاده غلامرضا. (۱۳۹۷). «نقش خلفای عباسی در انتقال پزشکان خاندان بختیشوع به بغداد». اخلاق و تاریخ پزشکی ایران. ۱۱ (1):۲۱۹-۲۰۶
15. Abdel-reheem Ead, H. (2000). Alchemy in Islamic Times. http://www.neurolinguistic.com/proxima/articoli/art-49.htm
16. Abu al Hasan Ali ibn Husain al-Masudi, (1967). Kitab alTanbih wal- Ishraf, ed. M. J. Goeje, Leiden: E. J. Brill.
17. Abu al Hasan Ali ibn Husain al-Masudi, (2000). Muruj adhDhahab wa Maadin al-Jawhar, Bayrut: Dar al-Fikr.
18. Abu al-Hasan Ahmad ibn Yahya al-Baladhuri. (1932). Futuh alBuldan, M. Ridwan ed. Cairo.
19. Ackerknecht, E.H. (1973) Therapeautics, from the Primitives to the 20th Century. Hafner Press, New York.
20. Ahmad ‘Isa, Tarikh al-Bimaristanat fi al-Islam (Beirut: Dar al-Ra’id al-Arabi, 1981), 8-14; Aydin Sayili, "The Emergence of the Prototype of the Modern Hospital in Medieval Islam,” History and Philosophy of Science, ed. Hakim Muhammad Said (Karachi: Hamdard Foundation, 1979), 130-140.
21. Ashaq Hussain, (2015), SCIENTIFIC AND LITERARY PROGRESS DURING MEDIEVAL PERIOD WITH SPECIAL REFERENCE TO MEDICINE (750-945), Ar-Raniry: InternaƟ onal Journal of Islamic Studies Vol. 2, No.2, December 2015
22. Carmichael, Joel. (1977)The Arabs Today. New York: Doubleday.
23. Fazlur Rahman, (1224) Health and Medicine, 67. Cf. Encyclopaedia of Islam, new ed., s.v. “Bimaristan” by D.M. Dunlop, 1.
24. Haddad, F. S. (1993) Arab contribution to medicine. Bull. Soc. Liban. Hist. Med. 1, 21– 33
25. Hoyt, Edwin P. (1975) Arab Science: Discoveries and Contributions. Nashville, TN: T. Nelson.
26. Hussain, N.S. (1980) Science and Civilization in Islam. Ahmad’s Translation Is Slow. Kharazmi Publishing House, Kharazmi.
27. Ibn Abi, Usaybah, (1884). Uyun al-Anba fi Tabaqat al-Atibba, ed. A. Muller, 2 vols. Cairo and Königsberg: al-Matba'ah al-Wahbiyah.
28. Ibn al-Nadim, Abu al-Farj Muhammad, (1299/1884). Al-Fihrist. Beirut: Darul Maktabah al-Hayat.
29. Khan, Muhammed Salim. (1986) Islamic Medicine. London: Routledge & Kegan Paul.
30. Le Goff J. (1988) Os intelectuais na Idade Média. São Paulo: Editora Brasiliense.
31. Loukas M, Saad Y, Tubbs RS, Shoja MM. (2010) The heart and cardiovascular system in the Qur' an and Hadeeth. Int J Cardiol. 140(1):19-23.
32. M. A. Saleem Khan, (1997). Early Muslim Perception of India and Hinduism, New Delhi: South Asian Publishers.
33. Mašić I. (2010) Srednjevjekovna arapska medicina/Medieval Arabic Medicine. Sarajevo: Avicena. p. 296. ISBN:978-9958-720-40-6.
34. Mašić I, Riđanović Z, Kujundžić E. (1995) Ibn Sina - Avicena život i djelo. Sarajevo: Avicena. p. 148.
35. Masic I, Skrbo A, Mulic I, Zunic L. (2010) Farmacija u islamu. Sarajevo: Avicena. p. 120.
36. McClellan, J. E., & Dorn, H. (1999). Science and technology in World History. Baltimore, MD: Johns Hopkins University Press.
37. Millán CA. (2011) Islamic Medicine. In: Bynum W, Bynum H, eds. Great discoveries in Medicine. New York: Thames and Hudson. p.30-2.
38. Mohammad R. Mirza and Muhammad Iqbal Siddiqi comp. (2003). Muslim Contribution to Science, New Delhi: Adam Publishers & Distributors.
39. Morrison, J. E, (2000). Uses of the Astrolabe.http://www.astrolabes.org/USES.HTM
40. M. S. Khan. Ali Ibn Rabban at-Tabari, (1990). ‘A Ninth Century Arab Physician, on the Ayurveda,’ Indian Journal of History of Science. 25 (1-4) 20
41. Muminagic S, Masic I, Tandir S, Sivic S, Huseinagic S, Zunic L Med Arh. 2010; 64(4):253-4.
42. Porter, Roy. (1997) Medicine: A History of Healing. New York: Barnes and Noble.
43. Porter, R. (1999) The Greatest Benefit to Mankind: A Medical History of Humanity (The Norton History of Science). W. W. Norton & Company, New York City, New York, 90-100.
44. Sepehri, Y. (2018) A Study on the Development and Growth of Agricultural Sciences in Islamic Civilization: Botany and Medicinal Plants. Journal of Plant Production Research, 24.
45. Shibli, No’mani, (1989). Maqalat-i-Shibli, VI, Azamgarh: Matba’ Ma’arif
46. Turgut O, Yalta K, Tandogan I. (2010) Islamic legacy of Cardiology: inspirations from the holy sources. Int J Cardiol.145(3):496
Medicine in The Abbasid Period and Its Impact on Western Civilization
Abstract
One of the important works of civilization influenced by Islam is medicine in the form of teachings called Islamic medicine. The Abbasid period, as the golden age of the Islamic world, witnessed major changes in various sciences, including medicine. As a result of the success of the Abbasid Caliphate to medicine, the use of medical texts in various scientific languages of the time, including the medical heritage of Greece and Rome, led to a significant leap in Islamic medicine in the form of numerous translations.
On the other hand, in the efforts of the Islamic Caliphate to expand its sphere of influence, it gradually dominated Islamic medicine in European countries by teaching and translating the works of Muslim scholars such as Razi and Ibn Sina. The present article tries to examine the influence of Islamic medicine of the Abbasid period on the western civilization of the earth. By asking the main question, what are the characteristics of Islamic medicine of the Abbasid period and how has it exerted its effects on the western civilization of the earth? The research method of the article is based on descriptive and analytical research with a library method. The result of the research also indicates that the period of Islamic Caliphate is not only one of the bright periods of growth of this field of sciences, but also the culmination of the influence and vast scientific realm of the Islamic world in the West.
Keywords: medicine, Abbasid period, Western civilization, Achievements and effects, doctors
[1] Theophrastus
[2] De Materia Medica
[3] Dioscorides
[4] Rufus of Ephesus
[5] toldou
[6] Boabdil