بحثی دربارهی کتاب «دلائل الاعجاز فی علم المعانی» از عبدالقاهر جرجانی (م.417 هـ.ق)
محورهای موضوعی : تمثیل در زبان و ادب فارسی
1 - استاد زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه فردوسی مشهد
کلید واژه: مَعانی ـ بیان ـ بدیع ـ مجاز ـ کنایه, Meaning, figurative language, rhetoric, trope, kenning,
چکیده مقاله :
کتاب دلائل الإعجاز فی علم المعانی از جرجانی امامِ بلاغت است. ظاهراً در این کتاب باید مسائل مربوط به فنّ معانی بحث شود، ولی چنین نیست بَلْ در این کتاب از: کنایه، استعاره، تمثیل، تشبیه و مجاز هم بحث شده؛ همان طوری که در کتاب دیگر عبدالقاهر به نام اسرار البلاغة فی علم البیان از مباحثِ مربوطِ به علمِ معانی مانند: تقدیم،تأخیر، حذف، فصل، وصل، التفات، ایجاز و اِطناب هم سخن گفته شده است. یا مثلاً در کتاب البدیع ابن معتز، تنها مَباحثِ علم بدیع مورد بحث قرار نگرفته بل از استعاره، التفات هم بحث شده است. علّت چیست؟ علّت آن است که تقسیمبندی علوم بلاغی به سه قسم معانی، بیان و بدیع از ابتکاراتِ سکاکی (م. 626 هـ) و بدرالدّین ابن مالک است در کتاب المصباح ... در این گفتار، گفته شده که مفهوم بیان، بدیع و معانی، نزد متقدّمان، نه آن چیزی است که امروزه به کار میرود. یا مثلاً کلمهی مَجاز در نظر ابوعُبیده مَعْمَربن مُثنّی (م. 210 یا 211 هـ) در کتابِ مَجاز القرآن نه مجازِ قسیم الحقیقة است بَلْ در نظرِ او مجاز به مَعنایِ تفسیر است.
Dalael Al E’jaj Fi Elm Al-Maani by is Jorjani, the master of rhetoric. Apparently, this book is expected to discuss issues related to semantics, but it does not. Yet one can trace kenning, simile, metaphor, allegory and tropes in this book, like Abd Al-Qaher’s other book, Asrar Al-Balagheh Fi Elm Al-Bayan, in which semantic issues such as, inversion, hypozeugma, ellipsis, asyndeton, polysyndeton, apostrophe, brevity, and periphrasis have also been presented. Or in Albadi’ by Ibn Mohayez, for example, not only rhetoric issues but metaphor and apostrophe have also been considered. Why is it so? The reason is that classifying rhetoric sciences into meaning, figurative language, and rhetoric, was first done by Sakaki (d. 626 A. H.) and Badr Al-Din Ibn Malik in Almesbah. Here it has been said that the concepts of meaning, figurative language, and rhetoric are not the ones used by the predecessors not those used today. Or trope, for instance, in Abu Obeideh Ma’mar Ibn Motanna’s (d. 210 or 211 A. H.) Majaz Al Qoran is not the same trope employed in Qasim Al Haqiqah, but for him it means interpretation.
) تألیف عبدالقاهر جرجانی، تصحیح شیخ محمد عبده، تعلیق حواشی از: محمدرشید رضا، چاپ دارالکتب العلمیّه، بیروت لبنان، الطَبْعَة الاولی 1409 هـ ـ 1988 م.
2) برای آگاهی بیشتر از شرح حال شیخ عبدالقاهر جرجانی، عالم علم نحو و بلاغت به مآخذ زیر مراجعه شود:
الف ـ طبقات الشّافعیّة، سُبْکی 3/262
ب ـ شَذَراتُ الذَهَب، ابن العماد 3/340
ج ـ النُجومُ الزاهرة، ابن تَغری بَرْدی 5/108
د ـ دُمْیة القَصْر، با خرزی 108
هـ ـ فَواتٌ الوَفَیات، چاپ 1299 ج 1/297
و ـ رَوْضات الجنّات 143
ز ـ اِنْباءُ الرُواة 2/188
ح ـ مقدّمهی دکتر سید محمد رادمنش، مترجم «دلائل الاعجاز فی القرآن» صص 3-5
3) کلمهی «بدیع» دو بار در قرآن مجید به کار رفته است:
الف ـ در آیه 117، سوره بقره [= بدیعُ السّموات و الارض و اذا قَضی امراً فاِنّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فیکون].
ب ـ [... بدیعُ السّمواتِ و الارضِ، اَنّی یکونُ لَه ولَدٌ و لم یکن لَهُ صاحبةٌ...] انعام/101
مفهوم شگفتی و نوآوری و ظرافت در همین دو آیه هم، جلب توجه میکند؛ زیرا آفرینش آسمانها و زمین، به طور آغازین و ابتداءً خود شگفتآور است، وقتی هم میگویند: اَبْدَعَ الشّاعر، یعنی: شاعر شعر نوی آورد. اهل ادب هم شعر و نثری را بدیع گویند که اعجابآور باشد و مایهی شگفتی اذهان.
4) نامگذاری محسّنات لفظی و معنوی به علم بدیع از ابتکارات بدرالدّین بن مالک است در کتاب «المصباح فی اختصار المفتاح» فرزند ابن مالک، معروف به ناظم الفیّه در نحو.
5) سکّاکی، مفتاح العلوم، چاپ مصر، 176
تعریف سکاکی از علم معانی، چنین است: «اِعْلَم انّ عِلْم المعانی هُوَ تتبع خواصّ تراکیب الکلام مِنْ الإفادةِ و ما یتصل بها ...فی تطبیق الکلام علی ما یقضیه الحال ذکره.»
6) برای آگاهی بیشتر از شرح حال و تألیفات بدرالدین ابن مالک رجوع شود به:
الف ـ جلال الدّین عبدالرحمن سیوطی، بغیه الوُعاةِ فی طبقات الغوبین و النُحاة، مصر، مطبعة السّعادة الطبعة الاولی 1326 هـ ، صص 96 و 97.
ب ـ یوسف الیان سرکیس،معجم المَطْبوعاتِ العربیّه و المصریّه، مصر 1/234 و 232
ج ـ شذرات الذَهَب 5/398
7) ابوعبیده مَعْمَربن المثنّی، مجاز القرآن، تحقیق و تعلیف از دکتر محمد فُواد سِزگین، مصر، دارالفکر، مکتبة الخانجی، الطبعة الثانیة 1390 هـ ـ 1970 م، ص 19
8) رک: شیخ الاسلام، ابن تیمیّه، الایمان، تصحیح زکریّا علی یوسف، مکتبة انصار السُنّة المحمّدیة، مصر، ص 53
9) رک: الشیخ احمد الاسکندرانی، الشیخ مصطفی عنّانی الوسیط فی الادب و تاریخه ص 229
10) رک: جاحظ، الحَیْوان، مصر 1356 هـ . 1938 م 5/35
11) رک: عبدالقاهر جرجانی، دلائل الاعجاز فی علم المعانی، بیروت، صص 9 تا 21
12) مأخذ سابق صص 52، 53، 54، 55، 58، 62
13) مأخذ سابق ص 35
14) مأخذ پیشین، 35 تا 37
15) مأخذ پیشین، صص پیشین
16) مأخذ سابق، صص 42 و 43
17) مأخذ سابق، 45 و 46
18) مأخذ سابق، 52 به بعد
19) مأخذ پیشین، 53
20) این عبارت از نامهی مشهور یزیدبن ولید ـ خلیفه اموی است به مروان بن محمّد که در بیعت با یزید بن ولید تردید میکرد. رک: جاحظ، البیان و التبیین، تحقیق محمد عبدالسلام هارون، مصر 1/301
21) مأخذ پیشین، 55
22) شعر از کثیر عزّة است و مصراع اول آن، این است:
«اَخَذْنا بأطرافی الأحادیثِ بَیْننا»،برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: الشیخ عبدالرحیم بن احمد العباسی، معاهد التّنصیص علی شواهد التلخیص، تحقیق از محمد مُحیی الدّین عبدالجمیله، بیروت ـ عالم الکتب، چهار جلد در 2 مجلّد 2/134
23) دلائل الاعجاز / 63
24) مأخذ سابق / 65
25) مَعاهِدُ التنصیص علی شواهد التلخیص 1/44
26) دلائل الاعجاز / 70
27) مأخذ پیشین/ 79
28) مأخذ پیشین/ 80
29) مأخذ پیشین/ 83 تا 109
30) مأخذ پیشین/ 112
31) مأخذ پیشین/ 119
32) مأخذ پیشین/ 154
33) مأخذ پیشین/ 156