اندیشه تساوی جویانه در جنبش قرمطیان
محورهای موضوعی : فصلنامه تاریخمریم عاشوری 1 , حسن شادپور 2 , احمد اشرفی 3
1 - دانشجوی دکتری تاریخ اسلام، واحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود
2 - گروه تاریخ، واحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی، شاهرود
3 - گروه تاریخ، ُواحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی ، شاهرود
کلید واژه: قرامطه, نهضت های اجتماعی, مساوات گرایی, قرون نخستین اسلامی, اسلام شناسان,
چکیده مقاله :
جنبش اجتماعی و مذهبی قرمطیان که طی سده های ٣و ٤ ه.ق /10 و 11م. در مناطقی از عراق عرب تا احساء گسترش یافت، با الهام از جنبش زنگیان و منشعب از فرقه اسماعیلیه ، و ظاهراً در ارتباط با گروههای دگراندیشی چون باطنیه و زنادقه و غلات شکل گرفت. رهبران این جنبش با هدف جذب نیرو و در مواردی معدود از جمله در کوفه، احساء و مولتان با ادعای برپائی جامعه آرمانی، حکومتی را تشکیل دادند که به زعم برخی محققان نمونه ای از یک نظام سوسیالیستی و مساوات طلبانه در تاریخ جوامع اسلامی بوده است.این پژوهش با استفاده از روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و با یاری منابع معتبر تاریخی، به طرح این سوال پرداخته است که : قرمطیان تا چه اندازه و به چه نحوی ، توانستند به برقراری مساوات اجتماعی بین توده مردم اقدام کنند؟ در پاسخ به این پرسش، باید گفت که رهیافت ایدئولوژیکی برخی محققان و نادیده گرفتن ابعاد متعدد نهضت قرامطه باعث شده تا این حقیقت نادیده گرفته شود که تنها در بخشی از قلمروی فعالیت قرمطیان اندیشه تساوی گرایانه آن هم به شکل محدود، به میدان عمل آورده شد و تندروی و ناکارآمدی ثانویه قرامطه و تخریب وجهه آنها در جهان اسلام، مانع از اجرای سیاست تساوی اجتماعی در سطح وسیع شد. در واقع برداشت ناصواب اسلام پژوهان، درباره وجه دموکراتیزه جامعه قرمطی، بر مبنای پنداری است که از ذوق زدگی و همسان پنداری و در مجموع عدم درک کافی و عمیق از جنبش دگر اندیشانه قرامطه طرح مسأله کرده است.
AbstractUsing descriptive-analytical research method and with the help of reliable historical sources, this research has raised the question: to what extent and how were the Qarmatians able to establish social equality among the masses? In answer to this question, it should be said that the ideological approach of some scholars and the neglect of the various dimensions of the Qaramat movement have led to the ignorance of the fact that only in a part of the Qarmatians' activity did egalitarian thought come to the fore in a limited way. And the extremism and secondary inefficiency of Qaramata and the destruction of their image in the Islamic world prevented the implementation of a policy of social equality on a large scale. In fact, the misconceptions of Islam scholars about the democratizing aspect of the Qarmatian society are based on the notion that it has raised the issue of taste and assimilation and, in general, a lack of sufficient and deep understanding of the Qaramteh dissident movement.
_||_