نقش علمای شیعه در توسعه مدارس سلطانیة عصر اولجایتو(703 – 716 ه.ق)
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهی
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی و هنر، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
2 - lمرکز تحقیقات زنجان شناسی، دانشگاه آزاد واحد زنجان، زنجان، ایران
کلید واژه: ایلخانان, علامه حلی, سلطانیه, اولجایتو, مدرسه سیاره,
چکیده مقاله :
در اوج شکوفایی فرهنگ و هنر در عصر ایلخانان، یکی از نهادهایی که سهمی بسزا در این تحولات فرهنگی و هنری داشت مدارس جدیدالتأسیس این دوره بودند. ازجمله مهمترین مدارس این دوره، مدارس سلطانیه میباشند که در دوره انتخاب این شهر به عنوان پایتخت ایران تأسیس و با همت علمای شیعه که به دعوت سلطان مغول به این شهر آمده بودند رونق گرفت و تا مدتها به فعالیت خود ادامه دادند. این علما در مدت حضور خود در این مدارس، اقدام به تربیت شاگردان متعدد و تألیف آثار ارزشمندی نمودند. یکی از این مدارسمدرسه سیاره میباشد که علامه حلی ریاست آن را برعهده داشت و نمونه منحصربهفردی از اینگونه مدارس به شمار میرود و سهم بسزایی در توسعه معارف دینی در ابتدای سده هشتم داشته است. در این پژوهش سعی شده است تا ضمن بررسی تاریخچه این مدارس، مدرسان و آثار تألیف شده توسط عالمان شیعه در آنها مورد شناسایی و یادآوری قرار گیرد.
At the height of the flourishing of culture and art in the age of Ilkhans, one of the institutions that had a great contribution to these cultural and artistic developments were the new schools established in this period.Among the most important schools of this period are the schools of Soltaniyeh, which were established during the election of this city as the capital of Iran and flourished with the efforts of Shia scholars who came to this city at the invitation of the Mughal Sultan and continued their activities for a long time. During their presence in these schools, these scholars trained many students and authored valuable works. One of these schools is the "Seyareh School"(mobile School), which was headed by “al-Allama al-Hilli”, and it is considered a unique example of such schools and has made a significant contribution to the development of religious education at the beginning of the 14th century. In this research, while examining the history of these schools, teachers and works written by Shia scholars have been identified and remembered in them
_||_
نقش علمای شیعه در توسعه مدارس سلطانیة عصر اولجایتو(703 – 716 ه.ق)
چکیده
در اوج شکوفایی فرهنگ و هنر در عصر ایلخانان، یكی از نهادهایی كه سهمی بسزا در این تحولات فرهنگی و هنری داشت مدارس جدیدالتأسیس این دوره بودند. ازجمله مهمترین مدارس این دوره، مدارس سلطانیه میباشند که در دوره انتخاب این شهر به عنوان پایتخت ایران تأسیس و با همت علمای شیعه که به دعوت سلطان مغول به این شهر آمده بودند رونق گرفت و تا مدتها به فعالیت خود ادامه دادند. این علما در مدت حضور خود در این مدارس، اقدام به تربیت شاگردان متعدد و تألیف آثار ارزشمندی نمودند.
پژوهش به شیوهی توصیفی و تحلیلی و گردآوری اطلاعات، از طریق منابع تاریخی فرهنگی کتابخانهایی، انجام گرفته و با طرح این سوال که؛ علمای شیعه که به دعوت ایلخان مغول به پایتخت این حکومت در سلطانیه دعوت شده بودند چه نقشی در توسعه تعلیم و تربیت و مدارس این شهر داشتهاند؟ به بررسی نقش این علما در توسعه مدارس شهر سلطانیه در اواخر عصر ایلخانی میپردازد.
یکی از این مدارس«مدرسه سیاره» میباشد که علامه حلی ریاست آن را برعهده داشت و نمونه منحصربهفردی از اینگونه مدارس به شمار میرود و سهم بسزایی در توسعه معارف دینی در ابتدای سده هشتم داشته است. در این پژوهش سعی شده است تا ضمن بررسی تاریخچه این مدارس، مدرسان و آثار تألیف شده توسط عالمان شیعه در آنها مورد شناسایی و یادآوری قرار گیرد.
واژگان کلیدی:
مدارس سلطانیه، ایلخانان، علامه حلی، اولجایتو، مدرسه سیاره، دارالسیاده.
1. مقدمه
ایلخانیان عنوان سلسلهای از نوادگان چنگیزخان مغول میباشد که بر ایران حکم راندند. اگر تاریخ ورود هولاگوخان به سمرقند را سرآغاز فرمانروایى این سلسله بدانیم آنها از 653 هـ تا مرگ ابوسعید بهادرخان در 736 هـ بر ایران فرمان راندند(جامعالتواریخ، 1373، ج2، صص978-980؛ حافظ ابرو، 1350، صص188-302).
به دنبال اسلام آوردن ایلخانان، به تدبیر وزرا و مشاوران ایرانی آنها، تجدید حیات دینی و فرهنگی و اجتماعی از آغاز دوره غازانخان(670 – 703 هـ) آغاز و ترقی بعضی از رشتههای علمی انجام گردید. در این دوره مراکزی از جمله شیراز، مراغه، تبریز، سلطانیه و کرمان و در خارج از ایران بغداد محل اجتماع فضلا و شاعران و نویسندگان شد. توجه به میراث فرهنگی و تمدنی ایران ضمن برآورده کردن برخی تمایلات ایلخانان(همچون گرایش آنان به نجوم)، موجب فراهم شدن نوعی از مشروطیت سیاسی برای آنها نیز میشد. در نتیجه آنها با کمک دولتمردان دانشمند و فرزانه ایرانی همچون خواجه رشیدالدین فضلالله و تاجالدین علیشاه گیلانی، حرکتی تازه برای ادامه حیات محافل علمی و گردآمدن دانشمندان و دانشجویان به دور هم شروع نمودند. در نتیجه وضع جدید، درس و مدرسه جایگاه خود را بازیافت و بیشتر این مدارس این دوره بر بنیاد موقوفات اداره شدند(رضوی، محمدزاده، 1390، ص14).
این دوره، مرحله جدیدی در تحولات فرهنگی و هنری ایران پدید آمد و عواملی چند بر ماهیت این تحولات تأثیر گذاشت. خوشنویسی و نقاشی ایران جایگاه ویژهای یافت. هنرمندان به تولید آثار هنری چشمگیری پرداختند و در این میان از حمایت و پشتیبانی دربارها برخوردار شدند. ارتباط مغولان با آسیای میانه و چین باعث توسعه فرهنگی و هنری ایران شد و سلیقه و ذوق هنری خاوردور با خاورمیانه درهم آمیخت و بازدهی بحثانگیزی بهوجود آورد. یكی از نهادهایی كه سهمی شایسته در این تحولات فرهنگی و هنری داشت مدارس جدیدالتأسیس این دوره بودند. ازجمله مهمترین مدارس این دوره، مدارس سلطانیه بودند که در دوره انتخاب این شهر به عنوان پایتخت ایران تأسیس و با همت علمای شیعه که به دعوت سلطان مغول به این شهر دعوت شده بودند رونق گرفت و تا مدتها به فعالیت خود ادامه دادند.
-سؤال پژوهش:
علمای شیعه که به دعوت ایلخان مغول به پایتخت این حکومت در سلطانیه دعوت شده بودند چه نقشی در توسعه تعلیم و تربیت و مدارس این شهر داشتهاند؟
-فرضیه پژوهش:
با توجّه به آثار و نسخههای خطی نگارش یافته در شهر سلطانیه و تالیفات باقیمانده از علمای شیعه در نیمه اول سدهی هشتم قمری که کتابخانههای مختلف نگهداری میگردد آشکار میشود که این علما نقش اساسی در گسترش آموزش و تعلیم و تربیت در شهر سلطانیه داشتهاند.
-روش تحقیق:
این مقاله مبتنی بر روش تحقیق نظری و تحلیلی است که با استفاده از شیوه پژوهش کتابخانهای کار جمعآوری منابع، فیشبرداری، تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری مطالب آن صورت پذیرفته است.
2. سلطان محمد خدابنده(اولجایتو)
اولجایتو یا اُلجایتو، سلطان غیاثالدین محمد خدابنده(680 - رمضان 716 هـ)، دومین یا سومین پسر ارغونخان از اروک خاتون در محلی میان مرو و سرخس متولد گردید(کاشانی، 1384، ص7، 16؛ همدانی، 1373، ج2، ص1153؛ مستوفی، 1364، ص606). در زمان فرمانروایى غازانخان(حک. 694 -702 هـ)، بنابر سنت ایلخانان، اولجایتو در مقام ولایتعهدی، امارت خراسان را یافت(کاشانی، 1384، ص10؛ حافظ ابرو، 1350، ص63). او پس از مرگ برادرش غازانخان، در پانزده ذیحجه سال 703 هـ در اوجان در نزدیکی بستانآباد بر تخت نشست(اقبال آشتیانی، 1364، ص310).
زمانی که خواجه عبدالملک مراغی شافعی، قاضیالقضاة تمام ایران شد درگیری بین مذاهب حنفیه و شافعیه به اوج خود رسید تا جایی که فرقهها بهجای بحث منطقی، شروع به افشاگری از یکدیگر کردند و به هر نحو ممکن قصد مخدوش نمودن جلوه طرف مقابل را داشتند. این امر تا آنجا پیش رفت که منتهی به اهانت به اصل اسلام و دلسردی مردم از اسلام گردید. با دیدن چنین مناظر اسفانگیز، کمکم امیران مغول از مسلمان شدن خود پشیمان شده و به مرور دست از اسلام کشیده و به دین اجداد خود باز میگشتند و این رجعت هر روز فزونی مییافت و سرعت میگرفت. سلطان محمد خدابنده هم که اوضاع را چنین دید از مذهب حنفیه دست برداشت و تا سه سال هیچ مذهب دیگری انتخاب نکرد و در تحیر به سر میبرد. لکن اعتقاد او به اسلام به قوت خود باقی بود. بالاخره امیر طرمطاز(ترمتاس)، یکی از امیران سلطان، پیشنهاد مذهب تشیع را به شاه نمود. سلطان محمد که تمام فرقهها را مانند همدیگر میپنداشت سخت بر او عصبانی شد و سخن او را رد کرد. امیر که با نرمی و مدارا سعی در هدایت شاه داشت دلسرد نشد و بالاخره پس از تلاش فراوان امیر، سلطان محمد که نام و آوازه علامه حلی را شنیده بود از او خواست کتابی برای او بنویسد و در آن ادله عقلی و نقلی شیعه را بیان کند. علامه نیز در اجابت سلطان محمد خدابنده کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» را تألیف کرد.
اولجایتو سرانجام در 709 هـ که به بغداد رفت رسماً مذهب شیعه را اختیار کرد و فرمان داد به جای خلفای راشدین به نام امامان شیعه سکه و خطبه کنند و در همانجا، علامه حلى، بزرگترین دانشمند شیعى آن عصر به حضور ایلخان راه یافت و از آن پس ملازم او شد(کاشانی، 1384، صص99-101). علامه حلى، تعداد کثیری از آثارش را به نام اولجایتو نوشت و به او تقدیم کرد. دو سال بعد در 711 هـ، پس از آنکه تاجالدین آوجى و پسرش به اتهام همکاری با خواجه سعدالدین وزیر، به فرمان اولجایتو کشته شدند نفوذ شیعیان نیز در دستگاه ایلخانان کاهش یافت(مستوفی، 1364، ص608). اولجایتو در واپسین روزهای زندگى مذهب شیعه را ترک گفت و به مذهب اهل سنت بازگشت و فرمان داد به نام خلفای راشدین سکه بزنند و خطبه بخوانند(وصاف، 1338، ص616).
3. سلطانیه
مغولان پس از استقرار در ایران، دشت وسیع و سرسبز سلطانیة کنونی را برای شکار و گذران ییلاق انتخاب کردند. بهاین ترتیب این محل، قنقوراولانگ؛ یعنی شکارگاه شاهین نامیده شد. اوج شکوفایی شهر سلطانیه در ابتدای سده هشتم و در زمان فرمانروایی اولجایتو(حک. 703–716 هـ) هنگامی که پایتخت ایلخانیان از تبریز به شهر نوبنیاد سلطانیه منتقل شد میباشد(اقبال آشتیانی، 1364، ص310). او با شایستگى کارهای عمرانى برادرش غازان را پى گرفت و یکى از مهمترین کارهای عمرانى اولجایتو، تکمیل و توسعه شهر سلطانیه بود(وصاف، 1338، ص477). وی از سال ۷۰3 هـ کار ساخت شهر را آغاز و در سال ۷۱۰ هـ بهپایان رساند(اقبال، 1364، صص309-310). برای انجام این کار بسیاری از هنرمندان، صنعتگران و بازرگانان را به این شهر کوچاند و این محل، از این پس سلطانیه(محل شاهنشین) نام گرفت. در واقع، همانگونه که غازانخان شنب تبریز را در عصر حکومت خود به عنوان مقبره خود بنا نمود، اولجایتو «گنبد سلطانیه» را به عنوان مقبره خود ساخت که از شاهکارهاي معماري آن دوره محسوب میشود. این شهر پس از تبریز بزرگترین شهر ایلخانان شد. در ساختن پایتخت جدید، امرا و وزرای اولجایتو نیز هر کدام به سهم خود شرکت کردند(همان، ص310).
ابوالقاسم کاشانى، پایان کتاب خویش را(کاشانی، 1384، ص227-) به شرح کارها و ویژگیهای اخلاقى اولجایتو و نقل داستانهایى از زندگى او اختصاص داده است. گرچه سخنان ابوالقاسم کاشانى که شیعه مذهب و مورد حمایت سلطان بود در ستایش ایلخان مبالغهآمیز مىنماید اما بیشتر نویسندگان تأکید دارند که اولجایتو به آبادانى و سازندگى مملکت سخت عنایت داشت(برای نمونه، نک: آملى، 1375، ج2، صص257-258؛ مستوفی، 1364، ص607؛ حافظ ابرو، 1350، صص68–69). اولجایتو در ساخت سلطانیه به بناهای مذهبی توجه داشت. او مساجد، خانقاهها، دارالقرآن و دارالحدیث در این شهر ساخت. ازجمله به ساخت دارالسیاده در سلطانیه همت گمارد(ر.ك: خواندمیر، 1333، ج3، ص1؛ کاشانی، 1384، 90-95).
هر بناي مذهبی تأثیرات فرهنگی و مذهبی خاص خود را دارد. دارالسیاده نیز اینچنین بود. این بنا که اساس آن بر احترام به سادات و خدمترسانی به ایشان قرار داشت مرکز فعالیتهاي دیگري نیز بود. این کارکردها را میتوان به دو دسته کارکردهاي فرهنگی و خدمترسانی به سادات تقسیم کرد. با توجه به منابع تاریخی، اینگونه نبود که تنها در دارالسیاده به سادات خدمترسانی شود. در کنار این امر مهم، برنامههاي منظمی در تشکیل مجالس وعظ و منبر با حضور علماي بزرگ در دارالسیاده فراهم میشد(خواندمیر، 1333، ج4، ص345).
4. مدارس سلطانیه
توجه به علم و دانش در اسلام آن قدر بود که در طی سدههای متمادي، مسلمانان در کنار حضور در ابنیههای مذهبی، بویژه مساجد، در کنار عبادت، به علمآموزي توجه ویژهاي داشتند تا جایی که در گذشته، حوزههاي علمیه و مراکز علمی دیگر در کنار مساجد ساخته میشد. پس از ساخت دارالسیاده، در کنار توجه به امور مذهبی، به کسب دانش و تشکیل جلسات درس نیز عنایت میشد. در منابع، گزارشهاي متعددي بر این امر وجود دارد که علماي بزرگ مجلس درسی در دارالسیاده داشتهاند. هدف از ساخت دارالسیاده در وهله اول، خدمترسانی به سادات بود ولی با گذر زمان، کارکردهاي دیگري نیز پیدا کرد. فعالیتهاي فرهنگی همچون برگزاري جلسات وعظ و تدریس در این بناها از آن جمله است که این مراکز را به بناهاي فرهنگی تبدیل کرد(یعقوبی، سامانی، منتظري مقدم، ۱۳۹۳، 127–128).
وصاف اشارهای نیز به رصدخانه در سلطانیه کرده است. او مینویسد زمانی که کتاب تاریخ خود را برای عرضه نزد اولجایتو میبرده(روز پنجشنبه 24 محرم 710 هـ) در محلی به حضور سلطان رسیده که برای احداث رصدخانه در نظر گرفته شده بود(آملی، 1375، ج2، 544) در هیچ منبع دیگری در این مورد صحبت نشده و به نظر میرسد که این رصدخانه به مرحله ساخت و استفاده کردن نرسیده باشد. خود وصاف هم تنها این خبر را داده و از اینکه چنین بنایی ساخته شده باشد یاد نمیکند(عباسی، 1376، ص77). تپهای مدور در جنوب شرقی گنبد سلطانیه وجود دارد که آثار باقی مانده در آن احیاناً بقایای رصدخانه سلطانیه میباشد
درباره جزئیات مدارس موجود در سلطانیه اطلاعات زیادی در دست نیست اما با بررسی منابع و فهرستهای مختلف میتوان به مواردی اشاره نمود:
1.4. مدرسه غیاثیه(ابواب البر)
در منابع مکتوب به وجود مدارسی در ابوابالبر شهر سلطانیه اشاره شده است که از آن جمله، حافظ ابرو از ساخته شدن مدرسهای عالی در سلطانیه مطابق مستنصریه بغداد یاد میکند(حافظ ابرو، 1350، ص9). وصاف از مدرسهای به نام «غیاثیه» (غیاثالدنیا و الدین لقب اولجایتو است) یاد میکند(وصاف، 1338، ص541). اولجایتو برای تدریس در آن، مدرسان و علما را از دیگر نقاط گرد آورد. اولجایتو برای رونق شهر دستور داد هر یک از بزرگان و درباریان بناهایی در آن احداث کنند(سمرقندی، 1372، ص948). در مدرسه سلطانیه شانزده مدرس و متعلم حضور داشتند و دویست طلبه به آموزش عقاید دینی میپرداختند. معروفترین مدرس این مدرسه، جمالالدین حسن بن مطهر حلی بود که در علوم معقول و منقول تبحر داشت و تألیفات بسیاری در زمینه مذهب شیعه دارد. این دانشمند مورد توجه اولجایتو بود و او را با اصول مذهب تشیع آشنا ساخته، به طوری که اولجایتو قبول تشیع کرده بود(خواندمیر، 1333، ج3، ص196). اولجایتو دستور داد علمای شیعه را به سلطانیه دعوت کنند تا در مدارس آن به تعلیم اصول و عقاید این مذهب بپردازند. در سلطانیه علاوه بر آموزش علوم دینی، آموزش صنایع و فنون نیز رواج داشت زیرا اولجایتو جماعتی از پیشهوران و اهل حرفهها و صنایع را از تبریز به سلطانیه آورد و آنها را در این شهر به ترویج صنایع دستی مشغول داشت(وکیلیان، 1376 به نقل از: ترکمنی آذر، 1386، ص24).
الف) این مدرسه به تعاليم مذهب تشيع اثني عشري اختصاص پيدا كرده بود(ترکمنی آذر، 1386، ص7). اما لیست و یا فهرست دقیقی از اساتید شیعه این مدرسه که باعث توسعه و ترویج آموزش در آن شدند در دست نیست. اما با بررسی منابع تاریخی و نسخههای خطی تهیه شده در این دوره تعدادی از آنها را میتوان شناسایی نمود ازآن جمله:
1. احمد بن ابوطالب بن مهدی بن خلیل قرشی کتاب «الرسالة السلطانیة و التحفة الغیاثیة فی بیان مذهب العدلیة و الرد علی الجبریة القدریة كلام» را به زبان عربی و در مدرسه سلطانیه به نام اولجایتو تالیف کرده است. این رساله مانند دیگر رسالههای كلامی هم زمان با نهضت كلامی شیعه امامیه، در سلطانیه، به سلطان كه در حال تحول مذهبی بوده، اهداء گردیده است. مؤلف كتاب در هیچ منبعی شناخته نشده و همچنین نام این اثر نیز در هیچ یك از فهرستهای موجود نیست و تنها نسخه موجود از آن در كتابخانه عمومی مرعشی نجفی با شماره 11996 نگهداری میشود که دارای تاریخ کتابت نیست اما طبق تشخیص فهرستنویس این نسخه، به احتمال قوی این رساله در زمان مؤلف و در سلطانیه کتابت شده است(مرعشی، 1371، ج30، ص331)
2. ركنالدین محمد بن علی بن محمد گرگانی(جرجانی) استرآبادی از دیگر مدرسان این مدرسه بوده است. از وی مجموعه رسالهای که در این مدرسه تهیه و مورد استفاده قرار میگرفت، نمونهای با شماره 12597 در کتابخانه مرعشی موجود است. این مجموعه شامل دو رساله است. رساله اول: «النقض فی تحریم جر النفع بالقرض» نام دارد که توسط وی در روزهای پایانی جمادیالآخر سال 705 هـ نگارش یافته است. همچنان كه در مقدمه آمده، نقد و بررسی یكی از فروعات فقهی است كه بیشتر ناظر به دیدگاه علامه حلی در كتاب «مختلف الشیعة» است. این رساله توسط مؤلف کتابت شده و نسخه منحصربهفردی است(مرعشی، 1371، ج31، ص752)
گرگانی استرآبادی در دوره اقامت در سلطانیه، برخی از آثار فارسی خواجه نصیرالدین طوسی را به عربی ترجمه نموده، ازجمله «ترجمة الفصول النصیریة» که ترجمه تحتاللفظی از كتاب «الفصول الاعتقادیة» و. «ترجمة اوصاف الاشراف». استرآبادی بعد از مرگ اولجایتو به نجف مهاجرت نمود و در آنجا در سال 728 هـ کتاب «الابحاث فی تقویم الاحداث» را تألیف نمود.
3. علی بن محمد بن علی الجاسبی الوارانی اثری با نام «بدائع الحكم فی صنائع الكلم» دارد که آن را به (السلطان غیاثالدین بهاءالدوله) اهدا کرده که به احتمال بسیار زیادی همان اولجایتو، که با او معاصر بوده میباشد. مؤلف در خطبه خود فقط صلوات بر(آل) دارد و در پایان نسخهها هم به همین شکل نامی از صحابه دیده نمیشود، بلکه از اهل بیت(ع) در خطبه با تعظیم خاصی یاد شده که اینها همگی احتمال تشیع مؤلف را بسیار قوی میکند. نام این کتاب در هیچ یک از منابع کتابشناسی نیامده است. کتاب در نوع خود بسیار جالب و مهم است و در آن شعرهای در باب مکارم اخلاق، اخوانیات، سلطانیات، رسائل، مخاطبات و ادعیه جمعآوری شده است. اطلاعات دقیقی از زندگانی مؤلف در دست نیست. اما احتمالاً شیعه بوده است. زیرا اهالی جاسب یا جاست یکی از روستاها و توابع قم در آن زمان، همگی شیعه بودهاند.
نسخهای از کتاب «بدائع الحكم فی صنائع الكلم» با شماره Arabe 3337 در کتابخانۀ ملی فرانسه نگهداری میشود که نسخۀ اصل مؤلف میباشد. این نسخه مذهب و بسیار نفیس است و با خطی بسیار عالی، با ساختار کتابت نسخههای قرآنهای تهیه شده برای اولجایتو، با خطوط نسخ و محقق ممتاز کتابت شده است. کاتب آن «احمد بن عبدالله» نام دارد. این نسخه همان نسخهای است که به سلطان محمد اهدا شده بوده و در پشت آن القاب او با آب طلای دورگیری شده، درج شده است. نسخهی دیگری در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی درون مجموعه شمارهی 14728(9/ب-31/الف) موجود است، که تاریخ کتابت آن پانزدهم جمادیالاولی سال 714 هـ است. پشت برگ اول آن اجازهی قرائت کتاب توسط علی بن محمد بن علی جاسبی وارانی به جلالالدین یوسف بن جمالالدین محمد اصفهانی در غرۀ شهر رجب سال 714 هـ آمده است(منزوی، 1347، ج12، ص247؛ حسینی اشکوری، 1388، ج۴۱، صص۱۸۳- ۱۸۴).
4. شمسالدین آمُلی(د. 753 هـ) دانشمند و نویسنده بزرگ شیعی مذهب، یکی از اساتید این مدرسه بوده است. از منابع موجود و از آنچه در نفائسالفنون آمده، وی مدتی در مدرسهی غازانیه تبریز به کار تدریس پرداخته است. احتمالاً اندکی پس از ایجاد مدرسه سلطانیه و تأسیسات وابسته به آن، به این شهر مهاجرت کرده است(آملی، 1375، ج2، ص151، 257، 261). آملی در محضر علامۀ حلی(648-726 هـ) که از علمای درگاه الجایتو بود دانش آموخته است(آملی، 1375، ج2، ص259). آقابزرگ تصریح میکند که وی از علمای مدرسۀ سیّار علامه بوده است و میافزاید که او نسخهای از کتاب «کشف المراد» استاد را در «مدرسه سیارۀ» تحریر کرده و آن را در 20 محرم 713 هـ به پایان رسانده است(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج18 ص60). آملی در سراسر دوران الجایتو و جانشیناش سلطان ابوسعید بهادر در مدرسه سلطانیه به تدریس اشتغال داشت و مورد تکریم هر دو پادشاه بوده است(آملی، 1375، ج2، ص259-261؛ عارفی، 1394، ص184).
آملی سالها در سلطانیه مانده و وقت خود را صرف نگارش «نفائسالفنون فی عرائس العیون» کرده است. این اثر، دائرهالمعارف جامع و مفصلی است در علوم که بخشی از آن به عنوان منبعی که وضع آداب کتابت و فن انشاء در سدهی هشتم هجری را نشان میدهد، سودمند است که این اثر نیز میتواند جزء تألیفات فن انشاء محسوب بشود. در این کتاب که به فارسی تنظیم شده، علوم به دو قسم؛ «علوم اواخر» (علوم بعد از اسلام؛ ادبیات، شرعیات، علوم تصوف و علوم محاوری) و «علوم اوایل» (علوم پیش از اسلام؛ حکمت عملی، اصول حکمت نظری، اصول ریاضی، فروع طبیعی و فروع ریاضی) تقسیم شده است(ریوکوواتابه، 1379: 35-36). آملی این اثر را در سلطانیه آغاز کرده و در حدود 742 هـ به پایان رسانیده و به ابواسحاقبن محمودشاه در شیراز تقدیم داشته است(آملی، 1375، ج1، صص7-8). نفائس که گویا برای تدریس به طلاب مدرسهی سلطانیه تألیف شده، در سدهی یازدهم هجری شهرتی گسترده یافته است(آذرنوش، 1367، ج2، ص216)
آمُلی، «شرح القصیده اللامیه» که شرحی بر رساله «الحسنائفی علمی العروض والقوافی» صدرالدین محمدبن الساوی میباشد را در روز دوشنبه هشتم رجب 715 هـ به پایان رسانده است. نسخه منحصربهفردی از آن در مجموعه شماره 68 کتابخانه سریزدی شهر یزد موجود میباشد که در روز جمعه بیستم جمادیالثانی سال 737 هـ کتابت شده است(دانش پژوه، افشار، 1341، ج4، ص430).
یکی دیگر از آثار آملی، شرحی بر مختصر الاصول ابن حاجب(570 -646 هـ) است که ظاهراً وی آن را در جوانی، و در دفاع از شیعه و رد عضدالدین ایجی که در مدرسه سلطانیه تدریس میکرد نگاشته است(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج14، ص56).
5. تاجالدین آوجی(آوی) از علمای شیعه میباشد که ارتباط نزدیکی با اولجایتو داشت و از سوی او نقابت سادات را بر عهده داشت. به دلیل نزدیکی وی به سلطان، او و خواجه سعدالدین ساوجی را از عوامل اصلی گرایش اولجایتو به تشیع دانستهاند(ابنعنبه، 1417، ص۳۱۳؛ کاشانی، 1384، ص۹۹؛ مستوفی، 1364، ص۶۰۷). آوی زمنیه حضور علامه حلی را به دربار اولجایتو فراهم کرد. حضور وی و فعالیتهای تاجالدین باعث شد که اولجایتو سکه به نام دوازده امام بزند و «حی علی خیرالعمل» را به اذان برگرداند(کاشانی، 1384، صص102-99).
پس از مدتی خواجه سعدالدین ساوجی و تاجالدین آوجی مورد خشم سلطان قرار گرفته و کشته شدند. دشمنان سعدالدین او را به فساد مالی متهم کردند و تاجالدین آوجی را نیز همدست او دانستند(مستوفی، 1364، ص۶۰؛ ابنعنبه، 1417، ص۳۱۳). برخی از منابع به نقش اختلافات مذهبی در قتل تاجالدین آوجی اشاره کردهاند(ابنعنبه، 1417، ص۳۱۳-314؛ کاشانی، 1384، ص۱۳۲؛ جعفریان، 1393، ص۷۰۵). اولجایتو دستور داد تا تاجالدین و فرزندانش شمسالدین و شرفالدین را در سوم ذیحجه سال ۷۱۱ هـ به قتل رساندند(ابنعنبه، 1417، ص۳۱۴؛ کاشانی، 1384، ص131).
6. شمسالدین یا جمالالدین ابوالقاسم کاشانی، یکی از تاریخنگاران شیعه مذهب دوره ایلخانی است. اثر ارزشمند «عرائس و الجواهر و نفایس الاطایب»1 در شناخت سنگهای گرانبها، اثر او است. كاشانی در كنار امور دیوانی به كار تاریخنگاری نیز پرداخته است.
«زبدة التواریخ» اثری دیگر از کاشانی است که اگر این کتاب را به سه بخش تقسیم کنیم، بخش اول شامل آغاز فتح بغداد و تاریخ فاطمیان و نزاریان، بخش دوم تاریخ ایلخانان، اتابکان و حکومتهای کوچک محلی و در نهایت بخش سوم شامل تاریخ الجایتو است. در بخش فاطمیان و نزاریان نویسنده شکلگیری نزاریه و رابطهی آنها با فاطمیان را به صورت کامل توضیح داده است. مهمترین منبع دربارهی اولجایتو كتاب «تاریخ اولجایتو»، است كه خود منبع مورخان بعدی، بهویژه حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ میباشد.
7. محمد بن محمد بویهای رازی ورامینی معروف به «قطبالدین رازی» از دانشمندان شیعه در علم منطق و کلام و فلسفه میباشد که دربارهی سال تولد و وفات وی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. وی در حدود سال ۷۰۸ هـ تا ۷۰۹ هـ به سلطانیه آمد و به واسطه شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و احترامی که نزد وی داشت، در مدرسهی آن اقدام به تعلیم و تربیت شاگرد کرد. در این مدرسه، علاوه بر علوم و فنون اسلامی اعم از معقول و منقول به ترویج شریعت اسلام و مذهب شیعهی امامیه پرداخت. قطب رازی را بزرگترین شاگرد علامه میدانند.
قطبالدین رازی، کتاب «قواعد الاحکام» علامه حلی را نزد ایشان، آموخت و سپس نسخهای از آن را به خط خودش در سال 708 هـ، نوشت و بر او خواند. علامه حلی، در قصبه ورامین در سوم شعبان 713 هـ در پشت همان نسخه، به او اجازه حدیث داد و آن را برایش نوشت. قطبالدین رازی، پس از قتل سلطان ابوسعید و وزیرش در سال ۷۳۶ هـ به شام رفت و در ۷۶۶ هـ درگذشت.
ب) طبیعی است که کتابهای درسی مختلفی نیز توسط شیعیان در این مدرسه تدریس میشده است که فهرست کاملی از نام آنها در دست نیست. اما با بررسی فهرستهای نسخههای خطی موجود در کتابخانههای مختلف میتوان به نام بعضی از این رسالهها و کتابها برخورد نمود. از آنجمله:
از مجموعه رسالههای که به احتمال زیادی در این مدرسه تکمیل و مورد استفاده قرار گرفته، مجموعه شماره 4 کتابخانه مرعشی قم میباشد که شامل سه رساله مختلف است. كاتب آن «ابوالفتوح احمد بن ابیعبدالله بلكو بن ابیطالب الاوی» است که کار نگارش اولین رساله آن را در ظهر بیستویکم رمضان سال 703 هـ و آخرین رساله را در ظهر بیستم رجب سال 717 هـ در سلطانیه به پایان رسانده است. رساله اول: «قواعد المرام فی علم الكلام» (1/ب – 76/الف) اثری به زبان عربی از كمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی(م. 679) که كتابی مختصر در اصول دین از جنبه كلامی و فلسفی در هشت قاعده است. رساله دوم «مبادی الوصول الی علم الاصول» (77/ب – 105/ب) اثری به زبان عربی از علامه حلی که متن کوتاهی در مورد اصول فقه در دوازده فصل و هر فصلی مشتمل بر چند مبحث است. روی برگ 77/ب ابتدای رساله علامه حلی بهخط خودش در تاریخ رجب 705 هـ به ناسخ كتاب، ابوالفتوح آوی اجازه داده است. در برگ 105/ب (آخر رساله) اجازه فخرالدین محمد بن الحسن (پسر علامه) بهجهت ناسخ كتاب بهتاریخ 21 رجب 705 هـ دیده میشود. رساله سوم «نهجالمسترشدین فی اصولالدین» (106/ب – 144/الف) اثری به زبان عربی از علامه حلی که موضوعات كلامی و آنچه راجع به اصول دین است بهجهت پسرش فخرالدین محمد در سیزده فصل مختصر كرده است. روی برگ ابتدای رساله(106/ب) نیز اجازه فخرالدین بهجهت ناسخ كتاب با تاریخ 705 هـ دیده میشود(مرعشی، 1371، ج1، صص20-8). علامه حلی «مبادی الوصول الی علم الاصول» را به درخواست «شیخ تقیالدین، ابراهیم بن محمد بصری» از شاگردان خود نگاشته است. کتابی ارزشمند در علم اصول است که از زمان نگارش تاکنون مورد توجه علمای شیعه قرار گرفته و شرحها و حواشی فراوانی بر آن نگاشته شده است.
مدرسه غیاثیه سلطانیه حداقل یک سده به فعالیت خود ادامه داده است و آثاری در آن تألیف و نسخههای خطی کتابت میشده است. از آنجمله: نسخهای از «كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» به زبان عربی که شرحی است از علامه حلی بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی که توسط محمد بن عمر بن ابیبكر بن عبدالغفار بن عبدالوهاب آلوسی القزوینی در روز یكشنبه بیستوسوم ربیعالاول سال 733 هـ کتابت آن در سلطانیه به پایان رسیده است(نسخه شماره 5389 کتابخانه مجلس) (منزوی، 1348، ج16، ص294). هنگامی که علامه در سلطانیه به سر میبرد یکی از قدیمیترین نسخههای این اثر توسط «ابومحمد بن ابوتراب و رامینی» در روز چهارشنبه دهم رجب 716 هـ کتابت شده که اکنون با شماره 8081 در كتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری نگهداری میگردد(دانش پژوه، منزوی، 1356، ص434). یکی از آخرین کارهای انجام شده در مدرسه غیاثیه سلطانیه مربوط به اثری با عنوان «شرح الكافیه» میباشد که اثر محمدبن ابیبكر خبیصی كرمانی(د. 731 هـ) است. این نسخه با خط نسخ و نستعلیق «احمد بن ابراهیم بن احمد بن ابراهیم بن علی رازی» در مدرسه غیاثیه سلطانیه در سال 807 هـ کتابت شده است. این نسخه اکنون در کتابخانه دانشگاه لوسآنجلس با شماره 324 D نگهداری میگردد(دانش پژوه، افشار، 1341، ج11، ص263).
2.4. مدرسه سیاره
در عهد اولجایتو دربار مغول، بیش از پیش محل آمد و رفت عالمان شد. علاقه سلطان به این امر سبب شد که در سفرهای خود، علما و دانشمندان نیز حضور داشته باشند. به همین دلیل رشیدالدین به کمک تاجالدین علیشاه گیلانی وزیر دیگر اولجایتو دست به ابداع فرهنگی زدند و «مدرسه سیاره» را بنا نهادند که با سفرهای سلطان جابهجا میشد و به شهرهای گوناگون نقل مکان میکرد.(وصاف، 1338، ص543؛ اقبالآشتیانی، 1364، ص۳۱۶؛ خواندمیر، 1333، ج3، ص196).
همچنان که از نام این مدرسه پیدا است ثابت در شهر سلطانیه نبوده و راهاندازی آن از ابتکارات زمان سلطان محمد اولجایتو بود. کاشانی مورخ معاصر اولجایتو، نام دانشمندان فعال در این، تشکیلات درسی را چنین میآورد: «شصت انفار از طلبه علوم چون مولانا نظامالدین عبدالملک مراغهای، مولانا معظم نورالدین عبدالرحمان حکیم تستری و سید برهانالدین عبری که به فنون علم ایمانی و یونانی موسوم و موشح است و جمالالدین مطهر حلی و پسرش فخرالدین، مولانا بدرالدین اشتری و مولانا عضدالدین ایجی» (کاشانی، 1384، ص108).
این مدرسه در سفرهای سلطان همراه او بود و هر جا که اردوی سلطانی متوقف میشد این مدرسه سیار نیز توقف میکرد و به کار خود میپرداخت. تمامی مخارج آن از سوی دیوان اعلی پرداخت میشد و موقوفات فراوانی نیز از سوی سلطان اولجایتو به آن تعلق داشت(کاشانی، 1384، ص108). خواندمیر تعداد دانشآموزان مدرسه مذبور را قریب به یکصد نفر ذکر کرده است(خواندمیر، 1333، ج3، ص197).
تصویر شماره 1: نگارهای از مدرسه سیاره که در دوره اولجایتو راهاندازی شده بود. یک شاهزاده مغولی درحال آموزش قرآن(درون آلبومی از نگارههای جامعالتواریخ در کتابخانه ملی آلمان با شماره MS Diez A Fol. 70)
احداث این مدرسه موجب افتخار سلطان بود. با توجه به محتوای علوم و کتبی که در آن مورد بحث و استفاده بوده یعنی کتب و بحثهای شرعی و فقهی، میتوان نتیجه گرفت که سلطان خواسته است با تأسیس این مدرسه پشتوانهای محکم و همیشگی برای اعتقاد مذهبی خود و ترویج آن و احیاناً مباحثه با مخالفان داشته باشد. همچنین نوع زندگی متحرك اقوام مغول نیز با این نوع مدرسهها سازگاری داشته است. زیرا مغولان هیچگاه به طور کامل از سنتهای قبیلهای خود جدا نشدند و اولجایتو نیز درصدد بود سنتهای قدیمی و قبیلهای خود را محفوظ نگاه دارد(رضوی، محمدزاده، 1390، ص15–16).
آقابزرگ(1355، ج18، ص60) تصریح میکند که علامه حلی(726-648 هـ) ریاست مدرسه سیاره را برعهده داشته است. علامه حلّی، فقیه و متکلم شیعه بیش از ۱۲۰ کتاب در رشتههای مختلف علمی مثل اصول، فقه، تفسیر، منطق، کلام و رجال نگاشته است که برخی از آنها در حوزههای علمیه شیعه جزو منابع تدریس و تحقیق به شمار میآیند. او در گسترش فقه شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه بر مبانی عقلی تبیین کرد. کتابهای «باب حادی عشر» و «کشف المراد» او که شرح تجرید الاعتقاد خواجه طوسی است جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات شیعیان به شمار میرود. علامه حلی در دوره اقامت در سلطانیه و تدریس در مدارس آن کتابهای مهمی را تألیف نموده که مورد استفاده مدرسان و تعلیم گیرندگان قرار گرفته است. ازجمله:
1. «تذکرة الفقهاء»، اثری جامع در فقه استدلالی و تطبیقی با گرایش فقهیِ امامی، به زبان عربی است. علامه حلّی، این کتاب را به درخواست فرزندش محمد، معروف به فخرالمحققین، نوشت و چنانکه در مقدمه تأکید کرده، در این کتاب به اختصار فتواها و دلایل فقهی را بر پایه فقه امامی و با اشاره به آرای مخالف و داوری میان مذاهب به روشی منصفانه آورده است. با توجه به تاریخ پایان تألیف بخشهای مختلف آن، احتمالاً مؤلف آن را حدود سال ۷۰3 هـ در نجف آغاز کرده و بخشهای میانی آن را در سلطانیه و در نهایت بخشهای پایانی را در حله بهپایان رسانده است. بنا به نظرآقابزرگ(1355، ج4، ص44) این کتاب آخرین اثر فقهی علامه حلّی است.
2. «نهجالحق و کشفالصدق» موضوع این کتاب موارد اختلاف اهل سنت با قرآن و سنت در اصول و فروع دین و اثبات حقیت تشیع با ذکر ادله متقنه بر آن است که علامه آن را بهخواهش اولجایتو تالیف نمود.
3. علامه حلى «كشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین» را با استناد به منابع اهل سنت در فضائل امیرمؤمنان(ع)، از ولادت تا شهادت آن حضرت نوشته است. علامه در مقدمه بیان كرده كه این کتاب را به درخواست اولجایتو تدوین کرده است. كتاب داراى یك مقدمه و چهار فصل است و در ماه محرم سال 710 هـ در شهر سلطانیه به پایان رسیده است.
4. «مختلف الشیعة فی أحكام الشریعة»، شامل تمام ابواب فقه و حاوى اختلافات علماى شیعه با یكدیگر همراه با استدلال هركدام و نظر خود علامه است. قسمتهاى هفتگانهی كتاب بین سالهاى 699 تا 708 هـ، در طی حدود ده سال تألیف شده است. به این ترتیب كه: قسمت اوّل آن در سال 699 هـ، قسمت دوم در سال 700 هـ، قسمت سوم در سال 702 هـ، قسمت چهارم در سال 706 هـ، و قسمت هفتم در سال 708 پایان یافته است. از تاریخ اتمام قسمت پنجم و ششم اطلاعى در دست نیست ولى به احتمال قوى بین سالهاى 706 تا 708 هـ پایان یافتهاند(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج20، صص218-221)
این كتاب از كتابهای اساسى و بنیادین فقهى است. به همین دلیل در مدارس سلطانیه مورد توجه قرار گرفته و نسخههای متعددی از آن برای تدریس و استفاده تهیه گردید. ازجمله: نسخۀ كتابخانۀ مجلس(شماره 1317) که شامل قسمت سوم میباشد و در عصر مؤلف و اندكی پس از تالیف آن در سال 704 هـ توسط محمدبن ابیطالب آبی از شاگردان علامه کتابت شده است(حائری، 1335، ج4، ص90). نسخۀ كتابخانۀ آیتالله نجفى مرعشى با شمارۀ 1052 به خط جعفر بن حسین استرآبادى که در سال 705 هـ کتابت شده است(مرعشی، 1371، ج3، ص240). و نسخۀ دیگرى از كتابخانه آستان قدس كه در سال 708 هـ کتابت شده است.
5. «مِنْهاجُ الکَرامَة فی مَعْرِفَة الإمامَة» کتابی کلامی، در اثبات حقانیت مذهب شیعه و امامت علی(ع) و فرزندانش، این کتاب برای اولجایتو نوشته شده و تأثیر به سزایی در شیعه شدن بسیاری از مردم داشت. گفتهاند که بعضی از اهل سنت وقتی تأثیر فراوان این کتاب را دیدند، پیش ابنتیمیه رفته، از او کمک خواستند و ابنتیمیه کتاب «منهاج السنة» را در ردّ این کتاب نوشته است.
6. کتاب «مراصد التدقیق و مقاصد التحقق» در سه حوزه منطق، طبیعیات و الهیات از آثار کمتر شناخته علامه حلی است که در سلطانیه تألیف نموده است. نسخهای معتبر از بخش منطق کتاب در کتابخانه دانشگاه تهران با شماره 2301 موجود است(دانشپژوه، 1357، ج9، صص933–935). این نسخه را محمّد بن ابیطالب آوی در سلطانیه به تاریخ 710 هـ برای علامه و فرزندش فخرالمحققین قرائت كرده است و هریك از آنها اجازهای برای قاری در ابتدای صفحه عنوان صادر كردهاند. در حواشی آن بلاغات مصنّف به چشم میخورد كه در مجموع به 57 مورد بالغ میگردد. نسخه دارای تعلیقاتی از علامه است که با عبارت «حاشیة بخط المصنف» مشخص شده است(همانجا).
7. «إسْتِقْصاءُ النّظَر فِی القَضاءِ و القَدَر» کتابی کلامی و به زبان عربی در باب قضا و قدر از مسائل مهم علم کلام است که علامه آن را نیز به درخواست اولجایتو نگاشته است. وی از او خواسته بود ادله بر مختار بودن انسان را در قالب رسالهای بیان کند. مؤلف از این رو به تبیین دیدگاههای اشاعره، معتزله و امامیه پرداخته است.
8. «الفرق بین کلام النبی و قول الوصی» رسالهای مختصر در باب سه مسأله عقیدتی است که شخصی از خواجه رشیدالدین پرسیده و علامه حلی که در مجلس حضور داشته، آن مسائل را به تحریر در آورده است.
9. «الالفین فی امامة امیرالمؤمنین علیهالسلام» این کتاب مشتمل بر هزار دلیل بر اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) و هزار دلیل بر ابطال شبهه مخالفان است. بنابر آنچه در کتب تراجم آمده و در پایان نسخهها موجود است، علامه حلی جزء اول کتاب را در سال ۷۰۹ هـ و جزء دوم آن را در سال ۷۱۲ هـ به اتمام رسانده است(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج2، ص۲۹۹).
10. «تسلیك النفس الی حظیرة القدس» مهمترین مباحث علم كلام و اصول مطالب عقلیه را دربر دارد که به درخواست فرزندش جمعآوری كرده است. قدیمیترین نسخه آن را علی بن حسن بن رضی علوی حسینی در هجدهم صفر سال 716 هـ کتابت نمود. این نسخه اکنون در کتابخانه ملی بریتانیا، مجموعه شرقی با شماره 10971 نگهداری میگردد. در ابتدای كتاب اجازهای از فخرالمحققین هنگامی که در سلطانیه بوده و به كاتب داده دیده میشود. همچنین در پایان نیز از فخرالمحققین در 17 رجب 722 هـ اجازه دیگری وجود دارد(حسینی اشكوری، ۱۳۷۷، ج5، صص270-272).
11. «الرسالة السعدیة» همانطور که در خطبۀ کتاب آمده است این کتاب به درخواست سعدالدین محمد بن علی ساوجی(د. ۷۱۱ هـ) وزیر اولجایتو تألیف شده است. این کتاب یک دوره مختصر از اصول دین و فروع آن (قسمتی از عبادات) را در بردارد(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج12، صص183، 198).
12. «قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام» این كتاب از كتب مشهور و معروف فقهی نزد امامیه است كه شروح و حواشی زیادی بر آن نوشته شده و حاوی ۶۶۰ مسئله فقهی میباشد. این اثر با بحث طهارت شروع شده و در بحث دیات پایان یافته است و در آخر نیز وصیت علامه به فرزندش آمده كه بسیار مهم، جالب و خواندنی است. علامه این كتاب را به درخواست و اصرار فرزندش نوشته و در آن فتاوای خودش را به طور خلاصه و روشن بیان كرده است(همان، 1355، ج17، صص176-177). نسخههای متعددی از آن برای تدریس و استفاده تهیه گردید. ازجمله: نسخۀ کتابخانۀ سید حسن صدر در کاظمیه، که محمد بن اسماعیل هرقلی در سال ۷۰۶ هـ نوشته و علامۀ حلی به خط خود آن را تایید نموده است. نسخهی را محمد نیلی در سال ۷۰۹ هـ نوشته که در کتابخانۀ دانشگاه تهران میباشد. نسخهی در کتابخانۀ مدینة العلم در کاظمیه موجود است که محمد بن حسن ساروقی در سال ۷۱۳ هـ آن را نوشته است(همان، ج6، صص169-172؛ ج13، ص224).
علامه حلی نخستین کسی بود که با لقب «آیتالله» خوانده شد. قطبالدین رازی، فخرالمحققین، ابنمعیه، شمسالدین آملی، محمّد بن ابیطالب آوی و محمد بن علی جرجانی از معروفترین شاگردان وی بودند. حضور او در سلطانیه و در دربار سلطان اولجایتو نقش موثری در رواج مذهب شیعه در سرزمین ایران داشته است. حلی پس از مرگ اولجایتو در سال ۷۱۶ هـ به شهر حله بازگشت و در سال ۷۲۶ هـ درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب به خاک سپرده شد.
ابوطالب محمد بن حسن حلّی معروف به فخرالمحققین(682- ۷۷۱ هـ) فرزند علامه حلی نیز از علمای شیعه ساکن در سلطانیه محسوب میگردد. فخرالمحققین در جوانی با پدرش به سلطانیه آمد و همیشه همراه پدر بود و سپس با پدر به حله برگشت. مزار او دقیقاً مشخص نیست و گویا در حله وفات کرده و در نجف مدفون شده است. تالیفات او همه در شمار بهترین كتابهای علمی شیعه به شمار میآیند. اگرچه علامۀ حلی کتابهای «قواعد الاحکام»، «تذکرة الفقهاء»، «ارشاد الاذهان»، «الالفین الفارق بین الصدق» و «المین» را به درخواست فخرالمحققین تالیف نمود، اما بعد، فخرالمحققین خود این کتاب را بنا به امر پدر بزرگوارش شرح کرده است(آقابزرگ تهرانی، 1355، ج2، صص496-497).
شمسالدین آملی نیز در مدرسه سیاره تدریس مینموده و نسخهای از کتاب «کشف المراد» استادش را در هنگامی که مدرسه در کرمانشاه بوده تحریر کرده و آن را در بیستم محرم 713 هـ به پایان رسانده است(آقابزرگ، 1355، ج18، ص60).
باتوجه به مرگ اولجایتو در سال 716 هـ و به دنبال آن انتخاب تبریز به عنوان پایتخت و بازگشت علامه حلی به موطن خویش به نظر میرسد فعالیت مدرسه سیاره متوقف گردیده است.
3.4. مدرسه رشیدیه
سمرقندی میگوید: «خواجه رشیدالدین که در آن زمان سمت وزارت داشت، در سلطانیه، ساختمانی شامل مدرسه و دارالشفاء تأسیس کرد و املاک بسیاری بر آن وقف نمود(سمرقندی، 1372، ص948). میرخواند از بناهایی که به دست خواجه رشیدالدین در جوار گنبد سلطانیه احداث شده و شامل یک مدرسه بوده مطالبی عنوان میکند(میرخواند، 1385، ج5، ص428). این مدرسه «وزیریه رشیدیه» نام داشته است(رحیملو، 1367، ص423).
خواجه رشیدالدین در گزینش کارکنان و مدرسان و طالبان علم دقت کامل داشت(همدانی، 1356: 124). رشیدالدین برای متصدیان هر یک از مشاغل نیز شرایطی جداگانه در نظر داشت. در این مدرسه، مدرس علوم اصول فقه و کلام و سایر علوم، میباید عالم، متدین و صالح و شافعی مذهب باشد. زیرا رشیدالدین فضلالله همدانی و بیشتر مردم منطقه آذربایجان در آن دوره، شافعی مذهب بودند.
4.4. خانقاه و مدرسه براقیه
در منابع تاریخی از وجود خانقاه و مدرسهای وابسته به آن در سلطانیه سخن به میان آمده است)همدانی، 1356، ص105؛ خواندمیر، 1332، ص428). هم اکنون یکی از بناهای به جا مانده از شهر باستانی سلطانیه مجموعهای شامل «مقبره شیخ براق» یا «چلبی اوغلو» است كه در كنار آن خانقاهی مربوط به همین دوره وجود دارد. باستان شناسان و محقّقان، آن مجموعه آرامگاه را به «سلطان چلبی» یا «براقبابا» منسوب نموده و تاریخ احداث بنا را براساس کتیبه موجود در آن سال 728 هـ بیان نمودهاند.
پلان معماری این مجموعه با الهام از عقاید و مراتب صوفیه طراحی و هر یك از فضاها با عملكردی خاص، اجرا شده است. واحد نخستین در قسمت ورودی به مرتبه فقرا اختصاص داشته، طالبان جنت، مرتبه بعدی این فرقه، در زوایای قسمت ورودی جای گرفتهاند. حجرات انفرادی صحن مركزی با دارا بودن درهای كوتاه، محل ریاضت مریدان را با توجه به مراتب آنها تشكیل میداده است. صحن خانقاه، محل سماع جمعی بوده كه سلطان در وسط و مریدان در گرداگرد آن حلقه میزدهاند و بهاین ترتیب حلقه ذكر بر پا میگردیده است. احتمالاً واحدهای جنوبی خانقاه به عنوان كلاسهای آموزشی و فضای واقع در طرفین ایوان جنوبی، محل حلقه ذكر زمستانی بوده است(نک: تصویر شماره 2). طبقه دوم بنا در طرفین ایوان به شدت آسیب دیده و فروریخته و گرداگرد آن عنصری شبیه به جانپناه دیده میشود. حاصل اینكه قرینهسازی در كل مجموعه كاملاً رعایت شده است و مصالح اصلی بنا را لاشه سنگها و ساروج تشكیل داده و سقف حجرات و زوایا گنبدی شكل میباشد.
تصویر شماره 2: پلان آرامگاه(سمت راست) و خانقاه و مدرسه براقیه(سمت چپ) معروف به چلبی اوغلی در سلطانیه
عدّهای از محققان و باستان شناسان بنای خانقاه را مقدّم بر مقبره سلطان چلپی میدانند و بعضی از آنان، تاریخ احداث مقبره را مقدّم بر خانقاه اعلام نمودهاند. احتمال این كه مقبره قبل از خانقاه ساخته شده و این محل از نظر تبرك برای بنای خانقاه در نظر گرفته شده باشد تاریخ بنای مقبره را به احتمال میتوان در حدود سال730 هـ دانست(ویلبر، 1365، صص185-186).
بَراقبابا (655 -707 هـ)، صوفى مشهور عصر ایلخانان میباشد که ابتدا تحت نظر «بطریق روم» آموزش دید و به مسیحیت گروید، اما بعدها به «ساری سلتوق»، از صوفیان معروف آناطولی پیوست، اسلام آورد و از مریدان او شد(گولپینارلى2، 1961، ص37؛ آقسرایى، 1362، ص75؛ کیل3، 2009، ج36، صص150-147). براقبابا در دربار غازانخان، مورد لطف و توجه او قرار گرفت. پس از مرگ غازانخان، براقبابا نزد پسر وی اولجایتو نیز از حرمت بسیار برخوردار بود، چندانكه اولجایتو او را به نمایندگى از سوی خود به نقاط مختلف مىفرستاد. از جمله در سال 705 یا 706 هـ براقبابا با صد تن از مریدانش با نامهای از سلطان ایلخانى، نزد ملك ناصر راهى مصر شد. اما از ورود ایشان به آنجا جلوگیری شد. پس ناچار به بیتالمقدس رفتند و در سال 707 هـ دوباره به ایران بازگشتند(مساح، 1367، ج11، صص630-631).
مذهب براقبابا روشن نیست، اما با توجه به روایتی دارای گرایش شیعى بوده است. هنگامی که گیلان دستخوش آشوب و ناآرامى بود و گیلانیان یكى از فرماندهان ایلخانى به نام قتلغ را در اسارت خود داشتند. اولجایتو او را به سرزمین گیلان گسیل داشت تا ظاهراً به تبلیغ آیین تشیع بپردازد. وی به همراهى قطلیجا در این مأموریت كوشش مىكرد تا موجبات آزادی قتلغ را فراهم آورد، اما چون به حدود لاهیجان رسید، مردم آن سرزمین او را به اتهام جاسوسى به قتل رساندند(اوجاک4، 1992، ج5، ص62). پس از این واقعه، به گفتة كاشانى مریدان براقبابا استخوان شخص دیگری را به گمان اینكه جسد اوست، به سلطانیه آورده، دفن كردند و بر سر آن بنایى ساختند و اولجایتو نیز مبلغى به عنوان مقرری برای مریدان او معین كرد(کاشانی، 1384، ص70).
با آنكه براقبابا اواخرِ عمر خود را در ایران گذرانید و كشته شد، به نظر مىرسد كه وی همچنان پیروانى با عنوان براقیون در نواحى آناتولى داشته است(اوجاک، 1992، ج5، صص61-62). براقبابا همعصر مولانا جلالالدین بلخى بوده است، به همین سبب، احتمال دادهاند كه در اوایل زندگى خود مولانا را ملاقات كرده باشد؛ اما در منابع موجود به این موضوع اشارهای نشده است. تنها مىدانیم كه حیران امیرجى، جانشین براقبابا، حسامالدین چلبى(د. 710 هـ) شیخ فرقة مولویه را در مسكین خانة براقیه در سلطانیه مهمان كرده، و از او پذیرایى نموده، و خود نیز پس از چندی برای زیارت مقبرة مولانا رهسپار قونیه شده است(گولپینارلى، 1961، 48-49، 114-115).
5. عاقبت سلطانیه و مدارس آن
با مرگ اولجایتو در سال ۷۱۶ هـ بسیاری از افرادی که به سلطانیه کوچ داده شده بودند، آنجا را ترک کردند و به پایتخت جدید ابوسعید یعنی تبریز رفتند. ظاهراً پس از قتل خواجه رشیدالدین، شهر سلطانیه از رونق میافتد و فعالیت مدارس آن نیز کمرنگتر میشود، چرا که خبری از آنها در منابع نیست .
پس از آن در حمله تیمور به سال ۷۸۶ هـ بسیاری از بناهای شهر نابود شدند و با به حکومت رسیدن میرانشاه پسر تیمور، به دستور وی بسیاری از آثار و ابنیه سلطانیه خراب شد. کلاویخو(1366، صص106-107) سفیر کاستیل در دربار تیمور که در ۸۰۵ هـ از این شهر دیدن میکند چنین مینویسد: «روز پنج شنبه ۲۶ ژوئن حدود ظهر بالاخره به شهر بزرگ سلطانیه رسیدیم و میرانشاه منتظرمان بود... شهر سلطانیه در دشت قرار گرفته و بارویی ندارد. در وسط شهر قصر بزرگی است که از سنگ ساخته شده و دارای برجهای فراوان است.... سلطانیه شهری است بسیار پر جمعیت اما نه به بزرگی تبریز... به فاصلهای در خارج شهر، قصر بزرگی است با حجرههای بسیار که زمانهای گذشته توسط یک خان ساخته شده که در مقبره بسیار باشکوهی در همینجا دفن شده است».
در سال 808 هـ میرانشاه زمانی که به تبریز و سلطانیه دست یافت چون دیوانگان همهی خانههای این دو شهر را ویران کرد و فرمان داد که مسجدها و بسیاری از بناها را خراب کنند(خواندمیر، 1333: 3/561).
6. نتیجه گیری
به علت حضور اساتید زیادی از مذاهب مختلف در مدارس سلطانیه در این دوره، تعلیم و تعلم علوم دینی، بهخصوص اصول مذهب حنفی، شافعی و شیعه اثنیعشری از مشخصات عمده آموزش در این دوره بود. با توجه به حضور مشاهیر این دوره احتمالاً گاهی برای هر کدام از آنها در یک مدرسه، کلاسهای خاص تشکیل میشد و گاه مدارس جداگانهای برای هر یک در نظر گرفته میشد. همانگونه که مدرسه سیاره در اختیار علامه حلی و فرزندش قرار داشت. در کنار کلاسهای آموزشی دینی، کلاسهایی نیز برای آموزشهای سایر علوم، از جمله طب و نجوم و صنایع و فنون دایر میگردید. وجود رصدخانه مراغه، در نزدیکی سلطانیه به عنوان یک مرکز تحقیقاتی و آموزشی باعث گردیده بود تا علم نجوم نیز در این مدارس گسترش یابد.
مدرسه سیار نیز از ابتکارات این دوره محسوب میشود که در خدمت شیوه خاص زندگی ایلی مغولان قرار گرفت. از خدمات آموزشی مهم این دوره دعوت از اساتید زبده و با تجربه و متخصص از ممالک همجوار و نقاط مختلف و پذیرش دانشجویان مختلف میباشد که در رواج علم مؤثر بود. با در نظر گرفتن این مسئله که علامه حلّی ریاست این مدرسه را برعهده داشت و به همراه سلطان به نقاط مختلف کشور حرکت و برپا میگردید، مجالس بحث و گفتگوی علمی در مناطق مختلف برگزار میگردید. حضور شخصیت بزرگواری همچون علامه و شاگردانش در این مجالس علاوه بر بالارفتن کیفیت مباحث، باعث ترویج آئین تشیع و آشنایی بیشتر مردم مناق مختلف سرزمینهای تحت تسل ایلخانان گردید.
با توجه به قبول مذهب تشیع توسط اولجایتو، شمار قابل توجهی از علما و مشاهیر شیعه به سلطانیه مهاجرت نمودند و برای ترویج مذهب خویش به آموزش و تعلیم پرداختند. تلاش و حضور این افراد باعث توسعه و رونق مدارس سلطانیه در ابتدای سدهی هشتم هجری گردید. اما متأسفانه با مرگ سلطان اولجایتو و با فشار امیران و وزیران اهل سنت، ازجمله خواجه رشیدالدین فضلالله که قبلاً باعث قتل تعدادی از بزرگان شیعه ازجمله سعدالدین ساوجی و تاجالدین آوجی گردیده بود، سایر علما و دانشمندان شیعی نیز پراکنده شدند و به مساکن قبلی خود بازگشتند و این ساختار ازهم پاشید.
منابع و مآخذ
آذرنوش، آذرتاش(1367). «آملی، عزالدین محمد". در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،
آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن(1355)، الذریعة الی تصانیف الشیعة، نجف:
اقبال آشتیانی، عباس(1364)، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران: امیرکبیر.
آقسرایى، محمودبن محمد(1362)، تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، تحقیق عثمان توران، تهران: اساطیر.
آملی، محمدبن محمود(1375)، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران:
ابن عنبه، احمد بن علی(1417). عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، قم: انصاریان.
ترکمنی آذر، پروین. "مراکز علمی ایران در دوره ایلخانان". (بهار 1386). مجله تاریخ اسلام. دوره 8، شماره 1، مسلسل 29: 7–32.
حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله بن لطف الله(1350). ذیل جامعالتواریخ رشیدی. مقدمه و تحشیه خان بابابیانی. تهران: علمی.
حائری عبدالحسین(1335). فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی(جلد 4). تهران: کتابخانه مجلس شورای ملی.
حسینی اشکوری، سیدصادق(1388). فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی،(ج 41)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
حسینی اشكوری، سیدجعفر؛ حسینی اشكوری، سیدصادق(1377). فهرست نسخههای عكسی مركز احیاء میراث اسلامی. قم: مرکز احیاء میراث اسلامی.
جعفریان، رسول(1393). تاریخ تشیع در ایران: از آغاز تا طلوع دولت صفوی. تهران: علم.
خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین الحسینی(1333)، تاریخ حبیبالسیر (فی اخبار افراد بشر)، زیر نظر دبیر سیاقی. تهران: خیام.
دانشپژوه، محمدتقی؛ افشار، ایرج(1341 - 1362). نشریه نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران. تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
دانشپژوه، محمدتقی؛ منزوی، علینقی(1356). فهرست كتابخانه سپهسالار: بخش پنجم كتب خطی (ر - ی ). تهران: دانشگاه تهران.
دانشپژوه، محمدتقی(1357). فهرست نسخههای خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران/ محمدتقی دانشپژوه. تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ.
رحیملو، یوسف(1367). "ابن فوطی". در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ششم: 422-427.
رضوی، سید ابوالفضل؛ محمدزاده مریم(بهار و تابستان 1390). "حیات فرهنگی عصر ایلخانی با تکیه بر مدارس". نیمسالنامه تاریخ نو. شماره دوم: 10 – 28.
ریوکوواتابه(خرداد 1379). "پژوهشی در ساختار مجموعههای منشآت دبیری و تحول آیینهای نگارش در دوره مغول ("دستور الکاتب"، "الارشاد فی الانشاء"، "تحفه جلالیه" و مصباحالرسائل و مفتاحالقفضائل و نفائسالفنون فی عرائس العنون)". کتاب ماه و تاریخ جغرافیا، سال سوم، شماره هشتم، شماره 32: 28-41.
سمرقندی، کمالالدین عبدالرزاق(1372). مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
عارفی، هادی(پاییز 1394). "بررسی جایگاه منشآت و منشآت نویسی در ایران تا پایان قرن هشتم هجری". تاریخ نو. شماره 12: 165 – 188.
عباسی، جواد. "مدارس عصر ایلخانی: پیوند ئانش و وقف". (تابستان 1374). وقف میراث جاویدان. شماره 10: 74- 86 و شماره 11 و 12: 98-103.
كاشانى، عبدالله بن علی(1384). تاریخ اولجایتو، به كوشش مهین همبلى، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
کلاویخو، گونسالس(1366). سفرنامه کلاویخو. ترجمه مسعودرجبنیا. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
مرعشی، محمود(1371). فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیهاللهالعظمی مرعشی نجفی. تنظیم احمد حسینی. قم: کتابخانه عمومی حضرت آیهاللهالعظمی مرعشی نجفی.
مساح، رضوان(1367). "براقبابا". در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 11: 630 – 632.
مستوفى، حمدالله(1364). تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایى، تهران:
مستوفی، حمدالله(1362). نزهه القلوب، تصحیح گای لسترنج، مقاله سوم. تهران: دنیای کتاب.
منزوی، احمد(1347). فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی: جلد 14. زیر نظر: ایرج افشار، محمدتقی دانشپژوه، علینقی منزوی. تهران: کتابخانه مجلس شورای ملی
منزوی، احمد(1348). فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی: جلد 16. زیر نظر: ایرج افشار، محمدتقی دانشپژوه، علینقی منزوی. تهران: کتابخانه مجلس شورای ملی.
میرخواند، محمد بن خاوندشاه(1385). تاریخ روضةالصفا فی سیرةالانبیاء والملوک و الخلفا. به تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر. تهران: اساطیر.
وصاف(1338).، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانى، تهران:
وکیلیان، منوچهر(1376). تاریخ آموزش و پرورش در ایران، تهران: دانشگاه پیام نور.
ویلبر، دونالد ن.(1365). معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان. ترجمه عبدالله فریار. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،
همدانی، رشیدالدین فضلالله(1356). وقفنامه ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار با همکاری عبدالعلی کارنگ. تهران: انجمن آثار ملی.
همدانی، رشیدالدین فضلالله(1373).، جامعالتواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران:
یعقوبی، مهدي؛ سامانی، سیدمحمود؛ منتظري مقدم، حامد. "دارالسیاده: زمینههاي شکلگیري، جایگاه و کارکرد آن در عصر ایلخانان مغول". (پاييز و زمستان ۱۳۹۳). تاریخ اسلام در آئینه پژوهش. سال يازدهم، شماره دوم، پياپي ۳۷: ۱۱۳- ۱۳۰.
Gölpınarlı, Abdülbâki(1961). Yunus Emre ve Tasavvuf, İstanbul:
"Sari SaltukTDV İslâm Ansiklopedisi. Ankara: Türkiye Diyanet Vakfı: 36/147-150.
"Barak Baba" TDV İslâm Ansiklopedisi. Ankara: Türkiye Diyanet Vakfı: 5/61-62.
The role of Shia scholars in the development of Soltaniyeh’s schools in the period of Uljaito(1303 – 1316)
Abstract
At the height of the flourishing of culture and art in the age of Ilkhans, one of the institutions that had a great contribution to these cultural and artistic developments were the new schools established in this period.Among the most important schools of this period are the schools of Soltaniyeh, which were established during the election of this city as the capital of Iran and flourished with the efforts of Shia scholars who came to this city at the invitation of the Mughal Sultan and continued their activities for a long time.
The research was carried out in a descriptive and analytical way and gathering information, through historical and cultural library resources, and by posing the question that; Shia scholars who were invited to the capital of this government in Soltanieh at the invitation of Mughal Ilkhan, what role did they play in the development of education and schools in this city? It examines the role of these scholars in the development of Soltanieh schools in the late Ilkhani era.
During their presence in these schools, these scholars trained many students and authored valuable works. One of these schools is the "Seyareh School"(mobile School), which was headed by “al-Allama al-Hilli”, and it is considered a unique example of such schools and has made a significant contribution to the development of religious education at the beginning of the 14th century. In this research, while examining the history of these schools, teachers and works written by Shia scholars have been identified and remembered in them.
Keywords:
al-Allama al-Hilli, "Seyareh School"( mobile School), Uljaito(1303 – 1316), Soltaniyeh’s schools, Ilkhanate
[1] . نک. کاشانی، ابوالقاسم. عرائس الجواهر و نفایس الاطایب، به کوشش ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی، 1345.
[2] . Gölpınarlı
[3] .
[4] .