بررسی اغراض ثانوی خبر و انشا در حکایت تمثیلی پادشاه و کنیزک مولانا و مقایسه آن با دستور نقشگرای هلیدی
محورهای موضوعی : تمثیل در زبان و ادب فارسی
1 - دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج – البرز – ایران
2 - دانشیار و عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج – البرز– ایران
کلید واژه: مثنوی معنوی, خبر و انشا, اغراض ثانوی کلام, دستور نقشگرای هلیدی, حکایت پادشاه و کنیزک, “Xabar”, “Insha”, connotative meaning, Halliday’s systematic functional grammar, MASNAWI MA’NAWI, padeshah va kanizak (an allegorical story of Mawlana),
چکیده مقاله :
علم معانی بهعنوان یکی از شاخههای بلاغت یا ریطوریقا در ادب اسلامی، شباهت و ارتباط بسیار زیادی با دانش زبانشناسی و سه شاخه اصلی آن یعنی واج شناسی، نحو و معنیشناسی و بهتبع آن نظریههای نقد ادبی نوین دارد. هلیدی یکی از پژوهشگران برجسته مکتب زبانشناسی انگلستان است که دیدگاههایش در دستور نقشگرا، مشبابهتهای فراوانی با مباحث خبر، انشا و اغراض ثانوی کلام در علم معانی دارد. مقاله حاضر با تکیه بر داستان تمثیلی پادشاه و کنیزک مولانا جلالالدین در مثنوی معنوی، سعی در مقایسه، بررسی و نمایاندن مشترکات، همپوشانیها و مشابهتهای موجود میان مبحث اغراض ثانوی خبر و انشای علم معانی و مباحث موجود در دستور نقشگرای هلیدی دارد.
Ilm-ol-Ma’a:ni, as one of the main branches of Islamic rhetoric, has a wide scale relation with linguistics and theories on modern literary criticism and its branches. M. A. Halliday is one of the renowned researchers of the school of linguistics in Britain whose “systematic functional grammar” (SFG) has many similarities with rhetorical discussions of “Xabar”, “Insha”, “connotative meaning”, … of Ilm-ol-Ma’a:ni. This paper intends to use the “padeshah va kanizak” - an allegorical story of Mawlana Jalal ad - Din - to study and introduce similarities and overlays between rhetorical discussion of “connotative meaning” and Halliday’s systematic functional grammar.